منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 626
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 13
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 1148
:: بازدید ماه : 2562
:: بازدید سال : 8790
:: بازدید کلی : 363920
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 26 فروردين 1402

بعضی موقع ها خیلی از ماها به خاطر بعضی وابستگی ها (مالی، فکری، فامیلی و...) و یا لجاجت با طرف مقابل در قضاوت هایمان دچار خطا می شویم. ممکن است حتی پی به اشتباه خود نیز نبریم. باورمان همان هست که پنداشته ایم. اگر از مفاهیمی که زینت بخش انسان هستند اندک بهره ای داشته باشیم، شاید تلنگری به ما بزند تا گرفتار کج فهمی نشویم. 

چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی می گذرد. در طول این مدت آمریکا که پرچو دار لیبرالیسم است بر خلاف آنچه به نام آزادی تبلیغ می کندلحظه ای از دشمنی با جمهوری اسلامی غافل نبوده است. ادامه دارد


:: بازدید از این مطلب : 533
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 20 فروردين 1402

 مادر کیان پیر فلک به جایی رسیده که

قاتل پسرش را مظهر شرف می داند

همشهری: مادر کیان پیرفلک به جایی رسیده که  قاتل پسرش را مظهر شرف می داند

وقتی از جنگ روایت ها حرف میزنیم از چه چیز سخن می گوئیم؟ شاید باورتان نشود. اما قدرت جنگ روایت ها در دگرگون سازی انسان ها فراتر از تصور است.

در جنگ سخت یک نفر کشته و حذف می شود.

در جنگ نرم یکی نفر حذف می شود و به جبهه مقابل اضافه می شود.

اما در جنگ روایت ها یک نفر بدون اینکه حذف شود و در همان جبهه داخلی برای جبهه مقابل کار می کند.

در جنگ روایت ها کار با اعتقادات شما ندارند، کار با علائق شما ندارند، تنها و تنها قرارست آنچه می بینید را نبینید و بالاعکس.

این جنگ سهمگین ترین و ویران کننده ترین است. نتیجه این جنگ یک مسخ هویتی است.

یک نمونه مادر کیان پیرفلک. ببینید جنگ روایت ها با یک مادر داغدیده چه می کند.

وقتی فرزندش را کشتند، آنچنان غرق رسانه های دشمن بود که برای خونخواهی فرزندش به دامن قاتلان او پناه برد.

و حالا که قاتل اصلی کیان را یافتند و قرارست قصاص شود، مدعی بی گناهی او شده است و هشتگ نه به اعدام یک بی گناه می زند. به واقع ببینیم چه فرآیندی درون یک نفر باید طی شود که قاتل فرزندش را مظهر شرف بداند و برای آزادی اش کمر راست کند؟ اینها ثمرات یک جنگ تمام عیار ذهنی است.

مادر کیان یک نمونه است. هرچند امیدوارم این مادر بیدار شود، اما چنین روزگار تلخی در کمین خیلی هاست.

این روزها با میدان داری رسانه های ضدانقلاب، رسانه های اجتماعی نیز مملو از متن هائی است که نشان می دهد عده ای چطور چشم وگوش بسته سر قبرهای خالی گریه می کنند. عده ای که ناباورانه کشته سازی های تصنعی را باور کردند و خود را صاحب عزا می دانند. یک نمونه آشکار آن نیکا شاکرمی که داغداران او نه اطلاعیه دستگاه قضا و بلکه گزارش پزشکی قانونی را هم باور نکردند. یا نگین عبدالملکی که به بیان پدرش مرگ او بر اثر مسمومیت بوده و اما همچنان برای عده ای کشته اغتشاشات است.

اما سخن اینجا نیست....از مصداق مادر کیان و نمونه های مشابه عبور کنیم.

اصل جنگ در تسخیر روح و روان است. ابزار نیز فراتر از رسانه است. با یک جنگ ترکیبی مواجهیم که رسانه نیز جزئی از آن است. هدف نهایی این جنگ نیز تسخیر ذهن هاست.

دشمن وقتی متوجه شد خاک و جسم این مردم را نمی تواند تصرف کند، سراغ ذهن ها رفته است. هر ذهنی به تسخیر برود گوئی جسم یک نفر به بند کشیده می شود و بخشی از خاک و سرمایه کشور به غارت می رود.

در این جنگ ترکیبی، اقتصاد هم ابزار تسخیر ذهن است؛ حجاب نیز؛ اغتشاشات نیز... همه و همه ابزار است تا مادر کیان نبیند. تا من و شما نبینم. همین.

و اما در نهایت یک پیشنهاد ساده: در جهاد تبیین کم و کسری داریم. حقیقت دست مردم نمی رسد. باید تقویت شویم. اما در کوتاه مدت چاره چیست؟ چه کنیم؟

چاره اینست: هر امری را در این روزگار با اعتنا به نقشه دشمن ببینید. او چه می کند و چه می‌خواهد و سهمش چیست؟ ماجرا متفاوت خواهد شد. امتحان کنید.

 

منبع: همشهری

مروری بر گذشته

yazahramadade
yazahramadade
۵ ماه قبل
همیشه میگن چاه کن همیشه ته چاهه مصداق مادر پیر فلکه .به خاطر مکر وجهل مادر بچه طفل معصومش کشته شد شمایی که با تمام عوامل تروریستی رابطه داشتی میدونستی ساعت چند شلیک میشه اینو هم فکر میکردی اون پاسدار وبسیجی که نقشه براش میکشی هم پدر داره هم مادر داره هم زن وبچه ودرکل مثله شما یه انسانه با پرپر شدن بچت بدست جهل خودت امید وارم به عواقب کارت فکر کنی نه اینکه بری سرخاک بچت ابروی هرچی مادره به تاراج بزاری وشعر اتل متل برای کریمی جونت بخونی به قران ورهبر توهین کنی من نمیدونم کجای دنیا به تو مادر داغ دیده میگن
???? قاتل اصلی کیان پیرفلک، علی کریمی است..
 
 

کاربری با به اشتراک گذاشتن تصویری نوشت:

قاتل اصلی کیان پیرفلک، علی کریمی است. استوری چند روز گذشته وی را ببینید.

دستور حمله به ماشین‌های پلاک شخصی با شیشه دودی را می‌دهد، چرا که ماشین خودشان است.

 

قاتل اصلی کیان پیرفلک، علی کریمی است +عکس

 

قاتل اصلی کیان پیرفلک، علی کریمی است +عکس

 

 


:: بازدید از این مطلب : 314
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 16 فروردين 1402

خبرگزاری رسمی چین «شینهوا» در گزارشی تفصیلی در این خصوص نوشت:

کارشناس حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام کرد تحریم ها و تحریم های ثانویه در شکل های متفاوت علاوه بر تاثیر منفی بر اقتصاد ایران منجر به تخطی های جدی حقوق بشر در چالش های انسانی از جمله حقوق بیماران در ایران شده است.

کاظم غریب آبادی معاون ارشد قوه قضاییه ایران در امور بین الملل گفت تحریم های آمریکا منبع اصلی درآمد ایران یعنی فروش نفت و بخش بانکداری را هدف قرار داده است که در نهایت حق مردم ایران برای توسعه و رفاه است. براساس گفته های یک کارشناس حقوق بشر سازمان ملل متحد این تحریم ها به علاوه تحریم های ثانویه در اشکال مختلف نه تنها بر اقتصاد ایران بلکه بر چالش های بیماران ایرانی نیز تاثیر گذاشته است.

«اپیدرمولیزیس بولوسا» که به بیماری پروانه ای معروف است یکی از نادرترین بیماری ها و اختلالات پوستی است که کودکان ایرانی از آن رنج می برند و تحریم های آمریکا نمک پاشیدن بر زخم این بیماران است. بیماری پروانه ای بیماری موروثی است که در پوست و غشای مخاطی ایجاد تاول‌های خون‌ریزی دهندهٔ دردناک می‌کند. شیوع این بیماری ۱ در ۵۰ هزار نفر است و واگیردار نیست. به این بیماران به دلیل نازک شدن پوستشان که به نازکی بال های پروانه می شود کودکان پروانه ای گفته می شود. تاول ها و خونریزی ها ممکن است در واکنش به جراحتی کوچک و حتی سوختگی یا خاریدن موضع ایجاد شود. این اختلال بسیار دردناک است و احساس درد این بیماران مشابه سوختگی های درجه ۳ است.

بیماران «پروانه ای» را بیشتر بشناسید

 آنچه داستان بیماران پروانه ای ایران را ناراحت کننده تر می کند این است که اکثریت آنها را کودکان تشکیل می دهند. یکی از این کودکان به نام محمد رضایی در مصاحبه با خبرنگاران گفت پوستش به سرعت زخم و جراحات عفونی بسیار دردناک می شود. وی باوجود این که کودک است علاوه بر آگاهی از بیماری خود دلیل رنج مضاعفش را نیز که تحریم های آمریکاست می داند.

در ادامه این گزارش آمده است برای این کودکان لباس های مناسب وجود ندارد و یک تولیدکننده سوئدی به نام مپیلکس که یکی از شاخه های شرکت سوئدی مولنیلک است می تواند لباس های مناسب برای این افراد را تولید کند تا از درد و رنج آنها بکاهد.در واقع بقای این بیماران کاملا بستگی به استفاده در زمان مناسب از این لباس هاست. با وجود این تحریم های آمریکا برای بیماران ایرانی این فرصت را از بین برده است.

این موضوع زمانی مطرح شد که ده ها بیمار پروانه ای در ایران بدلیل فقدان داروهای لازم و مورد نیازشان جان خود را از دست دادند و بسیاری دیگر از جراحت های فیزیکی جدی از جمله قطع عضو رنج می برند.

بیماران «پروانه ای» را بیشتر بشناسید

ایران در ۴ دهه گذشته تحت فشار تحریم های آمریکا بوده است و این تحریم ها اکنون بدلیل خروج آمریکا از برنامه اقدام مشترک (برجام) در ماه مه سال ۲۰۱۸ تشدید شده است. به رغم ادعای ریاکارانه آمریکا درخصوص موارد حقوق بشری از جمله مواد غذایی و دارو که در فهرست تحریم ها نیستند، ممنوعیت های صادرات نفت و بخش بانکداری ایران در عمل، ایران را از واردات چنین کالاهایی محروم کرده است.

 

مادر یکی دیگر از بیماران ایرانی نیز گفت افراد پشت پرده تحریم ها و آنها که دسترسی به لباس های مپیلکس را در ایران غیرممکن کرده اند لحظه ای خودشان را به جای بیماران ایرانی بگذارند. اگر کودکان، آشنایان و بستگان خودشان دچار این بیماری بودند و بخاطر تحریم ها رنج مضاعف می بردند چه می کردند؟ اصلا همه این سخنان را کنار بگذاریم آیا یک انسان تا این اندازه باید رنج بکشد تا به لباسی که به راحتی امکان فراهم کردنش وجود دارد دست یابد.

باتوجه به تاثیرهای منفی تحریم های آمریکا، حمیدرضا هاشمی گلپایگانی روحانی که موسس خانه بیماران پروانه ای به عنوان سازمان غیردولتی برای کودکان پروانه ای است در مصاحبه با خبرنگاران گفت: « پیش تر ما به راحتی به لباس های مپیلکس دسترسی داشتیم. به هرحال به دلیل تحریم ها و خروج یکجانبه آمریکا از برجام تشدید فشارهای تحریم به ویژه برای بیماران قابل مشاهده است.»

وی که دخترش به مدت ۲۱ سال از این بیماری رنج می برد افزود لباس های مپیلکس طوری طراحی شده اند که بر روی زخم ها قرار می گیرند و به بیماران این امکان را می دهند که بدون آسیب به جراحات و زخم ها لباس ها را بپوشند و از تن دربیاورند تا به پوست و بافت های بدنشان نچسبند و درد کمتری بوجود آورد.این لباس ها به بیماران این امکان را می دهند تا به پشت دراز بکشند و شب ها بخوابند در عین حال خارش کمتری داشته باشند.

هاشمی گلپایگانی تصریح کرد در نامه ای که از سوی بنیاد خانه بیماران پروانه ای به مولنیلیک نوشته بوده، این شرکت دارویی در پاسخ اعلام کرده به دلیل تحریم های آمریکا امکان تامین لباس های لازم برای بیماران ایرانی را ندارد.

طی سالهای گذشته مقامات ایرانی بارها تاثیر منفی تحریم های آمریکا در مسائل حقوق بشری را نکوهش کردند و تلاش کردند تا آگاهی جامعه بین الملل را دراین باره افزایش دهند.

کاظم غریب آبادی معاون ارشد قوه قضاییه ایران در امور بین الملل و دبیر شورای عالی حقوق بشر ایران اخیرا ادعای آمریکا را به عنوان دروغ بزرگ که دارو و مواد غذایی در فهرست تحریم ها قرار ندارند رد کرد و افزود چین ادعاهایی برپایه واقعیت نیست. وی با اشاره به اینکه تحریم های آمریکا مستقیما منابع اصلی درآمدهای ایران را هدف قرار داده گفت تحریم فروش نفت و بخش بانکداری ایران در نهایت به رفاه و آسایش مردم ایران ضربه می زند.

وی در پایان سخنانش گفت این موضوع جان بیماران ایرانی را که حق زندگی و سلامتی دارند در معرض خطر جدی قرار داده است.

پس از اینکه در ماه مه سال ۲۰۲۲ آلنا دوهان گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد به ایران سفر کرد و تاثیرات منفی اقدامات یکجانبه آمریکا شامل تحریم ها و تحریم های ثانویه و اشکال دیگر آن بر روی اقتصاد ایران که منجر به تخطی های جدی درباره چالش های حقوق بشری بود دیده شد، فریاد ایران از سوی کارشناسان حقوق بشر در سازمان ملل متحد به صدا درآمد.

وی در گزارش خود نوشت نگرانی های ویژه ای درباره چالش مهم خریداری و تحویل داروهای نجات بخش و مهم که از سوی شرکت های خارجی تولید می شوند و برای بیماری های خاص، جدی و نادر وجود دارد. گزارش دوهان همچنین ادعاهای واشنگتن درباره معافیت های بشردوستانه را به چالش کشید. این کارشناس سازمان ملل دریافت باوجود اینکه اسناد تحریم ها نشان می دهند داروها و تجهیزات پزشکی معافیت دارند اما تحویل آنها به ایران به شدت تحت تاثیر تحریم های آمریکا در تجارت، سرمایه گذاری، حمل و نقل و شرکت های بیمه و محدودیت های پرداخت های بین المللی از سوی کسب و کارهای خارجی تضعیف می شوند و این موضوع موانع جدی برای حقوق انسانی در بدست آوردن بالاترین استاندارد سلامت ایرانیان ایجاد می کند.

 

منبع: ایرنا

:: بازدید از این مطلب : 345
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 15 فروردين 1402

 رضا گنجی کارشناس سیاسی طی یادداشتی نوشت: همیشه این پرسش مطرح بوده است که چرا غالبِ اصلاح طلبان و مخالفین جمهوری اسلامی، بصورت متحد تا این حد مخالف بهبود روابطِ تهران با قدرت های نزدیک، خاصه روسیه و چین هستند؟ اِصرارِ این افراد در متهم کردن این دو قدرت و تبرئه آمریکایی ها در چیست؟

آیا این مخالفت مطابقِ سیاست های رسمی رهبرانِ اصلاح طلبِ ایرانی است؟ چه گروهی با چه اهدافی در داخل این حزب، برنامه ی تضعیفِ تماس با دیگر قدرتها برای برتر جلوه دادن سلطه غرب را دنبال می کند؟

ایراد گرفتن از نشستنِ با فاصله ی روسای جمهور ایران و روسیه بخاطر شرایط کرونایی، عیب جویی از کیفیتِ استقبال و بدرقه ی مقاماتِ خُرد و کلان در این کشورها تا انتقاد از ناتوانی در سخن گفتن به زبانی دیگر، همه از سرِ غیظ شان بخاطر موفقیتِ دیپلماسی منطقه ای و فرامنطقه ای اخیرِ دولت رئیسی است یا دستور این است که این نیروهای نیابتی غرب بعنوان مدافعان دائمی واشنگتن در سرزمینِ پارسیان، باید به هر شکل ممکن مانع نفوذ این قدرتها بشوند و ایضا اجازه ندهند که محصولِ دوستی با دیگر کشورها احیانا باعثِ بهبودِ اوضاع ایرانیان و محبوبیت بیشتر نظامِ فعلی بشود؟ (البته ایراد گرفتن های بدون منطق و نق زدن های همیشگی دیگر بخشی از خصلتِ این جریان سیاسی شده است. حاکمیت چه روابط با دیگر دول را بهبود ببخشد و چه نبخشد در هر دو صورت اینها بهانه ای برای غر زدنِ بی سبب دارند.)

اصلاح طلبان پادوی غرب در شرق؟

برافروختگی و عصبانیتِ جریانِ اصلاح طلب از موفقیتِ دولت فعلی در بهبود روابطِ دیپلماتیک با کشورهای منطقه خاصه عربستان و دیگر بازیگرانِ مهم در فضای بین الملل، قابل فهم است. اینکه برای کوچک شمردن تلاشِ دیپلماتیک دولت، این موفقیت ها را تنها بخاطرِ ورودِ "شمخانی" به بازی بدانید! تا دولت را ناتوان در این عرصه بخوانید، از سوزش تان است نه بیانِ حقیقت. واقعا بر این باورید که حافظه مخاطب تا این حد نحیف است که نداند شما تا دیروز چه دشنام ها که در خلوت و جَلوت، نثارِ شمخانی بخاطر گرایشات و کنش های انقلابی اش می کردید و حضورش در شورای عالی امنیت ملی را "بی خاصیت" می دانستید؟

اصلاح طلبان و براندازان به خواست و میلِ مقاماتِ مافوق شان در رسانه ها و فضاهای مجازی تا مدتها با لیست کردنِ خیانت های چین و روسیه در موضوع ایران بدنبال برهم زدن هر نوع مراوده بودند در حالی که می دانستند هرگز میزان و کیفیت خیانت های غرب، خاصه انگلیس و آمریکا در ایران در مقاسیه با بد عهدی های روسیه و چین همسنگ هم نیستند.

اصلاح طلبان پادوی غرب در شرق؟

نقطه اشتراک محمد خاتمی و حسن روحانی بعنوان روسای جمهور پیشین ایران با گرایش اصلاح طلبانه از نوع اصلاحات غربی، علاقه و ارادت خاص شان به جهان غرب بوده است. تملق و تعریف از غرب و فرهنگ غربی در این دولت ها از حد گذشته بود. البته هر دو در سالِ پایانی ریاست جمهوری شان تبدیل به منتقدین سیاست های غربی شده بودند اما حاضر نشدند آنطور که شایسته بود بی پروا مخالفت و نفرت شان از غرب و آمریکا را جار بزنند.

دولتِ معروف به "دولت اصلاحات" از سطح وزرا تا مقامات میانه، بخاطر عُلقه شدیدشان به غرب، برای بهبود روابط با آمریکا فشارهای بسیاری را به حاکمیت و رهبر عالی ایران آوردند. کارهایی برای نرم کردنِ دلِ دوستانِ افرنگی شان هم انجام دادند اما در نهایت، حاصلِ همه ی خوش رقصی ها و لبخند هایشان به غرب "هیچ" بود.

اسناد آشکار زیادی در بستر رسانه وجود دارد مبنی بر اینکه روسای جمهور اصلاح طلبان سرانجام به این باور رسیده بودند که دلیل شکستِ همه ی تلاش های دیپلماتیک برای حل و فصل مشکلات، بدون تردید آمریکا است اما آنها هنوز فکر می کنند که اگر سیاستِ افشاگری درباره عملکردِ سراسر مخربِ غرب در موضوع ایران را در پیش بگیرند، از سوی حامیان شان مورد شماتت قرار خواهند گرفت. چرا؟

چرا هنوز نمی خواهند بپذیرند و صادقانه به طرفداران شان بگویند که نگاه غرب به جریان اصلاح طلب و دگر اندیش، هرگز فراتر از یک نگاه ابزاری برای ایجاد تقابل با حاکمیت دینی و سیاسی در ایران نبوده و نخواهد بود؟

وقتی که بوش، رئیس جمهور وقتِ آمریکا، ایران را "محور شرارت" خواند، خاتمی فهمید که آنهمه کمک به یانکی ها در جنگِ افغانستان تاثیری در تغییر سیاستِ "ایران هراسی" نداشته است. خاتمی بعنوانِ مبدع نظریه " گفتگوی تمدنها"، معتقد به سیاستِ "تنش زدایی" و سیاستِ بکارگیری "زبان نرم در روابط بین الملل" خیلی دیر پی به این نکته برد که اساسا غرب "زبانِ نرم" نمی فهمد.

"حاکمیت نظام اسلامی، امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور هیچ زمان در طول بیست و هفت سال گذشته مورد حمایت و حتی موردِ پذیرشِ آنها (آمریکا و غرب) به صورت واقعی قرار نگرفت. تفکر حاکم بر ایران و اراده این ملت بزرگ مبتنی بر استقرار و ترویج مردم سالاری دینی و استقلال طلبی و عدالت‌خواهی هیچ‌گاه خوشایند غرب نبوده و نخواهد بود." خاتمی این سخن را در مرداد سال ۱۳۸۴ بیان کردند. سالی که مریدانش وقتی نتوانستند او را در مقابل نظام قرار بدهند، بدنبال "عبور" از او بودند. سالی که دیگر شیفته گانش نمی خواستند او "لیدر اصلاحات" باشد. سالی که خاتمی حتی شجاعت شرکت در مراسم روز دانشجو را نداشت. سالی که دوستادارنش او را با القابی چون " ممد پیرپکاجکی"، " ممد خالی بند"، "شهبانو" و "شناگر استخر" و ... صدا می زدند.

چنین رویکردهای غلطِ سیاسی مردی با عبای شکلاتی در نهایت آنقدر دولت اش را ضعیف کرد که کاندیداهای موردِ تاییدشان (هاشمی، کروبی، معین) در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری، به طرز بدی از یک رقیبِ گمنام شکست خوردند و عملا جریانِ دوم خرداد و زیر شاخه های آن همچون "حزبِ برادرِ بزرگتر" تا به امروز در اغلبِ انتخابات نتوانستند پیروزِ میدان باشند.

اصلاح طلبان پادوی غرب در شرق؟

از دید بسیاری از سیاستمداران ایرانی، سالها بعد، حسن روحانی همان خطاهایی را مرتکب شد که خاتمی مرتکب شده بود. خطای " اعتماد به غرب".

روحانی با رونمایی از مردِ اولِ دیپلماسی در دولت اصلاحات، یعنی دکتر ظریف بدنبالِ "انقلاب در دیپلماسی" بود. شعار روحانی، "تعامل سازنده با جهان در چارچوب دولت توسعه گرا" بود. وزیر خارجه وقتِ ایران بالاخره توانست بعد از سیزده سال و بعد از فراز و فرودهای بسیار، پرونده هسته ای ایران را با وجود مخالفت هایی در داخل، نهایتا با نظر مثبتِ آیت الله خامنه ای به امضا برساند.

بعد از امضای توافق، صبحِ زودِ روزی که قرار بود ظریف بعنوان "قهرمانِ دیپلماسی" وارد ایران شود عده ای برای استقبال به فرودگاه مهرآباد رفتند که به گواه مطلعین، آن جماعت بطور طبیعی آن وقت از صبح را به عمرشان ندیده بودند چه برسد به اینکه بخواهند برای استقبال از یک مقام رسمی حکومتی که خیلی هاشان منتقدش بودند از خواب شان بزنند. داستان چیز دیگری بود.

حسن روحانی همچون شاهانِ پیروز در ساختمانِ معروف به "ساختمانِ کنفرانسِ سرانِ کشورهای اسلامی" و در جمع فعالینِ رسانه با اقتدار درباره پیروزی دیپلماسی و فروپاشی تحریم ها می گوید. او "صبحِ بدون تحریم" را نوید داده بود.

در تیرماه سال ۹۴ و بعد از اعلام توافق، در خیابانهای تهران عده ای به شادی پرداختند. قرار بود دلار بعد از این "حماسه دیپلماتیک" به مبلغ هزار تومان خرید و فروش بشود. ایران در روزهای بعد به تعهداتش عمل می کرد در حالی که هیچ یک از طرفهای دیگر، گامی مثبت برای انجام مفادِ توافق بر نمی داشتند.

دونالد ترامپ که رئیس جمهور آمریکا شد، همه ی تخم مرغ های حسن روحانی را شکست. ترامپ در یک سخنرانی دوازده دقیقه ای و نسبتا طولانی برای صدور یک فرمان، رسما خروجش از برجام و بازگشت تحریم ها علیه ایران را اعلام کرد. در آن نطق که رد پای دیدگاههای صهیونیست ها مشخص بود، او ایرانیان را یک "ملتِ تروریست" نامید. توافق هسته ای را توافقی بسیار بد خواند که هرگز نمی بایست منعقد می شد و اعلام کرد که متحدان اروپایی آمریکا نیز بر "خطرناک بودن ایران" صحه گذاشته اند!

حسن روحانی بلافاصله به سخنان ترامپ واکنش نشان داد و او هم دوازده دقیقه آمریکا و غرب را برای چنین بد عهدی شماتت کرد. او گفت "آمریکا کشوری است که هیچگاه به تعهدات خود پایبند نبوده است ..." روحانی اظهار داشت که اساسا آمریکا وارد برجام نشده بود که حالا بخواهد از آن خارج شود. متعهد نبودن به تعهدات بین المللی از دیگر انتقادات روحانی به آمریکا در آن سخنرانی بود. او آمریکا را "یک موجود مزاحم" در برجام خواند.

رئیسِ دولتِ تدبیر و امید خیلی تلاش کرد که ما در آن سخنرانی متوجه شکستِ سیاستِ باور به "کدخدا" نشویم اما هر چه جلوتر رفتیم، خودش، مردِ اول سیاستِ خارجی اش، کابینه اش و بسیاری دیگر متوجه شدند که اعتمادشان به غرب برای بنا کردن هر نوع رابطه ی سالم از پایه غلط بوده است.

اصلاح طلبان پادوی غرب در شرق؟

در سالِ پایانی ریاست جمهوری حسن روحانی و سال پایانی وزارتِ جواد ظریف، این دو سعی کردند در هر فرصتی رفتارِ غرب و آمریکا را به چالش بکشند. فقط کافیست که به درستی و کامل سخنرانی ها و نوشته ها و پنل های این دو نفر را از فردای بعد از خروج آمریکا از برجام تحلیلِ محتوا بفرمایید تا متوجه منظورِ نگارنده بشوید.

خنجر بدی خورده بودند. به واقع آمریکا و غرب در حقِ اصلاح طلبان نامردی کردند نه در حق اصولگرایان. درست اش این بود که جریانِ اصلاح طلب، از صدر تا ذیل شان، شکمِ آمریکایی ها را بخاطرِ خروج از برجام، نامردی در حقِ نیروهایی که تا این حد در خیمه آنها سینه زده بودند و بی اعتبار کردن جریانِ معروف به اصلاح طلبان، بدرند اما دریغ از ذره ای غیرت، چرا که هنوز هم هستند کسانی در میانِ جریان اصلاح طلب که شیک تر از آمریکایی ها و غربی ها برای عملِ ناجوانمردانه ی آنها ماله می کشند.

اگر می خواهید درباره شکستِ اعتمادِ دولت هاشمی به غرب هم چیزهایی بدانید، شما را به نوشته ی هیچ فردِ اصولگرا و یا سخنرانی هیچ فردِ مخالفِ دولت های هاشمی ارجاع نمی دهم. کافی است که دو ساعت زمان صرف کنید و حداقل دو قسمت از مستندِ " ایران و غرب" ساخته شبکه بی بی سی را ببینید تا متوجه شوید که هیچ یک از نرمش های هاشمی هم دلِ فرنگی ها را نرم نکرد.

حداقل در سه دولتِ هاشمی، خاتمی و روحانی، یعنی ۲۴ سال از ۴۴ سال، عمده زمان و انرژی صرف این شد که جبهه غرب در ایران همیشه پررنگ تر از جبهه شرق جلوه گری بکند در حالی که نتیجه به گواه تاریخ همیشه "پوچ" بوده است.

حالا با این تجربه ها چرا هنوز عده ای از این جناحِ مشخص، تن و بدنشان می لرزد از اینکه حاکمیت بخواهد بازنگری بکند روابط اش را با غرب و آمریکا و ارتباطاتش را با چین و روسیه و دیگر کشورهای منطقه و خارج از این منطقه بهبود ببخشد؟

این جماعت با فریبِ مردم به هر شکلِ ممکن و در هر بستری، روزی هزار بار ایران را مستعمره پکن و مسکو می کنند. در لحظه دروغِ فروشِ بخشی از سرزمینِ ایران به چین را خلق می کنند. بلافاصله شایعه می کنند که روسیه در ایران پایگاه نظامی زده است. عَرَقِ شایعاتِ قبلی شان خشک نشده چو می اندازند که در توافقاتِ بلند مدت مان با این قدرت ها، طرفِ ایران همه چیزِ مملکت را داده و در مقابل هیچ چیزی بدست نیاورده و... و.

فکر نکنید که این لاطائلات یومیه، نخست و فقط از سوی رسانه های فارسی زبانِ آن طرفِ آبها تولید و منتشر می شود، نه، این ژاژها تماما تولید داخل است و اغلب هم از سوی همین جریان های سیاسی بی مایه و پر کینه ی وطنی خلق و برای بازنشر به دست رسانه های فارسی زبان می رسد.

شکی در این نیست که این جماعت با چنین تفکری، همه ی انتقادات شان و شیطنت های شان نه از سرِ دلسوزی برای ایرانیان بلکه در خوشبینانه ترین حالت و در منصفانه ترین تحلیل از سرِ جهل است و البته که سرشِناسان این جریان ها بدنبال پیاده سازی خواست آمریکا در ایران یعنی به چالش کشیدن هویت استقلال خواهی ایرانی، لوس کردنِ شعارِ اصولی و پر مفهوم "نه شرقی و نه غربی"، منفعل نشان دادن حاکمیت، ایجاد دو قطبی در داخل، گلاویز کردن مردم و نظام، پررنگ کردن ارزشهای غربی، منهدم کردنِ سیاستِ نگاه به داخل، نمایش قدرتِ غرب در حوزه های مختلف و ... ایضا باجگیری از حاکمیت برای اهداف شخصی است.

کاش دغدغه و نگرانی این جماعت این بود که قراردادی خلافِ منافع ملی و امنیت ملی ثبت نشود، ایرانِ بزرگ وامدار قدرتی دیگر نگردد، عزت اش حفظ شود، استقلال اش تداوم یابد و ... کاش.


:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 14 فروردين 1402


:: بازدید از این مطلب : 361
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 9 فروردين 1402


:: بازدید از این مطلب : 414
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 7 فروردين 1402


 

سرنوشت 3 مرجع تقلیدی که مقابل امام خمینی ایستادند

پیروزی انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره)، باطن برخی از روحانیون را پیش از بیش بر ملا ساخت. روحانیونی که در قامت مرجع تقلید سد راه نظام شدند و هزینه‌های سنگینی را به اسلام و انقلاب تحمیل کردند.

به گزارش مشرق، ۶ فروردین‌ماه سال ۱۳۶۸، امام خمینی (ره) معمار کبیر انقلاب اسلامی، یکی از مهم‌ترین تصمیماتشان را برای آینده انقلاب اسلامی گرفتند. او در بخشی از نامه‌شان در چنین روزی برای آیت‌الله منتظری درباره عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی، خطاب به مردم ایران نوشتند: سخنی از سرِ درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم، هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند، دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم.

تاریخ اسلام پر از خیانت بزرگانش به اسلام است

امام خمینی در بخشی دیگر از نامه اینچنین ادامه دادند: ‏من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم.‏‎ ‎‏من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته ام که واقعیات را در موقع‏‎ ‎‏مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی‏‎ ‎‏کنند تحت تأثیر دروغ‌های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و‏‎ ‎‏شور و شعف پخش می‌کنند نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران‏‎ ‎‏صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را‏‎ ‎‏بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه‏‎ ‎‏هست اوست.

اما منظور امام درباره اینکه تاریخ اسلام پر از خیانت بزرگانش است، چه بود؟ بهتر است در این مسأله نگاهی به روزها و ماه‌های ابتدایی انقلاب داشته باشیم؛ جایی که پای سه مرجع تقلید مشهور دهه ۵۰ و ۶۰ به نام‌های آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری، آیت‌الله حسینعلی منتظری و آیت‌الله سیدمحمد شیرازی در میان است.

نغمه‌های ناساز آیت‌الله شریعتمداری و حمایتش از کودتای نوژه

آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری که طبق شواهد برجای مانده با دربار پهلوی ارتباط داشت، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در همان ابتدا در اسفندماه سال ۱۳۵۷ با حمایت از «حزب جمهوری خلق مسلمان» تلاش کرد به عنوان قطبی در برابر رهبری امام (ره) خودش را مطرح کند. هدایت حزب خلق مسلمان توسط او در روزهای ابتدایی انقلاب چالشی خطرناک را فراهم ساخت. علی‌محمد بشارتی که آن‌ روزها مسؤول وقت اطلاعات سپاه پاسداران بود، در گزارشی آورده بود که آقای شریعتمداری در مشهد گفته است: من بالاخره علیه آقای خمینی اعلام جنگ می‌کنم!

نخستین اقدام علنی آیت‌الله شریعتمداری علیه نظام را می‌توان اشغال رادیو و تلویزیون تبریز با رهبری معنوی او توسط حزب خلق مسلمان در آذرماه سال ۱۳۵۸ دانست. او حتی به قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز رأی نداد.

سرنوشت ۳ مرجع تقلیدی که مقابل امام خمینی ایستادند
شریعتمداری و شیرازی

نکته مهم این‌که که طبق اسناد لانه جاسوسی، آیت‌الله شریعتمداری حتی با سفارت آمریکا نیز ارتباط داشته است. در گزارشی که در ۳ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵۸ از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه این کشور مخابره شده است، درباره گرایش شریعتمداری به آمریکا نوشته شده است: «او ابراز امیدواری کرد که آمریکا نباید احساسات ضد آمریکایی گسترده کنونی را به عنوان احساسات تمام مردم ایران تلقی کند و زیرکانه گفت که اظهارات امام خمینی تا حد زیادی به این افکار ضدآمریکایی کمک کرده است.... او اضافه کرد که آمریکایی‌ها باید از فرصت‌هایی که مـوجب استحکام دوستی آمریکا با ایران می‌شود، استفاده کنند و با توطئه ضد آمریکایی مبارزه کنند!

در تیرماه سال ۱۳۵۹، هنگام کشف و خنثی‌سازی توطئه‌ای خطرناک کودتای نقاب (نوژه)، مشخص شد که آیت‌الله شریعتمداری از آن توطئه باخبر بوده و حتی به طور تلویحی کودتاچیان را مورد حمایت قرار داده است.

سرانجام در ۳۱ فروردین‌ ماه سال ۱۳۶۱، آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری به دلیل پیشینه سوء، با حکم مدرسین و مجتهدین عالی‌رتبه قم از مرجعیت خلع شد. در بخشی از اعلامیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درباره شریعتمداری آمده است: بنا به وظیفه شرعی بر خود لازم دانستیم که سقوط مشارالیه از شایستگی مرجعیت را بالصراحه اعلام نمائیم تا افرادی از مسلمانان که در حالت تردید و دودلی بودند تکلیف خود را بدانند و احیاناً با تقلید خود به اسلام و انقلاب ضربه وارد نکرده باشند.

سرنوشت ۳ مرجع تقلیدی که مقابل امام خمینی ایستادند
۱۳۵۸. نمایی از دیدار برخی اعضا و حامیان حزب خلق مسلمان با آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری در منزلش در قم

بنابراین با افشای نقش آیت الله شریعتمداری در توطئه‌های خطرناک علیه انقلاب اسلامی، بعد از عزل او از مرجعیت، تصمیم بر محدود کردن رفت و آمدها به بیت او گرفته شد و این محدودیت‌ها تا آخر عمر او ادامه داشت. سرانجام آیت‌الله شریعتمداری در غروب روز پنج‌شنبه ۱۳ فروردین‌ماه سال ۱۳۶۵ در «بیمارستان مهراد» تهران، بر اثر نارسایی کلیه درگذشت.

تصمیم غافلگیرکننده امام (ره) برای یک مرجع تقلید

و اما آیت‌الله حسینعلی منتظری از سال ۱۳۶۴ به عنوان قائم‌مقام رهبری انتخاب شد. مجموعه اقدامات منتظری در کسوت قائم‌مقام رهبری بحران‌هایی را برای نظام تحمیل کرد. او بعد از یک دهه از پیروزی انقلاب، اختلافات جدی با امام (ره) پیدا کرد و از افرادی بود که به صورت جدی از جریانی که به اصطلاح لیبرال بود و جریانی که ما به عنوان منافقین می‌شناسیم، حمایت می‌کرد. همین امر منجر به عزل او در سال ۱۳۶۸ شد و بعد از این سال ۱۳۶۸ آیت‌الله منتظری تبدیل به یکی از مخالفین جدی انقلاب شد.

سرنوشت ۳ مرجع تقلیدی که مقابل امام خمینی ایستادند

اما اصل ماجرا چه بود؟

یکی از مهم‌ترین موضع‌گیری‌های منتظری در دوران قائم مقامی‌اش، دفاع او از مهدی هاشمی علیرغم مشخص شدن جنایت‌هایش بود و آیت‌الله منتظری سرسختانه از او حمایت می‌کرد. این حمایت به حدی رسید که بعد از دستگیری مهدی هاشمی، منتظری با اعتصاب خود باز هم به حمایت از او ادامه داد.

سرنوشت ۳ مرجع تقلیدی که مقابل امام خمینی ایستادند

همچنین انتقادهای تلخ آیت‌الله منتظری در بهمن‌ماه سال ۱۳۶۷ در دهمین سالگرد پیروزی انقلاب از عملکرد ۱۰ ساله نظام و نیز افشای نامه‌های او خطاب به امام در محکوم‌کردن مجازات عناصر مجاهدین خلق در همان سال (به ویژه بعد از ماجرای عملیات فروغ جاویدان توسط منافقین)، امام را به نتیجه رساند که آقای منتظری، هرگز صلاحیت رهبری نظام اسلامی را ندارد. بنابراین امام، خود متکفل عزل او شد و در ۶ فروردین‌ماه سال ۱۳۶۸، معظم‌له تصمیم قاطع خود برای برکناری قائم‌مقام رهبری را اعلام کردند. تصمیمی که گفته شد با وجود پیشینه‌ اختلافات، برای مسؤولان کشور تکان‌دهنده و غافلگیرکننده بود. سرانجام او در روز یکشنبه ۲۹ آذرماه سال ۱۳۸۸ در منزلش در قم درگذشت.

آیت‌اللهی که خودش را مرجع تقلید خواند و از صدام حمایت کرد!

نفر سوم، آیت‌الله سیدمحمد شیرازی از مراجع تقلید وقت و از افرادی است که ما به طیف شیرازی آن‌ها را می‌شناسیم. او از رهبران معنوی جریان شیرازی‌ها در ایران و عراق به شمار می‌رود. البته یک ویژگی دیگری هم دارد و آن اینکه از مخالفان حرکت انقلابی مردم ایران است. آیت‌الله سیدمحمد شیرازی فرزند میرزامهدی شیرازی از خاندان حسینی شیرازی و برادر سیدصادق حسینی شیرازی است.

سرنوشت ۳ مرجع تقلیدی که مقابل امام خمینی ایستادند
آیت الله سیدمحمد شیرازی

چند سال بعد از رحلت مرحوم میرزا مهدی شیرازی، سیدمحمد شیرازی که در آن زمان کمتر از ۴۰ سال سن داشت اعلام مرجعیت کرد. اما این علام مرجعیت او با واکنش علمای طراز اول روبرو شد. آیت‌الله شیخ یوسف خراسانی حائری در جواب عده‌ای درباره مرجعیت سیدمحمد اعلام کرد که «سیدمحمد شیرازی قطعاً مجتهد نیست و تقلید از او جایز نیست». این رد مرجعیت و صلاحیت علمی او توسط آیت‌الله العظمی خویی، بزرگ حوزه علمیه نجف و آیت‌الله سیدمحمود شاهرودی نیز اعلام شده بود.

سرنوشت ۳ مرجع تقلیدی که مقابل امام خمینی ایستادند
متن جوابیه آیات عظام خویی و شاهرودی درباره عدم‌صلاحیت علمی سیدمحمد شیرازی

بعد از پیروزی انقلاب خاندان شیرازی‌ها همگی به ایران آمدند و سیدمحمد شیرازی به مرجعیت خود در قم آزادانه ادامه داد. در سال‌های جنگ تحمیلی، آیت‌الله سیدمحمد شیرازی به حرمت جنگ علیه عراق فتوا داد و آن را برادرکشی نامید! فتوایی که عملاً به‌ نفع رژیم بعث عراق بود و در آن اوضاع و شرایط به نوعی همراهی با صدام و حمایت از متجاوز و تضعیف جبهه مظلوم ملت ایران تلقی می‌شد. او همچنین مخالف ولایت مطلقه فقیه بود. سرانجام نیز در ۲۶ آذرماه سال ۱۳۸۰ در قم درگذشت.

 

بنابراین حرکت و قیام امام خمینی (ره) این گونه نبود که موافقت همه روحانیت را به همراه داشته باشد. چرا که یک طیف روحانیت سنتی با حرکت‌های اجتماعی و مردمی مخالف بودند و حتی مقابل امام خمینی(ره) ایستادند، آن‌ها از برخی کودتاها علیه نظام حمایت کردند و چشمانشان را به روی جنایات‌های کودتاچیان و منافقان علیه مردم بستند. در حالی که امام خمینی (ره) جزو نوادری از روحانیت بود که توانست با همراهی مردم بزرگ‌ترین انقلاب معاصر را رقم بزند.

 

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 331
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 3 فروردين 1402

عیدتان مبارک


:: بازدید از این مطلب : 178
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 26 اسفند 1401

بردلی بلنکِنشیپ، خبرنگار، مقاله‌نویس و تحلیلگر سیاسی آمریکایی در مقاله‌ای برای راشاتودی، کارنامه سیاه واشنگتن درباره نارو زدن به متحدانش را در بحبوحه تشدید تنش بین چین و تایوان به اهالی این جزیره خودمختار یادآوری کرد.

 

بلنکِنشیپ مقاله را اینگونه آغاز می‌کند:

تسای اینگ‌ون، رئیس جزیره تایوان قرار است در ماه آوریل به کالیفرنیا سفر و با کوین مک‌کارتی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا دیدار کند. این سفر و دیدار قطعاً متغیری جدید را به روابط چین و آمریکا اضافه می‌کند. روابط بین دو کشور که تا پیش از این تیره و تار بود، پس از ورود اتفاقی بالون چینی به حریم هوایی آمریکا در اوایل سال جدید میلادی، وخیم‌تر شد و در تازه‌ترین اقدام هم، اعمال تحریم علیه شرکت‌های چینی، آتش تنش را بیش از پیش شعله‌ور کرد. سفر مقامات آمریکایی به تایوان که جرقه آن با حضور نانسی پلوسی، رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا به این جزیره زده شد، پکن را به شدت برآشفت و ملاقات احتمالی اینگ‌ون با مک‌کارتی بدون شک شرایط را به شکلی غیرقابل پیش‌بینی دستخوش تغییر خواهد کرد.

صمیمی‌تر شدن تایوان با آمریکا تنها دردسرهای این جزیره را بیشتر می‌کند به ویژه باتوجه به سابقه تاریک آمریکا در نارو زدن به شرکای قسم‌خورده‌اش! واشنگتن با وعده دادن به اتباع و شهروندان تایوان مبنی بر حمایت نامحدود و سپس رها کردن آنها، به بروز جنگ در منطقه دامن می‌زند. این تفکر در توییت انتقادی و نیش‌دار گارلند نیکسون، مجری برنامه رادیویی واشنگتن دی‌سی و تحلیلگر سیاسی، به طور مختصر و مفید مطرح شده است؛ توییتی که بیش از نیم میلیون بازدید داشت و به انتقاد وزارت خارجه تایوان منجر شد.

توصیه نیکسون به ساکنان جزیره تایوان این بود: شما باید کاری را بکنید که مردم اروپا نکردند و آن هم این است که باید به‌دنبال منافع خودتان باشید. آمریکایی‌ها به قیمت قربانی کردن دیگران، به دنبال منافع خودشان هستند. امپراتوری آمریکا بیشتر از هرچیزی، باعث بی‌ثباتی می‌شود. آنها باعث بی‌ثباتی در اوکراین شدند و موجودیت آنها را به خطر انداختند. آنها بی‌ثباتی چشمگیری را در اتحادیه اروپا ایجاد کردند. به جایگاه آمریکا در ۲۵ تا ۳۰ سال اخیر در «مقابله با تروریسم» نگاه کنید؛ بی‌ثباتی در خاورمیانه. بنابراین آنها قصد دارند جزیره شما را هم شدیداً بی‌ثبات کنند. درست کنار دستتان یک ابرقدرت نشسته است. برای حفظ ثبات باید با چین رابطه‌ای پایدار داشته باشید. آمریکا ۷هزار مایل با شما فاصله دارد. آنها شما را رها خواهند کرد، فریب‌تان می‌دهند تا از بین بروید و سپس ترک‌تان می‌کنند.

نیکسون به نمونه‌های بیشماری از سابقه واشنگتن درباره این موضوع مشترک اشاره کرده است. از جمله این نمونه‌ها می‌توان به وعده آمریکا به نیروهای کُرد در صورت مقاومت‌شان مقابل صدام حسین در دهه ۱۹۹۰ و سپس رها کردن‌شان پس از عملی شدن شروطش اشاره کرد؛ همچنین رها کردن مردمی که در جریان جنگ در افغانستان به آمریکا کمک کرده بودند، نمونه دیگری است؛ به این فهرست کمک آمریکا به ویران کردن سوریه را هم اضافه کنید؛ جایی که واشنگتن حضورش را تنها و تنها به سرقت نفت این کشور و مهار نفوذ ایران محدود و در عین حال هم از پابرجا ماندن تحریم‌های فلج‌کننده اطمینان حاصل کرده است.

این الگوی رفتاری صرفاً به دشمنان محدود نمی‌شود بلکه درباره به اصطلاح متحدان آمریکا هم صادق است. نیکسون به این موضوع اشاره کرده که اقتصاد اتحادیه اروپا به لطف تبعیت کورکورانه این بلوک از سیاست‌هایی که آمریکا در بحران اوکراین، به آنها دیکته کرده، در منجلاب گیر کرده است. شاید اتحادیه اروپا به کُندی به جنگ فناوری‌های پیشرفته آمریکا با چین وارد شود اما این اتفاق قطعاً رخ خواهد داد و این اقدام قطعاً ضربه و خسارت شدیدی به شرکت‌های اروپایی وارد خواهد آورد.

در تازه‌ترین نمونه از نارو زدن آمریکا به متحدانش، نشریه ساوت چاینا مورنینگ پست، دهم مارس در گزارشی نوشت که واشنگتن با منفعت بردن از تنش‌های تحریک‌آمیز بین استرالیا و چین و از دست رفتن بازار پکن برای کانبرا، صادرات گوشت قرمز به پکن را افزایش داده است. بنابراین همزمان با اینکه غرب کانبرا را به تحریک اژدهای زرد و از دست دادن یکی از مقاصد بزرگ گوشت قرمز استرالیا، تشویق می‌کند، «عمو سام» جای خالی استرالیا را پر کرده و برای کارخانه‌های خود بازاری جدید و پربازده فراهم می‌کند.

جف رابی، سفیر اسبق استرالیا در چین دراین‌باره گفته است: بعد از اینکه تمام این اقدامات تجاری معرفی شد و به اجرا درآمد، آمریکایی‌های دائماً می‌گفتند که هوای ما را دارند، آنها استوار در کنار ما ایستادند اما به فروش هرچه بیشتر شراب و گوشت قرمز ادامه می‌دهند؛ ناسلامتی آنها متحد وفادار ما هستند!

بلنکِنشیپ در ادامه می‌نویسد: البته چنین شرایطی تازگی ندارد. همانطور که در دسامبر ۲۰۲۱ نوشته بودم، آمریکا در نیمه نخست همان سال، ۵.۴ میلیون تن ذغال‌سنگ به چین صادر کرد؛ این رقم در مقایسه با ۵۳۱ هزار تنی که در بازه مشابه سال پیش از آن صادر شده بود، افزایشی مضحک و در عین حال تعجب‌برانگیزِ ۹۲۰ درصدی را نشان می‌دهد. آمریکا در بازه‌ای مشابه در سال ۲۰۱۹ بیش از ۷۷۱ هزار تن ذغال سنگ به چین صادر کرده بود. این افزایش عجیب و چشمگیر در صادرات ذغال‌سنگ آمریکا، پس از آن اتفاق افتاد که استرالیا تئوری «نشت آزمایشگاهی» را درباره منشأ همه‌گیری کرونا مطرح کرد و «تجاوز چین» را مورد انتقاد قرار داد و پکن در واکنش، واردات ذغال سنگ از کانبرا را کاملاً ممنوع کرد.

البته از حق نگذریم، چین در ماه‌های اخیر با لغو ممنوعیت واردات ذغال‌سنگ، در راستای ترمیم روابط با استرالیا گام برداشته و علاوه بر این، آمریکا فروش ذغال‌سنگ به پکن را در سال ۲۰۲۲ به شدت کاهش داده است. اما این اقدام آمریکا هم پس از آن رخ داد که استرالیایی‌ها از ریاکاری و کوته‌بینی واشنگتن به شدت انتقاد کردند. بنابراین وقتی که عمو سام به استرالیایی‌ها می‌گوید که «بپرید»، کانبرا می‌پرسد «چقدر بالا بپرم؟»؛ آنها وظیفه‌شان را انجام می‌دهند، یک رقیب خارجی آنها را تنبیه و واشنگتن آنها را در چاه به حال خود رها می‌کند. این ماجرا ربطی به یک راهبرد پردامنه یا ساختن امپراتوری نداشته و صرفاً کمک به کارخانه‌های آمریکایی برای پول درآوردن است، همین و بس.

نیکسون همچنین این ایده را هم مطرح کرد که آمریکا با جابه‌جایی شرکت تولید محصولات نیمه‌رسانا و سیلیکونی تایوان به آریزونا، قصد دارد شرکت مادر آن را از بین ببرد.

به گفته نیکسون، «شما می‌توانید آمریکا را کشوری قابل اعتماد بدانید اگر به سابقه‌اش اعتماد کنید و این سابقه به شما نشان می‌دهد که آنها برای پولدار کردن کارخانه‌های خود، سر همه را کلاه گذاشته و به دوست و دشمن نارو می‌زنند و هیچ اهمیتی هم ندارد؛ این اخلاق آمریکاست. از این رو، همه آنهایی که در تایوان، استرالیا، اروپا یا هر جای دیگری نشسته‌اند و دولت‌شان بدون گلایه و اعتراض، به ساز واشنگتن می‌رقصد، می‌گویم: بهتر است حواستان را جمع کنید در غیر این‌صورت اتفاق بدی برای‌تان خواهد افتاد.»


:: بازدید از این مطلب : 351
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 26 اسفند 1401
 
 آماری مهم و مستند از دستگاه‌های اطلاعاتی و افسرانی که علیه انقلاب اسلامی فعالیت می‌کنند: 51 سرویس اطلاعاتی بزرگ دنیا،
240 افسر اطلاعاتی آمریکا،
175 ستاد جامعه اطلاعاتی،
40 ایستگاه فرامنطقه‌ای،
180 افسر رژیم صهیونیستی در منطقه
و 105 افسر اطلاعاتی مستقر در منطقه. ضمنا بیان شده طبق آمار و به ‌صورت میانگین، سالانه بیش از 500 ارتباط اطلاعاتی توسط وزارت اطلاعات کشف می‌شود.

:: بازدید از این مطلب : 342
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 22 اسفند 1401
 
اسناد منتشرشده در سایت اطلاعات مخارج فدرال دولت آمریکا نشان می‌دهد مسیح علینژاد طی ۱۰ سال گذشته ۷۲۷ هزار دلار از آمریکایی‌ها دستمزد گرفته است. 
به گزارش تسنیم، سایت www.usaspending.gov منبع داده باز اطلاعات رسمی مخارج فدرال دولت آمریکاست. در این سایت فهرست سازمان‌ها و افرادی که به‌ صورت قراردادی یا گرنت، پولی از دولت فدرال آمریکا دریافت کرده باشند، منتشر شده است، البته این سایت شامل اطلاعات حقوق کارمندان دولت فدرال آمریکا نیست. با جست‌وجوی نام افراد و سازمان‌ها در این سایت می‌توان دریافت که آنها طی سال‌های گذشته و در چه قراردادهایی، چه‌میزان پول و دستمزد از دولت آمریکا دریافت کرده‌اند. بنا بر اطلاعات موجود در این سایت، مسیح علینژاد از سال 2013 تا 2023 در مجموع 727 هزار و 410 دلار از دولت آمریکا دریافت کرده است. این مبالغ طی سال‌های 2013 تا 2023 در قالب قراردادهای آژانس رسانه‌های جهانی دولت فدرال آمریکا با مسیح علینژاد به حساب شخصی وی واریز شده است و حقوق کارمندی او نیست. آژانس رسانه‌های جهانی دولت فدرال آمریکا (U.S. Agency for Global Media‌)
متولی امور رسانه‌ای و حمایت از منافع آمریکا در سطح جهان است که شبکه خبری VOA (صدای آمریکا) متعلق به آن است. علینژاد بسیاری از برنامه‌های رسانه‌‌ای خود را با شبکه تلویزیونی صدای آمریکا اجرا کرده است. این دریافتی‌ها از سال 2013 با مبلغ 7 هزار دلار شروع شده اما بتدریج افزایش یافته و سال 2022 به 125 هزار دلار رسیده است. همچنین وی در حالی سال 2021، 117 هزار دلار از دولت آمریکا دریافت کرده که میانگین درآمد شغلی در آمریکا سالانه 59 هزار دلار است.
پیش‌تر نیز در گزارشی اشاره شده بود که علینژاد سالانه حدود 120 هزار دلار (۲ برابر حقوق یک خبرنگار نیویورکی) از دولت آمریکا پول دریافت می‌کند تا از یک سو مدعی حمایت از بانوان ایرانی شود و از سوی دیگر خواستار تحریم همه‌جانبه ایران باشد. در آن گزارش همچنین اشاره شده که اکنون ثروت خالص مسیح علینژاد یک تا 5 میلیون دلار است و در محله بروکلین که آمریکایی‌ها به‌راحتی در آنجا نمی‌توانند صاحب خانه شوند، یک خانه فول‌امکانات دارد که 5 سال پیش یک میلیون و 706 هزار دلار قیمت‌گذاری شده بود. گفتنی است رقمی که در بالا به آن اشاره شد دریافتی از دولت آمریکاست و ممکن است مسیح علینژاد از دولت‌های دیگر نیز دستمزد گرفته باشد.

:: بازدید از این مطلب : 398
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 22 اسفند 1401

 اخیرا در حوزه نشر، کتبی منتشر شده است که با توجه به سوابق شخصیت کتاب، می‌بایست بیشتر به آن توجه شود، مقولاتی که مؤلف یا موضوع آن درباره شیطان پرستی است.

فردی به نام سحر دولتشاهی مترجم کتبی است که شخصیت محوری در این ترجمه‌ها، به عنوان یکی از چهره‌های منفور و مطرح در حوزه رفتارهای شیطان پرستی است.

اما آخرین کار ترجمه‌ای که از دولتشاهی به بازار آمده، بسیار قابل توجه است، چرا که یک نام به شدت جنجالی و چالش‌برانگیز در غرب (البته نه چندان شناخته شده در داخل کشور) روی آن خودنمایی می‌کند: مارینا آبراموویچ

پیش از این کتابی با عنوان «عبور از دیوارها» از مارینا آبراموویچ توسط دولتشاهی ترجمه شده بود که توسط نشر اورکا به چاپ رسید و در سال 1400 برای چندمین بار تجدید چاپ شد (البته تیراژ پایین کتاب‌ها را باید در نظر داشت).

 

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

 

اما تازه‌ترین ترجمهٔ دولتشاهی مربوط به امسال است که «شیوه مارینا آبرامویچ: دستور کارهای لازم برای شروع دوباره زندگی» نام دارد و توسط چاپ و نشر نظر به چاپ رسیده است.

 

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

 

اما مارینا آبراموویچ کیست؟

چهرهٔ پیشروی سبک هنری موسوم به «پرفورمنس»، مارینا آبراموویچ، متولد ۱۹۴۶ از تباری یهودی در شهر بلگراد یوگسلاوی سابق به دنیا آمد. زن یهودی‌تبار ۷۶ ساله، متولد شهر بلگراد (پایتخت یوگوسلاوی سابق)، به عنوان «ملکهٔ پرفورمنس» یا به تعبیر خودش، «مادربزرگ پرفورمنس» شناخته می‌شود.

 

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

 

او که به مدد وجوه عجیب و اصطلاحاً گروتسک[۱] اجراهای خود و همچنین مداومت حضور در صحنه و البته پشتیبانی و حمایت بی‌وقفهٔ رسانه‌های جریان اصلی، شهرت یگانه‌ای در بین آرتیست‌های کانسپچوآل و پرفورمنس دارد، وجوه و ابعاد جدیدی را وارد این حوزه کرد که وجوهی تاریک، خوفناک و سیاه هستند.

مشخصهٔ بارز او، ابداع شاخه‌ای در پرفورمنس به نام «هنر تحمل» است. این سبک، مبتنی بر ایجاد انواع درد و اعمال انواع خشونت بر بدن است. به علاوه، او در واقع مبدع اصلی حرکات پیچیده و عجیب بدنی پرفورمر در اجراست که همراه با زجر و درد در اجراکننده و ایجاد احساسات آنی و شدید چون خشم، نفرت و هراس است.

 

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

 

یکی از دلایل شهرت آبراموویچ، به کارگیری خون، جسد و اجزاء بدن در به اصطلاح آثار هنری خود است. منتقدانش می گویند، او از خون واقعی و اجزاء واقعی بدن انسان استفاده می‌کند و «جادوی سیاه» را به صراحت وارد پرفورمنس کرده و بیشتر آثاری که مستقیماً ساخته یا در پشت پرده در ساخت آن‌ها نقش ایفاء کرده، در واقع «مناسک» (ریچوآل) جادوی سیاه بوده است.

 

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

 

آبراموییچ نام این اقدامات تهوع آور خود روی صحنه را «پختن روح» (spirit cooking) گذاشته است و نخستین بار، در سال ۱۹۹۷ بود که پرفورمنس او با این نام منتشر شد که بسیار حیرت‌آور بود.

او در آن ویدئو، با خونی که ادعا می‌شد خون خوک است، روی دیوار دستورالعمل‌های کثیف مناسک جادوی سیاه را می‌نوشت و در طول ویدئو، بارها ظرفی حاوی خون و امحاء و احشاء یک موجود زنده را روی چیزی که شبیه کودکی مومیایی شده در کنج دیوار بود، می‌پاشید.

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها

 

 شواهد و مدارک دربارهٔ مشغولیت درازمدت و ریشه‌دار او با جادوی سیاه و مناسک شیطانی، آن اندازه زیاد بود که او مجبور شد در سال ۲۰۲۰، تلویحاً اعتراف کند که از این ابزارهای سیاه در کار و زندگی خود استفاده می‌کند اما «شیطان‌پرست» نیست.

 

ترجمه آثار زن شیطان پرست توسط برخی از سلبریتی‌ها


قرار گرفتن آبراموییچ در کنار جیکوب روتشیلد مقابل تابلوی معروف "شیطان لشگریانش را احضار می‌کند"

 

آبراموویچ «استاد» (mentor) بسیاری از ابرستارگان موسیقی همچون لیدی گاگا، بیانسه و جِی زی بوده است؛ به عبارت دیگر، طبق گزارش‌های منتشر شده، بسیاری از ستارگان زن امروز دنیای موسیقی، چند سال قبل‌تر، یک دورهٔ کارآموزی را نزد آبراموویچ گذرانده‌اند که طبق گفته‌های او در یک مصاحبه جنجالی، شامل تمرین‌ها و ریاضت‌های عجیب همچون حضور چند شب به صورت برهنه در جنگل و عذاب‌های بدنی برای افزایش تحمل درد می‌شود!

 


لیدی گاگا در کنار آبراموییچ در آیین مذهبی که به صورت نمادین از خون قربانی می‌خورند

 

او اسم این روش‌ها را، «متد آبراموویچ» گذاشته و مبنای آن دریافت «انرژی» از منبعی نامعلوم است. البته اهل فن می‌دانند که این چیزی جز نام دیگری برای ارتباط گرفتن با ارواح شریر و اجنه یا به اصطلاح فارسی «موکل» گرفتن نیست. او ورکشاپ‌هایی خاص با تعداد اندکی شاگرد از آرتیست‌های جوان (که خود شخصاً گزینش می‌کند) برگزار می‌کند و در واقع روح و جسم آن‌ها را در اختیار می‌گیرد و جهت می‌دهد.

برای این که معلوم شود آبراموویچ در خود ایالت متحده چه اندازه جنجالی و البته منفور است، فقط به این نکته اشاره می‌کنیم که افشای ارتباطات این زن با مسوول کمپین انتخاباتی کلینتون در سال ۲۰۱۶، یعنی جان پودستا و برادرش تونی (در پرونده لو رفتن صدها هزار ایمیل مرتبط با پودستا) و دعوت از این دو برادر برای حضور در یکی از همان مهمانی‌های کذایی آبراموویچ موسوم به «اسپیریت کوکینگ»، مثل یک زلزله فضای انتخاباتی آمریکا را تکان داد و کارشناسان سیاسی یکی از دلایل شکست غیرمنتظره هیلاری کلینتون را در انتخابات ریاست جمهوری آن سال افشای همین مساله می‌دانند.

به راستی این مترجم بر اساس کدام شاخص و معیاری آثار چنین فردی را برای عرضه به بازار نشر ایران انتخاب کرده است؟ آیا «شیوه‌های» کذایی آبراموویچ که در عنوان کتاب ترجمه شده توسط دولتشاهی هم آمده، مرتبط با همان متدهای سیاه و شوم از نوع «اسپیریت کوکینگ» نیست؟

[۱] - گروتسک سبکی از هنر است که با تحریف و تخریب اشکال معمول حیوانات و شخصیت‌ها پدید می‌آید. اگر بخواهیم بهتر بگوییم، گروتسک ترکیبی است از اشکال، تصاویر و چهره‌های زشتی که آراسته شده باشند و این زشتیِ همراه با آراستگی، چیزی عجیب و غریب، ترسناک، خنده‌دار و غیرواقعی را خلق کند.

 

 

منبع: قارس


:: بازدید از این مطلب : 295
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 22 اسفند 1401

 

انتشار یک بیانیه ضد ایرانی توسط عناصر وابسته به سازمان سیا همچنان با حاشیه‌هایی خاص روبرو است.

پس از برگزاری نشست براندازی در دانشگاه جورج تاون، برخی از لیدرهای حاضر در این جلسه منشور تجزیه ایران را منتشر کرده‌اند. این جزوه براندازی در ۱۷ بند تهیه شده است که حدود ۵ بند آن مربوط به درخواست از کشورهای خارجی برای دخالت در امور داخلی کشور است، رضا پهلوی، عبدالله مهتدی، حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی و شیرین عبادی امضاکنندگان بیانیه ضدایرانی (منشور مهسا) هستند.

مطابق یکی از بندهای متنی که تحت‌عنوان منشور از جانب اپوزیسیون منتشر شده، انزوای جهانی ایران ازطریق رایزنی با دولت‌های به‌اصطلاح دموکراتیک برای اخراج سفرای جمهوری اسلامی و وابستگان جمهوری اسلامی در کشورهای متبوع مورد پیگیری قرار می‌گیرد.

در بخشی دیگر از این جزوه با ادبیاتی بزک شده خودمختاری مناطق مختلف ایران مورد تائید قرار گرفته است، عبدالله مهتدی دبیرکل گروهک تروریستی کومله در تشریح این بند گفته است که سطح خودمختاری فراتر از خودمختاری اقلیم کردستان عراق است و همه مناطق ایران می‌توانند پس از مدتی با برگزاری رفراندوم جدایی از ایران را رسمیت بدهند!

این منشور تجزیه‌طلبی چنان سطح وابستگی ضد انقلاب به کشورهای خارجی را نمایش داده است که با واکنش گسترده برخی نیروهای اپوزیسیون نیز روبرو شده است. وب‌سایت گویا نیوز وابسته به یکی از گروهک‌های چپ مارکسیستی در واکنش به این جزوه اعلام کرده است که وکالت سیاسی خود از رضا پهلوی را پس گرفته است زیرا در تمامی این متن نه اشاره‌ای به ایران شده و نه تمامیت ارضی کشور به رسمیت شناخته شده است.

جزوه منتشر شده توسط لیدرهای اغتشاشات علاوه بر داشتن لبه‌های تند تجزیه‌طلبی با ادبیات نفاق به نگارش در آمده است؛ بررسی‌های موجود نشان می‌دهد که این بیانیه توسط یکی از سمپات‌های گروهک تروریستی منافقین به نگارش درآمده و پس از تصحیح حقوقی آن توسط شیرین عبادی انتشار یافته است. حتی در لوگوی استفاده شده برای این جزوه خط التقاط به وضوح قابل مشاهده است.

ردپای منافقین در انتشار منشور تجزیه‌طلبی ضد انقلاب! + فیلم

ردپای منافقین در انتشار منشور تجزیه‌طلبی ضد انقلاب! + فیلم

پیش‌نویس اولیه جزوه تجزیه ایران توسط عمار ملکی فرزند محمد ملکی از عناصر گروهک تروریستی منافقین به نگارش درآمده است؛ عمار ملکی کارشناس ثابت شبکه تروریستی اینترنشنال بوده و در موسسه گمان وابسته به وزارت خارجه هلند مشغول به کار است.

عمار ملکی بارها از طرح تجزیه و حمله نظامی به کشور حمایت کرده است. حمایت از دخالت خارجی از جمله استراتژی‌های کلان گروهک تروریستی منافقین است؛ در ۱۷ خرداد ۱۳۶۵ مسعود رجوی به همراه تعداد کثیری از اعضای منافقین مقیم فرانسه به عراق رفته وبا تشکیل یم واحد نظامی تروریستی شریک جرم صدام در جنگ تحمیلی علیه مردم ایران شد.

در تاریخ سیاسی کشورهای جهان به ندرت به موردی بر می‌خوریم که یک گروه سیاسی مخالف نظام کشورش، با دشمن بیگانه که به خاک کشورشان حمله کرده ائتلاف کند و همین موجب حیرت و نفرت همگانی نسبت به فرقه رجوی شد.

پس از مذاکراتی مقدماتی بین رجوی و طارق عزیز در پاریس، ۱۷ خراد ۱۳۶۵، رجوی وارد بغداد شد و طی فراخوانی نیروهای باقی مانده را به عراق فراخواند.

منافقین با در اختیار گرفتن زمینی که صدام از عشایر عراقی در استان دیاله غصب کرده بود، اردوگاه اشرف را در سال ۶۵ تاسیس کردند.

رجوی با تشکیل ارتش آزادی بخش ملی در اشرف مدعی بود که سازمان از مرحله ترور و جنگ‌های شهری گذر کرده و اکنون می‌تواند در جنگ کلاسیک شرکت کند.

ردپای منافقین در انتشار منشور تجزیه‌طلبی ضد انقلاب! + فیلم

ردپای منافقین در انتشار منشور تجزیه‌طلبی ضد انقلاب! + فیلم

عکس/ ادای احترام سرکرده گروهک تروریستی منافقین به محمد ملکی

در این دوران، رجوی در ارتباط تنگاتنگ با استخبارات عراق بود و پس از سقوط صدام، فیلم‌هایی از دیدارهای مکرر نمایندگان سازمان با بلندپایگان دستگاه امنیتی رژیم صدام به دست آمد که در مستندی با عنوان «گرگ‌ها» در سال‌های گذشته از تلویزیون پخش شد.

بیش از سه دهه پس از خیانت گروهک منافقین به کشور، این‌بار این فرقه ترویستی با زدن ماسک حقوق بشر به صورت و استفاده از اصطلاحات آبژکتیو سعی دارد دوباره در تلاش است طرح خیانت به مردم را در همکاری مشترک با سلطنت‌طلبان، عناصر وابسته به موساد و ضدانقلاب کردی پیاده کند، رفتار این روزهای نئومنافقین مو به مو شبیه به اقدامات پدران فرقه است!

بیشتر بدانیم:

پس از برگزاری نشست براندازی توسط سازمان سیا در دانشگاه جورج تاون، برخی از لیدرهای حاضر در این جلسه منشور تجزیه ایران را منتشر کرده‌اند.

به نظر می‌رسد که عدم دستیابی به نتیجه از سوی عناصر گروهکی و اغتشاش‌گر، منجر به آن شده است که آنها تمرکز گفتمانی را از دست داده و هر دم حرف تازه‌ای بزنند.

آنها در گام اول، بحث «ائتلاف» را به میان کشیدند. ماجرای ائتلاف از شب سال نوی میلادی آغاز شد که «رضا پهلوی»، «حامد اسماعیلیون»، «مسیح علینژاد»، «علی کریمی»، «گلشیفته فراهانی» و «نازنین بنیادی» با انتشار متن مشترکی از حساب کاربری خود در توئیتر، سعی کردند جلوه‌ای از وحدت را به نمایش بگذارند.

انتشار جزوه تجزیه ایران توسط دلقک‌ها+ فیلم

اقدام مشترک این چهره‌ها خیلی زود مورد توجه رسانه‌های مخالف جمهوری اسلامی قرار گرفت. «اینترنشنال»، «بی‌بی‌سی فارسی» و «صدای آمریکا» انتشار مشترک این چند خط پیام را به گونه‌ای پوشش دادند که گویی در پی یک تحرک بی‌سابقه سیاسی، همه اختلافات برطرف شده است. در حقیقت تلاش این رسانه‌ها بر این بود که این اقدام سطحی را نتیجه‌بخش جلوه دهند.

خیلی زود مشخص شد ائتلاف نصفه نیمه و مجازی چهره‌های مخالف جمهوری اسلامی به نتیجه‌ نرسیده است. تلاش «رضا پهلوی» برای به راه انداختن هیاهوی رسانه‌ای تحت عنوان کمپین «من وکالت می‌دهم» مصداقی بود که خبر می‌داد، ائتلاف پیشین نه تنها به کاهش اختلاف‌ها منجر نشده، بلکه تفرقه میان جریان‌های اپوزیسیون را گسترش داده است.

کمپین «من وکالت می‌دهم» و حمایت شبکه «من و تو» از آن تکاپوی دیگری بود تا فرزند آخرین شاه ایران را در جایگاه هدایت‌گری بنشاند، اما این طرح نیز انشقاق میان گروه‌های مختلف برانداز از سلطنت‌طلب‌ها گرفته تا منافقین و تجزیه‌طلبان را بیش از پیش آشکار کرد.

تقلای بعدی ضد انلاب در دانشگاه جورج تاون شکل گرفت، گرچه از ابتدای انتشار اخبار واضح بود که این نشست نیز نمایشی شبیه به کمپین «من وکالت می‌دهم» و «ائتلاف توئیتری» است اما کنار هم قرار گرفتن این هشت چهره فرصت دیگری شد برای آنکه وزن و اعتبار کسانی که داعیه دموکراسی را به دوش می‌کشند، سنجیده شود. چهره‌هایی از پرده سینما و زمین فوتبال و تبلیغ قهوه گرفته تا فعال جنبش‌های ضدحجاب و مهره‌های جدید گروهک تروریستی مجاهدین خلق و حتی سران تجزیه‌طلب و سلطنت‌طلب!

اما نشست جورج تاون نیز خیلی زود با بن‌بست روبرو شده و ضد انقلاب کردی اعلام کرد که خروجی این نشست نتوانسته خواسته‌های این گروهک‌ها را تامین کند. عبدالله مهتدی پس از این نشست اعلام کرد که ممکن است گروهک تورریستی کومله به جای همکاری با لیدرهای سازمان سیا به سراغ گروهک منافقین رفته و با آنه‌ها اعلام همکاری کند، پیش از حزب تروریستی دموکرات کردستان با سازمان منافقین پیمان همکاری بسته بود. مهتدی در نشست با لیدرهای اغتشتشات از آن‌ها خواسته بود جدایی کردستان ایران از حکومت مرکزی را تائید کنند!

این درخواست در ابتدا با مخالفت رضا ربع پهلوی رویرو می‌شود؛ اما احتمال انشقاق دوباره میان دلقک‌های سازمان سیا باعث شد تا این خواسته مورد پذیرش اعضا قرار بگیرد! این جزوه در نگارش به ادبیات نفاق بسیار نزدیک است.

فشار گروهک‌های تجزیه‌طلب کردی باعث شده است تا ضد انقلاب آخرین برگ خود را نیز رو کرده و در جزوه‌ای جدید با نام منشور مهسا مواردی را مطرح کرده است که در آن حق خودمختاری و سپس تجزیه ایران به رسمیت شناخته شده است! شنیده شده است سطح این امتیازات به تجزیه‌طلبان فراتر از خواسته‌های گروهک تروریستی کومله بوده است.

داشتن حق تجزیه ایران از سوی گروهک‌ها باعث ایجاد انشقاق شدید میان تجزیه‌طلبان و ملی‌گرایان سکولار با لیدرهای سازمان سیا شده است. رضا پهلوی بازمانده سلسله‌ای نصفه نیمه که هیچ سابقه سیاسی در کارنامه خود ندارد به دلیل ماندن در لیست سازمان سیا تن به یک معامله سیاسی عجیب داده و زیر بار این خفت بزرگ رفته است.

انتشار این جزوه از سوی عناصر سازمان سیا حاکی از آن است که این لیدرهای اغتشاشات فاقد ارزش و اعتبار لازم برای رهبری یا حتی سخنگویی جمعی از مردم و یا الیت‌های سیاسی و نخبگانی داخل ایران هستند. همانطور که تاکنون از پیشبرد اهدافشان در این مسیر عاجز مانده‌اند. نکته قابل توجه دیگر در این منشور، اعتراف چهره بازمانده از خاندان مخلوع بر «حمایت بیگانگان از براندازی» بود. رضا پهلوی اذعان می‌کند که این جمع روی کمک کشورهای غربی برای براندازی حساب ویژه‌ای باز کرده‌ است. چنین گفتمانی نشان از ادامه وابستگی نسل این سلسله فراری به بیگانه دارد، به طوری که حتی برای تغییرات سیاسی که ادعا می‌کنند مردم خواهان آن هستند، به کمک دشمنان دیرینه ایران متوسل می‌شوند.

عکس/ بخشی از جزوه تجزیه‌طلبی با نام منشور مهسا

وابستگی پهلوی و چهره‌های اپوزیسیون بر حمایت اجنبی‌ها حاکی از آن است که خودشان به خوبی می‌دانند پایگاه مردمی لازم برای حصول حداقل توفیقات لازم را ندارند، بنابراین برای تحقق اهدافی که سال‌ها از آن باز مانده‌اند از همین حالا در شرایطی که در اوج خودنمایی به سر می‌برند به سراغ غرب رفته و احیا، بقا و موفقیت خود را از آنها طلب می‌کنند.

جزوه براندازی با تِم تجزیه‌طلبی نشان داد که اگرچه در شعار اهداف مترقی از جمله «آزادی»، «دموکراسی» و «توجه به جایگاه زنان» را دنبال می‌کند، اما اعضای آن در این مدت و در مواضع آشکار و رسمی خود اثبات کردند که اهداف خود را بر راه‌های غیرمترقی مانند جنگ، تحریم، انزوا و اعتراضات خشونت ناپرهیز پایه‌ریزی کرده‌اند.


:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 21 اسفند 1401

 

 

بازنشر مداوم خطبه های نماز جمعه توسط بی بی سی و صدای آمریکا و اینترنشنال، قطعا طبیعی و عادی نیست. پس علت را باید در محتوای مطرح شده در خطبه های آن امام جمعه جستجو کرد.

اکنون مدت هاست که رسانه های بیگانه به صورت مستمر خطبه های نماز جمعه عبدالحمید را بازنشر داده و به آن ضریب می دهند.

در جدیدترین نمونه، بی بی سی فارسی در مطلبی تحت عنوان «مولوی عبدالحمید خواستار رعایت حقوق زنان و همه مردم ایران شد» نوشته است:«مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، امام جمعه اهل سنت زاهدان خواستار رعایت حقوق زنان و حقوق همه مردم ایران در چارچوب قوانین بین‌اللملی شد. این روحانی سرشناس سنی با شروع اعتراضات سراسری ایران از شهریورماه امسال هر هفته در خطبه‌های نماز جمعه از حکومت به‌ دلیل سرکوب شدید معترضان انتقادات کرده است. آقای عبدالحمید در سخنان این هفته خود گفت که وضعیت تحصیل و اشتغال زنان و جوانان باید مورد توجه قرار گیرد.»

اصلاح‌طلبان از توافق با عربستان، درس مذاکره با آمریکا گرفتند!/ امام جمعه محبوب BBC و صدای آمریکا

 

صدای آمریکا نیز که هر هفته خطبه های نماز جمعه عبدالحمید را منتشر می کند، در جدیدترین مطلب نوشت:«مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، در خطبه‌های نماز جمعه ١٩ اسفند در زاهدان گفت تا آزادی بیان، اندیشه، و انتقاد نباشد، مشکلات کشور حل نمی‌شود. امام جمعه اهل سنت زاهدان در بخش دیگری از سخنانش بر اهمیت احترام به حقوق زنان در سراسر ایران تاکید کرد.»

اصلاح‌طلبان از توافق با عربستان، درس مذاکره با آمریکا گرفتند!/ امام جمعه محبوب BBC و صدای آمریکا

 

صدای آمریکا در ادامه با تمجید از عبدالحمید نوشته است:«امام جمعه اهل سنت زاهدان طی ماه‌های گذشته انتقادات بی‌سابقه‌ای از جمهوری اسلامی کرده و خواستار برگزاری همه‌پرسی، احترام به حقوق آحاد ایرانیان فارغ از قومیت و جنسیت‌شان، و همچنین آزادی زندانیان سیاسی به‌ویژه معترضان بازداشتی در جریان اعتراضات پس از کشته‌شدن مهسا (ژینا) امینی بوده است.»

شبکه منوتو- منتسب به فرقه بهاییت- نیز مشابه رویکرد بی بی سی و صدای آمریکا، به بازنشر مداوم اظهارات عبدالحمید اقدام می کند. این شبکه ضدایرانی در جدیدترین خبر در این خصوص نوشت:«مولوی عبدالحمید با اشاره به حقوق اقلیت‌ها و حقوق زنان و جوانان،‌اصناف و همه طیف‌ها گفت: «باید حقوق همه در نظر گرفته شود و تا حقوق همه رعایت نشود، مشکلات حل نمی شود.» او تاکید کرد: «تا آزادی کامل نباشد، آزادی‌های بیان و قلم و احزاب و آزادی انتقاد و اندیشه و آزادی‌های گوناگون در کشور وجود نداشته باشد، مشکلات حل نمی‌شوند و این آزادی‌ها حق انسانند و حق بشرند.» او با تاکید بر رعایت حقوق بشر که در همه جوامع شناخته شده‌اند،‌ گفت: «باید همه در صحنه باشند و حق داشته باشند تا حقوقشان را پیگیری کنند.» او در مورد حقوق زنان و جوانان هم گفت: «ما باید امروز شرایط حاضر جهان را ببینیم و ببینیم که زنان چه پیشرفت‌هایی در زمینه‌های مختلف در جهان داشته‌اند.» مولوی عبدالحمید تاکید کرد: «زنان و مردان با هم برابرند و حقوقشان با مردان برابر است و باید حقوق زنان رعایت شود و برای آینده آنها.»

اصلاح‌طلبان از توافق با عربستان، درس مذاکره با آمریکا گرفتند!/ امام جمعه محبوب BBC و صدای آمریکا

 

هدف اصلی رسانه های بیگانه از تمرکز بر اظهارات عبدالحمید، فعال کردن گسل قومیتی و همچنین گسل شیعه-سنی است. لازم به ذکر است که قاطبه مردم غیور سیستان و بلوچستان و همچنین علمای اهل تسنن در این استان نسبت به رویکرد و اظهارات تأمل برانگیز عبدالحمید ابراز برائت کرده اند.

 

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 329
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 20 اسفند 1401

این داستان، عجیب و تلخ اما واقعی است: وقتی پای رسمیت دادن به رژیم اشغالگر صهیونیست در میان بود، عناصر اپوزیسیون ادعا می‌کردند نباید ورزش را سیاسی کرد.

اما وقتی پای تیم ملی ایران به میان آمد که همت کرده، جنگیده و به جام‌جهانی راه یافته بود، همان عناصر، ورزش را سیاسی کردند، خواستار حذف تیم ملی ایران از جام‌جهانی شدند و برای تضعیف روحیه در اولین بازی، هر شیطنت را که می‌شد، انجام دادند. چرا؟ تا مبادا درخشش تیم ملی، موجب همدلی و انسجام و اقتدار و خوشحالی ملت ایران شود!

گروهک‌های تجزیه‌طلب و رسانه‌های همسو، دیگر نمی‌توانند پنهان کنند که مو به مو، فرامین اتاق جنگ آمریکا و اسرائیل و انگلیس علیه ملت ایران را اجرا می‌کنند.

از همه نفرت‌انگیزتر، خوش‌خدمتی به اسرائیل است. ولو به تناقض‌های حیثیتی غیر قابل رفو بینجامد. عناصر اپوزیسیون، ۱۳سال قبل در فتنه سبز، «شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» را دادند.

اما در واقع به صهیونیست‌هایی که اختاپوس‌وار دنبال بلعیدن غرب آسیا (نیل تا فرات) بودند خدمت کردند.

همین‌ها در اغتشاشات اخیر، لاف جانم فدای ایران را زیر پا گذاشتند و رسما نقشه تجزیه و تضعیف ایران قوی را به اجرا گذاشتند و البته از قاطبه ملت ایران تودهنی خوردند.

برخی دست‌اندرکاران فتنه سبز و فتنه اخیر، مدعی بودند که آمریکا (اوباما) دنبال توافق با ایران و برداشتن تحریم‌ها بود، اما اسرائیل کارشکنی کرد. خب، اگر اسرائیل، دشمن‌ترین دشمنان است- که هست- چرا عناصر تجزیه‌طلب و برخی افراطیون مدعی اصلاحات، با آشوب‌افکنی، پادویی اسرائیل را کردند؟ و چرا هنگام دعوت مزدوران اسرائیل به سیاسی کردن جام‌جهانی و دریغ کردن شادی و حس پیروزی از ملت ایران، با اردوگاه جنگ روانی اسرائیل، آمریکا و انگلیس همراه شدند؟

علت را باید در آلودگی عمیق برخی محافل به شبکه‌سازی موساد (و سیا و ام‌آی‌سیکس انگلیس) جست‌وجو کرد. به‌عنوان یک نمونه، هیچ تردیدی در هویت شبکه ایران اینترنشنال وجود ندارد.

چنان‌که «باراک راوید» خبرنگار صهیونیست نوشت: «موساد از ایران اینترنشنال» به‌عنوان بازوی جنگ اطلاعاتی خود علیه ایران استفاده می‌کند»... قبل از او راوید، «یوسی میلمان» تحلیلگر اطلاعاتی روزنامه هاآرتص نوشته بود: «ایران اینترنشنال، شبکه متعلق به موساد به‌شمار می‌رود.

موساد مطالبی را که نمی‌خواهد به نام خود منتشر کند، از طریق این شبکه منتشر می‌کند».

شبکه وابسته به موساد، چرا باید به هنگام انتخاب سردبیر، «معاون وزیر ارشاد دولت خاتمی» (علی‌اصغر رمضانپور) را بر این سمت بگمارد؟! جواب تلخ، همان است که اکبر گنجی (چهره شاخص اصلاح‌طلبان در زمینه عملیات روانی، در دهه هشتاد مقیم خارج) زمستان ۱۳۹۸ گفت: «ما کارمندان ‌بخش پروپاگاندای دولت ‌ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. وظیفه ما وحشت‌افکنی است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و... هستیم... ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریم‌های تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کروناهراسی انجام دهیم».

شما می‌توانید نام کرونا را بردارید و هر بهانه دیگری را به‌جای آن بگذارید. به‌راستی چرا برخی روزنامه‌ها مثل سازندگی، هم میهن، اعتماد و شرق و کانال‌های همسو، در فضاسازی مسموم علیه تیم ملی و ناراحتی از خوشحالی ملت ایران، همان‌گونه همسو با شبکه لندنی موساد رفتار کردند، که در جریان آشوب‌افکنی ناکام، کرده بودند؟!

موساد، دو یگان مزدوران را برای ترورهای فیزیکی و ترور شخصیت استخدام کرده است.

اگر یگان اول، در زمینه خرابکاری علیه کانون‌های پیشرفت، و ترور نخبگان بزرگی مانند شهیدان فخری‌زاده، شهریاری، علیمحمدی، احمدی‌روشن، رضایی‌نژاد و صیادخدایی فعال بوده، یگان دوم مامور تخریب و ترور شخصیت ملت ایران است.

این همان یگانی است که وقتی در سال ۱۳۷۸، فتنه و آشوب یک هفته‌ای را با کمک روزنامه سلام و برخی مدیران دولت خاتمی ترتیب داد، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در تاریخ ۲۲ تیرماه ۷۸ اعلام کرد «گزارش جزءبه‌جزء بحران در ایران را از موساد دریافت می‌کنم. آشوب در تهران، کل معادلات صلح خاورمیانه(سازش و معامله فلسطین) را به نفع اسرائیل تغییر خواهد داد.».

همین یگان هر چند در خردادماه سال ۱۳۸۸ به بهانه دروغین تقلب در انتخابات، دست به کار آشوب شد، اما در اواخر شهریور ماه، روز جهانی و ضد صهیونیستی قدس را فرصتی برای حمایت از این رژیم جنایتکار (با شعار نه غزه نه لبنان) کرد.

بعدها اخباری از سفر مخفیانه برخی سران «اتاق فکر جنبش سبز در لندن» به تل‌آویو منتشر شد و تصاویری هم از سفر نامزد مرحومه ندا آقاسلطان(سوژه کشته‌سازی آن روز موساد) به نمایش درآمد.

این روند در مرور زمان، به جایی رسید که معاون وزیر فرهنگ و ارشاد در دولت خاتمی، به‌عنوان سردبیر شبکه وابسته به موساد گماشته شود و ده‌ها خبرنگار فراری و بعضا مقیم داخل، در پوشش نقاب اصلاح‌طلبی، به تامین محتوای علنی یا پنهانی و با واسطه برای شبکه ماهواره‌ای وابسته به موساد و دلارهای خونین رژیم سعودی بپردازند.

بر مبنای آنچه گفته شد، هیچ جای تعجب نیست که برخی افراد متظاهر به اصلاح‌طلبی، ظرف سه ماه گذشته و همزمان با جنایات وحشیانه اشرار تروریست در کف خیابان و حمله به نوامیس و مقدسات مردم، واژه تحریف‌آمیز «اعتراضات مدنی» را بر واقعیت اغتشاش و شرارت و تروریسم بار کرده و حاشیه امنیت برای جنایتکاران ساختند.

آخرین خیانت این گروه، جنگ با عزم و اراده و روحیه امیدوار ملت ایران، به بهانه مصاف تیم ملی در جام‌جهانی بود. جنگی که موجب سرشکستگی بی‌سابقه خودشان شد.

مزدوری این گروه برای رژیم صهیونیستی، در حالی است که همین روزها می‌توان حجم انزجار گسترده ملت‌های مختلف از اشغالگران فلسطین را در حاشیه جام‌جهانی دید؛ آنجا که تماشاگران با ملیت‌های گوناگون، از گفت‌وگو با خبرنگاران شبکه‌های صهیونیستی پرهیز می‌کنند و از جنایات اسرائیل بیزاری می‌جویند.

در همان حال، صحنه‌های بسیاری را می‌توان دید که اتباع کشورهای مختلف، آرزوی موفقیت برای نماینده ایران می‌کنند. در چنین فضایی از نفرت جهانی نسبت به رژیم صهیونیستی، خوش‌رقصی برخی عناصر برای این رژیم، نمایشی از یک ورشکستگی و انحطاط کامل است.

 

کیهان: محمد ایمانی


:: بازدید از این مطلب : 308
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 18 اسفند 1401

مسمومیت تنفسی (یا هرچیز دیگری که واقعیت مطلب است) در تعدادی از مدارس دخترانه شهر قم که از اوایل آذرماه گذشته اتفاق افتاد و تکرار شد، متأسفانه به‌صورت کافی و اقناعی از سوی مسئولان مرتبط برای مردم روایت نشد و این روند مشکوک در روزهای اخیر با توسعه به چند شهر دیگر با موج جدیدی از فضاسازی و تحریک روانی و رسانه‌ای همراه گردیده که برخی از تحلیل‌گران، آن را موج جدید بحران‌سازی برای شکل‌دهی به دور جدید اغتشاشات می‌نامند. بی‌تردید، عدم تمرکز مسئولان مرتبط با این مسئله در شناسایی و کشف عوامل جنایتکار این رفتار بزدلانه و کثیف که سلامت جسمی و روحی دانش‌آموزان و آرامش جامعه را برهم زده، غفلت و ضعفی آشکار و غیرقابل اغماض است که حتماً باید جبران شود، اما اتهام‌زنی بدون سند به نظام و نیروهای مذهبی و هراس‌افکنی و التهاب‌آفرینی به بهانه این موضوع، از سوی برخی عناصر و گروه‌های فرصت‌طلب و آوازه‌گر هم نوعی همنوایی و کمک به تروریست‌ها و جنایتکاران دست‌اندرکار این ظلم و ستم آشکار به شمار می‌آید. تروریست‌هایی که با هدف قرار دادن امنیت و آرامش روانی جامعه و متهم‌سازی نظام می‌خواهند شکست در تداوم‌بخشی به اغتشاشات، و سیلی خوردن از ملت بزرگ ایران در ۲۲ بهمن را جبران نمایند.

افزایش تعداد مدارس و نقاط مسمومیت، همراه با تشدید فضاسازی رسانه‌ای و ایجاد هراس به دست تروریست‌ها، با تصور افزایش تنش در بین دانش‌آموزان و خانواده‌ها با مسئولان و همچنین نیروهای مدافع امنیت، در روزهای اخیر روندی تصاعدی یافته که در پیوند با برخی رویدادها، بوی فتنه‌انگیزی و بهانه‌جویی برای شکل‌دهی موج جدید آشوب‌طلبی می‌دهد.

رویدادهایی چون:

۱- حضور خانمی میان‌سال با رفتاری تهاجمی و ادبیات سخیف و هتاکانه جهت تحریک نیروهای مدافع امنیت برای درگیری به‌عنوان مادر دانش‌آموز، درحالی که بعداً معلوم شده هیچ فرزند دانش‌آموزی ندارد؛ ۲- اعلام فوت خانمی جوان بر اثر مسمومیت در مدرسه و مانور تبلیغی سنگین در فضای مجازی بر روی این فوت، درحالی که این خانم ۳۰ سال سن داشته و دو لیسانس دریافت کرده و دانش‌آموز نبوده است؛ ۳- به میدان آمدن گروهک معاند جوانان محلات یا همان سازمان نفاق و دادن فراخوان‌های پیاپی برای تجمع مقابل مدارس و سر دادن شعارهای ساختارشکنانه و تشویق به ساخت و پرتاب مواد آتش‌زا به سمت مدارس؛ ۴- فراخوان گسترده برای تعطیلی مدارس در روزهای ۱۳ و ۱۶ اسفندماه؛ ۵- تلاش برای گسترش مسمومیت‌ها از مدارس به دانشگاه‌ها و پیوند بین دانش‌آموزان و دانشجویان و ۶- شدت‌بخشی به جنگ روانی و رسانه‌ای به موازات افزایش و گسترش مسمومیت‌ها.

‌هدف قرار دادن مدارس دخترانه، علاوه بر کاربرد ابعاد هیستریک ماجرا، با زنانگی جنبش موهوم زن، زندگی، آزادی نیز انطباق دارد و هرگونه اتفاقی می‌تواند پای طرف‌های خارجی و مدافعان حقوق زن را به میدان باز کند.

همان‌گونه که پیش از این هم، در معرکه‌گردانی اغتشاشات شاهد حمایت آشکار بیگانگان از اغتشاشگران و یکه‌تازی و جولان عناصر برانداز و گروهک‌های تجزیه‌طلب در محافل سیاسی کشورهای غربی بودیم که به بهانه مرگ مهسا به همنوایی رسیده بودند، این بار هم سلامت جسمی و روانی دختران معصوم دانش‌آموز، بهانه رقص مشترک شغال‌ها با گرگ‌ها شده است.

برای ناکام گذاشتن جنایتکاران، چاره‌ای جز روایت به‌هنگام و دقیق واقعیت‌ها نبوده و نیست و رسیدن به واقعیت‌ها نیز سرعت عمل و البته دقت دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی را نیاز دارد.

 

روزنامه جوان


:: بازدید از این مطلب : 284
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 15 اسفند 1401

 

اعضای شاخه نظامی این گروهک تروریستی که دستورات سرکردگان ساکن اروپای خود نظیر حبیب نبگان و حبیب الله چعب را اجرا می‎‌کردند، درعملیات‌های تروریستی جداگانه دو بسیجی به نام‌های علی صالحی مجد و یونس بحر در آبادان و یکی از کارکنان نیروی انتظامی به نام الله‌نظر صفری و یک سرباز وظیفه به نام محمدرضا رفیعی نسب را در بندر امام خمینی (ره) به شهادت رسانده بودند

تشریح نحوه شهادت ماموران انتظامی و بسیجی

عناصر این گروهک تروریستی که در ایران دستگیر شدند، شیوه اقدامات خود را در جلسات دادگاه به این شکل شرح داده‌اند: «اهداف علمیاتی خود را به صورت سیار انتخاب می‌کردیم، گشت نیروی انتظامی یا بسیج را تعقیب و در جای خلوت آن‌ها را غافلگیر و ترور می‌کردیم».

یکی از عاملان شهادت دو بسیجی درباره جزئیات این عملیات تروریستی گفته است: «بسیجی‌ها را در منطقه آبادان نزدیک شط دیدیم. از کنار آن‌ها عبور کردیم. آخر بلوار دور زدیم. خلاف جهت به سمت آن‌ها حرکت کردیم. گوشی را از دوستم گرفتم تا از صحنه ترور برای گروه حرکه النضال فیلم بگیرم. دو بسیجی را به رگبار بستیم، نقش بر زمین شدند. فرار کردیم به سمت خرمشهر. هدف بعدی انفجار ایستگاه گاز خرمشهر بود که به سمت آنجا رفتیم و ساعت یک‌ونیم بامداد کنار ایستگاه گاز توقف کردیم. دو نارنجک به سمت ایستگاه پرتاب کردیم. از این صحنه فیلم گرفتیم و ارسال کردیم».

یکی از متهمان نیز عملیات ترور ماموران نیروی انتظامی را اینگونه شرح داده است: «بعد از تعویض پلاک خودروها در سربندر دور می‌زدیم و می‌چرخیدیم. هرچه گشتیم پلیس یا بسیجی ندیدیم. رفتیم ماهشهر یک گشتی پلیس دیدیم، ولی به علت نامناسب بودن موقعیت آن‌ها را ترور نکردیم و در یک جاده خاکی توقف کردیم. ساعت دوازه شب در بندرامام در فلکه دوم ورودی شادگان به سربندر یک گشتی پلیس با دو سرنشین را دیدیم و آن‌ها را تا چراغ قرمز تعقیب کردیم، ماشین توقف کرد. دو اسلحه کلاشینکف با خشاب کامل همراه داشتیم. با کلاش به سمت خودرو آن‌ها تیراندازی کردم. یک خشاب هم فاروق (از متهمان پرونده) خالی کرد، به طوری که ماشین پلیس کاملا گلوله باران شد. دو نفر پلیس را کشتیم. فیلم را برای گروه فرستادیم و تایید شد».

تیراندازی به مقرهای نظامی، انتظامی و بسیج، پرتاب نارنجک، عملیات مسلحانه منجر به تیراندازی به پایگاه بسیج والفجر، پرتاب نارنجک به پمپ گاز خرمشهر، پرتاب نارنجک و تیراندازی به پایگاه بسیج کوت امیر، بمب‌گذاری جنب دیوار پاسگاه سویسه، تهیه و ساخت بمب به قصد بمب‌گذاری کلانتری ۱۲ اهواز، ساخت بمب دست‌ساز، احراق عمدی عابر بانک‌های شهرستان شادگان و بندر امام خمینی (ره)، پرتاب نارنجک به جایگاه گاز شهرستان خرمشهر، تیراندازی به حسینیه شهدای شادگان، کمین ناموفق برای ترور بسیجیان و ماموران ناجا در مسیر سه راهی شادگان ماهشهر و آبادان، تیراندازی به قرارگاه پلیس اطلاعات و امنیت در شادگان، تیراندازی به خودروی سپاه و مجروح کردن یک نفر، حمل، نگهداری و فروش سلاح جنگی از جمله اهم اقدامات تروریستی متهمان این پرونده است.

همچنین تلاش برای انفجار بمب در میان مردم در فرودگاه همزمان با بازی فوتبال تیم‌های پرسپولیس و فولاد و برنامه ریزی برای بمب‌گذاری در راهپیمایی ۲۲ بهمن از اقدامات تروریستی ناموفق این گروهک بوده است.

این افراد از اقدامات تروریستی خود تصویر برداری کرده و برای سرکردگان گروه حرکه النضال در خارج از کشور ارسال می‌کردند

سفر به امارات و ارتباط با سرپل‌های گروهک حرکة النضال

اعضای گروهک تروریستی حرکه‌النضال، با سرکردگان این گروهک ارتباط نزدیکی داشته و از طرق مختلف دستورات را دریافت می‌کردند.

علی مجدم و محمدرضا مقدم از سرکردگان گروهک در داخل ایران بارها به امارات سفر کرده و در آنجا با سرپل‌های گروهک دیدار و مبالغ مورد نظر برای عملیات‌ها را دریافت کرده‌اند.

در اعترافات متهمان پرونده آمده است؛ علی مجدم سرکرده شاخه داخلی گروهک به دوبی رفت و آمد داشته و در آنجا با شخص حبیب نبگان به صورت صوتی و تصویری از طریق فضای مجازی ارتباط داشته است.

یکی از عوامل گروهک در اعترافات خود با اشاره به سفری که به دوبی داشت، گفته است: یک نفر با خودرو میتسوبیشی به سراغم آمد و من را به شارجه برد. در هتلی مستقر شدم. مجوز پرداخت پول معمولا از طریق حبیب نبگان و در امارات انجام می‌شد

ارتباط با عناصر اصلی گروهک در اروپا

همچنین در اعترافات این افراد آمده است که به یکی از کشورهای همسایه نیز سفر کردیم و از طریق یک بانک خارجی مبالغی برای ما حواله شد.

حبیب نبگان یکی از سرکردگان اصلی گروهک حرکه النضال که در اروپا به سر می‌برد و حتی توسط دستگاه امنیتی دانمارک به اتهام جاسوسی به نفع عربستان سعودی و حمایت از اقدامات تروریستی دادگاهی شد، به صورت مستمر با عناصر داخلی گروهک در ارتباط بوده و دستورات لازم را خطاب به آن‌ها صادر می‌کرده است.

به گفته یکی از دستگیرشدگان: «از طرف حبیب نبگان در امارات دفترچه رمزی به من داده شد که براساس آن باید با گروه حرکه النضال مکالمه کنم. وقتی با او کار داشتم دو نقطه می‌فرستادم و او یک نقطه می‌فرستاد».

همچنین دستورات امنیتی و مراقبتی نیز به اعضای گروهک داده می‌شد؛ تعویض دائم سیم کارت‌ها و گوشی‌های موبایل از جمله ملاحظات مورد تاکید گروهک بود.

اعضای گروهک با یک دستورالعمل کلی کار می‌کردند که از جمله آن‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد: «در خصوص نحوه عملیات در منازل ارتباط نگیرید، اگر اهواز هستید نباید اهواز را بزنید اگر امروز شهری را زدید فردا شهر دیگری را بمب‌گذاری کنید. از خودروهای سرقتی استفاده کنید. باید عملیات‌ها درحوزه جغرافیایی اهواز باشد»

اختلاف افکنی میان اقوام

یکی از متهمان پرونده در اعترافات خود در رابطه با اقدامات گروهک در اختلاف افکنی میان اقوام مختلف در خوزستان گفته است: «جاسم البوغبیش (سرپل گروهک در دوبی) از من خواست تا جهت اختلاف انداختن میان فارس‌ها و عرب‌ها یک الاغ بیاورم و چفیه و عگال (سربند) ببندم و فیلم بگیرم و رهایش کنم و به حساب فارس‌ها بیفتد».

در نهایت متهمان این پرونده پس از انجام اقدامات گسترده اطلاعاتی-امنیتی دستگیر شدند.

صدور حکم اعدام برای اعضای اصلی گروهک تروریستی

براساس دادنامه صادر شده، دادگاه پس از برگزاری جلسات رسیدگی، اخذ دفاعیات متهمان و وکلای ایشان، با توجه مستندات و قرائن موجود در پرونده، اقاریر صریح و مقرون به واقع همراه با بیان جزییات، کشف سلاح‌های بکار رفته در عملیات‌های تروریستی توسط متهمان، قرائن و امارات علم‌آور و احراز علم مرتکبان به موضوع جرم و احراز قصد آن‌ها در ارتکاب رفتار مجرمانه اقدام به صدور رای کرد.

براساس رای صادره علی مجدم و محمدرضا مقدم، سرکردگان شاخه داخلی گروهک، به اتهام سرکردگی و عضویت در گروه باغی شاخه نظامی گروهک تروریستی حرکه النضال العربی داخل ایران، به جهت مقابله مسلحانه با اساس نظام جمهوری اسلامی ایران و معین خنفری، حبیب دریس، عدنان غبیشاوی و سالم موسوی به اتهام عضویت در گروه باغی شاخه داخلی گروهک تروریستی حرکه النضال العربی، به جهت مقابله مسلحانه با اساس نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق اقدامات تروریستی مورد اشاره به اعدام محکوم شدند.

این حکم غیر قطعی بوده و در دیوان عالی کشور قابل فرجام خواهی است.

سابقه تروریستی گروهک حرکه النضال

گفتنی است گروهک حرکه النضال اقدامات تروریستی خونباری را علیه مردم ایران ازجمله ترور، بمب‌گذاری در اماکن دولتی، جاسوسی و سرقت مسلحانه انجام داده و مکرراً برای مردم ایران ایجاد رعب و وحشت کرده است که در مجموع اقدامات تروریستی اعضای این گروهک، ۲۷۴ نفر از شهروندان ایرانی شهید یا مجروح شده‌اند.

این گروهک به‌عنوان یک سازمان تروریستی در سال ۱۳۷۸ هسته‌های اولیه خود را به سرکردگی حبیب نبگان در خوزستان تشکیل داد و با انجام عملیات‌های تروریستی در سال ۸۴ فعالیت خود را رسماً آغاز کرد.

عناصر اصلی این گروهک تروریستی در کشورهای اروپایی مانند سوئد و دانمارک حضور دارند و از داخل همین کشورها برای انجام اقدامات تروریستی علیه مردم ایران برنامه‌ریزی می‌کنند

از جمله این تروریست‌ها «حبیب الاسیود» معروف به «چعب» سرکرده گروهک تروریستی «حرکة النضال» بود. این تروریست که با هوشیاری نیروهای حافظ امینت ایران در یکی از کشورهای همسایه دستگیر شد سال‌ها در سوئد مستقر بود و از امکانات و تسهیلات دولت و دستگاه امنیتی این کشور بهره‌‍مند بود.

گروهک تروریستی مذکور در یکی از اقدامات خود در ۳۱ شهریور سال ۹۷ با همکاری سایر گروه‌های تروریستی، مراسم رژه نیروهای مسلح را مورد هدف قرار داد و ۲۵ نفر ازجمله یک کودک را شهید و ۲۴۹ نفر را مجروح کردند.

تشکیلات تروریستی گروهک حرکة النضال العربی لتحریر الاحواز در سال 1376 شمسی با پوشش فعالیت های سیاسی ،فرهنگی و در قالب یک حزب غیرقانونی و فاقد مجوز در ایران آغاز به کار کرد. 

بیوگرافی کامل گروهک تروریستی حرکت النضال

حبیب جبر نبگان سرکرده این گروهک تروریستی با همکاری سایر اعضای متواری به اروپا و آمریکا اعضای این گروهک را تشکیل می دادند.هرچند اقدامات این گروهک از همان ابتداء بر پایه مقابله با جمهوری اسلامی ایران با هدف تحریک قومیت عرب و در نهایت تجزیه طلبی خوزستان برنامه ریزی شده بود. اما کمتر از 8 سال به تشکیل شاخه نظامی به نام کتائب محی الدین آل ناصر و انجام اقدامات تروریستی انجامید.

بمب گذاری سال 1384 در اهواز حاصل تصمیم اعضای شورای مرکزی این گروهک در جلسات سری آنها بود.

بمب گذاری فرمانداری اهواز،سازمان مسکن وشهرسازی،سازمان مدیریت و برنامه ریزی،ساختمان مرکزی طرح توسعه نیشکر،سرقت مسلحانه از بانک صادرات اهواز،انفجار چاه های نفت و چندین خط لوله انتقال نفت،کشتار مردم بی دفاع و چندین عملیات تروریستی دیگر از جمله اقدامات شاخه نظامی حرکة النضال بود.

شورای مرکزی این حزب با تولید و پخش سی دی و بیانیه های رسمی در استان خوزستان مسئولیت همه ی ترورها و اقدامات مسلحانه خود را پذیرفت و حتی برای تکرار اقدامات تروریستی تهدید کرد.

سرکردگان این گروهک از کشورهای اروپایی و تحت حمایت آنان عناصر اصلی با اسامی مستعار به اقدامات تروریستی خود نظیر ، انفجار در بانک سامان اهواز ، بمب گذاری در چندین نقطه از پارک ساحلی اهواز، حمله به نیروهای نظامی و انتظامی، حمله به اماکن و تاسیسات عمومی همچون عابر بانک ها و مراکز خدمات شهری و ده ها جنایت دیگر ادامه می دهند.

اقدامات تروریستی حرکة النضال در مجموع منجر به شهادت و مجروحیت بیش از 450 تن از هموطنان بی گناه در خوزستان گردید.

حمله تروریستی به رژه نیروهای نظامی و انتظامی در 31 شهریور ماه سال 1397 در اهواز و کشتار بی رحمانه شهروندان مظلوم نیز از عملیات تروریستی حرکة النضال بوده که مسئولیت مستقیم آن را سخنگو و سرکردگان گروهک رسما بر عهده گرفتند.

24 و 25 بهمن ماه سال 1397 ورشو پایتخت لهستان میزبان نشستی بود به نام صلح و امنیت در خاورمیانه که با هماهنگی آمریکایی ها برگزار شد، پمپئو وزیر خارجه آمریکا که با لابی های گسترده سعی در برگزاری این نشست را داشت، می خواست اجلاس ورشو را به محلی برای اجماع جهانی علیه ایران تبدیل کند که البته موفق نشد. با این حال با حمایت مالی آمریکایی ها گروهک های مختلف ضد انقلاب با ترغیب و فراخوان آمریکایی ها خود را به ورشو رسانیده تا حداقل بخشی از شوی تبلیغاتی آمریکا علیه ایران را تشکیل دهند.

یکی از مسافران ورشو، حبیب فرج الله چعب از اعضای سرکرده گروهک تروریستی حرکة النضال بود.

پلیس ایران با پیگیری از طریق اینترپل در سال 1386 شمسی و با استناد به فعالیت های تروریستی حرکة النضال و نقش حبیب فرج الله چعب در این عملیات ها وانتد قرمز را درخواست کرده که توسط پلیس اینترپل این حکم صادر شد و همین حکم بین المللی موجب شد 


بعد از دستگیری این تروریست در لهستان، جمهوری اسلامی ایران براساس قوانین بین المللی که حق محاکمه قضایی فرج الله چعب را به ایران می داد، خواهان استرداد وی به ایران شد.

هم زمان با درخواست ایران عربستان سعودی و آمریکاییها نیز فشار های خود را به دولت لهستان برای جلوگیری از استرداد این مجرم به ایران آغاز کردند.

حتی آمریکایی ها با مشارکت سعودی ها، دولت سوئد را به عنوان کشور میزبان حبیب فرج الله چعب مجبور کردند تا هیئتی را برای پیگیری وضعیت این تروریست به لهستان اعزام کنند.

سرانجام علیرغم ارسال مستندات غیر قابل خدشه از نقش حبیب فرج الله چعب در اقدامات تروریستی متعدد، دادگاه لهستان با فشار کشورهای آمریکا ، سعودی و اسرائیل این تروریست را آزاد کرد.

اهم اقدامات تروریستی گروهک حرکة النضال تا سال 1389:

 

 

جنبش الاحوازیه، آنطور که دیدبان مبارزه با تروریسم می‌گوید، در سال ۱۳۷۶ برای اولین بار اعلام موجودیت کرده است. این گروه که مدعی استقلال خوزستان از ایران و تعلق جزایر سه‌گانه خلیج فارس به «خوزستان» و همچنین «عربی» بودن «خلیج فارس» است، در سایتی خبری به نام «احوازنا» به تبلیغات ضد ایرانی و تجزیه‌طلبانه می‌پردازد و در چند سال گذشته بارها مسئولیت حملات تروریستی که در استان خوزستان رخ داده را پذیرفته است.

براساس آنچه برخی سایت‌های خبری منتشر کرده‌اند، «حرکه النضال العربی لتحریر الاحواز» یا همان «الاحوازیه» در انگلستان و برای مقابله با جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرده است.

 

 

«منصور عبدویس» معروف به «منصور سیلاوی» مسئولیت این گروهک را برعهده می‌گیرد و فردی به نام «دانیل برت» عضو حزب کارگر انگلستان را نیز با عنوان مسئول انجمن دوستی عرب‌های ایران و انگلیس در کنار الاحوازیه» قرار می‌دهد.

پس از مرگ عبدویس، «عدنان سلمان» که زمانی در ایران زندگی می‌کرد، با کنار زدن نیروهای قدیمی گروهک از جمله جلیل شرهانی، موسی شریفی، وجدان عفراوی، کریم عبدیان، ناهی ساعدی، یاسین غبیشی و ... مسئولیت گروهک را به عهده گرفت.

شاخه نظامی گروهک «الاحوازیه» به نام محی‌الدین آل ناصر، بازوی نظامی جبهه التحریر - جنبشی نظامی در عراق - بوده است.

افراد این گروهک معتقدند که باید مبارزه مسلحانه تا نابودی فارس‌ها و آزادی عربستان شامل استان‌های خوزستان، بوشهر، هرمزگان و جزایر خلیج فارس ادامه یابد. آنها در نقشه‌های خود عنوان خلیج عربی را به جای خلیج فارس برگزیده‌اند.

رهبر معنوی و نظامی این گروهک در حال حاضر «حبیب نبگان» است که در دانمارک سکونت دارد.

گفته می‌شود «طاهر آل نعمه» در کانادا، «موسوی» در حزب النهضه، «ابوبشار» و «محمود احمد» رئیس جبهه دموکراتیک خلق عرب در انگلیس و کشورهای هلند، دانمارک و سوئد و همچنین سازمان سیا از این گروهک حمایت معنوی می‌کنند.

براساس اسناد منتشره ویکی‌لیکس حبیب نبگان و احمد نیسی در سال ۱۳۸۴ بعد از فرار از کشور به اتفاق فردی به نام «فرید» مقیم امارات متحده عربی با سفیر آمریکا ملاقات داشته‌اند و ضمن توضیح در مورد چگونگی بمب‌گذاری‌های خود در اهواز از وی درخواست پناهندگی و ملاقات با اعضای سازمان سیا را کرده‌اند.

 

 

 

 
 

:: بازدید از این مطلب : 337
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 14 اسفند 1401
 
 
سابقه‌داران «حملات شیمیایی»، «ترور بیولوژیک» و «مسموم ‌سازی» در دنیا، رژیم‌های مشخصی هستند و طرفه این که همان رژیم‌های بد سابقه سعی دارند با عملیات ترکیبی «میدانی- رسانه‌ای»، جمهوری اسلامی را به مسموم ‌سازی فرزندان و شهروندان خود متهم کنند! این فرار به جلو در حالی است که ایران، یکی از بزرگ‌ترین قربانیان این‌گونه جنایات شیمیایی و بیولوژیک بوده است.
1) برخی منابع پژوهشی، آلمانی‌ها و برخی دیگر انگلیسی‌ها را اولین استفاده کنندگان تسلیحات شیمیایی و گاز‌های کشنده در دوران جدید (جنگ جهانی اول) معرفی می‌کنند. برخی منابع می‌گویند اولین بار آلمانی‌ها در حوالی شهر «نیپر» واقع در بلژیک، از گاز سبز رنگ «کلرین» استفاده کردند که باعث کشته شدن بیش از پنج هزار نفر شد. اما برخی دیگر معتقدند اولین بار، انگلیسی‌ها از گاز گوگرد علیه سربازان روسیه‌ تزاری استفاده کردند و با این وجود، شکست آلمان در جنگ جهانی اول و دوم، بهانه را به دست متفقین به ویژه انگلیسی‌ها داد تا شواهد تاریخی را بپوشانند و شیوع این سلاح‌های مرگبار را، به ژرمن‌‌ها نسبت دهند. گفته می‌شود طرفین تا پایان جنگ جهانی اول، بیش از ۱۲۴ هزار تن مواد شیمیایی از انواع گاز کلر و گاز خردل علیه یکدیگر استفاده کردند.
2) در دوران متاخرتر، دولت آمریکا رکورد دار تولید و استفاده از تسلیحات شیمیایی است. آمریکا بزرگ‌ترین زرادخانه تسلیحات شیمیایی جهان را در اختیار دارد و بزرگ‌ترین ناقض کنوانسیون سلاح‌های شیمیایی هم هست. آمریکایی‌ها با سلاح شیمیایی کشنده به نام «عامل نارنجی»، مردمان ویتنام و لائوس و کامبوج را قتل عام کردند. بهانه آمریکا، جنگل‌زدایی و جلوگیری از اختفای ویتنامی‌ها بود! «عامل آبی» نیز یکی دیگر از مواد شیمیایی بود که برای نابود کردن محصولات کشاورزی و از بین بردن امنیت غذایی ویتنام شمالی، بر روی محصولات کشاورزی اسپری می‌‌شد. ارتش آمریکا، 75 میلیون و 700 هزار تن مواد شیمیایی بر روی جنگل‌‌ها و زمین‌‌های کشاورزی ریخت و آنها را نابود کرد. هنوز پس از چند دهه، برخی نوزادان در ویتنام معلول به دنیا می‌آیند.
3) نقطه اوج این بمباران ‌های سمی و شیمیایی، حد سال ‌های 1965 تا 1975 اتفاق افتاد که آمریکایی‌ها با گازهایی نظیر توکسین، دوس ‌توکسین، ساکسی‌توکسین، مایکوتوکسین و بیوتوکسین، مردم را بمباران کردند و آثار این عوامل سمی و فلج ‌کننده تا دهه‌ها ادامه داشت. در این بمباران‌ها، بیش از ۴ میلیون نفر شیمیایی شدند؛ ۴۰۰ هزار نفر هم جان باختند یا نقص عضو شدند. ۵۰۰ هزار کودک ویتنامی در اثر این جنایات، با اختلالات مادرزادی به دنیا آمدند. تاثیرات بمباران شیمیایی در ویتنام به حدی بود که این کشور دارای شالیزارهای بزرگ، تا سال‌ها مجبور به وارادت برنج بود.
4) نقطه عطف بعدی در حملات شیمیایی، تجهیز رژیم صدام توسط قدرت‌های غربی است. صدام انواع گازهای خردل، سارین، سیانی، اعصاب و گاز خفه ‌کننده را در سردشت، نودشه، حلبچه، سومار و مریوان و...، علیه کودکان و مردم عادی در ایران و عراق و همچنین رزمندگان ایرانی استفاده کرد. مواد اولیه را آمریکا و آلمان و انگلیس تامین می‌کردند. رژيم صدام در طول جنگ تحميلي (از دی ماه ۱۳۵۹ تا اسفند ۱۳۶۶)، ۲۴۲ بار حمله شيميايي علیه ایران ترتیب داد. حمله شیمیایی سردشت در تاریخ ۷ تیر ۱۳۶۶، به شهادت ۱۱۰ نفر و مجروح شدن ۵۰۰۰ تن انجامید. هنوز هم برخی مردم سردشت با آثار این بمباران دست به‌گریبانند. صدام همچنین در تاریخ 25 اسفند 1367 شهر حلبچه را در شمال عراق هدف بمباران شیمیایی قرار داد که به شهادت پنج هزار نفر و جراحت ده هزار نفر انجامید. عراق در طول جنگ تحمیلی از ۶هزار بمب شیمیایی علیه ایران استفاده کرده بود. با همه این جنایات، غرب تا روز آخر جنگ، تسلیحات کشتار جمعی این رژیم را تامین می‌کرد.
5) پس از اتمام جنگ، اسنادی فاش شد مبنی بر این که ۸۶ شرکت آلمانی و ۶۰ شرکت انگلیسی، آمریکایی و فرانسوی به رژیم بعث کمک می‌ کردند تا انواع تسلیحات شیمیایی را تامین کند. در نوامبر سال ۱۹۸۳، جورج شولتز وزیر دفاع ریگان، روزانه گزارش ‌هایی دریافت می‌‌کرد، مبنی بر این که صدام سلاح گاز شیمیایی علیه ایران به کار می‌گیرد. رژیم بعث به عنوان متحد آمریکا در دهه ۱۹۸۰ موفق شده بود تایید وزارت بازرگانی این کشور را برای حمل و انتقال هرگونه نمونه بیولوژیکی دریافت کند. خبرگزاری «یونایتدپرس» پس از دستگیری صدام در گزارشی نوشت: «این حقیقت اکنون آشکار شده که برنامه‌‌های شیمیایی و میکروبی صدام در دهه ۸۰ میلادی بدون حمایت آمریکا ممکن نبوده ‌است». «پیترو گالبرایت»، از کارمندان وقت کمیته روابط خارجی سنا می‌‌گوید: «حقیقت این است که هرگاه رژیم عراق قوانین بین ‌المللی را نقض و از سلاح‌‌های کشتار جمعی استفاده می‌‌کرد بیش از پیش، از حمایت‌‌های مالی و سیاسی آمریکا برخوردار می‌­شد».
6) طبق گزارش روزنامه نگاران برنده جایزه «پولیتزر»، بررسی طبقه‌بندی شده مرکز اطلاعات پزشکی نیرو‌های مسلح آمریکا در ژوئن ۱۹۸۸ نشان می‌ داد رژیم عراق در حال ساخت زرادخانه بیولوژیکی تحت حمایت واشنگتن است. همچنین طبق گزارش «واشنگتن پست و پیپلز وُرد »، حمایت شیمیایی آلمان از عراق در دهه ۱۹۸۰ موضوعی است که اسناد و شواهد متعددی برای آن وجود دارد؛ تا سال ۱۹۸۹، پشتیبانی آلمان از عراق در زمینه تسلیحات شیمیایی سبب شد تا این کشور به بزرگ‌ترین تولید‌کننده گاز‌های شیمیایی جنگی خاورمیانه تبدیل شود.
7) همچنین گزارش محققان عراقی در مورد همکاری شیمیایی رژیم صدام و شرکت‌های آلمانی، به طیف گسترده ‌ای از این همکاری ‌ها پرداخته است. شش شرکت آلمانی، تجهیزات مورد نیاز عراق را برای ساخت سلاح‌‌های میکروبی سم «بوتولین» و «مایکوتوکسین» تهیه کردند. در دسامبر ۲۰۰۲، رژیم عراق در گزارشی که به سازمان ملل ارائه کرد، شرکت‌‌هایی از آمریکا، آلمان غربی، انگلیس و فرانسه را عمده‌‌ترین عوامل تأمین ‌کننده ۱۷ هزار و ۶۰۲ تُن مواد شیمیایی در طول سال‌­های ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ معرفی کرد. سکوت مجامع بین‌المللی در مورد جنایات شیمیایی صدام علیه ایران، ناشی از نقش کشور‌های اروپایی و آمریکایی در وقوع این جنایات بود. برخی کشور‌های غربی، نه تنها واکنشی به این جنایت نشان ندادند، بلکه آن را انکار کردند. در نهایت نیز مصوبه شورای امنیت سازمان ملل در محکومیت استفاده از سلاح‌های شیمیایی علیه غیرنظامیان و جنایات جنگی آشکار «صدام» با وتوی آمریکا بی‌اثر ماند. طنز تلخ ماجرا، حمله کشور‌های غربی به سرکردگی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ با ادعای نابودی تسلیحات کشتارجمعی این کشور بود!
8) ترور‌های بیولوژیک، بخش پیچیده‌تر و پرابهام‌تر ماجرای جنایات شیمیایی در دنیاست که در این حوزه نیز، آمریکا و انگلیس و اسرائیل، رژیم‌های سابقه دار محسوب می‌شوند. یاسر عرفات، خالد مشعل، برخی فرماندهان مقاومت فلسطین و هوگو چاوز از جمله چهره‌هایی هستند که در طول دو دهه اخیر گرفتار ترور‌های بیولوژیک شده‌اند. «سلاح سم»، ابزار معروف اسرائیل در ترور برخی شخصیت‌های فلسطینی است. همچنین گفته می‌شود مرحوم کاظمی آشتیانی دانشمند و فناور بزرگ ایرانی هم در اثر ترور بیولوژیک به شهادت رسیده است. رژیم صهیونیستی به شکل گسترده و بارها، از  سلاح‌های کشتار جمعی و شیمیایی و اورانیوم ضعیف شده علیه مردم غزه استفاده کرده است. تصاویر منتشر شده از برخی مجروحان فلسطینی و وجود علامت‌های سیاه روی چهره و بدن آنها نشان می‌دهد که این افراد در معرض سلاح‌های شیمیایی قرار گرفته‌اند. رژیم صهیونیستی حتی کنوانسیون سلاح‌های بیولوژیکی و سموم در سال 1972 را که مربوط به ممنوعیت تولید و توسعه و ذخیره سلاح‌های بیولوژیک و سمی بود امضا نکرد. 
9) چند سال قبل، روزنامه‌هاآرتص با انتشار مقاله‌ای، به بررسی برخی اقدامات اسرائیل در ترور فلسطینیان با سلاح‌ بیولوژیک ظرف هفت دهه پرداخت. یکی از بارزترین عملیات‌های رژیم صهیونیستی در انجام ترور با سلاح بیولوژیک مربوط به «خالد مشعل» رئیس‌وقت دفتر سیاسی حماس در سال 1997 است. با همکاری یک پزشک زن با یکی از افسران موساد به نام «میشکا بن دیوید»، قرار بود خالد مشعل در پایتخت اردن به واسطه اسپری سمی ترور شود. این ترور نافرجام ماند. اما یاسر عرفات، رئیس‌تشکیلات خودگردان فلسطین با همین روش ترور بر بستر بیماری افتاد و نوامبر سال ۲۰۰۴ میلادی در بیمارستانی در پاریس جان باخت. گزارش کالبد شکافی، خبر از مسمومیت عرفات با ماده‌ای رادیواکتیو می‌ داد. تحقیقات روی نمونه‌های بیولوژیکی از وسایل شخصی و لباس‌های عرفات، کارشناسان را به این نتیجه رساند که روی لباس‌های عرفات، ردی از پلوتونیوم به جا مانده است. کار به نبش قبرهم کشید. متخصصانی از کشور‌های فرانسه، روسیه و سوئیس، مأمور تجزیه و تحلیل نمونه ‌ای از جسد عرفات شدند و سرانجام اعلام کردند در استخوان وی، 18 برابر‌اندازه معمول، مواد رادیواکتیو پیدا شده است. البته مقامات فرانسوی‌مانع از ادامه تحقیقات شدند و پرونده را بستند. گمانه‌زنی‌ها بر این است که مقادیری ماده‌ سمی، چندین نوبت در داخل نسکافه وی ‌ریخته شده است.
10) اما آخرین طیف سابقه دار در زمین ارتکاب جنایات شیمیایی، گروهک داعش و برخی گروهک‌های مشابه در سوریه و عراق هستند. در این زمینه، شبکه خبری «بی‌بی‌سی انگلیسی» چند سال قبل از قول یک مقام دولت آمریکا اعلام کرد: «این باور در دولت آمریکا در حال قوت گرفتن است که گروه داعش، اقدام به تولید و استفاده از سلاح شیمیایی کرده است. آمریکا دست‌کم چهار مورد استفاده از گاز خردل توسط گروه داعش در دو سوی مرز عراق و سوریه را رد یابی کرده است». همچنین روزنامه «وال استریت ژورنال» به نقل از یک فرمانده ارشد نظامی آمریکا گزارش داده بود، «اطلاعات موثقی در دست است که نشان می‌دهد گروه داعش در حمله به پیشمرگه‌های کرد احتمالا از گاز خردل استفاده کرده است».
***
با مرور مجموعه این اطلاعات و اسناد و سوابق ماجرا و همچنین نقش‌آفرینی نافرجام گروهک‌های وابسته به سیا‌، موساد و ام آی سیکس در جریان اغتشاشات چند ماه قبل، و تلاش برای به تعطیلی کشاندن مدارس و دانشگاه‌ها، می‌توان ظن قوی درباره طراحان و مجریان عملیات مسموم ‌سازی فیزیکی و مسموم‌‌سازی افکار عمومی (گاز اعصاب و جنگ اعصاب) پیدا کرد.

:: بازدید از این مطلب : 260
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 14 اسفند 1401

این روزها باز خبرهای برجامی و رفت‌وآمدهای دیپلماتیک رسمی و غیررسمی برای احیای این توافق به‌ظاهر مرده داغ شده و کشورهای مختلف پادرمیانی و پیام‌ها را رد و بدل می‌کنند تا شاید تنفسی هرچند مصنوعی حاصل شود. اینکه آمریکا علی‌رغم این همه خصومت ورزیدن علیه ملت ایران به‌خصوص که با اغتشاشات و جنگ ارزی و تشدید تحریم‌ها و فضا‌سازی‌های فریبکارانه پیرامون قدرت جمهوری اسلامی به‌دنبال «باج‌گیری» از جمهوری اسلامی بود، آیا حاضر است دست از سیاست‌های خبیثانه و مخرب خود بردارد و به احقاق حقوق ملت ایران و رفع همه تحریم‌ها تن بدهد یا نه، موضوعی است که بررسی آن نیاز به وقت دیگری دارد. اما نکته مهم این است که نظام جمهوری اسلامی در شرایط کنونی با به‌دست گرفتن توازن قدرت در منطقه و رعایت اصل موازنه در
روابط بین‌المللی توانسته در این مسیر بدون دادن هیچ‌گونه باجی درست حرکت و از تمام مؤلفه‌های قدرت خود به خوبی استفاده کند. در این خصوص چند نکته مهم وجود دارد:
۱- آمریکایی‌ها با علم به اینکه نظام جمهوری اسلامی ساقط‌شدنی نیست و حنای چند سلبریتی و منافق و سلطنت‌طلبِ روسیاه پیش ملت ایران رنگی ندارد، تلاش کردند با بازی دادن آنها و راه‌اندازی آشوب‌ها و اغتشاشات، نظام را از یک‌سو دچار اختلال محاسباتی نمایند و از سوی دیگر از پشتوانه قدرتمند مردمی خود را القا و نهایتا سر میز مذاکره باج‌خواهی کنند‌، اما نه‌تنها نظام دچار اختلال و خطای محاسباتی نشد و مردم
پشت نظام را خالی نکردند‌، بلکه باز هم خودشان دچار خطای محاسباتی شدند. لذا دشمنان مجبور شدند دلقک‌های رسانه‌ای خود را پس بزنند و با اذعان به نقش بی‌بدیل جمهوری اسلامی در حل مشکلات منطقه و معادلات جهانی‌، سرشکسته‌تر از پیش‌، نخست‌وزیران‌شان خواستار تماس تلفنی با رئیس‌جمهور ایران شوند و سفرای خود را راهی تهران کنند و وزرای خارجه‌شان را که برخی از آنها در همراهی با آشوب‌ها‌، گیسو قیچی کردند، به دیدار وزیر خارجه جمهوری اسلامی بفرستند و مسئول سیاست خارجی‌شان را هم وادار کنند مدام با امیرعبداللهیان در تماس باشد. اینها همه در حالی است که جمهوری اسلامی در پاسخ به اقدامات مداخله‌جویانه و زیاده‌خواهی‌های آنها، مقتدرانه دیپلمات‌های آنها را هم به‌عنوان عنصر نامطلوب از ایران اخراج می‌کند. آمریکا نیز که با عجز خواستار نشستن سر میز مذاکره است همچنان مجبور است از پشت دربِ بسته پیام‌های خود را ارسال کند. حالا نظام و به تبع آن دولت سیزدهم به پشتوانه عظیم ۲۲ بهمنِ امسال در مسیر هرگونه گفت‌وگویی حرکت می‌کند و برخلاف دولت گذشته خود را ملزم به باج دادن نمی‌داند. علاوه‌بر این آمریکایی‌ها که نتوانستند وحدت بین قوای کشور را خدشه‌دار کنند حالا مجلس را نیز پشت دولت می‌بینند تا جایی که مسئول دیپلماسی کشور به آمریکایی‌ها هشدار می‌دهد «اگر مجلس ایران قانون جدیدی تصویب بکند ما قانون پارلمان‌مان را اجرا می‌کنیم».
۲- آمریکایی‌ها در جنگ ترکیبی خود تلاش وافری کردند
تا روابط ایران به‌خصوص در حوزه اقتصادی- تجاری با دیگر کشورها را دستخوش تنش کنند اما با دیپلماسی هوشمندانه دولت در عملیاتی کردن قراردادهای مهم اقتصادی، شریان‌های اقتصادی کشور فعال شد. اوج عصبانیت کنونی آمریکایی‌ها را باید در سفر آقای رئیسی به پکن و تبعات و گشایش‌های اقتصادی کوتاه و بلندمدت ناشی از این سفر و حضور
رئیس غول نفتی گازپروم و همچنین کلید اسرار اقتصادی روسیه در تهران تلقی کرد. بعد از توافقات مهم الکسی میلر با وزیر و مقامات نفتی کشورمان، رئیس بانک مرکزی روسیه هم قرار است در تهران تجربه خود را با
رئیس بانک مرکزی ایران به اشتراک بگذارد که تحقیقا نتایجی به‌دنبال خواهد داشت که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها از آن خشنود نخواهد بود. چراکه خانم نابیولینا در جریان جنگ اوکراین نه‌تنها توانست ارزش پول روسیه را حفظ کند بلکه توانست ارزش پول کشورش را در مقابل اعمال بی‌سابقه‌‌ترین تحریم‌های آمریکا علیه مسکو افزایش هم دهد. لذا دشمن با ناامیدی از متوقف کردن اجرای توافقات مهم جمهوری اسلامی با دیگر کشورها و انزوای اقتصاد ایران، فهمید که در جنگ ارزی هم نمی‌تواند
پای میز مذاکره از جمهوری اسلامی باجی بگیرد و نظام در این حوزه نیز
با دست پُر در مسیر هرگونه گفت‌وگویی حرکت خواهد کرد.
۳- ابراز نگرانی‌های هر روزه دشمنان از پیشرفت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی هم نشان می‌دهد در این حوزه نیز قافیه را خیلی وقت است که باخته‌اند تا جایی که مجبور شدند این‌بار مدیرکل آژانس بین‌المللی اتمی را به دیدار رئیس‌جمهور ایران بفرستند و مستقیما از وی درخواست گفت‌وگو کنند. در حوزه تحریم‌ها هم، همین که برخی شهدا و کسانی را در لیست تحریمی خود قرار دادند که در قید حیات نیستند، نشان می‌دهد که صدای خوردن کفگیر تحریمی‌شان به ته دیگ چنان بلند شده که نمی‌توانند آن را انکار کنند.
۴- اما توان و دانش دفاعی جمهوری اسلامی بدانجا رسیده که مسئولانش می‌گویند دیگر کار از مهندسی معکوس گذشته، عکس بده، پهپاد و موشک و ماهواره تحویل بگیر! فرمانده هوافضا اولین شلیک سامانه سوم خرداد در ارتفاع ۵۵۰۰۰ پایی برای ساقط کردن پیشرفته‌‌ترین پهپاد آمریکایی یعنی گلوبال ‌هاوک را آزمایشی و دستگرمی عنوان و تاکید می‌کند «آمریکایی‌ها در روز حادثه منتظر رونمایی موشک ‌هایپرسونیک با اصابت به اهداف واقعی باشند!» بعد از خارج شدن سامانه‌های
لایه پنهان پدافند هوایی از تونل‌های زیرزمینی، رویترز مهم‌‌ترین خبرگزاری انگلیسی عکس موشک خیبرشکن را به‌عنوان تیتر خود انتخاب می‌کند و خواسته یا ناخواسته به خوبی هم پیام اقتدار جمهوری اسلامی را به دوستان آمریکایی‌اش نشان و هم به صهیونیست‌ها هشدار می‌دهد که پهنای خیبرشکن رو ببینید و بعد پارس کنید! خبرگزاری مهم آمریکایی نیز با انتخاب تیتر «ایران در بین شش کشور تولید‌کننده سلاح‌های لیزری»،
به ناتو هشدار می‌دهد که «پهپادهای ایران چگونه تسلیحات ناتو را بی‌اعتبار کرده است!» حالا آمریکایی‌ها مانده‌اند که دستاورد بعدی ایران چیست که فرمانده هوافضا ترس در دل آنها انداخته که «بعد از مسئله هسته‌ای و موشک‌های نقطه‌زن و پهپادها، به‌زودی موضوع جدیدی رونمایی می‌شود که تبدیل به اولویت اول دشمن می‌شود و برای آمریکایی‌ها خطرناک‌تر و نگران‌کننده‌تر از مسائل قبلی است»! این را بگذارید کنار عمق استراتژیک سیاست ایران در آن سوی مرزها که کاخ سفید را نگران کرده است که «ایران با حضور ناوگروه‌های نظامی‌اش در سواحل برزیل، قادر شده
جای پای خود را در قاره آمریکا محکم کند»! لذا ناگزیر همان‌گونه که علنا دشمنی می‌کنند‌، علنا هم به قدرت جمهوری اسلامی اذعان می‌کنند که «پیشرفت‌های دفاعی و موشکی جمهوری اسلامی عملا جدید‌ترین تحول در سراسر جهان به‌شمار می‌رود و سازمان‌های اطلاعاتی آمریکایی و اروپایی هم از این توانمندی‌های ایران به خوبی آگاه هستند»!
۵- حالا آقایانی مثل بلینکن و رابرت مالی و جوزپ بورل و انریکه مورا با دست خالی‌شان در این حوزه‌ها باید حد خودشان را بدانند و پای‌شان را فراتر از گلیم خود درازتر نکنند چون پاسخ‌های جمهوری اسلامی نقطه‌زن هستند و هر دستی که بیش از اندازه‌اش دراز شود، قطع خواهند کرد! وقتی رئیس دستگاه جاسوسی آمریکا آن هم در رسانه‌ها اذعان می‌کند «اعتقادی ندارم که سران ایران تصمیمی برای ساخت بمب اتمی داشته باشند»، ادعای اینکه «ایران اکنون در دل طوفان است و مجبور به بازگشت به توافق هسته‌ای است»، در فرهنگ ایرانیان از آن به فضولی یک بچه تعبیر می‌شود. این حضرات باید به خوبی فهم کرده باشد که نمی‌توانند فریبکارانه با بسته‌های تحریمی بی‌خاصیت و نمادین برجام مرده را احیا کنند که شدنی نیست! لذا دوست و دشمن به خوبی می‌دانند که ایران قوی و مستقل چگونه از دل طوفان‌ها و بحران‌ها عبور کرده و می‌کند و چگونه با تمام مؤلفه‌های قدرتش در مسیر هر گفت‌وگویی گام برمی‌دارد. آقایان تروریست جلتنمنِ مدعی میز مذاکره که با سلاح‌های هسته‌ای خود هزاران نفر را در یک روز قتل‌عام کردند، تا این سیاست استراتژیک رهبرمعظم انقلاب اسلامی را فهم نکنند همواره باید شاهد شکست‌های پی‌در‌پی باشند و آن اینکه «مرتب ادعا می‌کنند ما نمی‌گذاریم!، ما اگر تصمیم داشتیم شما و بزرگ‌تر از شما هم نمی‌توانستید مانع بشوید‌، شما کی و چه کاره هستید؟... ما به سلاح هسته‌ای اصلا فکر نمی‌کنیم و فتوای عقلی ما این است که امروز و فردا و هیچ وقت به سلاح هسته‌ای احتیاج نداریم. شعار ما انرژی هسته‌ای برای همه، سلاح هسته‌ای برای هیچ کس است». لذا اولا فضا‌سازی‌های اخیر درباره سفر یک مقام صهیونیستی به آمریکا و یک مقام آمریکایی به اسرائیل با اعای این که ایران محور گفت‌وگوی ماست، خود از نقاط قوت جمهوری اسلامی است که نشان می‌دهد ایران قوی و مستقل چقدر آنها را به وحشت انداخته که موضوع اولویت اول آنها شده است. ثانیا یکی از تهدیداتی که در اغتشاشات اخیر به خوبی به فرصت تبدیل شد، این بود که ملت ایران از دل بحران پروپاگاندای آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها هم عبور کردند و نسبت به فضا‌سازی‌های رسانه‌ای آنها نیز واکسینه شدند و نظام جمهوری اسلامی به مؤلفه دیگری برای اقتدار دست یافت و دیگر هر آدم بی‌سر و پایی
مثل حضرات جلتنمن تروریست نمی‌تواند افکارعمومی ایرانیان را فریب دهد و از آن به‌عنوان اهرم فشاری علیه مسئولان استفاده کند.
۶- امیدواریم آقای رافائل گروسی این تحلیل را بعداز ترک تهران در مواضع و گزارش‌هایش مدنظر داشته باشد، البته اگر در نشست آتی شورای حکام قصد فریبکاری و سیاسی‌کاری ندارد!

 


کیهان:دکتر محمدحسین محترم


:: بازدید از این مطلب : 286
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 12 اسفند 1401

 



:: بازدید از این مطلب : 291
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 9 اسفند 1401

حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- وزارت خارجه آلمان در اعتراض به حکم اعدام «جمشید شارمهد»، سرکرده گروه تروریستی «تندر»، کاردار ایران در برلین را احضار و دو کارمند سفارت ایران را اخراج کرده است! جمشید شارمهد که به ارتکاب چند اقدام تروریستی و قتل عام ده‌ها نفر اعتراف کرده و علاوه‌بر اعترافات صریح نامبرده، اسناد این جنایات نیز در دست است‌ و تابعیت دوگانه آلمانی دارد.

فقط بخشی از اقدامات وحشیانه این تروریست عبارتند از:

بمب گذاری در حسینیه شیراز که شهادت ۱۴ نفر از عزاداران حسینی‌(ع) و مجروح شدن ۳۰۰ نفر دیگر را در پی داشت.

بمب گذاری در سد سیوند شیراز و طراحی ترور مسئول این پروژه.

بمب گذاری و انفجار کفشداری حرم مطهر امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه.

به آتش کشیدن هتل جهان تهران در حالی که مشغول ساخت و تهیه بمب بود.

• ارتباط مستقیم و ضبط شده با ۹ افسر اطلاعاتی سازمان جاسوسی آمریکا CIA.

اجرای ۵ عملیات تروریستی در نقاط مختلف کشور.

طراحی ۲۳ عملیات تروریستی که با دستگیری او ناکام ماند.

و ...

 

حمایت فاشیستی از گروهک تروریستی

۲- دادگاه رسیدگی به جنایات این جرثومه فساد و تباهی در ۷ جلسه با حضور این تروریست وحشی و وکیل مدافع او و شاکیان و خانواده شهدایی که توسط او به شهادت رسیده بودند و به ریاست قاضی صلواتی برگزار شده و متهم به تمامی جنایاتی که مرتکب شده بود اعتراف کرده است، ضمن آن که ده‌ها سند غیرقابل انکار نیز از ارتکاب جنایات یاد شده حکایت می‌کرد که در دادگاه ارائه شده است.

۳- با توجه به موارد یاد شده کمترین تردیدی باقی نمی‌ماند که جمشید شارمهد، از سوی دولت آلمان مأموریت انجام عملیات تروریستی را بر عهده داشته است و اقدام وزارت خارجه آلمان در احضار کاردار ایران و اخراج دو کارمند سفارت جمهوری اسلامی ایران از نوع عملیات فریب و «‌فرار به جلو» برای پاک کردن ردپای دولت آلمان در این عملیات تروریستی بوده است.

چرا که در عرف شناخته شده دیپلماتیک، وقتی یکی از اتباع دولت خارجی مرتکب جنایتی می‌شود، دولت متبوع وی (شارمهد تابعیت دوگانه آلمانی داشته است اگرچه ایران تابعیت دوگانه را قانونی نمی‌داند)، تلاش می‌کند تا پای خود را از ماجرا بیرون بکشد ولی دولت آلمان علی‌رغم تمامی اسنادی که از وقوع جنایات فراوان این تروریست حکایت می‌کند، دست پیش را گرفته و با فرار به جلو سعی دارد، اصل ماجرا را انکار کند! چرا؟! بخوانید!

۴- جمشید شارمهد تابعیت دوگانه ایرانی- آلمانی داشته است و در ایران تحت نظارت سفارت آلمان بوده و از طریق سفارت آلمان با افسر آژانس اطلاعاتی آلمان (Bundes nachrichten dienst (BND در تماس بوده است.

حال چگونه می‌توان باور کرد که دولت آلمان و آژانس اطلاعاتی و جاسوسی این کشور (BND) از اقدامات تروریستی وی بی‌اطلاع بوده باشد؟! اسناد یاد شده نشان می‌دهند که دولت آلمان نگران اطلاعاتی است که جمشید شارمهد در اختیار مراکز اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران گذاشته و نقش سفارت آلمان در ترورها و سرپُل‌ها را لو داده است.

دقیقاً همان نگرانی و اضطرابی که دولت انگلیس بعد از لو رفتن اطلاعات سّری خود از سوی علیرضا اکبری با آن روبه‌رو شده بود.

۵- آلمان با احضار کاردار و اخراج دو کارمند سفارت ایران درپی فرار از مسئولیتی است که در جنایات جمشید شارمهد داشته است.

با این توضیح که دولت آلمان از این طریق می‌کوشد واکنش ایران به جنایات هولناک سرویس اطلاعاتی آلمان را در حد «‌مقابله به مثل‌» یعنی احضار سفیر آلمان و اخراج دو کارمند سفارت این کشور محدود کرده و تنزل بدهد و ایران را از محاکمه سفیر آلمان و شکایت از آلمان به دادگاه بین‌المللی منصرف کند!

۶- انتظار آن است که جمهوری اسلامی ایران و مخصوصاً سرویس‌های اطلاعاتی کشورمان در این طرح فریب گرفتار نشوند و برای مقابله با جنایات دولت آلمان به اخراج دو کارمند سفارت آن کشور بسنده نکنند.

پای خون پاک ده‌ها شهید و صدها مجروح در میان است. ایران می‌تواند و باید در اولین گام، اعضای سفارت آلمان را ممنوع الخروج کند و افسر اطلاعاتی مستقر در سفارت آلمان را که رابط جمشید شارمهد با (BND‌) بوده و هویت او از سوی شارمهد افشا شده به دادگاه احضار و محاکمه کند و گام بعدی باید شکایت از دولت آلمان به دیوان کیفری بین‌المللی (International Criminal Court‌) به جرم اعزام تروریست و قتل عام مردم مظلوم کشورمان باشد.

پدر شهیدان عرفان و علیرضا انتظامی از لحظه انفجار حسینیه رهپویان وصال شیراز در سال ۸۷ میگوید.

لحظه ای که کودکان ۴ و ۱۰ ساله اش در اثر بمبگذاری، قطعه قطعه میشوند و ناگهان پدر دست و پای قطع شده کودکانش را در برابر خود می بیند، آن هم در شرایطی که مادر این دو کودک در بیرون حسینیه منتظر دو پسرش است...

بخش کوچکی از جنایت به اسم جمشید شارمهد عضو انجمن پادشاهی ایران که به اعدام محکوم شد و حالا ضدانقلاب ها میخواهند با بازیهای حقوق بشری مانع اعدامش شوند...

 


:: بازدید از این مطلب : 300
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 4 اسفند 1401

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، صبح امروز در دیدار در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، با اشاره به تبلیغات مستمر غربی‌ها از ابتدای پیروزی انقلاب تا به امروز مبنی بر رو به زوال بودن جمهوری اسلامی، فرمودند: بعد از رحلت امام(ره) در سال ۶۹ یک اعلامیه‌ای دادند بعضی از موجّهین، آدم‌های موجّهی بین آن‌ها بودند، چهره‌های معروف نظام و موجّه، سابقه‌ کاری هم در نظام داشتند، اعلامیه دادند که ملک و ملت در لبه‌ پرتگاه ویرانی و نابودی است. کی؟ سال ۶۹. یعنی همین روزها است که خلاصه تمام بشود.

ایشان در ادامه فرمودند: در سال ۸۱ هم یک عده از نمایندگان مجلس نامه نوشتند به بنده، یک نامه‌ واقعاً غیر منصفانه‌ای بود، خیلی غیرمنصفانه بود. یک چیزهایی را گفتند، یک سؤال‌هایی از ما کردند که جوابش را خودشان باید می‌دادند چون هم مجلس دست خودشان بود، هم دولت دست خودشان بود، باید آن‌ها جواب می‌دادند، از من سئوال کرده بودند. آن وقت آن نامه مضمونش این بود که خلاصه باید تسلیم بشوید و الّا کارتان تمام است. مال سال ۸۱ است. تسلیم نشدیم، ایستادیم و ان‌شاءاللّه باز هم خواهیم ایستاد.

اشاره تاریخی رهبر انقلاب در این سخنرانی، به دو نامه‌ای است که در زمان انتشار خود در مطبوعات آن زمان پخش شد و حتی در خارج کشور نیز بازتاب داشت.

نامه ۹۰ امضایی نهضت آزادی: ملک و ملت به لبه پرتگاه رسیده است!

نامه اولی که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند، نامه ۹۰ امضایی است که در اردیبهشت سال ۶۹ از سوی برخی فعالان نهضت آزادی و چهره‌های اپوزیسیون به نام جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران نوشته شد. این نامه تفصیلی در ۴ بند «اقتصادی و اجتماعی و زندگی»، «آزادی، امنیت و از نظر معنوی و مدیریت»، «استقلال، بقا و بازنگری کشور» و «روابط جهانی و سیاست خارجی» منتشر شد تا اوضاع کشور را به چالش و نقد بکشند.

در این نامه خطاب به هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور وقت، در هر ۴ بند ضمن سیاه‌نمایی نوشته شده بود: «اکنون کشور عزیز ما در بن‌بست و بحرانی از سختی و ناخشنودی و نابسامانی دست و پا می‌زند. علی‌رغم وعده‌های به مستضعفین و شعارهای پر طنین، طبقات محروم جامعه محرومتر و زیادتر شده‌اند. در چنگال گرانی و گره‌های زندگی گرفتارتر و از آینده خود مأیوس‌تر، ملک و ملت به لبه پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی رسیده است!»

برخی امضاکنندگان این نامه همچون مهدی بازرگان، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی و علی‌اکبر معین‌فر در ابتدای انقلاب مسئولیت داشتند و عضو دولت موقت بودند.

نامه ۱۲۷ امضایی: جام زهر باید نوشید!

یکی دیگر از این برهه‌های نامه‌نگاری به نفع دشمن، به سال ۸۱ برمی‌گردد که ۱۲۷ نماینده مجلس اصلاح‌طلب ششم با نگارش نامه‌ای خطاب به رهبر معظم انقلاب خواستار این شدند که: «اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد، باید نوشیده شود.»

منظور آن‌ها از جام زهر مذاکره با آمریکا بود و در ادامه نامه چنین می‌نویسند: «شاید دوره کنونی از این لحاظ بی‌مانند باشد که شکاف‌های سیاسی و اجتماعی با تهدید خارجی و برنامه آشکار دولت ایالات متحده آمریکا (به عنوان قدرتی که در برابر خود مانعی نمی‌بیند) برای تغییر نقشه ژئوپولتیک منطقه همزمان شده و نظام ناچار به کنش و واکنش در برابر این برنامه است.»

هر چند انتظار این بود نامه محرمانه به دست رهبر انقلاب برسد اما ساعتی بعد از نگارش آن سر از رادیوهای بیگانه درآورد و بی‌بی‌سی و صدای‌ آمریکا به تفصیل به آن پرداختند. نامه ۱۲۷ نماینده مجلس از سوی رهبر انقلاب بی‌جواب نماند و مقام معظم رهبری در دیدار ۱۳۸۲/۰۳/۰۷ فرمودند: «دشمن نیز می‌داند که سلاح و تجهیزات در برابر اراده و پایداری ملت ایران کارآیی ندارد، بنابراین در صدد است از درون با مردم ایران برخورد کند و با سست کردن اراده‌ ملت که در اراده‌ مسئولان متجلی می‌شود، به اهداف خود دست یابد، اما مردم و مسئولان ایران با تحمل لوازم مقابله با دشمن، هویت و استقلال خود را حفظ می‌کنند... باید مراقب بود که بحث‌ها و اختلاف‌نظرها به مقابله و تخاصم تبدیل نشود و تصویر مورد نظر دشمن از اوضاع داخلی ایران در افکار عمومی ترسیم نگردد.»

برخی از نویسندگان این نامه از جمله فاطمه حقیقت‌جو، موسوی خویی، رجبعلی مزروعی، جمیله کدیور و... به خارج کشور پناهنده و برخی دیگر از آن‌ها نیز در ماجرای فتنه ۸۸ محکوم شدند.

برخلاف آنچه نمایندگان مجلس ششم تصور می‌کردند نه تنها جام زهری نوشیده نشد، بلکه برنامه آمریکا برای تغییر نقشه ژئوپولتیک منطقه به نفع ایران تمام شد و عملاً بعد از حمله به عراق، آمریکا در باتلاقی گیر کرد که دیگر نتوانست به کشوری حمله کند. در انتخابات بعدی مجلس نیز بسیاری از امضاکنندگان نامه رأی نیاوردند و در اواخر دولت اصلاحات، برنامه‌ هسته‌ای ایران که به بهانه جلوگیری از جنگ تعطیل شده بود، با دستور رهبر انقلاب ادامه پیدا کرد.


:: بازدید از این مطلب : 349
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 4 اسفند 1401
این سنت الهی است که هرکس ولایت شیطان را بپذیرد، شیطان 
او را تحقیر کرده و از او درس عبرتی برای تاریخ می‌سازد. خداوند متعال در بخشی از آیه 29 سوره مبارکه فرقان می‌فرماید: «وَكَانَ الشَّيطانُ لِلإِنسانِ خَذُولا؛ و شیطان همیشه تحقیرکننده(خوارکننده) انسان بوده است.» یکی از مصادیق این آیه از قرآن، تصویری است که اخیرا از رئیس‌جمهور آمریکا و رئیس‌جمهور اوکراین منتشر شده است. در این تصویر، بایدن با تبختر و چهره‌ای سرد پشت میز نشسته و زلنسکی با وضعیتی اسفناک و تحقیرآمیز، همچون رعیت در مقابل ارباب، گوش به فرمان و خبردار ایستاده است.

 

 
اوکراین همان کشوری است که پس از فروپاشی شوروی، بعد از آمریکا و روسیه سومین قدرت اتمی جهان بود. اما این کشور به‌واسطه فرمانبرداری از آمریکا، در سال ۱۳۷۳ با امضای معاهده بوداپست متعهد شد که کلیه سلاح‌های هسته‌ای خود را تحویل دهد و در مقابل آمریکا و انگلیس تعهد کردند که از امنیت و تمامیت ارضی اوکراین در مقابل هرگونه تجاوز خارجی حمایت کنند. اوکراین به این تعهد خود به‌طور کامل عمل کرد اما از آن به بعد به یک کشور حاشیه‌ای و آسیب‌پذیر تبدیل شد.
چندی پیش «یوری  کاستنکو» سیاستمدار معروف اوکراینی در قسمتی از کتاب «اوکراین و خلع سلاح هسته‌ای» نوشته بود: «همه ما (اوکراینی‌ها) فریب خوردیم و برای معاهده بوداپست دست زدیم، بنابراین همه ما مقصریم. خلع سلاح با توافق و کف و سوت ملت اوکراین و با حمایت رسانه‌ای و تبلیغاتی انجام شد. اما اکنون مشخص شده که آن ارزیابی‌ها کاملا اشتباه بوده است. گویی اوکراین، عراق دوم شده که نظام آن با تهاجمی بین‌المللی سرنگون شد و در حال حاضر به سمت تکه‌تکه شدن و غرق‌شدن در بحران‌های گوناگون پیش می‌رود.»
«ولودیمیر زلنسکی» رئیس‌جمهور فعلی اوکراین، یک سلبریتی و بازیگر کمدین بوده است. وی پیش از آنکه به ریاست جمهوری اوکراین برسد در اظهارنظری گفته بود: «شعار من تبدیل ‌کردن جهان به جایی بهتر؛ جهانی روشن‌تر و خوشحال‌تر با کمک‌ گرفتن از تمام ابزارهایی که در اختیار داریم.» وقتی این سلبریتی کمدین، به ریاست جمهوری رسید، این شعار خود را عملیاتی کرد. به نظر شما زلنسکی چگونه اوکراین را به جایی بهتر، روشن‌تر و خوشحال‌تر تبدیل کرد؟! وی پس از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری از قانونی شدن فروش و استعمال ماریجوانا، قمار و روسپی‌گری حمایت کرد و انجام سقط جنین را فاقد منع قانونی و آزاد اعلام کرد.
اما این همه ماجرا نیست، این سلبریتی سابق و رئیس‌جمهور فعلی، با فرمانبرداری از آمریکا، اوکراین را به یک جهنم تبدیل کرد. 8 هزار کشته، 13 هزار زخمی، 13 میلیون آواره، 127 میلیارد دلار خسارت به زیرساخت‌های اوکراین، حدود 50 میلیارد دلار خسارت به کسب و کارها و مشاغل و... تنها بخشی از جهنمی است که زلنسکی به مردم اوکراین تحمیل کرد. و البته این نتیجه اعتماد مردم اوکراین به یک سلبریتی دلقک و از آن مهم‌تر اعتماد مردم این کشور به وعده‌های سرخرمن مقامات آمریکایی و اروپایی است. 
بله، این سنت الهی است که هرکس ولایت شیطان را بپذیرد، شیطان او را 
تحقیر کرده و از او درس عبرتی برای تاریخ می‌سازد. حدود 100 سال پیش
در همین ایام «رضا پالانی» با کودتای انگلیسی بر سر کار آمد. 
وی همان شخصی است که رسماً توسط یک دولت خارجی روی کار آمد و از یک سرباز ساده که نگهبانی اصطبل سفارت هلند را برعهده داشت، به پادشاهی ایران رسید. 
رضا پالانی را انگلیسی‌ها با کودتای سوم اسفند 1299 سر کار آوردند و  1304 به پادشاهی رساندند و به‌واسطه این دیکتاتور، بساط مشروطیت و قانون نیم بند را نیز برچیدند. شهریور 1320 هم که اقتضای منافعشان در جنگ جهانی دوم، اشغال ایران و کمک به شوروی در مقابل ارتش هیتلر بود، رضاخان را مانند دستمال مصرف شده دور انداختند و فرزند بی‌شخصیت‌تر و سرسپرده‌تر او را به ملت ایران تحمیل کردند. 
یکی از وابستگان به رژیم پهلوی نقل می‌کند که «در اوایل رفتن رضاشاه که هنوز تکلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به کسی که از طرف محمدرضا پهلوی به او مراجعه کرده بود که تکلیف خودش را بداند، می‌گوید که چون بر طبق اطلاعات ما، محمدرضا به رادیو برلین گوش می‌کند و پیشرفت‌های آلمان را روی نقشه پی می‌گیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمدرضا می‌دهد. او هم گوش کردن به رادیو برلین را ترک می‌کند و کنار می‌گذارد! آن‌وقت سفیر انگلیس می‌گوید: «الان دیگر عیبی ندارد؛ می‌شود او را به سلطنت انتخاب کرد».» و حاکمیت این خاندان منحوس موجب شد که ملت ایران چندده سال روی آزادی و انتخابات و استقلال و عزت و پیشرفت را ندید.
و اما قاب عکس عبرت‌آموز بایدن و زلنسکی، ذهن را به یاد یک قاب عکس مشابه در دوران رژیم پهلوی می‌اندازد. ششم آذرماه سال ۱۳۲۲ رؤسای‌جمهور سه کشور پیروز جنگ جهانی دوم بدون اطلاع دولت وقت(رژیم پهلوی)، وارد ایران شدند و یکی از کنفرانس‌های چندگانه‌شان را در سفارت شوروی در تهران برگزار کردند.
در این کنفرانس چهار روزه «فرانکلین دلانو روزولت» رئیس‌جمهور آمریکا، «وینستون چرچیل» نخست‌وزیر انگلیس و «ژوزف استالین» رهبر اتحاد جماهیر شوروی حضور داشتند. نکته قابل توجه اینجاست که مقامات ارشد رژیم پهلوی در روز ورود این ۳ مقام خارجی در جریان قرار گرفتند و تا لحظه ورود، هیچ خبری نداشتند. محمدرضا پهلوی برای شرکت در کنفرانس به سفارت شوروی در تهران رفت، اما در جریان کنفرانس، چرچیل و روزولت حاضر نشدند به دیدار شاه ایران بروند و تنها با وی در محل سفارت دیدار کردند.
چرچیل تنها برای چند دقیقه در حیاط سفارت شوروی با شاه دیدار کرد که شامل سلام و احوالپرسی و گرفتن یک عکس بود. در دیدار کوتاه شاه با روزولت نیز، محمدرضا پهلوی از رئیس‌جمهور آمریکا خواست تا پدرش (رضاشاه) را از جزیره موریس به جای دیگری که آب و هوای بهتری دارد، منتقل کند!
و باز هم باید این را تکرار کرد که این سنت الهی است که هرکس ولایت شیطان را بپذیرد، شیطان او را تحقیر می‌کند. یکی از مصادیق آشکار این مسئله، وضعیت تحقیرآمیز «سیرک اپوزیسیون» در مونیخ و بروکسل و لندن و واشنگتن است. 
با همه این اوصاف، رئیس‌جمهور فعلی اوکراین و سلبریتی سابق این کشور، از شخصیت‌های محبوب جریان مدعی اصلاحات در داخل کشور است. مدعیان اصلاحات پیش از این تصویر تمام‌قد این دلقک اوکراینی را در صفحات اول روزنامه منتشر کرده و از او با عنوان «رئیس‌جمهورِ در میدان»! نام بردند. این طیف چشم و گوش خود را بر واقعیت‌های بدیهی در ایران و سایر نقاط جهان و از جمله اوکراین بسته و با تخطئه و تخریب تعاملات منطقه‌ای و تعامل با شرق، همچنان تنها نسخه شفابخش را برقراری رابطه با آمریکا جا می‌زند. یک پیشنهاد به بخشی از این جریان سیاسی این است که عکس عبرت‌آموز بایدن و زلنسکی را قاب گرفته و هر روز به آن نگاه کنند. 
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در 3 اسفند 1367 در بخشی از «پیام تاریخی منشور روحانیت» تاکید کردند: «امروز عده‌ای... 
چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند... اینها مروّج اسلام آمریکایی‌اند... در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان‌ می‌نمود. بلکه علاوه‌بر آن از داخل جبهه خودی گلوله حیله و... گلوله زخم‌زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید.»
در بخشی از جنگ ترکیبی اخیر، آمریکا، انگلیس و اسرائیل با همراهی پادوهای داخلی غرب در توهمی آشکار تقلا کردند تا با تمرکز و سرمایه‌گذاری روی برخی سلبریتی‌های بی‌سواد و جوگیر، مدلی شبیه به قدرت رسیدن زلنسکی را در ایران مشابهت‌‌سازی کنند. اما ملت عزیز و فهیم ایران، یک‌بار دیگر ثابت کرد که «ایرانِ اسلامی» جای این شامورتی‌بازی‌ها و شعبده‌بازی‌های سخیف نیست. 
 
 
 
مسعود اکبری: ;کیهان
 

:: بازدید از این مطلب : 294
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 1 اسفند 1401

 

  حدیث از امام رضا (ع)

هرگاه شنیدی کسی حق را انکار و تکذیب می کند و زبان به بدگویی از اهل حق گشوده است از پیش او برخیز و با وی همنشینی مکن. بحارالانوار جلد 71 ، ص 262

 

 

 

 

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 357
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 28 بهمن 1401

اینکه یک روزنامه داخلی دقیقاً فردای راهپیمایی باشکوه ۲۲ بهمن، این شگفتانه را برای رسانه‌های معاند تدارک می‌بیند، قابل تأمل و البته قابل بررسی و پیگیری است.

شگفتانه روزنامه اصلاح طلب برای اینترنشنال

شبکه سعودی-انگلیسی «اینترنشنال» با هزینه‌ای هنگفت و با پشتیبانی مالی آل سعود در انگلیس مشغول به فعالیت علیه مردم ایران است. این رسانه ضدایرانی، یکی از ابزارهای رسانه‌ای موساد علیه ایران است.

این شبکه ضدایرانی علیرغم بودجه هنگفت و تشکیلات عریض و طویل، یک نقطه ضعف بزرگ دارد، همان نقطه ضعفی که بی بی سی فارسی و صدای آمریکا و رادیوفردا و دیگر رسانه‌های معاند با آن مواجه هستند و آن چیزی نیست جز عدم حضور خبرنگار رسمی در ایران.

این نقطه ضعف موجب می‌شود که تهیه گزارش در داخل کشور با دستورالعمل دشمنان ملت ایران با مشکلات عدیده مواجه شود. اما نکته مهم اینجاست که مدت‌هاست که این نقطه ضعف بزرگ، توسط برخی رسانه‌های فعال در داخل کشور که منتسب به جریان اصلاح طلب نیز می‌باشند، پوشش داده شده است.

بر همین اساس رسانه‌ای همچون اینترنشنال، بجای تقلا برای تهیه گزارش‌های مغرضانه و مسموم در داخل کشور، گزارش مدنظر خود را از میان صفحات روزنامه‌های اصلاح طلب شکار می‌کند.

شگفتانه روزنامه اصلاح طلب برای اینترنشنال

در جدیدترین نمونه، این رسانه ضدایرانی با آب و تاب به بازنشر گزارش روزنامه شرق اقدام کرده است. روزنامه شرق در گزارشی با عنوان «۱۵ طرح جنجالی در ۱۲۰ روز گذشته» نوشته است: «چهار ماه گذشته برای خیلی از افراد به اندازه ۴۰ سال گذشته است؛ شاید حتی بیشتر. در این چهار ماه بیش از ۱۵ طرح از سوی دولت، مجلس یا سایر نهادهای مسئول ارائه شده که فصل مشترک همه آنها کنترل اوضاع اجتماعی است. نوعی کنترل که گاهی در شمایل محرومیت از خدمات شهروندی جلوه می‌کند و گاهی آزادی بیان و حضور در فضای مجازی را نشانه می‌گیرد.»

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه، با انتقاد از قانون حجاب، قانون‌مندکردن فضای مجازی، طرح پیگیری حقوقی اخبار کذب در فضای مجازی، مجازات برخورد با اظهارات فاقد سند از سوی افراد مشهور و فیلتر اینستاگرام، این موارد را مصادیق محروم شدن از حقوق اجتماعی قلمداد کرده است.

شگفتانه روزنامه اصلاح طلب برای اینترنشنال

 

ارسال پالس ضعف و زمزمه مجدد برجام موشکی و منطقه‌ای

طرف آمریکایی و اروپایی به دفعات ثابت کرده است که به هیچ عنوان حاضر نیست که تعهدات خود ذیل برجام را اجرا کند. طرف غربی همزمان با این بی مسئولیتی، مدعی است که ایران باید پرونده مذاکرات موشکی و منطقه‌ای را نیز باز کند.

نکته قابل تأمل اینجاست که برخی رسانه‌های اصلاح طلب در داخل نیز دقیقاً همین خط خبری را دنبال کرده و با عوض کردن جای طلبکار و بدهکار، مدعی هستند که ایران باید در مواجهه با آمریکا و اروپا، رویکرد منفعلانه را در پیش بگیرد.

در همین رابطه روزنامه آرمان ملی در مطلبی نوشت: «ایران و غرب در چند پرونده اختلافاتی دارند و تا زمانی که در این پرونده‌ها توافقاتی حاصل نشود، شاهد بهبود شرایط دو سویه نخواهیم بود، این پرونده‌ها عبارتند از هسته‌ای، حقوق بشر، منطقه و... در پرونده‌هسته‌ای ایران و غرب با یکدیگر اختلافاتی دارند. از جمله اینکه تهران خواسته‌هایی دارد که آمریکایی‌ها آن خواسته‌ها را زیر مجموعه مربوط به هسته‌ای نمی‌دانند اما تهران تاکید دارد که این مورد همزمان با مسائل مربوط به هسته‌ای باید رفع شود. از سوی دیگر البته پرونده دیگری بر پرونده هسته‌ای سایه افکنده است و آن مساله ادعای غربی‌ها مبنی بر کمک‌های ایران به روسیه در جنگ با اوکراین است.»

شگفتانه روزنامه اصلاح طلب برای اینترنشنال

 

در ادامه این مطلب آمده است: «جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا در سخنرانی اخیر خود اشاره‌ای به مساله ایران برای آمریکا نکرد. از این منظر به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها نمی‌خواهند روزنه‌های باقی مانده برای احیای برجام بسته شود. آن‌ها می‌کوشند که ارتباطات را گسترده‌تر کنند اما در مجموع به نظر تهران باید تلاش بیشتری از خود نشان دهد. چرا که گفتمان و پیام واحدی از سوی ایران در پرونده هسته‌ای مخابره نمی‌شود. از سوی دیگر اروپایی‌ها هم با توجه به اتهامی که به ایران در مساله پهپادها می‌زنند شرایط را نسبت به قبل از جنگ اوکراین دشوار کرده‌اند. اکنون سایه تاریکی در روابط ایران و اروپا به وجود آمده است و ایران باید از دیپلماسی کامل و دقیقی در شرایط کنونی استفاده کند تا از سد موانع کنونی بگذریم. ایران بعد از چندین سال باید هنر دیپلماسی را پیاده‌سازی کند. در شرایط کنونی چه بهتر که ایران از کانال واحد به صورت جدی‌تر به مذاکره بپردازد و در اینجا نقش دیپلماسی قوی و قدرتمند قابل بررسی است. با تمام این مشکلات هنوز روزنه‌هایی برای احیا برجام وجود دارد.»

 

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 348
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 28 بهمن 1401

:: بازدید از این مطلب : 331
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 25 بهمن 1401
افسانه‌سرایی گاردین با ادعای تجاوز به آرمیتا عباسی

فارس پلاس؛ روایت روز - «نیروهای امنیتی ایران چطور از تجاوز جنسی برای سرکوب اعتراضات بهره می‌برند؟» این تیترِ گزارش ویژه شبکه سی.ان.ان (CNN) آمریکا در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۱ است و عبارت ذیل اولین سکانس‌های ادعایی این داستان می‌باشند:

  • «هشدار: این گزارش حاوی جزئیات تعرض‌های جنسی است. آن‌ها (منظور نیروهای امنیتی) زنانی را انتحاب می‌کردند که متناسب با اشتهایشان باشد. افسر یکی از آن‌ها (منظور یکی از دختران جوان) را از سلول به اتاقی کوچکتر و شخصی می‌برد. آنجا بود که به آنان تعرض جنسی می‌کردند.»


چهار سکانس ابتدایی داستان تجاوز CNN آمریکا

 

شبکه CNN در ادامه سوژه خود را آرمیتا عباسی معرفی کرد و اینگونه ادامه داد: «او قریب به یک ماه پس از شروع تظاهرات‌ها در کرج بازداشت شد. حکومت در بیانیه ۲۹ اکتبر (۷ آبان) مدعی شد که او لیدر شورش بود و پلیس از آپارتمان او ۱۰ کوکتل مولوتوف پیدا کرد. این یک بیانیه دلهره آور بود که به نظر می‌رسید معنای [بیانیه این] است که دستگاه قضایی ایران برای این جوان ۲۰ ساله مجازات سختی در نظر گرفته است.»

در ادامه گزارش ادعا شد که عباسی روز ۲۵ مهرماه به همراه نیروهای لباس شخصی به بیمارستان امام علی در کرج برده شد در حالی که موهای او تراشیده شده بود و به شدت نیز می‌لرزید. در ادامه نیز با استناد به مکالمات به اصطلاح افشا شده کادر پزشکی آمده است که آن‌ها از وحشتی صحبت می‌کردند که با دیدن شواهد تجاوز وحشیانه به آرمیتا عباسی احساس کردند. [1]

 

شبکه CNN در ادامه نوشت که یکی از افراد داخل بیمارستان امام علی صحت این اطلاعات را تایید کرد. حال او کیست؟ CNN نوشت او به دلایل امنیتی نخواست نامش فاش شود! همین گزارش مبنای ادعاهای بعدی شد.

ادعای تجاوز در حالی است که مادر آرمیتا عباسی در یک استوری نوشت: «یه سری اخبار کذب از سی ان ان پخش شده که صد در صد ردش می‌کنم. چون شخصاً با آرمیتا صحبت کردم. دوستانی که نگران وضعیت جسمی آرمیتای من هستید، لطفاً به این اخبار زرد اهمیت ندید. آرمیتا خوبه، در زندان کرج هست. به طور متوسط روزانه هم برام زنگ میزنه. دلتنگی من و آرمیتا از جدایی و طولانی شدن فاصله ایجاد شده ا‌ست و اینکه هنوز حکمش معلوم نیست.»

امّا در اخبار متعددی که پس از گزارش CNN در رسانه‌های لندنی-سعودی پیرامون آرمیتا عباسی کار شد، پیش فرض بر این بود که او یک زندانی است که مورد تجاوز قرار گرفته؛ سند آن چیست؟ CNN نوشته است!

رادیو فردا در همین رابطه نوشت: «سی‌ان‌ان می‌گوید درز اطلاعات پرونده به دست پنج عضو کادر درمانی انجام شده و بررسی مدارک پزشکی آرمیتا در خارج از ایران، موضوع تجاوز جنسی به وی را تایید کرده. آرمیتا عباسی هم‌اکنون در زندان فردیس نگهداری می‌شود. سی‌ان‌ان می‌نویسد که نتوانسته با او یا اعضای خانواده وی صحبت کند.»

 

 

 

در ادامه ایران اینترنشنال با «آئورا بولدرینی» که به اصطلاح کفیل سیاسی آرمیتا عباسی شده بود، مصاحبه‌ای انجام داد. این مقام ایتالیایی(!) با نشان دادن تصویری گفت: «این هم دختری ۲۱ ساله است؛ آرمیتا عباسی که متاسفانه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و خشونت‌های زیادی را متحمل شده است. »

شبکه سعودی در روز نهم بهمن نیز همین ادعا را مجدداً به این صورت تکرار کرد: «می‌دانیم که آرمیتا در مهرماه بازداشت شده و تحت شکنجه جنسی هم بوده است!»

تا اینجا چهار گزاره ادعا شد: اول؛ موهای آرمیتا تراشیده شده بود. دوم؛ به او تجاوز جنسی شده بود. سوم؛ تحت شکنجه شدید قرار گرفته است. چهارم؛ دستگاه قضایی مجازات فوق‌العاده سنگینی برای او در نظر گرفته است.

 

 

روز دوشنبه ۱۷ بهمن نیز روزنامه گاردین (The Guardian) انگلیس نیز ادعا کرده با ۱۱ معترض زن و مرد مصاحبه کرده و از این طریق به موضوع تجاوزات گسترده در ایران پرداخته است.

این گزارش در سلسه روایت‌های بدون سند با کلیدواژه مشترک تجاوز از سوی نیروهای امنیتی است. گاردین گفته که به دلایل امنیتی نام مصاحبه‌شوندگان را تغییر داده است! دویچه وله (DW) فارسی نیز وظیفه برگردان فارسی آن را  برعهده گرفت.

گاردین درباره مصاحبه با یکی از این افراد تحت عنوان ادعایی درسا نوشت: «درسا در اتاق بازجویی تنها شد و می‌توانست فریاد دوستان مرد را بشنود که در نزدیکی ‌آن‌جا شکنجه می‌شدند. در بازجویی او را مورد ضرب و شتم قرار داده، برهنه‌اش می‌کنند و می‌گویند، یک پزشک زن می‌آید معاینه‌اش می‌کند. اما در عوض، یک مرد وارد شد و به او تعرض و تجاوز جنسی کرد. درسا که می‌گوید دچار پیامدهای روانی شده ... تحت روان‌درمانی قرار دارد، دارو مصرف می‌کند و هر بار که به بیمارستان می‌رود دچار پنیک (هجوم ناگهانی ترس و اضطراب) می‌شود.»

نکته اینجاست که چگونه تجاوز جنسی در زندان منجر به پیامدهای روانی برای آرمیتا عباسی نشده است و او دچار پنیک نمی‌شود؟ این در حالی است که هم مورد تجاوز قرار گرفته و هم وحشیانه طی دوران سه ماهه بازداشت شکنجه شده بدون آنکه نشانه‌ای ظاهری در ظاهر یا نوع گام برداشتن عباسی ایجاد شده باشد!

موضوع فقط ادعای تجاوز نیست. مرکز افکارسنجی خبرگزاری فارس روز چهاردهم آبان گزارشی درباره عملکرد ۵ رسانه بی بی سی فارسی، ایران اینترنشنال، صدای آمریکا، رادیو فردا و من و تو و صفحات مجازی آنها منتشر کرد و نوشت: « این رسانه‌ها در ۴۶ روز (۲۳ شهریور تا ۹ آبان) مجموعا ۳۸۰۰۳ دروغ را درباره حوادث اخیر ایران منتشر کرده‌اند. »

دروغ‌هایی که به سمت داستان‌ها تخیلی میل پیدا کرده است. داستان‌ آرمیتا عباسی فقط مشتی از خروار دروغ آوار شده بر اذهان عمومی است.

تقریباً اظهارنظر شاذ و عجیبی نمانده که طی چهار ماه اخیر از آن رونمایی نکرده باشند. از ادعای پرت کردن معترضان کردستانی با هلی کوپتر به خلیج فارس گرفته تا حضور نیروهای حشدالشعبی در سرکوب اعتراضات و تظاهرات ۳۰-۴۰ میلیونی در ایران!

قبل از مورد آرمیتا عباسی نیز موارد نظیر شخصیت خیالی ندا بیات وجود داشت که ادعا می‌شد مورد تجاوز قرار گرفته است! فارس پلاس طی چهارماه اخیر به بخشی از این ادعاها پرداخته است که لینک آن در ادامه آمده است.


:: بازدید از این مطلب : 329
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 24 بهمن 1401

 

 
پرویز ثابتی کیست و چرا آشکارشدن وی بعد از سالها اهمیت دارد؟

روز گذشته تصویری از پرویز ثابتی سرشکنجه‌گر معروف ساواک در تجمع ضدانقلاب منتشر شد، انتشار عکس جدید وی در رسانه‌ها بسیار واکنش‌برانگیز شد اما دلیل اهمیت ثابتی بعد از این‌همه سال چیست؟

 انتشار تصویری از پرویز ثابتی نفر دوم اداره ساواک در تجمع ایرانیان در آمریکا روز گذشته خبرساز شد. از زمان خروج وی از ایران در آبان ماه 57 تا امروز، کمتر تصویری از وی منتشر شده بود و به‌شدت رسانه‌گریز بود، چند تصویری هم که از او پخش شده بود کنار خانواده و مربوط به سالهای قبل است.

آخرین‌بار که نام ثابتی بر سر زبان‌ها افتاد در ماجرای مصاحبه با صدای آمریکا به‌بهانه انتشار کتاب خاطراتش با نام «در دامگه حادثه» بود، کتابی که خشم بسیاری از زندانیان سیاسی دوران شاه و مبارزان و فعالان آن زمان را برانگیخت. تصور چاپ کتاب خاطرات ثابتی به این امید که وی حقایق ناگفته از تاریخ ساواک و رژیم پهلوی را گفته باشد خبری خوشحال‌کننده بود اما ثابتی در پیشگاه تاریخ صادق نبود و عمدۀ مطالب وی نه‌تنها کذب بود بلکه بیشتر زاییده تخیلات و در راستای تطهیر ساواک و دستگاه پهلوی بود.

رژیم پهلوی , رضا پهلوی , پرویز ثابتی ,

تصویر جدید پرویز ثابتی در تجمع ایرانیان ضدانقلاب در خارج کشور

شاید به‌همین دلیل است که وی ترجیح داد در طول این سالها هیچ‌گاه با هیچ رسانه‌ای (جز همان یک مصاحبه‌ی از پیش ضبط‌شده) با خبرنگار دیگری ننشیند؛ وی حتی با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد نیز حاضر به مصاحبه نشده بود اما حرکت دیروز او و حضورش میان مردم را باید به‌فال نیک گرفت از این جهت که ثابتی بماهو ثابتی نمادی از تجمیع دشمنان ایران در قامت یک شخص است.

او یک بهائی‌زاده است که همه‌کارۀ یکی از مخوف‌ترین و جنایتکارترین دستگاه‌های امنیتی تاریخ ایران بود و با تابعیت اسرائیلی و آمریکایی در سالهای اخیر اسپانسر مالی جمهوری‌خواهان آمریکا و همچنین بخشی از اپوزیسیون حامی سلطنت بود. ثابتی را از چند منظر می‌توان بررسی کرد: در مقام یک بهائی، یک ساواکی و یک آمریکایی!

ـ ثابتی در مقام یک بهائی: پرویز ثابتی به‌گواه کارگزاران رژیم پهلوی بهائی‌زاده بود. وی را مرد شماره 2 ساواک و البته می‌توان مرد همه‌کاره این دستگاه امنیتی دانست. «فلیکس آقایان» نماینده ارامنه در مجلس شورای ملی در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، ثابتی معاون سازمان امنیت و نصیری هم در حقیقت یک figurehead (رئیس پوشالی) بود و کارها دست ثابتی بود.

این قدرت ثابتی ناشی از نفوذ بهائیان در دستگاه حکومتی شاه بود. به‌گفته فلیکس آقایان «بیش‌تر کارها به دست بهائی‌ها سپرده شد به‌ترتیبی که اکثر پست‌های مهم را در کانون بهائی‌ها تعیین می‌کردند و بعد می‌آوردند پیش شاه که شاه تصویب می‌کرد و ابلاغ می‌کردند.» 

اگرچه ثابتی در کتاب خاطراتش خود را «غیردینی و غیرمذهبی» معرفی می‌کند اما رسیدن وی به پلکان ترقی در رژیم سابق مرهون انتساب به حزب بهائیت بود. تیمسار ایادی، سرهنگ نصیری، امیرعباس هویدا و بسیاری دیگر از سرسپردگان رژیم سابق بهائی بودند.

در سالهای اخیر وابستگان به فرقه بهائی در ضربات ضدامنیتی به نظام مشارکت مستقیم داشتند و بارها اخباری مبنی بر دستگیری تعدادی از آنها منتشر می‌شد. وجود کعبۀ بهائیان (بیت‌العدل) در اراضی اشغالی و ارتباطشان با رژیم صهیونیستی آنها را به یکی از دشمنان درجه اول ایران قرار داده است.

وین مدسن خبرنگار آمریکایی سال 93 بعد از بازدید از موزه عبرت در یادداشتی تحلیلی نوشت پرویز ثابتی بعد از خروج از ایران به‌عنوان افسر موساد فعالیت خود را در اسرائیل و بعد از آن در فلوریدا ادامه داد.

رژیم پهلوی , رضا پهلوی , پرویز ثابتی ,

ثابتی بعد از ماجرای سیاهکل و درگیری چریک‌های فدایی خلق با نیروهای شهربانی به تلویزیون آمد و به‌عنوان یک مقام امنیتی مصاحبه کرد

ـ ثابتی در مقام ساواک: ثابتی همه‌کاره ساواک بود و در خشونت ورزیدن گوی سبقت را از همه ربوده بود. راهبرد وی اعمال خشونت حداکثری و سرکوب شدید بود تا جایی که مدعی بود در عرض 48 ساعت می‌تواند بساط انقلاب را جمع کند. حسن علوی‌کیا قائم‌مقام ساواک در مصاحبه‌ای می‌گوید ثابتی به وی گفته است؛ "اعلی‌حضرت اجازه نمی‌دهند اگر اجازه بدهند ما در ظرف دو روز کلک همه‌شان را می‌کنیم... ، اگر اجازه می‌داد من در ظرف 48 ساعت به تمام این غائله خاتمه می‌دادم!"

کریم سنجابی رهبر جبهه ملی و وزیر فرهنگ دولت مصدق در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد درباره ساواک و ثابتی چنین می‌گوید: در زمان قدرت ساواک، یعنی در دوره نصیری و به‌‌خصوص آن عامل فعال و معروفش پرویز ثابتی آنها رعایت هیچ اصولی نمی‌‌کردند و هر آدم ماجراجو و مفسد و دورو و دروغگویی که ممکن بود پیدا بکنند در آن دستگاه وارد می‌‌کردند و افراد را از دانشجو گرفته تا کارگر کارخانه و کارمند اداره و روحانی و بازاری و افرادی که کم‌وبیش در سیاست وارد بودند تحت نظر می‌‌گرفتند، در این دوران بود که دست به کشتار و تصفیه زدند و عدۀ کثیری از افراد را به‌‌طور آشکار در نتیجۀ آن محاکمات کذایی یا به‌‌طور مخفی بدون رسیدگی و بدون هیچ گونه محاکمه‌‌ای به قتل رساندند، نظیر کشتن احمد آرامش در میان پارک شهر، آرامش اولین شخصی بود که در برابر رژیم شاه علنی ایستاد و اعلام جمهوریت کرد...، البته داستان خانم ثابتی هم را شنیده‌‌اید که یک وقت در یک مغازه‌‌ای مشغول خرید بوده و نگهبانی که همراهش بوده علیه شخصی که در آنجا فقط سؤالی کرده و اعتراضی هم نکرده بود هفت‌‌تیر می‌‌کشد و او را می‌‌کشد و بعد هم با آن قاتل کاری نکردند و هیچ ترتیب اثری ندادند و قتل او به‌‌طور کلی لوث شد!

پدیدار شدن ثابتی در تجمع ضدانقلاب در آمریکا شاید برای خود او یک مانور تبلیغاتی بود اما برای عقبۀ سلطنت و حامیان رژیم سابق خبر خوبی نبود چراکه یادآور جنایات یکی از بدنام‌ترین سازمان‌های تاریخ ایران است که در عصر پهلوی فعالیت می‌کرد، سازمانی که رژیم سابق در واپسین روزهای حیات خود برای دوام حکومتش حکم به انحلال آن داد اما دیر شده بود و این سؤال مطرح است؛ چرا ضدانقلاب که مدعی دموکراسی و آزادی هستند، حتی با امثال ثابتی مرزبندی ندارند؟

ـ ثابتی نمادِ نقض حقوق بشرِ آمریکا: ساواک در دوران فعالیت به نقض گسترده حقوق بشر متهم بود؛  در گزارش سازمان عفو بین‌الملل که در شماره 26 نوامبر 1976 روزنامه واشنگتن پست منتشر شد، نوشته است بین 25 تا 100 هزار نفر به‌خاطر دلایل سیاسی در ایران زندانی شده‌اند و همچنین پلیس مخفی ایران به‌هنگام بازجویی آنان را زیر شکنجه مداوم قرار می‌دهد.

در گزارش مذکور گفته شده است سرکوبی مخالفان سیاسی به‌عهده ساواک ـ پلیس مخفی ایران ـ است که با بی‌رحمی شدید انجام می‌گیرد. پلیس مخفی ایران دارای یک سیستم خبرچینی است که مأموران آن در تمام سطوح جامعه ایران نفوذ دارند و بنا به گفته مسافرانی که از ایران آمده‌اند و همچنین تأکید مخالفان رژیم ایران در خارج کشور ساواک فضائی آمیخته از رعب و وحشت ایجاد کرده است.

در گزارش سازمان عفو بین‌المللی نوشته شده بود از آغاز سال 1972 تا زمان  انتشار گزارش (1976) دادگاه‌های نظامی ایران 300 زندانی سیاسی را به مرگ محکوم ساخته‌اند؛ در 6 ماه اول سال 1976 دولت ایران اعدام 22 زندانی سیاسی را اعلام داشته است. گزارش مذکور ساواک را متهم می‌سازد که قبل از وارد کردن اتهام و انجام محاکمه مظنونین سیاسی را برای دوره‌های طولانی در زندان‌های مجرد نگه می‌دارد و با شکنجه مداوم گاهی منجر به مرگ می‌شود و همچنین با اعدام‌های سریع اعلامیه حقوق بشر را نقض می‌کند.

رژیم پهلوی , رضا پهلوی , پرویز ثابتی ,

مجسمه پرویز ثابتی در موزه عبرت تهران

در گزارش مزبور گفته شده است ساواک با تکنیک‌هایی مثل زدن شلاق، شوک‌های الکتریکی، کشیدن ناخن انگشتان دست و شست پا و تجاوز به عنف مظنونین سیاسی را شکنجه می‌کند.

همچنین در ماه مه سال 1976 نوشته شده بود که کمیسیون بین‌المللی حقوقدانان که مرکز آن در ژنو قرار دارد طی انتشار گزارشی ساواک را متهم ساخت که با استفاده از وسایل فیزیکی و روانی نسبت به زندانیان سیاسی شکنجه سیستماتیک اعمال می‌دارد؛ کمیسیون مزبور مرکب از حدود 45000 قاضی حقوقدان و استادان حقوق می‌باشد.

موزه عبرت یا همان کمیته مشترک ضدخرابکاری که زیر نظر ثابتی اداره می‌شد، سند جنایات رژیم شاه است که بازدید از‌ آن در سالهای اخیر نیز انسان را دچار وحشت می‌کند.

باتوجه به پیشینه جنایت‌آمیز ساواک، اقامت یک شکنجه‌گر در آمریکا و فعالیت اقتصادی او سیاست دوگانۀ این کشور در قبال حقوق بشر را نشان می‌دهد. سال گذشته یک عضو سابق دون‌پایه ساواک به‌نام میرزاعلی واعظ‌زاده از کانادا به ایران مسترد شد که از سال 43 تا 49 در ساواک کارمند بوده است؛ اگر بنا به استرداد جنایتکاران است بهتر بود پرویز ثابتی را به ایران مسترد می‌کردند تا پاسخگوی کشتار مردم به دست ساواک باشد.

ثابتی این سالها در اورلاندوی آمریکا زندگی می‌کرد؛ فرزند وی پردیس ثابتی  متخصص ژنتیک است و در حوزه تخصصی ژنوم انسان فعالیت می‌کند، همچنین او در راستای انتقال ویروس ابولا از مخزن ژنتیک حیوانات به انسان‌ها فعالیت کرده است. ثابتی شرکتی با نام Paris Enterprises دارد و به کمپین انتخاباتی جورج بوش در انتخابات ریاست‌جمهوری‌ آمریکا کمک کرده بود.

انتشار تصویر او اگرچه خبرساز و مهم بود اما به‌نظر می‌رسد وی همچنان ترجیح می‌دهد در پیشگاه تاریخ و مردم حاضر نشود و سهمی از نقش خود در جنایات ساواک را بازگو نکند.

شکنجه گر مشهور ساواک در کدام محله آمریکا زندگی می کند؟

چرا کسی ثابتی را دیپورت نمی کند؟

وین مدسن خبرنگار آمریکایی چندی پیش برای شرکت در کنفرانس افق نو به ایران سفر کرده بود.

در این سفر مدسن بازدیدی از زندان عبرت داشته است. او در یادداشتی با محور پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک تلاش کرده است که سکوت دولت‌مردان آمریکا نسبت به سکونت او در آمریکا را به چالش بکشد.

ترجمه این یادداشت را در ذیل می‌خوانید:

صنعت هولوکاست یهودیان بارها می‌گوید که یک افسر نازی را در آمریکای جنوبی یا آلمان یا روستای کوچکی پیدا کرده‌اند، اما آنها وقتی یک یهودی شکنجه‌گر را که نه در آرژانتین بلکه در اورلاندو آمریکا پیدا شده است می‌بینند سکوت می‌کنند.

ملاقات داریم با پرویز ثابتی با نام مستعار پیتر ثابتی رئیس اداره سوم سرویس مخفی ترسناک ایران که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور (Organization for the information and protection of the country) یا به‌زبان ساده‌تر ساواک شناخته می‌شود. این سازمان به‌عنوان چشم‌ها و گوش‌های شاه در ایران عمل می‌کرده‌اند. مأموران ساواک از طرف آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا CIA، سازمان MI6 انگلستان و سازمان موساد اسرائیل از تمام امکانات و آموزش‌های اطلاعاتی مانند شوک الکتریکی، اقدامات ضداطلاعاتی و شکنجه به‌عنوان دوست داشتنی‌ترین روش ثابتی برخوردار بوده‌اند.

وقتی به فامیلی او یعنی «ثابتی» نگاه می‌اندازیم متوجه می‌شویم که او یک یهودی ایرانی بوده است. او نه‌تنها نماینده شاه در زندان عبرت (که توسط حکومت ناز‌ی‌ها در سال 1937 تأسیس شده) بوده است بلکه می‌توان او را حقوق‌بگیر موساد و سی‌آی‌ای هم دانست.

عکس سمت چپ پلاک موزه عبرت 6000 متری را نمایش می‌دهد که ثابتی تجارت سادیسمی خود را آنجا برقرار کرده بود. بازداشت‌شدگان به این زندان آورده می‌شدند مانند رهبر کنونی ایران علی خامنه‌ای که روی سرش کیسه‌ای را گذاشته بودند که مسیر را نبیند و در مقابل سکوی جلوی در به زمین بخورد. استفاده از کیسه‌های سیاه امری عادی در برنامه‌های CIA بوده است.

بعد از دستگیری و شکنجه محمد مصدق به‌عنوان نخست وزیر در عملیات کودتای آژاکس در سال 1953، ثابتی در سال 1978 توجه خودش را به گروه ناآرام روحانیون مسلمان شیعه که در مقابل رژیم دیکتاتوری روزافزون شاه می‌ایستادند، جلب کرد. شاه به ثابتی دستور داد که تعداد زیادی از پیروان آیت‌الله خمینی را برای پرسش دستگیر کنند و به زندان بیاورند در حالی که خمینی در پاریس تبعید بود. یکی از آن دستگیر شدگان علی حسینی خامنه‌ای رهبر کنونی انقلاب اسلامی ایران بوده است. در حالی که خامنه‌ای در این زندان دستگیر شده بود اما بر اساس اطلاعاتی که ساواک ارائه داده است او شکنجه نشده اما این‌چنین چیزی را نمی‌توانیم برای صدها نفری که توسط مردان ثابتی به زندان آورده شده بودند نیز بگوییم.

بسیاری از زندانیان ضربات زیادی را از پا، صورت و بدن‌شان دریاقت کرده‌اند. آنها کاری می‌کردند که ناخن‌ آن زندانیان را بکشند. بارها سرشان در حوض وسط زندان فرو می‌رفت. به‌صورت عمودی و به‌عکس آویزان می‌شدند و ضربات بسیاری را قبول کردند. بارها با فشار به آنها حمله قلبی به‌خاطر فضای استرس ایجاد شده، و همچنین سوزانده شدن بدن با سیگار یا وسایل دیگر. همچنین برای آنها از شوک الکتریکی برای نقاطی مانند انگشتان، پاها و نقاط دیگری از بدن استفاده می‌کردند. ماشینی که برای شوک الکتریکی استفاده می‌شد که اسم آن آپولو بود یک صندلی سیاه آهنی با یک کلاه آهنی سیاه برای شوک بود که ساخته و صادر شده از اسرائیل به ایران بوده است.

تصویر بالا متعلق به پرویز ثابتی شکنجه‌گر شاه ایران است. او اکنون در اورلاندو به‌عنوان یک سه‌ملیتی ایرانی، اسرائیل و آمریکایی زندگی می‌کند. ثابتی قطعاً از گاردهای سطح پایین نازی‌ها نیز بدتر است در حالی که هیچ‌گاه از آمریکا دیپورت نشده است. بنابراین چرا ثابتی هنوز در آمریکا است و در ایران نیست که پاسخگوی جنایت‌های ضدبشری خود باشد؟

دستگاه آپولو که یک صندلی شوک الکتریکی است در تصویر سمت چپ دیده می‌شود. در تصویر سمت راست نیز ثابتی نفر دوم از سمت چپ است که کنار دیگر مسئولان ساواک ایستاده است.

در عکس سمت چپ کشته‌شدگان ساواک به دست ثابتی و همکارانش دیده می‌شود که در ورودی زندان عبرت قرار داده شده است. عکس سمت راست هم متعلق به زندانی‌ است که رهبر کنونی ایران در آن قرار داشته است.

ثابتی ایران را بعد از انقلاب اسلامی سال 1979 ترک کرده و از آن به بعد به‌عنوان افسر موساد فعالیت خود را در اسرائیل و بعد از آن در فلوریدا ادامه داد.

اکنون ثابتی در اورلاندو زندگی می‌کند در حالی که ساختمان او به‌عنوان کمپانی Paris Enterprises شناخته می‌شود. این ساختمان با جعبه پستی شماره 536401 در اورلاندو شناخته می‌شوند و همچنین این دفتر در اورلاندو، واحد 505، خیابان رابینسون شرقی شماره 401 قرار دارد.

با توجه به سوابق ثبت‌شده در ایالت فلوریدا، مسئول این کمپانی به‌نام فرانک م. ثبت شده است و آدرس آن به این شرح ثبت شده است: Townsend, Esq. of 520 W. Emmett Street, Kissimmee, FL 32741.

میان اعضای این شرکت نام پردیس ثابتی نیز قرار دارد. پردیس ثابتی خواهر پرویز ثابتی است که در ژنتیک تکاملی در دانشگاه هاروارد و در تخصص ژنوم انسان فعالیت می‌کند. همچنین او در راستای انتقال ویروس ابولا از مخزن ژنتیک حیوانات به انسان‌ها فعالیت کرده است.

خواهر دیگر پرویز، پریسا ثابتی است که به‌عنوان مدیر بنیاد ویلیام ج. کلینتون فعالیت می‌کند. با توجه به اطلاعات منتشر شده در روزنامه The New York Times در سال 2009 پریسا با Ted Zagat جانشین رئیس franchise development و عضو استراتژیک مجموعه Spanish-language Univision Communications و پسر مؤسس شرکت بررسی‌های موردی رستوران‌ها و هتل‌های زاگات ازدواج کرده است. عروسی‌ آنها با حضور Cantor Debbi Ballard برگزار شده است. پریسا همچنین به‌عنوان کسی محسوب می‌شود که همراه با خواهر خودش در مسئله ویروس ابولا مؤسسه Paris Enterprises دخالت داشته و ارتباط داشته است.

نسرین غفارپور نیز که رئیس شرکت Paradise Eighty و معاون رئیس شرکت Florida Renaissance است نیز نامش به‌عنوان معاون شرکت Paris Enterprises ثبت شده است. آدرس او نیز در اورلاندو، خیابان Vineland، شماره 5391 قرار دارد.

ما نفس خودمان را برای دیدار مرکز Simon Wiesenthal با این افراد حبس نمی‌کنیم یا به دنبال‌کنندگان جنایت‌کاران جنگی اداره عدالت که این آدرس‌ها را ببینند پولی پرداخت نمی‌کنیم.

بروزرسانی: البته وین مدسن برای دیدن این مکان‌ها و کشف مقاومت مخفی آنها پول می‌دهد.

تصویر سمت چپ آدرس پرویز ثابتی در اورلاندو، رابینسون شرقی، شماره 401 دیده می‌شود. این یک آپارتمان مسکونی است. آپارتمان خصوصی غفارپور نیز در Vineland، شماره 4391 قرار دارد که در تصویر سمت راست دیده می‌شود.

پرویز ثابتی یکی از مصاحبه‌شوندگان تلویزیون صدای آمریکا و برنامه افق در این شبکه است.

حوض آب وسط زندان که در تصویر چپ قرار دارد برای این بود که سر زندانیان را در آب فرو می‌بردند تا اینکه بتوانند آنها را مجبور به حرف‌زدن کنند. در تصویر راست هم ساخت زندان نمایش داده شده است که میله‌های فلزی آن برای بسته شدن زندانیان به آن استفاده می‌شده است و شیوه طراحی آن به‌شکلی بوده است که صدای زندانیان به بیرون زندان نمی‌رفته است.

در بالا، تصویر سمت چپ، عکس بی‌رحم‌ترین شکنجه‌گر زندان عبرت را می‌بینید. در همان تصویر پسر شاه را می‌بینید که هم‌اکنون ساکن کالیفرنیا و مریلند است. او خود را شاهنشاه جدید ایران می‌داند در حالی که نومحافظه‌کاران و سیا از وی حمایت می‌کنند تا اینکه روزی پادشاه ایران شود. در تصویر سمت راست مشخص است که در این زندان اگر آقای سبیلو از پاسخ‌های زندانی خوشش نمی‌آمد، زندانی به میله‌ها وصل می‌شد و با باتوم مورد ضرب‌وشتم واقع می‌شد. بعد از انقلاب این آقای سبیلو به‌کمک MI6 به انگلستان فرار می‌کند و گفته می‌شود که در همان‌جا نیز خودکشی کرده است.

مورد پرویز ثابتی تنها یکی از مواردی است که در کنفرانس افق نو تهران که نویسنده در آن حضور داشته است بررسی شده است. سازمان‌های صهیونیستی و رسانه‌ها کنفرانس را با لقب‌هایی مانند «نظریه پردازان توطئه» و «نفی‌کنندگان هولوکاست» معرفی کرده‌اند.

البته این بسیار شگفت‌انگیز است که اتحادیه ضدافترا (Anti-Defamation League) و رسانه‌های تابع آنها هیچ‌گاه به آمریکا نگفته‌اند که ثابتی را به‌خاطر اقدامات غیرانسانی از آمریکا دیپورت کنند. یا شاید این دیپورت‌ها در آمریکا فقط برای آنانی قرار داده شده است که در مقابل جنایت‌های ضد حقوق بشری یهودیان ایستاده‌اند؟

ادعاهایی که از جانب صنعت هولوکاست صهیونیسم مطرح می‌شود که هر از چند گاهی می‌گویند که یک افسر نازی را پیدا کرده‌اند در اصل چیزی به‌جز تظاهر با صدای بلند نیست.

سر شکنجه گر ساواک به نام ابروکمانی

چندی قبل در تجمع نیروهای ضدانقلاب در لس آنجلس آمریکا، تصویری منتشر شد که همچنان محل بحث و تحلیل و حتی واکنش کاربران شبکه‌های اجتماعی است. پرویز ثابتی شکنجه‌گر معروف ساواک و رئیس اداره سوم دستگاه امنیتی رژیم پهلوی همراه با خانواده اش به عنوان "دموکراسی‌خواه" و با شعار "آزادی" مردم ایران در این تجمع ضد ایرانی شرکت کرده‌ بودند. البته طنز و تناقض ماجرای حضور پرویز ثابتی در تجمع لس آنجلس به حدی است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد. باید پی به این راز برد
چرا سازمان سیا از یک ساواکی تاریخ مصرف گذشته رونمایی کرده است؟ شکنجه گر معروف دموکراسی خواه شده!

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

 

به همین مناسبت نگاهی به زندگی و زمانه «پرویز ثابتی»، نماد سرکوب و اختناق در دوران پهلوی دوم خواهیم داشت.

"من همیشه با هرچیزی که منجر به شکنجه شود مخالفت کرده ام و هیچ وقت خودم نه شکنجه دیده ام و نه بازجویی کرده ام."(پرویز ثابتی، «در دامگه حادثه»)

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

«پرویز ثابتی» مشهورترین مدیر اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی)، فرزند حسین در ۱۳۱۵ش. و در خانواده‌ای بهایی در بخش سنگسر از توابع شهرستان سمنان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان‌های حسینیه و شاه‌پسند سنگسر گذراند و دوران متوسطه را در مدرسه فیروز بهرام تهران طی کرد. در سال ۱۳۳۷ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی مدرک کارشناسی گرفت. در همین سال به استخدام ساواک درآمد و در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم اداره کل سوم ساواک منصوب شد؛ در ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم ساواک شد. پرویز ثابتی در اوج سرکوبهای ساواک در ۱۳۵۲ به جای ناصر مقدم رئیس اداره کل سوم ساواک شد و این سمت را تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی عهده‌دار بود. پرویز ثابتی در بدو استخدام در ساواک که در بهمن ۱۳۳۷ و توسط مدیرکل وقت اداره کل ششم ساواک، ضرابی، معرفی شده بود

او در شرح حالی که برای استخدام در ساواک نوشت، دوران کودکی و خانواده خود را چنینی شرح داد:

"... از بدو تولد تا تاریخ مهرماه ۱۳۲۸ در سنگسر از بخشهای سمنان در محله‌ای به نام تپه‌سر سکونت داشته‌ام و از تاریخ مهر ۱۳۲۸ برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم آقای محمدحسین رحمانیان سکونت داشته‌ام و از مهر ۱۳۳۱ خانواده‌ام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقای رحمانیان سکونت گردیدند تا اسفندماه ۱۳۳۴ و از اوایل ۱۳۳۵ پدرم بعد از تهیه منزل ما نیز به آنجا عزیمت نمودیم. در مدرسه صابر در آسیاب دولاب تهران به شغل آموزگاری از سال ۲۶ مشغول شده‌ام و در ایام فراغت و دوران تحصیل با پدرم در امور حشمداری و تجارت در تهران کمک کرده‌ام. دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاه‌پسند سنگسر از سال ۱۳۲۲ الی ۱۳۲۸ و دوران دبیرستان در فیروز فهرام و تهران از ۱۳۲۸ الی ۱۳۳۴ و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از ۱۳۳۴ الی ۱۳۳۷ مشغول به تحصیل بوده‌ام و در خردادماه ۱۳۳۷ نائل به اخذ لیسانس در رشته قضایی از دانشکده حقوق شده‌ام و به زبان انگلیسی تسلط دارم و در امور قضایی و اداری و اقتصادی و سیاسی نیز تحصیل نموده و مطالعه دارم و دارای چهار برادر... و یک خواهر... هستم. بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی می‌زیسته‌ام و پدر و مادرم بهایی بوده‌اند[،] لکن از زمان بلوغ و بلکه از ابتدای تحصیلات دوره متوسطه مسلمان بوده و هستم و به علت کفیل خرج بودن از تاریخ ۲۴/۱۰/۳۷ الی ۲۴/۱۰/۳۸ از خدمت معاف شده‌ام و این برگ برای سالهای بعد نیز تمدید خواهد شد. رسالة پایان تحصیلات دانشکده حقوق راجع به کسانی که مجازات نمی‌شوند، یعنی صغار و مجانین بوده است. همان‌طور که مشاهده می‌شود بنده از اهالی سنگسر هستم و سنگسر یک منطقه عشایری و دارای مردمی شاهدوست و وطن‌پرست است. رستاخیز اهالی سنگسر در قیام ملی ۲۸ مرداد دلیل بر این ادعاست. به طریق اولویت اینجانب نیز فردی شاهدوست و وطن‌پرست می‌باشم."

ثابتی از جمله کسانی بود که در رأس یک گروه از مأموران ساواک به اسرائیل اعزام شد و به احتمال قوی در همان مأموریت در پیوند تنگاتنگ با موساد قرار گرفت. او که در اوایل دهه ۱۳۵۰ به عنوان «سخنگوی ساواک» و « مقام امنیتی» شهرت یافت، گرداننده اصلی سازمان ساواک به شمار می آمد و با ارتباطاتی که با «موساد» و عوامل این سازمان در ایران داشت حتی در امور مربوط به نمایندگی‌های ساواک در خارج از کشور نیز، که خارج از حدود اختیارات او بود مداخله می کرد. اطلاعات وی به ویژه در مورد فعالیت گروههای مبارز خارج از کشور، ساواک را در مبارزه با کنفدراسیون و سایر گروههای مخالف رژیم یاری داد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

وی که دوره جنگها و عملیات ضد پارتیزانی و ضد چریکی دیده بود، با تجهیزات و امکانات گسترده، گروهی را که در اسرائیل و دیکتاتوری‌های نظامی آمریکای لاتین دوره دیده بودند برای مبارزه با چریک های مارکسیست مسلح در سیاهکل گیلان به محاصره جنگل فرستاد.

در پی دستور محمدرضا شاه، کمیته مشترک ضد خرابکاری (ساواک - شهربانی) در تاریخ چهارم بهمن ماه ۱۳۵۰ تأسیس گردید که در این کمیته در واقع شهربانی نقش «اداره ویژه» اسکاتلندیارد را ایفا می‌کرد و ساواک نقش «ام. آی. ۵» را داشت. کمیته مشترک در محل اداره اطلاعات شهربانی تشکیل ‌شد و بعدها در شهرستان‌ها نیز شعبه‌هایی که تحت نظر مرکز فعالیت می‌نمودند، راه‌اندازی گردید. کمیته مشترک با ۳۷۵پست سازمانی که ۱۱۱ پست آن متعلق به ساواک و ۲۶۴ پست دیگر به شهربانی اختصاص ‌یافت، فعالیت خود را آغاز می‌نماید. اولین رئیس کمیته مشترک سپهبد جعفرقلی صدری رئیس شهربانی وقت و رئیس ستاد آن پرویز ثابتی از مقامات ساواک تعیین می‌گردد و نمایندگانی از ارتش و ژاندارمری به منظور هماهنگی در این ترکیب قرار می‌گیرند.

ثابتی در سال ۱۳۵۲ توسط ارتشبد نصیری، رئیس ساواک، به سمت مدیرکل اداره سوم (امنیت داخلی)تعیین و عملاً همه کاره ساواک شد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلمارتشبد نعمت الله نصیری

گزارشهایی که از طریق نصیری به شاه داده می شد، عمدتاً از طرف ثابتی و حلقه‌ی او تنظیم می گردید. ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره هر کس که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس می شد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود. حتی فعالیتهای اعضای خاندان سلطنت هم از این گونه نظارت و گزارشها مصون نبودند، گاه حتی گزارشهای ثابتی در مورد فعالیتهای غیرقانونی اعضای خاندان سلطنت خشم شاه را برمی انگیخت. منابع اطلاعاتی او علاوه بر مأمورین ساواک و هزاران « منبع خبری» که در تمام سازمانهای دولتی و بخش خصوص داشت، عوامل جاسوسی اسرائیل (موساد) در ایران و افرادی از قبیل منوچهر آزمون، داریوش و هدایت الله اسلامی نیا بودند که مستقیماً با او تماس داشتند و اخبار و اطلاعات دست اولی را از دستگاههای دولتی و بخش خصوصی و بازار و محافل روحانی در اختیار او می گذاشتند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

ثابتی از زمره دوستان نزدیک هویدا بود و در ملاقات‌هایی که هر چهارشنبه شب با وی داشت اطلاعاتی را در اختیار وی قرار می داد که بی گمان یکی از ابزار تثبیت و تداوم قدرت هویدا بود. در هر ارزیابی از موقعیت هویدا نام وی به میان می آید زیرا در تمام دوران زندگی روابط نزدیک با همکیش بهایی خود داشته است.

علت مشهور شدن ثابتی

دو ماه پس از واقعه سیاهکل، پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم ساواک، در کنفرانس مطبوعاتی که از او با عنوان «یک مقام امنیتی» یاد شد، به شرح این ماجرا، ریشه‌های آن، اقدامات پیشین گروه چریک‌های فدایی خلق و چگونگی برخورد ساواک با آن پرداخت. در این نشست خبری که ۱۵ فروردین ۱۳۵۰ با حضور خبرنگاران خبرگزاری‌های داخلی و خارجی، روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون برگزار شد، این مقام امنیتی «اسرار واقعه سیاهکل» را فاش کرد که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ رخ داد. در آن واقعه، یک گروه چریکی مارکسیست که از شاگردان «بیژن جزنی» بودند به یک پاسگاه ژاندارمری حمله کردند و بعد در پی بسیج نیروهای امنیتی به منطقه تقریبا همه آن ها کشته و دستگیر شدند. این گروه مارکسیست، پایه گذار گروهی موسوم به «چریک های فدایی خلق» شدند.

به هر حال حضور ثابتی در این برنامه تلویزیونی که به صلاحدید شخص شاه انجام گرفت، و نامی که برای اشاره به او استفاده شد(«مقام امنیتی») در افکار عمومی ایرانی ها ماندگار شد و دیری نگذشت که نام او به مظهر رعب و سرکوب ساواک تبدیل شد. البته گروه های مسلح چپ در میان خود، او را با یک اسم مستعار دیگر می شناختند: ابرو کمانی

البته این تنها حضور «ابروکمانی» بر صفحه تلویزیون نبود و او چندبار دیگر به عنوان «مقام امنیتی» و در واقع سخنگو و «ویترین» ساواک به تلویزیون رفت. یکی از فیلم هایی که از حضور او در تلویزیون ملی آن زمان در اینترنت موجود است، یک جلسه مطبوعاتی است که در آن «مسعود بهنود»، روزنامه نگار سوگلی هویدا از مقام امنیتی درباره گزارش تایمز لندن می پرسد که مدعی شده بود، ساواک دارای «۵ میلیون»! کارمند است. ثابتی در پاسخ به این پرسش گفت:

"بنده تصور نمی‌کنم که سازمان‌های امنیتی آمریکا و شوروی هم این تعداد مأمور در اختیار داشته باشند. این رقم برای من تعجب‌آور و مسخره بود. ما دو نوع مأمور داریم. یک دسته کارمندان رسمی سازمان امنیت که مثل بقیه کارمندان رتبه شغلی و حقوق می‌گیرند و دسته دیگر که تعدادشان بیشتر است اما در استخدام رسمی ما نیستند و ممکن است برخی‌شان کارمند دولت هم باشند."

 

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

«حسین فردوست»، دوست صمیمی و محرم محمدرضا پهلوی که به نوعی بنیانگذار ساواک بود، نقشی پررنگ در ارتقاء ثابتی داشت. فردوست درباره نقش این برنامه های تلویزیونی در صعود جایگاه ثابتی گفت:

"در این نمایش‌های تلویزیونی او بسیار خوب و محکم صحبت می‌کرد و همه را تحت‌تأثیر قرار می‌داد؛ به دلیل بیان عالی و عدم تردید در سخنانش. دعوت‌ها از او در خانه رجال شروع شد و ثابتی در چندین میهمانی از من خواهش کرد شرکت کنم که شرکت نمودم. در این میهمانی‌ها خانم‌های زیبا چندین‌هزار تومان هزینه آرایش خود می‌کردند تا موردپسند «مقام امنیتی» واقع شوند و دور او را می‌گرفتند و خود را معرفی می‌کردند و کارت و آدرس می‌دادند. من چند بار به چند خانم که میل داشتم صحبت کنم، نزدیک شدم و هرچه گفتم «من فردوست هستم» بی‌فایده بود! همه «مقام امنیتی» را می‌خواستند و فردوست و امثال فردوست برایشان مهم نبود! این عنوان «مقام امنیتی» تا انقلاب روی ثابتی ماند و همه‌جا به پذیرایی از او افتخار می‌کردند."

ثابتی در مصاحبه با عرفان قانعی فرد درباره ارتقاء خود در ساواک چنین گفت:

" پس از سه ماه از آغاز خدمتم در ساواک، به علت گزارش های تحلیلی ام راجع به مسائل سیاسی جاری کشور به ریاست بخش بررسی های سیاسی در امور امنیت داخلی منصوب شدم. از همان ابتدا خواستم به رده های بالاتر در ساواک و شخص پادشاه توجه دهم که تامین امنیت کشور تنها از طریق سرکوب و مبارزه با سازمان ها و گروه های مخالف و برانداز امکان پذیر نیست. در طول دوران خدمتم در ساواک از هر فرصتی برای مبارزه با عوامل فساد استفاده کرده و گزارش های مستند ارائه دادم و چندین بار برای تهیه این گزارش ها مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفتم. تا آنجا که در سال ۱۳۵۰ اسدالله علم وزیر دربار و سپهبد ایادی و امیرهوشنگ دولو از نزدیکان شاه به علت اتهاماتی که به آنان وارد می کردم علیه من به شاه شکایت بردند و من از طرف شاه تهدید به محاکمه نظامی شدم."

فردوست میل به خودنمایی و البته ظاهر خوش خط و خال ثابتی را در ترفیع او بسیار موثر می دانست:

" زمانی که قائم‌مقام ساواک شدم، ثابتی یک جوان کمتر از سی سال بود و شغل او ریاست بخش مربوط به احزاب پنهانی بود. او را ندیدم تا زمانی که مقدم را به جای مصطفی امجدی مدیرکل سوم کردم...، برداشت من از ثابتی این بود که بسیار مقام‌پرست و متظاهر است. دارای هوش خوب - و نه بیشتر- است ولی قوه بیان خیلی خوبی دارد. در مجموع کارمند خوبی به‌شمار می‌رفت، ولی به علت آن قدرت بیان و تظاهر، خود را بیش از آن چیزی که بود نشان می‌داد. این رفتار قطعا در من اثری نداشت ولی در دیگران مانند مقدم و نصیری مسلما بی‌اثر نبود. دروغ و راست را مخلوط می‌کرد تا میزان فعالیت و موفقیت خود را دو، سه برابر واقع جلوه دهد. آرام و مسلط بر اعصاب خود بود. ساختمان فکری‌اش طوری بود که همیشه به او خوش می‌گذشت. از خود انتقاد نمی‌کرد و راضی و خیلی راضی از خود بود...، ثابتی به هیچ‌وجه نمی‌توانست اعتماد مرا جلب کند و به نظر من او برای کار اطلاعاتی ساخته نشده بود و بیشتر به درد کار سیاسی می‌خورد. هیچ‌وقت میل نداشتم مرئوس مستقیمی مانند ثابتی داشته باشم."

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلمارتشبد حسین فردوست

فردوست درباره جاه طلبی بسیار بالای ثابتی و علاقه او به در چشم بودن و بروز بیرونی(رخلاف بیشتر مقامات امنیتی) نیز اظهارات جالبی کرده است:

"من که جاه‌طلبی ثابتی را می‌دیدم، خواستم که او را در کار سیاسی مشغول کنم لذا از هویدا خواستم که یک پست وزارت به ثابتی بدهد. او مطابق طبع هویدا هم بود. زمانی که مسئله را به ثابتی گفتم از خوشحالی باور نمی‌کرد. هویدا، ثابتی را خواست و وزارت را به او پیشنهاد کرد و او اجازه فکرکردن درباره نوع وزارتخانه خواست. در همین احوال منوچهر آزمون (کارمند ساواک) معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان اوقاف شد. این مسئله به ثابتی برخورد و از وزارت منصرف شد. او بعدا به من گفت: «وقتی آزمون که در ساواک چندین رده از من پایین‌تر بود، معاون نخست‌وزیر شود، دیگر وزارت چه افتخاری دارد؟!» من گفتم: پس صبر کن تا نخست‌وزیر شوی! این حرف در او اثر کرد و باورش شد و تا زمان انقلاب این مسئله در ذهنش بود."

از سال ۴۹ که به معاونت اداره کل سوم ساواک(اداره امنیت داخلی) و در واقع ستون ساواک، رسید، نقشی اساسی در حکومت پیدا کرد، چرا که تقریبا هر شغلی قابل توجهی در کشور، از وزارت تا نمایندگی تا استادی دانشگاه، وابسته به استعلامی بود که از اداره کل سوم گرفته می شد. ثابتی به لحاظ امنیتی هم سرکوب گروه های مسلح چپ و مذهبی را در کارنامه داشت، به طوری که در سال ۵۵ تقریبا همه گروه های مسلح رژیم یا متلاشی شده، و یا به گروه های چندنفره پنهان محدود شده بودند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

جنایت ساواک بر تپه های اوین

یکی از جنایات مهم دوران سیطره ثابتی بر ساواک به ۳۰ فروردین سال ۵۴ بازمی گردد. در این روز، ۹ تن از سران گروه های چپ(فدایی خلق و مجاهدین خلق) بدون محاکمه در جریان انتقال از زندان اوین توسط ساواک تیرباران شدند.

«بیژن جزنی» از رهبران چریک‌های فدایی، همراه با شش‌نفر دیگر از چریک‌های فدایی خلق به نام‌های «حسن ضیا ظریفی»، «احمد جلیلی افشار»، «مشعوف کلانتری»، «عزیز سرمدی»، «محمد چوپان‌زاده» و «عباس سورکی» به همراه «مصطفی جوان خوشدل» و «کاظم ذوالانوار» دو عضو سازمان مجاهدین خلق در تپه‌های اطراف زندان «اوین» به آمریت شخص شاه و کارگزاری ثابتی، در اطراف قریه اوین با چشمان و دستان بسته تیرباران شدند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

یکی از مهم ترین روایت ها که بر نقش ثابتی در این جنایت صحه می گذارد، شرح «بهمن نادری پور»(معروف به تهرانی)، از شکنجه‌گران معروف ساواک، در دادگاه انقلاب در سال ۵۸ است. تهرانی در دادگاه در شرح ان واقعه گفت:

"زندانیان را از زندان تحویل گرفتند. ما هم در قهوه‌خانه نزدیک زندان اوین به انتظار ایستادیم. پس از تحویل آمدند و از طریق جاده‌ای که از داخل قریه اوین می‌گذشت به بالای ارتفاعات بازداشتگاه اوین رفتیم. در آنجا زندانیان را - درحالی که دست‌ها و چشم‌هایشان بسته بود - از مینی‌بوس پیاده کردند و همه را در یک ردیف روی زمین نشاندند. پس از اینکه روی زمین نشستند، «عطارپور» (بازجوی ساواک) یک قدم جلوتر آمد و شروع به سخنرانی کرد. گفت: همان‌طور که دوستان و رفقای شما همکاران و رفقای ما را در دادگاه‌های خودشان به مرگ محکوم کردند و آنها را کشتند، ما هم تصمیم گرفتیم شما را که رهبران فکری آنها هستید و با آنها از داخل زندان ارتباط دارید، مورد تهاجم قرار بدهیم و شما را اعدام کنیم و از بین ببریم. این حرف مورد اعتراض بیژن جزنی و چند نفر دیگر واقع شد. ولی نمی‌دانم عطارپور نفر اولی بود یا سرهنگ وزیری (رییس وقت زندان «اوین») که با یک مسلسل که آورده بود، رگبار را به روی آنها خالی کرد."

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

ثابتی اما در کتاب خاطرات شفاهی خود موسوم به «در دامگه حادثه»، مثل بسیاری از دروغ هایی که در آن کتاب رفته است، مدعی است که زندانیان در هنگام فرار از ون انتقال زندانی به رگبار بسته شدند:

" پس از اینکه محمدتقی شهرام و سعادتی از زندان ساری و ربابه عباس‌زاده (اشرف دهقانی) از زندان قصر فرار کردند، بیژن جزنی و دوستان وی درصدد برآمدند با فرار از زندان، از خود قهرمان‌سازی کنند. آنها در زندان قصر، بسیار به موفقیت نزدیک شده بودند و در لحظه آخر، ماموران شهربانی، توانسته بودند که نقشه آنها را خنثی کنند. سرهنگ عباس وزیری، معاون اداره کل چهارم ساواک که مسوولیت زندان اوین با آن اداره بود، به من تلفن کرد و گفت: «ماموران قصد داشته‌اند، تعدادی از زندانیان را از زندان اوین به زندان دیگری منتقل کنند و در حوالی بزرگراه شاهنشاهی، زندانیان که در یک ون قرار گرفته و کامیونی از سربازان پشت‌سر آنها حرکت می‌کرده، با بریدن دستبند از «ون» خارج و قصد فرار داشته‌اند که راننده و یک مامور برای تعقیب به همراه آنها از ون خارج شده، لذا ماموران همراه به طرف آنها تیراندازی و ۹ نفر از زندانیان کشته و مامور همراه راننده نیز، تیر خورده و زخمی شده است."

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

این دروغ بزرگ ثابتی که ۹ زندانی مهم برای رژیم، با دستان و چشمان بسته، چگونه توانستند همگی دستبند خود را ببرند و همزمان در بیابان های آن موقع اطراف اوین پا به فرار بگذارند، خود به اندازه کافی مضحک است. جدای از این که روایت های دیگر از زندانیان سیاسی و برخی عوامل رژیم شاه از زوایای مختلف این جنیات ساواک را افشاء کرده است.

البته برای کسی که در اوج وقاحت مدعی می شود که نهایت شکنجه در ذهن نعمت الله نصیری(رییس ساواک) این بود که به زندانیان «چلوکباب با دوغ» بدهند و بعد اجازه خواب به او ندهند، جعل چنین دروغ‌هایی نه تنها بعید نیست، که بسیار محتمل است.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلمصفحه ۳۰۸ کتاب «در دامگه حادثه»

مثلا ثابتی در همان دامگه حادثه مدعی شده است:

" با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنچه در توان داشتم از آن جلوگیری می‌کردم. هیچ‌گاه ندیدم فردی مورد شکنجه قرار گیرد. موقعی که از سرپرستان بازجویی سؤال می‌کردم غالبا جواب این بود که زندانی با مأموران به زدوخورد پرداخته و مجروح شده است!"

این در حالی است که عمده زندانیانی که نسبت به انتشار کتاب خاطرات ثابتی واکنش نشان دادند، بر نقش مستقیم او در شکنجه زندانیان صحه گذاشته اند. مثلا «نصرت الله تاجیک»، از زندنیان سیاسی قبل از انقلاب دعاوی خنده دار ثابتی را چنینی زیر سوال برده است:

" در بازداشت سال٥٢-٥٣ چون در زندان اوین بودم او را ندیده بودم و همچون سایرین وی را به نام مقام امنیتی می‌شناختم تا اینکه در دستگیری سوم در کمیته مشترک ضد خرابکاری در میان شکنجه و بازجویی‌ها او را که میان بازجویان، «آقا» نامیده می‌شد دیدم. در دو نوبت توسط رسولی و ثابتی مورد سؤال‌وجواب و شکنجه قرار گرفتم که نسخه‌های بازجویی من به احتمال زیاد موجود است."

ثابتی، عامل اعدام نشدن رجوی

پرویز ثابتی طبق صفحه ۲۸۲ کتاب خاطرات خود، کاظم رجوی، برادر بزرگ تر مسعود را با حقوق ماهی ۱۰۰۰ فرانک به مأمور ساواک تبدیل می کند. در سال ۱۳۵۰ که در پی ضربه شهریورماه ساواک به مرکزیت سازمان مجاهدین خلق، اعضای سازمان دستگیر و به اعدام محکوم می شوند، کاظم رجوی با ثابتی تماس می گیرد تا برادر خود (مسعود رجوی) را نجات دهد. ثابتی در این زمینه می گوید:

"من یک گزارشی درست کردم که برادرش برای ساواک این کارها و خدمات را کرده و مسعود رجوی را یک درجه تخفیف بدهیم، شاه هم موافقت کرد و یک درجه تخفیف داده شد و مسعود رجوی اعدام نشد."

فرار حمید اشرف از تور ثابتی

حمید اشرف، رهبر گروه مارکسیست مسلح چریک های فدایی خلق، در سال‌های ۵۴ و ۵۵ از اهداف اصلی تعقیب شهربانی و ساواک بود.

اشرف ان قدر برای شاه اهمیت داشت که تقریبا بعد از هر گزارش «شرف عرضی» نصیری و ثابتی به او، از آن ها درباره دستگیری حمید اشرف می پرسید:

"هر وقت عواملی از این سازمان دستگیر و یا در درگیری ها کشته می شدند، شاه می پرسید با حمید اشرف چه کرده اید."

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

در عملیات ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۵ علیه خانه های تیمی سازمان چریک های فدایی خلق، حمید اشرف دوباره موفق به فرار می شود و بار دوم از دو حلقه محاصره نیروهای امنیتی می گریزد. ثابتی می گوید:

"گزارش واقعه را با ذکر این که حمید اشرف، توانسته است از هر دو محاصره فرار کند، برای شاه فرستادم. چند روز بعد، از دفتر ویژه ی اطلاعات خبر دادند که گزارشی به عرض اعلیحضرت رسیده است که مأمورین واحد اجرایی کمیته ی مشترک ضد خرابکاری که عمدتا پرسنل شهربانی بودند، آموزش لازم را برای محاصره ی خانه های امن و مقابله ی با گروه های تروریستی ندارند و اعلیحضرت دستور داده اند، دفتر ویژه طی یک بازرسی وسیع، نواقص کار را یافته و گزارش کند "

در نهایت حمید اشرف و ده تن دیگر از اعضای سازمان در تیر ماه ۱۳۵۵ بعد از ساعت های درگیری به دست نیروهای ساواک کشته می شوند. کشتن حمید اشرف و متلاشی کردن مرکزیت چریک های فدایی، یکی از بزرگ ترین دستاوردهای امنیتی ثابتی برای رژیم شاه بود.

 

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلمسفر ثابتی به مشهد با همسرش به اتفاق سپهبد جعفرقلی مستوفی و همسرش(نحوه چادر سر کردن همسران آن ها به خوبی گسست مقامات پهلوی از مردم را نشان می دهد)

 

پیش بینی انقلاب توسط ثابتی

ثابتی در خاطرات شفاهی خود مدعی شد که دو سال پیش از پیروزی انقلاب، وقوع ان را پیش بینی کرده و ان را با شاه مطرح کرده بود و البته انتظار از او به عنوان مسوول اصلی تشکیلات اطلاعاتی شاه نیز همین بود. او می گوید که گزارشی مفصل را در آذر ۵۵ برای شاه نوشت و از طریق رییس وقت ساواک، نصیری، نزد شاه فرستاد:

"موقعی که کارتر در آمریکا داشت برای ریاست جمهوری فعالیت می کرد مطالبی را علیه شاه گفته بود. نتیجتا در داخل، مخالفین رژیم بسیج شده بودند و فکر می کردند که الان دوباره فرصتی پیش می آید که بتوانند کارهایی بکنند. زمانی که کارتر انتخاب شد ولی هنوز به دفترش نرفته بود، یعنی در آذر ۱۳۵۵، من بوسیله (ارتشبد نعمت الله) نصیری (سومین رئیس ساواک) یک گزارشی برای اعلیحضرت فرستادم و گفتم به نظر می آید که سناریوی سال ۱۳۳۹ و ۴۰ یعنی دوره ۱۹۶۰ و ۶۱ در دوره کندی دوباره دارد تکرار می شود و مخالفین به این نتیجه رسیده اند که حالا کارتر اعلیحضرت و ایران را تحت فشار قرار می دهد و فرصتی پیش می آید که اینها بتوانند خود را به صحنه بیاورند و به اصطلاح ایشان را به چالش بکشند."

او در این گزارش با اشاره به افزایش قابل توجه جمعیت دانشجویان و افزایش ۴ برابری جمعیت پایتخت، شکل گیری واحدهای کارگری بزرگ در تهران و اطراف آن، پیدایش گروه های مسلح جدیدی و کارآزموده شدن عناصر مسلح ضدرژیم در زندان‌ها به شاه یادآور شد که اوضاع با زمان کندی و شکل گیری ماجرای ۱۵ خرداد ۴۲ متفاوت است. گرچه ثابتی در این تحلیل خود به عنصر اصلی، یعنی رهبری مقتدرانه و مرشدیت معنوی حضرت امام در هدایت خیزش مردمی علیه رژیم شاه، وزن چندانی نمی دهد و این اشتباه بزرگ او و سایر کارگزاران رژیم شاه و حامیان خارجی آن ها بود. به هر حال، ارسال همین گزارش هم ظاهرا باعث خشم شدید شاه می شود که در سال ۵۵ خود را در اوج قدرت و اقتدار تصور می کرد:

" این گزارش را دادم نصیری برد برای اعلیحضرت. اعلیحضرت هم از دست من عصبانی شد که این ثابتی باز چیزهای منفی را سرهم کرده و هیچ پیشرفت های مملکت را ندیده، به اصلاحات ارضی اشاره نکرده، سهیم شدن کارگران در سهام کارخانجات را ندیده، ارتش ما از ۱۵۰ هزار نفر شده ۶۰۰ هزار نفر را ندیده، ساواک و شهربانی را ندیده و همه سیاه ها را سرهم کرده و می گوید اوضاع خراب می شود. نخیر هیچ چیز نخواهد شد و شما کار خودتان را بکنید. این اولین گزارش است در آذر ۱۳۵۵. اعلیحضرت فکر می کرد مثل همان بحرانی که در دوره کندی پیش آمد و توانست طوری اداره کند تا طوفان از سر بگذرد، این بار هم می تواند اداره کند. این بار اما، -البته ما که آن موقع نمی دانستیم- ولی به هر حال ایشان مریض بود و نمی توانست قاطعانه تصمیم بگیرد و به هر حال مملکت به مرحله ای رسید که دیگر کنترل از دست خارج شد."

مقاله رشیدی مطلق

حضرت امام به مناسبت چهلمین روز درگذشت فرزندش - مصطفی خمینی - بیانیه هایی منتشر کرده و در آنها از فجایع و مظالم شاه سخن می گوید. شاه با دیدن آن ها به شدت عصبانی شده و به نصیری - رئیس ساواک - می گوید:

"این مرد عقب مانده و عامل اجنبی، جسارت را از حد گذرانده است، دستور بدهید دو مقاله تهیه و در آنها به سوابق خانوادگی او که به وسیله ی انگلیسی ها از هندوستان به ایران، آورده شده اند و مخالفت او با اصلاحات ارضی و حقوق زنان و برنامه های اصلاحی مملکت، تهیه و در شرفیابی بعدی بیاورید تا ملاحظه و دستور چاپ آنها در مطبوعات داده شود "

نصیری به ثابتی می گوید اعلیحضرت به ما دستور داده اند و شما این دو مقاله را تهیه کنید. ثابتی مطابق دستور شاه عمل می کند. اما شاه همین دستور را به هویدا که در آن زمان وزیر دربار بود می دهد. هویدا هم این امر را به فرهاد نیکخواه محول کرده و او نیز به فردی به نام شعبانی می گوید تا مقاله را بنویسد. آن مقاله را شاه می پسندد و به دستور او در روزنامه ی اطلاعات به نام مستعار رشیدی مطلق منتشر می شود. اقدامی که به باور بسیاری از مورخان، یکی از نقاط عطف تبدیل جنبش انقلابی مردم ایران به یک قیام سراسری شد.

ماجرای فهرست «۱۵۰۰ نفره» انقلابیون

در خردادماه ۵۷، زمانی که دولت جمشید آموزگار(فراماسون معروف و عامل مارکدار ایالات متحده) کم کم سررشته کنترل اوضاع کشور را در برابر انقلابیون از دست می داد، ارتشبد نعمت الله نصیری و بالتبع، پرویز ثابتی که مهره مورد وثوق او بود، از چشم شاه افتاده بودند و زمزمه های خانه تکانی در ساواک جدی بود. با این حال، ثابتی برای حفظ نظامی که همه چیزش را به ان مدیون بود دست از فعالیت برنداشت.

او به ادعای خود در آستانه ۱۵ خرداد ۵۷، طرحی را برای دستگیری ۱۵۰۰ نفر از چهره های مخالف رژیم تهیه کرد تا به زعم خود خیزش مردمی را کنترل کند. او ابتدا این طرح را به جمشید آموزگار، نخست وزیر، ارایه داد، ولی آموزگار که چهره ای به شدت محافظه کار و اصولا تکنوکرات بود، موافق اجرای این طرح نبود. از همین رو، ثابتی طرح خود را نزد دوست دیرین و همکیش خود، امیرعباس هویدا برد که در آن مقطع وزیر دربار پهلوی بود:

"رفتم پیش هویدا و گفتم خبر اعلامیه دولت را شنیدید؟ گفت بله خوب بود بد نبود. گفتم حالا داستان این شده و آقای آموزگار اینطوری می گوید و شما باید اعلیحضرت را متقاعد کنید که ما این ۱۵۰۰ نفر را دستگیر کنیم وگرنه اوضاع از کنترل خارج می شود. گفت اینها کی هستند؟ من یکی یکی می گفتم و او یادداشت می کرد. سران نهضت آزادی و جبهه ملی و ۳۰۰ نفر وعاظ افراطی طرفدار خمینی، ۴۰۰ نفر طلاب مدارس حقانی و فیضیه و خان قم بودند، تعدادی هم اعضای همین گروه های تروریستی بودند که ما پیش از آمدن صلیب سرخ آزادشان کرده بودیم که دلیلش مفصل است و باید جداگانه بگویم. هویدا این ها را یادداشت کرد و گفت بهت خبر می دهم. ساعت ۹ شب به من تلفن کرد که من مطالب شما را به عرض شاه رساندم و فردا صبح نصیری یک گزارش بیاورد."

ثابتی مدعی است که شاه جلوی بسیاری از اسامی این فهرست منها گذاشت و در نهایت لیست دستگیری‌ ها را به ۳۰۰ نفر تقلیل داد:

" دیدم که جلوی بعضی از این اسم ها منها و جلوی بعضی به اضافه گذاشته. اول از همه نهضت آزادی و سرانش منها داشتند. گفتم یعنی چی؟ گفت اعلیحضرت فرموده اند که چون اینجا یک کمیته حقوق بشر درست کرده اند و اینها با آمریکا در ارتباطند، نه. جبهه ملی هم همینطور، نه. بعد ۴۰۰ نفر طلاب مدرسه فیضیه و حقانی و خان قم هم نه. گفتم اینها دیگر برای چه نه؟ گفت فرموده اند اینها بازداشت دسته جمعی است... نه، نه، نه، تا آمد روی وعاظ افراطی طرفدار خمینی با چند تا افراد تروریست که روی هم ۳۰۰ نفر بود. ما از فردایش شروع کردیم به دستگیری این ۳۰۰ نفر. تمام تدارکاتی که اینها می کردند برای ۱۵ خرداد بود تا در سالگرد ۱۵ خرداد قدرتشان را نشان دهند. بعلت دستگیری این ۳۰۰ نفر، ۱۵ خرداد آب از آب تکان نخورد. در صبح ۱۵ خرداد در بازار تهران ۲۰-۳۰ درصد از مغازه ها بسته بود بعدش هم باز شد و تمام شد و رفت."

با وجود این ادعای گزاف ثابتی که طبق معمول از ان اغراق ها و خودنمایی‌های خاص نشان دارد، در ۱۶ خرداد ۵۷ نصیری از ریاست ساواک برکنار شد پس از برکناری ارتشبد نصیری رئیس ساواک در روز ۱۶ خرداد ۱۳۵۷ تغییرات مهمی در ساواک روی داد بدین معنی که سپبهد ناصر مقدم رئیس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران که در امور امنیتی تا حدودی به ملایمت و اعتدال شهرت داشت و در گذشته سال‌ها از مقامات مهم ساواک و مدیرکل اداره سوم بود، جانشین نصیری شد و با رفتن او، دوران یکه تازی ثابتی هم در ساواک به پایان رسید. او که از قبل، یعنی از زمان ریاست مقدم بر اداره کل سوم، با او رابطه چندان خوبی نداشت، کم کم به حاشیه رفت تا این که در پاییز ۵۷ دچار این احساس خطر شد که در صورت ماندن در کشور، به سرنوشت نصیری، هویدا، داریوش همایون و امثال آن ها دچار شود که شاه برای کاستن از التهابات عمومی، آن‌ها را بلاگردان خود کرده و به زندان انداخته بود.

بنا بر یکی از گزارش های ساواک به تاریخ ۱ آبان ۵۷، پرویز ثابتی با نام مستعار «عالیخانی» از طریق فرودگاه مهرآباد و با پروازی به مقصد نهایی لندن از کشور خارج شد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

گرچه روایت دیگری هم وجود دارد که طبق آن، در روز ۱۵ آبان ۱۳۵۷ عده‌ای از مدیران بلندپایه ساواک مانند پرویز ثابتی و عضدی با عده‌ای از زندانیان که به موجب ماده پنج قانون حکومت در طول ماه‌های شهریور و مهر بازداشت شده بودند، در زندان دیدار و از آنان حلالیت طلبیده و خداحافظی کردند و عضدی به یکی از زندانیان سرشناس گفت: "یک هواپیمای مسافربری شرکت هواپیمایی «ال‌عال» ‌متعلق به اسرائیل مستقیما از تل‌آویو به تهران پرواز کرده و در فرودگاه مهرآباد فرود آمده است و همین امروز حدود ۲۵ تن از مدیران و رؤسای ساواک با آن هواپیما عازم اسرائیل شده و از آنجا به آمریکا و اروپا خواهند رفت."

و خود ثابتی در خاطراتش ادعا کرده که در ۹ آبان، برای ان که به سرنوشت هویدا و نصیری و داریوش همایون و تنی چند از سران زندانی شده رژیم در دولت نظامی دچار نشود، ایران را به مقصاد اروپا ترک کرده بود. و این با واقعیت سازگارتر است، چرا که روزنامه اطلاعات در تاریخ هشتم آبان ٥٧ عکس بزرگی از پرویز ثابتی چاپ کرد به اضافه فهرستی از ٣٤ عضو سازمان اطلاعات و امنیت کشور. اطلاعات نوشته بود این مأموران بلندپایه که ثابتی هم جزء آن هاست اخراج، بازنشسته یا تصفیه شده‌اند. زیر عکس نوشته شده بود «پرویز ثابتی معروف به مقام امنیتی از مهم‌ترین پست ساواک برکنار شد».

ثابتی در نهایت به آمریکا رفت و نام کوچک خود را به «پیتر» تغییر داد. در همه این سال‌ها او ظاهرا به تجارت مشغول بوده، لیکن به هیچ عنوان منطقی نیست که یک «مقام امنیتی» رژیم شاه در آن سطح، با ان ارتباطات گسترده با موساد و سیا و ام آی۶، تنها در کنج حجره تجارت به چرتکه انداختن مشغول بوده باشد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلممحل زندگی و کار ثابتی در شهر اورلاندو ایالات متحده

:: بازدید از این مطلب : 381
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 19 بهمن 1401

 

افشاگری درباره لابی صهیونیسم؛ یک تابوی خطرناک در آمریکا

اخراج یکی از نماینده‌های کنگره از کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا تازه‌ترین موردی است که تابو بودن افشاگری درباره لابی صهیونیسم را نشان می‌دهد.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، چند روز پیش اعضای جمهوری‌خواه در مجلس نمایندگان آمریکا با تصویب قطعنامه‌ای به اخراج «ایلهان عمر»، نماینده مسلمان و افشاگر لابی‌های صهیونیستی از کمیته امور خارجی این مجلس رأی دادند.

در متن قطعنامه درباره دلیل تصمیم به اخراج ایلهان عمر ادعا شده که او ادعاهای ضدآمریکایی و یهودستیزانه‌ای مطرح کرده و موجب شده صلاحیتش برای حضور در کمیته مذکور را از دست بدهد. در متن این قطعنامه به 4 بیانیه از عمر اشاره شده و ادعا شده بود که حتی نمایندگان هم‌حزبی ایلهان عمر هم آن را محکوم کرده‌اند.

ایلهان عمر قبل از تصویب قطعنامه در دفاع از خودش برداشت‌ها از این موضوع را اینطور بیان کرد: «بحث‌ امروز درباره این است که چه کسی می‌تواند آمریکایی باشد. چه عقایدی ما باید داشته باشیم تا بتوانیم آمریکایی به حساب بیاییم. من مسلمان هستم. من مهاجرم... آیا برای کسی هم جای تعجب دارم که من هدف این حمله واقع شوم؟»

آلکساندریا اوسازیو کوتز، نماینده دموکرات ایالت نیویورک هم به نوبه خودش گفت: «یکی از چیزهایی که ما باید در اینجا درباره آن صحبت کنیم نژادپرستی علیه آمریکایی‌های مسلمان است... مسئله به هدف قرار دادن زنان رنگین‌پوست در ایالات متحده مربوط می‌شود.»

صرفنظر از این اظهارات درباره دلایل اخراج ایلهان عمر، آنچه مشخص است اینکه ورود به هیئت حاکمه آمریکا مستلزم داشتن پیوند با برخی لابی‌های قدرت و ثروت است که بدون آنها رسیدن به هیچ منصبی امکان‌پذیر نیست. لذا مشخص است که دلیل اصلی اخراج ایلهان عمر بیشتر از آنکه به ویژگی‌های عیانی مانند اصطلاحاً مسلمان یا مهاجر بودن او مربوط باشد بایستی به ورود او به خط قرمزهایی در سیاست آمریکا مربوط باشد.

ساختار قدرت در آمریکا به گونه‌ای است که پایبندی به ایدئولوژی مسلط حاکم بر ویژگی‌هایی مانند نژاد، مذهب، جنسیت و قومیت اولویت دارد و این عوامل تا جایی که خللی در اجرای سیاست‌های ایدئولوژیک ایجاد نکند مانعی برای ورود به قدرت محسوب نمی‌شود.    

افشاگری درباره یک تابو در آمریکا 

موافق با این تحلیل، پایگاه اینترسپت نوشته توضیحات ارائه‌شده توسط ایلهان عمر و اوسازیو کوتز کل ماجرا نیست. به نوشته این پایگاه، ایلهان عمر با گفتن اینکه مسئله به داشتن عقاید مربوط می‌شود به حقیقت ماجرا نزدیک شد اما آن را به طور کامل روایت نکرد. دلیل اصلی اخراج ایلهان عمر، درگیر شدن با لابی‌های صهیونیستی است که یکی از نیروهای اصلی در جهت‌دهی به سیاست‌های آمریکا مربوط می‌شوند. 

اینترسپت می‌نویسد: «در میان نخبگان آمریکا اشاره کردن به وجود لابی‌های اسرائیل و انگیزه‌های آنها آمریکا کاملاً ممنوعه محسوب می‌شود، زیرا شما ممکن است بابت اشاره کردن به اینکه بوئینگ "مهمات تهاجم مستقیم مشترک" به اسرائیل می‌فروشد یهودستیز قلمداد شوید.»

پایگاه اینترسپت نوشته که در آمریکا کسی نمی‌تواند درخواست کند که آمریکا و رژیم اسرائیل توسط ملاک‌ها و استانداردهایی که برای دیگران هم لازم‌الاجرا است قضاوت شوند.

برچسب یهودستیزی به ایلهان عمر از جایی زده شد که او نقش لابی‌های صهیونیستی در آمریکا را فاش کرد. او  سال 2020 نقش این لابی‌ها در سیاست‌ آمریکا را مخرب دانسته و گفته که این لابی‌ها به اعضای کنگره پول می‌دهند تا از رژیم اسرائیل دفاع کنند. تنها یک روز بعد از این اظهارات ایلهان عمر مجلس نمایندگان قطعنامه‌ای تهیه کرده و اظهارات او را محکوم کردند.

نکته جالب آنکه تهیه‌کنندگان و حامیان این قطعنامه کسانی بودند که طبق گزارش روزنامه گاردین بیشترین پول را از رژیم صهیونیستی دریافت کرده بودند. در آن زمان، روزنامه گاردین گزارش داده بود «الیوت انگل» از نمایندگان کنگره که عمر را به «تهمت یهودی ستیزانه ناخوشایند» متهم کرده بود در دوره فعالیت خود، 1.07 میلیون دلار پول به جیب زده یعنی به عبارتی 107 هزار دلار به ازای هر انتخابات.

گاردین در آن زمان به نقل از «برندن فیشر» کارشناس مالی مرکز حقوقی «کمپین» نوشته بود: «پول کارکردی دوسویه دارد. اهداکنندگان به کاندیداهایی پول می‌دهند که آنها را مدافع مواضع خود می‌‌دانند و در مقابل سیاستمداران نیز می‌دانند که کمک‌های مالی آنها از کجا می‌آید و به احتمال زیاد در مواجهه با تصمیمات سخت، خواسته‌های حامیان مالی خود را مدنظر قرار می‌دهند.»

علاوه بر این، از جمله نامزدهای دیگری که پول قابل توجهی از این لابی دریافت کرده بودند «کوری بوکر» بود که او هم اظهارات عمر را «نگران کننده» خوانده بود. وی در جریان کارزار انتخاباتی خود برای ورود به مجلس سنا 445 هزار دلار از لابی حامی رژیم صهیونیستی دریافت کرده بود.

جو بایدن که در حال حاضر رئیس‌جمهور آمریکا است نیز در آن زمان گزارش شده بود که 476 هزار دلار از لابی‌های صهیونیستی کمک دریافت کرده بود.

لابی‌های صهیونیستی در آمریکا

سازمان‌های یهودی در آمریکا که توسط لابی‌های صهیونیستی اداره می‌شوند نقش پررنگی در جهت دهی افکار عمومی و مطبوعات و رسانه‌ها در راستای حمایت از اسرائیل و توجیه جنایت‌های این رژیم دارند. لابی‌های صهیونیستی و ابزارهای آنها تلاش زیادی برای قرار دادن نخبگان یهودی -آمریکایی در مناصب مهم و حساس در کاخ سفید و دولت آمریکا می‌کنند.

بر همین اساس از دهه‌های گذشته تاکنون نفوذ لابی صهیونیستی در دولت‌های مختلف آمریکا هرگز کمرنگ نشده است. در دوره «بیل کلینتون» و «دونالد ترامپ» روسای جمهور پیشین ایالات متحده، یهودیان صهیونیست  آمریکایی مهم‌ترین مناصب را در دولت این کشور در اختیار داشته‌اند.

تعداد این سازمان‌های به شکل دقیق مشخص نیست.  اما در مقاله‌ای که روزنامه «جان افریک» درباره یهودیان آمریکا منتشر کرده، آمده است که 281 سازمان یهودی و 250 فدراسیون منطقه‌ای متعلق به صهیونیست‌ها در آمریکا وجود دارد.  همچنین روزنامه عبری جروزالم‌پست نیز اعلام کرد که صهیونیست‌ها 900 انجمن یهودی در ایالات متحده را در اختیار دارند.

از جمله سازمان‌های صهیونیستی برجسته در ایالات متحده می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- سازمان آیپک که در واقع مادر همه سازمان‌ها و بزرگترین سازمان محسوب می‌شود و مسئول هماهنگی و تنظیم برنامه‌های کاری برای سایر سازمان‌ها در آمریکا و جمع‌آوری کمک‌های مالی و حمایت برای اسرائیل است.  این سازمان به شکل شبانه‌روزی برای باز کردن کانال‌های بین‌المللی برای رژیم صهیونیستی تلاش می‌کند؛

- کنفرانس روسای جمهور، دیگر سازمان برجسته یهودی در آمریکا محسوب می‌شود که 52 سازمان یهودی تابع آن هستند. این سازمان مسئول روابط آمریکایی -صهیونیستی و یهودی است.

- شورای فدراسیون‌های یهودی یکی دیگر از این سازمان‌ها محسوب می‌شود که در سال 1932 تاسیس شد و شامل تمام فدراسیون‌های یهودی در ایالات متحده و کانادا می‌شود و وظیفه اصلی آن هماهنگ کردن ایده‌ها و برنامه‌ها میان فدراسیون‌های یهودی و تامین بودجه مالی برای 275 سازمان یهودی است.

-ناکراک  یک سازمان یهودی دیگر است که تعدادی از شوراهای یهودی را که به جامعه یهودی آمریکا مرتبط هستند گرد هم می‌آورد و بر استقرار آنها در آمریکا طبق منافع اسرائیل نظارت می‌کند.

-جنبش صهیونیستی آمریکا سازمان جدیدی است که در سال 1993 با هدف متحد کردن همه سازمان‌های صهیونیستی- آمریکایی تاسیس شد و شامل بیش از 20 سازمان کوچک صهیونیستی است.

-شورای جهانی یهود به نمایندگی از سازمان‌های مرکزی صهیونیستی در سراسر جهان و نه صرفا ایالات متحده با هدف هماهنگی میان یهودیان در بیش از 70 کشور جهان در سال 1936 تاسیس شد.

-کمیته یهودیان آمریکا یکی از سازمان‌های بسیار قدیمی در آمریکای شمالی است که در سال 1906 توسط یهودیان آلمانی که به آمریکا آمده بودند تاسیس شد و بر امور یهودیان جدیدی که به این کشور می‌آیند نظارت می‌کند.

-شورای یهودیان آمریکا، صندوق جوانان آمریکاییِ صهیونیست، آمریکایی‌ها برای امنیت اسرائیل، آمریکایی‌ها برای صلح، اصلاحات صهیونیسم در آمریکا و...  از جمله دیگر سازمان‌های صهیونیستی در آمریکا هستند که تحت نظارت لابی‌های رژیم‌صهیونیستی به فعالیت خود ادامه می‌دهند.

این سازمان‌ها علاوه بر مدیریت رسانه‌ها و مطبوعات آمریکایی و به راه انداختن کمپین‌های تبلیغاتی گوناگون برای حمایت از رژیم صهیونیستی، تاثیر زیادی بر محافل تصمیم‌گیری در واشنگتن دارند.نفوذ و تاثیرگذاری لابی صهیونیستی در آمریکا  به اندازه‌ای است که در بسیاری از موارد مقامات آمریکایی را برآن داشته است تا علی رغم میل خود، سیاست‌هایشان را با سیاست‌های اسرائیل هماهنگ کنند.

مثال بارز در این زمینه تغییر مواضع روسای جمهور یپیشین آمریکا از وعده‌های خود مبنی بر تشکیل کشور فلسطین، بوده است. علاوه بر آن لابی‌های صهیونیستی نقش پررنگی در انتخاب رئیس جمهور در آمریکا دارند و با وجود اینکه درصد بسیار کمی از جامعه آمریکا را تشکیل می‌دهند حضور بالایی در انتخابات دارند و بیشتر کمپین‌های انتخاباتی در آمریکا نیز متعلق به یهودیان است.

اخراج ایلهان عمر  نشانه دیگری است که نقش و قدرت لابی‌های صهیونیستی در آمریکا را نشان می‌دهد. خود ایلهان عمر هم البته بعد از اخراج از کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان سرانجام متوجه شد که کدام خط قرمزهای ایدئولوژیک را رد کرده و  سرانجام مجبور شد سرسپردگی‌اش در برابر این لابی‌ها را به صورت فاش اعلام کند: او  یک روز بعد از اخراج از کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان پای قطعنامه‌ای را امضا کرد که اسرائیل را به عنوان «متحد مشروع و دموکراتیک آمریکا» به رسمیت می‌شناسد. 

واکنش کنعانی به اخراج نماینده منتقد کنگره آمریکا

کنعانی در توییتر نوشت: «استبداد پارلمانی در آمریکا برای بایکوت صدای نماینده زن منتقد! اخراج ایلهان عمر نماینده زن، سیاهپوست، مسلمان و البته منتقد رژیم آپارتاید اسرائیل از کمیته روابط خارجی کنگره، شاخصی از میزان التزام عملی رژیم آمریکا به شعار زن،زندگی،آزادی است! شعاری برای مداخله در امور داخلی ایران!»

شب گذشته رسانه‌ها گزارش داددند ایلهان عمر، عضو مجلس نمایندگان آمریکا که عضو کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان این کشور بود، به دلیل مواضع ضدصهیونیستی خود از این کمیته اخراج شد. در رای گیری مجلس نمایندگان آمریکا ایلهان عمر با 218 رای مثبت در برابر 211 رای منفی به دلیل انتقاد از اسرائیل از کمیته روابط خارجی اخراج شد.

عمر در سخنرانی خود قبل از رای گیری اظهار داشته بود که جمهوری‌خواهان به مردم رنگین پوست‌ مناطق خاصی از جهان و مسلمانان به عنوان «مظنون» برخورد می‌کنند. الهان عمر در ادامه تاکید کرد: برای سکوت به کنگره نیامده‌ام و حتی اگر در این کمیته نباشم، به سخنرانی برای عدالت‌خواهان در سراسر جهان ادامه خواهم داد.

رأی گیری برای اخراج ایلهان عمر پس از آن صورت گرفت که مجلس نمایندگان آمریکا وظایف نمایندگان دموکرات را برای کمیته قدرتمند روابط خارجی که شامل عمر نیز می شود، فهرست کرد. به گزارش هیل، هنگامی که مک کارتی از این تکالیف مطلع شد، به خبرنگاران گفت: «اوه، پس اکنون می توانیم علیه او رای بدهیم.» جمهوری خواهان مدعی هستند که عمر را به دلیل انتقادات قبلی او از اسرائیل برکنار کرده‌اند.

مکس میلر، نماینده جمهوری خواهان در بیانیه‌ای گفت که عمر «با توجه به تعصباتش علیه اسرائیل و علیه مردم یهود، نمی تواند تصمیم گیرنده عینی در کمیته امور خارجه باشد».


:: بازدید از این مطلب : 398
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 19 بهمن 1401

عده ای سعی می کنند این رنج ها از یادمان برود

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 386
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید