منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 626
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 23 آبان 1401

«واقع‌بینی» و «آینده‌نگری» دو ویژگی بسیار مهمی است که اگر در کنار هم قرار بگیرد، نتایج بسیار خوبی در پی خواهد داشت. رویکرد مبتنی بر «واقع‌بینی و آینده‌نگری» به ما می‌گوید همان‌قدر که باید از امید کاذب و فریبنده‌ دوری جست، به همان میزان نیز باید از ناامیدی بی‌جا و ترس کاذب اجتناب کرد.
این دیدگاه دقیقا در نقطه مقابل عملیات روانی پیچیده دشمن تعریف می‌شود. دستگاه تبلیغاتی دشمن این‌گونه القاء می‌کند که بر روی کره زمین، این فقط مردم ایران هستند که با مشکلات مختلف و از جمله مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم کرده و شهروندان سایر نقاط جهان و به‌خصوص شهروندان اروپایی و آمریکایی نه‌تنها هیچ مشکلی اعم از مشکلات اقتصادی ندارند بلکه از خوشی زیاد نمی‌دانند چه کنند!
رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانیه گام دوم انقلاب تاکید کردند:«در طول این چهل سال- و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانه‌ای دشمن و فعال‌‌ترین برنامه‌های آن، مأیوس‌‌سازی مردم و حتی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبرهای دروغ، تحلیل‌های مغرضانه، وارونه‌ نشان دادن واقعیت‌ها، پنهان‌کردن جلوه‌های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان ‌دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه‌ همیشگی هزاران رسانه صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملت ایران است؛ و البته دنباله‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت می‌کنند.»
یک سؤال؛ آیا شهروندان در اروپا و آمریکا در رفاه کامل به سر برده و از خوشی زیاد، گیج شده‌اند؟! بهتر است پاسخ را در میان رسانه‌ها و نشریات اروپایی جست‌وجو کنیم. روزنامه گاردین اخیرا به نقل از نتایج پژوهش مؤسسه نظرسنجی ایپسوس که به سفارش یک سازمان غیردولتی فرانسوی انجام شده، نوشته است که از هر چهار اروپایی یک نفر وضعیت مالی خود را متزلزل دانسته و بیش از نیمی از اروپایی‌ها نیز پیش‌بینی می‌کنند که اوضاع مالی‌شان در ماه‌های آتی بدتر شود.
به نوشته این روزنامه انگلیسی، یافته‌های این نظرسنجی که از میان شهروندان در فرانسه، آلمان، انگلیس، ایتالیا، یونان و لهستان انجام شده، نشان می‌دهد که به‌دلیل افزایش هزینه‌های انرژی و تورم افسارگسیخته، هزینه‌های زندگی و اجاره‌بها افزایش یافته و بیش از نیمی از پاسخ‌دهندگان (۵۴ درصد) اعلام کرده‌اند که ظرف سه سال اخیر قدرت خریدشان کم شده است.
حدود 30 درصد از پاسخ‌دهندگان تاکید کرده‌اند که مجبور به حذف یکی از وعده‌های غذایی خود شده‌اند. ۴۷ درصد نیز اعلام کرده‌اند که در گرمایش صرفه‌جویی کرده‌اند. ۲۷ درصد از پاسخ دهندگان تاکید کرده‌اند که می‌ترسند بی‌خانمان شوند.
همچنین براساس گزارش رویترز، درخواست‌های مقرری بیکاری در آمریکا روزبه‌روز در حال افزایش است. بهای مواد غذایی نیز افزایش یافته است. در این گزارش تصریح شده است که پس از تورم و موضوع سقط جنین، جنایت و سیاست کنترل سلاح به‌عنوان نگران‌کننده‌‌ترین موضوع از سوی شهروندان آمریکایی عنوان شده است. علاوه‌بر این افزایش بهای بنزین خانواده‌های آمریکایی را تحت فشار قرار داده است.
صف‌های طولانی برای دریافت غذا در پاریس، اعتراضات خیابانی در لندن در واکنش به افزایش هزینه‌های زندگی و قیمت‌های نجومی قبوض انرژی، تظاهرات مردم در برلین در اعتراض به افزایش قیمت مواد غذایی و انرژی، تعطیلی بیش از 30 ایستگاه مترو در پاریس به دلیل اعتصاب کارگران بخش حمل‌ونقل و... تنها بخش کوچکی از «وضع موجود» در کشورهای غربی است. همان وضعیتی که رسانه‌های معاند فارسی‌زبان و رسانه‌های زنجیره‌ای در داخل آن را سانسور کرده و تقلا می‌کنند تا مردم در ایران به هیچ عنوان اخبار و تصاویر و ویدئوهای مرتبط با آن را نبینند.
شاید برخی بگویند که خب ببینید مردم در اروپا چگونه به راحتی اعتراض کرده و به آنها آشوبگر و اغتشاشگر گفته نمی‌شود!؛ این ادعا به هیچ عنوان نسبتی با واقعیت ندارد؛ چرا؟! به این نمونه توجه کنید: در روزهای گذشته گروهی برای اعتراض در آلمان در خیابان‌ها روی زمین می‌نشینند. دویچه‌وله(انگلیسی) به نقل از وزیر کشور آلمان نوشت: «این کار در آلمان غیرقانونی است و معترضان خود را فراتر از قانون می‌دانند. زمانی که مرتکب این جنایت(بستن خیابان) می‌شوند، حد اعتراض مشروع نقض شده است.» وزیر کشور آلمان نیز در واکنشی تند تاکید کرد که «پلیس حمایت کامل من را برای سرکوب این معترضان دارد.» در فرانسه نیز در هفته‌های گذشته پلیس با گاز اشک‌آور، دبیرستان‌های پاریس را مورد هجوم قرار داد.
این در حالی است که معترضان در اروپا گلوی پلیس آلمان و پلیس فرانسه را پاره نکردند؛ مأمور پلیس را آتش نزدند؛ شهروندی که با آنان هم‌عقیده نبود را در خیابان شکنجه نکردند؛ شهروندی که با آنان اختلاف عقیده داشت را دوره نکرده و با چاقو و پنجه‌بوکس و سنگ به جانش نیفتادند، صورت کسی که با آنها هم‌عقیده نبود را با سلاح شاتگان هدف قرار ندادند، به آمبولانس حمله نکردند، مغازه مردم را آتش نزدند، با وحشی‌گری به پوشش و لباس دیگران حمله نکردند و...
اینها را نگفتیم که بگوییم همه چیز در ایران گل و بلبل است و هیچ مشکلی وجود ندارد؛ بلکه غرض این بود که بگوییم همه مردم در اقصی نقاط جهان و از جمله مردم در اروپا و آمریکا با مشکلات ریز و درشت دست به‌گریبان هستند. مردم عزیز ایران نیز از این قاعده مستثنی نیستند اما یک تفاوت بسیار بزرگ در این میان وجود دارد.
مردم در آمریکا و اروپا تحت تحریم‌های ناجوانمردانه قرار ندارند؛ مردم در آمریکا و اروپا در 4 دهه اخیر جنگ تحمیلی 8 ساله را تجربه نکرده‌اند؛ دانشمندان و نخبگان اروپایی و آمریکایی وسط خیابان ترور نشدند؛ مردم آمریکا و اروپای غربی پروژه مخرب «انقلاب مخملی» را تجربه نکرده‌اند؛ دارایی‌های مردم آمریکا و اروپا توسط یک دولت متخاصم خارجی بلوکه نشده است.
و همچنین دولت‌های خارجی برای تکه‌تکه کردن دولت‌های اروپای غربی و آمریکا دست به دست هم ندادند. مردم در اروپا و آمریکا با ده‌ها شبکه تلویزیونی معاند و صدها سایت خبری وابسته به دولت‌های متخاصم و هزاران اکانت تلگرامی و اینستاگرامی و توئیتری که ذهن آنان را بمباران کرده و آنان را تحقیر کرده و اختلاف‌افکنی کنند، مواجه نیستند.
اما ما مردم ایران در بیش از 4 دهه اخیر، هم جنگ تحمیلی 8 ساله را از سر گذراندیم، هم کودتای مخملی را، هم ترور مقامات ارشد و نخبگان و دانشمندان را، هم غارت و بلوکه‌کردن اموال‌مان توسط دولت‌های متخاصم.
ما مردم ایران هم تحریم دارو و پانسمان کودکان پروانه‌ای را تجربه کردیم، هم تجهیز گروهک‌های تروریستی تکفیری و تجزیه‌طلب از طرف دشمن را و هم تحت شدید‌ترین بمباران رسانه‌ای با چاشنی تحقیر، اختلاف‌افکنی و یأس‌آفرینی مواجه هستیم، اما با وجود این همه فشار و این همه جنایت علیه این ملت، ایران در حال پیشرفت است و روزبه‌روز بر سرعت حرکت قطار پیشرفت‌های ملت ایران افزوده می‌شود.
ما علی‌رغم تحریم‌ها و کارشکنی‌ها و قصور و تقصیرهای جریان غربگرا، کرونا را به‌صورت کامل مهار کردیم، در جهت خودکفایی گندم حرکت کرده و با خرید تضمینی گندم، از کشاورزان حمایت کردیم، به دانش و فناوری تولید پانسمان مخصوص بیماران پروانه‌ای دست یافتیم، توربین‌های ایرانی را به دیگر کشورها صادر کردیم و در صنعت ساخت پهپادهای بدون سرنشین- با کاربردهای متنوع در صنایع مختلف- به رکوردی جهانی رسیدیم.
به همت جوانان این مرز و بوم پروژه عظیم آب‌رسانی در برخی استان‌ها از جمله خوزستان را اجرایی کردیم و با آب‌رسانی به 260 روستا در 8 ماه رکورد زدیم. پروژه پیچیده و فوق‌مدرن موشک‌ هایپرسونیک را با موفقیت اجرا کردیم. در حوزه نجوم و رصد به تکنولوژی‌های پیشرفته رسیدیم. راه‌آهن راهبردی زاهدان- خاش به طول 155 کیلومتر که می‌تواند نقش ویژه‌ای در توسعه اقتصادی شرق کشور داشته باشد را به بهره‌برداری رساندیم و به فضل الهی در آینده نزدیک با تکمیل راه‌آهن سراسری چابهار-زاهدان، ضمن اتصال کریدور شمال به جنوب و شرق به غرب بخش زیادی از مشکلات ترانزیتی کشور حل شده و درآمد سرشاری از طریق ترانزیت کالا به دست خواهیم آورد.
نکته قابل توجه این‌جاست که همه این اتفاقات غرورآفرین و امیدآفرین در هفته‌های اخیر و در میانه جنگ ترکیبی دشمن علیه ملت ایران، به وقوع پیوست.
رهبر معظم انقلاب- 27 مهر 1401- در بخشی از بیانات خطاب به نخبگان فرمودند: «تحلیل واقع‌بینانه... نه فقط واقعیات خوب را، بلکه واقعیات بد را هم می‌بیند. ما هرگز نقاط منفی را انکار نکرده‌ایم. بنده در ملاقات‌های مسئولان... بیشترین نقاط ضعف را تذکر می‌دهم؛ در جلسات خصوصی خیلی بیشتر. و توجه به این نقاط ضعف وجود دارد، نه اینکه نیست؛‌ من بارها گفته‌ام ما عقبیم؛ در این شکی نیست، اما آن طرف قضیه این است که ما از انتهای قافله، یک حرکت پُرشتابی را شروع کرده‌ایم حالا به نزدیک‌های جلو رسیده‌ایم؛ این یک واقعیت است. هنوز به آن جلو نرسیده‌ایم اما خیلی پیش رفته‌ایم، باز هم پیش خواهیم رفت.»
و اما در نقطه مقابل، مردم ایران در هفته‌های اخیر سکانس‌های جدیدی از «سیرک اپوزیسیون» را نظاره‌گر بودند. از دیدار مضحک رئیس‌جمهور فرانسه با پادوهای بدنام و دست‌چندم جریان ضدانقلاب تا به جانِ هم افتادن بی‌بی‌سی فارسی و اینترنشنال سعودی و از حضور آفریقایی‌ها و پناهندگان اوکراینی در تجمع مضحک برلین تا کشته‌‌سازی جعلی رسانه‌های معاند و افرادی که در روزهای بعد، زنده مقابل دوربین سخن گفتند.
در روزهای اخیر یک خبرنگار لبنانی، عکس قابل تأملی را منتشر کرد. در این عکس، تصویر قدرت موشکی و فضایی ایران در سال 2022 در کنار تصویر یک آلمانی که در حال جمع‌آوری هیزم است، منتشر شده است. مردم در کشورهای اروپای غربی هم باتوم و گاز اشک‌آور می‌خورند و هم مشغول جمع‌آوری هیزم هستند تا از سرما یخ نزنند. سران اروپایی و از جمله رئیس‌جمهور فرانسه و سران آلمان و انگلیس، به‌جای مشارکت در سیرک اپوزیسیون، بهتر است فکری به حال بحران روزافزون در اروپا بکنند. شما اگر بیل‌زن هستید، باغچه خودتان را بیل بزنید.

 


مسعود اکبری


:: بازدید از این مطلب : 311
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 22 آبان 1401

جبهۀ اصلاحات ایران درخصوص اعتراضات فراگیر در کشور بیانیه ای صادر کردند که متن کامل آن به شرح زیر است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم
پنجاه روز از فاجعۀ جان‌باختنِ مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد و موج گستردۀ اعتراضی که برانگیخت می‌گذرد و ما نیز همچون سایر هموطنانمان سوگوار بانو مهسا امینی و ده‌ها جان‌باختۀ هفته‌های گذشته در شهرها و استان‌های مختلف کشور از جمله کردستان، سیستان و بلوچستان و تهران و نیز حرم شاهچراغ هستیم.
اعتراضات کنونی ابتدا با پیشگامی زنان و جوانان دهۀ هشتادی و با محوریت شعار “زن، زندگی، آزادی” آغاز شد، اما تحلیل آنچه در پنجاه روز گذشته در فضای مجازی، اعتراضات خیابانی و دانشگاهی و واکنش نهادهای مدنی و چهره‌ها و گروه‌ها و اقشار مختلف رخ داده نشان می‌دهد که اعتراضات، فرانسلی، فراجنسیتی، فرامنطقه‌ای، فراطبقاتی و فراقومی برای بازپس گرفتن “زندگی” است. این اعتراضات و مطالبات، برآمده از سالها “سیاستِ انکار”، “سیاست به رسمیت نشناختن”، “مسائل انباشتۀ حل ناشده”، “تحقیر شهروندان متکثر” و “سرکوب زندگی” است.
میزان نارضایتی‌های انباشته و اعتراضات، قابل فروکاهش به آنچه در هفته‌های گذشته در خیابان دیده شده، نیست. این اعتراضات علاوه بر خیابان، در نظرسنجی‌های معتبر، در عدم مشارکت اکثریتِ جامعه در انتخاباتِ سالهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰، در فضای مجازی و در مواضع نمایندگانِ بانفوذ اقشار و اصنافِ مختلف آشکار و قابل رهگیری است.
تحلیل ژرف‌نگرانۀ وضعیت و بحران کنونی نمی‌تواند به نقشِ زمینه‌سازها و ریشه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بی‌توجه باشد؛ حاکمیت پدرسالار و مداخله‌گر، به رسمیت نشناختن سلائق و سبک‌های مختلف زندگی شهروندان، تهی بودن عرصه سیاست از احزابی که اقشار مختلف اجتماعی را نمایندگی کنند، تبعیض‌های انباشته علیه زنان، یک دهه میانگین رشد اقتصادی “صفر”، دو برابر شدن فقر در ۵ سال، تحریم‌های اقتصادی شدید و افزایشِ محاصره و انزوای ایران، تورم حدوداً ۴۰ درصدیِ چندساله، وجود فساد افسارگسیخته و نهادینه شده، قربانی شدنِ زندگی پیش‌پای اقتدارگرایی فرهنگی و اجتماعی، کاهشِ شدیدِ ظرفیت حل مسأله‌ایِ نهادهای حکمرانی، کاهشِ شدید امید به اثربخشیِ نهادهای انتخابی، سرکوبِ شدیدِ دیجیتال و نقض گستردۀ حقوق و آزادی‌های سایبریِ ایرانیان، مکیده شدنِ شیرۀ طبیعت ایران و انباشت بحران‌های محیط زیستی، فقدان ظرفیتِ اجماع‌سازی‌ برای حل مسائل، کاربست انواع تمهیدات غیرقانونی و به‌ظاهر قانونی برای انواع طرد گروه‌های بزرگی از جمعیت ایران (به جای ایجاد سازوکارهای ادغام و همبستگی‌ساز)، تشدید نابرابریِ آموزشی، وجود نابرابری در برخورداری از سلامت و عدمِ پذیرش تشکل‌یابی و آزادی رسانه از جمله عوامل و زمینه‌هایی است که برای تحلیلی همه‌جانبه از وضعیتِ تأسف‌بار و اعتراضاتِ کنونی باید مورد توجه قرار گیرند.


به‌رغم گذشت پنجاه روز، متأسفانه هنوز در نهادهای حکمرانی نشانه‌های تحلیل واقع‌بینانه و آسیب‌شناسانه اعتراضات و ناآرامی‌های گسترده اجتماعی کنونی، ریشه‌یابی و زمینه‌شناسیِ شکل‌گیری و رویکرد حل مسأله‌ای موثر نسبت به آن، دیده نمی‌شود. برای نمونه در بیانیۀ مشترکِ وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه، مورخ شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱، بخش بزرگی از آنچه “راهِ حلِ” برون‌رفت پایدار از بحران به شمار می‌رود، به‌عنوانِ خودِ “مسأله” و عللِ بحران تصویر شده است.
در این بیانیه، به‌جای توجه به بحران انتقال مرجعیت خبری از رسانه‌های داخلی به رسانه‌های خارجی و کاهش شدید اعتماد به رسانۀ ملی، رسانه‌های مستقل داخلی که با همۀ محدودیت‌های تحمیلی و خلاف قانون ایجاد شده توسط نهادهای امنیتی و قضایی، به فعالیت مشقت‌بار، کم‌اثر و محدود خود ادامه می‌دهند عامل بحران معرفی شده‌اند!
همچنین در این بیانیه هم‌سو با رسانه‌ها و تریبون‌های رسمی، ماجرای اعتراضات کنونی به “جنگ روایت‌ها” فروکاسته شده است؛ بدون توجه به اینکه اولاً صدا وسیما و بسیاری از رسانه‌های رسمی هم یک سوی این جنگ روایت‌ها بوده‌اند و محتوایی که منتشر می‌کنند بعضاً همچون روایت رسانه‌های وابسته‌ای مثل ایران اینترنشنال باورناپذیر و احیاناً دور از واقعیت است و ثانیاً، صرف‌نظر از توطئه‌های ایران‌ستیزان و نقش ثانویه و موج‌سوارانۀ تصویرسازی رسانه‌ها در هر دو سوی افراطی ماجرا، در ایجاد وضعیت ناگوار کنونی، علل و عواملی درونی، نقش اصلی و تعیین‌کننده داشته است.

بیانیه دو نهاد امنیتی کشور بجای توجه دادن به اینکه یکی از ریشه‌های بحران و اعتراضات بی‌سر و سازمان کنونی، “بحران نمایندگی” و ضعفِ قدرتِ تشکل‌یابی جامعه ایران است و بخش بزرگی از گروه‌های اجتماعی و سیاسی به علت نداشتن نمایندگانی در نهادهای حکمرانی، احساس تحقیر و دیده نشدن می‌کنند و برای انتقال و تحقق مسالمت‌آمیز خواسته‌های خود راهی جز اعتراض در کف خیابان نمی‌بینند، تقریباً همۀ ظرفیت‌ها و سرمایه‌های مدنی محدود و تضعیف شده جامعۀ امروز ایران، از فعالیت‌های صنفی و سندیکایی تا حزبی و رسانه‌ای را یکسره بازیچۀ بیگانگان معرفی می‌کند؛ گویی جامعۀ ایران و شهروندانش هیچ عاملیت مستقلی ندارند و هیچ اعتراض درون‌زا و مستقل از بیگانگان در آن وجود ندارد.
تحلیلِ واقع‌بینانه، ریشه‌یابانه و غیرفروکاهندۀ آنچه در پنجاه روز گذشته شاهد بودیم، پیش‌شرط برون‌رفتِ پایدار از وضعیت نگران‌کنندۀ کنونی و حل مسألۀ ریشه‌ای آن است.
شاین روزها در تریبون‌های رسمی، بسیار از ضرورت گفتگو و جداساختنِ حسابِ منتقد و معترض از اغتشاشگر سخن می‌رود ولی متاسفانه شاید بدلیل فقدان همان تحلیل واقع‌بینانه، هنوز عملاً لوازم و زمینه‌های ضروری برای این تفکیک و ارائه تعریفی روشن از منتقد و معترضی که حاکمیت وی را اغتشاشگر و عامل دشمن و بیگانه نمی‌داند و همچنین حقوقی که چنین فردی از آن برخوردار است تمهید نشده و لذا گفتگو و مذاکرۀ کارسازی عملاً شکل نمی‌گیرد. وقتی حقوق و آزادی‌های اساسیِ بخشِ بزرگی از شهروندان ایران نقض می‌شود و آنان از حق تشکل‌یابی و داشتن نماینده و رسانه رسمی محرومند، چگونه می‌توان به شکل‌گیری گفتگوی واقعی و برطرف کردن بحران امید داشت؟
جلوه دیگری از آثار فقدانِ تحلیل راهبردی صحیح آن است که بعضاً از چهره‌ها و رسانه‌های مدافع نظم موجود و سرکوب شنیده می‌ود که امتیازدهیِ حاکمیت به جامعه و پذیرشِ اصلاحاتِ نهادی، ساختاری و رویکردی در جهت بسطِ عدالت، آزادی، دموکراسی و توسعه به تشدید اعتراضات و براندازی می‌انجامد! کسانی که چنین نگاهی دارند توجه نمی‌کنند که درست برعکسِ تصورشان بسیاری از نظام‌های سیاسی در جهان کنونی، دقیقاً به دلیل تن دادن به اصلاح و انعطاف و پاسخگویی در برابر مطالبات جامعه و پرهیز از سرکوب و تصلب، بحران‌ها را پشت سر گذاشته‌ و پرقدرت‌تر از پیش به حیات خود ادامه می‌دهند. فروپاشی و براندازی، نظام‌هایی را تهدید می‌کند که یا مانند رژیم قذافی در برابر مطالبات اجتماعی به مواضع متصلبانه خود ادامه دادند یا مانند رژیم پهلوی دیرتر از آنچه باید به فکر انعطاف و تغییر افتادند.
جبهۀ اصلاحات ایران، تن دادن به تغییرات و اصلاحات درون‌زا و تأمین مطالبات مردم از جانب حاکمیت مستقر را، که خود حاصل مردمی‌ترین انقلاب تاریخ معاصر جهان است، بهترین و در عین حال کم هزینه‌ترین راه برای گذر از بحران و درافتادن کشور در ورطه‌های ایران‌سوز می‌داند و بر این اساس خواستار آن است که به سرعت در سطح نگرش‌ها، تحلیل‌ها، راهبردها و برنامه‌ها، تغییراتی شجاعانه و راه‌گشا رخ دهد تا در اولین گام، عملاً معترض و منتقد و حقوقش به رسمیت شناخته شده و زمینه گفتگوی موثر ملی و شنیدن مطالبات گروه‌های معترض بوجود آید. تصمیمات عملی حکمرانان در این زمینه، می‌تواند به نحو موثری بحران را مهار کند و افق‌های پیش‌رویِ شهروندانِ ناامید، ناراضی و خشمگین را بگشاید.
این اقدامِ اولیه حتی با تکیه بر رویکردی مردم‌سالارانه از قانون اساسی فعلی و اجرای بدون تنازل آن، از جمله فصل سوم در “حقوق ملت” و اصل پنجاه و نهم مربوط به “همه‌پرسی”، امکان‌پذیر است. هر چند برای ایجاد اصلاحات اساسی به منظور رفع کامل مشکلات مربوط به روندهای ناصحیح موجود در کشور، به نظر می‌رسد مرتفع کردن ابهامات، ایرادات و تناقضات قانون اساسی موجود، در فضایی آرام، طی روندی قانونی و براساس عقل جمعی و اراده ملی تمامی ایرانیان یکی از اقدامات موثر باشد.
ما اصلاح‌طلبان، هم مدافع حقوق و آزادی‌های اساسیِ همۀ شهروندان ایران و مطالبه‌گر اصلاحاتِ ریشه‌ای در حکمرانی ایرانیم و هم مخالف صریحِ اعمال هر نوع خشونت از جانب تمامی طرف‌ها. خشن شدن فضای کشور می‌تواند زمینه‌سازِ برهم خوردن امنیتِ مردم و تهدید تمامیتِ کشور باشد.
جبهۀ اصلاحات ایران ضمن حمایت از پیام اخیر سیدمحمد خاتمی باور دارد، خشونت‌پرهیزی و اجتناب از شکل‌گیری و تقویت چرخۀ خشونت، هم از منظر اخلاقی و هم از منظر اثربخشی و پیامداندیشی، برای تمامی طرف‌های بحران اخیر لازم و ضروری است.
حاکمیت می‌بایست حق اعتراض و بیان خواسته‌های مسالمت‌آمیز گروه‌های مطالبه‌گر مردم را، “در عمل” به رسمیت بشناسد و با نهایت رواداری با آنان مواجه شود و برای تأمین امنیت، از اعمال خشونت پرهیز کند. ما خصوصاً دقت در حفظ جان‌ها و رعایت حرمت دماء شهروندان ایرانی را اکیدا از حاکمیت خواستاریم.

به هیچ‌وجه و با هیچ دلیلی، جان باختنِ انسان‌ها، حتی یک نفر، در معرکه مواجهه معترضان و حکومت قابل پذیرش و قبول نیست، خاصه آنکه شاهد جان باختن تعداد کثیری از هموطنان‌مان در یک روز و واقعه، مانند جمعه‌های خونین زاهدان و خاش باشیم.
ما همچنین معتقدیم اجتناب از خشونت برای جریان‌های مطالبه‌گرِ عدالت، آزادی، دموکراسی، توسعه و زندگی، الزامی حتمی است. خشونت، منجر به تقویت و توجیهِ سرکوبِ بیشتر می‌شود. معترضان و سایر نیروهای سیاسی و اجتماعی ضروری است که برای رسیدن به اهدافشان از ابزارهای ناروا استفاده نکنند. اعمال هرگونه خشونت، از جملۀ این ابزارهای ناروا است.
ما بر این باوریم که درخواست اعمال تحریم و فشار بیشتر خارجی بر کشور و کمک به تحقق آن، اقدامی ضدملی است که در صورت به نتیجه رسیدن، از قضا عملاً جامعۀ ایران را بیشتر ضعیف کرده، هزاران مرگ و تشدید فقر و انزوا به همراه می‌آورد و اقتدارگرایی را تقویت می‌کند و حتی طبق گزارش اخیرِ گزارشگرِ حقوق بشرِ سازمان ملل، در سطح گسترده‌ای ناقض حقوق بشرِ ایرانیان است.
جبهۀ اصلاحات ایران ضمن عرض تسلیت مجدد به هموطنان، به ویژه داغدیدگانِ هفته‌های اخیر، اعلام می‌کند که برای برون رفت از بحران، به سهم خود پیشنهاداتی عملی و اجرایی دارد که چنانچه اراده و تمایلی در حاکمیت برای شنیدن و به کار بستن مشاهده شود، آمادگی ارائه و بحث، گفت‌وگو و تبادل نظر درخصوص آن را خواهد داشت.

نقد سلیمی نمین بر بیانیه جبهه اصلاحات

عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، طی یادداشتی با عنوان « فرصت‌طلبانه و پرخاشگرانه در کدام سو؟» عنوان کرد:  بیانیه نویسان معلوم نیست با استناد به اظهارات چه کس یا کسانی توجه به سخن حق معترضان و منتقدان را عامل براندازی نظام قلمداد کرده‌اند که بر پایه این ادعای مجعول، حاکمیت را به تجربیات تاریخی و منطقه‌ای ارجاع داده‌اند؟

متن کامل این یادداشت به شرح ذیل است:

 

جامعه برخوردار از نهادهای مدنی و گروه‌های مسئولیت‌پذیر مدعی اداره بهتر امور، با سهولت بیشتری می‌تواند بر مشکلات و کاستی‌های خود فائق آید و روند رشد سیاسی و توسعه همه‌جانبه را با سرعت بیشتری طی نماید؛به عبارت دیگر، طالبان رأی مردم برای ایفای نقش مؤثرتر در مدیریت کشور به اولین اصلی که می‌بایست متعهد باشند، مسئولیت‌پذیری در قبال تصمیمات و عملکردهای ناشی از قدرت تفویضی به آنان است.

 

فقدان چنین رویکردی در وهله نخست، رقابت را بین گروه‌های دارنده برنامه‌های متفاوت برای پیشبرد امور جامعه از دایره انصاف خارج می‌سازد و سپس خصومت را جایگزین تعاملات سازنده می‌کند؛ بنابراین در صورت مسئولیت‌پذیر نبودن و همه‌ کاستی‌ها و ضعف‌ها را متوجه رقیب سیاسی خود ساختن، چگونه می‌توان از گفت‌وگو و ارتباطات سازنده در سطح ملی سخن به میان آورد؟

 

برای نمونه، این تعارض را در بیانیه هفته گذشته(۱۸ آبان) «جبهه اصلاحات ایران» به وضوح می‌توان دید. از یک سو در آخرین فراز آن می‌خوانیم: «جبهه اصلاحات ایران... برای برون رفت از بحران، به سهم خود پیشنهاداتی عملی و اجرایی دارد که چنان چه اراده و تمایلی در حاکمیت برای شنیدن و به کار بستن مشاهده شود، آمادگی ارائه و بحث، گفت‌وگو و تبادل‌نظر درخصوص آن را خواهد داشت».

 

از دیگر سو با بی‌انصافی تمام و عنایت به این‌که هنوز حتی یک سال و نیم از حاکمیت هشت ساله آنان بر امور اجرایی نگذشته (قبل از آن نیز در شوراهای شهر و قوه مقننه اکثریت را داشتند) طلبکارانه و از موضع بسیار بالا رقیب را هدف رگبار تیترهای تبلیغاتی تخریب‌کننده قرار می‌دهند. با توسل به این شیوه‌ها، چگونه می‌توان طرفدار گفت‌وگو بود در حالی که این گونه راهبردها همه بسترهای تعاملات سازنده را تخریب می‌کند؟

 

در بخش پایانی فهرست اتهامات وارده به رقیب می‌خوانیم: «فقدان ظرفیتِ اجماع‌سازی‌ برای حل مسائل، کاربست انواع تمهیدات غیرقانونی و به‌ظاهر قانونی برای انواع طرد گروه‌های بزرگی از جمعیت ایران (به جای ایجاد سازوکارهای ادغام و همبستگی‌ساز)، تشدید نابرابری آموزشی،...».

 

آیا تنظیم کنندگان بیانیه می‌توانند مشخص کنند در هشت سال دولت آقای روحانی برای استفاده از همه ظرفیت‌های جریانات مختلف سیاسی به منظور حل بهتر مسائل چه اقداماتی کردند؟  یا برای نزدیک‌تر کردن نظام آموزشی کشور به عدالت چه اقداماتی صورت گرفت؟ آیا تصور می‌شود توهین‌های بسیار ناشایست در این دوران به منتقدان جریانات رقیب از حافظه تاریخی ملت سراسر پاک شده است که اکنون خود را الگو در اجماع‌سازی معرفی می‌کنند؟! در مورد اصلاح نابرابری آموزشی نیز آیا می‌توانند اقدامات خود را برشمارند؟

 

همچنین استفاده از برخی گزاره‌ها همانند «برگرداندن زندگی»، «سیاست‌ انکار» و از این قبیل لفاظی‌ها بیشتر فرافکنی است تا تحلیل دقیق شرایط. باید اذعان داشت در این بخش، فاصله بیانیه جبهه اصلاحات ایران و بدخواهان این مرز و بوم بسیار کم می‌شود، هر چند در چند جا همچون مسئله فوت مرحومه مهسا امینی به اصلاح مواضع قبلی اعضای خود پرداخته و به گزارش مراجع قانونی همچون پزشکی قانونی تن داده‌اند.

 

در همین حال برخی تیترهای شعاری نیز به نظر می‌رسد علاوه بر اهانت به احزاب رقیب، توهین به خود نیز محسوب شود: «تهی بودن عرصه سیاست از احزابی که اقشار مختلف اجتماعی را نمایندگی کنند». صادر کنندگان بیانیه «جبهه اصلاحات ایران» ظاهراً حتی به مفهوم «جبهه» نیز عنایت نداشته‌اند. آیا به این ترتیب احزابی که جبهه اصلاحات ایران را تشکیل داده‌اند می‌پذیرند که هیچ قشری از جامعه را نمایندگی نمی‌کنند و یا تهی از محتوایند؟ این عبارت دلالت به چه دارد؟ فصلی بودن احزاب در ایران و عموماً فعال شدن در آستانه انتخابات‌ها و یا فقدان اعتماد اجتماعی به احزاب به دلیل سابقه تاریخی منفی آن، خود تحلیل مستقلی را می‌طلبد.

 

برخی شعارها نیز مفهوم روشنی ندارد و حاکی از دانشی که یک جبهه سیاسی باید از آن برخوردار باشد نیست. برای نمونه: «تحقیر شهروندان متکثر» یا «سرکوب شدید دیجیتال» و... ما جامعه متکثر داریم، اما شهروند یا شهروندان متکثر خیر. سرکوب شدید دیجیتال نیز معلوم نیست چگونه ابداع شده تا در لابلای شعارهای پی در پی دیگر، خواننده را بیشتر مقهور خود سازد!

 

همچنین بیانیه نویسان معلوم نیست با استناد به اظهارات چه کس یا کسانی توجه به سخن حق معترضان و منتقدان را عامل براندازی نظام قلمداد کرده‌اند که بر پایه این ادعای مجعول، حاکمیت را به تجربیات تاریخی و منطقه‌ای ارجاع داده‌اند؟ در این زمینه باید گفت که اولاً همه دست‌اندرکاران و تصمیم‌سازان کشور بر شنیدن سخن مصلحانه تأکید دارند؛ حتی بر اصلاح فوری خطاهای انسانی در مقام حفظ نظم و امنیت.

 

ثانیاً تجربه محمدرضا پهلوی و قذافی که به غرب اعتماد کردند و به آغوش آن‌ پناه بردند بیشتر شایسته توجه اصلاح‌طلبانی است که در مجلس ششم بیانیه موسوم به جام زهر را امضا و نظام را به تسلیم در برابر تهدیدات و هجمه‌های قلدرمآبانه بوش پسر دعوت کردند و امروز در چرخشی۱۸۰ درجه‌ای مجذوب دستاوردهای مدنی، دموکراسی و حقوق بشر غربند.

 

ثالثاً کسانی که در این بیانیه سعی وافر در فروکاستن نقش بیگانگانی دارند که آشکارا از تجزیه و نابودی ایران سخن می‌گویند بیش از همه محتاج درک شرایط کنونی و تاریخی‌اند. در این زمینه همچنین باید یادآور شد  برخلاف ادعای مطرح شده که: «جبهه اصلاحات ایران ضمن حمایت از پیام اخیر سید محمد خاتمی باور دارد...» جهت‌گیری‌ها و رویکردهای بیانیه جبهه اصلاحات ایران با بیانیه آقای خاتمی تطبیق ندارد: «در همه حال انتقاد و اعتراض باید متوجه نفی خشونت هم باشد و نباید خود به خشونت آلوده شود. مخصوصاً در شرایطی که بدخواهان ایران و ایرانی در بیرون مرزهای کشور با حربه‌های غیر انسانی مانند تحریم و یا تشویق خشونت برای بهره‌گیری از خون پاک جوانان کشور امیدهای واهی در سر دارند.» (سید محمد خاتمی، پنجم آبان ۱۴۰۱)

 

آقای خاتمی در این بیانیه هم صف متوسلان به خشونت بیانی و رفتاری را از منتقدان جدا ساخته و هم حرکت‌های خشونت‌محور دشمن و بدخواهان در کمین نشسته را کاملاً پر رنگ کرده است؛ رویکردی که در بیانیه جبهه اصلاحات ایران نمی‌توان از آن سراغ گرفت.

 

در آخرین فراز از این مقال باید گفت بیانیه‌نویسان، متأسفانه سه هدف را فرصت‌طلبانه دنبال کرده‌اند:

 

۱ـ از مطالبات صنفی و بعضاً رفتارهای فرومایه خواسته‌اند یک حرکت فرانسلی، فراجنسی، فرامنطقه‌ای، فراطبقاتی و فراقومی و... بسازند که باید گفت با بیانیه‌ای شعاری تحقق چنین امری تصوری سراب گونه است.

 

۲ـ چانه‌زنی بر سر قدرت و سهم‌خواهی در حرکتی که در آن هیچ نقش نداشتند و بعد از ۵۰ روز عقب افتادگی با یک بیانیه اسماً تحلیلی در پی ماهی گرفتن از آب گل آلود بر آمدند.

 

۳ـ تهدید توأم با ادبیات تهاجمی و انشانویسی و بازی با الفاظ برای باز شدن راه تغییرات ساختاری و تضعیف قانون اساسی (که البته اصلاح آن چارچوب قانونی خود را دارد) آیا ظرفیت اقناع عقلای کشور را داراست؟ پاسخ این پرسش نیز کاملاً روشن است.

 

ایران قوی با محوریت «توجه به قابلیت‌های خود در عرصه فکری و نظری، مشارکت همه اقشار در تصمیم‌سازی‌ها و توجه به دیدگاه‌های اصلاحی همه دلسوزان با گرایش مختلف، اما پای‌بند به قانون و مصالح ملی» راه خویش را علی‌رغم عداوت‌ورزی‌ها و دشمنی‌ها پیش خواهد برد و آبدیده‌تر خواهد شد؛ طبعاً در این مسیر پر تلاطم جایی برای فرصت‌طلبی و فرصت‌طلبان نخواهد ماند.

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 364
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 22 آبان 1401
صدور مجوزهای فله‌ای برای ساخت سریال‌های شبکه نمایش خانگی، در یک ماهه آخر وزارت ارشاد دولت روحانی تبعات و تاثیرات منفی فراوانی بر بازار این حوزه و خروجی‌های آن گذاشته است. بسیاری از سریال‌هایی که اخیرا منتشر می‌شوند، تنها بر اساس یک طرح یک صفحه‌ای موفق به اخذ مجوز شده‌اند که عمده این تولیدات که هم اکنون در پلت‌فرم‌ها منتشر می‌شوند، دارای محتواهایی با خط القائات منفی نسبت به جامعه مخاطبان هدف شبکه نمایش خانگی هستند.

بازخوانی و تحلیل جزئی هر سریال به صورت مستقل نشان می‌دهد که محتوای هر کدام از این تولیدات چگونه قطعه‌ای از پازل آشوب‌های اخیر در کشور را تکمیل کرده است. این زمینه‌سازی به حدی ملموس است که حتی بسیاری از شعارها و نمادهای اصلی آشوب‌های اخیر منتج از محتواهای ارائه شده در شبکه نمایش خانگی است.  

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

 

با این مقدمه باید در نظر داشت بسیاری از کنش‌گران سیاسی همچون مصطفی‌تاج‌زاده و مانوک خدابخشیان (فعال سیاسی درگذشته خارج از کشور) یک انقلاب رنگی صورتی زنانه را شبیه آنچه «مادران روسری سفید» در آرژانتین پایه‌ریزی کردند را پیش‌بینی می‌کردند.

با این پیش‌فرض‌های سیاسی و ادعای مکرر کنش‌گران سیاسی می‌توان  زمینه القاء این انقلاب زنانه را در بخش عمده‌ای از سریال‌های شبکه نمایش خانگی جستجو کرد. یکی از این سریال‌ها  «شبکه مخفی زنان» است.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویرتابلوی صورتی همراه با دو مشت گره کرده با درج شعار «زن، قدرت، شکوه»، شعار آشوبگران تحت عنوان «زن، زندگی، آزادی» را در ذهن متبادر می‌کند.  

 

پرده اول: الگویی برای شبکه سازی زنانه

در سریال «شبکه مخفی زنان» میرزا محمود خان (سیامک‌انصاری) همراه با همسرش «سلطان» و سه دخترش در دوره رضاخانی(سال ۱۳۱۰) زندگی می‌کنند. او در حالی با کابوس انقراض نسل خود دست و پنجه نرم می‌کند که عنوان مدیرکلی اداره ثبت احوال را یدک می‌کشد.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

 

«مدبر الملک» (مهدی هاشمی) معاون اداره معارف با وزیر دربار ارتباط نزدیکی دارد و به او ماموریت داده می‌شود برای جلوگیری از انشعابات متکثر جمعیت‌های زنان، یک کانون بانوان متمرکز دولتی راه اندازی کند. برای اداره این انجمن «میرزامحمود» که چهار بار ازدواج کرده، انتخاب می‌شود.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

 

 مدبرالملک تشکیلات پراکنده زنانه‌ را می‌خواهد حکومتی کند و با ساختن سندیکای دولتی زنانه  قدرت احتمالی سایر شبکه‌های مخفی زنان را کنترل کند. سریال هدفگذاری محتوایی خود را با دست گذاشتن روی نقاط عطف چند همسری میرزا پیش می‌برد تا رویکردهای محتوایی و اهداف القایی‌اش را به حاشیه نمایش ببرد، اما از پایان قسمت چهارم، هدفگذاری خود را با صراحت بیشتری با مخاطبانش درمیان می‌گذارد.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

 

در پایان قسمت چهارم سریال نخستین جلسه ثبت‌نام و عضوگیری از زنان با حضور میرزا و دلبرجان (لیلاحاتمی) برگزار می‌شود.

میرزا در حالی که یک کراوات صورتی بر تن دارد وارد حیاط برگزاری محل جلسه می‌شود. در پشت او یک تابلوی صورتی قرار دارد که در نماهای نخست به خوبی دیده نمی‌شود اما با ورود سیامک انصاری شعار تابلو در بالای دو مشت گره کرده عیان می‌شود. شعار تابلو این است: زن، قدرت، شکوه.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

 

در قسمت چهارم این سریال شعار رسمی مشابه آشوب‌های اخیر  روی تابلویی اعتراضی درج شده و نکته جالب اینجاست که این قسمت از سریال در  ۲۶ آگوست ۴ شهریور ماه ۱۴۰۱  توسط پلت‌فرم «نماوا» منتشر شده است، دقیقا یکماه قبل از فوت مرحومه مهسا امینی.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

پیش از این  شعار زن، زندگی، آزادی در فیلم دختران آفتاب (اوا حسون) با بازی گلشیفته فراهانی رونمایی شده بود.

 

پرده دوم : موضوع تبیین رنجنامه‌ی زنان در تاریخ

سایر اشارات و خطوط القایی سریال بسیار قابل توجه است. میرزا و دلبرجان(انسیه) برای پذیرفتن زنان در این باشگاه با زنی با عنوان «مجهول خفته» گفت‌وگو می‌کنند. مجهول که نامش بسیار استعاری و تمثیلی است می‌گوید: در محله ما زنان همگی کچل هستند. ما می‌توانیم به عنوان انجمن زنان کچل به باشگاه شما اضافه شویم. او در ادامه می‌گوید: موهایمان را گرفته‌اند و می‌فروشند، انگار پولی خوبی در آن است.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

 

مجهول در ادامه مونولوگش می‌گوید: یه مشت پهلوان پنبه در بازار قیمت می‌گیرند که قیمت گیس زنان چند است. هی چرخ می‌زنند در زورخانه عاقبت زورشان به ما زنان در خانه می‌رسد. وقتی خوابیم داریم خواب چهل گیس و افسانه شاه‌پریان می‌بینیم، موهای ما را قیچی می‌کنند. صبح پا می‌شویم تن‌هایمان عرق کرده و خیس، بیرون هم فریاد غیرت و حفظ نوامیس. اول جیغ و فریاد و دعوا که ای نامردان مثل دشمن از پشت خنجر می‌زنید. گویی شیر مادرتان را نخورید  و از یک جایی فکر کردید چرا سر بی‌مو را باید پنهان کنیم، لچک را دادیم عقب به نشونه، تا آبرو برای آدم بی غیرت نماند.

در این سریالی که جنبش اعتراضی زنانه در افکار عمومی تبیین کند  به صورت کاملا در فصل‌بندی‌های مشخص به نشانه‌های یک انقلاب (آشوب) زنانه اشاره می‌شود. مثلا کاراکتر «اشرف الموک نظامی» در ادامه رنج زنانه در ادوار مختلف تاریخی در آزمون ورودی به کانون جمعیت زنان می‌گوید: "  از دانش مکتوب به زنان کاغذ پاره‌ها می‌رسد، که پدر، برادر، شوهر و مردان همسایه پیشتر مچاله‌اش کرده‌اند، اما همان  مچاله  در دستان زن بازمی‌گردد به روز اولش. به شاخه های پربرگ درخت که زن زمین است، خاک است، بارده و زاینده و مرهم برای زخم‌های تن و کاغذهای مچاله.

هدف سریال انگشت نهادن روی مسئله‌ای است که بارها توسط حامیان این جنبش در داخل و خارج مطرح شده است و منظور کاملا شفاف است که رفتار جامعه مردسالار با زنان طی قرن‌های اخیر ظالمانه بوده و خیزشی زنانه زمینه رهایی را آنان را فراهم می‌کند. مدبرالملک نیز به عنوان نماینده حاکمیت وقت، طرح صنف‌سازی از جمعیت‌های زنانه به همین بهانه مطرح می‌کند.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویرنمایی از قسمت «آنچه گذشت» سریال شبکه مخفی زنان 

 

پرده سوم :  دخل «آقایان» را بیاورید!

شروع هر قسمت سریال با یک آنچه گذشت آغاز می‌شود در قسمت پنجم راوی (افشین هاشمی کارگردان سریال) می‌گوید:" طرف درگذشت یعنی چی؟ یعنی از یک دری گذشت؟ بروید این حرف‌ها را از کسانی بپرسید که این رقم معرفت‌ها حالیشون است. ما که شغلمون شده «آنچه‌گذشت‌ خوانی» فعلا نقلی نداریم از مرگ و میر و درگذشت و این قبیل حرفای اشک‌آور. در ادامه تصویری از مردی ژنده پوش با لباس روحانیت نمایش داده می‌شود و با گذاشتن علامت سئوال و تعجب در کنار این تصویر، مفهومی خاص را درباره گذشتن از این نماد به مخاطب ارائه می‌دهد.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

 

در ادامه این بخش، به سخنرانی میرزامحمود اشاره می‌ شود و راوی می‌گوید: مدبرالملک به میرزا محمود می‌گوید در جمع زنان سخنرانی‌اش کند اما او  در کاسه آقایان می‌گذارد و در سخنرانی می‌گوید: نسوان محترم چه نشسته‌اید، بزنید دخل «آقایان» (با هر تفسیری) را بیاورید که دیگر جرات نکنند شما را بچزانند. مدبر الملک ناراحت می‌شود و دلبرجان، سمبلی از زنان مدرن و از اعضای ارشد این سندیکا، از این سخنرانی میرزامحمود مشعوف می‌شود.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

 

پرده چهارم: برای قیام علیه امنیتی‌ها باید سلاح بدست گرفت!؟

در این سریال «مه لقا» دختر میرزامحمود با یک تیم تئاتری همکاری دارد و ماموران امنیتی به شدت گروه‌های هنرمند در حوزه تئاتر(نمایش) را کنترل می‌کند.

کارگردان این گروه تئاتری شخصی به نام «ضیاخان» است که قصد دارد نمایش دختران کوچک که کاملا اشاره و نشانه‌ای سیاسی در آن وجود ندارد را روی صحنه ببرد. اما در نیمه راه به دلیل ارتباطاتش با برخی هنرمندان فعال در عرصه سیاست، توسط ماموران امنیتی فراخوانده می‌شود و به دلیل شناخت یکی از نیروهای مبارز علیه حکومت، توسط بازجوها مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد و پس از خروج از نظمیه توسط اشرار(تعبیر تاکیددار راوی سریال) مسلح می‌شود و تصمیم به اقدام مسلحانه دارد.

یکی از راه‌های گریز از ممیزی و القائات روز، بردن روایت‌های سریالی به گذشته است. شگردی  که در سریال‌های تاریخی شبکه نمایش خانگی اخیر نمود پررنگی دارد. اما شکی نیست که این‌همانی‌های فراوانی در نسبت با زیرساخت‌های گفتمانی آشوب‌های اخیر در متن این سریال تطبیق داد.

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

پرده پنجم: عوامل دخیل در تولید و پخش این سریال چه کسانی هستند؟

با اینکه در تیتراژ نامی از جواد نوروزبیگی نیامده، اما در سوابق اخبار مجله نماوا نام او به عنوان تهیه کننده درج شده است.

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

 

سرمایه‌گذاری این پروژه در ابتدای شروع سریال برعهده منصور حاجی امینی بود و پخش آن را کمپانی نماوا بر عهده دارد.

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

 

شایعه‌ای در فضاهای رسانه‌ای به صورت غیررسمی مطرح می‌شود که جواد نوروزبیگی ممنوع‌الکار است و حواشی برادران لیلا زمینه این ممنوعیت را تشدید کرده است. در تیتراژ نام فرزند و برادر او به عنوان عوامل این سریال درج شده است.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

پرده پنجم : نماوای شمالی آیدا مصباحی، نماوای جنوبی مهتاب کرامتی

سریال شبکه مخفی زنان از پلت‌فرم نماوا منتشر می‌شود. پلت‌فرمی که مدیر تولیدی آن را آیدا مصباحی بر عهده دارد. اغلب تولیدات راهبردی نماوا با مضامین قابل بررسی تا قبل از دوپاره شدن حوزه تولید برعهده مصباحی بود. مصباحی کارش را در فضای هنری و رسانه‌ای با روزنامه‌نگاری آغاز کرد و پس از آنکه سال ۱۳۸۸ به عنوان رئیس کانون جوانان حزب کارگزاران دستگیر  شد مسیر حرفه‌اش را تغییر داد و مدتی به عنوان تهیه کننده موسیقی فعالیت‌هایش را ادامه داد. تا اینکه با شروع فعالیت‌ پلت‌فرم نماوا به این مجموعه پیوست.

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویرآیدا مصباحی در فستیوال ونیز در میان هومن سیدی و محسن تنابنده 

 

اما شنیده‌ها حاکی از آن است طی چند ماه اخیر مهتاب کرامتی به عنوان تهیه کننده ارشد همکاری خود را با این کمپانی آغاز کرده  و سرزمین نماوا به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شده است. حکمرانی زنانه در بخش شمالی نماوا بر عهده آیدا مصباحی و در بخش جنوبی برعهده مهتاب کرامتی است.

 

انتشار راهنمای اغتشاشات زنانه در پلتفرم «نماوا»/ شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه به خیابان رسید؟ +تصاویر

 

نویسندگی این سریال را محمد رحمانیان برعهده دارد. کارگردان تئاتری که آخرین حاشیه مربوط به اجرای کنسرت-نمایش ترانه‌های قدیمی پیکان جوانان است که به دلیل ارجاعات نمایش به سال ۱۳۸۸ و تک خوانی زنان به دادسرای ۲۱ ارشاد احضار شد.

اما با توجه به محتواهای قابل بررسی و تحلیل و بررسی نماوا ذکر یک نکته ضروری است.

با اینکه تعداد شمارگان افرادی که در حال حاضر به صورت فعال کاربر نماوا هستند از عدد ۴۰۰ هزارنفر تجاوز نمی‌کند، اما سریال‌های پلت‌فرم نماوا توسط سامانه روبیکا به صورت رایگان منتشر می‌شوند و علاوه بر این پخش، سریالی که شعار زن، زندگی، آزادی را تبلیغ می‌کند و برای این ایام ساخته شده، در ابعاد گسترده‌ای توسط این سامانه تبلیغ می‌شود.

در اقدامی تامل برانگیز سریال‌های این پلت‌فرم توسط روبیکا حمایت می‌شود و می‌توان روبیکا را در تبلیغ و انتشار محتوای سریال شبکه مخفی زنان به صورت رایگان سهیم دانست. انتظار می‌رود مدیران روبیکا در بازنشر و پوشش محتواهای پلتفرم نماوا حساسیت و دقت بیشتری به خرج دهند.


:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 22 آبان 1401
اگر پیشرفت و حرکت رو به جلوی یک جامعه را به قطاری تشبیه کنیم به‌طور قطع امید موتور محرکه این قطار است که بدون آن امکان حرکت رو به جلو و پیشرفت نیست. به همین اندازه هم می‌توان به نقش بسیار با اهمیت امید پی برد. رهبر انقلاب نیز در دیدار با جمعی از اساتید و نخبگان در 8 خرداد 1398 فرمودند: «یک شرط اساسی برای پیشرفت عبارت است از امید...» امید برای یک فرد و یا یک جامعه هدف نیست اما ما را به اهدافمان رهنمون می‌سازد. در مقابل امید؛ ناامیدی قرار دارد. به همان اندازه که امید نقش اساسی در حرکت روبه جلوی جامعه دارد ناامیدی نیز نقشی بسیار مخرب و بی‌بدیل در بازداشتن جامعه از رسیدن به اهداف و پیشرفت‌ها دارد.
با این اوصاف می‌توان به راحتی حدس زد که با توان مخربی که ناامیدی دارد از آن در شگردهای جنگ نرم و نبرد رسانه‌ای سوءاستفاده کنند. از دیر باز حتی از تزریق ناامیدی و پمپاژ آن در یک جامعه به منظور شکستن مقاومت آنها پیش از آغاز نبرد استفاده می‌کردند. امروز اما با پیشرفت رسانه‌ها و شگردهای پیچیده آنها پمپاژ ناامیدی در جوامع هدف نیز با برنامه‌ریزی و دقت انجام می‌شود. 
ناامیدی ذره­‌بینی برای بزرگ­نمایی از مشکلات
تزریق ناامیدی در یک جامعه باعث می‌شود تا آن جامعه نتواند جایگاه اکنون خویش را به درستی نشناسد و به توانایی‌ها و دستاوردهای خود پی نبرد. به نوعی ناامیدی مشکلات و مسائل کاذب برای جامعه می‌سازد، به مشکلات واقعی ضریب می‌دهد و آنها را بزرگ‌تر از آنچه هستند نمایان می‌کند و مسیرهای حل مشکلات را می‌پوشاند. 
در این‌باره رهبر انقلاب با نکته‌بینی و دقت و مرزبندی میان امید برخاسته از واقعیت‌ها و حقایق و امید کاذب در «بیانیه گام دوم انقلاب» متذکر شده‌اند: « نخستین توصیه من امید و نگاه خوش‌بینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همه قفل‌ها، هیچ گامی نمی‌توان برداشت. آنچه می‌گویم یک امید صادق و متکی به واقعیت‌های عینی است. اینجانب همواره از امید کاذب و فریبنده‌ دوری جسته‌ام، اما خود و همه را از نومیدی بی‌جا و ترس کاذب نیز برحذر داشته‌‌ام و برحذر می‌دارم. در طول این چهل سال- و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانه‌ای دشمن و فعال‌‌ترین برنامه‌های آن، مأیوس‌‌سازی مردم و حتی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبرهای دروغ، تحلیل‌های مغرضانه، وارونه‌ نشان دادن واقعیت‌ها، پنهان‌کردن جلوه‌های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه‌ همیشگی هزاران رسانه صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملت ایران است؛ و البته دنباله‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت می‌کنند.»
ناامیدی مرغ دیگران را غاز می‌نماید و مشکلات آنها را نمی‌نماید. بر همین اساس نیز از شگرد ناامیدی برای شکستن مقاومت یک ملت یا جامعه استفاده می‌شد. رهبر انقلاب در 23 اسفندماه 1397 در دیدار اعضای مجلس خبرگان فرمودند: «گاهی انسان با یک حادثه‌ای که مواجه می‌شود، توجه به توانایی‌های دشمن یا حرکت دشمن موجب می‌شود که انسان مأیوس بشود؛ حالا ممکن است وارد میدان هم بشود اما مأیوسانه وارد می‌شود؛ این یک جور مواجهه است. یک‌جور مواجهه این است که نه، انسان امیدوارانه وارد میدان بشود...» 
حال که به دو مقوله امید و ناامیدی به قدر وسع این مقال پرداختیم باید به سراغ کانال‌های ترویج ناامیدی برویم تا ببینیم دشمنان یک جامعه (و به‌طور خاص دشمنان ملت ایران) رسانه را چگونه در خدمت این شگرد می‌گیرند و نیز نکته مهم‌تر چگونه سخنان دشمنان برای جامعه باورپذیر می‌شود. 
هماهنگی برخی رسانه‌های داخلی 
با رسانه‌های دشمن
در این باره باید به 2نوع رسانه اشاره کرد: نخست رسانه‌هایی که به‌طور آشکار در اختیار دشمنان است مانند شبکه‌های فارسی‌زبان معاندی که ریشه در کشورهایی نظیر انگلستان و آمریکا و... دارند. گروه دوم اما شامل رسانه‌هایی هستند که با مجوز قانونی و در داخل جامعه وجود دارند اما آنها به‌طور بسیار نامحسوس در همان طریق و مسیر رسانه‌های دشمنان در حال حرکت هستند. با این وصف هر چقدر هم که با خوش‌بینی به عملکرد این رسانه‌ها نگاه کنیم باز هم این موضوع برای کسانی که در کار رسانه و روش‌های آن غور می‌کنند نمی‌تواند چیزی اتفاقی بوده باشد. یعنی این حد از همراهی با رسانه‌های دشمنان و روش و منش آنها گویای نوعی همگرایی و هماهنگی در خفا میان آنها است.
برای درک بهتر و ملموس‌تر از روش و منش هر کدام از این دو گروه مصادیقی را در ادامه می‌آوریم. شاید برای درک دشمنی پنهان رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی مثالی بهتر از دوره ورود کرونا به ایران نباشد. کرونا پس از مدت کوتاهی از پیدایشش در چین شروع به حرکت در جهان کرد و کشورهای جهان را یکی یکی در می‌نوردید و در این مسیر وقتی به ایران رسید رسانه‌هایی از قبیل بی‌بی‌سی فارسی ناگهان شروع به پخش گزارش‌ها و تحلیل‌ها و تصاویری کردند که هدف نهایی آنها چیزی جز پمپاژ وحشت در جامعه ایرانی نبود. این در حالی بود که مدتی قبل از آن یک گروه از پزشکان ژاپنی تحقیقاتی را در مورد کرونا و جان‌باختگان آن انجام داده و نتایجش را نیز اعلام کرده بودند که براساس یافته‌های این گروه ژاپنی بیش و پیش از آنکه ویروس کرونا جان انسان‌ها را گرفته باشد وحشت ناشی از این بیماری باعث مرگ خیلی از افراد شده چرا که به گفته آنها وحشت و ترس از ویروس کرونا نتایج مخربی در مکانیزم دفاعی بدن به‌دنبال دارد و باعث می‌شود سیستم دفاعی به‌طور کامل تسلیم این ویروس شود. عجیب است اما ناامیدی حتی برای گلبول‌های سفید داخل بدن ما نیز نتایجی گاه غیرقابل جبران در پی دارد.
خلاصه کلام آنکه بی‌بی‌سی انگلیس بر همان سیاقی که در تاریخ معاصر این سرزمین با ایجاد قحطی بزرگ 8 تا 10 میلیون ایرانی را به کام مرگ فرستاد این بار هم در فقره کرونا آرزو داشت با کمکی که به ویروس کرونا می‌دهد (آن هم با ترویج وحشت و اضطراب) سیستم‌های دفاعی بدن ایرانیان مقیم این آب و خاک را پیش از رسیدن ویروس کرونا مغلوب ساخته و آنها را به کام مرگ بفرستد. تازه این رسانه روباه پیر داشت در این روش و سیاق (ترویج وحشت و اضطراب) خود را گرم می‌کرد که ناگاه کرونا به جزیره رسید و جامعه انگلیس نیز درگیر شد. در این دوره مقایسه نوع پوشش دادن خبرهای کرونای ایران و انگلستان و تفاوت در آن، موضوع مورد توجه برخی از کاربران خوش‌ذوق و نکته‌بین توئیتر بود.
آنچه تاکنون گفته شد در مورد رسانه‌های دشمنان بود. در این بین اما بررسی عملکرد روزنامه‌ها و سایت‌های یک طیف سیاسی در داخل کشور متاسفانه نشان دهنده این است که گویا برخی عامدانه در روندی حرکت می‌کنند که مکمل شگرد رسانه‌های دشمن در ترویج ناامیدی و سانسور خبرهای امیدبخش است. 
برای غربگرایان همیشه مرغ همسایه غاز بوده
طیف موسوم به اصلاح‌طلب در رسانه‌هایشان بیانیه فلان جبهه سیاسی همسو، برای‌شان مهم است و تیتر می‌کنند. حرف‌های تکراری گروسی، انتخابات آمریکا، و هیاهوی قفقاز را هم؛ اما بهره‌برداری از راه‌آهن زاهدان- خاش به طول 155 کیلومتر که در زمینه پیشرفت شرق کشور و گسترش کریدور اقتصادی جنوب- شمال بسیار موثر است، هیچ جایی در میان انبوه تیتر و عکس‌های این رسانه‌ها ندارد!
یا مثلا خبر «رونمایی موشک بالستیک ‌هایپرسونیک»، و یا حتی کاهش قیمت ارز و سکه، که هنگام گران شدن، ضریب می‌دهند و تیتر یک می‌کنند؛ اما هنگام کاهش قیمت، ندید می‌گیرند!
منتقد بودن، محترم است. اصلا ارزشمند است، نیاز کشور است. اما منتقد تراز، کسی است که ضعف و قوت‌ها را کنار هم می‌بیند، و در بازتاب موفقیت‌های امیدوار‌کننده، بُخل نمی‌ورزد. سیاه‌نمایی مطلق برای مأیوس کردن مردم‌، کاری است که دشمن می‌پسندد.
موشک، بازدارندگی امنیتی و نظامی برای کشور می‌آورد، و راه‌اندازی خط آهن در مرز‌های جنوب شرقی، کمک به پیشرفت و رونق اقتصادی منطقه‌ای است که دشمنان، آنجا را ناامن و ویران می‌خواهند. چرا باید کسانی همیشه سمت دشمن غش کنند و خبرهای خوب و موفقیت‌ها را بپوشانند؟!
در این بین اما رسانه‌های مهم بین‌المللی (غیرفارسی‌زبان) به خوبی به ارزش بسیاری از چیزها واقف هستند. برای نمونه آزمایش موشک ماهواره بر قائم و یا ساخت موشک ‌هایپرسونیک توسط ایران بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های بین‌المللی داشتند. موشک ‌هایپرسونیک به موشک‌هایی گفته می‌شود که با سرعتی بالاتر از سرعت صوت حرکت می‌کنند و به همین خاطر سیستم‌های دفاع موشکی قادر به دفع آنها نیستند و جالب است بدانید که تنها
4 کشور توانایی ساخت چنین موشک‌هایی را دارند. 
برای درک بهتر از این موضوع که روش و عملکرد رسانه‌های طیف موسوم به اصلاح‌طلب چگونه عمل می‌کنند فقط کافی است که به ماجرایی که برای آب شرب شهرهای اراک، همدان و بخشی از استان خوزستان پیش‌ آمد بازگردیم. با شروع مشکل، رسانه‌های طیف اصلاح‌طلب با آب و تاب فراوان به ترسیم و حتی بزرگنمایی از آن پرداختند اما همین که دولت به میدان آمد و در مورد این شهرها کاری کرد کارستان و مشکل آب این شهرها را در کوتاه‌‌ترین زمان ممکن حل کرد دیگری در این رسانه‌ها خبری از حل آن مشکل و چگونگی حل آن دیده نمی‌شد. برای پی‌بردن به اهمیت کاری که صورت گرفت کافی است بدانیم که برخی کارشناسان برای اتمام پروژه آب اراک دست‌کم
3 ماه زمان لازم دانسته بودند اما دولت همه امکانات ممکن را پای کار آورد تا با کاری شبانه‌روزی و بدون وقفه در 3-4 روز این پروژه را به اتمام برساند.
برخی از مصادیق خبرهای امیدبخش که در این اواخر در رسانه‌های طیف موسوم به اصلاح‌طلب سانسور شده است عبارتند از: مهار کامل کرونا، کاهش نرخ دلار، رشد شاخص بورس، آبرسانی به 260 روستا در 8 ماه، راه آهن استراتژیک خاش- زاهدان، رونمایی از موشک‌ هایپرسونیک، پروژه آبرسانی غدیر، افزایش خرید تضمینی گندم برای خودکفایی، تابستان بدون قطع برق، تولید پانسمان مخصوص بیماران پروانه‌ای، پیشرفت‌های رصدخانه ملی ایران، صادرات توربین‌های ایرانی، موفقیت‌های ورزشکاران ایرانی، پرداخت بدهی‌های کلان دولت قبل، افزایش فروش نفت و...

:: بازدید از این مطلب : 264
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 19 آبان 1401

 

 
کشور ما به دلایل مختلف یکی از اهداف مشترک و مهم برای سلطه‌گران در پیاده کردن عملیات جنگ روایت‌ها و جنگ روانی است. درخصوص علت آن باید گفت؛ پیروزی انقلاب اسلامی و پایان دادن بر سلطه همه‌جانبه آمریکا و انگلیس و قطع حمایت مستقیم ایران از رژیم صهیونیستی، شوک بزرگ و بهت‌آوری برای جهان استکباری بود تا جایی که هنوز بعد از گذشت بیش از چهار دهه نتوانسته‌اند این شکست سنگین و محرومیت از منابع سرشار نفتی و دست‌اندازی و چپاول را هضم کنند. از سوی دیگر برافراشته شدن پرچم استقلال و آزادی توسط جمهوری اسلامی و انقلاب مردم ایران که تبدیل به الگویی عینی و زنده برای سایر ملت‌ها شد سنگینی این داغ برای مستکبران شکست‌خورده از انقلاب اسلامی را چندین برابر کرده است.
به‌دلیل اهمیت انقلاب اسلامی و نگرانی از گسترش ابعاد مختلف آن بود که از همان روزهای نخست دشمن از هرآنچه برای زمین‌زدن انقلاب اسلامی به فکرش می‌رسید دریغ نکرد از ایجاد جنگ‌های تجزیه‌طلبانه در اوایل انقلاب و سپس تحمیل جنگ 8 ساله و خسارت‌بار به ایران تا اعمال انواع تحریم‌ها و فشارها. اما هرچه گذشت از تاثیر این خباثت‌ها بر پیشگیری از حرکت انقلاب اسلامی ناامید‌تر شد تا جایی که امروز همان نهال نازک و شاید به خیال دشمن آسیب‌پذیر جمهوری اسلامی به درختی تناور تبدیل شده و کشورمان در سایه جمهوری اسلامی با شتابی کم‌نظیر در بسیاری از زمینه‌های علمی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و... جهشی خیره‌کننده داشته است.
حال به نظر می‌رسد دشمنی که نتوانسته با جنگ نظامی، تحریم، ترور و انواع فشارها مانع پیشرفت و حرکت رو به جلوی جمهوری اسلامی‌شود، دست به دامن جنگ روانی شده است. ایجاد بیش از 200 شبکه فارسی‌زبان ماهواره‌ای و حمایت مالی و تجهیزاتی از آنها، بهره‌برداری از انواع امکانات شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی و تلاش برای یارگیری از نیروهای رسانه‌ای همسو با خود در داخل کشور گواه جدیت دشمن در این عرصه است.  بخش مهمی از این عملیات و کارویژه طراحی شده، سیاه‌نمایی محض از وضعیت ایران، تحقیر و تلاش برای ناامید کردن مردم از عملکرد جمهوری اسلامی است به همین علت شما هرگز در رسانه‌های اختصاصی و فراوان دشمن علیه نظام هیچ‌گونه خبر مثبت یا ذره‌ای امید به آینده را نمی‌بینید.
در این شرایط است که دشمن با وجود اطلاع دقیق از میزان پیشرفت‌ها و توفیقات ایران پس از انقلاب دست به سانسور کامل آنها می‌زند در حالی که امروز به استناد برخی از منابع خود غربی‌ها و نیز به گواه واقعیات موجود، ایران از کشور عقب‌مانده و ضعیف و وابسته دوران پهلوی به کشوری صاحب‌نام در حوزه‌های مختلف علمی تبدیل شده است که در محافل جهانی حرف برای گفتن دارد و هر از گاهی خبر شکستن انحصار تولید یک محصول استراتژیک علمی توسط جوانان دانشمند ایرانی که در اختیار آمریکا یا برخی کشورهای محدود بوده است منتشر می‌شود.
در حوزه نظامی و صنایع موشکی و ریزپرنده‌ها ایران ضعیف در دوران پهلوی و نیازمند در دوران جنگ، امروز به جرأت در بین چند کشور صاحب‌نام جهان قرار دارد و توان و قدرت نظامی آن موضوعی پذیرفته از سوی غربی‌هاست تا جایی که آزمایشات موشکی یا احتمال فروش تجهیزات نظامی از سوی ایران به کشورهای دیگر ترس بر تن آنها انداخته است.
در صنعت هسته‌ای سرعت پیشرفت ایران سال‌هاست که غربی‌ها را شگفت‌زده کرده است و آنها برای کشیدن ترمز این پیشرفت که کاربردهای فراوانی در حوزه‌های پزشکی، انرژی و آب شیرین‌کن و خدمات دیگر دارد انواع حیله‌های سیاسی و حتی ترور دانشمندان جوان کشورمان را به کار برده‌اند.
در حوزه اقتصادی و صنعتی ایران پس از انقلاب با تکیه بر توان داخلی در حوزه‌های مختلف پیشرفت‌های چشمگیری داشته است که جایگاه بیست‌ویکم اقتصادهای بزرگ جهان در آخرین رتبه‌بندی صندوق بین‌المللی پول مؤید این مطلب است آن هم در شرایطی که دشمن انواع تحریم‌های بانکی و فشارهای اقتصادی را بر کشورمان تحمیل کرده است و اگر نبود این تحریم‌های سنگین و ظالمانه و نبود برخی کم‌کاری‌ها و سوءتدبیرها و شاید تنبلی عده‌ای از مدیران، جایگاه ایران در حوزه اقتصاد بسیار فراتر از موقعیت فعلی هم می‌بود.
در حوزه نفوذ و اقتدار منطقه‌ای موقعیت ایران قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست.
پیشرفت‌های چشمگیر در حوزه زنان، بسط مردم‌سالاری دینی، گسترش خدمات اجتماعی و رفاهی و حتی پیشرفت‌های بزرگ ورزشی در عرصه‌های جهانی و نمونه‌های مختلف و متعدد دیگر از توفیقات نظام جمهوری اسلامی را می‌توان برشمرد که البته طبیعی است هیچ‌کدام از این توفیقات و پیشرفت‌ها جایی در رسانه‌های خبیث دشمن همچون بی.بی.سی فارسی و اینترنشنال و... ندارد و آنها فقط مامور به سیاه‌نمایی یا بزرگ‌نمایی کمبودها و مشکلات هستند.
این به‌اصطلاح رسانه‌ها مامور هستند تلفات کرونایی ایران را با تلخ‌‌ترین و سیاه‌‌ترین حالت پوشش گسترده بدهند اما موفقیت بزرگ ایران در تولید چند نوع واکسن کرونا و مهار بیماری در کشورمان همزمان با ادامه تلفات فراوان در کشورهای غربی را سانسور کنند. باید گفت در داخل کشور برخلاف داشتن ابتکار عمل و دست برتر در بخش نظامی، علمی و حتی اقتصادی، در عرصه جنگ روایت‌ها و جنگ تبلیغی و روانی برخی کم‌کاری‌ها یا کم‌توجهی‌ها، غفلت‌ها یا خیانت‌ها و سوءتدبیرها باعث ایجاد فضای مناسبی برای دشمن شده است و آنها هم متوجه این نقطه ضعف شده‌اند و قصد ندارند سرمایه‌گذاری و فعالیت در این زمینه را رها کنند. نمونه تشدید یافته این فعالیت‌ها و جنگ روانی و روایت‌ها را در ماجرای اغتشاشات اخیر می‌توان به وضوح دید.
دستور رهبر معظم انقلاب درخصوص جهاد تبیین و مقابله با جریان تحریف را می‌توان در این فضا بهتر تحلیل کرد. اینکه ایشان چرا برای موضوع تبیین از لفظ معنی‌دار جهاد استفاده کرده‌اند یا اینکه چرا جریان تحریف را با جریان تحریم همراه دانسته و زیان و خسارت آن را گوشزد می‌کنند، نشان از اهمیت موضوع و البته توجه دادن به کم‌کاری‌های گذشته است. اینکه امروز برخی یا بسیاری از مردم و جوانان و نوجوانان ما در جریان جزئیات و ابعاد بسیاری از پیشرفت‌ها و موفقیت‌های کشور نباشند و یا از دشمنی‌ها و خباثت‌های تاریخی و امروزی دشمن اطلاع کافی نداشته باشند یعنی کم‌کاری در داخل و دادن فرصت به طرف مقابل و رسانه‌های پرآب‌وتاب و متنوع آن برای پر کردن ذهن خالی از اطلاعات درست و حقیقی مردم و جوانان. امروز دشمن با انواع ابزار رسانه‌ای و به‌خصوص فضای مجازی در اثر‌گذاری بر ذهن نوجوانان و جوانان ما به‌شدت فعال است، اما آیا در داخل به همان میزان برای این موضوع کار شده است؟
آیا جوان و نوجوان عزیز ما که این روزها و در حوادث اخیر درخصوص احتمال فریب‌خوردن برخی از این فرزندان ایران سخن فراوان گفته شد، اساساً شناخت کافی از دشمن و ماهیتش دارد تا متوجه قصد و نیت سوء و زبان چرب و فریبنده‌اش باشد؟
آیا به میزان کافی و مبتنی بر اصول کاربردی و نه رفع تکلیفی در دوران تحصیل دانش‌آموزان و دانشجویان اطلاعات و اسناد جنایت‌های دشمن در حق ملت ایران به آنها داده شده است تا در بزنگاه‌ها بتواند دوست و دشمن را تشخیص دهد؟
رهبر انقلاب چندبار درخصوص معرفی صحیح دشمن به دانش‌آموزان و دانشجویان سخن گفته‌اند. ایشان در آبان‌ماه 95 فرمودند: « بعد از آنکه جوان‌های ما رفتند و این مرکز (سفارت آمریکا) را تسخیر کردند و با زحمت زیاد توانستند کاغذهایی را که خرد شده بود (مدارکی را که در کاغذخردکن ریخته شده بود) گردآوری کنند و به‌صورت کتاب دربیاورند، آن‌وقت معلوم شد که چه توطئه‌هایی در طول این مدت در داخل سفارت آمریکا وجود داشته است. این کتاب‌ها حدود ۷۰ جلد است؛ شماها خوانده‌اید اینها را؟ چرا هیچ نشانی از مضامین برگزیده این کتاب‌ها در مجموعه مدارس ما، دبیرستان‌های ما، دانشگاه‌های ما نیست؟ چرا؟ این یکی از اعتراض‌های من است. وزیر محترم آموزش ‌و پرورش؛ چرا اینها را داخل کتاب‌های درسی قرار نمی‌دهید؟ چرا نمی‌گذارید نسل جوان ما، نسل جدید ما بفهمد و بداند که آمریکا با این‌جا چه کرده است و چه توطئه‌هایی زیر سر داشته؟»
کم‌توجهی و تعلل در عمل به این دستور راهبردی باعث شد تا ایشان در جریان دیدار هفته گذشته خود با دانش‌آموزان با گلایه از کم‌توجهی‌ها بگویند: «حادثه‌ سوّم هم که یک سال بعد از آن حادثه است ـ بعد از پیروزی انقلاب ـ هجوم دانشجویان به سفارت آمریکا است و پیدا کردن اسنادی در آنجا که این اسناد، توطئه‌های آمریکا علیه ملّت ایران را نشان می‌داد؛ هفتاد هشتاد جلد شده. شماها که وقت نمی‌کنید بخوانید این کتاب‌ها را، [امّا] من یک وقتی به آموزش و پرورش گفتم مضامین این کتاب‌ها را در کتاب‌های درسی بیاورید، متأسفانه نکردند. این [اسناد] نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در این مدتی که در ایران حضور داشتند ـ یعنی مثلاً از حدود سال ۲۸ و ۲۹ ـ چه کارهایی در ایران کردند، چه توطئه‌هایی و چه خیانت‌هایی انجام دادند.»
این همه تعلل و فرار از عمل به یک وظیفه مهم در حالی است که فراموش نمی‌کنیم در همان دولت قبل که به این دستور و توصیه مهم کم‌توجهی کرد، با سرعت و عجله‌ای عجیب موضوع تعهد و پیوستن ایران به برنامه اجرای سند مخرب 2030 که استعمار فرهنگی و تغییر ریشه‌ای در سبک زندگی ایرانی اسلامی دانش‌آموزان ما را دنبال می‌کرد به تصویب رسید و ابلاغ شد و اگر نبود روشنگری دلسوزان و رسانه‌های انقلابی و دستور صریح رهبری برای توقف آن معلوم نبود چه اتفاقات تلخی رقم می‌خورد. عجیب آنکه رئیس دولت قبل تا پایان مسئولیتش حاضر به لغو رسمی آن نشد! و در نهایت با روی کار آمدن دولت سیزدهم مصوبه اجرای سند 2030 رسماً لغو شد.
در سایه این کم کاری‌ها و فرار از مسئولیت‌هاست که بسیاری از نوجوان و جوان ایرانی وقتی اسم انگلیس را می‌شنوند در ذهن‌شان نه جنایت‌های بزرگ این دولت استعماری علیه ایران از جمله ماجرای قحطی بزرگ منجر به مرگ چندین میلیون از مردم کشورمان یا تحمیل سلسله پهلوی و... بلکه لیگ برتر جزیره و ترکیب چلسی و منچستریونایتد و منچسترسیتی و... خطور می‌کند. چرا بسیاری از نوجوانان و جوانان ایرانی وقتی نام آمریکا را می‌شنوند به جای اینکه به یاد کودتای 28 مرداد و حمایت آمریکا از رژیم پهلوی در کشتار انقلابیون و کمک به صدام در جنگ تحمیلی یا ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایرانی بیافتند نام «تام کروز» و «برد پیت» و فلان فیلم‌ هالیوودی در ذهن‌شان تداعی می‌شود؟
آیا نوجوان و جوان ما از جزئیات جنایت منافقان و ترور چندهزار نفر از مردم بی‌گناه ایران به دست آنها و همکاری‌شان با صدام خبر دارند؟ 
آیا مطمئن هستیم که همه دانشجویان ما از مناسبت 16 آذر و علت نام‌گذاری این روز به نام روز دانشجو یعنی کشتار دانشجویان معترض به سفر معاون رئیس‌جمهور آمریکا در 16 آذر سال 1332 در صحن دانشگاه تهران توسط رژیم پهلوی اطلاع دارند؟
بی‌شک اگر رسانه ملی و همه رسانه‌ها و به‌خصوص آموزش و پرورش بر روی مسئله دشمن‌شناسی و معرفی ماهیت کسانی که این روزها ماهیت پلیدشان را مخفی کرده و ژست دلسوزی برای مردم ایران گرفته‌اند درست عمل کرده و نوجوان و جوان و دانشجو و اقشار مختلف مردم جامعه به درستی و به‌طور کامل از کارنامه این گرگ‌های رفته در پوستین میش مطلع باشند هرگز فریب این نقاب دوستانه را نخواهند خورد و خود به بزرگ‌ترین مدعی و طلبکار از آنها تبدیل می‌شوند. ورود مستند و جذاب و به روز جنایت‌های دشمن به کتب درسی و یا انتشار نشریات دانش‌آموزی و دانشجویی با زبان نسل امروز با محتوای دشمن‌شناسی در کنار تولیدات قوی هنری نیاز مهمی است که دیگر نباید از آن غفلت کرد.

:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 19 آبان 1401
وزیر اطلاعات با بیان اینکه شبکه اینترنشنال از سوی دستگاه امنیتی ایران به‌ عنوان سازمان تروریستی شناخته شده و عوامل آن تحت تعقیب وزارت اطلاعات قرار خواهند گرفت، اظهار داشت: من‌بعد، هر نوع ارتباط با این سازمان تروریستی به ‌عنوان ورود به حوزه تروریستی و تهدید امنیت ملی تلقی خواهد شد. 
به گزارش «وطن‌امروز»، آشوب‌های خیابانی در 50 روز گذشته رفته رفته سیمای عملیات تروریستی و جرقه زدن یک جنگ داخلی را به خود گرفت. حالا دیگر برای اثبات این فرض که آنچه در خیابان‌های ایران می‌گذرد به یک نزاع مسلحانه می‌ماند نیاز به طرح احتمالات و بحث‌های انتزاعی نیست. صراحت مقامات آمریکایی در اقرار به مسلح کردن آشوبگران داخلی، فعال شدن گروهک‌های تروریست در مرزهای شرقی و غربی کشورمان و وقوع فجایعی همچون حوادث اکباتان و کرج پرده از سیمای حقیقی سناریوهای دشمنان برداشت. مواجهه ایران با آنچه باید صراحتا تروریسم نامید، مختصات جدیدی به مدیریت امنیتی کشور داده است. در این فضا رسانه‌های ضدانقلاب خارج از کشور مهم‌ترین ابزار روانی تروریست‌ها به حساب می‌آیند؛ رسانه‌هایی که از سویی با تشویق به خشونت و درگیری فیزیکی فضا را برای فعالیت‌های تروریستی در پوشش اعتراض هموار می‌کنند و از سوی دیگر با تریبون دادن به تجزیه‌طلبان، فروپاشی سرزمینی ایران را نرمالیزه می‌کنند. فایل صوتی افشاشده از یکی از مجری‌های شبکه بی‌بی‌سی فارسی که به دستور کار شبکه سعودی ایران اینترنشنال در تریبون دادن به جدایی‌طلبان اعتراف کرده بود از دیگر شاهدمثال‌ها برای وجود یک تروریسم رسانه‌ای علیه ایران با میدان‌داری شبکه‌های لندنی بود. در چنین فضایی مقابله با تروریست‌ها پیش‌نیازی به عنوان برخورد با بازوی رسانه‌ای تروریسم دارد؛ بازویی که نزاع‌های اجتماعی را با درگیری فیزیکی طراحی می‌کند، خشونت را توجیه و تشویق می‌کند و در نهایت با بهره‌برداری از فضای به وجود آمده، شرایط را برای میدان‌دار شدن گروهک‌های تروریستی هموار می‌کند. تجربه دولت‌های عربی در تبدیل کردن سوریه به میدان اجتماع تروریست‌های جهان، دولت سعودی را به این طمع انداخته که از ایران هم سوریه‌ای دیگر بسازد. آنچنان که ولیعهد دولت آل‌سعود چند سال پیش از رویای خود برای آوردن جنگ به داخل ایران خبر داده بود. شبکه ایران اینترنشنال به عنوان ابزار رسانه‌ای عربستان سعودی در چنین فضایی و با چنین هدفی فعالیت خود را از چند سال پیش آغاز کرد. روزنامه گاردین انگلستان سال 97 در گزارشی اعلام کرد عربستان سعودی بودجه هنگفت 250 میلیون دلاری شبکه «ایران اینترنشنال» را تأمین می‌کند! این شبکه سال 96 با جمعی از خبرنگاران BBC فارسی ـ با حقوق بالاتر ـ آغاز به کار کرد و تاکنون در راستای عادی کردن تجزیه‌طلبی و تروریسم، با بسیاری از چهره‌های ضدایرانی گفت‌وگو کرده است. تحلیل محتوای برنامه‌های این شبکه از همان ابتدا بخوبی نشان‌دهنده سناریویی خطرناک برای ایران بود؛ شبکه‌ای که ضمن پوشش همایش‌های سازمان منافقین، تریبون دادن مستمر به تجزیه‌طلبان و حرکت در مسیر فیک نیوزی، بیشترین اهتمام خود را بر فروپاشی اجتماعی و سیاسی ایران به عنوان مقدمات جنگ داخلی و فروپاشی سرزمینی ایران معطوف می‌کند. وجه غالب روایت‌های بصری و انتشار اخبار غیرمستند در اغتشاشات اخیر به ایران اینترنشنال این فرصت را داد تا به عنوان مهم‌ترین رسانه ویرانی‌طلبان یکه‌تازی کند. به همین خاطر برخورد با چنین رسانه‌ای به عنوان بازوی روانی تروریست‌ها پیش از هر چیز ضرورتی امنیتی به حساب می‌آمد. 
 
عوامل شبکه سعودی تحت تعقیب وزارت اطلاعات
حجت‌الاسلام سیداسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات در گفت‌وگویی با khamenei.ir در تحلیل نقش رسانه‌های خارج از کشور در اغتشاشات اخیر گفت: علاوه بر هدایت شبکه‌های ماهواره‌ای توسط سرویس‌های اطلاعاتی، گزارش‌های زیادی از فعالیت‌های گروه‌های مختلف ضدانقلاب در بستر رسانه وجود دارد که تحت مدیریت سرویس‌های اطلاعاتی متخاصم ایفای نقش می‌کنند که شاخص‌ترین آن، مداخله مستقیم آمریکا برای هماهنگ‌سازی برخی گروه‌های تروریستی ضدانقلاب با شبکه اینترنشنال بوده است که عملاً سازمان تروریستی اینترنشنال را شکل داده است و در مواردی نیز رژیم صهیونیستی با برخی از اعضای گروهک‌های تروریستی ارتباطات و هدایت‌گری داشته است. وی با اشاره به فعالیت رسانه‌های ضدانقلاب در انگلیس گفت: این رسانه‌ها چه در گذشته و چه در حال حاضر، پا را از حوزه راهبری اغتشاش فراتر نهاده و به دنبال سازماندهی حرکت‌های ایذایی و تروریستی در کشور هستند. این اقدامی است که کشور انگلیس آن را شروع کرده است. در گذشته، بارها و بارها ایران مانعی برای اقدامات تروریستی علیه کشورهای اروپایی بوده است ولی انگلیس و برخی کشورهای اروپایی در مقابل از هیچ‌گونه دشمنی علیه جمهوری اسلامی ایران فروگذار نکرده‌اند. خطیب ادامه داد: ما هرگز مثل انگلیس، پشتیبان اقدامات تروریستی و ناامن‌سازی سایر کشورها نخواهیم بود ولی دیگر تعهدی برای ممانعت از بروز ناامنی در این کشورها هم نخواهیم داشت، لذا کشور انگلیس هزینه اقدامات خود را برای ناامن‌ ساختن کشور بزرگ ایران خواهد پرداخت. وزیر اطلاعات با اشاره به اینکه دولت انگلیس که شبکه‌های ماهواره‌ای بی‌بی‌سی و اینترنشنال تحت حمایت آن و در چارچوب رسانه‌ای آن فعالیت دارند، امروز نقش تروریستی گرفته و این موضوع عبور از خطوط قرمز امنیتی جمهوری اسلامی ایران است، تاکید کرد: در همین‌جا می‌گویم که شبکه ماهواره‌ای اینترنشنال از سوی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان سازمان تروریستی شناخته شده و عوامل و دست‌اندرکاران این سازمان تحت تعقیب وزارت اطلاعات قرار خواهند گرفت و من‌بعد، هر نوع فعالیت و ارتباط با این سازمان تروریستی به‌عنوان ورود به حوزه تروریستی و تهدید امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تلقی خواهد شد. خطیب در ادامه در تبیین اهداف دشمنان در اغتشاشات اخیر، «ویران‌سازی ایران» را مهم‌ترین پروژه دشمنان خواند و گفت: حداقل از ابتدای سال جاری، دشمن در مقاطع مختلف نظیر روز معلم یا همزمان با مردمی‌سازی یارانه‌ها یا روز حجاب و عفاف، برای ایجاد ناامنی در کشور تلاش‌های گسترده‌ای کرده است که ضربات وارده به تیم‌های تروریستی متعدد در مناطق مرزی یا آن‌سوی مرز و نیز خنثی‌سازی عملیات انفجار در یکی از صنایع هوایی اصفهان از نمونه‌های بارز آن است؛ در همین اغتشاشات، طبق آخرین آمار، قریب به ۱۰۰ تن از عناصر وابسته به منافقین، بیش از ۱۵۰ نفر از عناصر وابسته به گروه‌های تروریستی کرد و سایر گروه‌های تروریستی دستگیر شده‌اند. وی درباره نقش سلبریتی‌ها در حوادث اخیر نیز گفت: قاعدتاً در تبیین اثرگذاری دشمن بر سلبریتی‌ها به ۲ دسته کلی باید اشاره داشت؛ مواردی که تحت برنامه مشخص و مستمر با هدایت سرویس‌های اطلاعاتی یا گروه‌های ضدانقلاب رخ می‌دهد و مواردی که بدون آگاهی و تحت تأثیر فضای‌ شناختی و احساسات، بروز می‌کند. وی ادامه داد: اخیراً هم مشاهده می‌شود که برخی از همین دست سلبریتی‌ها که دنبال‌کنندگان زیادی دارند، در کمال ناباوری اکانت خود را به عوامل سیا یا برخی کشورهای مرتجع منطقه می‌فروشند یا اجاره می‌دهند تا خریداران، منویات بیگانگان را با استفاده از اسم و شهرت این افراد به جامعه القا کنند. آیا یک چهره‌ ایرانی وطن‌دوست حاضر است به قیمت دریافت پول بیگانگان، ملت خود را بفروشد؟
 
وزیر ارشاد: همکاری با ایران اینترنشنال جرم است
نخستین واکنش رسمی به سخنان اخیر وزیر اطلاعات از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. محمدمهدی اسماعیلی روز گذشته در حاشیه جلسه هیات دولت در جمع خبرنگاران با اشاره به قرار گرفتن شبکه تلویزیونی «ایران اینترنشنال» در لیست سازمان‌های تروریستی، درباره مجازات همکاری با این رسانه سعودی گفت: طبق قانون همکاری با رسانه‌های تروریستی با مجازات و محرومیت همراه است. وی افزود: البته ما شبکه‌هایی نظیر این شبکه را رسانه نمی‌دانیم، بلکه اینها یک رسانه تروریستی هستند و در 2 ماه اخیر نیز مردم عملکرد آنها را دیده‌اند. در گفت‌وگوهایی که توسط برخی از این شبه‌رسانه‌ها پخش شد، نشان داده شد اینها به ‌دنبال ایجاد ناامنی و تفرقه و از بین بردن وحدت سرزمینی هستند. 
 
۱۲۰ مصاحبه با تجزیه‌طلب‌ها در ۵۰ روز
خبرگزاری تسنیم هم روز گذشته در گزارشی به بررسی عملکرد رسانه سعودی اینترنشنال در تریبون دادن به تجزیه‌طلبان پرداخت که اثباتی بر تمام فرضیات مطرح شده درباره کارویژه اصلی این شبکه است. بر اساس این گزارش، در این شبکه در 50 روز گذشته، 25 چهره تجزیه‌طلب بیش از 120 بار در این شبکه پای تریبون آمده و صحبت کرده‌اند. این تمرکز بر چهره‌های تجزیه‌طلب منحصر به اقوام خاصی نبود و آنها تلاش کردند افراد خودفروخته از همه اقوام ایرانی را روی آنتن بیاورند و پروژه تجزیه را با تحریک به اقدامات تروریستی و آشوب‌آفرینی از طریق رسانه‌شان پیش ببرند! البته این تعداد منحصر به افرادی است که به‌عنوان تجزیه‌طلب شناخته می‌شوند و نه دیگر سیاسیونی که صحبت‌های تجزیه‌طلبانه و قوم‌گرایانه کرده باشند. از نکات جالبی که در تریبون دادن این شبکه به چهره‌های تجزیه‌طلب به چشم می‌آید تکثر قومی چهره‌های تجزیه‌طلب است، به این معنا که میهمانان تجزیه‌طلب تنها به کردها محدود نمی‌شدند و این شبکه به تجزیه‌طلبان آذری، بلوچ و عرب هم تریبون داد تا گستره عظیمی از قومیت‌ها را با این پروژه درگیر کند. 
 
اتمام حجت فرمانده نیروی زمینی ارتش با اغتشاشگران   
فرمانده نیروی زمینی ارتش گفت: افرادی که امروز بازیچه شده‌اند بدانند ایران عرصه جولان آنها نیست و نخواهیم گذاشت خون شهدا پایمال شود و در کوچه و خیابان‌هایی که به نام شهدا است دشمن قدم بگذارد. امیر سرتیپ کیومرث حیدری در حاشیه سفر به گناباد اظهار داشت: با هم بودن و اتحاد داشتن جایی برای ماندن دشمن نخواهد گذاشت، دشمنان ما باید واقعیت‌ها را ببینند؛ این مردم ولایتمدارند و با تمام توان آماده حضور در صحنه هستند. وی اظهار کرد: دشمنان انقلاب از روزی که انقلاب ما نهالی نورس بود هجمه‌ها و دشمنی‌های خود را ساماندهی و اجرا کردند ولی هیچ کاری نتوانستند بکنند. بنا به فرمایش رهبر انقلاب، زمانی که نهالی نورس بودیم کاری نتوانستید کنید، حالا که درختی تنومند شده‌ایم هیچ غلطی دشمن نخواهد توانست بکند. حیدری با بیان اینکه امروز جمهوری اسلامی ایران در قله اقتدار دفاعی، امنیتی و سیاسی ایستاده و دشمنان این را برنمی‌تابند و علیه ما توطئه می‌کنند، افزود: افرادی که امروز بازیچه شده‌اند بدانند ایران عرصه جولان آنها نیست و نخواهیم گذاشت خون شهدای مقدس پایمال شود و در کوچه و خیابان‌هایی که به نام شهدا است دشمن قدم بگذارد. وی ادامه داد: اگر امروز آنطور که جامعه انقلابی مطالبه می‌کند با این افراد برخورد نمی‌شود اراده فرمانده کل قواست ولی روزی که فرمان برخورد صادر کنند قطعا جایی در این کشور نخواهند داشت. فرمانده نیروی زمینی ارتش با اشاره به اینکه جامعه ما شهیدپرور است و انقلاب‌مان با شهدا رشد کرده، عنوان داشت: عزت و اقتدار ما، بصیرت و معنویت ما امروز رهبری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای است و شهدا یاد دادند مبادا رهبری را تنها بگذاریم. این اقتدار با خون شهدا ادامه پیدا خواهد کرد و لازمه آن در صحنه بودن و اطاعت از فرامین رهبری است. حیدری در پایان تاکیدکرد: اگر می‌خواهیم به شهدا اقتدا کنیم راهی جز اطاعت از رهبری وجود ندارد.

:: بازدید از این مطلب : 321
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 18 آبان 1401

نظام در چهار دهه گذشته تجربه‌ای غنی از اعلام جنگ خیابانی جبهه معارضه  کسب کرده است. فرمول نیز ثابت است. بهانه‌ای علم می‌شود و این بهانه کلید رمز شروع یک پروژه خواهد شد. البته بهانه ادعایی پس از گذر زمان فراموش و بلا استفاده می‌شود. از جمله آن می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  • ۱: رمز کارزار ۲۹۵۷ روزه ترور توسط جنایتکارترین فرقه قرن چهاردهم(رجوی): برکناری بنی‌صدر 
  • ۲:  رمز شروع غائله کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸: توقیف روزنامه سلام
  • ۳: رمز شروع کودتای ۵۸۲ روزه میرحسین موسوی: اعلام تقلب در ساعت ۲۲ روز ۲۲ خرداد
  • ۴: رمز شروع ناآرامی دی ۱۳۹۶: تخم مرغ!

پروژه ۵۰ روزه اخیر نیز با رمز مهسا امینی شروع شد. دستگاه اطلاعاتی به این نتیجه رسیده بود که روز آغاز پروژه ۱۴۰۱ اول مهر است. دو موضوع نیز به عنوان سرفصل پروژه انتخاب شده بود: اول؛ حجاب. دوم؛ معیشت. امّا حادثه مهسا امینی روز شروع را جلو انداخت و همین باعث سکته آشوب‌های داخل شد. فی‌الحال ماجرای مهسا امینی به عنوان یک حادثه قضاوت می‌شود و هنوز دستگاه امنیتی برآورد نهایی خود را از واقعه عصر ۲۲ شهریور اعلام نکردند.

طرحی که قرار بود از دانشگاه شروع شود، از سقز شروع شد. تمرکز نیز به طرز ناشیانه‌ای به سمت برهنگی و متعاقباً خشونتِ داعشی‌ رفت و همین امر باعث شد که بعضی از معترضین با پروژه همراه نشوند. وقایع اخیر حتی نتوانست بدنه کف خیابانی دی ۹۶ را همراه کند.

نکته قابل توجه استفاده متعدد از تصاویر دختران جوان تحت عنوان «کشته شده توسط نظام» است. رویه‌ای که در سال ۸۸ با ماجرای مبهم ندا آقا سلطان تجربه شد و منجر به سنگین‌ترین تحریم تاریخ علیه ایران شد. هدف نهایی نیز تشکیل یک اجماع برای تحریم ملت است. تاکنون فوت بیش از ۱۵ دختر و زن جوان از سوی رسانه‌های لندنی-سعودی و بات‌های سایبری به اسم نظام فاکتور شده. وجه مشترک اغلب این داستان سرایی‌ها ضربه باتوم به سر و بعد تمایز آن تعلق به هریک از اقوام مختلف ایرانی است!

مرضیه دشمن زیاری، ندا بیات، نگین عبدالملکی، سارینا اسماعیل زاده، آیتک رضایی، اسرا پناهی، پردیس جاوید، هانا دوزدوزانی، سارینا ساعدی، مائده جوانفر، ناهید مصطفی پور، نسرین قادری، نسیم صدقی، پارمیس همنوا، آرنیکا قائم مقامی، پریسا بهمنی و نیکا شاکرمی اسامی است که در ۵۰ روز اخیر برای نظام فاکتور کردند. ماجرای هر کدام از این دختران متفاوت اما برنامه‌ ضدانقلاب یکسان بود؛ در واقع حاکمیت تا امروز هیچ اقدام امنیتی از خود نشان نداده است و به معنای واقعی کلام، از امنیتی شدن فضای کلی کشور جلوگیری کرده است و از روش های گوناگون و غیر خشن نسبت به رفتارهای داعشی‌ گونه معترضین، از گسترده شدن آشوب جلوگیری کرده است، ولی ضد انقلاب تنها با یک روش در حال عملیات روانی است؛ آن هم استفاده از این عبارت: نظام کشته است!

* ندا بیات

یکی از کارمندان شبکه منوتو در صفحه توئیتری خود نوشت:‌ «یک نفر بهم پیام داده از کسی که در بیمارستان امام حسین زنجان کار میکنه شنیده که ندا بیات دیروز فوت شده. میگن بهش مککرر تجاوز شده و خونریزی داخلی داشته و نذاشتن عمل بشه. نوشته خانوادش حتی مراسم تشییع رو نذاشتن اعلام کنن. من زنگ زدم بیمارستان و گفتن فقط باید با حراست اونم حضوری صحبت کنین! وقتی اسم حراست میاد میدونیم یعنی چی … فقط اینکه برام نوشته بودن که این دختر ۱۵ سال بیشتر نداشت … #مهسا_امینی »

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

چهار نکته در این داستان سرایی وجود دارد:‌

اول؛ شخصی به اسم ندا بیات اصلا وجود خارجی ندارد.

دوم؛ اشاره رسانه‌های لندنی-سعودی به دختر ۲۳ ساله جوانی است که روز ۴ آبان ماه روی سقف خودروی نیروی انتظامی در خیابان سعدی زنجان رفته بود.

سوم؛ فردی که لندن نشنین ادعا کردند کشته شده، دیروز در دادگاه حاضر شده بود!

چهارم؛ اسم این دختر جوان «اعظم عمندی» است.

 

* مرضیه دشمن زیاری

یک اکانت توئیتری با شایعه سازی و ادعای دوستی با مرحومه دشمن زیاری و خانواده آن، کشته شدن وی را بر اثر ضربات باتوم ماموران در اغتشاشات عنوان کرده و یک پیج اینستاگرامی نیز به این موضوع دامن زده است. این دختر جوان اهل بوشهر بود.

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

عبدالرحیم دشمن زیاری پدر مرحومه مرضیه دشمن زیاری در گفتگو با فارس در بوشهر اظهار کرد: دختر عزیزمان در هفته ‌های گذشته بر اثر سانحه تصادف که همه مستندات صحنه‌ای موجود است، فوت کرده است ... افراد مغرض در فضای مجازی شایعه سازی می‌کنند که مرگ مرحومه بر اثر تصادف نبوده که اینجانب عبدالرحیم دشمن زیاری ولی مرحومه این شایعه را به شدت تکذیب می‌نماییم و از مقامات محترم قضایی درخواست رسیدگی مجدانه و اشد مجازات از این گونه افراد داریم.»

راننده خودرویی که با مرحومه تصادف کرده، همان لحظه دستگیر و در حال گذراندن مراحل قانونی است.

* نگین عبدالملکی 

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

ابتدا داستانِ شبکه سعودی درباره نگین عبدالملکی را بخوانیم. کارمند ایران اینترنشنال روز ۲ آبان با حفظ کردن متنی پیرامون خانم عبدالملکی می‌گوید: «روز ۲۰ مهر، نگین در اعتراضاتی که در سطح همدان بوده شرکت می‌کنه و در آن جا ضربات باتوم به سرش می‌خوره، به تعداد خیلی زیاد و خیلی شدید. بعد از اعتراضات برمی‌گردد به خوابگاه. در خوابگاه جانش را از دست می‌دهد ولی در واقع توسط نیروهای امنیتی کشته می‌شود ... همون موقع وقتی حراست دانشگاه متوجه می‌شود، حمله می‌کند با نیروهای امنیتی به اتاق اون دانشجویانی که در جریان کشته شدن نگین قرار گرفته بودند

کارمند سعودی در اینجا شک می‌کند متن را درست حفظ کرده است یانه! تصویر از روی او برداشته می‌شود تا بتواند به متن سناریو نگاه کند. او ادامه می‌دهد: «بله! قرار گرفته بودند و در همانجا به آن‌ها می‌گویند که حق ندارید این موضوع را خبر رسانی کنید.» 

امّا ماجرا از چه قرار بود؟ بخش استان‌های خبرگزاری فارس روز ۲۱ مهر خبری در خصوص مصرف مشروبات الکلی تقلبیِ دست‌ساز توسط چند جوان در همدان منتشر کرد. روز ۲۴ مهرماه دادستان همدان توضیحات تکمیلی در این خصوص ارائه می‌کند: « صبح روز پنجشنبه ۲۰ مهرماه، دختر و پسر جوان با علائم شدید مسمومیت، توسط جوانی دیگر که او نیز دچار مسمومیت شده بود، به دو بیمارستان همدان انتقال داده می‌شوند ... هر سه نفر در ویلایی در همدان بر اثر مصرف مشروبات الکلی دچار مسمومیت شده اند ... با وجود اقدامات درمانی، دختر و پسری که حالشان وخیم‌تر بود، بعدازظهر روز پنجشنبه ۲۱ مهرماه فوت می‌کنند.».

تا روز ۲۴ مهرماه اصلاً اسمی از نگین عبدالملکی نیست. روز دوم آبان یورو نیوز فارسی نوشت:‌ «نگین عبدالملکی بر اثر ضربات متعدد باتوم نیروهای امنیتی در همدان جان باخت.» شبکه سعودی ایران اینترنشنال نیز داستان فوق را سرهم کرد.

پدر  این دختر جوان ادعای رسانه‌های لندنی - سعودی را تکذیب کرد. در متن نامه‌ای که به امضای پدر و عموی مرحومه نگین عبدالملکی رسیده عنوان شد: «بعد از گذشت چند روز از فوت دخترم به علت مسمومیت باخبر شدم رسانه‌های ضد انقلاب و معاند بی‌شرمانه با سوء استفاده از این حادثه دلخراش که ارتباطی با اغتشاشات اخیر ندارند قصد بهره‌برداری و ایجاد تفرقه و تشویش اذهان دیگر دانشجویان را دارند؛ من به صراحت ضمن اعلام برائت از اقدامات و خبررسانی‌های کذب رسانه‌های کردی و غیر کردی که به دنبال متشنج کردن اوضاع و احوال کشور هستند اعلام می‌کنم مرگ دخترم ارتباطی به اغتشاشات اخیر نداشته است». نگین عبدالملکی از کردتبار بود.

* سارینا اسماعیل زاده

ایران اینترنشنال روز ۱۵ مهر نوشت: «سارینا اسماعیل‌زاده، دختر ۱۶ ساله، تازه‌ترین قربانی دستگاه سرکوب حکومتی است که به گفته سازمان حقوق بشر ایران، ۳۱ شهریورماه زیر ضربات باتوم ماموران امنیتی کشته شد.» تصویر زیر نیز مربوط به پست اینستاگرامی شبکه بهائی منوتو است.

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

واقعیت ماجرا چه بود؟ «سارینا» دختر نوجوان کرجی  ساعت ۲۰ دقیقه بامداد روز دوم مهر ماه متاسفانه بر اثر سقوط از ساختمان فوت کرده است. مادر سارینا نیز داستان موهوم فوت بر اثر ضربه باتوم را رد کرده است. 

* آیتک رضایی / اسرا پناهی / پردیس جاوید / هانا دوزدوزانی

بی‌بی‌سی فارسی می‌نویسد: «گزارش‌ها حاکی از جان باختن یک دانش آموز در مدرسه شاهد اردبیل به دلیل خونریزی داخلی است. شاهدان عینی گفته‌اند این دانش آموز بعد از حمله نیروهای امنیتی به دبیرستان شاهد به بیمارستان منتقل شده و در بیمارستان جان باخته، بر اساس گزارش‌ها، هفت دانش آموز هم با همکاری مدیر مدرسه به نیروهای امنیتی تحویل داده شده‌اند.»

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

از این سناریو دو اسم به عنوان کشته معرفی کردند. در ابتدا نام آیتک رضایی مطرح شد. کانال‌های پان ترک نیز با هدف تهییج احساسات، خبر کشته شدن یک دانش‌آموز در روز پنجشنبه ۲۱ مهرماه را نشر دادند. یکی از این کانال‌ها نوشت: «نام دانش آموزی که در دبیرستان شاهد به دست نیروهای سرکوبگر به قتل رسیده است، آیتک می‌باشد و  عکس متعلق به وی می‌باشد.»

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

کارمند شبکه سعودی ایران اینترنشنال نیز روز ۲۳ مهرماه،  زبان به رجزخوانی از فاصله ۵۰۰۰ کیلومتری ایران می‌گشاید و  می‌نویسد: «داغ دیگری بر تن ایران/ آیتک هم رفت کنار مهسا، نیکا، سارینا، غزاله و .... زیر بار این همه داغ دفن تان می‌کنیم.»

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

دروغ آتیک رضایی خیلی زود فاش شد. خبرگزاری رکنا در روز ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ (سه ماه قبل از ادعای رسانه‌های لندنی-سعودی) خبری تحت عنوان «خودکشی دانش آموز نخبه به دلیل سومدیریت کادر مدرسه» منتشر کرد. نام دانش آموز مذکور آیتک رضایی بود. 

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم
خبر رکنا درباره آیتک رضایی | تاریخ: ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ 

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم
تصویر واقعی آیتک رضایی دانش آموز اردبی

فیلمی که رکنا از آیتک منتشر کرد

رسانه‌های لندنی با فرار رو به جلو بلافاصله یک نام دیگر را جایگزین کردند: اسرا پناهی. رادیو فردا در همین رابطه ضمن ادعای ارتباط گیری با نزدیکان خانم پناهی نوشت: « این دختر نوجوان نه خودکشی کرده و نه دچار ایست قلبی شده، بلکه بر اثر خونریزی داخلی ناشی از ضرب و جرح جان باخته است.» جالب است در کانال‌های تلگرامی برای اسرا پناهی از عکس دروغ منتسب به آیتک رضایی استفاده کردند!

عموی «اسرا پناهی» روز ۲۳ مهرماه گفت: «برادر من یک ماه پیش فوت کرد و دخترش (اسرا پناهی) هم ناراحتی مادرزادی قلبی داشت. متاسفانه سه روز پیش ساعت ۱۲:۳۰ شب حالش خراب شد و با آمبولانس او را به بیمارستان بردند و همانجا فوت کرد. به هیچ تجمع و شورشی هم ربطی ندارد.»

برادر مرحومه اسرا پناهی نیز گفت: «به درغ گفتند که [خواهرم] در مدرسه شاهد درس می‌خواند و به دست ماموران کشته شده است. این خبرهای کذب را رسانه‌های مثل بی بی سی و ایران اینترنشنال منتشر کردند.» 

00

امّا این همه ماجرا نبود. همزمان رسانه سعودی «ایندیپندنت فارسی» روز ۲۲ مهر  از شخصیتی جدید این بار در سنندج رونمایی کرد. این رسانه سعودی نوشت: «پردیس جاوید، دانشجوی ۲۰ ساله اهل سنندج، در جریان اعتراضات روز ۱۶ مهر در بلوار پاسداران سنندج، در اثر شلیک مستقیم نیروهای امنیتی مجروح شد. به گزارش سازمان هه‌نگاو(!)، نیروهای امنیتی خانه‌ای را که پردیس در آن پناه گرفته بود، به رگبار بستند و او را با خشونت زیاد بازداشت کردند. » این رسانه از این واقعه هیچگونه فیلم و سندی منتشر نکرد. 

نکته جالب ماجرا اینجاست: عکس ادعایی پردیس جاوید همان عکسی است که برای آیتک رضایی نیز منتشر شد. این موضوع نشان می‌دهد که رسانه‌های لندنی با کمبود عکس برای داستان‌های دروغ خود روبرو شدند و در برهه زمانی یکسان، از یک عکس برای دو اسم مجزا اسفاده کردند. رسانه‌های معاند، دیگر خبری با اسم پردیس جاوید منتشر نکردند. 

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

همزمان اکانت‌های اینستاگرامی ضمن انتشار یک عکس، شایعه‌ای به این شرح منتشر کردند: «هانا دوزدوزانی دختر ۱۶ ساله دبیرستان دخترانه شاهد شهید رانی نظام بود که در حمله نیروهای نظامی به مدرسه کشته شد.»

 

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم
تکذیب خبر کذب مربوط به شخصیت خیالی هانا دوزدوزانی

پس از گسترش شایعه، صاحب عکس که یکی از فعالان اینستاگرامی بود، واکنش نشان داد. این عکس متعلق به فردی به نام هانا جعفری است و هانا دوزدوزانی اصلا وجود خارجی نداشت.  آیتک رضایی، اسراپناهی و هانا دوزدوزانی پروژه علم کردن یک دختر ترک پس از مهسا امینی کُرد بود.

* سارینا ساعدی

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

یکی از بزرگترین جنایات ضد انقلاب این است که یک خانواده عزادار را در شرایط حالی نامساعد مجبور به کنش‌گری سیاسی می‌کند. سارینا ساعدی دختر ۱۶ ساله سنندجی روز ۵ آبان در منزل فوت کرد. معارضین به دروغ مرگ این دختر را به اغتشاشات ربط داده بودند.

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

 

پدر سارینا در شرایط روحی نامناسب درباره لحظه فوت دخترش می‌گوید: «من خواب بودم. مادرم صدا زد که هرچه صدا می‌زنم، دخترت [سارینا] از خواب بیدار نمی‌شود. دیدم که از دهانش کف بیرون آمد و بدنش سیاه شد. حدود ساعت ۶ و ربع به بیمارستان رسیدیم ... [گفتند] دو ساعت قبل فوت کرده است ... گفتند خودش را  مسموم کرده امّا معلوم نیست چه چیزی خورده است.»

 

* مائده جوانفر

ساعت ۱۷ روز سوم آبان ماه خانمی به اسم مائده جوانفر پس از شرکت در کلاس آموزشی خود در استان قزوین، با خودرو ۲۰۶ خود از گردنه کوهین به رشت در مسیر بازگشت به منزل بوده که به خودروی او دلیل خواب آلودگی و ایضاً سرعت غیرمجاز منحرف  شده و به گاردریل جاده برخورد می‌کند.

روز ۴ آبان ۱۴۰۱ رسانه‌های لندنی نظیر شبکه بهائی منوتو مدعی شدند: «مائده جوانفر، پرستار ۲۸ ساله یک بیمارستان در رشت، در خیزش سراسری(!) چهارم آبان‌ماه در رشت توسط نیروهای امنیتی کشته شد.»

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

دادستان مرکز استان گیلان شایعات منتشره درمورد فوت مائده جوانفر در اغتشاشات را مردود دانست و گفت: این فرد بر اثر تصادف فوت شده است. مائده جوانفر پرستار شاغل در گیلان بوده است که بر اثر تصادف در اتوبان رشت به قزوین جان خود را از دست داده است.

اسماعیل جوانفر پدر مرحومه روز ششم آبان در مصاحبه با ایرنا گفت: «دخترم مائده جوانفر در حادثه رانندگی جان باخت نه در اغتشاشات اخیر رشت که رسانه های بیگانه آن را اعلام می کنند  ... دخترم مائده در درگیری‌ها اخیر به هیچ عنوانی حاضر نشد و ایشان جزو پرستاران که در دوران کرونا فعالیت‌های فداکارانه ای داشتند محسوب می شد ... جای تاسف و تعجب است که در جامعه برخی برای اهداف خودشان با جو سازی باید از فوت دخترم سوء استفاده و بهره برداری کنند.»

پدر مرحومه جوانفر در ادامه پیرامون حواشی ایجاد شده حین خاکسپاری گفت:«امروز در مراسم خاکسپاری دخترم، یک جوان ناشناس یک عکس از ایشان را که شخصی و در شان دخترم نبود را از رشت به همراه خود آورده بود و به دنبال برهم زدن مراسم بود که همسرم،(مادر مائده) با ناراحتی عکس دخترم را از ایشان گرفت ...در مراسم خاکسپاری دخترم، یک دختر جوان ناشناس شروع به دادن شعار کرد که با برخورد از سوی خانواده محل خاکسپاری را ترک کرد.»

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

 

* ناهید مصطفی پور

تعدادی از کاربران عکسی از ناهید مصطفی پور منتشر کردند و در توضیحات آن مدعی شدند که ایشان در اغتشاشات کشته شده است! داستان سرایی اکانت‌های توئیتری بر این فرض بود که خانم مصطفی پور در تهران ربوده شده و بعد از ۹ روز جسدش تحویل خانواده‌اش شده است.

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

 

یک روزنامه نگار اصلاح طلب در صفحه شخصی توییتر خود در خصوص این خبر نوشت: «مواظب خبرهای ساختگی باشیم. یکی از رفقای قدیمی‌ام – احسان رضوی – که سابقه دوستی‌مان ۲۰ سال است متاسفانه چند روز پیش همسرش ناهید (زهرا) مصطفی‌پور را به علت آنفلوانزا از دست داد. اما خبرش به دروغ با عنوان قربانی اعتراضات پخش شده. خود احسان در اینستاگرامش ماجرا را توضیح داده است.»

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم
توئیت خبرنگار اصلاح طلب

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم
توهیت همسر مرحومه مصطفوی پور

ناهید مصطفی پور از اقوام لر در یاسوج بودند و پس از نیکا شاکرمی دومین موردی است که معارضین نظام، بساط پروژه کشته سازی خود را در میان این قوم پهن کرده است.

 

* نسرین قادری

نسرین قادری ۳۵ ساله اهل مریوان روز ۱۴ آبان در منزل خود در تهران فوت می‌کند اما رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی وابسته به ضدانقلاب در ادامه پروژه کشته‌سازی، فوت این مرحومه را به اغتشاشات ربط دادند.

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

خانواده نسرین قادری خبر دروغ کشته شدن دخترشان را تکذیب کرده‌اند. پدر نسرین قادری درباره فوت دختر خود گفت: «دخترم تشنج داشت و به آنفلوآنزا هم مبتلا شده بود و شب همان روزی که فوت شده، برادرش تا ۱۲ شب پیش او بود و ما هم با او تماس تلفنی داشتیم و جویای حالش بودیم.» وی هرگونه شایعه درباره حضور دخترش در تجمعات اعتراضی و اغتشاشات را رد کرد.

 

* نسیم صدقی

«نسیم صدقی» دختر ۲۳ساله اهل شاهین‌دژ است که  به‌طرز مشکوکی در محلی خارج از محدوده شهر ارومیه به قتل رسید. همین موضوع باعث شد کانال‌های ضدانقلاب این موضوع را به نیروهای امنیتی منتسب کنند. کارمند بی بی سی فارسی در این رابطه می‌گوید: «روز نهم آبان در ارومیه، ماموران امنیتی با ۲ گلوله جنگی به او [نسیم صدقی] شلیک کردند.»  خانواده و نزدیکان نسیم صدقی این ادعا را تکذیب ‌کردند. رئیس پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی آذربایجان‌غربی نیز از شناسایی قاتل و دستیاران وی در ماجرای قتل نسیم صدقی خبر داد.

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

 

* پارمیس همنوا

شبکه منوتو نوشت: «پارمیس همنوا دانش آموز ایرانشهری بدلیل پاره کردن عکس خمینی در کتاب درسی کشته شد.» این شبکه درحالی این ادعا را انجام داد که اصلاً دانش آموزی به نام پارمیس همنوا در ایرانشهر وجود ندارد!

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

آموزش و پرورش ایرانشهر با صدور بیانیه‌ای کشته شدن یک دانش‌آموز در مدرسه پروین اعتصامی این شهرستان را تکذیب کرد. در متن بیانیه آمده است: «... روز گذشته یکی از کانال‌های معاند، کشته شدن یکی از دانش‌آموزان دختر با مشخصات پارمیس همنوا در دبیرستان دخترانه پروین اعتصامی را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده که این خبر از اساس کذب بوده و در کل حوزه آموزش و پرورش ایرانشهر دانش‌آموزی با این مشخصات وجود نداشته و هیچ دانش‌آموزی در شهرستان کشته نشده است.»

«شمس آبادی» دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان سیستان و بلوچستان نیز گفت: «انتشار خبر کشته شدن دانش آموزی به نام پارمیس همنوا در شهرستان ایرانشهر کذب است و صحت ندارد. هیچ دانش آموزی در شهرستان ایرانشهر کشته و یا حتی برای تحقیقات احضار نشده است.»

این ادعای دروغ بدنبال اضافه کردن دختر بلوچ به چرخه کشته سازی دختران در میان اقوام مختلف ایران بود. قریب به یک ماه قبل از ادعای فوق، منطقه جنوب شرق کشور به دلیل تحریکات عبدالحمید دچار التهاب شده بود و دروغ مذکور را در همین راستا می‌توان سنجید.

 

* آرنیکا قائم مقامی

نهاد خودخوانده کانون حقوق بشر ایران در صفحه توئیتری خود مدعی شد:‌«آرنیکا قائم مقامی ۱۷ ساله، براثر ضربات باتوم از پشت سر جان سپرده و به دروغ گفته شد از طبقه چهارم پرتاب شده است! مقامات امنیتی او را عمدا به بیمارستان ارتش بردند. »

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

«ساسان قائم مقامی» پدر مرحومه آرنیکا درباره نحوه فوت دخترش گفت: «صبح روز شنبه ۲۳ مهرماه، با همسرم به اتاق دخترم رفتیم که او را برای رفتن به مدرسه بیدار کنیم که دیدیم پنجره اتاق باز است و او از آنجا به حیاط منزل سقوط کرده است.»

پدر آرنیکا قائم مقامی تصریح کرد: «فرزندم چند روز در ICU بود و شنبه هفته بعد یعنی یکم آبان ماه فوت کرد، در حالیکه توئیتی که پخش شد و خبر از فوت او می‌داد، روز جمعه منتشر شده بود و فرزندم در آن روز هنوز زنده بود ... دخترم در این اغتشاشات شرکت نمی‌کرد و بسیار درس‌خوان، هنرمند و ورزشکار بود.»

صحبت‌های پدر آرنیکا قائم مقامی  

 

قائم مقامی در مورد انتشار تصاویر دخترش در بیمارستان گفت: «نمی‌دانم چه کسی از او در آن وضعیت عکس انداخته و این خبر را منتشر کرده است. من از شخصی که این عکس را گرفته شکایت دارم و از قاضی پرونده خواستم که پیگیر این قضیه باشد.»

 

*پریسا بهمنی

پریسا بهمنی سه شنبه مورخ سوم آبان ماه حدود ساعات ۱۹ شب و در پی تصادف رانندگی در تقاطع بزرگراه‌ شهید چمران و آیت الله هاشمی رفسنجانی (نیایش) به نحوی که وی پیاده و در خط بی‌آرتی (BRT) در حال تردد بوده که یک دستگاه کامیون با مرحومه برخورد می کند و وی بر اثر آن جان خود را از دست می‌دهد. امّا شبکه منوتو روایت یک حادثه را  اینگونه می‌نویسد:‌ «دکتر پریسا بهمنی در صحنه سازی تصادف کشته شد!»

 این ۱۷ دختر را نظام کشته است!+ عکس و فیلم

مدیر روابط عمومی سازمان نظام پزشکی کل کشور گفت: دکتر پریسا بهمنی متخصص جراحی عمومی براثر تصادف جان باخته است و خبر کشته شدن وی توسط ماموران امنیتی صحت ندارد.

علی صالحی دادستان تهران در خصوص فوت دکتر پریسا بهمنی بیان کرد: فوت خانم بهمنی هیچ ارتباطی با تجمعات در مقابل سازمان نظام پزشکی نداشته و اساسا درگذشت ایشان قبل از زمان اعلام شده بوده است.

نکته اینجاست: خانم بهمنی روز سوم آبان تصادف کرده بود اما رسانه‌های معاند تلاش کردند که با جعل خبر حضور وی در اجتماع مقابل سازمان نظام پزشکی در روز چهارم آبان، فوت خانم بهمنی را به اغتشاشات مرتبط کنند!

* نیکا شاکرمی

نیکا شاکرمی در ردیف اولین اسامی بود که در پروژه کشته سازی پس از شروع اغتشاشات مطرح شد. بی بی سی مدعی شد که نیکا در تجمع ۲۹ شهریور مفقود شد و پس از ۱۱ روز جسد را به خانواده تحویل می‌دهند. ماجرای نیکا شاکرمی جز پیچیده‌ترین پرونده‌های قضائی اخیر شد. 

سه فرد دیگر به نام‌های حدیث نجفی، غزاله چلاوی و فرشته احمدی در میان کشته شدگان هستند. پرونده این افراد کماکان باز است.

حدیث نجفی اولین فردی بود که پس از شروع آشوب‌ها فوت کرد. در ابتدا برخی از اعضای خانواده مرحومه، انگشت اتهام را به سمت نیروی انتظامی دراز کردند و معتقد بودند ماموران با ۳ گلوله جنگی به حدیث شلیک کردند. امّا نیروی انتظامی حاضر در میدان مسلّح نیست. گواه آن نیز وقایع روز چهلم حدیث نجفی است که تروریست‌ها، ماموران فراجا را با قساوت تمام به خون کشیدند. اگر ماموران فراجا مسلح بودند، هرگز شاهد صحنه‌های فجیع روز جمعه ۱۳ آبان در بزرگراه تهران - کرج نبودیم. 

پدر حدیث نجفی معتقد نیست که ماموران نیروی انتظامی دخترش را به قتل رسانده باشند. او از دستگاه قضایی خواست که قاتل دخترش را پیدا کنند. 

«غزاله چلاوی» نیز بر اثر شلیک گلوله در نا آرامی های مقابل فرمانداری آمل در تاریخ ۳۰ شهریورماه جانباخت. رئیس پلیس آگاهی مازندران در این رابطه گفته است: «رد گلوله بر پیکر مرحوم چلاوی نشان می‌دهد که گلوله‌ از ارتفاع بالا (محل حضور نیروهای انتظامی) شلیک نشده بلکه فردی از بین جمعیت (هم تراز با خانم چلاوی) به وی شلیک کرده است.»

ناصر عتباتی رئیس کل دادگستری آذربایجان غربی در رابطه با جزئیات فوت خانم فرشته احمدی در شهرستان مهاباد اظهار کرد: «در حال حاضر پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل شده و بازپرس جنایی در حال بررسی موضوع و انجام تحقیقات مقدماتی است ... طبق بررسی هایی که تا امروز انجام شده اثبات گردیده، شلیک گلوله از داخل منزل این فرد انجام شده و این موضوع را اعضای خانواده این خانم هم تایید کرده اند. حسب اعلام مراجع انتظامی و امنیتی در محدوده منزل این خانم در زمان وقوع حادثه هیچ گونه تجمع، اغتشاش و حضور پلیس نیز وجود نداشته است.»

جبهه معارضین به دنبال حقیقت نیست و صرفاً در پی جسدهای بی‌جانی است تا آن را علم کند. پیگیری‌های فارس در روز ۴ آبان نشان داد که از ابتدای اغتشاشات در شهر تهران تا روز مذکور هیچ معترضی کشته نشد و در عوض نیروهای بسیج و فراجا در پایتخت ۴ شهید را تقدیم امنیت مردم کرده‌اند. آمار دقیق شهدای اغتشاشات اخیر هنوز مشخص نیست، امّا قریب به ۴۰ اسم از شهدای فراجا و بسیج در اغتشاشات تاکنون رسانه‌ای شده است.

ایران قریب به ۹۰ میلیون جمعیت دارد. هیچ کدام معصوم نیستند و امکان ارتکاب خطا و گناه دارند. این امر در نهادهای انتظامی و امنیتی هم صادق است. امّا اگر نظام تصمیم بر سرکوب مسلحانه داشت، این تعداد از افراد انتظامی و بسیجی  ناجوانمردانه به شهادت می‌رسیدند؟ از طرفی، افرادی که در وقایع به دنبال حقایق هستند، باید این سوال را از خود بپرسند که سود کشتن یک فرد در یک تجمع نظیر ماجرای غزاله چلاوی و حدیث نجفی و سایرین چیست؟ چرا باید ماموران به حدیث ۳ گلوله شلیک کنند؟ چرا باید به فرشته احمدی در خانه‌اش شلیک کنند؟ چرا قربانیان ادعایی، جملگی از میان دختران جوان هستند؟

حقیقت روشن می‌شود.

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 384
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 17 آبان 1401

به گزارش مهر، اطلاعیه دوم وزارت اطلاعات پیرامون فاجعه تروریستی حرم شاهچراغ منتشر شد.
در این اطلاعیه آمده است:
پیرو اطلاعیه مورخ نهم آبان ماه جاری پیرامون دستگیری تعدادی از عوامل عملیاتی و پشتیبانی فاجعه تروریستی حرم حضرت احمدبن‌موسی(علیهماالسلام)، اینک بخش دیگری از اطلاعات به‌دست آمده را به استحضار ملّت شریف ایران می‌رساند:
۱. سلسله عملیاتی که سربازان گمنام امام‌زمان(عج) بلافاصله پس از وقوع فاجعه تروریستی چهارم آبان ماه آغاز کرده بودند، به‌صورت شبانه‌روزی و بی‌وقفه استمرار پیدا کرده است. این پیگیری‌ها در ابعاد اطلاعاتی، ضداطلاعاتی، امنیتی و فنی در جریان بوده و یکی از پیچیده‌‌ترین و گسترده‌‌ترین عملیات ضدتروریستی این وزارت را رقم زده است.
۲. مجموعه رصدها، تحقیقات و عملیات صورت گرفته تاکنون منجر به شناسایی و بازداشت کلیه عوامل هدایت صحنه، عملیاتی و پشتیبانی آن اقدام تروریستی شد. مضاف بر آن تعداد دیگری از عواملی که برای عملیات مشابه وارد کشور شده بودند نیز بازداشت شدند. بدین ترتیب تاکنون ۲۶ تروریست تکفیری دستگیر شده‌اند.
۳. کلیه افراد دستگیر شده، غیرایرانی و با ملیّت‌های جمهوری آذربایجان، تاجیکستان و افغانستان هستند.
۴. عنصر اصلی هدایت و هماهنگ‌کننده عملیات در داخل کشور، تبعه جمهوری آذربایجان بوده که از فرودگاه بین‌المللی حیدر علی‌اف در باکو پرواز و از مرز هوایی فرودگاه امام خمینی(ره) وارد کشور شده است. این فرد پس از رسیدن به تهران خبر حضور خود را به عنصر هماهنگ‌کننده در جمهوری آذربایجان اعلام نمود. بلافاصله از طریق سرپل عملیاتی داعش در افغانستان با شبکه اتباع خارجی داعش نیز ارتباط گرفته و حضور خود در تهران را به اطلاع آنها رسانده است.
۵. عنصر پشتیبانی‌کننده صحنه عملیات در شیراز، فردی افغانستانی به‌نام «محمد رامز رشیدی» با نام مستعار «ابوبصیر» و عامل تیراندازی در حرم مطهر به‌نام «سبحان کُمرونی» با نام مستعار «ابوعایشه» که تبعه تاجیکستان بود.
۶. تروریست‌های مذکور، در استان‌های فارس، تهران، البرز، کرمان، قم و خراسان رضوی مورد تعقیب قرار گرفته و دستگیر شده‌اند. تعدادی از آنها نیز در مرزهای شرقی و هنگام فرار از کشور بازداشت شدند.
۷. نفراتی از تروریست‌های یادشده، در حال آماده‌‌سازی و فراهم آوردن تمهیدات لازم برای عملیات تروریستی دیگری من‌جمله در زاهدان بودند. به‌عبارت دیگر، خون‌های مطهر و به ناحق ریخته شهدای مظلوم حرم حضرت احمدبن‌موسی(علیهماالسلام) موجب کشف مقاصد و اهداف بعدی جنایتکاران تکفیری و پیشگیری از چند عملیات تروریستی دیگر شد.
۸. رصد و تحقیقات همه‌جانبه اطلاعاتی و فنی، همچنان به‌صورت همه‌جانبه، شبانه‌روزی و سراسری ادامه دارد و همان‌طور که در اطلاعیه‌های پیشین اشاره شد، تا شناسایی و مجازات آخرین تروریست تکفیری دخیل در فاجعه حرم شاهچراغ، چه در داخل و چه در خارج از کشور باشند، ادامه خواهد یافت. قطعاً «آرتین»‌های مغمومِ وطن، گرفتنِ انتقامِ «آرشام»‌های پرپر شده را خواهند دید ان‌شاءالله.
در ادامه این اطلاعیه نیز آمده است: در پایان دو نکته را متذکر می‌شویم:
اولاً) چنان‌که قبلاً اعلام شد، سربازان گمنام امام‌زمان(عج) در همه مراحل تحقیقات و عملیات پیش‌گفته، از همکاری تمام‌عیار مردمی برخوردار بودند که ضمن تقدیر خاضعانه و صمیمانه به پیشگاه مردم عزیز، تقاضا دارد که همچون گذشته فرزندان مجاهد و گمنام خود را در این مأموریت حساس مساعدت فرمایند.
ثانیاً) پس از وقوع حادثه غمبار صدرالاشاره، تعدادی از بلندگوهای وابسته به دشمنانِ شناخته‌شده ملّت ایران و دنباله‌های داخلی آنها، به‌طور مستقیم و غیرمستقیم عملیاتِ تروریستی شیراز را به جامعه اطلاعاتی پرافتخار کشور منتسب کردند تا (به‌زعم آنها) اغتشاشات داخلی را مهار نمایند!
وزارت اطلاعات ضمن محفوظ دانستن حق پیگرد قانونی نسبت به عناصر عنودِ دامن‌زننده به آن اتهام ناجوانمردانه و خائنانه، اعلام می‌نماید که یافته‌ها از اظهارات عناصر تکفیری بازداشت‌شده، مبین سوءاستفاده تکفیری‌ها از فضای اغتشاشات و ناامنی برای انجام اقدامات تروریستی بوده است. اعترافات جداگانه چند تن از تروریست‌ها حاکی است که به‌دنبال وقوع اغتشاشاتی در کشور، فراخوانی از عناصر تکفیری برای انجام عملیات در جای‌جای کشورمان صورت گرفته است. این دقیقاً مضمونِ همان عملیات ترکیبی است که در بیانیه تبیینی مشترک این وزارتخانه و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مورد اشاره قرار گرفت. بدین ترتیب کسانی که آن جنایت وحشیانه و بی‌سابقه را به جامعه اطلاعاتی کشور منتسب کرده‌اند، در واقع نقش مکمل عملیات تروریستی و جنگ روانی داعش را ایفا نموده‌اند و از این جهت باید پاسخگوی مشارکت خویش در سناریوی خون‌بار داعشی-صهیونیستی باشند.
«وَ سَیَعلَمُ الذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُون»
والسلام علی من ‌اتّبع الهدی

و اما عقبه داخلی اغتشاشات 

امام خمینی(ره) چقدر درست و حکیمانه فرمود «منافقین از کفار بدترند». در بازشناسی نفاق برخی حامیان داخلی آشوب همین بس که دم از «دغدغه زندگی خوب» برای مردم زدند (تیتر و تحلیل چند روزنامه زنجیره‌ای)، اما بانیان جنایت تحریم بودند و در همین پنجاه روز فتنه هم تا توانستند، برای ضربه زدن به زندگی و جان و مال و کسب و کار و آسایش مردم فرصت فراهم کردند. این، برای شارژ خط ناکام تحریم بود. با هوچیگری درباره فوت یک نفر، اسباب ناآرامی را تدارک کردند، اما زنجیره شرارت و جنایت و ترور در کف خیابان و به خاک و خون کشیدن ده‌ها نفر توسط اشرار اجاره‌ای و آشوبگران تروریست را ندیدند، بلکه حتی به هنگام گرفتار شدن جنایتکاران، مدعی شدند نباید آنها را مجازات کرد، چون موجب ایجاد چرخه خشونت می‌شود و خشونت، خشونت می‌آورد(!) قبل از این هم، جنایتکاران جنایت می‌کردند و اینها نه این که درباره چرخه خشونت هشدار نمی‌دادند، بلکه جنایات اوباش و تروریست‌ها را با بزک «اعتراض مدنی»، تقدیس می‌کردند!
 علت این بی‌شرافتی را باید در آلودگی عمیق آنها یافت؛ آنجا که «معاون وزیر ارشاد دولت اصلاحات»، شبکه اسرائیلی- سعودی اینترنشنال (دعوت‌کننده به ویرانی، تجزیه‌طلبی، جنایت و ترور) را اداره می‌کند و ده‌ها جاسوس- خبرنگار مشابه (فراری یا هنوز مقیم ایران)، برای این شبکه و رادیو فردا، بی‌بی‌سی و صدای آمریکا تولید محتوا می‌کنند. برخی مدعیان اصلاح‌طلبی، در موضع اتهام هستند. ظلم بزرگی که اینها می‌کنند، به لجن کشیدن واژه انتقاد و اعتراض و به حاشیه ‌انداختن مشکلات واقعی مردم است. البته قاطبه مردم، به این جماعت وطن‌فروش بی‌محلی کرده و در اجتماعات بزرگ و کم‌نظیر، تودهنی اصلی را به طراحان اغتشاشات زدند.
 اولین بار نبود که منافقین غربگرا گفتند جنایتکاران و اشرار را مجازات نکنید. در همه تحریم و ترورهای آمریکا و اسرائیل و حتی زمانی که آمریکا توافق را زیر پا گذاشت، ماموران سیاسی- رسانه‌ای غرب گفتند مقابله به‌مثل و تلافی نکنید! اما عقل و شرع، درباره طراحان، مسببان و مباشران جنایات اخیر، حکم دیگری دارد. آنها باید تاوان سنگینی بپردازند. چنانکه امیر مومنان‌(ع) حکمت 314 نهج‌البلاغه و در موضوع بازدارندگی امر فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ. سنگ را به همان جايى كه از آنجا آمده، برگردانيد؛ که همانا شرارت را جز شرّ بازنمی‌دارد». هدف پادوهای میدانی و رسانه‌ای، فرسایشی کردن اغتشاش ولو در فضای ذهنی است تا هم ظرفیت‌های کشور را به تحلیل ببرند و هم با سرگرم‌سازی مسئولان، نسبت به مسائل راهبردی مهم داخلی و بین‌المللی ایجاد غفلت کنند. باید این گروه را تحت تعقیب و مجازات قرار داد، اما هرگز نباید در این سطح پایین متوقف ماند. ضربات اصلی با خسارات و تلفات سنگین، در انتظار شاهرگ‌های اقتصادی، امنیتی و نظامی طراحان جنگ ترکیبی، در منطقه و فرامنطقه است. جنگ ترکیبی را یا باید با ضربات ترکیبی، نامتقارن و دردناک‌تر از گذشته پاسخ داد.


:: بازدید از این مطلب : 452
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 15 آبان 1401
به گزارش «وطن‌امروز»، حوادث پنجشنبه گذشته در کرج و حمله وحشیانه اوباش به ماموران نیروی انتظامی، یک بسیجی و یک روحانی، بیش از هر چیز شمایل رفتار گروه‌های تروریستی را تصویر می‌کرد. شهادت یک جوان بسیجی، جراحت جدی یک روحانی و در نهایت مجروح شدن 10 مامور نیروی انتظامی، نتیجه نهایی میدان‌داری وحوشی بود که با سلاح‌های سرد و گرم به مدافعان امنیت حمله کردند. از نخستین ساعات انتشار تصاویر کرج، برخورد با اوباش و عاملان این اقدام وحشیانه تبدیل به یک مطالبه عمومی شد. مردم خواستار برخورد جدی با میدان‌داران اغتشاشاتی شدند که بخشی از رفتارهای وحشیانه‌شان در رسانه‌ها منتشر شد. 
در همین زمینه روز گذشته فرمانده انتظامی البرز از دستگیری ۱۱ نفر از اغتشاشگران و عوامل حمله به ماموران پلیس در آزادراه کرج - قزوین خبر داد. سردار عباسعلی محمدیان در این باره اظهار کرد: ۹ نفر از این افراد که قصد خروج از کشور را داشتند در یکی از استان‌های غربی کشور دستگیر شدند. 
وی با بیان اینکه در حال تحقیقات از این افراد هستیم و اطلاعات تکمیلی به‌زودی اطلاع‌رسانی می‌شود افزود: ۲ نفر دیگر از این متهمان به یکی از استان‌های کشور متواری شده بودند که با ردیابی‌های صورت‌گرفته و همکاری خوب مردم، این افراد نیز دستگیر شدند. محمدیان ادامه داد: در مجموع ۱۱ نفر در ارتباط با حمله به خودروی پلیس در استان البرز شناسایی و دستگیر شدند که پس از کسب اطلاعات بیشتر، اطلاعات تکمیلی به عموم مردم اعلام خواهد شد. روز گذشته همچنین یک منبع آگاه در گفت‌وگو با فارس از دستگیری عامل اصلی شهادت سید روح‌الله عجمیان، بسیجی کرجی خبر داد. به گفته وی، یکی از عاملان شهادت این شهید امنیت توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) شناسایی و دستگیر شده است. شهید عجمیان، متولد ۲۰ بهمن سال ۱۳۷۴ در کوهدشت لرستان و از بسیجیان حوزه ۴۱۷ شهدای کمالشهر بود که سابقه عضویت ۱۲ ساله در بسیج را داشت. یکی از دوستان این شهید درباره نحوه شهادت وی گفت: شهید عجمیان توسط آشوبگران محاصره شد و با ضربات چاقو به کمرش به فیض شهادت نایل آمد. وقتی به شهید عجمیان چاقو می‌زدنند، چند نفر دیگر از اغتشاشگران نیز به سیدروح‌الله حمله می‌کنند. وی با اشاره به ابعاد شخصیتی این شهید امنیت، ادامه داد: هنگامی که اغتشاشگران وی را محاصره می‌کنند به جهتی حرکت می‌کند که حمله اشرار به سایر بسیجیان و مدافعان امنیت را دفع کرده تا فقط به او حمله کنند. 
 
* ادعاهای یکی از عاملان شهادت شهید علی‌وردی
حوادث روز پنجشنبه کرج را اما می‌توان امتدادی بر فاجعه تروریستی 2 هفته پیش در شهرک اکباتان تهران دانست که در نهایت به شهادت مظلومانه شهید آرمان علی‌وردی پس از شکنجه فراوان منتهی شد. پنجشنبه 2 هفته پیش بود که خبر دستگیری 5 نفر از عوامل دخیل در شهادت شهید علی‌وردی منتشر شد. روزنامه همشهری با یکی از عاملان شهادت این شهید گفت‌وگو کرده و درباره جزئیات این جنایت و عواملی که منتهی به این اقدامات جنایتکارانه شد سوال پرسید. متهم دستگیرشده در شرح حادثه اکباتان گفت: شهید علی‌وردی را همان روز در میان جمعیت شناسایی کردیم. یکی از دوستان‌مان به ما پیامکی فرستاد، مشخصات مرد بسیجی را که در میان جمعیت و شلوغی بود به ما داد. من و دوستانم جوان بسیجی را دنبال کردیم و در پارکینگ یکی از بلوک‌های شهرک اکباتان او را گیر انداختیم. به او گفتم کد رمزت را بگو و سپس با چاقو او را زدم. یک نفر با سنگ به او ضربه زد و دیگری هم وی را به باد کتک گرفت. 
وی با تایید اینکه مصرف‌کننده مواد مخدر بوده درباره علل فریب خوردنش گفت: هر وقت گل مصرف می‌کنیم جرأت پیدا می‌کنیم به طوری که انگار می‌توانیم هر کاری انجام بدهیم، حتی کارهای هولناک و عجیب و غریب. پای شبکه‌های ماهواره‌ای می‌نشستم و مدام فضای مجازی را رصد می‌کردم، همین موجب شد فریب بخورم، تحت‌ تأثیر یک هیجان عجیب قرار بگیرم و ناخواسته تبدیل به یک مجرم شوم. این متهم درباره قصدش برای فرار از کشور گفت: خبر شهید شدن بسیجی را در فضای مجازی خواندیم و تصمیم گرفتیم فرار کنیم، ولی زودتر از آنچه تصور می‌کردیم دستگیر شدیم. وی درباره همدستانش در این جنایت هم گفت: همه‌ آنها از دوستانم هستند. سیکل یا نهایت دیپلم دارند. یکی از آنها، یعنی همان فردی که با سنگ به شهید ضربه می‌زد، تحت‌تأثیر هیجانات، کوکتل مولوتف درست کرده و در شلوغی‌های اخیر شرکت و از آنها استفاده می‌کرد. 

:: بازدید از این مطلب : 399
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 11 آبان 1401

ششم آبان‌ماه بود که بیانیه تبیینی مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه در خصوص حوادث و اغتشاشات اخیر در کشور منتشر شد.

از جمله محورهای موجود در این بیانیه که واکنش‌های مختلفی را در پی داشت، اشاره به نقش قابل توجه و اثرگذار دو نفر از آموزش‌دیدگان دوره‌های موسوم به «آموزش جنگ‌های ترکیبی و براندازی نرم» در «هدایت خبری» و «مدیریت افکار عمومی» است.

با توجه به محدودیت‌های قانونی، اسامی این دو فرد که در پوششش خبرنگار فعالیت می‌کردند، در این بیانیه به اختصار «ن. ح» و «الف. م» ذکر شده است؛ اما با توجه به واکنش رسانه‌ها و اشخاص صاحب تریبون در فضای مجازی در خصوص این اشخاص به نظر می‌رسد محل نظر این بیانیه خبرنگاران روزنامه شرق و هم‌میهن یعنی «نیلوفر حامدی» و «الهه محمدی» است.

واکنش مختلف خبرنگاران به بیانیه مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه

انتشار این بیانیه و ایراد چنین اتهام قابل توجهی از سوی دو دستگاه اطلاعاتی کشور به دو فرد مسبوق‌الذکر، واکنش‌های مختلفی را از سوی افراد و به‌ویژه خبرنگاران و روزنامه‌نگاران به‌همراه داشت.

عده‌ای اقدامات این دو نفر را عمل به وظایف روزنامه‌نگاری ارزیابی کردند و در ادبیات خود از جرم‌انگاری روزنامه‌نگاری ابراز تأسف و تعجب کردند و در مقابل عده‌ای نیز، اعتقاد بر این دارند که اقدامات این افراد ورای خبرنگاری و روزنامه‌نگاری بدون‌جهت بوده است.

مقام قضائی، تصمیم‌گیر نهایی در مورد گزارش دستگاه‌های اطلاعاتی

فارغ از تحلیل‌های صورت‌گرفته پیرامون مسائلی که در بیانیه دو دستگاه اطلاعاتی کشور در مورد این اشخاص مطرح شده، باید توجه داشت که دستگاه‌های اطلاعاتی در اصل ضابط قضائی محسوب می‌شوند و تصمیم‌گیری در مورد مسائل مطرح شده از سوی ضابط قضائی، بر عهده مقام قضائی است و چه بسا مساله و یا اتهامی از سوی یک ضابط متوجه شخص یا اشخاصی شود اما مقام قضائی در جایگاه قضاوت صحت آن مساله و اتهام را نپذیرد.

خبرنگاران و روزنامه‌نگاران؛ قشر مطلوب سرویس‌های اطلاعاتی برای جاسوسی در دنیا

اما نباید از این مقوله غافل شد که خبرنگاران و روزنامه‌نگاران همواره در جهان جایگاه مطلوب و مناسبی برای نفوذ دستگاه‌های اطلاعاتی کشورهای دیگر و پرورش جاسوس بوده‌اند. به‌طور مثال؛ والتر دورانتی، خبرنگار نیویورک‌تایمز که برای گزارش‌های ارسالی خود از شوروی برنده جایزۀ پولیتزر شد، در حقیقت عامل استالین بود که به‌طور مرتب گزارش‌های دروغین ارسال و همکاران خود را که در پی یافتن حقایق بودند بی‌اعتبار و بدنام می‌کرده است.

در نمونه‌ای دیگر ویتاکر چمبرز، سردبیر تایمز از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۸ که جاسوس شوروی بود، داستان ورود و خروج خود از حزب کمونیست را در زندگینامه‌اش با عنوان «شاهد» منتشر کرد.

سابقه جاسوسی در قالب خبرنگار در ایران

از جمله موارد مشهور جاسوسی در قالب خبرنگاری و روزنامه‌نگاری، شاپور ریپورتر با نام اصلی شاپور جِی، دیپلمات، روزنامه نگار است که مسئولیت جاسوسی از وضعیت ایران برای سرویس اطلاعاتی بریتانیا را بر عهده داشت.

در کنار این موارد، هزاران مورد دیگر از فعالیت جاسوس‌ها در قالب خبرنگار و روزنامه‌نگار و استفاده سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه از این قشر زحمتکش وجود دارد که در این مقال نمی‌گنجد.

در این میان، پوشش خبرنگاری به‌واسطه دسترسی‌های قابل توجه خبرنگاران در کشور به کانون‌های قدرت و اطلاعات همواره مطمع نظر سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه از جمله سیا، ام آی ۶ و موساد بوده است که در این گزارش به مواردی از آن‌ها اشاره می‌شود.

جیسون رضائیان، جاسوس-خبرنگار معروف

اواخر تیرماه سال ۹۳ بود که جیسیون رضائیان خبرنگار واشنگتن پست همراه همسرش یگانه صالحی، و یک عکاس خبری و همسر این عکاس که با رضائیان همکاری می‌کردند، توسط مأموران امنیتی در تهران به جرم جاسوسی بازداشت شدند.

زوج دوم مدتی بعد آزاد شدند و همسر جیسیون رضائیان که خبرنگار روزنامه انگلیسی‌زبان نشنال مستقر در امارات متحده عربی نیز بود، در اوایل مهرماه همان سال به قید وثیقه آزاد شد. رضائیان که از سال ۲۰۱۲ به عنوان خبرنگار در ایران فعالیت می‌کرد، تابعیت دوگانه ایرانی و آمریکایی داشت و با گذرنامه ایرانی خود وارد خاک ایران شده بود.

سابقه جاسوسی در ایران با نقاب خبرنگاری

از جمله مهم‌ترین اتهامات ضدامنیتی رضائیان، نفوذ در اماکن مهم دولتی و افشای برنامه‌های ضدتحریمی ایران از جمله هویت واسطه‌های تجاری و ماهیت شرکت‌های همکار ایران در فرایند دور زدن تحریم‌ها و جاسوسی از برنامه هسته‌ای کشور است.

بر اساس کیفرخواست صادره، دسترسی و جمع‌آوری اطلاعات طبقه‌بندی شده، همکاری با دول متخاصم و نوشتن نامه به اوباما رئیس جمهور آمریکا و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از جمله اتهامات جیسون رضائیان بود.

۲۶ دی ۱۳۹۴ دادستان وقت تهران اعلام کرد که در راستای مصوبات شورای عالی امنیت ملی و مصالح کلی نظام، چهار زندانی ایرانی دو تابعیتی ظرف روز جاری در چارچوب مبادلهٔ زندانیان آزاد شدند. بر اساس اعلام دادستان وقت تهران، جیسون رضائیان از جمله این اشخاص بود.

طراحی کمپین ضدامنیتی در پوشش خبرنگاری

مهرماه سال ۸۹ بود که دو خبرنگار آلمانی به‌منظور راه‌اندازی یک کمپین بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی ایران به خانواده یک زن ایرانی در تبریز که به اتهام قتل محکوم به قصاص شده بود، نزدیک شدند تا این موضوع را دستاویزی برای تحقق اهداف خود قرار دهند؛ اما با هوشیاری دستگاه‌های اطلاعاتی این دو نفر دستگیر شدند.

در نهایت این دو جاسوس خبرنگارنما در دادگاه به اتهام اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور جمهوری اسلامی ایران ابتدا به ۲۰ ماه حبس تعزیری محکوم شدند که در نهایت این حکم به جزای نقدی تبدیل شد و این دو آلمانی با پرداخت جریمه و پس از ۴ ماه بازداشت در ابتدای اسفند ۸۹ به همراه وزیر خارجه وقت آلمان به کشور خود بازگشتند.

سابقه جاسوسی در ایران با نقاب خبرنگاری

جمع‌آوری داده‌های مورد نیاز جهت تحلیل و طراحی اقدام بعدی از جمله اهداف سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه برای استفاده از خبرنگاران و روزنامه‌نگاران در شرایط بحرانی در کشور است که از قضا کاملاً مسبوق به سابقه بوده است. رضا رفیعی فروشانی، روزنامه‌نگار و نماینده سابق مجله تایم در ایران بود که در اوایل تیرماه سال ۸۸ توسط نیروهای مدافع امنیت به اتهام جاسوسی دستگیر شد.

وی به اقدام علیه امنیت ملی کشور از طریق جاسوسی به نفع بیگانگان و اجانب، تلاش در جهت راه‌اندازی شبکه‌های غیرقانونی ماهواره‌ای خصوصی و برقراری ارتباط با عناصر وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و امارات متحده عربی متهم شده بود.

پوشش مستقیم اغتشاشات ۸۸ برای سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه در قالب خبرنگار

رفیعی پس از انتخابات با حضور مستقیم در اغتشاشات ۸۸، گزارش لحظه به لحظه حوادث و آشوب‌های تهران را از طریق تصویربرداری به‌وسیله تلفن ماهواره‌ای، ایمیل و فیس‌بوک به خارج از کشور و به عناصر و عوامل سرویس‌های جاسوسی آمریکا و امارات متحده عربی منتقل می‌کرد.

رفیعی همچنین وظایفی از جمله جمع‌آوری اطلاعات آثار اجتماعی و اقتصادی ناشی از تحریم‌های آمریکا در ایران و انتخابات برای شبکه‌های ماهواره‌ای و نفوذ در احزاب سیاسی و تأسیس NGO با هدف تأثیرگذاری و استحاله چهره‌های سیاسی در راستای براندازی نرم را به عهده داشت.

سابقه جاسوسی در ایران با نقاب خبرنگاری

رفیعی به مدت دوسال به عنوان «منبع کد دار» با اخذ حقوق ماهانه برای سرویس اطلاعاتی امارات که به‌طور مستقیم با سرویس اطلاعات آمریکا و انگلیس مبادلات اطلاعاتی دارند، فعالیت می‌کرد.

در نهایت، دادگاه بدوی برای این اتهامات، او را به ۷ سال زندان محکوم کرد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه و نیم سال حبس قطعی تعزیری کاهش یافت.

مدرس خبرنگاری که جاسوس انگلیس از آب درآمد

نازنین زاغری از جمله جاسوسانی است که در پوشش خبرنگار برای انگلیس در ایران جاسوسی می‌کرد و به همین جرم دستگیر شده بود. دستگیری زاغری در سال ۹۵ منجر به دستگیری ۵۰ نفر از عوامل جاسوس انگلیس در ایران شده بود و به این شکل یکی از مهلک‌ترین ضربه‌ها به سرویس اطلاعاتی بریتانیا با دستگیری زاغری وارد شد.

زاغری مسئول شبکه‌سازی ام آی ۶ و وزارت خارجه انگلیس در جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا بود که در شبکه‌سازی‌های جاسوسی تحت پوشش خبرنگار و شکل‌دهی به انقلاب‌های رنگی در برخی کشورها نقش فعالی داشته است.

سابقه جاسوسی در ایران با نقاب خبرنگاری

این جاسوس از طریق برگزاری دوره‌هایی تحت پوشش آموزش خبرنگاری اقدام به جمع‌آوری اطلاعات می‌کرد و از سویی در شکل‌گیری ناآرامی‌ها نقش قابل توجهی بر عهده داشت. پروژه‌هایی هم‌چون شبکه‌سازی زنان و ناآرام‌سازی زنان از جمله مسئولیت‌های زاغری در کشور بوده است.

در نهایت نازنین زاغری پس از پایان دوره محکومیت ۵ ساله خود و در ازای آزادسازی ۵۳۰ میلیون دلار اموال بلوکه شده ایران و آزادی یک ایرانی با گذراندن تشریفات اداری به تیم انگلیسی تحویل داده شد و با یک هواپیمای عُمّانی به سمت انگلستان پرواز کرد.

کارویژه‌های سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه برای عملیاتی کردن اقدامات ضدامنیتی در کشور

همان‌طور که در اقدامات ضدامنیتی نازنین زاغری ذکر شد، «شبکه‌سازی زنان» و «ناآرام‌سازی زنان» از جمله پروژه‌های محول شده به وی از سوی سرویس اطلاعاتی متبوعش بوده است. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که دشمنان و سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه برای ایجاد ناآرامی و عملیاتی کردن اقدامات ضدامنیتی خود بر زنان جامعه حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند.

در همین راستا؛ در بیانیه تبیینی مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه آمده است که سرویس‌های جاسوسی غربی و صهیونیستی دوره‌های «آموزش مربیان جنگ‌های ترکیبی» برای تعداد قابل توجهی از عناصر مرتبط و از پیش نشان شده برگزار و به آن‌ها مأموریت داده‌اند که آموخته‌ها را به دیگران منتقل و بر مبنای آن‌ها به‌صورت تشکیلاتی عمل نمایند.

رصد دقیق اطلاعاتی تحرکات مؤسسات همکار ستاد نفوذ حریف در فضای حقیقی و مجازی نشان از برنامه‌ریزی جدی و مستمر با هدفِ تأثیرگذاری در لایه‌های مختلف اجتماعی به‌ویژه در حوزه‌های مربوط به زنان می‌باشد.

نقش ویژه جاسوس-خبرنگاران برای القای حس «جنس دوم بودن» به بانوان

دشمنان و سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه به‌منظور القای حس «جنس دوم بودن» و «نادیده گرفته شدن از سوی جامعه» بر عناصر داخلی خود که تحت پوشش رسانه و خبرنگاری فعالیت می‌کنند، حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند؛ موضوعی که در بیانیه تبیینی مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه کاملاً مشهود است.

در این بیانیه خبرنگاری و خبرسازی در دوره بحران از جمله مفاد «جنگ ترکیبی و براندازی نرم» تعریف می‌شود.

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، مسئولیت تصمیم‌گیری و صدور حکم در مورد اتهامات وارد شده به اشخاص بر عهده محکمه صالح و مقام قضائی است؛ اما با این حال نباید نسبت به این مقوله غافل بود که خبرنگاری و روزنامه‌نگاری همواره در کشورها و ادوار مختلف پوشش مطلوب سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه جهت تحقق آمال و اهداف آن‌ها بوده و هست.


:: بازدید از این مطلب : 370
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 11 آبان 1401
پس از آن بود که وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران در بیانیه مشترک تبیینی خود پیرامون حوادث اخیر تصریح‌ کردند که برخی خبرنگاران شاغل در رسانه‌های اصلاح‌طلب از جمله این دو خبرنگار بازداشت شده در دوره‌هایی که با عنوان «جنگ ترکیبی و براندازی نرم» توسط سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) برگزارشده بود، شرکت کرده بودند.
در واقع این بیانیه از چرایی نگرانی رسانه‌های معاند برای این خبرنگاران پرده برداشت، چرا که در بخشی از آن تصریح شده بود، الهه محمدی و نیلوفر حامدی خبرنگاران اصلاح‌طلب دستگیر شده در دوره‌های آموزشی سازمان جاسوسی آمریکا شرکت داشته و هر دو نفر آنها نقش منابع اولیه خبر‌سازی برای رسانه‌های بیگانه را ایفا کرده‌اند. خبرنگارانی که با اخبار جعلی و جهت‌دار پیرامون خبر درگذشت مهسا امینی، به ایجاد پروژه آشوب در ایران کمک کردند.
تقلای مدعیان اصلاحات 
برای تطهیر متهمان جاسوسی
پس از انتشار این بیانیه فعالین رسانه‌ای و روزنامه‌های اصلاح‌طلب در اقدامی هماهنگ سعی کردند با تخطئه گزارش دو نهاد امنیتی و اطلاعاتی رسمی کشور، این افراد را خبرنگارانی جا بزنند که تنها به وظیفه خبرنگاری خود عمل کرده‌اند.
مهدی رحمانیان مدیرمسئول روزنامه شرق درباره بیانیه مشترک نهاد‌های امنیتی کشور و اتهام جاسوسی و آموزش نیلوفر حامدی (خبرنگار شرق) در خارج از کشور به نیت اغتشاش، مدعی شد: این‌ها خبرنگار هستند و کار خبری خود را کرده‌اند. می‌گویند این خبرنگاران توسط بیگانگان آموزش دیده‌اند که بروند خبر تهیه کنند! خب چرا بیگانگان آنها را آموزش بدهند؟ وی در پاسخ به این پرسش که نیلوفر حامدی برای انتشار خبر و گزارش سقز با شما هماهنگ بوده است، اظهار کرد: هر چه درباره او می‌گویند دروغ است. ایشان اولین بار عکس مهسا امینی را منتشر نکرده و قبل از او عکس‌هایی منتشر شده بود. نیلوفر از ابتدا تا انتهای این موضوع با من هماهنگ بود.
غلامحسین کرباسچی مدیرمسئول روزنامه هم‌میهن نیز درباره خبرنگاران بازداشتی و اطلاعیه نهاد‌های امنیتی گفت: تا آنجایی که پرسیدیم به ما گفتند هیچ ارتباطی به مسائل روزنامه‌نگاری و خبرنگاری ندارد. اما آن چیزی هم که در اطلاعیه آمده مربوط به همین فعالیت روزنامه‌نگاری و تهیه گزارش درباره ماجرای اخیر بوده است. حالا منتظر هستیم تا ببینیم مقام‌های قضایی چه قضاوت و مدارکی دارند. خبر و حوادث در دنیای امروز مخفی نمی‌ماند هر اتفاقی در هر گوشه‌ای با تاخیر چند دقیقه‌ای یا حتی چند ثانیه‌ای بیفتد در همه جای دنیا پخش می‌شود. اگر فضای رسانه‌ای در داخل کشور به گونه‌ای باشد که خبرنگاران بتوانند خبر صحیح و درست را منتشر کنند، این بیشتر به نفع امنیت کشور خواهد بود تا اینکه فضایی در کشور ایجاد شود که خبرنگاران نتوانند سریع و سالم خبر خود را منتشر کنند.
عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح‌طلب هم درخصوص بازداشت این دو خبرنگار نوشت: «اینکه فکر کنیم الهه محمدی پس از سال‌ها کار حرفه‌ای موفق، رفته دوره ببینه که با ارزش خبری آشنا بشود و بعد برود سقز گزارش خبری بدهد، مثل این است که دکترای ریاضی را ببریم تا جدول‌ ضرب یاد بگیره.»
 
رسوایی خبرنگاران همکار سیا و توجیه مضحک مدعیان اصلاحات
 
همزمان با روزنامه‌های زنجیره‌ای و فعالین اصلاح‌طلب رسانه‌های اپوزیسیون و معاند فارسی‌زبان ازجمله بی‌بی‌سی فارسی، اینترنشنال سعودی، رادیو فردا، صدای آمریکا و... در اخبار و گزارش‌های متعددی نسبت به دستگیری این دو خبرنگار اعتراض کرده و خواستار آزادی هرچه سریع‌تر آنان شدند.
نکته قابل تامل اینکه مدیر یکی از رسانه‌های زنجیره‌ای در حالی گفته است که خبرنگار بازداشت شده همه امور را با هماهنگی وی انجام می‌داده است، اما نگفته است که خبرنگار مذکور آیا همکاری با CIA و شرکت در دوره‌های آموزشی آنها را نیز با هماهنگی مدیرمسئول خود انجام داده است؟
همچنین روزنامه‌های زنجیره‌ای می‌گویند این افراد فقط «خبرنگار» هستند این در حالی است که تشخیص این مسئله که آیا فقط خبرنگار هستند یا در پوشش خبرنگار به ارتکاب اقداماتی مانند پادویی برای غرب مبادرت می‌ورزند برعهده نهادهایی امنیتی است نه شما!
از سوی دیگر خروجی عملکرد مدعیان اصلاحات در سال‌های گذشته موج پناهندگی و پادویی برخی خبرنگاران در این رسانه‌ها برای رسانه‌های معاند بوده است. همچنین باید از مدعیان اصلاحات پرسید که کدام دیدگاه‌های شما با دیدگاه‌های آمریکا و اسرائیل فاصله داشته است؟
رسانه‌های اصلا‌ح‌طلب‌، 
کانون اصلی پرورش پادو 
برای رسانه‌های ضدایرانی
فعالین رسانه‌ای و روزنامه‌های مدعی اصلاحات در حالی تلاش دارند، به‌زعم خود از این بیانیه اعتبارزدایی و خبرنگاران خود را از اتهامات وارده تبرئه کنند که رسانه‌های اصلاح‌طلب در سال‌های اخیر یکی از کانون‌های اصلی پرورش و تربیت پادوهای رسانه‌ای برای شبکه‌ها و رسانه‌های ضدایرانی بوده‌اند که با وطن‌فروشی به استخدام بی‌بی‌سی فارسی‌، صدای آمریکا، من وتو‌، رادیو فردا، ایران اینترنشنال‌، ایندیپندنت فارسی و... درآمدند و در حال حاضر برای این شبکه‌های معاند فعالیت می‌کنند.
این افراد در دوران اصلاحات در روزنامه‌ها و مجلات همشهری دوره اصلاحات‌، ایران، چلچراغ، شهروند امروز، تهران تایمز، شرق، اعتماد، هم‌میهن، بهار، وقایع اتفاقیه و بسیاری دیگر از نشریات مشغول به کار بوده‌اند و پس از چندی به شکل کامل جذب این رسانه‌ها شدند.
همچنین خبرنگاران و روزنامه‌نگاران رسانه‌های طیف مدعی اصلاح‌طلبی در مقاطع مختلف به‌ویژه در جریان فتنه‌ها و آشوب‌ها با تهیه گزارش‌های میدانی و مصاحبه‌ها و مقاله‌های خود به تأمین خوراک خبری برای رسانه‌های ضدانقلاب پرداخته‌اند. موضوعی که روزنامه کیهان در گزارش‌های متعددی به آن پرداخته است. 
شبکه نیابتی دشمن در داخل
 و هشدارهای کیهان 
مردادماه گذشته روزنامه کیهان در گزارشی با عنوان «رسانه داخلی یا شبکه نیابتی دشمن؟!» به بررسی نقش و عملکرد رسانه‌های اصلاح‌طلب تکمیل پروژه عملیات روانی دشمن علیه ملت ایران پرداخته و نوشته بود: «بحران‌‌سازی از مسائل و حوادث عادی با هدف ایجاد فشار روانی، اضطراب و خشم انباشته، سیاه‌نمایی از همه شئون حکومت و کشور و ایجاد نفرت نسبت به وطن‌، ناامید‌سازی از بهبود اوضاع، به‌خصوص اوضاع اقتصادی و معیشتی و بزک کردن دشمنان اصلی و واقعی کشور و جایگزین کردن دیگران به‌عنوان دشمن به‌عنوان سه محور اصلی عملیات روانی علیه ملت ایران در دستورکار این رسانه‌ها قرار گرفته و به‌صورت شبانه‌روزی در تلاشند با تثبیت ادراک‌های مدنظر خود افکار عمومی کشور را تحت تاثیر قرار دهند یا حتی بر تصمیمات کلان کشور اثر بگذارند و زمینه پیشبرد راهبردهای خود را فراهم آوردند.»
کیهان همچنین در این گزارش همچنین ضمن هشدار به نهادهای قضائی و امنیتی تصریح کرده بود: «یکی از نکات قابل تأمل این است که متاسفانه در سایه بی‌توجهی مدیران برخی رسانه‌های مدعی اصلاحات، تعدادی از خبرنگاران و روزنامه‌نگاران این رسانه‌ها علنا به کشف حجاب اقدام کرده و به‌صورت پیوسته، توئیت‌ها و پست‌های اینستاگرامی توهین‌آمیز و ساختارشکن منتشر کرده و ضمنا توئیت‌ها و مطالب فعالین جریان معاند در خارج از کشور را نیز بازنشر می‌دهند. 
بر همین اساس با بررسی صفحات اجتماعی برخی از خبرنگاران و روزنامه‌نگاران مدعی اصلاح‌طلبی شاغل در رسانه‌های داخلی موارد تأمل‌برانگیزی مشاهده می‌شود. کشف حجاب، توهین به مقامات عالی نظام، سیاه‌نمایی وضع کشور، انتشار مطالب و تصاویر اروتیک، شوخی‌های جنسی، توهین به مقدسات و...تنها بخشی از مصادیق پست‌های منتشرشده از سوی برخی خبرنگاران و روزنامه‌نگاران طیف مدعی اصلاحات در فضای مجازی است. عملکرد این قبیل افراد در پوشش خبرنگار، این شائبه را به وجود آورده است که برخی از آنها با چنین رویکردی در پی رزومه‌‌سازی برای حضور در رسانه‌های معاند هستند.
قصور و تقصیر مدیران برخی رسانه‌های مدعی اصلاحات موجب شده تا این‌گونه افراد به راحتی و بدون محدودیت به انتشار مطالب سخیف اقدام کرده و این رسانه‌ها را به‌عنوان «دوره کارآموزی برای حضور در رسانه‌های ضدانقلاب در خارج از کشور» در نظر بگیرند.»
از رمضان‌پور و واحدی 
و انتخابی‌فرد مزدور سعودی تا علی‌نژاد و گنجی و باستانی جاسوس غرب
از سوی دیگر نگاهی به فهرست خبرنگاران و روزنامه‌نگاران و همچنین فعالین رسانه‌ای منتسب به این طیف که در سال‌های گذشته با وطن‌فروشی به استخدام رسانه‌های ضدایرانی یا دستگاه‌های جاسوسی غربی درآمدند خود گواه این مدعاست. 
 
«مسعود بهنود» یکی از این روزنامه‌نگاران فراری است که طی سال‌های گذشته در پوشش خبرنگار، مجری یا فعال رسانه‌ای مهم‌‌ترین نقش در اجرای پروژه جنگ روانی دشمن در ایران هراسی، هجمه به فرهنگ، هویت و اعتقادات مردم ایران و کودتای رنگی علیه نظام جمهوری اسلامی داشته است. او در سال 1376 در روزنامه «جامعه» به‌عنوان اولین روزنامه منتسب به جریان اصلاح‌طلب شروع به فعالیت کرد. این نشریه به‌دفعات به نشر اکاذیب و اتهام‌زنی به ارکان حاکمیت پرداخت. تشویش اذهان عمومی، انتشار اخبار محرمانه، افترا و توهین نسبت به نیروهای مسلح و مقامات نظامی، نشر اکاذیب، توهین و حمله به مقدسات مذهبی و مسئولان نظام، اشاعه و ترویج فرهنگ غرب، اشاعه فحشا و درج مطالب خلاف عفت عمومی و توهین و افترا به قوه قضائیه ازجمله اتهامات این روزنامه مدعی اصلاح‌طلبی بود. این روزنامه اصلاح‌طلب در تیرماه 1377 توقیف شد.دو روز بعد از توقیف روزنامه جامعه، روزنامه دیگری به نام توس توسط همین کادر آغاز به‌کار کرد که در شماره اوّل خود تیتر بزرگ «توس در خدمت جامعه» را چاپ کرد. این کادر که مسعود بهنود نیز جزو آنان بود، نشریات زنجیره‌ای اصلاح‌طلب را راه‌اندازی کردند. نکته قابل‌تأمل این‌جاست که تعداد قابل‌توجهی از روزنامه‌نگاران و خبرنگاران شاغل در رسانه‌های معاند و ضدانقلاب، توسط اشخاصی همچون مسعود بهنود شناسایی و برای سرویس‌دهی به رسانه‌های حامی تحریم و تجزیه و آشوب در ایران هدایت شده‌اند. برخی نیز با همکاری وی جذب رسانه‌های ضدانقلاب شده‌اند.
همچنین در سال‌های گذشته تعدادی از فعالین رسانه‌ای در داخل با خیانت به مردم کشورشان به استخدام بی‌بی‌سی فارسی درآمدند و در نقش پادوهای ملکه انگلیس، در این شبکه ضدایرانی مشغول به کار شدند که «دروازه ورود» این خبرنگاران تجدیدنظرطلب به شبکه رسانه‌های فارسی زبان بیگانه «بهنود» بوده است. «مجتبی واحدی» دیگر قلم فروش فراری اصلاح‌طلب از اطرافیان و مشاوران مهدی کروبی محسوب می‌شد و تنها در سال 1379، همزمان با مقدمات برگزاری انتخابات مجلس ششم، با راه‌اندازی روزنامه آفتاب یزد به‌واسطه اعتماد خانواده کروبی به او، سردبیر این روزنامه شد. در دوران حضور در آفتاب یزد، با دیکتاتوری تحریریه آن روزنامه را اداره کرد و علاوه‌بر وارد کردن بستگان بی‌تجربه خود به روزنامه، با روزنامه‌نگاران قدیمی‌تر برخوردهای بی‌ادبانه‌ای صورت داد. مجتبی واحدی حتی در همان روزی که کشور را ترک می‌کرد، سردبیر آفتاب یزد بود و تحت هیچ‌گونه تعقیب قضایی یا اطلاعاتی نبود. وی که به آمریکا پناهنده شده، می‌گوید حاضر است حتی با گروه‌های تروریستی مخالف جمهوری اسلامی مذاکره و همکاری کند. مجتبی واحدی در مصاحبه با رادیو فرانسه- کشوری که بقایای گروهک منافقین در آن گردآوری شده‌اند- می‌گوید: من بشخصه با هر گروهی که حتی سوابق تروریستی دارد اما حاضر باشد به اشتباهات گذشته‌اش اعتراف کند مذاکره می‌کنم. وی می‌گوید: به جهتی می‌رویم که دیگر شرایط فقط شرایط انتقاد و مخالفت نیست. البته ایده کنگره ملی ایده بسیار خامی است. او در شرایط انزوا در خارج کشور می‌گوید: من اعتقاد ندارم که فقط باید با گروه‌های خارج از ایران مذاکره کرد. افرادی از داخل هم می‌توانند باشند اما نباید حضورشان موجب شناسایی آنها به وسیله حاکمیت شود. «کاملیا انتخابی‌فرد» سردبیر این روزهای رسانه سعودی ایندیپندنت فارسی نیز کار خود را در رسانه‌ای اصلاح‌طلب در ایران و در دوره اصلاحات آغاز کرد و بعدها سر از رسانه‌های بیگانه و دشمن درآورد. نیک‌آهنگ کوثر، کاریکاتوریست نشریات که سال‌هاست در کانادا اقامت دارد، مدعی شده بود انتخابی‌فرد، با استفاده از جاذبه‌های جنسی تبدیل به دامی شده بود که بسیاری از روزنامه‌نگاران پس از ارتباط نا مشروع با وی، مجبور به پذیرش شرایط خاصی می‌شدند.
«علی‌اصغر رمضانپور» از کارمندان سابق بخش فارسی بی‌بی‌سی و سردبیر خبر کنونی تلویزیون سعودی و ضدایرانی ایران اینترنشنال نیز از دیگر فعالین رسانه‌ای اصلاح‌طلب و فراری است که معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد در دولت اصلاحات و رئیس نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بود. «حسین باستانی» دیگر خبرنگار فراری منتسب به طیف اصلاحات است که در روزنامه‌های دوم خردادی مانند جامعه، نشاط، صبح امروز، دوران، نوروز، بنیان، بیان، آینه، وقایع اتفاقیه و... نقشی کلیدی ایفا می‌کرد. باستانی در سال 78 به تیم رسانه‌ای رئیس‌جمهور دولت اصلاحات راه پیدا کرد. آنها وظیفه داشتند هرروز صبح تا قبل از ساعت هفت‌ونیم، بولتنی برای مطالعه آقای رئیس‌جمهور آماده کنند؛ بولتنی که به مرور برای هیئت دولت، رئیس مجلس و سایر چهره‌های کلیدی اصلاحات هم فرستاده می‌شد. وی هم اکنون در شبکه سلطنتی انگلیس علیه ملت خود پادویی می‌کنند. «مسیح علی‌نژاد» همکار این روزهای سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس نیز از همین روزنامه‌های طیف اصلاحات سر برآورد. خبرنگاری را از سال ۱۳۷۸ با روزنامه‌ «همبستگی» آغاز کرد و بعد از آن خبرنگار پارلمانی خبرگزاری «ایلنا» در مجلس ششم بود که به‌دلیل بی‌احترامی به قوانین و سرقت اسناد اداری محرمانه، از مجلس هفتم اخراج شد و همین امر علی‌نژاد را طعمه خوبی برای سرویس جاسوسی انگلیس قرار داد تا از وی یک جاسوس تربیت کنند و از همان زمان بود که وی به دام MI۶ افتاد. از علی‌نژاد در روزنامه‌های «شرق»، «بهار»، «وقایع اتفاقیه»، «هم‌میهن» نیز نوشته‌هایی منتشر شده است. وی در آخر به روزنامه «اعتماد ملی» ارگان رسمی حزب یکی از سران فتنه پیوست و در سیاه‌نمایی از اوضاع کشور و اهانت به مردم و رئیس‌جمهور قانونی کشور کم نگذاشت.
«مرجان شیخ‌الاسلامی آل آقا» از متهمین اصلی پرونده ۶/۶ میلیارد یورویی پتروشیمی و متهم به مشارکت اخلال در نظام اقتصادی کشور و تحصیل مال نامشروع به مبلغ هفت میلیون دلار که سال ۹۶ از کشور متواری شده نیز مدیرمسئول خبرگزاری میراث فرهنگی و همزمان به‌عنوان دبیر سرویس پارلمانی روزنامه همبستگی مشغول به فعالیت بود. وی پیش‌تر با همکاری برخی از خبرنگاران اصلاح‌طلب این خبرگزاری را راه‌اندازی کرد و از زمان اصلاحات تا دوران دولت دهم با دولت‌های مختلف همکاری کرد. او در انتخابات مجلس ششم به‌عنوان عضو جبهه مشارکت و عضو تحریریه روزنامه صبح امروز به مدیرمسئولی «سعید حجاریان» کاندیدا شد. فریبا داوودی مهاجر‌، رکسانا صابری، نفیسه کوهنورد، فرناز قاضی زاده، اکبر گنجی، ابراهیم نبوی، فرشته قاضی، رضا حقیقت نژاد، نیک آهنگ کوثر، مانا نیستانی، امید معماریان، هوشنگ اسدی، نوشابه امیری، محمد مساعد، جمشید برزگر، اردشیر امیر ارجمند، نیما راشدان و... تنها بخشی از نام‌های منتسب به رسانه‌های جریان اصلاحات است که با وطن فروشی در قامت عروس هزار داماد به سرویس‌های مختلف جاسوسی و بنیادهای گوناگون استعماری خدمات می‌دهند.
چنین افراد قلم‌فروش و وطن‌فروشی در حالی به حرفه شریف روزنامه‌نگاری، کشور و مردم خود خیانت کرده‌اند که هم‌اینک خبرنگاران و روزنامه‌نگاران بسیاری، در رسانه‌های مختلف کشور متعهدانه و دلسوزانه برای بیان آلام و مشکلات جامعه خود تلاش می‌کنند.
 

یادداشت 18 سال قبل شریعتمداری در باره امروز،«خانه عنکبوت»!

همکاران عزیزمان در خبرگزاری فارس، یادداشت ۱۸ سال قبل مدیر مسئول کیهان، با عنوان «‌شبکه عنکبوت‌» را باز نشر داده‌اند. در یادداشت مورد اشاره، به جزئیات مستندی از شبکه رسانه‌ای دشمن در داخل کشور اشاره شده بود. متن یادداشت با مقدمه‌ای که خبرگزاری فارس بر آن نوشته‌ است، از نظرتان می‌گذرد.
یادداشت پیش روی، ۱۸ سال قبل (دقیقاً ۱۸ سال قبل و در تاریخ ۸ آبان ۱۳۸۳) به قلم حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در این روزنامه نوشته شده است. دغدغه ۱۸ سال قبل شریعتمداری مشکل این روزهاست که اگر به آن توجهی شده بود و خطری که وی گوشزد کرده بود، جدی گرفته می‌شد شاهد پدیده ناهنجاری نبودیم که امروزه در عرصه رسانه‌ای کشور با آن رو‌به‌رو هستیم. پدیده تاسف‌آوری که فقط بخشی از آن در بیانیه اخیر و مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه آمده است.
توضیح آنکه زمان انتشار این یادداشت ۱۸ سال قبل است و بدیهی است که امروزه در چیدمان مراکز بیرونی دشمن و هویت برخی از بازیگران آن روزهای عرصه رسانه تغییراتی رخ داده است. اگرچه ماهیت ماجرا بدون تغییر باقی مانده است از این روی بازنشر آن را برای امروز ضروری و روشنگرانه می‌دانیم.
در عرف روزنامه‌نگاری، ستون یادداشت روز یا سرمقاله به تفسیر و تحلیل درباره یکی از اصلی‌‌ترین مسائل روز اختصاص دارد که با استناد به یک یا چند «خبر» نوشته می‌شود، اما، یادداشت امروز ما مجموعه‌ای از چند خبر است بی‌آنکه با تحلیل و تفسیر چندانی همراه باشد. در این یادداشت، نشانه‌ها و مشخصات مستندی از یک شبکه فعال در عرصه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور فهرست شده است. این فهرست، اگرچه طولانی است و در نوشته پیش‌روی فقط به چند نمونه از آن اشاره شده ولی همین مختصر به اندازه کافی گویاست و... در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
1- این شبکه «هویت آمریکایی» و «شناسنامه ایرانی» دارد. مرکز اصلی کنترل و هدایت آن در آمریکاست و چند مرکز میانی در کشورهای اروپایی، وظیفه برقراری ارتباط میان مرکز اصلی با اعضای شبکه در داخل کشور را برعهده ‌دارند. مراکز میانی در شهرهای لندن، برلین، لاهه، بروکسل و پراگ مستقر است. هماهنگی میان مراکز اروپایی با مرکز اصلی از طریق مرکز پراگ صورت می‌پذیرد که در محل ساختمان «رادیو فردا» در شهر پراگ مستقر است. توضیح آنکه رادیو فردا نه فقط وابستگی خود به سازمان CIA را انکار نمی‌کند، بلکه بر تعلق این رادیو به سازمان اطلاعاتی آمریکا CIA تأکید هم می‌ورزد و این تأکید را برای اطمینان خاطر افرادی که به همکاری دعوت شده‌اند، ضروری می‌داند.
2- بیشترین فعالیت تخریبی این شبکه از طریق سایت‌های اینترنتی، روزنامه‌های زنجیره‌ای، محفل‌های چند گروه افراطی مدعی اصلاحات و عواملی که در دولت دارند صورت می‌پذیرد. سایت «امروز» با مرکزیت به ظاهر داخلی و سایت گویانیوز GOOYA NEWS که ابتدا در بانک اطلاعاتی مؤسسه NIKE در آمریکا ثبت شده و بعد از واقعه 11 سپتامبر، محل آن به بروکسل منتقل گردیده است، دو سایت اصلی متعلق به این شبکه هستند. علاوه‌بر دو سایت اصلی مورد اشاره، چند سایت اینترنتی دیگر نیز در این شبکه فعالیت دارند و سایت فارسی‌زبان بی‌بی‌سی نیوز(که چند سال است شبکه تلویزیونی نیز به آن افزوده شده است) این شبکه را زیر چتر حمایتی و تبلیغاتی خود گرفته است.
3- شماری از همکاران ایرانی سایت‌های یادشده در خارج از کشور حضور دارند که اسامی برخی از آنها به شرح زیر است.
عباس احمدی(مقیم آمریکا)، فرشاد بیان(مقیم بروکسل)، جمشید اسدی(مقیم پاریس)، احمد سلامتیان(مقیم پاریس)، نیما راشدان(مقیم سوئد)‌، علیرضا نوری‌زاده (مقیم لندن)، مجید محمدی(مقیم نیویورک)، سینا مطلبی(مقیم لاهه و بروکسل)، جمشید برزگر(مقیم لندن)، ابراهیم نبوی(مقیم پاریس، برلین و...) مسعود بهنود(مقیم لندن) و...
برخی از افراد فوق‌الذکر پیش از این در داخل کشور با روزنامه‌های زنجیره‌ای همکاری نزدیک و مستمر داشته‌اند و شماری از آنان هم در حالی که مقیم خارج از کشور بودند، برای روزنامه‌های زنجیره‌ای، مقاله می‌فرستادند که با نام و مشخصات خود آنها و یا نام‌های مستعار به چاپ می‌‌سید.
4- نام اختصاری تعدادی از اعضای این شبکه که هم‌اکنون به‌طور همزمان در روزنامه‌‌های زنجیره‌‌ای و سایت‌های این شبکه عنکبوتی فعالیت می‌کنند عبارت است از: 
«بابک- غ»، «فرهاد- ر»، «نیما- ر»، «بهمن- الف»، «ژیلا- ب»، «شادی- ص»، «امید- م»، «شهرام- ر»، «جعفر- گ»، «روزبه- م»، «جلال- خ»، «حنیف- م»، «مهدی- د» و... اکثر این افراد، جوانان جویای نامی بوده و هستند که ابتدا از طریق عوامل این شبکه- مخصوصاً عوامل شبکه مزبور در دو گروه افراطی مدعی اصلاحات- به‌عنوان خبرنگار جذب روزنامه‌های زنجیره‌ای شده و سپس با ترفندهای ناجوانمردانه‌ای نظیر آلودگی به فساد اخلاقی و تهیه فیلم از این صحنه‌ها و یا، وعده فروپاشی قریب‌الوقوع نظام و قول پست و مقام و یا تحصیل رایگان در کشورهای اروپایی و آمریکا و... وادار به همکاری با این شبکه شده‌اند.
5- برخی از افراد شاخص این شبکه که در مراکز نظام دارای مسئولیت بوده و یا هستند عبارتند از «محمدعلی- الف»، «عیسی- س»، «مصطفی- ت»، «بهزاد- ن»، «محسن- م»، «مصطفی- د»، «مسعود- ح» و.... این افراد، بعد از جذب اعضای جدید که عمدتاً از طریق روزنامه‌های زنجیره‌ای صورت می‌پذیرد با برپایی جلسات توجیهی، آنها را به شبکه وصل می‌کنند.
6- اعضای جذب شده بعد از مدتی فعالیت در روزنامه‌‌های زنجیره‌ای، با کمک عوامل این شبکه در وزارت ارشاد، انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، کانون نویسندگان و حمایت برخی از نفوذی‌های شبکه در سیستم اجرایی و... از جشنواره مطبوعات و جشنواره‌های هنری دیگر جایزه دریافت می‌کنند و یا به روش‌های دیگری به‌عنوان روزنامه‌نگار برجسته! معرفی می‌شوند، سپس با کمک مراکز یاد شده به خارج از کشور اعزام گردیده و در آنجا با مشمئزکننده‌‌ترین لحن و قلم به لجن‌پراکنی علیه نظام، مسئولان عالی‌رتبه و ارزش‌ها و مقدسات اسلامی و انقلابی مشغول می‌شوند که افراد زیر از جمله این نمونه‌ها هستند: علی باستانی، جمشید برزگر، کاملیا انتخابی‌فر، سعید رضوی فقیه، نوشابه امیری، مهدی خلجی، نیما تمدن، کیوان حسینی، فرین عاصمی، مجید محمدی و...
7- افرادی از این شبکه که در مدیریت‌های نظام نفوذ کرده‌اند و یا مسئولیت‌هایی نظیر نمایندگی مجلس، معاونت وزیر و... داشته و دارند، اعضای جدید شبکه را به‌عنوان خبرنگار، گزارشگر، محقق و... همراه با هیئت‌های رسمی به مسافرت‌های خارج از کشور می‌فرستند. اعزام به خارج با دو هدف صورت می‌پذیرد. جاذبه‌های سفر خارجی به منظور تشویق و ترغیب افراد جذب شده، زمینه‌‌سازی برای نفوذ و حضور بعدی آنها به‌عنوان خبرنگار و گزارشگر در مراکز رسمی نظام و...
8- شرکت‌هایی که به سایت‌ها و وبلاگ‌های این شبکه سرویس می‌دهند و سرورهای مورد نیاز این سایت‌ها و وبلاگ‌ها را تأمین می‌کنند، اگرچه شناسنامه ایرانی دارند و در مراکز رسمی کشور ثبت شده‌اند ولی سایت‌ها و وبلاگ‌های این شبکه عنکبوتی قابل‌کنترل و یا فیلترینگ نبوده و نیست، چرا؟! برای آنکه، سرویس‌دهی آنها بیرون از حوزه رسمی کشور (شرکت مخابرات) بوده است و این شرکت‌ها به‌طور غیرقانونی و پنهانی با برخی از مراکز ماهواره‌ای در اروپا و آمریکا رابطه داشته و از سایت‌های ماهواره‌ای و خدمات آنها استفاده می‌کنند، بنابراین خطوط ارتباطی سایت‌ها و وبلاگ‌های این شبکه از دیتای «DATA» رسمی کشور عبور نمی‌کند که قابل کنترل و فیلترینگ باشد. به بیان دیگر، این شبکه، برخلاف قوانین جاری کشور، یک دایره مخابراتی خصوصی و جداگانه دارد که از سوی شبکه‌های ماهواره‌ای و مخابراتی آمریکا و اروپا در اختیار آن قرار گرفته است.
نام اختصاری برخی از شرکت‌ها که به‌طور غیرقانونی و پنهانی از شبکه‌های خارجی برای تغذیه سایت‌های این شبکه عنکبوتی سرویس می‌گرفته‌اند به شرح زیر است:
شرکت «ن»، شرکت «ب»، شرکت «الف»، شرکت «پ» و... آقای «مصطفی- د»، عضو شورای انفورماتیک و عضو مشارکتی دستگاه اجرایی، با تأسیس یکی از شرکت‌های فوق‌الذکر، نیاز مخابراتی سایت‌ها و وبلاگ‌های این شبکه عنکبوتی را تأمین می‌کرده است و «ح-ن» فرزند یکی از اعضای انجمن صنفی روزنامه‌نگاران به اتفاق «رضا- و» رابط یکی از گروه‌های افراطی جبهه موسوم به اصلاحات از افراد فعال در این شرکت‌ها بوده‌اند. 
9- مرکز کنترل و هدایت این شبکه در آمریکا، بعد از دریافت گزارش اعضای داخلی شبکه از ایران، خط تبلیغاتی مورد نیاز خود را به صورت خبر، گزارش، تحلیل، مقاله و... به سرپل‌های اروپایی و از آنجا به رابطین اصلی شبکه در ایران منتقل می‌کند. این خط تبلیغاتی (مثلا فلان یادداشت یا گزارش) با امضای یکی از اعضای دست‌چندم شبکه روی سایت‌های «امروز»، «گویانیوز»، «پیک‌نت» و... می‌رود و یا در یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای چاپ می‌شود و سپس خبرگزاری‌های خارجی و مقامات آمریکایی، اروپایی و اسرائیلی با استناد به این اخبار و گزارش‌ها که ساخته و پرداخته خود آنها بوده است، تبلیغات گسترده‌ای را علیه نظام، اسلام و مسئولان عالی‌رتبه کشور تدارک می‌بینند.
10- شبکه یادشده از طریق وبلاگ‌ها و چت‌های اینترنتی، ابتدا تمایلات جنسی جوانان را تحریک می‌کند و سپس برخی از اعضای داخلی شبکه، با افرادی که از این طریق آمادگی جذب شدن دارند، تماس گرفته و آنها را به مراکز فساد و فحشاء معرفی می‌کنند و...
11- چند سال قبل جناب آقای یونسی وزیر محترم (وقت) اطلاعات اعلام کرد که این وزارتخانه عوامل نفوذی در برخی از مطبوعات را شناسایی کرده است! و معلوم نیست که اگر آن اظهارات صحت داشته است (که نمی‌تواند صحت نداشته باشد) چرا کمترین برخوردی با این شبکه صورت نپذیرفته و با چه توجیهی جوانان مظلوم این مرز و بوم در چنگال این گرگ‌های درنده رها شده‌اند؟!
12- درباره این شبکه و اهداف و چگونگی فعالیت آن گفتنی‌های دیگری نیز هست که در آینده‌ای نزدیک با جزئیات بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
13- «خانه عنکبوت» را با توجه به آیه چهل‌ویکم از سوره مبارکه عنکبوت به‌عنوان نام این شبکه انتخاب کرده‌ایم‌، آنجا که می‌فرماید «داستان آنانی که خدا را فراموش کرده و غیر او را به دوستی گرفته‌اند، شبیه  خانه‌ای است که عنکبوت می‌سازد و حال آنکه سست‌‌ترین خانه‌ها، خانه عنکبوت است.
14- و بالاخره... این روزها با سالروز میلاد مراد غایب مان حضرت بقیهًْ‌الله‌الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه‌الفداء همزمان است و شاید شایسته‌تر آن بود که یادداشت امروز را در عرض ادب به ساحت مقدس حضرتش می‌نوشتیم ولی از آنجا که مقابله با آنچه آن مراد غایب نمی‌پسندد، نشانه‌‌ای از انتظار است، امیدواریم بر ما خرده نگیرند و عذرمان را بپذیرند که به امید «پسند» او قلم بر کاغذ رانده‌ایم.

 

منبع:کیهان 
 
 
 
 
 

:: بازدید از این مطلب : 315
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 7 آبان 1401

 

بیانیه مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه درباره اغتشاشات اخیر منتشر شد

متن کامل بیانیه مشترک و بسیار مهم وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه درباره اغتشاشات اخیر منتشر شد.

  بیانیه‌­ی تبیینی مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران پیرامون « مداخلات رژیم آمریکا در اغتشاشات اخیر کشور» منتشر شد. متن این بیانیه به شرح ذیل است:

با عرض تسلیت شهادت جمعی از هموطنان در حرم حضرت احمد بن موسی (علیه­السلام) و شهدای امنیت کشور و دعای متضرعانه در محضر خدای سبحان برای علّو درجات آن شهدا و صبر و اجر صبر برای بازماندگان داغدار آن­ها و شفای کامل و عاجل مجروحین و آسیب­دیدگان واقعه­ی تروریستی آن حرم مطهر، همراه با عهدی از سوِیدای وجود با آن شهدا و با خدای عزوجّل بر پی‌گیری اطلاعاتی همه­جانبه، دقیق و با تمام توان تا کشف و مجازات کلیّه­ی عوامل این جنایت وحشیانه و حامیان آن­ها، در هر زمان و هر مکان که باشند، به استحضار ملّت شریف ایران می­رساند: در مورد ابعادی از اغتشاشات اخیر، پیش از این و طی بیانیه­ی تبیینی مورخ 8 مهرماه گذشته، اطلاعات و توضیحاتی ارائه شد. اینک با حصول اطلاعات متقن و جدید، همچنین با رفع محذورهای حفاظتی و امنیتی از بخش دیگری از اطلاعات موجود، توضیحات بیشتری را به آگاهی مردم سربلند ایران اسلامی می­رساند و در این راستا، پیشاپیش توضیح سه نکته را ضروری می­داند:

نخست) در بیانیه­‌ی حاضر، اتقان داده­‌ها و مستند بودن آن­ها مورد تأکید ویژه­‌ای بوده است. بنابراین نهایت تلاش به­ کار رفته تا اطلاعاتِ حاصله از روش­‌های مختلف اطلاعاتی در این­جا عرضه شوند.

دوم) بر اساس اطلاعات موجود، محرز شده است که زمینه­‌سازی، مقدمه­‌چینی و نیز بخش مهمی از عملّیات اجرایی آشوب‌­های اخیر توسط سرویس­‌های جاسوسی بیگانه در قالب بسته‌یی طراحی و به واسطه برخی گروه­‌ها و شبکه­‌های مرتبط با آن­ها به روش­های مختلف درون کشور پیاده­‌سازی شده است؛ از سوی دیگر واقعیت مهم دیگری نیز وجود دارد مبنی بر این­که این سرویس­‌ها در عملّیات اخیر خود تلاش کرده­‌اند از بسترها و زمینه­‌های برخی نارضایتی‌های موجود در جامعه سوء استفاده کرده و حتی­‌المقدور پروژه­‌های اطلاعاتی خود را بر سوء استفاده از این بسترها و زمینه­‌ها استوار سازند.

سوم) رصدهای دقیق و مستمر اطلاعاتی در بیش از یک­سال گذشته، همچنین مستندات موجود از مقطع اغتشاشات اخیر و نیز اطلاعات به­ دست آمده از سناریوهای دشمن برای مقطع پسا بحران، مصادیق فراوان و استنادات غیرقابل انکاری از نقش­‌آفرینی همه جانبه­‌ی رژیم تروریستی آمریکا در طراحی، اجرا و استمرار غائله­‌ی مذکور دارد. بنابراین تمرکز مبنایی بیانیه­‌ی حاضر بر نقش رژیم مافیایی آمریکا، هم­پیمانان و پیاده نظام­شان در اغتشاشات اخیر کشور، در سه مقطعِ پیش، حین و پسا آشوب­‌های کشورمان می­‌باشد.

بخش اول) مرحله ­ی پیش از آشوب

رژیم سفاک آمریکا در وقایع اخیر با مستمسک قرار دادن ماجرایی دردناک و پیش از اعلام نتایج تحقیقات (درگذشت مرحومه امینی)، با نوعی شعف و خرسندیِ پنهان ناشدنی که در کلیه­‌ی سخنان و موضع­گیری­‌های مقامات آن رژیم موج می­‌زد، یک پروژه­ی از پیش طراحی و آماده شده
(و حتی چند نوبت به تعویق افتاده) را آغاز کرد. بدیهی است که رژیم آمریکا اساساً نسبت به رویدادهای جهان نگاهی ابزاری و سوء­استفاده­‌گر دارد. این در حالی است که آن رژیم در خصوص رویدادی عمدی، قطعی، دردناک، آشکار و ضدحقوق­‌بشری همچون قتل فجیع و مُثله­‌کردن وحشتناک جمال خاشقچی که به اذعان خودشان اقدامی تعمدی از سوی رژیم بَدَوی آل سعود بود و به وحشیانه­‌ترین شکل ممکن روی داد، بسیار آسان و سریع از کنار آن گذر کرد.

همچنین است موضع آن رژیم در قبال قتل عمد (و نه فوت ناگهانی) خانم شیرین ابوعاقله توسط صهیونیست­‌های خون­خوار، که با بی­‌تفاوتی کامل دولت تروریست­‌پَرور آمریکا مواجه شد. از همین قبیل است قت‌ل­های وحشیانه­‌ی رنگین پوستان آمریکا توسط پلیس نژادپرست آن رژیم که روزانه به چندین جنایت منجر می­‌شود و تنها تعدادی از آن­ها که تصویربرداری شده­‌اند، به اطلاع عموم می­‌رسند.

مستندات اطلاعاتی موجود نشان می­‌دهند سرویس جاسوسی سیا (C.I.A) با همکاری سرویس­‌های جاسوسی هم پیمان و نیابتی­‌های مُرتجع، پیش از آغاز آشوب­‌ها، به شیوه‌هایی که اشاره خواهد شد برای راه­‌اندازی یک غائله­‌ی سراسری در ایران با هدف ارتکاب جنایت علیه ملّت بزرگ ایران و تمامیت ارضی کشور و نیز زمینه­‌سازی برای تشدید فشارهای خارجی، طراحی مبسوطی به‌عمل آورده بود.

طبق اطلاعات موجود نقش اصلی را در این میان آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (C.I.A) به عهده داشت و از همکاری نزدیک سرویس اطلاعات خارجی انگلیس خبیث، سرویس اطلاعات خارجی رژیم کودک­‌کش صهیونیستی (موساد) و سرویس اطلاعات خارجی اَشرافیت بَدَوی آل سعود و چند کشور دیگر برخوردار بود. اطلاعات معتبری در اختیار است که برنامه­‌ریزی و اجرای عملّیاتی بخش عمده­‌ی آشوب­‌ها توسط سرویس موساد با همکاری شقی­‌ترین گروهک­‌های تروریستی صورت گرفته است.

شایان ذکر است که پیش از حادثه­‌ی اخیر و از سال گذشته، ائتلاف مذکور، موضوعات و مناسبت­‌های دیگری را برای آغاز آشوب­‌ها طراحی کرده بودند که با الطاف حضرت احدیت و تلاش­‌های سربازان گمنام امام زمان (عج) و جامعه­‌ی اطلاعاتی پرافتخار کشور خنثی شده بودند؛ مقاطعی همچون سالگرد برخی وقایع سال­‌های گذشته، مقطع اجرای طرح بزرگ و ملّی مردمی­‌سازی یارانه­‌ها در اوایل سال جاری، و پروژه­ی آمریکایی کشف حجاب در 21 تیرماه گذشته و ...

اما برخی اقدامات سرویس­های جاسوسی فوق­‌الاشاره برای زمینه­‌سازی آشوب­ها به شرح ذیل بوده است:

1- تأسیس شبکه­‌ی «سازمان­ های همدستان»

دولت تروریستی آمریکا پس از ناامیدی از مقابله با ملّت بزرگ ایران در عرصه­‌های نظامی وتحریم­‌های ظالمانه و غیر انسانی، در سال­‌های اخیر با بکارگیری شبکه­‌ای خبیث از سازمان­‌های موسوم به همدستان(1) برای شبکه­‌سازی و نفوذ در بخش­‌های اجتماعی سرمایه­‌گذاری نموده است. سازمان­‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در پوشش فعالیت­‌های حقوق بشری و ترویج دموکراسی، با اختصاص میلیاردها دلار بودجه در سال تلاش کردند عناصر مستعد را شناسایی و به شبکه­‌های همسو و غربگرا متصل نمایند. این شبکه‌ی نفوذی به عنوان پیاده نظام تغییرات اجتماعی، وظیفه ایجاد مطالبات کاذب، انحراف در مطالبات مردمی و تحریک عمومی برای ایجاد نارضایتی را برعهده دارند.

 در سال­‌های اخیر بخش­‌هایی از این شبکه در سطوح و اصناف مختلف شناسایی و با همکاری جامعه اطلاعاتی کشور مورد برخورد قرار گرفتند. با ضربه به زنجیره تأمین مالی و شناسایی عناصر این شبکه­ی نفوذی در رسانه­‌ها و سایر بخش­‌ها، پروژه محوری دولت دژخیم آمریکا در دولت ترامپ برای ایجاد اعتراضات گسترده با شکست روبرو شد. با این حال دشمن طی ماه­های اخیر با صرف بودجه­ی مضاعف و به­‌کارگیری روش­های متنوع تلاش نمود تا مجدداً زمینه شکل­‌گیری اغتشاش­‌ها را فراهم نماید.

  2– مصادیق تلاش آمریکایی‌­ها برای شکل­‌گیری و بحران­‌سازی در حوزه­‌های فرهنگی و اجتماعی:

     1/2- برگزاری نشست حقوق بشر اسلو

  این نشست سوم تا پنجم خرداد ماه سال جاری با حمایت دولت آمریکا و مؤسسات صهیونیستی در اسلو نروژ برگزار گردید. مهمترین هدف این نشست، گستراندن پوشش به اصطلاح پشتیبانی از کمپین­‌های موسوم به «حمایت از حقوق زنان و اقلیت­‌ها در ایران» و ایجاد همگرایی بین این قبیل عناصر در ایران و افغانستان بوده است. من‌جمله در مذاکرات پنهان مقامات سیا در حاشیه این اجلاس با یکی از زنان مزدور (که از سخنرانان این نشست بود)، علاوه بر موضوع زنان، به لزوم بهره‌برداری از هر حادثه­‌ای من­‌جمله حادثه­‌ی متروپل آبادان برای شکل­‌گیری اعتراضات گسترده تأکید می­‌نمایند! و البته آن عنصر ضدانقلاب پس از دریافت دستور از مقامات سازمان سیا در این زمینه بسیار تلاش کرد و تا مدت­‌ها سوءاستفاده از حادثه­‌ی غمبار برج متروپل آبادان را در دستور کار خود داشت.

2/2- القای بحران کارآمدی

عوامل آمریکایی پس از حادثه ناگوار هواپیمای اوکراینی و نیز پس از واقعه متروپل آبادان، به عوامل رسانه­‌ای خود تأکید داشتند از هر چالش و مشکلی برای القای بحران کارآمدی و استنتاج عدم مشروعیت نظام در عرصه­ی داخلی و بین­‌المللی استفاده نمایند. این خط ابلاغی عیناً، هم در نارسانه‌های آمریکایی- انگلیسی- سعودی و نظایر آن­ها و هم در آشوب­‌های اخیر از دنباله­‌روان آن بلندگوها به کرات تکرار شد.

 3/2- مطالبه سازی کاذب؛ با هدف پنهان کردن تأثیر تحریم­‌های ظالمانه

آمریکایی­‌ها با استفاده از شبکه نفوذی خود که بعضاً از عناصر تأثیرگذار اجتماعی بودند؛ تلاش کردند با مطالبه­‌سازی کاذب در حوزه­‌های فرهنگی و اجتماعی، تأثیر تحریم­‌ها بر زندگی مردم و کمبودهای موجود را به ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران منتسب نمایند. اطلاعات پنهان موجود نشان از طراحی موازی توسط مافیای رسمی آمریکایی دارد. از یک سو اعمال شدیدترین تحریم­های وحشیانه علیه ملّت ایران، و از سوی دیگر ابلاغ به رسانه­‌های وابسته که برای کمبودها و مشکلاتِ مردم اشک تمساح بریزند و هر مشکل و کاستی پدید آمده را به کارگزاران نظام نسبت دهند و البته، هر جا صحبت از تعدیل تحریم­‌ها کنند، آن­‌را صرفاً در تقویت دسترسی به شبکه­‌های اجتماعی آمریکایی در فضای مجازی تعریف نمایند!

4/2- تمرکز بر اقشار به اصطلاح به حاشیه رانده شده

پس از اعتراضات سال 98، آمریکایی­‌ها بر ایجاد نارضایتی و تحریک اقشاری که «به حاشیه رانده شده» می­‌خوانند، تمرکز بیشتری کردند. عوامل آمریکایی ده­‌ها پروژه که اسناد محرمانه­‌ی آن کشف شده است در این زمینه طراحی نمودند تا به نوعی ظرفیت اقشار آسیب­‌پذیر را برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران بکارگیری نمایند.

 3- دوره ­های آموزش جنگ ­های ترکیبی و براندازی نرم

در بیانیه­‌ی تبیینی مورخ 8 مهرماه گذشته اشاره شد که سرویس­‌های جاسوسی غربی و صهیونیستی دوره­‌های «آموزش مربیان جنگ­‌های ترکیبی» برای تعداد قابل توجهی از عناصر مرتبط و از پیش نشان شده برگزار و به آن­ها مأموریت داده­‌اند که آموخته­‌ها را به دیگران منتقل و بر مبنای آن­ها به­ صورت تشکیلاتی عمل نمایند. اکنون اضافه می­‌شود که رصد دقیق اطلاعاتی تحرکات مؤسسات همکار ستاد نفوذ حریف در فضای حقیقی و مجازی نشان از برنامه­‌ریزی جدی و مستمر با هدفِ تأثیرگذاری در لایه‌­های مختلف اجتماعی به­‌ویژه در حوزه­‌های مربوط به زنان می‌باشد.

مأمورین رژیم دژخیم آمریکا با برنامه­‌های به­ اصطلاح «توسعه دمکراسی و آزادی» تحت پروژه­‌های گوناگونی نظیر (2)POMED و (3)NERD و نظایر آن­ها، پیاده نظام اجاره­ ای خود را تأمین مالی می­‌کنند، آموزش اقسام جنگ شهری و تکنیک­‌های شورش اجتماعی می­‌دهند، اراذل و اوباش را شناسایی و سازماندهی کرده و به جان مردم و اموال آن­ها می­‌اندازند؛ و از سوی دیگر توسط عوامل خود یا افرادِ غافل، هر آن­کس که سناریوی فوق­‌الذکر را کشف کند و آشکار نماید یا حتی مورد اشاره قرار دهد، بلافاصله به «توهم توطئه» منتسب می­‌سازند. تا آن­جا که شوربختانه، برخی خواص نیز به صورت آگاه یا ناآگاه گرفتار این دام شده و با جماعت پیش‌گفته هم­نوا می­‌شوند! شایان ذکر است مرکز فرماندهی و هدایت اقدامات آمریکا در عرصه­ی نفوذ و جریان­سازی، ضمن استقرار در وزارت امور خارجه‌ی آن کشور، از اطلاعات و ظرفیت سایر دستگاه­‌های دولتی و اطلاعاتی جهت اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران بهره­برداری می­‌نماید. آمریکایی­‌ها به منظور جذب افراد مورد نظر خود، شبکه­‌سازی از آن­ها و انتقال ایده­‌های مبتنی بر ایجاد تغییرات اجتماعی در چارچوب اهداف پیش‌گفته، دوره‌­های آموزشی متعددی را در کشورهای ثالث و بعضاً به­صورت برخط برگزار نموده­‌اند. موضوع حائز اهمیت آن است که غالباً هماهنگی­‌های مربوط به حضور عناصر تحت آموزش در کشورهای ثالث توسط افراد و سازمان­های مُجری، از طریق دفاتر و نمایندگی­‌های وزارت امور خارجه رژیم مافیایی آمریکا صورت می­‌گیرد. اطلاعاتِ معتبر موجود پیرامون برخی دیگر از ابعاد این دوره­‌ها به­‌شرح ذیل است:

1/3- متولی دوره­‌های مذکور وزارت خارجه آمریکا می­‌باشد که از حمایت کامل سرویس جاسوسی C.I.A و تعداد معتنابهی از مؤسسات، بنیادها، دانشگاه­ ها و اندیشکده­‌های به اصطلاح غیردولتی استفاده می­‌نماید. اطلاعات موثق حاکی است که رژیم غاصب صهیونیستی و تعدادی از کشورهای اروپایی، جملگی ذیل هدایت سیا با این پروژه همکاری می­‌نمایند.

2/3- مفاد دوره­‌ها در فشرده­‌ترین تعبیر در چارچوب مؤلفه­‌های «جنگ ترکیبی و براندازی نرم» تعریف می­‌شود. ذیل این راهبرد، سرفصل­‌هایی با اسامی و عناوین موجه و غالباً انسان­ دوستانه اما در عمل پی­جوی راهبردها و خط­‌مشی دولت و دستگاه­‌های اطلاعاتی آمریکا می­ باشند؛ همچون: شبکه‌سازی و کمپین­ سازی در موضوعات گوناگون و از عناصر مختلف، توانمندسازی زنان، تولید بهانه­ های حقوق بشری علیه ایران و گزارش به مبادی تعیین شده، توانمندسازی سندیکاهای تحت امر، آموزش وجوه مختلف نافرمانی مدنی، پرورش رهبران جوانِ گوش به فرمان، کنشگری به‌اصطلاح مدنی، خبرنگاری و خبرسازی در دوره بحران، کنشگری در توسعه اجتماعی و مدنی، آموزش جنبش­ های آنلاین، آموزش امنیت ارتباطات در فضای مجازی، دوره­های آموزش وکالت رایگان برای حمایت از همکاران پروژه­های آمریکایی، دوره آموزش­ های حمایتی از حقوق گروه­ های منحرف جنسی، آموزش روند مدیریت فرآیند مطالبه برای تغییر قوانین، راه­ اندازی کلینیک­ های حقوقی با هدف القای ناکارآمدی دستگاه قضایی، تعریف اقشار و نقش­ ها برای فعالین مدنی در چارچوب کودتاهای رنگین و پشتیبانی از اغتشاشگران خیابانی، ترویج شهروند خبرنگاری مورد نیاز آمریکا، شبکه­ سازی از عناصر مشهور، همسو و تأثیرگذار اجتماعی و...

3/3- محل برگزاری دوره­ های آموزشی تاکنون کشورهایی همچون ترکیه، امارات، هلند، ارمنستان، گرجستان، مالزی، اندونزی، تایلند، جمهوری چک، آفریقای جنوبی، ایتالیا، جزیره سیشل (در اقیانوس هند) بوده که با آگاهی یا بدون آگاهی دولت­ های مذکور تشکیل داده­ اند. همچنان­ که ملاحظه می­ شود محل برگزاری دوره­ ها غالباً کشورهایی است که برای سفر اتباع ایرانی نیازمند ویزا نباشند و در مواردی که ویزا لازم باشد، با حمایت نمایندگی­ های آمریکا و تحت پوشش ویزاهای توریستی یا علمی اقدام می­ شود.

4/3- تعدادی از سازمان­ های برگزار کننده­ ی دوره­ ها تحت عناوین واقعی یا جعلی همچون اتحاد برای ایران، عدالت برای ایران، آیرکس، خانه­ ی آزادی، اِسمال مدیا، بنیاد سیامک پورزند، ائتلاف ایمپکت ایران، توانا تک، بنیاد عبدالرحمن برومند، کانون مدافعان حقوق بشر (به سرکردگی شیرین عبادی)، مؤسسه­ ی یلدا و افراد ایرانی خودفروخته­ ی شناسایی شده و عناصر آمریکایی اطلاعاتی، نظامی و سیاسی بوده ­اند. مؤسسات و افراد پیش گفته هر کدام بر یک قشر و صنف و جنسیّت تمرکز دارند.

5/3- هزینه­ ی دوره­ ها اعم از بلیط رفت و برگشت به کشور هدف، هزینه هتل محل اقامت، غذا و  برنامه­ های تفریح و سرگرمی و هدایا توسط برگزارکنندگان دوره­ ها پرداخت می­ شود. مثلاً هزینه ­ی دوره­ی آموزشی چند روزه­ی برگزار شده در کشور گرجستان توسط عنصر آواره و عضو فراکسیون اصلاحات در مجلس ششم، فاطمه حقیقت جو پرداخت شده است! (به عبارت دقیق‌تر او صرفاً مأمور پرداخت از طرف کارفرمای آمریکایی بوده است)

6/3- گرچه این دوره­ ها بیش از هر کشوری علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران برگزار می‌شوند اما طبق اطلاعات موجود، حسب ضرورت (از نظر رژیم آمریکا) و در مواردی که قصد مُجاب ­سازی کشورهای دیگر را داشته باشند، از روش­ های مشابه علیه آن­ها استفاده می­ نمایند که تعدادی از مصادیق، در تبادلات اطلاعاتی با برخی از کشورها، به اطلاع آن­ها رسیده و از این پس نیز حسب مورد به اطلاع آن­ها خواهد رسید.

7/3- با توجه به حضور منابع اطلاعاتی ما در تعدادی از دوره­ های فوق­ الاشاره لذا مفاد آموزشی دوره­ های مذکور و عناصر شرکت کننده در آن­ها در اختیار بوده، و بنا به ضرورت تعدادی از شرکت کنندگان بازداشت، تعدادی از آن­ها جلب همکاری و عده­ ای دیگر تحت نظر سربازان گمنام امام زمان (عج) می­باشند و از ارتباطات آن­ها با مراکز مورد نظر برای حفظ اشراف اطلاعاتی استفاده می‌شود.

8/3- ردّ اطلاعاتی و عملّیاتی تعدادی از عناصر مذکور در اغتشاشات اخیر و پیش از آن نیز مشاهده و حسب مورد اقدام مقتضی به ­عمل آمده است. به ­عنوان مثال انتشار اولین عکس از مرحومه امینی روی تخت بیمارستان توسط «ن.ح» صورت گرفت که از آموزش ­دیدگان همین دوره ­ها در خارج از کشور بود. او با استفاده از پوشش خبرنگاری از اولین افرادی بود که در بیمارستان حضور و استقرار یافته، به تحریک بستگان متوفی و ارسال اخبار جهت­‌دار پرداخت. همچنین است اقدامات «الف.م» که با استفاده از همان پوشش با حضور فوری در شهرستان سقز، به تحریک اطرافیان مرحومه، کارگردانی برخی صحنه­‌ها و انعکاس اخبار و تصاویر جهت­‌دار از مراسم تشییع، تدفین و تجمعاتِ شکل­‌گرفته در آن شهر به ایفای مأموریت پرداخت. این فرد نیز آموزش­‌دیده­‌ی دوره­‌های رژیم مافیایی آمریکا در کشورهای خارجی است؛ ضمن آن­که هر دو نفر نقش منابع اولیه­‌ی خبرسازی برای رسانه­‌های بیگانه را ایفا کرده­‌اند.

در این­جا و به­ عنوان نمونه­‌ ای از کارکرد این مؤسسات و دوره­‌های آموزشی، اشاره­‌ ای به اظهارات صریح مدیر مؤسسه­‌ی اعانه­‌ی ملّی برای دموکراسی می­‌شود که بیانگر کارکرد اصلی و پشت پرده­‌ی آن­ها می­‌باشد. وی می­‌گوید : «کاری که 25 سال قبل سازمان C.I.A به­‌صورت پنهانی و با جاسوسی انجام می­‌داد، امروز ما از طریق مؤسسات و در بستر آموزش انجام می­‌دهیم!».

 4 – نقش اندیشکده­‌ها و مؤسسات آمریکایی و غربی

طی ماه­‌های گذشته، اندیشکده­‌ها و مؤسسات آمریکایی- صهیونیستی و غربی به نظریه­‌پردازی و انگاره­‌سازی پیرامون نقش زنان در حوادث پیش روی ایران پرداخته ­اند و این مبانی در محتویات محصولات آنان گفتمان سازی شده است. این اندیشکده­‌ها به مثابه مغز متفکر جریان تحریف، با بزرگ­نمایی یا کوچک­‌نمایی هدف­دار وقایع در قالب توصیه­‌نامه­‌هایی که به دستور کار فرمایان خود ارائه ­می­‌دهند، بر حجم توهمات مقامات رسمی آمریکا نسبت به ماهیت وقایع می­‌افزایند. به­‌عنوان نمونه به یکی از القائات اندیشکده­ی میدل ایست (4)(MEI) اشاره می­‌شود. این  اندیشکده در تاریخ 17 اسفند 1400 آورده است: «در شرایط کنونی ایران، جریانات مختلف سیاسی، از سوسیالیست­ ها گرفته تا لیبرال­‌ها و از سلطنت ­طلب­‌ها تا جمهوری خواهان، همگی با یکدیگر همکاری می­‌کنند تا جایگزینی جدی برای جمهوری اسلامی ایجاد نمایند و زنان نقش اصلی را در این تلاش ایفا می‌کنند.»

اما غالباً مأموریت این اندیشکده­‌ها با گذر از پوشش گفتمان­‌سازی و ارائه­‌ی توصیه­‌نامه، با یک یا چند واسطه وارد حوزه­‌های جنگ خیابانی می­‌شوند. نمونه­‌ی آن بنیاد ملّی برای دفاع از دموکراسی‌ها (5)(FDD) است؛ تشکیلاتی با وابستگی به دولت‌های صهیونیستی و ایالات متحده که دارای ارتباط گسترده با افسران سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و سرویس­های رژیم غاصب است. این تشکیلات کاملاً اطلاعاتی عمل می­ کند و تمرکز ویژه ای بر جمهوری اسلامی تحت عنوان «پروژه­ی ایران» دارد.

 اطلاعات کاملاً معتبری که اخیراً بدست آمده حاکی است که این تشکیلات ماه­‌ها پیش از اغتشاشات اخیر، در حال فراهم آوردن تمهیداتی برای آن بوده است. از نگاه طراحان آمریکایی-صهیونیستی این پروژه، اولاً جنبش­ ها موفق نخواهند بود مگر این­که با خشونت همراه باشند. ثانیاً به پیاده نظامی نیاز است که هیچ خط قرمزی نداشته و حاضر باشند دست به هر کاری بزنند. من­‌جمله اقداماتی که به عوامل مرتبط ابلاغ کرده­‌اند، توهین به ائمه معصومین (ع) و آتش زدن مسجد و قرآن، قتل مأمورین نظامی امنیتی و انتظامی، حمله به پاسگاه­‌ها و مقرهای نظامی و انتظامی، حمله به روحانیت و... می‌باشد. اما علاوه بر تشکیلات FDD ، ده­‌ها مؤسسه­‌ی پوششی آمریکایی و پروژه­‌های متعدد دیگر تحت عناوین مختلف در حال فعالیت علیه ایران اسلامی می­‌باشند. از قبیل :

1- مؤسسه اعانه ملّی برای دموکراسی و نهادهای وابسته نظیر مؤسسه دموکراتیک ملّی و مؤسسه بین­‌المللی جمهوری خواهی

2- مرکز آمریکایی برای همبستگی کارگران

3- بنیاد جامعه باز

4- خانه آزادی

5- صندوق ژرمن مارشال آمریکا

6- بنیاد دموکراسی در ایران

7- مرکز بین­‌المللی برای انتقال دموکراسی

   5– زنجیره­‌های ارتباط مالی سرشبکه­‌های خارجی با مزدوران داخلی

انتقال و توزیع پول بیگانگان بین عوامل مزدبگیر داخلی که متولی پروژه­‌های نفوذ هستند به روش‌های مختلف و متنوعی صورت می­‌گیرد. تاکنون شیوه­‌های گوناگونی کشف و عوامل متعددی بازداشت شده­‌اند. به­‌عنوان مثال اخیراً شبکه­‌یی شناسایی و بازداشت شد که از «روش تهاتر» با افراد ایرانی متردد به خارج از کشور، همچون دانشجویان و فعالین حوزه­ ی ساخت و ساز مسکن سوء استفاده می­‌کرد. در این شیوه، عامل اصلی یا کارگزار وی در یکی از کشورهای همسایه، افراد نیازمند ارز خارجی در کشور مقصد را شناسایی کرده، مبلغ مورد نیاز آن­ها به­‌همراه پورسانت همکاری را تأمین نموده و از آنان می­‌خواستند وجه را پس از بازگشت به کشور به حساب تعیین شده (حساب پیاده نظام آمریکا) واریز کنند.

در شیوه­‌ی دیگر، انباشت یا سود برخی از وجوه سرمایه­‌گذاری شده در بسترهایی همچون کارگاه­‌های خرد، مجموعه­‌های مرتبط با بازاریابی شبکه‌ ای داخلی، سوءاستفاده از رمزارزها، بهره­‌گیری از صرافی‌های غیرمجاز و ... را به پروژه­‌های آمریکایی­‌ها در داخل کشور تزریق می­‌نمودند. با این شیوه­‌ها عملاً مبدأ و مقصد وجوه پروژه­‌های نفوذ، مخفی شده و کار شناسایی آن دشوار می­‌شد. اما به رغم اقدامات عوامل CIA برای پیچیده سازی ابعاد انتقال وجه به داخل، ردیابی اطلاعاتی – مالی چند لایه در مورد واریزکنندگان و دریافت­کنندگان وجوه مربوط به پروژه­‌ها انجام و نهایتاً تبادلات مالی و اطلاعاتی شبکه­ های یاد شده شناسایی و عوامل آن بازداشت شدند.

6- شناسایی و سازمان­دهی شبکه­ی اراذل و اوباش

سرویس­‌های اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی در سال­‌های گذشته از طریق شناسایی اراذل و اوباش متردد به خارج از کشور در مراکز قمار و فساد و فحشاء و ارتباط­ گیری بعدی با آن­ها در داخل کشور، تلاش­‌های گسترده‌یی برای تزریق پول و امکانات، مسلح کردن آن­ها به سلاح گرم و انواع دیگر تجهیزات، ارائه آموزش به طرق مختلف به منظور توانمند کردن آنان برای عملّیات خرابکارانه علیه مراکز و تأسیسات مهم، راه اندازی آشوب و تولید خشونت علیه مردم عادی و همچنین نیروهای انتظامی و بسیج به عمل آورده­اند. متأسفانه حضور پرحجم و اقدامات مجرمانه اراذل و اوباش و نو پدیدها درآشوب­‌های اخیر کاملاً مشهود و حکایت از سازماندهی قبلی داشت. اما پیش از آشوب­ اخیر، حضور اراذل و اوباش در چندین طرح ترور، عملّیات ایذایی، خرابکاری، تهدید و ایجاد وحشت، احراز شده بود که در جملگی موارد به استخدام صهیونیست­‌ها، آمریکایی­‌ها یا گروهک منافقین درآمده بودند و تعداد قابل توجهی از آن­ها بازداشت و بعضاً اعترافات آن­ها از صدا و سیما پخش گردید. (همچون مستندهای وفا و لات مجازی که از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید).

 7 – سندیکا سازی و پیوند آن­ها به یکدیگر

یکی از محورهای اصلی تحرکات زمینه­‌ساز سرویس­‌های اطلاعاتی دشمن برای وقوع آشوب در کشور، تلاش برای تأثیرگذاری بر اقشار شریفی همچون معلمان، کارگران و دانشجویان از طریق ایجاد گروه‌های جعلی و آلوده و رهبر سازی برای سوءاستفاده این طبقات بوده که هوشیاری، میهن دوستی و احساس مسئولیت مثال­‌زدنی این اقشار ارجمند موجب خنثی­‌سازی توطئه­‌های بیگانه شده است. مأموران اطلاعاتی و امنیّتی کشور بر بسیاری از ابعاد آن قبیل تحرکات اشراف داشته و در مواردی مشارکت مستقیم اتباع بیگانه و مرتبط با سرویس­های اطلاعاتی کشورهای اروپایی را در این باره مورد ضربه قرار داده و نتیجه را به استحضار مردم شریف ایران رسانده­‌اند (من‌جمله مستند «داستان یک مأموریت» مربوط به اقدامات مجرمانه­‌ی دو مأمور فرانسوی که اخیراً از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد).

 8 – تشدید و ترکیب سیاست فشار حداکثری ترامپ توسط بایدن

دولت کنونی آمریکا علیرغم ادعای تغییر راهبرد نسبت به دولت قبلی، عملاً در ادامه مسیر فشار حداکثری ترامپ و با توجه به شکست آن خط مشی، به تصریح خود مقامات آمریکایی، حوزه‌های نوینی به آن افزوده است؛ منجمله با حفظ سیاست فشار حداکثری تحریمی، حوزه تأثیرگذاری در درون کشور، قطبی­ سازی و تلاش برای از بین بردن بافت اجتماعی قدرتمند مردم ایران را هدف قرار داده است. در این راستا دولت آمریکا که سابقه کودتاهای ننگین نظامی در ایران را دارد، منابع برنامه ­هایی را که در لفّافه­ ی عناوین پرزرق و برقی چون توسعه دموکراسی و مقابله با تروریسم پیچیده شده افزایش داده و درخواست ارتقای آن را برای سال مالی 2023 در موضوع ایران دارد. این برنامه اساساً معطوف به بی­ثبات سازی محیط امنیتی داخل کشور، توسعه نفرت و خشونت و ایجاد ناامنی روانی در جامعه ایران است. در این راستا علاوه بر تقویت و توسعه ساختاری و مالی بخش ویژه در واحد (6)NCS در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، بودجه و منابع انسانی حوزه ­های شبه مدنی در وزارت خارجه در موضوع ایران مانند دفتر اطلاعات و تحقیق، دفتر امنیت بین الملل، دفتر مبارزه با تروریسم و دفتر امور خاور نزدیک را افزایش داده است که در واقع منابع مالی لایه میانی مذکور را تأمین کرده­اند که در ادامه به برخی از این بودجه ­ها اشاره خواهد شد.

 9- حمایت از گروهک­های تروریستی و تلاش برای ائتلاف آن­ها!

 دولت تروریست ایالات متحده در ادوار و دولت­‌های مختلف خود سابق‌ه­ی رسوای حمایت از خون­خوارترین گروهک­‌های تروریستی را داشته و دارد. از آن جمله است تضاد رفتاری شگفت ­انگیز از مرحله­ ی قرار دادن نام جانیانِ آلبانی ­نشین در لیست سیاه تروریستی تا خارج کردن اسم جنایتکاران منافق از آن لیست، حمایت مادی و معنوی از آن­ها، تا حضور بلند پایگان رژیم مافیایی در اجلاسیه های نمایشی منافقین! مِنجمله حضور افرادی همچون جان بولتون، پمپئو و مایک پنس (مشاور امنیت ملّی اسبق رژیم، رئیس سازمان سیا و وزیر خارجه سابق و معاون اول رئیس جمهور سابق رژیم دژخیم آمریکا) و تعداد فراوانی نماینده کنگره و سناتور آمریکایی در مقر گروهک تروریستی منافقین در سال­های گذشته. برای سال جاری نیز از رئیس جمهور سابق و قاتل سردار بزرگ جهان اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی برای حضور در جمع کفتارهای آن گروهک دعوت شده بود که بنا به گفته­‌ی اعضای گروهک منافقین، برخی حوادثِ روی داده در آستانه ­ی مراسم آن­ها در کشور آلبانی و احتمال وجود تهدید جدی به جان آن قاتل، حضور وی (ترامپ) در آن مراسم منتفی و اصولاً برگزاری مراسم مورد نظر آن­ها لغو گردید!

 از همین سنخ است تماس آمریکایی ها با گروهک جنایت پیشه و شخص عبدالمالک ریگی معدوم در گذشته تا ارتباطات این روزها با گروهک های مختلف تروریستی که نام اقوام شریف ایرانیِ کُرد، تُرک، عرب و بلوچ را بر خود می‌­نهند اما جملگی آن گروهک ها، دشمنان آن اقوامِ عزیزِ غیورِ گرامی بوده و تجزیه‌­طلبانی هستند که مأموریت آمریکا و اذنابش را دنبال می­کنند.

 بخش دوم) مرحله‌­ی حین آشوب­‌ها

در بخش اول به اختصار بخشی از تمهیداتِ ائتلاف شیطان بزرگ برای آماده­‌سازی قبلی و زدن جرقه‌ی آشوب­‌ها مورد اشاره قرار گرفت. در این بخش نیز صرفاً به گوشه‌­یی دیگر از خباثت­‌های آن ائتلاف و البته در حدّی که ملاحظات امنیتی اجازه می­‌دهند، اشاره می­‌شود. شاید در آینده با کاهش محذورهای مذکور تشریح مبسوطی از برنامه­‌های حریف به‌­عمل آید:

1- بودجه­‌ی ویژه­‌ی فضای سایبر در زمان آشوب­

 طبق اطلاعات کاملاً موثق، سازمان CIA علاوه بر بودجه سالیانه ­ی اختصاص داده شده برای سازمان‌های سابق­ الاشاره­، اخیراً و پس از آغاز آشوب­ ها در ایران، بودجه کمکی معادل حدود 53 میلیون دلار دیگر، با ترک تشریفات اداری- مالی در دو مرحله به آن سازمان­‌ها اختصاص داده و توصیه کرده است که این بودجه در درجه اول برای امور به­ اصطلاح رسانه­ یی و تقویت ابزارهای اینترنتی به­ منظور حفظ ارتباط با آشوبگران هزینه شود!

2- اقدامات آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در حوزه­‌های فناوری و رسانه

 در ماه­‌های گذشته اجرای عملّیات­‌های گسترده علیه امنیت روانی مردم ایران در قالب کمپین‌های گسترده سیاسی و اجتماعی، حوزه­ یی از تلاش­‌های سرویس اطلاعاتی آمریکا برای فشار بر مردم ایران بود. راه­‌اندازی جنگ اطلاعاتی و شناختی با عاملّیت نهادهای اطلاعاتی و نظامی مانند سیا، سایبرکام و سنتکام، امروز در خود آمریکا نیز هیاهو به راه انداخته است. به­ طوری­که افشای بخش کوچکی از عملّیات فریب سایبری گسترده آمریکا علیه افکار عمومی ملّت ایران، باعث شد تا واکنشهای مقامات آمریکایی را برانگیزد و حتی پس از آن برخی رسانه­‌های آمریکایی تلاش کردند تا برای درز گیری از رسوایی بوجود آمده برای دولت آمریکا از سطح و گستره عملّیات­‌های ننگین انجام شده بکاهند، البته خود می­دانند که پرداختن بیشتر به این موضوع و افشای ابعاد بیشتر آن و نهایتاً اعتراف به شکست­های تحمیل شده، هزینه­ های این سرویس‌­ها را به شدت افزایش خواهد داد.

ردیابی، شناسایی، ضربه و افشای چند صد هزار حساب کاربری قلابی فارسی زبان، که با توسل به اخبار جعلی و بزرگ­نمایی مشکلات و کوچک ­نمایی دستاوردها، به ­طور ناشیانه‌­یی اقدام به تولید میلیون‌ها پیام و محتوای گمراه کننده برای فریب مخاطبین فارسی زبان می کردند، ناکارآمدی توان عملّیاتی دست اندرکاران این پروژه ­ها را به کارفرمایان آمریکایی خود اثبات کرد. هدف پنهانی این کمپین‌­ها ترویج تنفر در جامعه ایرانی و ایجاد رفتارهای خشن قطبی بود. افزون براین، تأمین مالی و شبکه­‌سازی کنش­گران اجاره‌­ای ضدانقلاب برای اجرای جنگ شناختی علیه مردم ایران از طریق آن­چه که «مرکز تعامل جهانی» (7)(GEC) نامیده ­اند، نمونه­ ای از فعالیت­های ضربه خورده دیگر آمریکا در این حوزه بوده که تحت اشراف قرار گرفته است. آمریکایی­ ها در عرصه فناوری و فعالیت‌های رسانه­ ای با عنایت به افزایش اثرگذاری شبکه‌­های اجتماعی و مرجعیت خبری آن­ها، عملّیات­‌های تأثیرگذاری و جنگ ترکیبی بزرگی علیه مردم مظلوم ایران در فضای سایبر به راه انداختند که ذیلاً مواردی به اختصار مورد اشاره قرار می ­گیرند:

1/2- توییتر

 توییتر به دستور رژیم آمریکا، میدان نبرد و جنگ رسانه­ یی علیه جمهوری اسلامی ایران را با نادیده گرفتن همه قوانین بین­‌المللی و دستورالعمل‌های فنّی و حقوقی توییتر، به سود دشمنان ایران هموار کرد تا پیاده نظام اجاره ­یی و ضدانقلاب خارج نشین به هدایت سرویس­‌های اطلاعاتی، و با ساختن هزاران کاربر جعلی (ربات) و انتشار اخبار هدفمند و دروغ، افکار عمومی را در ایران و جهان فریب دهند. بر اساس پایش توییتر فقط در بازه زمانی 20 شهریور 1401 تا 20 مهر 1401 بیش از پنجاه هزار کاربر جدید فارسی زبان با هویت­‌های جعلی در توییتر ساخته شده است تا بر علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت کنند. این در حالی است که پیش از آن ماهانه حداکثر در حدود چهار هزار کاربر فارسی زبان در توییتر ایجاد می­‌شده است. همچنین توییتر با حداقل ده برابر کردن ظرفیت انتشار پیام برای هر کاربر در ساعت و لغو بسیاری محدودیت­‌های دیگر، نهایت سعی خود در کمک به بزرگنمایی و برجسته­ سازی اخبار جعلی و تشدید جنگ ترکیبی علیه جامعه فارسی زبان در سراسر جهان را اعمال کرد.

فراوانی این اقدامات موجب شد برخی جناح­‌های سیاسی آمریکا نسبت به این موضوع احساس خطر کرده و در گزارش­‌های متعدد مانند گزارش CNN با عنوان "کمپین دستکاری هماهنگ" به تخلفات توییتر از قوانین اعتراض نمایند!

2/2- اینستاگرام

 در پرده­ یی دیگر شرکت متا، مالک اینستاگرام و واتساپ نیز مشابه توییتر، تمام قوانین بین‌المللی و قوانین رسمی خود را در مقطع اغتشاشات ایران زیر پا گذاشت و با اقداماتی از قبیل دستکاری عمدی الگوریتم­‌های هوش مصنوعی باعث شد اخبار جعلی، موارد نفرت افکنی و اقدامات خشونت­‌آمیز با شدت بسیار زیاد برای جامعه ایرانی به صورت هدفمند منتشر شود. همچنین این شرکت همانند توییتر به دستور سرویس اطلاعاتی آمریکا، با حمایت همه جانبه از صفحه­‌های دروغ پراکن ضدانقلاب خارج نشین و مزدوران سعودی و با پر تعداد نشان دادن مخاطبین اخبار و اطلاعات این صفحات مانند صفحه­ رسمی نارسانه­ ی سفارشی کار موسوم به ایران اینترنشنال، سعی در ایجاد خطای محاسباتی در ذهن مخاطب ایرانی نمود. اینستاگرام با برانگیختن احساسات جامعه ی ایرانی خصوصاً جوانان و نوجوانان سعی در ایجاد ناامیدی، بالا بردن سطح خشونت و ایجاد شکاف اجتماعی در لایه­ های مختلف جامعه داشت و با اجرای عملّیات تأثیرگذاری سایبری بر افکار عمومی، کاربران ایرانی این فضا را مورد حملات شناختی قرار داد. یکی از معروف ­ترین شگردهای این جنگ شناختی، «اجاره انسان رسانه ­ها» نام دارد. در این روش، دشمن برخی از حساب­‌های کاربری معروف در اینستاگرام و دیگر شبکه­‌های اجتماعی آمریکایی مربوط به چهره ­های معروف (سلبریتی ها) که دارای دنبال­‌کنندگان میلیونی هستند را برای مدتی اجاره می­‌کند و با انتشار اطلاعات جعلی یا جهت‌دار، از هویت آن چهره­‌ها برای باورپذیری مخاطب سوء استفاده می­‌کند. بر اساس اطلاعات موثق در اغتشاشات ایران برخی از انسان­ رسانه­‌های مقیم آلمان و امارات حساب­‌های کاربری خود را به­ طور کامل به عوامل شناخته شده ی سرویس اطلاعاتی آمریکا اجاره دادند!

جامعه فهیم ایرانی سانسور تصاویر سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی را در این شبکه ­های اجتماعی آمریکایی فراموش نکرده است و جای این سؤال وجود دارد که ابلاغیه ی مربوط به سانسور، محدودسازی و اجرای آن­را کدام تشکیلات اطلاعاتی به این شرکت ها داده است و آنها چه دلیل قانع کننده­ای برای این رفتار دوگانه و حمایت همه­ جانبه از اغتشاشگران برای افکار عمومی جامعه ایرانی دارند؟

 3/2- استارلینک

 اگر چه آزادی دسترسی به اینترنت یکی از شعارهای دروغین لیبرال دمکراسی غرب است و آن‌ها مدعی هستند که اینترنت آزاد باید در دسترس همگان باشد اما بسیاری از خدمات اینترنتی و نرم‌افزارهای مفید برای جامعه­‌ی جهانی و مردم ایران توسط دولت آمریکا مسدود شده است. این مدعیان دروغین آزادی با ارائه اینترنت­‌های خارج از حاکمیت کشورها مثل استارلینک که طبق قوانین بین­‌المللی باید با نظارت و رضایت کشور میزبان ارائه شود، سعی در گسترش دیکتاتوری اینترنتی آمریکا را دارند. مصداق روشن این تضاد رفتاری علاوه بر موارد فوق­‌الذکر، اقدام دولت آمریکا مبنی بر انسداد و محدودیت خدمات­‌رسانی ابزارها و فناوری­‌های ارتباطی و اینترنتی غیرآمریکایی در آمریکا می­‌باشد.

 کارگزاران دولت مافیایی آمریکا در اقدامی مداخله­‌جویانه به شرکت استارلینک دستور دادند بدون رعایت ضوابط و مقررات بین­‌المللی و بدون دریافت مجوزهای لازم در ایران، برای دسترسی اغتشاشگران، اینترنت غیرقانونی ارائه دهد. همزمان سرویس­‌های اطلاعاتی دشمن نیز ظرفیت­‌های مختلف خود برای قاچاق تجهیزات غیرقانونی این شبکه به داخل کشور را فعال کردند.

4/2- حملات سایبری

 حملات سایبری رژیم مافیایی آمریکا و دست پروردگان و مزدبگیران آن مقوله­‌ی مبسوطی است که به بحثی جداگانه نیاز دارد. اما صرفاً به­‌عنوان نمونه، به ده­‌ها گروه­ هکری که وابستگی آنان به آمریکا محرز است می­‌توان اشاره کرد که با حملاتِ هدفمند چه به­‌صورت حملات منع سرویس (DDOS) و چه نفوذ و از کار انداختن خدمات و روش­‌های دیگر تلاش داشتند تا ضرباتی بر روند عادی کشور وارد نمایند که با تدابیر اتخاذ شده، در بسیاری حملات، از شیطنت­‌های آن­ها پیشگیری به­‌عمل آمد. حمله به سامانه­‌هایی که خدمات عمومی و مردمی ارائه می­‌دهند، هدف مشخص و تعریف شده­‌ی آنهاست؛ چنان­که در حمله به سامانه­‌ی سوخت کشور در سال گذشته، حمله به سامانه­‌های شهرداری تهران و حمله به سامانه‌های سرویس مدارس نشان دادند که ایجاد مزاحمت برای مردم هدف اصلی آن­ها بوده است. در مقطع اغتشاشات نیز ده­‌ها حمله­‌ی هکری به سازمان­‌های خدمات­‌دهنده به مردم به عمل آمد که با تدابیر دستگاه­‌های ذی­ربط، خنثی شدند.

 اقدامات رژیم دژخیم آمریکا در عرصه ی فن­آوری و رسانه به این چهار محور خلاصه نمی­‌شود و خباثت­‌ها و مزاحمت­‌های آن رژیم مقوله­‌ی گسترده­­‌یی است که در فرصت مناسب به آن پرداخته خواهد شد.

3- حضور تیم سازمان سیا در مقر گروهک­های ضد انقلاب

در تاریخ 29 /06/ 1401 تیمی از C.I.A با پوشش وزارت خارجه­‌ی آمریکا، با حضور در مقر گروهک تجزیه­‌طلب موسوم «به حزب دمکرات کردستان ایران» در شهر اربیل کردستان عراق با سرکرده­‌ی آن گروهک بنام مصطفی هجری دیدار و گفتگو کرد. تیم سازمان جاسوسی آمریکا ضمن تقدیر از ادغام دو جناح گروهک، از آن­ها می­‌خواهند که در اغتشاشات رخ داده در برخی شهرهای کردستان ایران، بیش از این ایفای نقش نمایند. در این نشست، طاهر محمودی، کمال کریمی، محمد نظیف قادری و محمد صالح قادری، سرکرده گروهک را همراهی می­کردند. شایان ذکر است که در گذشته نیز سازمان سیا، مصطفی هجری و عبدالله مهتدی (سرکرده­ی گروهک کومله) را به آمریکا فراخوانده و به آن­ها ابلاغ نموده بود که باید با یکدیگر ادغام شوند و الّا کمک­ های مالی و تسلیحاتی رژیم مافیایی آمریکا به هر دو گروهک قطع خواهد شد! در اجرای آن دستور و به ­عنوان گام اول، دو جناح انشعابی حزب منحله­ی موسوم به دموکرات کردستان ایران در تابستان گذشته با یکدیگر ادغام شدند و در حال فراهم آوردن زمینه­ برای ادغام با گروهک کومله بودند که با افشاگری رسوا کننده­‌ی وزارت اطلاعات پیرامون وابستگی کومله به رژیم کودک­ کش صهیونیستی مواجه شدند (اطلاعیه­‌ی پنجم مرداد ماه روابط عمومی وزارت اطلاعات و مستند «عملّیات بزرگ» که اخیراً از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد) و لذا مجبور به تعویق برنامه­‌ی دستوری ادغام دو گروهک خائن و وابسته به بیگانگان شدند.

4- دیدار تیم آمریکایی از مقر گروهک موسوم به پاک

 در تاریخ 15 /7/ 1401 هیئت سازمان جاسوسی آمریکا به‌صورت پنهان و در هتل دیوان اربیل با سرکرده­‌ی گروهک پاک به­نام حسین یزدان­‌پناه ملاقات و به بررسی آخرین وضعیت گروهک پس از موشک باران مقر آن توسط دلاورمردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداختند. آنها به وی قول کمک­های بیشتر و امید دادند تا زودتر اوضاع گروهک را ترمیم و به صحنه­‌ی مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران برگرداند. سپس تیم C.I.A برای دادن روحیه به گروهکِ درهم پاشیده، به همراه حسین یزدان­‌پناه و همسرش (هامِنو) از زخمی­‌های موشکباران فوق­‌الاشاره در بیمارستانی در اربیل عیادت کردند. همچنین کارشناسان نظامی همراه هیأت آمریکایی از محل اصابت موشک ­های رزمندگان اسلام در مقرهای مختلف ضدانقلاب بازدید نمودند تا توان و دقت تخریب موشک­‌های سپاهِ مقتدر اسلام را ارزیابی نمایند.

5- شبکه­ های ماهواره ای سفارشی­ کار

 جنگ رسانه ­یی و تبلیغاتی که از قدیم یکی از مهم­ترین ابزارهای استکبار جهانی برای استعمار و غارتگری و جنگ روانی و تحریف واقعیت­های جهان به نفع غارتگران و علیه ملل ستمدیده بود، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و با پیوستن بازماندگان رژیم ساقط شده­ی پهلوی و فراریان گروهک ­های تروریستی چپ و راست و منافق و فرقه ­های منحرف و سایر فراریان سابقه­ دار به جریان مسلّط رسانه­ ای صهیونیستی، صورت و سیرتی دیگر پیدا کرد. جریان سلطه ضمن فراهم آوردن به‌روزترین امکانات و تکنولوژی رسانه­ یی (البته به ­هزینه­ ی گاو شیرده سعودی و امثالهم) و اِعمال فرماندهی واحد رسانه­ یی بر آن­ها، به خط­ دهی آمرانه و بهره­ برداری استعمارگرانه از این نارسانه­ ها پرداخت.

     اگرچه جمهوری اسلامی ایران در طول تاریخ پرافتخار خود و به ­ویژه در مقاطع بروز برخی رویدادهای سال­های گذشته همیشه با آوازه ­گری­های مزوّرانه­ ی این نارسانه ­ها مواجه و با شیوه­ های آن­ها آشنا بوده است؛ اما بی ­شک در جریان اغتشاشات اخیر، «بزرگترین عملّیات تأثیرگذاری» و به عبارت دیگر «جنگ جهانی رسانه­یی» علیه ملّت سرافراز ایران طراحی و اجرا شد. علاوه بر سوژه ­سازی از هر پدیده ­ی طبیعی و مصنوعی و آوازه ­گری هم­نوای شبکه ­های مُزدور فارسی زبان، موج سواری بر روی نارضایتی و خلق نارضایتی ­های سفارشی با جعل و روایت­سازی دروغین از رویدادها، تبدیل نارضایتی به اعتراضات اجتماعی، دیگرگون نمودن اعتراضات اجتماعی به سیاسی، تغییر جهت آن­ها به اعتراضات ساختاری، و در نهایت تبدیل جملگی آن­ها به اغتشاش و شورش و جنگ خیابانی و... این همان دستورالعملّی است که شبکه ­های مذکور در اغتشاشات اخیر دنبال کردند. طرفه آن­که شبکه ­یی همچون بی ­بی­ سی که از قدمتی دیرینه برخوردار است و قاعدتاً پیرامون شؤون حرفه­ یی خویش باید حساس باشد، با چرخشی گسترده و تغییر کامل برنامه ­های عادی و روزانه­ ی خود و گذشتن از دیگر اخبار مهم جهانی، عملاً به مرتبه­ ی «صحنه گردانی عملّیاتی اغتشاشگران خیابانی» تبدیل شد. همچنین است رسوایی شبکه­ ی همتای آن، اینترنشنال سعودی که علاوه بر موضوع پیش گفته، رسماً به خط تجزیه ­ی ایران مقتدر و یکپارچه روی آورد و در نهایتِ صراحت، از تجزیه­ طلبی و تجزیه ­طلبان حمایت نمود.

      چنین چرخشی در شبکه ­های مزدور و چنین هزینه­ ی حیثیّتی بالایی نمی­ تواند صرفاً ناشی از یک ارزیابی اشتباه از موقعیت توسط آن شبکه­ ها باشد، بلکه قطعاً مبتنی بر «یک راهبرد تازه، یک طرح بزرگ و یک بسته­ی اطلاعاتی- عملّیاتی» است که در سطوح بالای رژیم­های آمریکا و انگلیس اتخاذ شده و به این نوکرانِ سفارشی­کار ابلاغ شده است.

در وقایع اخیر سناریوهای نخ نمای «کشته­ سازی» و ادبیات تکراری اعتراف اجباری و خشونت سیستماتیک و نیز عوض کردن جای جلّاد و شهید و ده­ها شگرد شناخته شده‌ی دیگر، با شیوه ­یی یکسان اما با حجمی صدها برابر بیش از وقایع گذشته، نه تنها حیثیتِ نداشته­ ی شیپورهای انگلیسی، آمریکایی و گاوان شیرده آن­ها را بر باد داد، بلکه کلیه­ ی موازین حرفه ­یی و بین­ المللی را نیز درنوردید و سابقه ­ی مبتذلی بر سوابق سیاه آن­ها افزوده شد؛ که پی­گرد حقوقی آن­ها و پیاده نظام فراری نارسانه ­های یادشده در دستور کار قرار دارد.

بخش سوم) مرحله­ پساآشوب

در یک ماه و نیم گذشته، دشمن آمریکایی و هم­ پیمانان خبیث و پیاده نظام مزدور و نارسانه­‌های سفارشی­‌کار آن­ها، یقیناً با کلّ توان خویش وارد عرصه­­‌ جنگ ترکیبی تمام‌عیار و بزرگترین عملّیات تأثیرگذاری با نظام مقدس جمهوری اسلامی شدند.

برای جامعه­ اطلاعاتی پرافتخار کشور که شبانه­‌روزی و لحظه به لحظه تحرکات ائتلاف شیطان بزرگ را تعقیب می‌­کردند، کمترین تردیدی وجود ندارد که حریف کلّ سناریوهای جنگ نرم و ترکیبی و عملّیات تأثیرگذاری خویش را با همه­ توانمندی­‌های قشون خود و هم­پیمانان، وارد صحنه­ی نبرد با ملّت مقاوم و سرافراز ایران اسلامی کرد.

اذعان داریم که دشمن مزاحمت ایجاد نمود، خسارت وارد کرد، تعدادی از جوانان این مرز و بوم را به خاک و خون کشید، اما با اتقان کامل می­‌گوییم او نتوانست به هیچ­یک از اهداف اصلیِ از پیش تعیین شده­ خود دست یابد.

این ارزیابی مستدل و قطعی ماست که از قضای روزگار، دشمن آمریکایی و انگلیس خبیث نیز بدان اذعان دارند اما جرأت و جسارت اعتراف آشکار به آن­را ندارند. جامعه­ اطلاعاتی کشور، با الطاف الهی و عنایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به ارزیابی داخلی سازمان­‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس دسترسی یافته است که صریحاً دربردارنده­ آن اعترافات، هم در پیرامون شکست سناریوهای مجمع شیاطین و هم در باب اذعان به ریشه­‌دار بودن «درخت تناور ایران اسلامی» و در قبول اقتدار غیرقابل انکار «ایران قوی» می­‌باشند.

امروز مصالح اطلاعاتی و امنیتی به ما اجازه نمی­‌دهند که عین ارزیابی­‌های اردوگاه سلطه را افشاء کنیم. اما شاید در آینده، محذورهای کنونی رفع و امکان بر ملاکردن آن گزارشات فراهم گردد که در آن صورت طبل رسوایی دشمنان آمریکایی، انگلیسی، صهیونیستی از بام فلک بر زمین خواهد افتاد.

علاوه بر دشمنی‌های گذشته و جاری، رژیم آمریکا در تلاش است تا سیاست فشار حداکثری ترکیبی را علیه ملّت شریف ایران در سال آتی میلادی نیز اعمال کند و بودجه­‌های متعددی را بر پایه توهمات خود برای این منظور در نظر گرفته است.

وزارت خزانه­‌داری آمریکا به اتفاق بخش­های مختلف در جامعه اطلاعاتی و وزارت امور خارجه آن رژیم، ظرفیت انسانی و مالی بی­‌سابقه‌‌ای را برای ایجاد فشار بر ایران اسلامی در قالب بسته­‌های تحریمی به­ کار گرفته است.

علاوه بر سیاست فشار حداکثری، ده­ها پروژه به­ منظور بی­‌ثبات­‌سازی محیط داخلی ایران در قالب­های گوناگونِ مذکور در نظر گرفته و صرفاً برای یکی از پروژه­‌های مذکور که در این راستا طراحی شده 55 میلیون دلار تخصیص داده شده است.

آژانس رسانه­‌های جهانی آمریکا که یکی از شکست­‌خورده­‌ترین بخش­های سیاست نفوذ آمریکا در پوشش دیپلماسی عمومی است و بودجه 840 میلیون دلاری دارد صرفاً برای مقابله رسانه­‌یی و عملّیات روانی علیه مردم ایران مبلغ 3/131 میلیون دلار در نظر گرفته است.

این پروژه­ها صرفاً معطوف به عملّیات روانی علیه مردم داخل کشور نیست؛ یکی از برنامه­‌های آتی رژیم آمریکا تخریب وجهه ملّت ایران در میان ملّت­های دوست و همسایه و در نتیجه تضعیف سیاست‌های ثبات­‌ساز جمهوری اسلامی ایران در منطقه و انتقال ناامنی­‌های پیرامونی کشور به داخل است، به­ طوری­که در جهت تحقق آن، بودجه اختصاصی تعریف کرده و برای دفتر متولی این امور 353 میلیون دلار در نظر گرفته است.

جالب توجه است که دفتر تحقیق و اطلاعات وزارت امور خارجه آمریکا برای مقابله با نفوذ قدرت­های خارجی در داخل آمریکا 87 میلیون دلار بودجه و 394 نفر نیروی کارشناس اختصاص داده است. این دفتر که یکی از اعضای جامعه اطلاعاتی آمریکا محسوب می­شود، با سوءبرداشت نسبت به وضعیت حاکم بر جامعه قطبی شده آمریکا و تبعیض­‌های سیستماتیک در آن، ریشه‌ این مشکلات را در نفوذ سایرین در محیط سیاست داخلی خود جستجو می­کند و برای موضوع ایران بودجه و پروژه مستقل تعریف کرده است.

علاوه بر این موارد دولت جنایتکار آمریکا که تنها استفاده‌کننده از سلاح کشتار جمعی هسته­‌ای در طول تاریخ بوده و هم اکنون نیز از رژیم صهیونیستی (دارنده تسلیحات هسته­ای بدون نظارت هیچ نهاد بین­المللی) حمایت می­کند، برای به­ اصطلاح مقابله و از بین بردن ظرفیت هسته­‌ای صلح‌آمیز ایران و فشار بر برخی دیگر از کشورها مبلغ 295 میلیون دلار در نظر گرفته است.

این موارد صرفاً بخشی از بودجه ­ها و امکاناتی است که رژیم تروریست آمریکا برای تضییع حقوق ملّت بزرگ ایران تحت عناوین مختلف وضع کرده است و ظرفیت­‌های مختلف دیگری را نیز در قالب­ های پنهان و غیررسمی اختصاص داده که هدف اصلی آن حمایت پنهان از عناصر تولید ناامنی و آشوب در داخل کشور و زنده نگه­داشتن کورسوی آتش اغتشاشات است.

طبق اطلاعات معتبر، پس از سیر نزولی­ یافتن پروژه­ی اغتشاشات، کانال­‌های منتهی به ائتلاف شیطانی، به پیاده نظام خود ابلاغ کرده‌اند تا آمادگی خویش را حفظ و محورهای ذیل­ الذکر را به‌عنوان خطوط اصلی اقدامات مورد تأکید قرار داده­‌اند:

1- تقویت ابزارهای مخرّب تأثیرگذاری از طریق فضای سایبر به ­هر شکل ممکن و از هر طریقی. (شبکه‌های اجتماعی آمریکایی به­ مثابه سلاح استراتژیک).

2- علاوه بر مقامات آمریکایی و انگلیسی، با دولتمردان سایر کشورهای اروپایی نیز ارتباط برقرار کرده و تلاش نمایند آن­ها را در این پروژه دخیل نمایند.

3- حفظ آهنگ تخریبی نارسانه­‌های فارسی زبانِ عمدتاً لندنی- سعودی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.

4- تحریک به اعتصاب در صنایع مختلف به­ ویژه در صنایع نفت و گاز با هدف قطع درآمدهای نفتی و نیز فلج کردن حمل و نقل کشور.

5- دامن زدن به اعتصاب مغازه­‌ها و بستن بازارهای کشور با هدف فشار بر مردم و افزایش نارضایتی و نهایتاً پیوند اعتصابات مختلف به یکدیگر.

6- تأکید ویژه بر کشته­‌سازی از طریق انتساب هر قتل و حادثه­‌ای به نیروهای امنیتی و انتظامی، یا هدف قرار دادن اغتشاشگران در صحنه توسط تروریست­‌های اجاره­‌ای و انتساب آنها به نیروهای نظام یا بهره­‌گیری از سایر روش­ها.

7- هر اتفاق طبیعی و مصنوعی باید به سمت یک اغتشاش سیر کند و نیز هر اعتراض مدنی به شورشی خونین تبدیل شود.

8- به تعطیل کشاندن مدارس و دانشگاه‌ها.

رژیم دژخیم آمریکا نه پیشینه­‌ درخشانی دارد که به اعتبار تاریخش اکنون صلاحیت دخالت در عرصه­‌های جهانی را دارا باشد و نه آینده­‌ای که به امید آن، در اندیشه­ی حکمرانی جهانی در آینده باشد.

در باب گذشته ­آمریکا، شالوده­ مافیایی آن رژیم بر غصب سرزمین بومیان و قتل و نابودسازی حرث و نسل صاحبان آن مُلک شکل گرفته و پس از آن با ربایش و اسارت سیاه­‌پوستان آفریقایی و استثمار، شیره­ جان آن­ها و اعمال بزرگترین، عمیق­ترین و بی­‌سابقه­‌ترین تبعیض نژادی در طول تاریخ و پهنه­ جغرافیا، گرد آمدن قسی­‌ترین و حرفه­‌ای‌ترین جانیان جهان در آن جغرافیا، تشکیل گسترده‌ترین دولتِ متشکل از حرامیانِ سرگردنه‌های جهان، تنها بکار برنده‌ سلاح­‌های هسته‌­‌ای در دنیا، عامل کودتاهای متعدد و خونین در پهنه گیتی، عامل مستقیم و غیرمستقیم خونبارترین جنگ‌­های روی زمین، بانیانِ آشکار تروریسم رسمی و دولتی در عرصه ­بین­‌المللی آن‌هم بنا به شهادت سردار بزرگ جهان اسلام حاج قاسم سلیمانی، بزرگ­ترین سازنده و دلاّل تسلیحات کشتار جمعی، خالق جنایت­کارترین تروریست­‌های آدم خوار همچون داعش و گروهک­های تکفیری هم­سنخ آن، حامی پرسابقه‌ترین و خائن­‌ترین تروریست­ های جهانی از نوع تروریستهای آلبانی نشین با حداقل 12000 قربانی، پشتیبان خون­ریزترین و بَدَوی­ترین رژیم­‌های روی زمین همچون رژیم آل سعود، بزرگ­ترین و صریح­‌ترین استعمارگر جهان که در روزگار کنونی هم صریح و آشکار و با صدای بلند، دولتِ فرومایه­ تحت استعمار خود را «گاو شیرده» می­‌خواند، نمادِ توحشِ به­‌روز شده و جاهلیتِ مُدرن، و بالاخره رژیم ایالات متحده به­ عنوان عصاره ­همه ­پلیدی­‌های اهریمنی که به درستی و دقت و حکمت توسط حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران به صفت «شیطان بزرگ» متصف شد.

اکنون این جُرثومه ­همه زشت خویی­‌ها برای ملّت سربلند ایران ابراز نگرانی می­‌کند، در عین حال تنها آرزویی که برای این ملّت مستغنی می­‌نماید، استفاده از شبکه­‌های اجتماعی آمریکایی است و بس!

 و اما در پیرامون آینده، سردمداران رژیم آمریکا خوب می­دانند که «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت». مطلع هستند که از سال­ها پیش نظم نوینی در حال شکل‌گیری است که سردمداری آن رژیم در این نظام تنها در حد وهم و خیال و در عوالم مجاز امکان‌پذیر است، در همان فضایی که اخیراً خود و پیاده نظام­شان، به کرات نظام جمهوری اسلامی را در آن ساقط کردند.

در فضای مجازی! همچنان­که پیشینیان آن­ها در 43 سال گذشته و در فواصل شش ماهه­، 86 بار حاکمیت ایران را جابجا کردند! جمهوری اسلامی ایران همان درخت تنومندی است که رهبر حکیم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) اخیراً توصیف کردند. درختی که حوادث زمانه نه تنها گزندی متوجه آن نکرده است بلکه هر رویدادی، ریشه­‌ی آن­را عمیق­‌تر، تنه­‌‌اش را نیرومندتر و سایه­‌اش را گسترده­ تر کرده و «ایران قوی» را آفریده است که به اذن الهی، روز به روز در حال قوی­تر شدن خواهد بود.

حوادث اخیر کشور نیز بیش از همه، عنایات خداوندی به این آب و خاک را نشان داد؛ «پروژه‌ی ویران سازی ایران» شکست مفتضحانه‌ای خورد. همان پروژه‌ای که قبلاً در افغانستان و عراق و سوریه و یمن و لیبی پیاده کردند، اما در ایرانِ قوی شکست سختی خورد.

طبیعی است که به انتقام‌­گیری از ملّت سرافراز و مقاوم ایران روی آورند و بدیهی است که بلافاصله، دست­‌پروردگان داعشی و تروریست‌­های تجزیه­‌طلب را وارد میدان نمایند؛ اما با عنایات صاحب اصلی این ملک و ملّت، حضرت ولیعصر ارواحنا فداه و عجل‌­الله تعالی فرجه­‌الشریف، کل توطئه‌­ها به­‌سوی آن­ها برخواهند گشت اِن­شاءالله.

همچنین آن اغتشاشات رشد و درک و فهم و بصیرت ملّتی فرهیخته را یک­بار دیگر به نمایش گذاشت که باید قدردان این ملّت عظیم‌­الشأن بود و سربازان گمنام امام زمان (عج) به نوبه‌ی خویش در برابر این ملّت تعظیم می‌نمایند. رهبری‌های داهیانه ­فرمانده­ی معظّم کل قوا (مدّظلّه العالی) را یک­بار دیگر به پیش چشمِ دوست و دشمن آورد. انسجام درونی هر چه بیشتر جامعه­ ی اطلاعاتی کشور و همراهی و همدلی و همکاری آن­ها را برای آینده بیشتر و نزدیک­تر کرد.

اما در باب گروهک­‌ها و پیاده نظام شیطان و اغتشاشگران، قصد بر ادامه­ شناسایی و تعقیب آن­ها تا آخرین نفر است که این روند هم‌اکنون جریان دارد و البته راهی هم برای افراد فریب­ خورده و نادم باز گذاشته شده تا خود را معرفی و شامل تخفیف در مجازات شوند.

 و نهایتاً در پیرامون دشمنان اصلی، جنایات آن­ها در وقایع اخیر فراموش یا بخشوده نخواهد شد و این وعده قرآن کریم است که : «اِنّا مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمُون»(9).

والسلام علی من اتّبع الهدی


:: بازدید از این مطلب : 309
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 6 آبان 1401

چند روز گذشته با تبلیغاتی که از یک هفته پیشتر صورت گرفته بود، جمعی از ایرانیان مقیم اروپا و آمریکای شمالی در حمایت از اغتشاشات در ایران دست به اجتماع در برلین زدند. این اجتماع به دعوت حامد اسماعیلیون صورت گرفت؛ وی که همسر و فرزندش جزو جان‌باختگان سانحه هواپیمای اوکراینی در سال 98 بودند، از آن زمان تاکنون به همین بهانه اقدام به جوسازی علیه ایران کرده و بارها خواهان تحریم‌های مختلف علیه کشور شده است. 

با وجود تبلیغات بسیاری که صورت گرفت، رسانه‌های آلمان مدعی حضور 80 هزار نفر شده است؛ اگر حضور افغانستانی‌ها و کردهای عراق و ترکیه و آلمانی‌ها را از این جمعیت نادیده بگیریم، براساس آمار شورای عالی ایرانیان خارج کشور 1 میلیون و 184 هزار و 552 ایرانی در اروپا(براساس آمار سال 99) زندگی می‌کنند و از این جمعیت تنها 80 هزار نفر شرکت کردند که ناتوانی اپوزیسیون برای بسیج ایرانیان خارج کشور را نشان می‌دهد. 

براساس گفته‌های ایرانیان در اروپا، از برخی شهرهای دورتر اتوبوس رایگان در اختیار گذاشته شده بود و از برخی کشورها نیز با هزینه حداقلی وسیله حمل و نقل وجود داشت که اگر این امکانات  نبود قطعا میزان حضور به حداقل می‌رسید. 

با این وجود، نکته قابل توجه در برلین، اجتماع گروه‌های ضد ایرانی و تروریستی است که گرداننده مراسم بودند. پرچم‌هایی که به وفور در این اجتماع دیده می‌شد پرچم اقلیم کردستان، تجزیه‌طلبان بلوچستان و الاحوازیه و کردها و آذری‌های تجزیه‌طلب بود؛ حتی شبکه‌های فارسی زبان معاند مانند ایران اینترنشنال نیز تعمداً تلاش داشت که پرچم این گروه را پوشش دهد.

سازمان مجاهدین (منافقین) , اغتشاشات 401 ,

 

سازمان مجاهدین (منافقین) , اغتشاشات 401 ,

سازمان مجاهدین (منافقین) , اغتشاشات 401 ,

سازمان مجاهدین (منافقین) , اغتشاشات 401 ,

پرچم‌های اقلیم کردستان، تجزیه‌طلبان آذری، همجنس‌بازان و حتی پرچم رژیم صهیونیستی دیده می‌شد

از دیگر نمادهای حضور تجزیه‌طلبان خوانده شدن پیام بهروز بوچانی نویسنده کردتبار و سخنرانی شهاب شیخی فعال کرد و فریبا بلوچ بود. 

سازمان مجاهدین (منافقین) , اغتشاشات 401 ,

توئیت خبرنگار اینترنشنال و تبلیغ پرچم تجزیه‌طلبان کرد

علاوه بر اهتزاز پرچم تجزیه‌طلبان، مسئله‌ای که حتی مورد انتقاد حاضران در اجتماع بود، تریبون دادن چندباره به همجنس‌بازان و اقلیت‌های جنسی است که موجب وهن مراسم شد. در این برنامه ملیکا زر به نمایندگی از همجنسبازان پشت تریبون رفت و پرچم شش رنگ این گروه را بالا برد و گفت: جامعه ال‌جی‌بی‌تی ایران، همجنسگرایان، دوجنس‌گرایان، افراد ترنس و... در این اعتراضات در بین خیل جمعیت چه در خیابان‌های شهرهای ایران و چه در خیابان‌های خارج از ایران در تبعید و مهاجرت حضوری همدلانه داشتند!

بعد از وی، دو نفر با ظاهر زننده پشت تریبون آمدند و بیانیه LGBTQ را خواندند و خواستار آزادی برای کارگران جنسی و افراد گی و لزبین شدند! همچنین دو نفر تحت‌عنوان کالکتیو زن، زندگی، آزادی با ظاهر همجنسگرایان پشت تریبون رفتند.

 

سازمان مجاهدین (منافقین) , اغتشاشات 401 ,

سازمان مجاهدین (منافقین) , اغتشاشات 401 ,

همجنس‌بازانی که در اجتماع دیروز تریبون داشتند

جدا از حضور همجنس‌بازان و تجزیه‌طلب‌ها، اوج قبح شکنی اپوزیسیون تریبون دادن به گروهک منافقین بود که تا پیش از این به‌دلیل تنفر از این گروهک در داخل کشور، تلاش می‌کردند با آنها مرزبندی داشته باشند اما بخشی از هماهنگی مراسم نیز در اختیار چپ‌گراها، گروهک منافقین و حامیان آنها قرار داشت.

بالابردن پرچم‌های قرمز رنگ و همچنین شعار آنها در پیشاپیش راهپیمایی و تریبون دادن به  میهن روستا همسر رضا عصمتی از اعضای گروهک منافقین که در دهه 60 اعدام شده نشانگر نفوذ منافقین در این اجتماع است. 

سازمان مجاهدین (منافقین) , اغتشاشات 401 ,

میدان دادن به منافقین، مسئله ارتباط حامد اسماعیلیون با این گروه را بیش از پیش تقویت می‌کند. وی 23 مهرماه، کارزاری اینترنتی خطاب به سران کشورهای گروه 7 را تبلیغ کرد که اصلی‌ترین خواسته آن «اخراج سفرای ایران و نمایندگان آن در سازمان‌های بین‌المللی واقع در این کشورها» بود. این کارزار با اشاره به اعتراضات و اغتشاشات یک‌ماهه در ایران، از وزرای خارجه‌ بریتانیا، کانادا، آمریکا، ژاپن، آلمان، فرانسه و ایتالیا خواسته تا در اعتراض به رفتار ایران نسبت به معترضان، ضمن نامطلوب خواندن سفرای ایران، آنان را اخراج کند.

این کارزار از سوی کاوه شهروز از چهره‌های حامی تحریم ایران و همسو با مجاهدین خلق (منافقین) راه‌اندازی شده بود و  حامی شهروز نیز  الوین کاتلر است که لابی اصلی مجاهدین در کانادا بوده  و به آلبانی رفت و آمد دارد. 

اجتماع روز گذشته در برلین به دعوت اسماعیلیون و تبلیغ منافقین نشان می‌دهد وی در دوسال اخیر دانسته یا ندانسته وارد بازی منافقین شده و به‌دلیل سوء شهرت این گروهک میان مردم ایران، با نام وی و حادثه هواپیمای اوکراینی اهداف خود را پیش می برند. 

 

:: بازدید از این مطلب : 300
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 4 آبان 1401

 

روزنامه همشهری نوشت: آمارسازی با ادعاهای شبه‌واقعی سیاستی است که رسانه دربار سلطنتی انگلیس را وادار کرده با وجود ادعای حرفه‌ای بودنش، کشته شدن چند صدنفر در حوادث و اعتراضات اخیر ایران، آن هم به نقل از شبه‌رسانه‌ای دیگر را تیتر بزند؛ تیترهایی که البته سندی در اثباتش ارائه نمی‌شود. رسانه لندنی البته پا را از این نیز  فراتر می‌گذارد و برای تحریک بیشتر مخاطبانش از واژه «کودکان کشته» در آمار ادعایی خود بهره می‌برد؛ واژه‌ای که با ظرافت میان خبری مجعول و بدون مستند قرار گرفته است تا واکنشی در راستای سیاست استعماری خود علیه ایران بگیرد.

بعد از طراحی پروژه کشته‌سازی از «اسراء پناهی»، «نیکا شاه‌کرمی»، «ایتک رضایی»، «سارینا اسماعیل‌زاده» و... این پروژه گویا پایانی ندارد. سردمداران این کشته‌سازی در فضای رسانه‌ای همچنان در تلاشند تا سوخت لازم را برای ادامه اعتراضات در جامعه فراهم کنند؛ سوختی که با افشای پشت‌پرده جعل‌شدن‌شان «سوخت» شد.

پروژه دانش‌آموزکشی

«حمله مأموران امنیتی به هنرستان دخترانه شهید صدر منجر به کشته شدن یک دانش‌آموز این هنرستان شد.» قربانی‌ای که این بار هم باید از میان دختران انتخاب شود تا خوب دیده شود! ایران اینترنشنال به‌عنوان بازوی رسانه‌ای اغتشاشگران این خبر را با آب و تاب گزارش می‌دهد: «مأموران امنیتی برای مقابله با دختران دانش‌آموز که شعار می‌دادند وارد مدرسه شدند و مسئولان مدرسه لباس دختران را از تن آنها درآوردند و در این میان درگیری میان مأموران آغاز و یک دختر دانش‌آموز کشته می‌شود.» این شبه‌رسانه وابسته به دربار سعودی برای جذاب‌تر کردن سناریوی خود قصه‌های دیگری را هم به خبر خود اضافه می‌کند: «همسایگان گفته‌اند صدای شلیک گلوله و ادبیات تند مأموران را شنیده‌اند.

مغازه‌داران مجبور شدند که زودتر تعطیل کنند. مأموران مردم را بدون دلیل کتک می‌زنند.» این رسانه، البته برای مهیج‌تر کردن ماجرای خود از تجمع مردم در حمایت از دانش‌آموزانی که در مدرسه مورد حمله قرار گرفته‌اند، گزارش می‌دهد و تصویری را منتشر می‌کند که مشخص نیست مربوط به چه زمانی است. روایت ماجرا اما مسئله‌ای دیگر را نشان می‌دهد. آنطور که شاهدان عینی می‌گویند، برخورد مسئولان مدرسه با دانش‌آموزانی که شعار می‌دادند سبب می‌شود والدین برخی از آنان مقابل مدرسه تجمع کنند. پلیس نیز با هدایت خانواده‌ها به داخل مدرسه بدون داشتن سلاح وارد محوطه آموزشی شده و با والدین بچه‌ها و نه خود دانش‌آموزان گفت‌وگو می‌کند. هیچ درگیری میان والدین یا دانش‌آموزان رخ نمی‌دهد و ماجرا به پایان می‌رسد. در این ماجرا نه کسی کتک می‌خورد، نه کشته می‌شود و معلوم نیست چگونه خبری با این درجه از دروغ روانه آنتن شبه‌رسانه‌های لندن‌نشین می‌شود.

زندانی‌ای که اغتشاشگر نبود

«حسین جزی از دستگیرشدگان اغتشاشات اخیر در آتش‌سوزی زندان اوین کشته شده است.» این خبر را یک حساب توییتری که مدعی کسب اطلاعات دقیق از وضعیت کشته‌شدگان حوادث اخیر در ایران است، منتشر کرده است. حساب کاربری‌ای که اطلاعات ارائه شده از سوی آن، منبع معتبر برخی رسانه‌های لیدر جریان اغتشاش خارج‌نشین و منبعی برای اعلام اخبار در ایران است. بی‌بی‌سی فارسی نیز با انتشار این خبر، با سناریوسازی و انتشار عکسی از دوران نوجوانی این فرد اعلام می‌کند که او زندانی سیاسی ۲۱ساله‌ای بوده که به‌دست جمهوری اسلامی در زندان کشته شده است و مأموران امنیتی از خانواده او خواسته‌اند جسد فرزندشان را تحویل بگیرند. رسانه دربار سعودی نیز برای اینکه از «بازی» کشته‌سازی‌ عقب نماند، مدعی می‌شود «نرگس محمدی» که در زندان اوین است در نامه‌ای مدعی است «ده‌ها زندانی را در اوین کشته‌اند.» بلافاصله با طرح این ادعاها، کارشناسان همه‌فن حریف این رسانه با نظرات خود از وقوع فاجعه‌ای بزرگ در زندان اوین که با هدف «کشتن فرزندان نخبه ایران» رخ داده است، ابراز نگرانی می‌کنند.

با این حال، جوسازی رسانه‌ای ضدانقلاب با اقدام به‌موقع قوه قضاییه در اطلاع‌رسانی از آنچه در آتش‌سوزی زندان اوین رخ داده است، نقش بر آب می‌شود. حسین جزی که قرار بود کشته شده‌ای مظلوم از میان خیل کشته‌شدگان اعتراضات اخیر باشد، سارقی با بیش از ۱۰۰شاکی خصوصی از آب درمی‌آید. مشخص شد جزی هرگز در اعتراضات شرکت نداشته است؛ چراکه قبل از وقوع آن در زندان و تحت بازداشت بوده و عملا نمی‌توانسته در اعتراضاتی که بیرون از زندان شکل گرفته، شرکت کند. با برملا شدن این واقعیت، اینترنشنال سعودی و بی‌بی‌سی انگلیس بی‌سرو صدا از کنار این خبر و منبع بی‌اعتبارش عبور کردند و پرونده جزی را بدون پاسخ به افکار عمومی درباره چرایی مطرح کردن نامش به‌عنوان کشته‌شده اعتراضات اخیر، بستند.

اصرار به کشته‌سازی در سیستان و بلوچستان

«ماموران امنیتی با تیراندازی به‌خودروی یک شهروند سراوانی دختربچه ۸ساله او را به قتل رساندند.» برای اثربخشی حداکثری این خبر، سناریویی هالیوودی طراحی می‌شود. در این طراحی مأموران اداره اطلاعات متهم می‌شوند که در تعقیب فردی دیگر، «مونا» دختربچه ۸ساله‌ای با شلیک گلوله مأموران به سرش کشته شده است. در این سناریو مونا در حال بازی با دوستش در خیابان بوده است که مأموران سر رسیده و بدون هشدار قبلی به‌سوی خودروی ۴۰۵که سرویس مدرسه دانش‌آموزان بوده است، شلیک کرده‌اند. در این سناریو، مطابق معمول مأموران پدر کودک کشته‌شده را احضار و او را تهدید کرده‌اند که نباید صحبتی در این‌باره داشته باشد. با این حال، وجود دوربین‌های مداربسته پرده از واقعیت دیگری برمی‌دارد. فرماندار سراوان می‌گوید: «دوربین‌های اطراف محل حادثه تصاویر مربوط به این اتفاق را ثبت کرده‌اند و پلاک خودروها نیز در تصاویر مشخص است. این موضوع نیز به اطلاع خانواده کودک رسیده است.» سعید تجلیلی این گمانه را که ممکن است درگیری میان قاچاقچیان موادمخدر شکل گرفته باشد، رد نمی‌کند و می‌گوید: «این پرونده تا رسیدن به نتیجه پیگیری می‌شود، اما آنچه مشخص است اینکه تیراندازی از سوی مأموران در این منطقه انجام نشده است.»

نگین؛ رمز کارت سوخت اغتشاش

«روز ۲۰مهر، نگین در اعتراضات شهر همدان شرکت می‌کند و ضربات باتوم زیاد و شدیدی به سرش وارد می‌شود. بعد از آن به خوابگاهش بازمی‌گردد و در آنجا به‌دلیل ضرباتی که به سرش وارد شده است، کشته می‌شود.»؛ روایتی از کشته شدن فردی به نام «نگین عبدالملکی». اما این تمام ماجرا نیست. اینترنشنال و کارشناسش مدعی می‌شوند بعد از اطلاع حراست دانشگاهی که نگین در آن درس می‌خواند، مأموران امنیتی به خوابگاه و به اتاق دانشجویانی که در جریان ماجرا قرار گرفته بودند، مراجعه کرده و می‌گویند حق ندارند این موضوع را خبررسانی کنند و دلیل مرگ را استفاده از کنسرو فاسد اعلام می‌کنند. این رسانه، مدعی می‌شود این اتفاق ۲۲مهر رخ داده و خانواده نگین تهدید شده‌اند که در این‌باره صحبتی نکنند. رمز «کارت سوخت اغتشاش» این بار به نام نگین شماره‌گذاری شده، اما به فاصله چند ساعت بعد از موج‌سواری رسانه‌ها درباره درگذشت این دختر جوان، خانواده نگین با رد اینکه او در اغتشاشات شرکت داشته، می‌گویند اجازه نمی‌دهند رسانه‌های ضدانقلاب از درگذشت دخترشان سوءاستفاده کنند.

اما واقعیت ماجرا چیست؟ روز ۲۱ مهر خبری درخصوص مصرف مشروبات الکی تقلبی دست‌ساز توسط چند جوان در منطقه آبشینه همدان منتشر شده بود. در خبر بعدی که ۲۴ مهرماه منتشر می‌شود، دادستان همدان توضیحات تکمیلی در این خصوص را اینگونه اعلام می‌کند: «صبح روز پنجشنبه ۲۰ مهرماه، دختر و پسر جوانی با علائم شدید مسمومیت توسط جوانی دیگر که او نیز دچار مسمومیت شده بود به ۲بیمارستان همدان انتقال داده می‌شوند.» حسن خانجانی ادامه می‌دهد:‌ با تحقیقات و پیگیری‌های اولیه مشخص شد هر ۳نفر آنها در ویلایی در همدان بر اثر مصرف مشروبات الکلی دچار مسمومیت شده‌اند. وی افزود: «با وجود اقدامات درمانی دختر و پسری که حالشان وخیم‌تر بود، بعدازظهر روز پنجشنبه ۲۱مهرماه فوت می‌کنند. بررسی‌های بعدی نشان می‌دهد دختری که در این ماجرا فوت شده است، همان «نگین عبدالملکی» است که نام شناسنامه‌ای او پروین است. اکنون این سؤال وجود دارد که چگونه بنا به ادعای رسانه‌های ضدانقلاب، هم خوابگاهی‌های نگین نمی‌دانستند که نام اصلی او چیست و او را با نام مستعارش می‌شناختند و نه نام اصلی که در شناسنامه‌ درج شده است و به این سؤال پاسخ نمی‌دهند که چرا بعد از گذشت مدت‌ها از فوت دوستشان خبررسانی را شروع کرده‌اند و همان زمان این خبر را منتشر نکرده‌اند؟

خانواده،‌ شاکی نبود؛ لندن‌نشین‌ها شاکی شدند

«دختر ۱۷ساله تهرانی در محله پاسداران بر اثر ضربات باتوم مأموران امنیتی به قتل رسید.» آرنیکا قائم‌مقامی را شاید بتوان جدیدترین قربانی پروژه کشته‌سازی رسانه‌های ضدانقلاب دانست؛ قربانی‌ای که او نیز از میان دختران کم سن و سال با چهره‌ای مظلوم انتخاب شده است تا احساسات عمومی با فوتش به‌دست مأموران امنیتی! جریحه ‌دار شود. رسانه‌های ضدانقلاب ادعا می‌کنند آرنیکا در جریان اعتراض در تهران و در یکی از محله‌های شمال شهر پایتخت کشته شده است.کانون به‌اصطلاح مدافعان حقوق بشر از این خبر می‌دهد که او به‌دلیل شدت جراحات وارده در بیمارستان جان خود را از دست داده ‌ و به جمع کشته‌شدگان جوان اعتراضات اضافه شده است. گرچه این رسانه‌ها برای اثبات ادعای خود حتی نمی‌توانند مانند دیگر سوژه‌های خود از اقوام، دوستان و نزدیکان آرنیکا کسی را برای شهادت پیدا کنند، اما کارشناسان این رسانه‌ها براساس گفته‌های منابع مطلع خود که هرگز مشخص نمی‌شد چه کسانی هستند از «قتل آرنیکا» به‌دست مأموران با اطمینان کامل خبر می‌دهند؛ اقدامی که واکنش خانواده این دختر نوجوان ۱۷ساله را در پی دارد. پدر آرنیکا از اقدام این رسانه‌ها ابراز انزجار می‌کند و از واقعیتی تلخ که بر این خانواده رفته است پرده بر می‌دارد.

پدر آرنیکا تأیید می‌کند او در جریان اغتشاشات اخیر تهران، حضور نداشته است. آنطور که پدر داغدار آرنیکا می‌گوید، هنگامی که دخترش از پنجره اتاقش به پایین سقوط کرده تا مسیر بیمارستان با او حرف زده است. گرچه آرنیکا ۸ روز را در بیمارستان بستری بود اما در نهایت جان خود را از دست داد. بعد از درگذشت آرنیکا، پدرش با حضور در کلانتری اعلام کرد از کسی به‌دلیل فوت دخترش شکایت ندارد اما افرادی با هک آی‌پی‌ تلفن همراه، عکس‌های دخترش را به‌عنوان ضرب و جرح در جریان اغتشاشات توسط مأموران پلیس در فضای‌مجازی منتشر کرده‌اند که از این افراد شکایت می‌کند. در حالی که خانواده آرنیکا کسی را مقصر درگذشت دخترشان نمی‌دانند اما به‌نظر می‌رسد جریان رسانه‌ای ضدانقلاب قصد دارد به هر شکل ممکن خود را شاکی این پرونده معرفی کند تا از آرنیکا تا زمانی که نیاز باشد بهره‌برداری سیاسی کند.

غزاله چلاوی و ابهامات بسیار

«غزاله لحظه مرگ خود را ثبت کرد.» این تیتری است که رسانه‌های ضدانقلاب برای درگذشت دختری به نام «غزاله چلاوی» انتخاب کرده‌اند؛ دختری ۳۲ساله که در اعتراضات شهر آمل و مقابل فرمانداری این شهر کشته شد. صدای آمریکا رسانه رسمی دولت آمریکا مدعی می‌شود ضارب غزاله از داخل فرمانداری آمل به سمت او شلیک کرده و این دختر کوهنورد را به قتل رسانده است. در تصاویری که از دوربین تلفن همراه غزاله منتشر شده است، او در حال شعاردادن در مقابل فرمانداری آمل و تصویربرداری از فردی بوده است که از داخل محوطه این مرکز تیراندازی می‌کرده است.

گرچه ابهامات بسیاری در این‌باره وجود دارد، اما اظهارنظر مسئولان انتظامی نشان می‌دهد غزاله نه از راه دور (فاصله بین او با فرد تیرانداز که در فیلم مشخص است) هدف گلوله قرار گرفته، بلکه از سوی فردی در نزدیکی خودش مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. سرهنگ علی قیصری، رئیس پلیس آگاهی استان مازندران در این‌باره گفته است: «زاویه تیراندازی از بالا و ارتفاع به سمت پایین بوده؛ درحالی‌که رد گلوله بر پیکر مرحومه چلاوی نشان می‌دهد که گلوله از جلو به عقب، از راست به چپ و از پایین به بالا به وی شلیک شده است که این سه زاویه نشان می‌دهد هیچ‌کدام از گلوله‌ها از بالا شلیک نشده، بلکه فردی از بین جمعیت (هم‌تراز با خانم چلاوی) به وی شلیک کرده است. محمد کریمی، دادستان عمومی و انقلاب مرکز مازندران نیز گفته است در اغتشاشات اخیر شاهد پروژه کشته‌سازی‌ بودیم تا این مسئله را متوجه نیروهای امنیتی و انتظامی کنند. برخی مأموران امنیتی و انتظامی نیز از داخل جمعیت هدف گلوله قرار گرفته و شهید شده‌اند.‌


:: بازدید از این مطلب : 326
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 26 مهر 1401

«مرگ» انتقال روح از بدن دنیوی به بدن اخروی و به عبارت دیگر، انتقال از نشئه دنیا به نشئه برزخ است. گاهی مرگ به معنای نداشتن قوه عاقله، انحراف، ضلالت و عدم هدایت الهی استعمال می‌شود؛ همان طور که در قرآن کریم، «موت» به معنای ضلالت، کفر و گمراهی و لفظ «حیات» به معنای هدایت و ایمان آمده است: « آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمت‌ها باشد و از آن خارج نگردد؟»(1)
مرگ به معنای اول، مرگ جسم است و مرگ به معنای دوم، مرگ دل. اولی «تن مردگی» است و دومی «دلمردگی». اولی در آخر زندگی محقّق می‌شود و دومی در متن زندگی. اولی شامل مؤمن و کافر می‌شود و دومی مختص به کافر است. اولی شامل رهیافته و گمراه می‌شود و دومی مختص به گمراه است. فرد مرده در مرگ جسم، ساکن و بی‌حرکت است و در مرگ دل، جاندار و متحرّک.
مرگ قلب‌ها
از دیدگاه معصومین‌(ع) مرده واقعی، شخص دلمرده است؛ شخصی که از هدایت الهی بی‌بهره است و گرفتار ظلمت، کفر، ضلالت و فسق شده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله )می فرماید: «لیس من مات فاستراح لمیت انّما المیت میت الاحیاء»(2)؛ مرده واقعی کسی نیست که از دار دنیا رحلت کرده و در دیار آخرت سکونت گزیده، بلکه مرده کسی است که در بین زندگان است، می‌خورد، می‌آشامد، راه می‌رود و حرکت می‌کند ولی از هدایت الهی بی‌بهره است و گرفتار فسق و کفر شده است. اینان مرده‌هایی متحرّکند، زنده‌های دلمرده‌اند، مرده‌های نه در قبرستان، بلکه در متن اجتماع هستند.
مردگان متحرّک کیانند؟
1. دروغ پردازان
یکی از مرده‌های متحرّک، شخص دروغ پرداز است. انسان کذّاب، انسان مرده است. دل و قلب دروغگو، مرده است. تفاوت بین انسان مرده با انسان زنده در وجه اطمینان به شخص زنده است. کسی که اهل دروغ است و دروغگویی وصف ثابت او شده است، هیچ اطمینانی به او نیست. علی‌(ع)می فرماید: «الکذّاب والمیّت سواء لانّ فضیلة الحیّ علی المیّت، الثقة به فاذا لم یوثق بکلامه فقد بطلت حیاته(3)؛ دروغگو و مرده مساوی‌اند، برای اینکه امتیاز شخص زنده بر شخص مرده، اطمینان داشتن به شخص زنده است. بنابراین، اگر به گفتار او اطمینان نباشد، پس حیات او تباه و باطل شده است.»
2. تارکان امر به معروف و نهی از منکر
یکی دیگر از مرده‌های متحرّک، کسی است که نسبت به مسائل اجتماعی بی‌تفاوت است و به وقوع منکرات در جامعه از خود هیچ‌گونه عکس‌العملی نشان نمی‌دهد؛ نه با زبان خود در رفع منکر کوشش می‌کند و نه با دست خود و نه در دل از وقوع آن اظهار انزجار می‌کند. علی‌(ع)فرمود: «کسی که انکار منکر را به وسیله دل و دست و زبانش ترک می‌کند، او همان مرده در بین زندگان است.»(4)
نیز فرمود: «برخی از ناهیان از منکر کسانی هستند که به وسیله دست و زبان و دل خود، منکر را انکار (نهی) می‌کنند، که آنها تمام خصلت‌های نیکو را کامل کرده‌اند و بعضی از آنها کسانی هستند که به وسیله زبان و دل خود منکر را انکار می‌کنند، نه به وسیله دست، که آنان به دو خصلت نیکو چنگ زده و دیگری را (انکار به وسیله دست) تباه ساخته‌اند و بعضی از آنان به دل، منکر را انکار (نهی) می‌کنند نه به وسیله دست و زبان، که آنها دو خصلت را ـ که شریف‌ترین خصلت بین آن سه خصلت است ـ تباه ساخته و به یک خصلت چنگ زده‌اند و بعضی منکر را به وسیله دل و زبان و دستان انکار نمی‌کنند، که اینان مرده زندگانند.»(5)
3. جاهلان
یکی دیگر از مرده‌های متحرّک، شخص جاهل است؛ شخصی که از علوم لازم انسانیت و اسلامیت بی‌بهره است. شخصی که از آنچه که او را به رستگاری و سعادت می‌رساند، محروم است، گرفتار جهل و جهالت است و جهل و جهالت، مرگ است(6)؛ میراننده زندگان(7). علی‌(ع) فرمود: «الجاهل میّت بین الاحیاء(8)؛ شخص جاهل مرده‌ای است در بین زندگان» نیز فرمود: «الجاهل میّت و ان کان حیاً(9)؛ شخص جاهل مرده است گرچه (جسمش) زنده باشد.»
آنگاه که جامعه از این مردگان پر شود، همچون قبرستانی خاموش و بی‌حرکت و ساکت خواهد شد. عالمی که دارای دانش‌های سعادت بخش است، در بین جاهلان مثل زنده در بین مردگان است. پیامبراکرم می‌فرماید: «شخص عالم در بین جاهلان مثل شخص زنده است در بین اموات.»(10)
4. مرفّهان بی‌درد
ثروتمندان بی‌درد و طغیانگر، مرده‌ای متحرّکند که جز زیاد کردن اموال و دارایی در دنیا، به چیز دیگری نمی‌اندیشند. آنان به جای آنکه مال و ثروت خود را در جهت رشد و تعالی روحی خود قرار دهند، در راه حیوانیّت به کار می‌گیرند و روح و قلب خود را می‌میرانند. پیامبراکرم (ص) می‌فرماید: «از هم‌نشینی با مردگان بپرهیزید.» عرض شد:‌ای رسول خدا! مردگان کیانند؟ فرمود: «هر ثروتمندی که ثروتش او را به طغیان وادارد.»(11)
علی‌(ع) می‌فرماید: «هلک خزّان الاموال و هم احیاء(12)؛ خزانه‌داران اموال هلاک شدند و حال آنکه آنها (در دنیا) زنده هستند.» پیامبراکرم (ص)می فرماید: «چهار چیز قلب را می‌میراند: گناه پشت سر گناه، زیاد مناقشه کردن با زنان، مجادله کردن با شخص احمق و همنشینی با مردگان.» در این هنگام عرض شد:‌ای رسول خدا! مردگان کیانند؟
فرمود: «ثروتمندان بی‌درد.»(13)
5. کفار و بی‌دینان
از مرده‌های متحرّک در بین زندگان، شخص کافر و بی‌دینی است که اعتقادی به توحید و یگانگی خداوند ندارد. اگر حیات و زندگی فرهنگی انسان به توحید است، جان کافر از آب حیات توحید بی‌بهره است. علی‌(ع)می فرماید: «التوحید، حیاهًْ النفس»(14)؛ توحید، زندگی جان است.» هَمّ و غمّ کافر، دنیاست و کوشش او برای دنیا؛ هدف او، شهوت اوست و شهوات دنیا، خدای اوست و هرکس شهوت و دنیا‌،خدای او باشد، او مرده‌ای است در بین زندگان.
6. غفلت زدگان
شخص غلفت زده، قلبش مرده است. علی‌(ع)می فرماید: «هر کس غفلت بر او غلبه کند، قلبش می‌میرد.»(15)؛امام باقر(ع)می فرماید: «از غفلت بپرهیز، چون در غفلت قساوت قلب است.»(16)
غافلان، از عذاب الهی و عقوبت‌های او غافلند، از مشکلات اقتصادی و مادی مردم غافلند، از کید و حیله دشمنان اسلام غافلند، از مسائل سیاسی و فرهنگی جامعه غافلند، از موجبات هلاکت و گمراهی و دلمردگی خود غافلند. آنان به تعبیر علی‌(ع) اشباح بلاارواح هستند(17)؛ یعنی پیکرهای بی‌جان. آنها بیدارند ولی خواب زده هستند، حاضرند ولی غایبند. اینان مرده‌های متحرّکند.
رهایی از مرگ فرهنگی
برای درمان و نجات از مرگ فرهنگی مردگان متحرّک و آنهایی که قلبشان حیات دینی و انسانی را از دست داده‌اند، بهترین راه، مراجعه به قرآن و روایات ائمه معصومین(ع) و پیامبراکرم (ص) است. در روایات معصومین‌(ع) برای درمان مرگ فرهنگی راه‌ها و وسایل متعددی پیشنهاد شده است که در این‌جا به برخی از آن داروهای حیات بخش اشاره می‌شود:
1. انس با قرآن
ارتباط با قرآن باعث حیات دل انسان است. قرآن، کفر و نفاق و تباهی و گمراهی را از دل انسان بیرون می‌کند و نور هدایت را در آن می‌افشاند و به آن زندگی ابدی می‌بخشد. علی‌(ع) در مورد ثمرات ارتباط صحیح با قرآن چنین می‌فرماید: «آگاه باشید! این قرآن پند دهنده‌ای است که نمی‌فریبد و هدایت‌کننده‌ای است که گمراه نمی‌سازد و سخنگویی است که هرگز دروغ نمی‌گوید. کسی با قرآن همنشین نشد مگر آنکه بر او افزود یا از او کاست، در هدایت او افزود و از کوردلی و گمراهی اش کاست. آگاه باشید کسی با داشتن قرآن نیازی ندارد و بدون قرآن بی‌نیاز نخواهد بود، پس درمان خود را از قرآن بخواهید و در سختی‌ها از قرآن یاری بطلبید که قرآن درمان بزرگ‌ترین بیماری‌ها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است، پس به وسیله قرآن خواسته‌های خود را از خدا بخواهید.»(18)
2. موعظه پذیری
علی‌(ع)خطاب به فرزندش، امام حسن‌(ع) می‌فرماید: «أحی قلبک بالموعظه(19)؛ دلت را به وسیله موعظه و‌اندرز زنده‌دار.»
3. تفکّر
عامل دیگر حیات قلب و زندگی دل، تفکّر است؛ تفکّر در آیات و نشانه‌های خداوند حکیم، تفکر در نعمت‌های الهی است که به بندگان خود عطا کرده است و تفکّر در حکمت و قدرت و صفات کمالیه خداوند می‌باشد.
امام حسن علیه‌السلام فرمود: «التفکر حیاة قلب البصیر(20)؛ تفکّر (مایه) حیات و زندگی قلب بینا است.» نیز فرمود: «بر شما باد فکر کردن! زیرا فکر (مایه) حیات و زندگی قلب بیناست.»(21)
4. همنشینی با صالحان و زنده دلان
برای حفظ حیات قلب و دوری از مرگ فرهنگی، باید در انتخاب همنشین و دوست و همراه زندگی دقت فراوان کرد. بعضی از همنشینان مایه دلمردگی و بعضی مایه حیات دل هستند. علی‌(ع)می فرماید: «معاشرت با صاحبان فضایل، (مایه) حیات قلب است.»(22)
حضرت عیسی‌(ع)می فرماید: «ای بنی اسرائیل! زانو به زانوی عالمان بنشینید! ـ به آنها زیاد مراجعه کنید.ـ زیرا خداوند قلب‌های مرده را به وسیله نور حکمت زنده می‌کند، همان طور که زمین مرده را به وسیله باران‌های پربار زنده می‌کند.»(23)
علی‌(ع)می فرماید: «مجالست با حکما (مایه) حیات عقل‌ها و شفای نفوس می‌باشد.»(24)
همان طور که همنشینی با عالمان و فرزانگان مایه حیات دل است، همنشینی با ثروتمندان بی‌درد، گمراهان، هواپرستان، اهل بدعت و انحراف و دنیازدگان، مایه مرگ دل و قلب انسان است. از این رو معصومین‌(ع)از همنشینی با آنان نهی فرموده‌اند.(25)
5. رعایت تقوا
حضرت علی‌(ع)در مورد اثرات تقوا بر روی جسم و روح انسان می‌فرماید: «تقوا و ترس از خدا داروی درد قلب‌ها، بینایی کوری دل‌ها، بهبودی بیماری تن‌ها، اصلاح فساد سینه‌ها، پاکیزگی چرک نفس‌ها، روشنی پوشش دیده‌ها، ایمنی ترس دل و نور سیاهی تاریکی (نادانی) شما می‌باشد.»(26)
6. دوری از گناهان
از جمله آثار سوء گناهان، مرگ قلب انسان است؛ قلبی که روی سعادت را نخواهد دید؛ قلبی که صاحب آن تمایلی به اعمال خیر و کارهای شایسته نخواهد داشت. علی‌(ع)فرمود: «اشک‌ها، خشک نشده‌اند مگر به خاطر قساوت قلب‌ها و قلب‌ها قساوت پیدا نکرده‌اند مگر به خاطر کثرت گناهان»(27)؛ نیز فرمود: «هیچ دردی دردناک‌تر از گناهان برای قلب‌ها نیست».(28)
7. ذکر و یاد خدا
حضرت علی(ع) فرمود: «در ذکر، حیات قلب است»(29)؛ نیز فرمود: «هرکس ذکر خداوند سبحان کند، قلبش احیا می‌شود».(30)
8. دوری از محبّت دنیا
از جمله عوامل حیات قلب‌ها و رهایی از مرگ فرهنگی، نداشتن محبّت به دنیا است. علی‌(ع)فرمود: «دنیا را ترک کن! زیرا حبّ به دنیا (قلب را) کور و کر و گنگ می‌کند.»(31)
نیز فرمود: «حبّ دنیا، عقل را تباه می‌کند و قلب را از شنیدن حکمت کر می‌کند.»(32)
منظور از دنیا، مال و فرزند و مسکن و امثال آنها نیست، چون آنها از مظاهر لطف الهی و رحمت واسعه او هستند.
خداوند که فرزند، همسر، مال و مقام و... را آفرید، محبت آنها را در دل انسان‌ها قرار داد تا نسل انسان‌ها باقی بماند.
مال دوستی، مقام دوستی و... از نیازهای فطری انسانها می‌باشد بلکه منظور از دنیا، هر چیزی است که انسان را از خداوند دور کند. منظور از دوست نداشتن دنیا، دل نبستن به آنها است.
کسی که به مال و مقام و امثال آنها دل می‌بندد، به خاطر آنها دروغ می‌گوید، ظلم می‌کند، پستی‌ها را به جان می‌خرد و این، همان دنیای مذموم است که مایه مرگ قلب انسان می‌باشد و بایستی از آن دوری کرد.
سخن آخر را با کلام امیرمؤمنان علی‌(ع)در وصف زاهدان و پارسایان به پایان می‌رسانیم:«پارسایان گروهی هستند که در ظاهر از اهل دنیا و (در باطن) اهل آن نیستند، در دنیا زندگی می‌کنند، مانند کسی که اهل آن نیست.
(چون دل بر آن نبسته و آن را سرای عاریت پنداشته‌اند.) عمل آنها در آن برای آن چیزی است که (بعد از مرگ) می‌بینند و به دفع عذابی که از آن می‌ترسند، می‌شتابند.
اگر چه با اهل دنیا همنشینند، ولی در حقیقت بین اهل آخرت در گردشند. اهل دنیا را می‌بینند که به مرگ جسدشان (مرگ فیزیکی) اهمیّت می‌دهند و ایشان از (دلمردگی) بیشتر می‌ترسند.»(33)
از: مجله فرهنگ کوثر شماره 53 (با تلخیص)
پی نوشت‌ها:
1. انعام/ 122. 2. بحارالانوار، ج 82، ص 185. 3. شرح غررالحکم، ج 2، ص 139. 4. بحارالانوار، ج 100، ص 94. 5. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، ش 366. 6. شرح غررالحکم، ج 1، ص 22. 7. همان، ص 386. 8. همان، ج 2، ص 143. 9. همان، ج 1، ص 293. 10. بحارالانوار، ج 11، ص 172. 11. تنبیه الخواطر، ج 2، ص 32. 12. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، ش 139. 13. بحارالانوار، ج 73، ص 349 و ج 2، ص 128. 14. نهج‌البلاغه، خ 107. 15. همان،خ 86. 16. شرح غررالحکم، ج 5، ص 293. 17. بحارالانوار، ج 78، ص 164. 18. نهج‌البلاغه، ترجمه دشتی، ص 333. 19. نهج‌البلاغه، خ 107. 20. همان، نامه 31. 21. بحارالانوار، ج 78، ص 115.
22. نهج‌البلاغه، خ 175. 23. شرح غررالحکم، ج 6، ص 126. 24. بحارالانوار، ج 78، ص 308. 25. شرح غررالحکم، ج 6، ص 151. 26. بحارالانوار، ج 77، صص 45، 46 و 285. 27. نهج‌البلاغه، خ 189. 28. بحارالانوار، ج 73، ص 354. 29. شرح غررالحکم، ج 2، ص 72. 30. همان، ج 6، ص 137. 31. همان، ج 4، ص 30. 32. بحارالانوار، ج 73، ص 75؛ شرح غررالحکم، ج3، ص 397. 33. نهج‌البلاغه، خ 221.

 
 
 
 
 
 

:: بازدید از این مطلب : 402
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 26 مهر 1401

 

 
«زن‌ها را در دست بگیریم، همه چیز به دنبال آن خواهد آمد.» این اصطلاح فرانسوی، جان‌مایه اکثر اقداماتی بود که فرانسویان برای اشغال الجزایر انجام دادند. آنها در قالب مددکاران اجتماعی و فعالان حقوق زنان با حضور در محله‌های فقیر و گرسنه که پایگاه انقلابیون الجزایری بود به ترویج این دیدگاه یأس‌آفرین پرداختند که «شرایط زنان الجزایری مایه ننگ است.» فرانکوفیل‌ها (فرانسه‌دوستان غیر فرانسوی) زن الجزایری را از فرهنگ اصیل خود منصرف کرده و به تصرف ارزش‌های بیگانه درآوردند تا نقش اساسی او در حمایت از مردان انقلابی الجزایر را خنثی کنند. «فرانتس فانون» در توصیف اقدامات این گرو‌ه‌ها در مناطق فقیرنشین می‌نویسد: «هر کیلو آرد و بلغور که تقسیم می‌شود با مقدار معینی تحقیر نسبت به چادر سر کردن و پرده‌نشینی همراه است... دستگاه استعماری برای این مبارزه مبالغ هنگفتی را اختصاص داده است، بعد از آنکه تشخیص داد زن، محور اصلی و نقش اساسی مبارزه است تمام کوشش وی مصروف به تسلط بر زن‌ها و کنترل آنان شد.» 63 سال از آن روز می‌گذرد اما در همچنان بر همان پاشنه می‌چرخد. فرانتس فانون سال 1961 درگذشت اما اگر بود شاید با دیدن تلاش استعمار برای سرنگونی انقلاب اسلامی ایران، کتاب «بررسی جامعه‌شناسی یک انقلاب» خود را با شواهد تازه‌ای به روز می‌کرد. مارس 2016 «پاتریک هنینگسن» در تارنمای «گلوبال ریسرچ» نوشت: 
«وزارت امور خارجه ایالات متحده همراه با پنتاگون از مسائل برابری اجتماعی برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی استفاده می‌کنند. قوی‌ترین آنها باید سیاست هویت جنسی باشد، (که) از منظر غربی به عنوان ”حقوق زن“ دیده می‌شود. با طرح این مسئله برای یک ملت غیردوست، طراحان جنگ غربی می‌توانند به سرعت گام مهمی در جهت رسالت سیاست خارجی‌شان بردارند.» یک سال بعد در دسامبر 2017 «ینس استولتنبرگ» -دبیرکل ناتو- در مقاله‌ای با عنوان «چرا ناتو باید از «حقوق زنان» دفاع کند» برای «گاردین» نوشت: «نزدیک به 70 سال است که ناتو برای دفاع جمعی علیه تهدیدهای نظامی تشکیل شده است. اما ناتو برای دفاع از دموکراسی، آزادی فردی، حاکمیت قانون و منشور ملل متحد نیز تشکیل شده است. ما بر این باوریم که ناتو این مسئولیت و فرصت را دارد که پیشتاز حمایت از ”حقوق زنان“ باشد.» با این اظهارات، بزرگ‌ترین پیمان نظامی-امنیتی جهان روی دیگر خود را نشان می‌داد و از همپوشانی مسائل اجتماعی مانند «حقوق زنان» با اهداف «نظامی» سخن می‌گفت. مسئله چندان پیچیده نبود؛ زمانی که مهار سیاسی کشور معارض از طریق تسخیر نظامی آن سرزمین هزینه‌‌ساز باشد، موضوعات اجتماعی مثل «حقوق زنان» بستر مناسبی برای یارگیری از جامعه مدنی رقیب و تسخیر نظام فکری-فرهنگی و در نهایت تغییر نظام قانونی آن قلمداد می‌شود و یا دست کم هزینه عملیات نظامی را کاهش می‌دهد. البته تغییر نظام قانونی لزوما به معنی براندازی سیاسی نیست. لغزش مبانی قانونگذاری و تصمیم‌‌سازی از شرع به عرف نیز می‌تواند نمونه‌ای قابل قبول باشد. چیزی که مقامات آمریکایی از آن به «تغییر رفتار ایران» یاد می‌کنند. حوادث اخیر ایران بهانه خوبی است برای اینکه ماجرا را در سطحی عمیق‌تر و از این زاویه ببینیم.
قطعنامه 1325 اولین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل بود که به منظور تعیین چهارچوبی رسمی برای سازماندهی برنامه‌های پیرامون زنان در سطح جهانی در سال 2000 به تصویب رسید. این قطعنامه بعدها با تفسیر و توسعه بیشتر در قطعنامه 1889 سال 2009 مبنای اقدامات بعدی سازمان‌های دیگر بین‌المللی نظیر ناتو، یونسکو، برنامه عمران ملل متحد و مجمع جهانی اقتصاد شد و سپس در شمار برخی اهداف سند توسعه پایدار برای سال 2030 نیز قرار گرفت. موضوع زنان به عنوان ایده‌ای راهبردی در اجرای سیاست‌های جهانی‌‌سازی دنبال می‌شد و جمهوری اسلامی در نبود دستورکاری اجرایی و کارآمد مبتنی بر فرهنگ ایرانی-اسلامی در حوزه زنان، میدان را برای اجرای سیاست‌های جهانی این حوزه باز گذاشته بود. این انفعال دهه‌هاست در برنامه‌ریزی حوزه زنان و خانواده ایران رخ داده و روزنه‌ای برای نفوذ فرهنگی در کشور گشوده است. یک سؤال: انتصاب سفرای زن در وزارت امور خارجه(که در دولت آقای روحانی به اوج رسید)؛ انتخاب آگاهانه ما بود یا تمهیدی مصلحتی برای ارائه گزارش به نهادهای بین‌المللی تا نشان دهیم ما نیز به هدف جهانی واگذاری یک سوم از مناصب مدیریتی به زنان پایبندیم؟ شواهد متعدد دیگری نیز می‌توان برای نشان دادن این رخنه فرهنگی یافت.
23 بهمن 95 هیئت بلندپایه دولت سوئد که بیشتر اعضایش را زنان تشکیل می‌دادند با حفظ حجاب در مقابل دولتمردان ایران ظاهر شدند و همین اتفاق، جنجالی خبری را در رسانه‌های غربی به راه‌انداخت؛ سازمان‌ها و نهادهای غربی معترض بودند که چرا مقامات سوئدی منطبق با اهدافی که در ترویج سیاست فمنیستی بر عهده گرفته‌اند با عدم رعایت حجاب در ایران به دفاع از حقوق زنان نپرداخته‌اند! اعتراضات مؤثر واقع شد و هیئت عالی‌رتبه سوئد 24 بهمن دیدار بعدی خود با مقامات دولتی ایران را در منزل سفیر سوئد در تهران برگزار کرد تا در اقدامی بی‌سابقه بدون رعایت قوانین اسلامی در خاک کشورمان به رایزنی و عقد قرارداد با مقامات ایرانی بپردازد. خبر این دیدار استثنایی هم جنجال به پا کرد این بار اما در رسانه‌های داخل ایران! سفر هیئت سوئدی به تهران یک توافقنامه همکاری خاص در حوزه زنان به دنبال داشت. توافقی میان «آن لیند» وزیر وقت تجارت و اتحادیه اروپای سوئد و معاونت وقت امور زنان و خانواده دولت ایران؛ این توافق یک شبهه را در ذهن ناظران باقی گذاشت: حوزه زنان و خانواده در ایران چه ارتباطی با وزیر تجارت و اتحادیه اروپای سوئد می‌تواند داشته باشد؟
اتفاقات بعدی نشان داد کار بر روی جامعه زنان ایران با درون‌مایه اقتصادی و با حمایت نهاد‌های مالی بین‌المللی نظیر سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی، مجمع جهانی اقتصاد و... صورتی تازه به خود گرفته است و حالا نشستن وزیر وقت تجارت سوئد در مقابل شهیندخت مولاوردی معنا پیدا می‌کرد. سفارتخانه سوئد در تهران به کمک سفارتخانه فنلاند بازوی اصلی این طرح به حساب می‌آمد و در گام بعد توانست در چهارچوب تفاهمنامه همکاری دوجانبه، 
پای «انستیتو سوئد» را نیز به ایران باز کند.
«انستیتو سوئد» به پشتوانه سفارت سوئد نقش فعال خود در تأثیرگذاری بر جامعه هدفش یعنی «زنان ایران» را آغاز کرد. آنها برای این کار ابتدا سراغ ارتباط‌گیری با یکی از بخش‌های مؤثر جامعه مدنی ایران یعنی دانشجویان رفتند. پس از دیدار مسئولان سفارت فنلاند از مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران، دبیر دوم سفارت سوئد به دانشگاه اصفهان رفت و‌اندکی بعد مسئولان انستیتو سوئد در کنار برخی دیپلمات‌ها و مشاوران سوئدی به دانشگاه صنعتی شریف رفتند تا درباره توانمند‌سازی زنان ایران با مسئولان این دانشگاه صحبت کنند. در طول این مدت سفارت سوئد رویدادهای متعددی برای جذب دانشجویان ایرانی در سفارت خود برگزار می‌کرد و «انستیتو سوئد» نیز طرح‌های ویژه‌ای برای بورسیه دانشجویان دختر ایرانی به مقر این سازمان در استکهلم و آموزش در حوزه زنان ترتیب داد. آنها یک نمایشگاه عکس هم در شهرهای ایران برپا کردند؛ نمایشگاهی به نام «پدران سوئدی» در چارچوب سیاست برابری جنسیتی و با رویکرد حذف نقش تربیتی زنان در خانواده و تأکید بر حضور اقتصادی‌شان در جامعه. نهاد خانواده در ایران با عناوین عامه‌پسندی چون «توانمند‌سازی زنان»، «برابری جنسیتی»، «مبارزه با خشونت علیه زنان» و «مشارکت زنان» مورد هدف قرار گرفته بود. ابتدا به منظور دگرگونی ساختار بومی و اصیل خانواده‌ها در فرهنگ اسلامی نقش اعضای خانواده بر اساس ملاک‌های غربی بازتعریف می‌شد و طی گام‌های بعدی با تحت تأثیر قراردادن شرایط ازدواج و زندگی زناشویی همسو با ارزش‌های غربی مندرج در اسناد بین‌المللی نهاد خانواده کاملا تضعیف می‌شد و کارکرد خود در تربیت نسل متعهد و مفید برای آینده جامعه اسلامی را از دست می‌داد. در نهایت با به رسمیت شناختن تعریف جنسیت به مثابه یک برساخت اجتماعی و تثبیت این تعریف و ملزومات آن توسط سازمان‌های جهانی نهاد خانواده به معنای اصیل خود، فرومی‌پاشید.
این تنها یک نمونه تجربه شده از تلاش برای مهندسی فرهنگی جامعه ایران با محوریت ارزش‌های غربی در حوزه زنان بود. این رویداد را باید فراتر از دولت قبل و سایر دولت‌ها دید گرچه نقش قوه مجریه در ناکامی یا تسهیل چنین تلاش‌هایی تعیین‌کننده و مؤثر است. اگر برنامه نداشته باشید برای‌تان برنامه می‌نویسند؛ این اولین عبرت از انفعال فرهنگی است. در بهترین حالت با جرح و تعدیل برنامه تحمیلی به نسخه‌ای می‌رسید که اگرچه مانند نسخه اولیه در تعارض جدی با ارزش‌های بومی نیست اما همچنان فاصله‌ای معنادار با برنامه‌ای همگون دارد که مقوم شاخصه‌های فرهنگی متعالی است. در برنامه‌های تحمیلی سازمان‌های جهانی واژه‌ها بیش از آنکه واقعی باشند، تزیینی‌اند و معنایی متضاد با آنچه نشان می‌دهند، مراد می‌کنند. در این چهارچوب 
«زن؛ زندگی؛ آزادی» شعاری جذاب با واژه‌هایی زیبا است اما آنچه در واقع حاصل می‌شود «زن؛ اسارت و وابستگی» یک کشور مستقل است. «جاشوا فریس» رمان‌نویس آمریکایی در «آنگاه به پایان رسیدیم» تبلیغات رسانه‌ای آمریکا را به خوبی از زبان شخصیت اصلی داستانش توصیف می‌کند: «ترفند همیشگی ما بازی با کلمات بود... وقتی در تبلیغات می‌گفتیم مراقب جیب‌هایتان باشید در اصل منظورمان این بود که ما مواظب جیب‌هایتان هستیم. وقتی می‌گفتیم بدون کارمزد یعنی حتما باید کارمزد پرداخت می‌کردید. ما هر بلایی به سر واژ‌ه‌ها در می‌آوردیم. این را می‌دانستیم، شما هم می‌دانستید، همه می‌دانستند.»
 

:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 26 مهر 1401

روزنامه همشهری نوشت: کمی بیش از یک‌ماه از فعالیت «کارخانه تولید دروغ» در اغتشاشات اخیر می‌گذرد. کارخانه‌ای که با همه توان کوشید با تولید محصولاتی با لفافی از دقت و صحت، آتش‌بیار معرکه‌ ناامنی در کشور شود و مردم را با فریب به خیابان‌ها بکشد تا شعار «کار نظام تمومه» را عینیت ببخشد. با این حال، با فرو نشستن غبار فریب و آشکار شدن حقیقت، بخشی از مخاطبان امپراتوری دروغ که در روزهای نخست «مسخ انقلاب ماهواره‌ای» شده بودند، اعتمادشان به اخبار «ستاد رسانه‌ای اغتشاش» رنگ باخت. از پرده برون افتادن حقیقت در عملکرد شبکه‌های معاند نیز روند این بی‌اعتمادی را دو چندان کرد. آنجایی که شبه‌رسانه سعودی «ایران‌اینترنشنال» در زیرنویس خبر فوری خود از حادثه «زندان اوین» پروژه کشته‌سازی را در دستورکارش قرار داد اما این پروژه اشتباها در منظر دید مخاطبان قرار گرفت و دستشان را رو کرد. پروژه‌ای که در آن تأکید شده بود: «فعلا این تیتر باشه: ۴۰کشته و صدها زخمی!» (وقتی زیرنویس شبکه این شد: «تیتر فعلاً این باشه: چهل کشته و صدها زخمی در اوین»! ظاهراً کارگردان تلویزیونی فراموش کرده است بخش اول پیامک موساد یا وزارت‌خارجه انگلیس (تیتر فعلاً این باشه) را پاک کند و همان را کاملاً زیرنویس کرده است.)این اتفاق به خوبی نشان داد اتاق فکر این شبکه چگونه کار می‌کند. اتاق فکری که در یک ماه گذشته، از این دست جعل اخبار و روایت‌ها کم نداشت. از ماجرای مهسا امینی که با کلیدواژه قتل او به‌دست گشت‌ارشاد آغاز شد تا مواردی مانند قتل «نیکا شاکرمی» و «اسراء پناهی»   و سارینا اسماعیل‌زاده و سپس آیتک رضایی و نیما شفق‌دوست،که دروغ بودن همه این ادعاها ثابت شده است.

اسراء یا پردیس جاوید!

سرعت تولید دروغ در شبکه‌های معاند که هدفی جز برافروخته نگاه داشتن اعتراض و «بازی با احساسات مردم» ندارد، آنچنان با سرعت و بدون دقت در حال انجام است که گردانندگان این شبکه‌ها را با کمبود «عکس کشته‌شدگان» ادعایی روبه‌رو کرده است! کمبودی که این شبه‌شبکه‌ها برای جبران آن از عکس‌های تکراری برای تهییج افکارعمومی استفاده کردند از نگاه مخاطبان دور نماند. به‌عنوان مثال، شبکه‌های رسانه‌ای جریان معاند با انتشار تصویری از دختری جوان که به ادعای آنان به‌دست مأموران امنیتی زخمی و سپس ربوده شد خبر دادند. آنها نام فرد ادعایی خود را «پردیس جاوید» اعلام و تصویری از او نیز منتشر کردند. کمی بعد اما، همین رسانه‌ها با انتشار همان عکس صاحب تصویر را «اسراء پناهی» معرفی کردند که به‌دست مأموران امنیتی کشته شد.

ترفندی که این‌بار نگرفت!

«مقاومت دانش‌آموزان برای رفتن به مراسم اجرای سرود «سلام فرمانده» به حمله نیروهای لباس‌شخصی به دختران دانش‌آموز دبیرستان دخترانه شاهد شهید «رانی نظام» اردبیل و جان‌باختن یکی از دانش‌آموزان منجر شده است.» ادعایی که پرچمدار این روزهای «ستاد رسانه‌ای اغتشاش» آن را با کلیدواژه سلام فرمانده روی خط خبری خود برد تا حساسیت‌ها را روی این خبر افزایش دهد. خبری که این شبه‌رسانه تلاش کرد با شاخ و برگ دادن به آن، زمینه را برای ایجاد ناامنی در اردبیل که با جریان اغتشاش همراهی نکرده بود، فراهم کند. هدف گرفتن احساسات مردم و تقطیع برخی تصاویر از حضور یک آمبولانس در مدرسه و ارتباط دادن آن به درگیری مأموران امنیتی و درنهایت کشته شدن دختری به نام «اسراء پناهی» در این اتفاق، سبب واکنش‌هایی شد. واکنش‌هایی که عمدتا ناشی از نبود آگاهی و «مسخ شدن افکار» به‌دست شبکه‌های ماهواره‌ای رخ داد. «علی پناهی» عموی اسراء در مورد واقعیت فوت برادرزاده‌اش می‌گوید: «اسراء چند روز قبل از فوتش به‌دلیل تشدید بیماری به بیمارستان مراجعه کرده بود و در بیمارستان درگذشت.» عموی اسراء از برخی چهره‌ها که بدون اطلاع از واقعیت دست به نشر اکاذیب زده‌اند گلایه کرد.

او مشخصا «علی دایی» را که با لقب قهرمان شهرش از او یاد می‌کند، خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید: «قبل از اینکه کم و کیف و واقعیت ماجرا را بدانید با حرف‌هایتان در فضای مجازی خانواده عزادار ما، خودم، پدر و مادرم و کل خانواده را آزرده خاطر کردید. صریحا موضوع قتل اسراء را تکذیب می‌کنم و از شما خواهشمندیم که حرف‌های کذبی را که در فضای مجازی گفتید اصلاح کنید.» اظهارات عموی اسراء اما تنها مدرک دال بر فوت نشدن اسراء در مدرسه به‌دلیل ضرب و شتم مأموران امنیتی نیست. اسراء پناهی دانش‌آموز مدرسه‌ای که رسانه‌های معاند از وقوع درگیری فرضی میان نیروهای انتظامی و دانش‌آموزان خبر داده‌اند، نبوده است که بخواهد در این مدرسه مورد ضرب و شتم واقع شده باشد. دکترحبیب‌زاده، رئیس بیمارستان فاطمی اردبیل نیز با رد هرگونه آثار ضرب‌وشتم بر پیکر اسراء پناهی می‌گوید: «پیکر اسراء هیچ نشانی از ضرب‌وشتم و برخورد فیزیکی نداشته است. علاوه‌بر این هیچ دانش‌آموزی که دارای اثرات ضرب و جرح باشد به بیمارستان مراجعه نکرده است و هیچ موردی از فوت دانش‌آموزان نیز در این مرکز نداشته‌ایم.» با برملا شدن «دروغ‌های سیاه» جریان رسانه‌ای لندن‌نشین، بلافاصله پرونده اسراء  به محاق رفت. اتفاقی که بخش دیگری از پیاده‌نظام فریب‌خورده این جریان را با ریزش روبه‌رو و آنان را برای ادامه همراهی با امپراتوری دروغ با تردید مواجه کرده است.

نیما را چه‌کسی کشت؟

عملیات رسانه‌ای جریان فریب، دستورکار مشخصی دارد. باید همه ایران در بازی اغتشاش و ناامنی نقش‌آفرینی کنند و برای این کار، تهییج احساسات عمومی و ایجاد خشم با تولید دروغ باید قومیت‌ها و اقوام ایرانی را بیشتر از قبل هدف بگیرد. کشته‌سازی از برخی شهرهای آرام اما مهم ایران هدف این جریان است. انتشار خبر کشته‌شدن نیما شفیق نوجوان ۱۷ساله اردبیلی موجی از خشم را ایجاد می‌کند. امپراتوری دروغ به‌گونه‌ای از نحوه کشته شدن نیما در رسانه‌های خود خبر منتشر می‌کنند که بتوانند مردم را برای اعتراض به خیابان بکشانند. با این حال، ترفند جریان فریب زودتر از آنچه گمان می‌کردند ناکام می‌شود. مسئولان براساس مستندات پزشکی از فوت او ۳هفته قبل از انتشار خبر کشته شدنش به‌دست مأموران بر اثر عفونت پس از گزش سگ خبر می‌دهند. ب

راساس مستندات پزشکی که خانواده نیما نیز آن را تأکید کرده‌اند، نیما از سوی یک سگ مورد گازگرفتگی قرار گرفته و همان زمان به یک مرکز درمانی مراجعه کرده است. اما روند درمان خود را در منزل گذرانده ولی به‌دلیل عفونت ناشی از گزش حیوان جان خود را از دست می‌دهد. افشا مستمر کذب بودن اخبار رسانه‌های معاند فارسی‌زبان هر روز ابعاد جدیدی به‌خود می‌گیرد. ابعادی که منجر به ریزش شدید مخاطبان این شبکه‌ها که اکنون پشت‌پرده گردانندگان این شبکه‌ها را شناخته‌اند، شده است. مخاطبانی که هر روز رسواتر از گذشته در شیپور دروغ می‌دمند اما مشتری تازه‌ای برای خوراندن آن به مردم پیدا نمی‌کنند.


:: بازدید از این مطلب : 436
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 24 مهر 1401

 

حدود سه هفته از زمان ضایعه درگذشت مهسا امینی و بروز و ظهور ناآرامی‌های اجتماعی در برخی نقاط ایران که به بهانه آن صورت گرفت، گذشته است. برخی مدعیان اصلاحات در ابتدا انتقادات خود را متمرکز گشت ارشاد کردند ولی پس از گذشت چند روز با حمایت علنی از اغتشاشگران و تهییج افکار عمومی به آشوب‌های خیابانی، رسماً نقش پادویی و جاده ‌صاف‌کنی ضدانقلاب و معاند را برای تشدید فشارها علیه ایران برعهده گرفتند.
طی این سه هفته، روزی نبوده که طیف تندروی اصلاح‌طلبان در روزنامه‌های زنجیره‌ای خود از یک‌سو و شبکه‌های اپوزیسیون و معاند فارسی‌زبان از سوی دیگر، از اراذل اجاره‌ای حمایت نکرده و یا هجمه، تعریض و انتقادی علیه نیروهای انتظامی و حافظان امنیت صورت نداده باشند.
مختصات حملات و هجمه‌های هر دو گروه (شبکه‌های معاند و شبکه نیابتی غرب در داخل) به‌قدری مشترک و نزدیک به هم بوده که نشان‌دهنده تقسیم‌کار دقیق، در حکم قراردادی و اساساً از پیش تعیین‌شده‌ای میان آنان است.
از سویی طیف تندروی اصلاحات با همپوشانی رسانه‌ها و گروه‌های ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج‌نشین به انتشار اکاذیب، شایعه‌‌سازی، وارونه‌نمایی و تشویش اذهان عمومی می‌پردازند و سعی می‌کنند ضمن مقصرنمایی نهادهای حاکمیتی ایران، اغتشاشگران را «مردم عادی» و آشوب را «اعتراض» و «جنبش» جا بزنند و از ضرورت تداوم اعتراضات سخن بگویند و از سوی دیگر آمریکا و اروپا به بهانه‌های حقوق بشری، ایران را تحریم می‌کنند.
روزنامه‌های زنجیره‌ای و تلویزیون ابو ارّه:
میلیون‌ها معترض در خانه‌ها هستند!
در تازه‌ترین مورد و همزمان با اعمال تحریم‌های کشورهای غربی علیه ایران، رسانه‌های زنجیره‌ای با شبکه تلویزیونی اینترنشنال، شبکه وابسته به آل‌سعود و شخص بن‌سلمان (ابوارّه) هم‌نوا شده‌اند؛ شبکه‌ای که طی 3 هفته گذشته بیش از دوسوم اخبار و گزارش‌های خبری روزانه خود را به ناآرامی‌های اجتماعی اخیر در ایران اختصاص داده است.
به‌طور مثال، روزنامه «هم‌میهن» روز گذشته در مطلبی نوشت که میلیون‌ها معترض ایرانی در خانه‌ها هستند که به دلایلی هنوز به تجمعات خیابانی نپیوسته‌اند.
هم‌میهن نوشت: «کنشگری آنلاین در شبکه‌های اجتماعی توسط هنرمندان و ورزشکاران نیز بیانگر سطوح عمیق اعتراض در جامعه است؛ حتی ۴۰ میلیون بازدید ترانه اعتراضی یکی از خواننده‌ها که در مدت‌زمان کوتاه با آن شدت وایرال شد، بیانگر همین است که ما میلیون‌ها معترض در خانه ‌داریم. کسانی که نسبت به وضع موجود ناراضی هستند، اما به دلیل ترس از برخورد یا نگرانی بابت نتیجه این اعتراضات، تاکنون در خانه ‌مانده‌اند.»
روزنامه «اعتماد» هم در مطلبی ادعا کرد: «در ایران امروز آنچه وجود ندارد حقیقت است» و «بحران ایران بحران تحقیر و تبعیض است».
در این مطلب آمده است: «یکی از اشتباهات حکومت این است که فکر می‌کند معترضین همین تعدادی هستند که در خیابان اعتراض می‌کردند؛ می‌شمرد که اینها ۴۰ هزار نفر بیشتر نیستند، این اشتباه است... تمام تناقضات سیستم یکی‌یکی دارد آثار خودش را نشان می‌دهد».
همین روزنامه چند روز پیش در مطلبی با عنوان «ترسیدن و نترسیدن» در راستای اقدام مشترک با رسانه وابسته به ابوارّه (بن‌سلمان) ضمن تلاش برای عوض کردن جای اقلیت و اکثریت نوشت: «نترسید! اعتراضاتی که از اواخر شهریورماه ۱۴۰۱ آغاز شده است انقلاب نیست، اصلاحات را آغاز کنید. روی این خبر- توصیه با آن دسته از سیاست‌گذارانی است که در خلوت خود شکست‌های سیاست‌گذاری در جمهوری اسلامی را پذیرفته‌اند، اما در دام شبیه‌‌سازی موقعیت خود با یکی، دو سال آخر حکومت پهلوی گیر افتاده‌اند!.... با این ‌همه بترسید! پدیده‌ای که در حال حاضر انقلاب نیست، می‌تواند در آینده به انقلاب تبدیل شود؛ اگر شکست‌های سیاست‌گذاری‌های خود را نپذیرید و تن به اصلاح و جبران آنها ندهید. حرف بر سر این است که سیاست ناکارآمد را می‌توان اصلاح کرد یا کنار گذاشت، اما دولت ناکارآمد را خیر. دولت در شرف ناکارآمدی اگر سیاست‌های خود را اصلاح نکند یا با استیضاح برمی‌افتد یا با تداومش زمینه وقوع انقلاب را فراهم می‌کند.»
روزنامه «شرق» هم دیروز در مطلبی درباره فیلترینگ سعی کرد در راستای اعتبارزدایی از فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی مانند واتساپ و اینستاگرام، پلتفرم‌های ساخت ایران را زیر سؤال برده و بر آتش خاموش شده آشوب‌ها بنزین بریزد.
روزنامه مردم‌سالاری هم در پوشش خبری بیانیه‌ای که از سوی ارگان متبوع خود درباره حوادث اخیر کشور منتشر شده، رسماً از اغتشاشگران حمایت کرد و نوشت: اصلی‌ترین راه برون‌رفت از بن‌بست‌های سیاسی، رفراندوم برای بازنگری در قانون اساسی است!
در بخشی از این بیانیه آمده است: «آنچه در خیابان‌های اغلب شهرهای کشور گذشته است نیز نیاز به برخورد اقناعی و منطقی دارد، نه برخوردهای سلبی و خشن که حاصلش تاکنون کشته و زخمی شدن ده‌ها نفر از هموطنان ماست. حتی اگر روایت‌های رسمی حکومت را نیز بپذیریم که معتقد به کشته شدن معترضان توسط ضدانقلاب یا حتی با سقوط از بلندی و... هستند، باز هم مسئولیت از حاکمیت برای حفظ امنیت مردم ساقط نمی‌شود.»
این بیانیه افزوده است: «مسئولان حتی از ارائه آمارهای رسمی در مورد کشته‌شدگان خودداری می‌کنند و روایت‌هایی از اتفاقات ارائه می‌دهند که با روایت‌هایی که توسط شاهدان عینی در اختیار افکار عمومی قرار می‌گیرد کاملاً متفاوت و گاه متضاد است. در چنین شرایطی چگونه انتظار داریم مردم روایت‌های رسمی را بپذیرند؟ فیلم‌هایی که از خشونت بی‌حدوحصر برخی مأموران امنیتی منتشر شده به حدی تأسف‌برانگیز است که گاه، در ایرانی بودن افرادی که با هموطنان خود این‌گونه برخورد می‌کنند، هم تردید ایجاد می‌کند.»
همین ادعاها بارها از سوی شبکه معاند اینترنشنال (شبکه ابوارّه) مطرح و تقویت شده است تا آنجا که پخش زنده آن از سویی هر روز به‌صورت لحظه‌ای آمار جعلی از تعداد هشتگ‌های توئیتری پیرامون مهسا امینی را منتشر و ادعا می‌کند که نزدیک به بیش از 250 میلیون هشتگ در این خصوص منتشر شده است! و از سویی سعی می‌کند با انتشار کلیپ‌ها و ویدئوهای تقطیع شده و آشوب‌های چند ده‌نفری در برخی شهرهای ایران، آنها را اعتراض جا زده و ابعاد آن را گسترده و ملی نشان القا کند.
اهم محورهای مشترک روزنامه‌های زنجیره‌ای 
و شبکه ابو ارّه
 اهم گزاره‌ها و محورهای مشترک روزنامه‌های زنجیره‌ای و شبکه‌های ضدانقلاب به‌ویژه شبکه تلویزیونی ابوارّه را می‌توان به‌ وضوح از نظر گذراند؛
1) ادعای به قتل رسیدن مرحومه مهسا امینی و مقصرنمایی نهادهای حاکمیتی در این ماجرا
2) جا زدن تروریست‌های مسلح و اراذل ‌و اوباش به‌عنوان «معترض» و «مردم عادی»
3) باور‌سازی گسترده بودن اغتشاشات در سطح کشور (ادعای سقوط اشنویه و...)
4) مشارکت در پروژه کشته‌‌سازی (ماجرای درگذشت نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیل‌زاده، حدیث نجفی، دختر اردبیلی و...)
5) جو‌سازی و القای برخورد پلیسی و امنیتی با دانشجویان معترض در برخی دانشگاه‌ها
6) فضا‌سازی درباره نحوه فیلترینگ اینستاگرام و واتساپ
7) فضا‌سازی درباره نحوه برخورد با دانش‌آموزان و... بوده است.
خبرنگار اسرائیلی: «ایران اینترنشنال» 
پادوی ماست!
همپوشانی و همراهی روزنامه‌های زنجیره‌ای با شبکه سعودی اینترنشنال در حالی است که بارها افشا شده این شبکه تلویزیونی که از سوی آل‌سعود تأمین مالی می‌شود، مجری برنامه‌های طراحی‌شده از سوی سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی است.
به‌عنوان نمونه، «باراک راوید»، خبرنگار اسرائیلی ماه گذشته افشا کرد که «موساد به‌طور منظم از این رسانه (ایران اینترنشنال) برای جنگ اطلاعاتی خود استفاده می‌کند.»
این خبرنگار صهیونیست وبگاه عبری «واللا» و وبگاه آمریکایی «آکسیوس» افشا کرد که موساد، به‌طور منظم از شبکه سعودی موسوم به «ایران اینترنشنال» برای جنگ اطلاعاتی علیه ایران استفاده می‌کند.
او پیش ‌از این هم به این مسئله اشاره کرده بود و خردادماه امسال در توئیتی درباره نحوه خبررسانی این شبکه نوشت: «ایران اینترنشنال» یک شبکه ایرانی نیست. این شبکه از ایران پخش نمی‌شود.... رسانه‌های اسرائیلی با تشنگی گزارش‌های این شبکه را می‌بلعند و بدون اینکه این پیشینه را به اسرائیلی‌ها بدهند، پخش می‌کنند. بسه دیگه.»
جای بسی تأسف است که برخی رسانه‌های منسوب به طیف اصلاح‌طلبان رادیکال برای خروج از انزوا و انفعال و عقده‌گشایی سیاسی بر چهره نظام اسلامی پنجه می‌کشند و عملگی شبکه‌ای را می‌کنند که خود اسرائیلی‌ها رسماً می‌گویند این شبکه پادوی ماست!
بر همین اساس بود که پس از گذشت یکی دو روز از آغاز اغتشاشات در برخی نقاط کشور، وزارت خارجه رژیم صهیونیستی، رسماً از این آشوب‌ها حمایت کرد و در اطلاعیه‌ای نوشت «ما اعتراضات مردم شجاع ایران [علیه حاکمیت] را از نزدیک دنبال می‌کنیم!»
اسرائیل در این بیانیه نوشته بود که در کنار مردم ایران ایستاده و از جامعه جهانی می‌خواهد سرکوب وحشیانه رژیم علیه ایرانیان بی‌گناه را محکوم کند!
بعد از آن هم لفاظی‌ها و اقدامات مداخله‌جویانه آمریکا و اروپا و حمایت علنی و آشکار آنها از اغتشاشگران آغاز شد.
نظام سلطه که از ایران قوی و موفقیت‌های کشور در عبور از تحریم‌ها عصبانی هستند طی سه هفته گذشته، با استفاده از همین فضا‌سازی‌های رسانه‌ای به مداخله در امور داخلی کشورمان و به انحراف بردن مذاکرات هسته‌ای و تحت‌فشار قرار دادن نظام جمهوری اسلامی ایران پرداختند.
نتیجه تلاش پادوهای داخلی؛
تشدید تهدید و تحریم غرب علیه ایران
جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا چندی پیش در بیانیه‌ای از اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران خبر داد و اعلام کرد: «من به‌شدت نگران گزارش‌های مربوط به تشدید سرکوب خشونت‌آمیز معترضان ازجمله دانشجویان و زنان در ایران هستم، افرادی که خواهان حقوق برابر و کرامت انسانی اولیه خود هستند.»
«کارین ژان‌پیر» سخنگوی کاخ سفید، «ویلیام برنز» مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از دیگر مقامات آمریکایی بودند که مواضع دولت جو بایدن درباره ناآرامی‌های اخیر در ایران را تکرار و در تداوم دخالت در امور داخلی تهران، از اغتشاشگران حمایت کردند.
وزارت خزانه‌داری آمریکا هم، مقام‌های ارشد سازمان‌های امنیتی ایران؛ شامل پلیس امنیت اخلاقی، وزارت اطلاعات و امنیت، نیروی زمینی ارتش، نیروی مقاومت بسیج و نیروی انتظامی ایران را نیز در فهرست سیاه مربوط به دفتر کنترل دارایی‌های خارجی این وزارتخانه قرار داد.
«جیمز کلورلی» وزیر خارجه انگلیس در اظهاراتی مداخله‌جویانه درباره اوضاع داخلی ایران، گفت: ما به همکاری با شرکای‌مان جهت پاسخگو کردن مقامات ایران به خاطر نقض فاحش حقوق بشر ادامه خواهیم داد.
وی همچنین چهارشنبه ۳۰ شهریورماه در اظهاراتی تلاش کرد از اعتراضات به مرگ «مهسا امینی» بهره‌برداری کرده و آن را به مذاکرات رفع تحریم‌ها ارتباط دهد.
وی از مقامات ایران خواست «مسیری دیگر» را ازجمله پذیرش توافق هسته‌ای انتخاب کنند.
«کاترین کولونا» وزیر خارجه فرانسه هم در حمایت از آشوبگران گفت که اتحادیه اروپا به‌دنبال مسدود کردن دارایی‌ها و ممنوعیت سفر شماری از مقامات ایرانی است.
«ملانی جولی» وزیر امور خارجه کانادا با سوءاستفاده از مرگ مهسا امینی اعلام کرد که تحریم‌های جدیدی را علیه ایران اعمال می‌کند.
«آنالنا بربوک» وزیر خارجه آلمان هم در سخنانی مداخله‌جویانه از اتحادیه اروپا خواست، ایران را از ماجرای مرگ «مهسا امینی» مورد تحریم قرار دهد.
همچنین «جوزپ بورل» هم بیکار ننشست و در حمایت از آشوب‌های اخیر، از بررسی اعمال تحریم‌های تازه علیه ایران خبر داد.

:: بازدید از این مطلب : 244
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 24 مهر 1401
سه هفته پس از سکوت نسبی رسانه‌های تصویری و مکتوب امریکا درباره اغتشاش، که حتی مورد اعتراض و کنایه برخی روشنفکران در ایران قرار گرفته بود، سرانجام بایدن و وزیرخارجه‌اش سکوت خود را شکستند و اعلام کردند که در کنار اغتشاشگران ایران ایستاده‌اند. از همان ابتدا این پرسش مطرح بود که چرا امریکا که قطعاً و براساس شواهد میدانی از جمله دیدار ۲۰ شهریور کارشناسان امنیتی این کشور با سران کومله و دموکرات در اقلیم شمال عراق، طراحی آشوب را برعهده گرفته بود، سکوت کرده است. دو دلیل عمده می‌توان مطرح کرد. اول، آشو‌ب‌ها کم‌مایه بود و جان و رمقی نداشت و امریکا برای ورود به صحنه باید یا منتظر اوج‌گرفتن آن می‌ماند یا منتظر فروکش‌کردن آن، زیرا در هر دو حالت، دلیلی برای صحنه‌گردانی مستقیم می‌یافت. دوم، امریکا به‌تجربه دریافته بود هرگاه مستقیماً به امید آنکه به آشوبگران پشتگرمی بدهد، وارد صحنه می‌شود، با برانگیختن احساسات ملی‌گرایانه، استقلال‌طلبانه و ضداستکباری مردم ایران، صحنه را به ضرر خود عوض می‌کند، بنابراین این‌بار سکوت کرد تا آتش معرکه شعله‌ور شود یا فروکش کند. اکنون پس از فروکش‌کردن آن باکی ندارد که از طراحی و پشتیبانی مستقیم خود در این عرصه رونمایی کند، زیرا این نقشه دوم امریکاست که همچنان روی اثرگذاری دخالت مستقیم خود در اغتشاشات ملل دیگر امیدوار است و آن را نوعی پشتگرمی می‌پندارد؛ اشتباهی که چهل‌سال است درباره ایران مرتکب می‌شود. دلیل سومی هم قابل تأمل است: لابی صهیونیست‌ها. به این معنی که برخلاف سکوت امریکا، اسرائیل از همان ابتدا به‌خاطر حملات ایران علیه پایگاه‌های موساد در مقر‌های کومله، نسبت به اغتشاشات ایران ساکت نبود و سرانجام بعد از سه هفته لابی صهیونیستی بایدن را وادار به واکنش کرد. در متن بیانیه استراتژی امنیت ملی امریکا، عبارتی هست که به‌نظر می‌رسد پس از تنظیم آن و همزمان با اغتشاش در ایران به این متن اضافه شده است: «در حالی که همه این کار‌ها (اقدامات هسته‌ای) را انجام می‌دهیم، همواره در کنار تلاش مردم ایران برای حقوق اساسی و کرامتشان که مدت‌هاست رژیم تهران آن را انکار کرده می‌ایستیم».
در حالی که موج اغتشاشات خیابانی فروکش کرده و امنیت تا حدی برقرار شده است، دولتمردان کاخ سفید دورنمای جدیدی را از این آشوب‌ها ترسیم کرده‌اند. جو بایدن در سخنان جدید خود مدعی شد خیزشی که از سوی جوانان ایرانی شروع شده است او را متحیر کرده و این موج به این زودی‌ها نمی‌خوابد. این اظهارات را اگر در کنار سخنان مداخله‌جویانه دیگر مقامات امریکایی قرار دهیم، بیانگر این است که واشنگتن برای ناامن کردن ایران به بهانه حقوق بشری برنامه دارد. 
آشوب‌های خیابانی در ایران در حالی وارد پنجمین هفته خود شده است که غربی‌ها کماکان به آتش‌افروزی‌های پیدا و پنهان خود ادامه می‌دهند. ایران بار‌ها نسبت به مداخلات غربی‌ها در امور داخلی کشورمان هشدار داده، اما مقامات امریکایی مثل همیشه به این هشدار‌ها بی‌اعتنا بوده و سعی دارند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. پس از حمایت‌های مکرر مقامات امریکا از آشوب‌های داخلی سال‌های گذشته ایران، این بار نوبت به جو بایدن، رئیس‌جمهور امریکا رسید تا پس از سه هفته سکوت نظر واقعی خود را درباره این اعتراضات بیان کند. طبق گزارش سی‌ان‌ان، بایدن جمعه شب گفت که از نحوه واکنش ایرانی‌ها به مرگ مهسا امینی، حیرت زده شده است. بایدن همچنین در اظهاراتی که نشان‌دهنده تلاش‌های واشنگتن برای تنفس مصنوعی به آشوب‌ها در ایران است، مدعی شد: «این تظاهرات‌ها چیزی را بیدار کرده که تا مدت‌های بسیار بسیار طولانی خاموش نخواهد شد». بایدن گفت: «من مدت بسیار بسیار زیادی است در زمینه سیاست خارجی فعالیت می‌کنم. آنچه [مرگ مهسا امینی]در ایران بیدار کرد مرا متحیر کرده. چیزی را بیدار کرده که فکر نمی‌کنم تا مدت‌های بسیار بسیار زیاد خاموش شود.»‌رئیس‌جمهور امریکا همچنین گفت: «ایران بایستی به اعمال خشونت علیه شهروندان خودش که فقط بر اساس حقوق اساسی خودشان رفتار می‌کنند پایان دهد. می‌خواهم این را بدانید که ما با شهروندان و زنان شجاع ایران هستیم.» بایدن با قدردانی ازچیزی که او آن را جامعه ایرانیان امریکا خواند، گفت: «ادامه دهید. کار مهمی انجام می‌دهید.» حمایت آشکار بایدن از آشوب‌های ایران و تداوم آن در ماه‌های آینده نشان می‌دهد که دولتمردان کاخ سفید مثل همیشه برای ناامن کردن داخل ایران برنامه‌ریزی کرده‌اند و قصد دارند آتش اعتراضات را همچنان شعله‌ور نگه دارند، زیرا ناامنی گسترده در ایران به نفع غرب و متحدان منطقه‌ای آن در خاورمیانه است. 
 برنامه واشنگتن برای تداوم بحران در ایران 
اگر سخنان بایدن را با اظهارات دیگر مقامات امریکایی تطبیق دهیم، به این جمع‌بندی می‌رسیم که واشنگتن سعی دارد آتش اعتراضات داخلی را در ایران همچنان شعله‌ور نگه دارد. این مسئله در اظهارات اخیر باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق امریکا هم به خوبی مشهود است که در مصاحبه‌ای با اشاره به آنچه او رویکرد عدم حمایت از اعتراضات سال ۸۸ ایران خواند، گفته است: «با نگاه به گذشته، این رویکرد اشتباه بود». او گفت: «هر جا بارقه‌ای از امید می‌درخشد و مردم در طلب آزادی هستند، باید آن را در کانون توجه قرار داده و با آن ابراز همبستگی کنیم.» به نظر می‌رسد اوباما که مدعی است در واکنش به اعتراضات در ایران سهل‌انگاری کرده است این بار به بایدن مشاوره داده تا اشتباه ادعایی دولت او را تکرار نکند و این بار و با فروکش کردن اعتراضات با همه توان در کنار معترضان ایرانی بایستد. هرچند دولت امریکا در سال ۲۰۰۹ نیز علناً از اعتراضات داخلی ایران حمایت می‌کرد و مستقیماً به آشوب‌های خیابانی دامن می‌زد. 
علاوه بر بایدن، آنتونی بلینکن، وزیر خارجه امریکا نیز روز جمعه در دیدار با گروه موسوم به فعالان مدنی از حقوق معترضان در ایران گفت: «شاهد پدیده‌ای کاملاً درخور توجه در ایران هستیم که از سوی زنان و جوانان رهبری می‌شود. این مردم ایران هستند که با شجاعت فوق‌العاده برای حقوقی که از آن‌ها سلب شده، ایستادگی می‌کنند.» بلینکن در این دیدار مدعی شد: «رژیم ایران تلاش می‌کند نشان دهد که اعتراض‌ها به نحوی در خارج از ایران طراحی می‌شود. اگر آن‌ها واقعاً این موضوع را باور داشته باشند، یعنی اساساً مردم خود را درک نمی‌کنند.» او افزود: «ما در حال کار برای حمایت از کسانی هستیم که بر حقوق اساسی خود از جمله حق آزادی بیان، حق تجمع و ارتباط با یکدیگر پافشاری می‌کنند.» ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه امریکا هم چند روز پیش در سخنانی گفت که توافق هسته‌ای ایران، در حال حاضر تمرکز امریکا نیست و اذعان کرد دولت این کشور در عوض بر حمایت از اغتشاشگران در ایران تمرکز کرده، زیرا به ادعای او تلاش‌ها برای احیای توافق هسته‌ای به بن‌بست دیگری رسیده است. 
دولت امریکا در روز‌های گذشته در پشت صحنه و بدون علنی‌سازی، تلاش‌های فراوانی برای تنفس مصنوعی به اغتشاشات در داخل ایران انجام داده است. اما از تلاش‌های علنی ازجمله اعمال تحریم‌های جدید، صدور بیانیه‌های متعدد و تسهیل دسترسی به ابزار‌های اینترنتی برای دسترسی به سایت‌های غیرقانونی در ایران، نیز دریغ نکرده است. 
حمایت‌های مستمر امریکایی‌ها از آشوب‌ها که ظاهراً جنبه حقوق بشری آن بیشتر برجسته می‌شود تنها برای فریب افکار عمومی است، زیرا اگر امریکایی‌ها دل‌شان به حال ملت ایران می‌سوخت، تحریم‌های چهل‌ساله را لغو می‌کردند تا ایرانی‌ها از دستاورد‌های برجام منتفع شوند، اما با ادامه سیاست فشار حداکثری، بیشتر به معیشت مردم ضربه می‌زنند. 
 امتیازگیری از ایران در پرونده هسته‌ای 
باتوجه به اینکه این بار غربی‌ها و ایرانی‌های مقیم غرب از آشوب‌ها در ایران حمایت گسترده‌ای کرده‌اند، دولت بایدن هم برای اینکه از متحدانش عقب نماند، مواضع تندی گرفته است. از آنجا که انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره سه هفته آینده برگزار خواهد شد، بایدن به شدت از سوی جریان‌های سیاسی داخلی تحت فشار بود تا موضع رسمی خود را از آشوب‌های ایران بیان کند. لذا، حمایت قاطع از اغتشاشات می‌تواند افکار عمومی داخل امریکا را برای رأی دادن به نامزد‌های دموکرات‌ها تا حدی مجاب کند، زیرا جمهوریخواهان در کمین هستند تا از هرگونه ضعف و اهمال بایدن در عرصه سیاست خارجی به نفع خود بهره‌برداری کنند و سکوت در قبال تحولات داخل ایران می‌تواند فرصت مناسبی برای حزب رقیب در آستانه انتخابات کنگره باشد تا سبد آرای خود را تقویت کند. 
از سوی دیگر، باتوجه به اینکه در ماه‌های اخیر مذاکرات غیرمستقیم ایران و امریکا بر سر احیای برجام نیز در جریان بود و واشنگتن قصد دارد در پرونده هسته‌ای هم امتیازاتی را از تهران بگیرد، بنابراین آشوب‌ها فرصت خوبی را برای کاخ سفید فراهم کرده تا بتواند در گفتگو‌های هسته‌ای که احتمالاً در آینده از سرگرفته شود، خواسته‌های فرابرجامی خود را به طرف ایرانی تحمیل کند. همچنان که اعمال تحریم‌ها علیه ایران طبق اذعان افرادی نظیر «ریچارد نفیو» که از معماران سیاست‌های تحریمی محسوب می‌شوند برای اینکه بتوانند به شکل برگ‌های چانه‌زنی در مذاکرات مورد استفاده طرف‌های غربی قرار بگیرند بایستی از طریق ایجاد «نارضایتی‌های عمومی» و تهدید به براندازی، محاسبات مسئولان حکومت را عوض کرده و آن‌ها را برای اعطای امتیاز تحت فشار قرار دهند. هرچند هیئت ایرانی بار‌ها گفته که به توافقی به هر قیمت تن نخواهد داد.
 
 
منبع: روزنامه جوان

:: بازدید از این مطلب : 367
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 24 مهر 1401
 نزدیک به یک ماه از مرگ مهسا امینی می‌گذرد و فعالیت جریان سازمان‌یافته ضدانقلاب نیز مطابق شرایط، مسیر متفاوتی نسبت به قبل را طی می‌کند. چند روزی می‌شود که آشوب‌ و اغتشاشات معاندان و اوباش تقریبا به پایان راه رسیده و نفس‌های آخر خود را می‌کشد. از همین رو جریان ضدایرانی به دنبال کردن پروژه نخ‌نمای کشته‌سازی روی آورده است. چنانکه در روزهای اخیر، هر چند روز یک بار شاهد یک کشته‌سازی بوده‌ایم که آخرین‌شان در اردبیل طرح‌ریزی شد اما چرا «کشته‌سازی» یک پروژه نخ‌نماست؟ و اینکه هدف آشوب‌طلبان از دنبال کردن این پروژه تکراری چیست؟
 
* از سعیده پورآقایی و ترانه موسوی تا سارینا و نیکا
نخستین پروژه کشته‌سازی در اغتشاشات و آشوب‌های خیابانی به ایام فتنه سال 88 باز می‌گردد؛ فتنه‌ای که از سوی اصلاح‌طلبان به خاطر شکست‌شان در انتخابات ریاست‌جمهوری آغاز شد و 8 ماه کشور را دچار بحران کرد. «برای همراهی با جنبش سبز فقط به پشت بام خانه‌اش می‌رفت، نه برانداز بود نه مخملی، فقط ‌الله‌اکبر می‌گفت، تا اینکه شبی آمدند، سه زن و دو مرد او را بردند برای همیشه»، «پس از 20 روز جنازه او در یکی از سردخانه‌های جنوب تهران توسط مادرش شناسایی شد»، «نهادهای امنیتی از تحویل جنازه به خانواده پورآقایی خودداری ورزیدند و در عوض جنازه او را مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا به خاک سپردند»، «مأموران دولتی به منظور محو آثار تجاوز به عنف، بخشی از بدن زن جوان را با اسید سوزانده بودند»؛ اینها گوشه‌ای از اخباری بود که درباره مرگ دختری به نام سعیده پورآقایی از سوی رسانه‌های اصلاح‌طلب و معاند ساخته و پرداخته می‌شد و کار به جایی رسید که میرحسین موسوی یکی از سران فتنه برای اثبات صدق ادعای دروغ فتنه‌گران، در ختم سعیده پورآقایی شرکت کرد. در حالی که فتنه‌گران با کشته‌سازی از سعیده پورآقایی و شرکت در مجلس ترحیم ساختگی او نیز حاضر شدند، وی مقابل دوربین‌ها حاضر شده و بر شایعات فوت خود خط بطلان کشید. 
اما پروژه کشته‌سازی فتنه‌گران به سعیده پورآقایی محدود نبود. ترانه موسوی دیگر شخصیتی بود که در روزهای فتنه سال 88 قربانی پروژه کثیف کشته‌سازی فتنه‌گران شد. بر‌اساس روایت فتنه‌گران دختر جوانی به نام ترانه موسوی در تجمع غیرقانونی هفتم تیرماه 88 در نزدیکی مسجد قبا حوالی خیابان شریعتی توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شده و پس از تجاوز به قتل رسید! اما مردادماه همان سال بود که مشخص شد فوت ترانه موسوی نیز تکرار همان پروژه پورآقایی بوده و اصلا چنین شخصی در ایران زندگی نمی‌کرد. در همین رابطه سردار رادان در گفت‌وگویی اعلام کرد: «زمانی که موضوع خانم موسوی، کشته شدن او همچنین تعرض به وی و بعد هم سوزاندن جسد او عنوان شد، ما هم حساس شدیم که این چه اتفاقی بود که همه می‌دانند اما پلیس که باید از این اطلاعات باخبر باشد اطلاعی از این موضوع ندارد. در نتیجه پیگیری‌هایی را انجام دادیم که نتیجه‌ای در پی نداشت و در ادامه به سایت جمعیت مراجعه کردیم که اسم ۳ نفر با نام ترانه موسوی به دست آمد. یکی از این افراد، دختر ۲ ساله‌ای بود که اساسا با خبر اینها هماهنگ نبود. ۲ تن دیگر هم مورد تحقیق و پیگیری قرار گرفتند که مشخص شد خانمی که آنها اعلام کرده‌اند، چندین سال است در خارج از کشور زندگی می‌کند».
فتنه‌گران سال 88 علاوه بر پروژه کشته‌سازی، برای روشن نگه داشتن آتش ‌فتنه‌ای که به راه انداخته بودند، دست به پروژه بازداشت دروغین نیز زدند. عاطفه، دختر جواد امام از سران اصلاح‌طلبان، فردی بود که در این پروژه اصلاح‌طلبان به ایفای نقش پرداخت. نخستین اخبار درباره دستگیری عاطفه امام را سایت ضدانقلاب کلمه و سپس سایر رسانه‌های اصلاح‌طلب و وابسته به منافقین منتشر کردند. متعاقب انتشار این خبر، مادر عاطفه امام در گفت‌وگویی ادعا کرد هنگام بازداشت دخترش، از سر او چادر کشیده و وی را برای اعتراف به ارتباط با برخی افراد سیاسی تحت فشار گذاشته‌اند اما یک روز زمان کافی بود تا کذب بودن این ادعای اصلاح‌طلبان نیز ثابت شود. پس از گذشت یک روز از ادعای ربوده شدن عاطفه امام بود که وی در تماس با مادر خود ضمن اعلام رها شدنش در مرقد حضرت امام(ره)، مدعی شکنجه و تجاوز می‌شود. با پیدا شدن عاطفه امام، تحقیقات دستگاه‌های امنیتی درباره ربوده شدن وی آغاز شده و از همان ابتدا تناقضات فراوانی درباره ادعا‌های وی بروز می‌کند. به طور مثال، وی از مراجعه به پزشک قانونی برای بررسی ادعای تجاوز خودداری می‌کند. در نهایت همسر جواد امام خبر دستگیری و بازداشت دختر خود را دروغ اعلام کرد و گفت: دختر بنده در اقدامی ماجراجویانه(!) و با توجه به شرایط خاص روحی و روانی ناشی از دستگیری پدرش که موجب نگرانی خانواده و بنده شده بود،‌ چنین اقدامی را کرد که به همین خاطر از همه عذرخواهی می‌کنم. 
حالا پس از 13 سال این بار در آشوب‌هایی که در روزهای اخیر به بهانه مرگ مهسا امینی ایجاد شد، جریان ضدانقلاب به تکرار پروژه شکست‌خورده اصلاح‌طلبان روی آورده. اگر در روزهای فتنه 88 نام‌های سعیده پورآقایی و ترانه موسوی اسم رمز ادامه‌دار بودن اغتشاش بود، امروز اسم نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیل‌زاده دستاویز جریان ضدانقلاب برای دمیدن بر آشوب قرار گرفته است؛ ۲ دختر نوجوانی که بنا بر اسناد موجود و همچنین اظهارات خانواده خود، خودکشی کردند. 
 
* ریشه اصرار ضدانقلاب برای تکرار پروژه نخ‌نما چیست؟
به رغم نخ‌نما شدن پروژه کشته‌سازی، جریان معاند ایران همچنان اصرار به استفاده از این روش دارد، کما اینکه اخیرا نیز مدعی فوت یک دختر نوجوان در اردبیل شدند. 
 
* تقلا برای زنده نگه داشتن فضای آشوب
اواخر شهریور جاری بود که مرگ مهسا امینی به خط خبری رسانه‌ها تبدیل شد. چگونگی و نحوه مرگ او و ابهاماتی که در موضوع بود، باعث جریحه‌دار شدن احساسات مردم شد. روسای قوا و دیگر مسؤولان کشورمان همان ابتدا خبر از پیگیری ماجرا داده و اعلام کردند که نتیجه تحقیقات خود را به مردم ارائه خواهند کرد. کما اینکه سازمان پزشکی قانونی نیز با بررسی دقیق ماجرای فوت و کالبد‌شکافی جسم امینی، هفته گذشته نتایج اقدامات خود را اعلام کرد. با همه اینها جریان ضدانقلاب، از گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب مثل کومله و دموکرات تا سازمان منافقین و سلطنت‌طلبان به مرگ امینی با موج‌سواری بر شرایط پیش آمده، اقدام به اغتشاش و آشوب کردند. آتش زدن ماموران نیروی انتظامی و شهادت مدافعان امنیت تا تخریب اموال عمومی و اهانت به پرچم مقدس کشورمان، از جمله اقدامات وحشیانه‌ اوباش ضدانقلاب به بهانه مرگ امینی بود. با توجه به چنین جنایت‌هایی بود که مردم ایران ضمن اعلام برائت از آشوب‌طلبان، با برپایی تجمعات مختلفی در سطح شهرها، جنایات رخ داده را محکوم کردند و از همین رو بود که جمعیت همراه‌کننده آشوب‌طلبان روز به روز کمتر شد تا جایی که در روزهای گذشته به‌رغم فراخوان‌های گسترده رسانه‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین برای اغتشاش، خبری از ناامنی نبود. 
به عبارت ساده‌تر، عیان شدن باطن متوحش اوباش از یک سو و روشن شدن ابعاد مرگ امینی از سوی دیگر، باعث شد آشوبگران برای زنده نگه داشتن فضای آشوب و ناامنی، پروژه کشته‌سازی را دنبال کنند. 
 
* اعتمادزدایی نسبت به اخبار رسمی
رسانه‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین مثل بی‌بی‌سی فارسی، سعودی اینترنشنال، منوتو و دیگر رسانه‌های ضدانقلاب پای ثابت آشوب‌ و اغتشاش در ایران هستند. در آشوب‌های اخیر نیز شاهد بودیم این رسانه‌ها ضمن تحریک مردم به آشوب و ایجاد ناامنی، خط اعتبارزدایی از رسانه‌های رسمی را دنبال می‌کردند. مانور این رسانه‌ها روی پروژه دروغین کشته‌سازی در روزهای اخیر نیز موید این نکته است. 
این رسانه‌های فارسی‌زبان با پخش اخبار دروغ به دنبال فریز کردن فضای کشور در حالت بحران و آشوب هستند و باید گفت تا زمانی که این رسانه‌های ضدانقلاب مرجعیت رسانه‌ای داشته باشند و این امپراتوری دروغ پابرجا باشد، فضا برای پخش اخبار کذب فراهم است.
 
* تا هیجان هست، آشوب هست
هدف دیگر جریان ضدانقلاب از کشته‌سازی، تقلا برای هیجانی نگه داشتن فضای عمومی جامعه و جلوگیری از حاکم شدن استدلال و منطق است. اکنون ابعاد مرگ مهسا امینی مشخص شده و در همین رابطه می‌توان به گزارش نهایی پزشکی قانونی استناد کرد. به همین خاطر باید گفت اکنون سهل‌تر از روزهای ابتدایی می‌توان درباره حادثه رخ داده به بحث و گفت‌وگو نشست. اساسا گفت‌وگو زمانی کارساز است که جامعه از فضای هیجانی به استدلالی گذر کرده باشد اما این چیزی نیست که به مذاق جریان آشوب خوش بیاید. اوباش ضدایرانی به دنبال آن هستند که با پروژه‌هایی مثل کشته‌سازی، جامعه ایران را در فضای هیجانی و آشوب نگه داشته و جان دوباره‌ای به اغتشاشات مرده بدمند.
***
    شهادت 3 و مجروحیت 850 بسیجی در آشوب‌های تهران     
فرمانده سپاه حضرت محمد رسول‌الله(ص) تهران بزرگ با اشاره به دستور فرمانده کل سپاه مبنی بر منع استفاده از اسلحه در جریان اغتشاشات گفت: از آغاز فتنه اخیر تاکنون ۸۵۰ نفر از بسیجیان در تهران مجروح و ۳ تن شهید شده‌اند. سردار حسن حسن‌زاده با اشاره به اینکه بسیج در تهران ۳۸۰ گردان آماده دارد، گفت: حامیان اغتشاشگران پیش‌بینی کرده بودند وقتی فریاد اعتراض بالا رود، نظام نمی‌تواند آن را کنترل کند و حتی برای دستیابی به موفقیت، تلفات ۲ تا ۳ هزار نفری را لحاظ کرده بودند و برای‌شان هم مهم نبود آن‌ کسی که کشته می‌شود از پلیس، بسیج، سپاه، مردم یا حتی خود اغتشاشگران باشد، زیرا فقط به دنبال افزایش کشته‌ها بودند اما پیش‌بینی‌های آنها غلط از آب درآمد، چون مردم به اغتشاشگران اضافه نشدند که این نشان‌دهنده همان قدرت نرم نظام است. فرمانده سپاه حضرت محمد رسول‌الله(ص) عنوان کرد: سردار «سلامی» فرمانده کل سپاه دستور داده بود برای مقابله با اغتشاشگران از سلاح استفاده نکنید که همین‌گونه هم شد، در برابر این اغتشاشگران فقط در یک شب ۱۸۵ مجروح دادیم و در میدان الغدیر ۴۵ دقیقه با اغتشاشگران می‌جنگیدیم، لذا با خویشتن‌داری و صبری که بسیج و فراجا در مقابله با آنها به خرج دادند، این ترفند آنها هم نتیجه‌بخش نشد. وی با تأکید بر اینکه چنانچه عناصر سپاه در تهران وارد خیابان شوند، فاتحه تمام اغتشاشگران خوانده می‌شود، خاطرنشان کرد: امروز بسیجیان در شرایطی در برابر این فتنه به پیروزی رسیده‌اند که برای این پیروزی، ۸۵۰ مجروح و ۳ شهید تقدیم انقلاب کردند اما در این رابطه خیلی از همین مسؤولانی که بعد از فوت آن خانم اظهار تأسف کردند و خواستار پیگیری واقعه شدند، در برابر آسیب‌هایی که به بسیجیان وارد شد و شهدایی که دادند، تأسف نخوردند، تسلیت نگفتند و درخواست پیگیری هم ندادند.
******
فرمانده یگان‌های ویژه فراجا می‌گوید: آشوبگران افراد عادی نبودند؛ آموزش‌دیده تظاهرات برق‌آسا و بزن‌ در رو بودند؛ در تیم‌های ۳ تا 4 نفره موتوری، مجهز به سلاح سرد و گرم که با خودشان بنزین، نارنجک و سلاح داشتند؛ سریع آتش‌ زده یا شیشه بانکی را می‌شکستند و می‌رفتند. مشکی‌پوشان، یگان‌های ویژه انتظامی کشور هستند، وظیفه‌شان تأمین امنیت و آسایش و آرامش مردم است؛‌ پلیس سخت هستند نه پلیس نرم و در عمل نشان داده‌اند در مقابله با اغتشا‌شگران و آشوبگران قاطع و مقتدر هستند اما بالعکس در برابر مردم منعطف و مهربانند. کارشان برخورد با اغتشاشگران و ناامن‌کنندگان، تروریست‌ها و گروگان‌گیران است؛ جان می‌دهند تا نکند خاری به چشم شهروندی فرو رفته یا شیشه آرامش مردم ترک بردارد. در این روزها که تعداد معدودی آشوبگر، آسایش و آرامش مردم را خدشه‌دار کرده و در برخی ساعات با ایجاد ترافیک و راهبندان و بوق زدن‌های مکرر و بعضا آتش زدن سطل آشغال و تخریب اموال خصوصی و عمومی امنیت و احساس امنیت شهروندان را به مخاطره انداخته‌اند، در خیابان‌ها،‌ معابر و میادین مستقر شده‌اند؛ پلنگی‌پوشان و سیاه‌پوشان یگان ویژه پلیس هستند که در خیابان‌ها ایستاده و اجازه نمی‌دهند جان، مال و ناموس مردم به خطر بیفتد. سردار حسن کرمی، فرمانده یگان‌های ویژه انتظامی کشور در جمع خبرنگاران‌ در پاسخ به اینکه چه نیازی احساس شد که نیروهای یگان ویژه در این مقطع به صحنه وارد شوند؟ گفت: همان‌طور که می‌دانید مهم‌ترین نیاز مردم امنیت است و یگان ویژه با توجه به شرایط موجود و در فضای فعلی وارد صحنه شد تا امنیت و احساس امنیت را که در چند روز اخیر تحت‌الشعاع جریانات و جوسازی‌های اخیر واقع شده است، تأمین کند. البته بنده فروکش کردن ناآرامی‌ها را دوم مهرماه اعلام کردم، چرا که پلیس ویژه این توانمندی را دارد که اینگونه حوادث را در بعد پلیسی و امنیتی در کمتر از ۵-۶ روز جمع کند؛ اگر چه حواشی و تبعات آن شاید مدتی طول بکشد اما آنچه مربوط به یگان ویژه در ناآرامی‌های اخیر است، باید گفت که قضیه جمع شده و پایان یافته است. وی ادامه داد: افرادی که هم‌اکنون در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفته‌اند آدم‌های احساسی و بدون پشتوانه فکری و اعتقادی هستند؛ افرادی که تحریک شده‌اند، یا پول گرفته یا دنبال منافع دنیوی هستند و چون پشتوانه اعتقادی ندارند احساسی عمل می‌کنند. اگر به جریان‌سازی شبکه‌های معاند نگاه کنید آنکه آن سوی مرزها و دریاها در یک استودیو نشسته می‌گوید «بروید»؛ خودش آنجا نشسته و به واسطه پول‌هایی که خرج می‌کند، دستور می‌دهد که بروید، برای همین است که دستگیرشدگان فقط به ازای آن پولی که گرفته‌اند می‌گویند خدمت کرده‌اند؛‌ مثلا یکی از دستگیرشدگان گفت به ازای دریافت گوشی اپل برای‌شان خدمت کرد. سردار کرمی همچنین در پاسخ به اینکه تعداد عمده اغتشاشگران در سخت‌ترین شرایط در تهران چقدر بود و چگونه شد که اعتراض به اغتشاش کشید؟ گفت: تعداد آشوبگران در سخت‌ترین وضعیتی که در تهران وجود داشت به 2 هزار نفر هم نمی‌رسید؛ اگر چه عمده آنها هم افرادی سابقه‌دار بودند. بین اعتراض و اغتشاش تفاوت وجود دارد؛ ما مدافع شهروندانی هستیم که می‌خواهند اعتراض خود را بیان کنند و بیایند و حرف خود را بزنند؛ مثل اعتراض کشاورزان در اصفهان در سال گذشته که 30 تا 35 هزار نفر آمدند و اعتراض‌شان را بیان کردند و ما هم امنیت آنها را برقرار کردیم اما وضعیت این روزها دیگر اعتراض نیست، این اغتشاش است. 
 
* اغتشاشگران، مردم عادی نبودند
وی ادامه داد: ما به عنوان پلیس باید ماهیت این افرادی را که روبه‌روی‌مان قرار دارند معرفی کنیم؛ اولا اینکه اینها مردم عادی نبودند و افراد آموزش‌دیده در صحنه عملیات بودند و با تجربه، چرا که آموزش تظاهرات برق‌آسا و بزن‌دررو را دیده بودند؛ تیم‌های ۳ تا 4 نفره موتوری، مجهز به سلاح سرد و گرم، جایی که تراکم جمعیت زیاد می‌شد و می‌آمدند و شعار داده و تحریک کرده و سریع جابه‌جا می‌شدند. اینها آدم‌های عادی و مردم کوچه و بازار نبودند؛ آدم‌‌های هدف‌داری بودند که با خودشان بنزین، نارنجک و سلاح داشتند؛ سریع آتش ‌زده یا در بانکی را می‌شکستند و می‌رفتند. در چنین شرایطی با توجه به اینکه این جریانات در برخی مقاطع زمانی خیلی عمق گرفت، یگان ویژه با کار اطلاعاتی عناصر اصلی را در همان صحنه دستگیر کرد. یکی از عواملی که باعث شده اغتشاشات و ناآرامی‌ها ادامه‌دار نباشد همین موضوع دستگیری‌هاست، چرا که وقتی لیدر وجود نداشته باشد بقیه دیگر ناتوان هستند و بیشتر به دنبال تخریب و ایجاد خسارت‌های جزئی هستند. سردار کرمی اضافه کرد: درپی ناآرامی‌ها ابتدا ما اخطار می‌دهیم و روشنگری می‌کنیم تا مردم صف خود را از صف آشوبگران جدا کنند. در این بین تعدادی جدا شده و محل را ترک می‌کنند اما آنهایی که در صحنه می‌مانند مسلما آدم‌های مسأله‌دار هستند، چرا که فردی که رهگذر است صدای فرمانده یگان مستقر در محل را شنیده، اخطار را شنیده و می‌داند که بعد از اخطار دیگر پلیس تعارف ندارد. وی ادامه داد: سلاحی که در نا‌آرامی‌ها استفاده می‌کنیم پینت‌بال است و اسلحه ساچمه‌زن که پلاستیکی است تا کمترین صدمه را به افراد برساند. 
 
* آشوبگران آدم‌های خشن و مسلح هستند
 سردار کرمی که در تحریریه فارس سخن می‌گفت، تصریح کرد: آنچه مشخص است اغتشاشگران آدم‌های خشن و جسوری بودند که اسلحه داشتند و خیلی از نیروها مدافع امنیت به واسطه ساچمه و سلاح جنگی که آنها استفاده می‌کردند مصدوم و مجروح شده یا حتی به شهادت رسیدند و تلفاتی که شاهد آن بودیم ناشی از خشونت بیش از حد آنها بود. افرادی که دستگیر شده‌اند صراحتا به این موضوع اعتراف کرده‌اند که به ازای پولی که دریافت می‌کردند خدمت انجام می‌دادند، یعنی هر خرابکاری یک نرخ و قیمتی داشت. آتش زدن ماشین پلیس، آتش زدن موتور، تخریب کیوسک پلیس، حمله به مأمور پلیس،‌ زخمی کردن و شعارنویسی هر کدام از آنها برای خود قیمتی دارد. جالب است افراد دستگیرشده اعتراف کردند پول‌شان را گرفته و کار را انجام داده و رها کردند و نکته مهم‌تر اینکه اکثرا جزو اراذل شناسنامه‌دار بودند. مثلا موردی داشتیم که فردی با دوچرخه تردد می‌کرد اما گوشی‌اش آنلاین و متصل به شبکه‌های خارجی بود و به ازای هر خبر پول می‌‌گرفت، حتی اخبار ساختگی؛ تازه افراد را هدایت می‌کرد که به کدام خیابان هم بروند یا با افرادی که با چاقو به مأموران حمله کردند صحبت کردیم می‌گفتند به ما گفته و توجیه شده‌ایم تا این خشونت‌ها را انجام دهیم. حتی درباره پروژه‌ کشته‌سازی می‌گفتند وقتی صحنه را مناسب می‌دیدیم چنین اقدامی را رقم می‌زدیم، چرا که در برخی شهرها کشته‌سازی رخ داد؛ در جایی که حتی خبری نبود حمله کرده و مردم را کشتند و گفتند نیروهای دولتی این کار را کرده‌اند و در شبکه‌ها و تلویزیون‌های خارجی نمایش دادند. 
 
* دستگیری آموزش‌دیده‌های از کار انداختن دوربین‌ها!
سردار کرمی افزود: باور نمی‌کنید حتی افرادی را دستگیر کردیم که متخصص از کار انداختن دوربین‌ها بودند، یعنی آموزش دیده بودند که دکل‌ها را چطور از کار بیندازند. در صورتی که نمی‌دانند که ما متکی به دوربین‌های ثابت نیستیم و به دکل کاری نداریم؛ ما به صورت سیار و از طریق بسترهای دیگر تصویربرداری از صحنه را انجام می‌دهیم. هسته‌های اصلی اغتشاشگران از موتور استفاده می‌کردند، چرا که جابه‌جایی سریعی را برای آنها امکانپذیر می‌کرد و می‌توانستند نقاط بیشتری را پوشش دهند، مثلا با یک دسته راه افتاده و می‌رفتند و بلافاصله تغییر تاکتیک می‌دادند. از طرفی در 6-5 استان درگیری با اراذل و اوباش به صورت بسیار خشن بود؛‌ در 8-7 استان خیلی جزئی یک بار آمدند و تجمع کردند و بعد هم رفتند و در برخی استان‌ها اصلا مسأله‌ای وجود نداشت.

:: بازدید از این مطلب : 403
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 23 مهر 1401

«امپراتوری دروغ و تفرقه»، اسم و عنوانی است که مسمای آن، نیمی از تلاش خود را می‌کند تا به نام «حقیقت و آزادگی و جهانی‌شدن» شناخته شود و از همان آغاز کار با ذهن‌های عمیق و چشم‌های بصیر بر سر باوراندن این عنوان دروغین چالش دارد. بر عوام زودباور و جوان هیجان‌زده، حرجی و باکی و تقصیری نیست، اما روشنفکر و دانشگاهی و دیده‌های افق‌بین چرا؟! امپراتوری دروغ و تفرقه بار‌ها خود را در بزنگاه‌ها نشان داده است. بی‌بی‌سی جهانی و سی ان‌ان و غول رسانه‌ای غرب دوبار با دو دروغ بزرگ درباره افغانستان و عراق، حمله ارتش بی‌سرو‌ته امریکا و هم‌پیمانان اروپایی (ناتو) را به این دو سرزمین اسلامی توجیه و ضروری کردند. بعد از ویرانی این دو ملت و میلیون‌ها کشته و معلول و آواره و عقب‌راندن تمدنی ده‌ها ساله این دوکشور، برای بازپروری نگاه مخاطب‌شان به این دروغ‌ها، اعتراف کوچکی نه از زبان و جایگاه خود که از زبان سیاستمداران غربی کردند که سلاح‌های کشتارجمعی عراق دروغ بود وترس از افغانستان دروغ بود، اما بازهم در مورد بعدی سراغ دروغ بزرگ سوریه و یمن رفتند و میلیون‌ها سوری و یمنی را نیز کشته و معلول و آواره کردند. فلسطین و لبنان را هیچ‌گاه از این فهرست خارج نکردند و آن عقب‌ماندگی سرزمینی و تمدنی و کشتن و آواره‌کردن را هیچ‌وقت از آنان دریغ نداشتند. و، اما ایران! ایران همیشه در نوبت اقدام بود، اما هرگز به نوبت اجرا نرسید و این راز همه آشوب‌ها و درو‌غ‌ها و تفرقه‌انگیزی‌های امپراتور دروغ و تفرقه است.
آلکس آری، بقیه نه!
امپراتوری دروغ کسی است که الکس جونز نویسنده، مستندساز و تئوری‌پرداز توطئه را که یک منتقد رسانه‌ای است و دولت امریکا را به دست داشتن در مسائلی مانند حملات ۱۱سپتامبر، ساختگی بودن فرود بر ماه و انفجار اوکلاهماسیتی متهم کرده‌است، با اتهام انتشار اطلاعات گمراه‌کننده به پرداخت جریمه یک‌میلیارد‌دلاری محکوم می‌کند، اما به بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان و ده‌ها شبکه در پیکره غول دروغ‌پرداز خود بودجه‌های نجومی برای تفرقه در جهان دیگر که از امریکا اطاعت نمی‌کنند، می‌پردازد. این است امپراتوری دروغ و تفرقه!
پانته‌آ و بقیه دروغ‌پرداز‌های بی‌هویت
امپراتوری دروغ یعنی پانته‌آبهرام تصویر چند ماه پیش خود را که از بلندی افتاده و صورتش زخمی شده حالا و در این بحبوحه بدون هیچ توضیحی منتشر می‌کند تا آن را خرج آشوب کند. تا امپراتوری دروغ و فتنه و تفرقه سرزنشش نکنند که چرا ساکتی. این‌قدر بی‌هویت و فریبکار و دوستدار دروغ!
من بی‌بی‌سی ذات ناپاکم بر دروغ است!
امپراتوری دروغ وتفرفه یعنی بی‌بی‌سی در دو روز گذشته حتی یک تصویر با جمعیت چند ده‌نفره از خیابان‌های تهران نتوانسته روی آنتن ببرد، اما مجری‌های وطن‌فروش آن زبان باز می‌کنند که «تظاهرات گسترده در ایران ادامه دارد»! چرا از گفتن این جملات شرم نمی‌کنند؟! چون امپراتوری دروغ آنان را به اسارت گرفته، با پول، با ناممکن‌کردن هرگونه زندگی دیگر به انتخاب خودشان و با گروگان‌گرفتن خلاف‌های اخلاقی‌شان. مثل رسانه ملی ایران نیست که برای مجریانش جدا شدن و پیوستن به امپراتوری دروغ مثل آب‌خوردن باشد. در امپراتوری دروغ یا باید در خدمت باشی یا راه دیگری و راه خروجی نیست جز نیستی.
دروغ بزرگ امپراتوری فریب یعنی بخش فارسی بی‌بی‌سی حتی حاضر نیست هیچ‌یک از ژست‌های حرفه‌ای بخش انگلیسی را رعایت کند و، چون مخاطب نسبت به شخصیت حرفه‌ای آن شک کرده است، افرادی را به‌عنوان مصاحبه‌شونده بیاورد تا به بی‌بی‌سی بگویند مرجعیت خود را از دست داده‌ای بی‌بی‌سی! و مردم ایران دیگر تو را نگاه نمی‌کنند! بعد مجری بگوید پس اگر مرجع نیستیم و مورد وثوق نیستیم چرا اینستاگرام ما ۱۸ میلیون فالوور دارد و او بگوید خب حسن ریوندی هم ۱۹ میلیون دنبال‌کننده دارد، آیا مورد وثوق و مرجعیت مردم ایران است؟! و مجری بگوید درست می‌گویی؟! یعنی چی درست می‌گویی؟! یعنی پس چاره‌ای نداریم اگر به یک سایت براندازی تبدیل شده‌ایم، زیرا مردم که دنبال براندازی‌اند، فقط این‌گونه ما را مرجع خود می‌پندارند! این است امپراتوری دروغ و فتنه و توطئه و فریب!
دارو نمی‌دهیم، اینترنت به‌زور می‌دهیم!
امپراتوری وارونه‌سازی یعنی رویترز از قول وندی‌شرمن می‌نویسد با هدف حذف فیلترینگ از اینترنت در ایران با شرکت‌های فناوری امریکایی دیدار کرده است؛ و ایلان ماسک در پاسخ به پرسش یکی از کاربران که می‌پرسد آماری از استارلینک [اینترنت ماهواره‌ای]در ایران هست، بگوید در ایران چندین ترمینال فعال شده! و سخنگوی وزارت‌خارجه امریکا بگوید فعلاً روی از مذاکرات با ایران برگردانده‌ایم و متمرکز روی اغتشاشات هستیم، اما همین وندی‌خانم و امپراتوری دروغ ۲۰ سال است تحریم نان و دارو و همه اقتصاد ایران را توجیه و آن را فرصتی برای آزادی مردم ایران می‌دانند! و همین امریکا در چند ماه اخیر سی‌و‌چندبار از ایران تقاضای دیدار مستقیم برای حل مسئله هسته‌ای ایران کرده است و دو برابر این تعداد میانجی‌های منطقه‌ای خود را به سوی ما فرستاده، اما همچنان روی فریب مردم و احتمال براندازی در ایران حساب می‌کند. این‌چنین است دروغ یک امپراتور!
زشت است آوردن نام اصلاح‌طلبی!
امپراتوری مستهجن دروغ یعنی یک اصلاح‌طلب در ایران (که زشت است تکرار نامش در رسانه) آن‌هم با عنوان «سخنگوی اصلاح‌طلبان» فرصتی پیدا می‌کند تا درون این امپراتوری، ملیجک پادشاه باشد و ذات‌ناپاک خود را به نمایش بگذارد تا اندکی امپراتور را بخنداند. کسی که همه وقاحت تاریخ را یکجا درون ذات خود گرد می‌آورد و می‌نویسد: «لباس‌شخصی‌ها وارد جمعیت می‌شوند، شعار‌های زشت سر می‌دهند، می‌شکنند، تخریب می‌کنند، چادر از سر زنان می‌کشند، قرآن و مسجد آتش می‌زنند و گاهی به‌طور اتفاقی در زمره معترضان کشته می‌شوند، اما شهید تلقی شده، مراسم تشییع آن‌ها در رسانه ملی نمایش داده می‌شود و از آن‌ها تجلیل به‌عمل می‌آید.»‌این امپراتوری دروغ است که به چنین وقیح بی‌شرمی اجازه حیات و بالندگی می‌دهد. چنین نامرد دروغ‌پردازی درون لیبرالیسم امریکایی میلیون‌ها دلار جریمه می‌شود و دهانش برای همیشه بسته می‌شود، اما در ایران به او اصلاح‌طلب می‌گویند. ننگ بر این اصلاح‌طلبی شما که وهابیت داعشی سعودی و انگلیس خبیث را روسفید کردید.
دروغ عامل حیات مثل نان و آب!
امپراتوری دروغ یعنی فرصتی که پدر مهسا امینی و اقوام دیگرشان و وکیل خانوادگی‌شان می‌یابند تا بگویند دخترشان در کل عمرش فقط سرما خورده است و، چون اسنادی از بار‌ها عمل جراحی و مراجعه به پزشکان مغز و اعصاب و غدد افشا می‌شود، هیچ آب از آب تکان نخورد، چون آن امپراتوری دروغ همچنان آن‌ها را حمایت و از انتشار حقیقت جلوگیری می‌کند.
دروغ بزرگ امپراتور یعنی بی‌بی‌سی و ایران‌نال و من‌و‌تو و صدای امریکا یک ماه بر طبل بیماری رهبری انقلاب ایران بکوبند و از سفر او به خارج از تهران بنویسند، اما وقتی او به میدان رژه می‌رود یا درباره همین اغتشاشات با مردم دیدار و سخنرانی می‌کند، هیچ وقت به سابقه خبر‌های دروغ خود اشاره نکنند و به‌سادگی از کنار آن بگذرند و ساده‌لوحان مخاطب خود را در فضای دروغ دیگری ببرند.
شما‌ها ضد خشونت هستید؟!
امپراتوری دروغ یعنی یک عده آشوبگر را افرادی آزادیخواه و مهربان و اندیشه‌گر معرفی کند و در زمانی که نوشتن برای صد‌ها هزار کودک افغانستانی و یمنی و فلسطینی در دنیای غرب جرم محسوب می‌شود، «در ایالات متحده در یک هفته ۱۵۰۴ مقاله، انگلستان در ۹ روز ۷۲۰ مقاله، اتحادیه اروپا از ۱۶ تا ۲۴ سپتامبر ۱۳۴ مقاله، آلمان ۸۳۰ مقاله، فرانسه ۶۵۵ مقاله، اسپانیا ۲۰۷ مقاله و ایتالیا ۴۹۷ مقاله در رابطه با مهسا امینی نوشته شد.»‌
دروغ یعنی «در ملاقات با برخی مجروحان حوادث اخیر متوجه شویم این افراد سازمان‌یافته و آموزش‌دیده به برخی مجروحان گفته بودند که می‌خواهیم چشمت را در بیاوریم و برای همین کار تلاش هم کرده بودند!»، اما غول دروغ آنان را «مردم ایران» نامگذاری کند!
دروغ بزرگ یعنی آشوبگری را اتفاقی مردمی و خودجوش معرفی کنی و بعد «درباره یک نفر که در مقابل وزارت کشور بازداشت شده بود گفته شود هر ۱۰تا۱۵ دقیقه حدود ۲۵ تا۳۰ میلیون به حساب او واریز شده است! وهسته‌های مختلفی در ناآرامی‌ها فعال شوند و مثلاً هسته‌های سازمان‌یافته رژیم صهیونیستی به برخی برای هر کوکتل مولوتوف ۵۰۰ هزار تومان بدهند» این است امپراتوری دروغ و توطئه و فتنه فریب و آشوب!

 
منبع: روزنامه جوان

:: بازدید از این مطلب : 252
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 23 مهر 1401

«امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبل‌الطارق در مراکش، تحول و دگرگونی عمیقی در حال وقوع است و همه‌جا به لرزه افتاده است. این لرزه، کشورها را متلاطم و دولت‌ها را متلاشی کرده است و همه ما همچنان شاهد این نوسانات هستیم...

این لرزه ویرانگر(!) یادآور انقلاب ۱۹۷۹ ایران(پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷) است. باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما برای اداره جهان مخالف است. در رأس این نیروی قدرتمند، ایران خمینی و خامنه‌ای قرار دارد. من هشدار می‌دهم که لولای تاریخ -history hinge- در حال چرخیدن است. کسانی که ایران و خطر آن را نادیده می‌گیرند، سر خود را در شن(!) فرو کرده‌اند.»

اظهارنظر فوق، اعترافی است که «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسبق رژیم موقت اسرائیل- ۵ خرداد ۱۳۹۰(۲۶ می۲۰۱۱)- دو سال پس از فتنه «آمریکایی- انگلیسی- اسرائیلی» ۸۸ در کنگره آمریکا مطرح کرد.

وی در همان مقطع در مصاحبه با نشریه آمریکایی «نیویورکر» گفته بود: «به هر سو می‌نگرم، خمینی و خامنه‌ای را می‌بینم که پشت مرزهای(!) اسرائیل خیمه زده‌اند.»

در سال ۱۳۷۶ اندیشکده «امریکن اینترپرایز» پروژه «قرن جدید آمریکایی» - Project for the New American Century- را کلید زد.

اما اکنون و ۲۵ سال پس از این طراحی سلطه‌جویانه، تحلیلگران، اندیشکده‌ها و مقامات و رسانه‌های غربی، یکی پس از دیگری از کلیدواژه دیگری نام می‌برند و آن چیزی نیست جز «قرن جدید آسیایی» با محوریت جمهوری اسلامی ایران و جریان مقاومت.

برای نمونه چندی پیش رئیس‌ کنفرانس امنیتی مونیخ گفته بود: «جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده تا نظم جهانی جدیدی را شکل دهند. بازیگران غیرغربی، امور بین‌المللی را شکل می‌دهند. برخی از اساسی‌ترین ارکان غرب و نظم جهانی تضعیف شده. ناکامی‌ در پاسخ به درگیری‌ سوریه و اوکراین، ضعف ما را آشکار و زمینه را برای پُرکردن خلأ توسط کشورهایی مانند ایران و روسیه فراهم کرد.»

بله ما اکنون شاهد نظم جدید جهانی و تغییر هندسه قدرت در جهان هستیم. رهبر حکیم انقلاب اسلامی دیروز در بخشی از بیانات خویش در جمع مسئولان نظام و مهمانان خارجی کنفرانس وحدت فرمودند: «نقشه سیاسی دنیا در حال تغییر و نظام تک‌قطبی در حال حرکت به سمت مطرود شدن است و سلطه استکبار جهانی نیز هر روز بیش از گذشته مشروعیت خود را از دست می‌دهد، بنابراین دنیای جدیدی در حال شکل‌گیری است.»

حال سؤال اینجاست که نشانه‌های تغییر در هندسه قدرت جهان چیست؟

به این موارد توجه کنید:

۱- در هفته‌های گذشته دشمن با تمام توان به میدان آمد تا به خیال خام خود پروژه براندازی در ایران را عملیاتی کند. در این مقطع ما شاهد یک عملیات بسیار سنگین روانی بودیم. در این جنگ آنلاین، با بهره‌مندی از تکنیک «مارپیچ سکوت» جای اقلیت و اکثریت به‌صورت وارونه نمایش داده شد.

در ادامه، خشونت کلامی و فیزیکی نیز به این عملیات سنگین روانی پیوست شد. هدف این بود که از یک‌سو قاطبه ملت ایران- که با گرایش‌های سیاسی مختلف و نوع ظاهر و پوشش‌های مختلف با نظام همراه هستند- مرعوب‌ شده و از سوی دیگر، سربازگیری جهت آشوب‌های خیابانی سرعت گرفته و روزبه‌روز بر تعداد آشوبگران و گستره اغتشاش افزوده شود.

اما به‌رغم آنکه چندین سرویس جاسوسی خارجی از جمله سیا و موساد و ام‌آی‌سیکس و... ده‌ها کانال تلویزیونی و وبسایت فارسی‌زبان و صدها کانال تلگرامی و هزاران اکانت فیک و برخی سلبریتی‌های به ظاهر ایرانی همصدا با سلبریتی‌های غربی، خود را به آب و آتش زده و با تمام توان به میدان آمدند، درنهایت این مردم ایران بودند که از این آزمون سخت، سربلند بیرون آمدند.

در این غائله، ایرانِ اسلامی حدود ۲۶ شهید داد و خون‌های پربرکت شهدای بسیج و سپاه و نیروی انتظامی و سربازان گمنام امام زمان(عج) هم درخت تناور جمهوری اسلامی ایران را قوی‌تر کرد و هم یک‌بار دیگر زبونی و حقارت دشمنان این ملت را به سرکردگی آمریکا نمایش داد.

۲- در جریان جنگ تحمیلی، دشمن با تکبر و درنهایت خباثت، حتی از ورود سیم خاردار به داخل ایران نیز ممانعت می‌کرد. اما این روزها آمریکا و اروپا و تشکیلات نظامی ناتو با استیصال و خفت، مدعی هستند که پهپادهای ایرانی معادلات آنها در جنگ اوکراین را به هم زده است.

۳- در مرداد سال ۹۴ و در کشاکش جنگ سوریه، سردار حاج قاسم سلیمانی به نمایندگی از جمهوری اسلامی ایران با مقامات روسیه و از جمله پوتین مذاکره کرد و طرف روسی را برای حضور میدانی در سوریه متقاعد کرد.

درنهایت، محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران، نقشه آمریکا و همپیمانان آن برای تکه‌تکه کردن سوریه و دیگر کشورهای غرب آسیا را ناکام گذاشته و به موزه فرستاد.

۴- پارلمان عراق روز پنج‌شنبه «عبداللطیف رشید» را به‌عنوان رئیس‌جمهور این کشور انتخاب کرد. رئیس‌جمهور جدید نیز با معرفی «محمد شیاع السودانی» به‌عنوان مامور تشکیل کابینه، ضمن برداشتن یک گام بلند برای برون‌رفت از بحران سیاسی این کشور، نقشه‌های آمریکا و اسرائیل را نقش بر آب کرده و هرآنچه نظام سلطه با پادویی برخی حکام مرتجع در منطقه، در کشور عراق رشته کرده بود را پنبه کرد.

این جدیدترین ناکامی و شکست فضاحت‌بار آمریکا در عراق است. این در حالی است که هنوز جای سیلی محکم سربازان حاج قاسم بر صورت حامیان و تجهیزکنندگان داعش باقی مانده و هنوز هم ناله‌ها و ضجه‌های به‌وجودآورندگان داعش به گوش می‌رسد.

۵- در روزهای گذشته مقامات مختلف یمنی و ارتش این کشور هشدارهای متعددی را به متجاوزان سعودی و اماراتی داده‌اند و هرگونه ادامه محاصره و شرایط جنگی را با پاسخ موشکی به اهدافی در خاک امارات و عربستان برابر دانسته‌اند.

هشدارهای مقامات یمنی حتی تا آنجا بوده که «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح و ارتش این کشور در پیامی به تمامی شرکت‌های نفتی در امارات و عربستان هشدار داد که به سرعت این کشورها را ترک کنند. به همین خاطر واشنگتن و ریاض به فاصله کوتاهی پس از پایان آتش‌بس قبلی در تقلا هستند تا آتش‌بس را دوباره برقرار کنند.

بنابر مستندات متعدد، معادلات در جنگ یمن به نفع محور مقاومت و به ضرر آل‌سعود و حامیانش است. این در حالی است که رژیم جنایتکار آل‌سعود و پشتیبانان او از جمله آمریکا و انگلیس در فروردین ۱۳۹۴ به خیال خام خود تصور می‌کردند که نهایتاً ظرف یک هفته کار نیروهای مقاومت یمن تمام است!

۶- در حال حاضر در مرز دریایی لبنان و فلسطین اشغالی، رژیم موقت اسرائیل در مسئله میدان گازی مجبور به عقب‌نشینی شده است.

«امیر آویوی» ژنرال صهیونیست در روزهای گذشته گفت «جنبش حزب‌الله لبنان، اسرائیل را به زانو درآورده و تحت سلطه خود گرفته است».

«سیدحسن نصرالله» دبیرکل حزب‌الله لبنان در روزهای گذشته گفت: «زمانی که فلسطین آزاد شود، بر سر مرزهای دریایی هیچ اختلافی با آن نخواهیم داشت. دریای ما تا غزه امتداد دارد.»؛ دست و پا زدن در مسئله میدان گازی، تنها یکی از بحران‌هایی است که رژیم صهیونیستی با آن دست به‌گریبان است.

۷- افکار عمومی هنوز ماجرای خروج فضاحت‌بار آمریکا از افغانستان را فراموش نکرده است. در روزهای گذشته «کرن دیکر» کاردار سفارت آمریکا در افغانستان که در قطر مستقر است، در سخنانی اعلام کرد که امکان دخالت نظامی دوباره‌ واشنگتن در این کشور وجود ندارد.

این مقام آمریکایی تاکید کرد که هیچ شانسی وجود ندارد که ایالات متحده دوباره در افغانستان دخالت نظامی داشته باشد.

اکنون بیش از یک سال از خروج کامل نیروهای تروریست آمریکایی از افغانستان و به دست گرفتن قدرت توسط طالبان سپری می‌شود و این کشور با تبعات دو دهه اشغالگری محور غربی از جمله بحران جدی اقتصادی و انسانی مواجه است.

۸- پیش از این تحلیلگران از آمریکای لاتین با عنوان «حیاط خلوت آمریکا» نام می‌بردند. اما در حال حاضر و بنابر مستندات متعدد، این منطقه از مصادیق عمق نفوذ راهبردی ایران است.

شکست کودتای آمریکایی در ونزوئلا در سال‌های گذشته تنها یکی از مصادیق حقارت واشنگتن در این منطقه است.

مردم ونزوئلا بارها تصویر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را در کنار قهرمانان خود گذاشته و از وی تجلیل کرده‌اند.

«کریس مورفی» سناتور آمریکایی ۱۴ دی‌ماه ۹۸ (پس از ترور سردار سلیمانی) گفته بود «ژنرال سلیمانی به‌عنوان یک شهید، می‌تواند برای آمریکا به مراتب خطرناک‌تر باشد.

سؤالی که باید از خود بپرسیم این است که او زمانی که زنده بود، خطرناک‌تر بود یا الان که ترور شده و حضور فیزیکی ندارد؟!»

۹- نشریه «نیویورکر»- ۲۷ دسامبر ۲۰۲۱ (۶ دی ۱۴۰۰) در گزارشی به قلم «رابین رایت» از قول یک مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا نوشت: «تحریم‌ها علیه ایران فرسوده شده‌اند، بدون آنکه نتایج مدنظر آمریکا را محقق کرده باشند.»

پایگاه تحلیلی «مدرن دیپلماسی» نیز پیش از این در گزارشی نوشته بود: «سیاست خارجی آمریکا درباره ایران منسوخ شده و تاریخ مصرف آن گذشته است.»

در ادامه این گزارش آمده است: «آمریکای غیرمتحد و درگیر تفرقه نمی‌تواند برای طولانی‌مدت یک سیاست خارجی ثابت را دنبال کند که هم موافقان و هم مخالفان واشنگتن در خارج از این کشور بتوانند آن را بپذیرند و به آن احترام بگذارند... کسری بودجه آمریکا و بدهی‌ ملی این کشور از سقف عبور کرده است. تورم در آمریکا بالاتر از هر مقطعی در قرن فعلی است و اعتماد عمومی به نهادهای دولتی همچنان پایین است.»

آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور محترم کشورمان دیروز در دیدار جمعی از مسئولان نظام و مهمانان خارجی شرکت‌کننده در کنفرانس وحدت با رهبر معظم انقلاب اسلامی و قبل از بیانات معظم‌له گفت: «در سفر اخیر به نیویورک، دبیرکل سازمان ملل در ملاقات خصوصی عذرخواهی کرد و گفت با وجود تلاش‌های زیاد نتوانستم تحریم‌های مربوط به کرونا علیه ایران را رفع کنم که به او پاسخ دادم ملت ایران همواره از تهدید و تحریم، فرصت‌سازی کرده و در قضیه کرونا نیز با فعال‌ شدن شش مرکز تولید واکسن به صادرکننده تبدیل شدیم و امروز جزو کشورهای برتر دنیا در مقابله با این بیماری هستیم.»

۱۰- مراسم باشکوه و بی‌نظیر پیاده‌روی چندده میلیونی اربعین و فراگیر شدن سرود سلام فرمانده در کشورهای مختلف از شرق تا غرب عالم نیز از جمله مواردی است که تشکیلات عریض و طویل رسانه‌ای دشمن را به چالش کشیده است.

۱۱- سردار عزیز حاج قاسم سلیمانی در بخشی از وصیت‌نامه خود تاکید کرد: «بدانید که می‌دانید مهم‌ترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا چون سگ ‌هاری همین عمل را می‌کرد، اما هنر امام این بود که اسلام را پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد، انقلاب‌هایی در انقلاب ایجاد کرد، به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده‌اند و بزرگ‌ترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده‌اند.»

در بخش دیگری از وصیت‌نامه حاج قاسم آمده است: «خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز- که جانم فدای جان او باد- قرار دادی.»

و اما این سردار عزیز در بخش دیگری از وصیت‌نامه خود تاکید کرد: «وصیت می‌کنم اسلام را در این برهه که تداعی‌یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت فقیه مطرح می‌شود، اینها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید... برادران و خواهرانم!... منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به‌عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما به‌عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت‌الله الحرام و مدینه حرم رسول‌الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند.»

۱۲- بله، همان‌طور که دشمن اعتراف کرده است، لولای تاریخ به نفع جبهه مقاومت و علیه جبهه استکبار در حال چرخیدن است. بر همین اساس همه بغض و کینه نظام سلطه و ایادی و نوچه‌ها و پادوهای آن با جمهوری اسلامی، به‌دلیل حاکمیت ولایت فقیه است. سربازان خمینی و خامنه‌ای پشت خیمه‌های «دشمنِ مستأصل و خسته» کمین کرده‌اند و با هم زمزمه می‌کنند که «أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ» و «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ».

 

روزنامه کیهان


:: بازدید از این مطلب : 292
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 18 مهر 1401

 

عملکرد ۵ رسانه بی بی سی فارسی وابسته به دولت انگلیس، ایران اینترنشنال وابسته به دولت سعودی، صدای آمریکا و رادیو فردا وابسته به دولت آمریکا، من و تو وابسته به جریان بهائیت و صفحات مجازی آنها نشان می‌دهد این رسانه‌ها در ۲۵ روز گذشته (۲۳ شهریور تا ۱۶ مهر) مجموعا بیش از ۱۷ هزار دروغ را درباره حوادث اخیر ایران منتشر کرده‌اند.

در این پیمایش صرفا وب سایت، کانال تلگرام، صفحات توئیتر و اینستاگرام رسمی این ۵ رسانه بررسی شده و شبکه‌های تلویزیونی آنها مورد بررسی قرار نگرفته است.

در این بررسی به نسبت حجم اخبار و تولیدات، بی بی سی بیشترین میزان اخبار خلاف واقع را داشته است و ایران اینترنشنال و رادیو فردا در رده‌های بعدی قرار دارند. 

در این پژوهش مصادیق اخبار خلاف واقع شامل جعل خبر، تقطیع، تحریف، وارونه‌سازی، بزرگنمایی و کوچک‌نمایی بوده است. 

ضمنا اخباری که توسط این رسانه‌ها مورد سانسور خبری قرار گرفته نظیر جوابیه پزشکی قانونی در مورد علت فوت مهسا امینی، تجمعات نیروهای انقلاب و تکدیبیه اخبار دروغ ... مورد بررسی قرار نگرفته است.

۵ دروغی که در ۲۵ روز گذشته بیشترین بازنشر را از این رسانه ها داشته‌اند به ترتیب شامل موارد زیر است:

۱.  ادعای دروغ ضرب و شتم مهسا امینی  
۲.  ادعای دروغ درباره فوت و بیماری رهبر انقلاب
۳.  ادعای دروغ درباره سقوط شهر اشنویه
۴.  ادعای دروغ درباره علت مرگ نیکا شاکرمی
۵.  ادعای دروغ «به خاک و خون کشیده شدن دانشگاه شریف»

مطابق رتبه بندی بیشترین انتشار اخبار خلاف واقع به نسبت به حجم خبر به این شرح است:

۱.   شبکه بی بی سی با مجموع ۵۸ در صد دروغ (تعداد کل اخبار ۵۳۴۳ . تعداد اخبار خلاف واقع: ۳۱۰۱)

۲.  ایران اینترنشنال  با مجموع ۵۳ درصد دروغ (تعداد کل اخبار ۱۱۴۲۶ . تعداد اخبار خلاف واقع: ۶۰۲۶)

۳.  شبکه من و تو با مجموع ۴۹ درصد دروغ (تعداد کل اخبار ۳۷۳۹ . تعداد اخبار خلاف واقع: ۱۸۳۵)

۴.  صدای آمریکا با مجموع ۴۳ درصد دروغ (تعداد کل اخبار ۸۵۵۵ . تعداد اخبار خلاف واقع: ۳۶۵۶)

۵.  رادیو فردا با مجموع ۴۱ درصد دروغ (تعداد کل اخبار ۶۵۰۲ . تعداد اخبار خلاف واقع: ۲۶۹۴)

بدین ترتیب در این ایام به طور متوسط ۴۸.۸ درصد اخبار منتشر شده این رسانه ها خلاف واقع بوده یعنی تقریبا از هر ۲ خبر یک خبر صحت نداشته است. 

این رسانه ها در ۲۵ روز گذشته به طور متوسط هر دو دقیقه یک دروغ منتشر کرده‌اند.

نکته قابل تامل کثرت ادبیات تهییجی، تبلیغی و آموزشی برای ایجاد اغتشاش بود که در نوع خود بی نظیر و خلاف همه پروتکل‌های رسانه‌ای در دنیاست که البته در این پژوهش به آن پرداخته نشده است.

مطابق این پیمایش شبکه سعودی ایران اینترنشنال با ۱۱۴۲۶ مطلب بیشترین میزان تولید را در ۲۵ روز گذشته داشته است و صدای آمریکا و رادیو فردا رتبه بعدی را به خود اختصاص دادند.

از لحاظ میزان بازنشر تولیدات در فضای مجازی، ایران اینترنشنال با ۲۰ درصد، منوتو با ۱۷ درصد و بی بی سی با ۱۴ درصد بیشترین سهم را در توزیع اخبار اغتشاشات در فضای مجازی داشته‌اند. یعنی حدود ۵۱ درصد اخبار بازنشر شده اغتشاشات در فضای مجازی مربوط به این ۳ رسانه بوده است.

 

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 339
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 18 مهر 1401

جانم فدای ایران


:: بازدید از این مطلب : 157
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 18 مهر 1401

 

۱- از امیرالمومنین علی علیه‌السلام است که «‌رُدَّ الْحَجَرَ مِنْ حَیثُ جاءَکَ فَاِنَّهُ لا یُرَدُّ الشَّرُّ اِلاّ بِالشَّرِّ ... سنگ را به همان سَمتى که از آنجا پرتاب شده است، پرتاب کن! زیرا بدى، جز با بدى، دفع نمى‌شود‌». برای کشوری که طی ۴۳ سال گذشته در مقابل هجوم همه‌جانبه قدرت‌های ریز و درشت جهانی ایستاده و از تمامی معرکه‌ها با سرافرازی و پیروزی بیرون آمده است، شایسته نیست که آتش‌افروزی نوچه‌های مزدور (و یا فریب خورده‌) داعش را در خیابان‌های خود تحمل کند و شاهد آتش‌زدن اموال عمومی، کشته‌شدن مردم کوچه و بازار، دریدن گلوی مامور انتظامی، سوزاندن قرآن، کشیدن چادر از سر زن محجبه و ده‌ها جنایت دیگر باشد. بدیهی است که شماری از آنان هیجان‌زده و فریب خورده‌اند ولی آنهایی که با اسلحه گرم و پوشیدن جلیقه‌های ضد‌گلوله به میدان آمده‌اند را نمی‌توان و نباید در شمار فریب‌خوردگان هیجان‌زده به شمار آورد. این قماش حساب جداگانه‌ای دارند که به یقین مسئولان انتظامی و امنیتی و قضایی به وظایف خود در این خصوص آگاهند و تدبیرهای لازم را به‌کار می‌گیرند. اما، این سکه روی دیگری نیز دارد.

۲- اگر یک کشور بیگانه تمامی امکانات و ظرفیت رسانه‌ای خود را برای دامن‌زدن به آشوب‌ها به‌کار بگیرد و علاوه‌بر دستمزد ریالی و دلاری به عوامل اصلی آشوب، با تولید اخبار دروغ، ساخت کلیپ‌های جعلی، آشوبگران را به آشوب تشویق کند و علناً و آشکارا، چگونگی ساخت مواد منفجره و بمب‌های دست‌ساز را به اغتشاشگران بیاموزد و حتی در پوشش شرح ماجرا، چگونگی وارد آوردن ضربه کارساز با چاقو و قمه را به نوچه‌های خود آموزش بدهد و در این آموزش‌های تروریستی تا آنجا پیش برود که روش حمله به نیروهای پلیس را برای آشوبگران تشریح کند و‌... با این کشور بیگانه چه برخوردی باید کرد؟! آیا این اقدامات، مصداق واقعی جنگ‌افروزی نیست و آیا می‌توان در مقابل آن دست روی دست گذاشت و فقط نظاره‌گر بود؟!

۳- چرا مقر تروریست‌های کومله، حزب دموکرات، پژاک و‌... را در اقلیم کردستان عراق موشک‌باران کردیم؟ پاسخ روشن‌تر از آن است که نیازی به شرح و تفسیر داشته باشد! ده‌ها انسان بی‌گناه را به قتل رسانده بودند و باید مجازات می‌شدند که شدند.

جنایاتی که در بند پیشین این وجیزه به آن اشاره شده است از سوی دولت‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه‌، رژیم جعلی اسرائیل و حاکمان آل‌سعود صورت گرفته است. آیا دست‌های ما برای مجازات آنها بسته است؟! هریک از دولت‌های یاد شده پاشنه آشیل‌های حساسی دارند که به آسانی آسیب‌پذیرند و آسیب به آنها می‌تواند هزینه سنگین و غیر‌قابل تحملی را به آنها وارد کند و باید بدانند که آن روز دور نیست.

به عنوان مثال دولت دست نشانده آل‌سعود و حاکمان خونریز آن که کشتن خاشقجی و اره کردن پیکر او، تامین مالی و نیروی میدانی تکفیری‌های داعش و قتل عام وحشیانه هزاران انسان بی‌گناه، فقط گوشه‌ای از جنایات آنهاست، در این میان و بازهم مثل همیشه نقش واسطه را بر عهده داشته است و اکنون که آشوب‌ها مهار شده، سره از ناسره جدا گردیده و به تجمع چند نفره و آتش‌زدن دزدانه سطل‌های زباله تبدیل شده است، نوبت حسابرسی است و زمان آن رسیده که دست‌های این جنایتکار حامی تروریست‌ها را قطع کنیم و به «ابو ارّه » درسی بدهیم که پشت اجداد راهزنش در بیابان‌های نجد هم به لرزه بیفتد؟! آل‌سعود نقاط آسیب‌پذیر فراوانی دارد که حیات ننگینش به آن وابسته است. ابو ‌ارّه باید بداند که درون کاخ شیشه‌ای نشسته است و شکستن شیشه‌های آن کاخ که امروزه به آغل گاوهای شیرده آمریکا تبدیل شده است، به آسانی امکان‌پذیر است...

 

حسین شریعتمداری


:: بازدید از این مطلب : 359
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 9 مهر 1401
وزارت اطلاعات در بیانیه‌ای پیرامون حوادث اخیر کشور به تبیین ابعاد مختلف این حوادث پرداخت. بر اساس این بیانیه، ۴۹ نفر از عوامل و مرتبطان گروهک منافقین، ۷۷ نفر از عوامل گروهکی کردستان، ۵ عضو گروهک‌های تکفیری تروریستی، ۹۲ نفر از وابستگان رژیم منحوس پهلوی و از سلطنت‌طلبان نشان‌دار و ۹ تبعه بیگانه از جمله افرادی بودند که در جریان اغتشاشات اخیر دستگیر شده‌اند. 
به گزارش «وطن‌امروز»، متن بیانیه وزارت اطلاعات به شرح زیر است:
باسمه تعالی
به استحضار مردم شریف و سرافراز ایران اسلامی می‌رساند حوادث روزهای اخیر در برخی نقاط کشور، پوسته‌ای آشکار و محسوس و لایه‌های پنهان متعددی در پشت صحنه‌های خود داشت. سربازان گمنام امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف برای شکار هدفمند عناصر اصلی ترور و تخریب، ضمن حضور ناملموس در صحنه اغتشاشات و کمک به برادران و خواهران فداکار، مقتدر و سربلند خود در فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی و همراهی با نیروهای بسیج جان برکف و همیشه حاضر در صحنه‌های دفاع از کشور، در عین حال بخش اصلی مأموریت، توجه و توان خویش را معطوف به رصد و ردیابی سازمان‌دهندگان و آتش‌بیاران اصلی پشت صحنه، اعم از کشورهای بیگانه تا تروریست‌های آلبانی‌نشین و سایر گروهک‌های معاند و فرقه‌های دست‌پرورده‌ استعمار و عناصر سرسپرده داخلی آنها کردند. در روزهای عبرت‌آموز گذشته که فعالیت لایه‌های پنهان فتنه‌گر تشدید شده بود، به همان نسبت امکان شناسایی عوامل مخرب و تروریست نیز افزایش یافت. از سوی دیگر، به نسبت افزایش فعالیت حامیان بیگانه و سایر سازمان‌دهندگان ترور و تخریب، مزدوران داخلی آنها عنان از کف داده، سر از چاه و چاله‌های استتاری خویش برآوردند و بدین‌سان، امکان شناسایی و بازداشت آنها بیش از پیش فراهم آمد تا مأموریت مهم وزارت اطلاعات در حد بالایی تحقق یابد. طُرفه آنکه میدان رویارویی مدافعان وطن و حافظان نظم و امنیت کشور در روزهای گذشته، با مجموعه‌هایی از عناصر متنوع گروهکی، عوامل سازمان‌های جاسوسی بیگانه، دخالت مستقیم دولت‌های آمریکا و انگلیس و دنباله‌روهای سعودی آنها تا عناصر ناآگاه و فریب‌خورده اغتشاشگر در کف خیابان‌ها مواجه بود. اینک بنا به مقتضای شرایط عمومی کشور و تا آنجا که ملاحظات امنیتی اجازه می‌دهد، بخشی از کشفیات و دستگیری‌های صحنه و پشت صحنه را به آگاهی ملت فهیم، صبور و مقاوم ایران اسلامی می‌رساند.
۱- در روزهای گذشته ۴۹ نفر از عوامل و مرتبطان گروهک تروریست منافقین بازداشت شده‌اند. نامبردگان بنا به دستور تروریست‌های آلبانی‌نشین، از تولید اخبار جعلی تحریک‌کننده اغتشاشگران تا سازمان‌دهی ترور و تخریب، جهت‌دهی به شعارها، حضور مستقیم در صحنه‌های اغتشاشات خیابانی و تخریب اموال عمومی، تأمین تجهیزات مختلف برای مقابله با پلیس و مواد محترقه برای به آتش کشیدن اماکن و خودروهای عمومی و شخصی، فعالیت داشته‌اند. 
۲- بازداشت ۷۷ نفر از عوامل گروهکی کردستان، اعم از مزدوران رسمی گروهک‌های صهیونیستی موسوم به کومله، دموکرات، پاک و پژاک تا تعدادی از کادرهای رده‌بالای این گروهک‌ها که در 2 سوی مرزهای غربی کشور مشغول توطئه علیه مردم مظلوم کردستان بودند. در میان بازداشت‌شدگان، یک کادر برجسته و عضو مرکزیت یکی از گروهک‌هایی که مقیم اقلیم کردستان عراق است نیز حضور دارد. وی آموزش‌های نظامی را در پایگاه‌های آمریکایی ـ صهیونیستی اقلیم مذکور فراگرفته و به‌ عنوان فرمانده مبرز نظامی شناخته می‌شود. او در حال طراحی، سازماندهی و هدایت هسته‌های آشوبگر برای منطقه غرب کشور بود که طی یک عملیات غافلگیرانه، دستگیر و به محل‌های از پیش تعیین شده منتقل شد و هم‌اکنون در زندان است. 
۳- دستگیری ۵ عضو گروهک‌های تکفیری تروریستی همراه با ۳۶ کیلوگرم مواد منفجره که با استفاده از فرصت اغتشاشات، درصدد بمب‌گذاری در محافل مردمی و نیز در جمع آشوبگران و انتساب انفجارها به طرف‌های مقابل هر یک، برای تشدید نزاع و درگیری طرفین بودند. تروریست‌های یادشده علاوه بر طرح ترور یکی از مسؤولان ارشد کشور، طرح‌های بمب‌گذاری در یکی از هیات‌های عزاداری شیراز و در میدان شهدای مشهد را داشتند که با عنایت اهل‌بیت علیهم‌السلام خنثی شد. 
۴- سازمان جاسوسی بهائیت بنا به دستور مرکزیت مستقر در حیفای اشغالی، ورود پرحجمی به صحنه‌ آشوب و اغتشاش و تشویق به خرابکاری و تخریب اماکن عمومی داشت. بر این مبنا در روزهای اخیر هسته‌ اصلی و سری بهائیت شامل 3 نفر از سران بهائیت و 2 نفر از تیم رسانه‌ای آنها بازداشت شدند. 
۵- ۹۲ نفر از وابستگان رژیم منحوس پهلوی و از سلطنت‌طلبان نشان‌دار در صحنه‌های اغتشاش و پشت صحنه‌ها شناسایی و بازداشت شدند. 
۶- ۹ تبعه بیگانه از آلمان، لهستان، ایتالیا، فرانسه، هلند، سوئد و... در صحنه اغتشاشات یا در پشت صحنه‌های توطئه بازداشت شدند. 
۷- شناسایی عناصر مرتبط با رسانه‌های بیگانه در تهران و استان‌های مختلف کشور که تعدادی از آنها بازداشت، تعدادی احضار و برای عده‌ای دیگر فعلا تشکیل سابقه شد تا پس از دریافت مجوز مرجع قضایی، احضار یا بازداشت شوند. 
۸- ضمن زیر نظر داشتن سفارتخانه‌هایی که عوامل آنها کوچک‌ترین دخالت یا ورود به صحنه اغتشاشات داشتند، تذکر لازم به شکل مقتضی به دیپلمات‌های ذی‌ربط داده شد. من‌جمله سفارت‌های آلمان، فرانسه، انگلیس، سوئد و...
۹- شناسایی و بازداشت ۲۸ نفر از اراذل و اوباشی که سابقه زندان، خرید و فروش و مصرف مواد مخدر، اوباشگری، تجاوز به عنف و... را دارا هستند در صحنه اغتشاشات. حمله نامبردگان به نیروهای حافظ امنیت کشور و مجروح کردن آنها مستند است. همچنین 2 کارگاه تولید کوکتل مولوتف از آنها کشف شده است. 
۱۰- تعداد قابل توجهی کلت کمری، انواع مسلسل، فشنگ‌های مربوط و تفنگ‌های ساچمه‌زنی نیز کشف و ضبط شده است. 
همچنان ‌که گفته شد، فهرست فوق‌الاشاره صرفا شامل عوامل گروهکی، فرقه‌ای، سازمانی و بیگانه است و دربردارنده بازداشت ده‌ها عنصر اغتشاشگر به ‌صورت هدفمند (و به اصطلاح تک‌زنی در صحنه) نیست. البته تحقیقات اولیه از متهمان اشاره‌شده، نشان‌دهنده سازماندهی و آمادگی پیشینی گروهک‌های مختلف و آدمکشان حرفه‌ای برای بهره‌گیری از هر واقعه‌، فارغ از نوع واقعه، محل وقوع آن، طبیعی یا مصنوعی بودن حادثه است؛ همچنان ‌که درگذشت غمبار مرحومه امینی در این مقطع را صرفاً دستاویزی برای پروژه و توطئه بزرگ طراحی شده برای تحریک اقشاری از مردم، وارد کردن گروهک‌های تروریستی و تکفیری به صحنه، انجام خرابکاری و کشته‌سازی در چارچوب «مدل صهیونیستی حداکثر خشونت» قرار دادند. البته پیش از واقعه مذکور و در خلال روزهای اغتشاش نیز، وقایع دیگری به‌ عنوان مقدمات شورش یا مکمل و مقوم آن اتفاق افتاده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود.
الف- در چند ماه گذشته، برخی سرویس‌های جاسوسی غربی و رژیم صهیونیستی، دوره‌های «آموزش مربیان براندازی» برای تعدادی از عناصر مرتبط و از پیش نشان‌شده برگزار کرده بودند. در این دوره‌ها که برخی در کشورهای منطقه و تعدادی خارج از منطقه برگزار می‌شدند، آموزش‌های نحوه مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی، نافرمانی مدنی و براندازی تدریس می‌شد و قرار بر این بود که افراد آموزش‌دیده، آموخته‌ها را به عناصر دیگری در داخل کشور منتقل کنند اما تعدادی از این افراد از همان ابتدا توسط سربازان گمنام امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف شناسایی و چند نفر از آنها ظرف ماه‌های گذشته بازداشت شده و سناریوی جبهه استکبار را تشریح کرده بودند. شایان ذکر است 2 تبعه فرانسوی بازداشت شده در اردیبهشت‌ماه گذشته نیز دقیقاً برای سازماندهی و آموزش و پیوند دادن سندیکاها و تشکلات صنفی معارض و سازمان‌های غیردولتی به یکدیگر وارد ایران شده بودند که هر 2 عنصر دستگیر و در همان مقطع، اطلاع‌رسانی محدودی پیرامون آنها صورت گرفت. با عنایت به حوادث اخیر، ظرف روزهای آینده اطلاع‌رسانی مشروحی در این مورد صورت خواهد گرفت. 
ب- طرح انفجار یک مرکز حساس صنعتی در 2 ماه گذشته - موضوع اطلاعیه‌های مورخ اول و پنجم مردادماه- بخشی از تمهیدات پیش از توطئه بزرگ اغتشاش بود که در این مورد نیز، اطلاع‌رسانی محدودی صورت گرفت و مستند مشروح آن ظرف روزهای آتی منتشر خواهد شد. 
پ- خرابکاری در 2 هواپیمای مسافری با هدف سقوط آنها که با عنایات الهی خنثی شد. 
ت- طبق اطلاع موثق، مقامات اطلاعاتی آمریکا از آغاز اغتشاشات خیابانی دستورالعمل مشروحی به کارگزاران خویش و عوامل شاغل در رسانه‌های فارسی‌زبان آمریکایی- انگلیسی- سعودی ابلاغ می‌کنند. از‌جمله مفاد آن دستورالعمل:
نخست) تقویت محتوا و گسترش زمان رسانه‌های فارسی‌زبان بیگانه، تقویت همکاری‌های فیمابین و پوشش مشترک و گسترده‌تر آشوب‌ها
دوم) افزایش بودجه فیلترشکن‌ها و سایر ابزارهای تأمین دسترسی به اینترنت
سوم) شبکه توئیتر با حداقل 10 برابر کردن ظرفیت انتشار پیام برای هر کاربر در یک ساعت و لغو برخی محدودیت‌های دیگر، نهایت سعی خود را در کمک به نشر اخبار مورد نظر، انجام عملیات روانی و تشدید فعالیت ربات‌های سازمان‌یافته (مشابه مرکز اعتدال عربستان و تروریست‌های آلبانی‌نشین) علیه ایران را اعمال کند (دقیقاً به‌ همان شیوه که هیلاری کلینتون، وزیر وقت خارجه آمریکا سال 88 با دستور مستقیم و برای حمایت از فتنه‌گران، مانع خاموش شدن توئیتر شد).
چهارم) افزایش و آشکارسازی حمایت مقامات آمریکایی، اروپایی و سلبریتی‌های آنها از آشوبگران
پنجم) تشویق اعتصابات و پیش‌کشیدن مجدد بحث تحریم‌های به اصطلاح حقوق‌بشری علیه مردم ایران برای تأثیرگذاری بر اقتصاد کشور 
ششم) شبکه‌های فارسی‌زبان بیگانه، بویژه شبکه اشرافیت خرافه‌پرست انگلیسی (بی‌بی‌سی فارسی) و شبکه اشرافیت بدوی سعودی (ایران اینترنشنال) از روز نخست غائله آشوب‌ها، برنامه‌های عادی خود را تغییر داده، بخش‌های خبری ویژه به بخش‌های ثابت خود اضافه کردند و کل برنامه‌های خبری و تحلیلی خویش را بر جعل و دروغ و بزرگ‌نمایی برخی اتفاقات ایران و آموزش مبارزه با پلیس کشور و تولید بمب دستی و تشجیع آشوبگران به ادامه و گسترش اغتشاشات متمرکز کردند. 
در این راستا وزارت اطلاعات علاوه بر اقدامات پیش‌گفته در برخورد قانونی با مرتبطان این نارسانه‌ها، برای اعضای مجرم آن شبکه‌ها نیز پرونده‌هایی تشکیل داده و آنها قطعا پاسخگوی اعمال مجرمانه خویش خواهند بود. 
ث) ده‌ها مورد حملات سایبری با ابعاد گسترده که صرفاً در قالب جنگ‌های فناورانه دولت‌های خاص (همچون ویروس استاکس‌نت) قابل انجام است. 
ج) طبق اطلاع موثق، شیپور قشون‌کشی بی‌سابقه سایبری برای دامن ‌زدن به «جنگ تمام‌عیار شناختی» و ایجاد گسست ذهنی بین فضای حقیقی و دنیای وهم و خیال و مَجاز، از مبادی آمریکایی- انگلیسی و اشرافیت بدوی سعودی نواخته شده است؛ تا آنجا که اسیران چشم و گوش بسته عالم مجازی و برخی سلبریتی‌های بی‌هویت یا مأمور، در جهان مجازی با ایرانی مواجه می‌شوند که سقوط کرده یا در معرض سقوط است! فرو افتادگی بدفرجام و شگفتی‌آور برخی سلبریتی‌های نام‌آشنا در روزهای گذشته، ریشه در چنین وهمی دارد که آن قشون‌کشی سایبری به آنها القا کرده بود. 
پیچیدگی‌های صحنه، هجوم عوامل رنگارنگ خصم و عناصر گروهکی و شبیخون وهم‌آور شناختی، قطعا نیاز به هوشیاری هرچه تمام‌تر، بویژه مراقبت هرچه بیشتر از جوان‌ترها دارد تا دچار فریب شیادان حرفه‌ای رسانه‌های سعودی- لندنی و شارلاتان‌های خودپرست فضای مجازی نشوند و ناخواسته و ندانسته، آب به آسیاب دشمنان خون‌خوار ملت نریزند؛ و این مسؤولیت مقدس خانواده‌ها و مربیان و معلمان فرهیخته، بصیر و دلسوز کشور است. 
در پایان با درود بی‌کران به روح پرفتوح همه شهدای انقلاب اسلامی بویژه به سید شهدای مدافع امنیت کشور، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی که همچنان خون‌خواه او هستیم و به شهدای امنیت که در روزهای اخیر جاودانه شدند؛ اعم از شهدای مظلوم بسیج، فراجا و حزب‌الله مظلوم و با عرض تسلیت به خانواده‌های معظم شهیدان، با دعا برای سلامتی مجروحان حوادث اخیر، من‌جمله مجروحان سربازخانه گمنامان که همچون همیشه، در خفا وفا می‌کنند و در گمنامی، شهید یا زخمی می‌شوند با قدردانی از امت عظیم‌الشأن همیشه در صحنه که در برابر آشوب‌طلبان و تروریست‌ها با راهپیمایی‌های میلیونی، مانور عزت و اقتدار ارائه دادند، با گرم‌ترین و صمیمانه‌ترین سپاس از دلیرمردان نیروی زمینی سپاه و فرمانده دلاور آن ‌که در روزهای اخیر، لانه دیوان و ددان را در آن سوی مرزهای کشور، درهم کوفتند و دژخیمان ضدخدا و خلق خدا را به دوزخ فرستادند؛ با تشکر از همکاری و همراهی و همدلی جامعه اطلاعاتی مقتدر کشور؛ با تقدیر از ایستادگی دلاورمردان فرماندهی انتظامی کشور و بسیج مستضعفین و تأکید دوباره بر حمایت و پیمان جاودانه مشترک در دفاع از این خاک پاک و نظام مقدس و امنیت مردم عزتمند و فهیم ایران اسلامی، اعلام می‌دارد جریان توطئه شیاطین، پایان‌یافته نیست؛ همچنان ‌که آماده‌باش همیشگی در سربازخانه گمنامان نیز نه تنها پایان‌یافتنی نیست بلکه توطئه پیچیده و جنگ ترکیبی اخیر موجب آغاز فصلی جدید و خیزشی دوباره و سازماندهی تازه در این وزارت‌خانه شد؛ علیه استکبار غدار و اردوگاه سلطه و مزدوران منطقه‌ای و عناصر گروهکی و تروریستی که مترصد فرصتی بودند و جاهلانه، هرآنچه در چنته داشتند را به میدان آوردند که البته کار شکارچیان مترصد را نیز آسان‌تر کردند. 
جان برکفان بی‌ادعا و بی‌نام و نشان ایران اسلامی در چارچوب وظایف ذاتی و قانونی خود، با عنایت به رسالت الهی خویش و تعهدی که در قبال شهدای به خون خفته، امام شهدا(ره)، مقام معظم فرماندهی کل قوا مدظله‌العالی و مردم شریف ایران دارند، یک ‌بار دیگر عهد می‌بندند با تمام توان و با سپر قرار دادن جان خود، از ایران عزیزتر از جان و ملت معزز و از آرمان‌های بزرگ انقلاب اسلامی صیانت خواهند کرد و با عوامل تکفیر و تروریسم و تخریب و جنایت، هرجا که باشند و در هر زمانی به صورت قاطع و بی‌ملاحظه برخورد خواهند کرد. همچنین به دولت‌های پشتیبان این عوامل هشدار می‌دهند علاوه بر اصل عمل و ضربه متقابل، بدانند «ما سربازان گمنام امام منتقم(عج) هستیم». 
والسلام علی مَن اتبع الهدی
روابط عمومی وزارت اطلاعات
 

:: بازدید از این مطلب : 354
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 9 مهر 1401

محمد کاظم انبارلویی طی یادداشتی نوشت:

خبر آنلاین به تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ واکنش سیّد محمّد خاتمی رئیس دولت اصلاحات را در مورد فوت مهسا امینی، مخابره کرد.

وی در فرازهایی از توئیت خود نوشته بود:

«- باز هم فاجعه های ناگوار، که درد آن تا مغز استخوان را می سوزاند!

 - طبق اخبار، دخترخانمی با ادّعای پوشش نامناسب بازداشت و در جریان بازداشت و انتقال دچار جراحات و عارضه‌ی قلبی و مغزی می‌شود!

- آیا این فاجعه و رویدادهای پر تکرار مشابه آن کافی نیست که برای خدا، از رفتارهای خلاف قانون، منطق و شرع دست برداشته شود؟!»

 با فاصله‌ی یک روز، بیانیه‌ی مجمع روحانیون مبارز هم صادر می‌شود و در آن از مهسا امینی به عنوان دختر مظلوم کردستانی یاد می شود و تأکید می گردد؛ «عامل مرگ او هر چه باشد، ترس، سکته، عارضه‌ی قلبی، از بار مسئولیت عاملان و آمران این فاجعه نمی کاهد.»

 بررسی‌های پزشکی و اسناد مشهود در فیلم های موجود از خانم مهسا امینی نشان می دهد آقای خاتمی و حضرات مجمع بدون هیچ دلیل و مدرک و سندی در مورد نحوه‌ی فوت این خانم به عنوان یک فاجعه، زود قضاوت کرده اند. آنها با فاجعه خواندن این رویداد، همصدا با منافقین و ضدّ انقلاب و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان، آتش یک فتنه‌ی هشت روزه را کلید زدند.

چند مسئله در مورد توئیت آقای خاتمی و بیانیه‌ی مجمع قابل تأمّل است:

 ۱-    اگر فوت طبیعی یک خانم به هنگام برخورد قانونی با یک جرم مشهود، یعنی کشف حجاب، فاجعه است، مرگ دلخراش و فجیع ۱۱ نیروی انتظامی که به فجیع ترین شکل ممکن به شهادت رسیدند، از نظر ایشان و اعضای مجمع چه عنوانی بر آن می توان گذاشت؟

 ۲-    اگر فوت طبیعی یک خانم که کشف حجاب کرده و آقای خاتمی بر خلاف واقع از آن به عنوان پوشش نامناسب یاد می‌کند یک فاجعه است، چادر از سر زنان محجّبه کشیدن، مساجد را به آتش کشیدن، قرآن و حکم حجاب را آتش زدن، بیش از ۵۰ نفر از مردم عادی را کف خیابان به شهادت رساندن، نامش چیست؟

 چرا درد این حوادث تا مغز استخوان آقای خاتمی و اعضای مجمع را نسوزاند که یک بیانیه‌ی دو خطّی بدهند و اظهار تأسّف کنند و با خانواده های داغدیده‌ی آنها اظهار همدردی نمایند؟! آیا اینها شهروند ایرانی نبودند؟ اینها فاقد حقوق شهروندی و انسانی هستند؟

 ۳-    منافقین، حزب دموکرات کردستان، کومله و سلطنت‌طلبان اعلام کردند؛ «مرگ مهسا بهانه است، اصل نظام نشانه است» و آن را در تجمّعات غیر قانونی همراه با آتش زدن اموال عمومی و اموال مردم فریاد زدند و شنیع ترین توهین ها را به مقدّسات نظام روا داشتند. آیا از نظر خاتمی و خوئینی ها و سایر اعضای مجمع، اینها حوادث طبیعی و واکنش های طبیعی نسبت به حادثه‌ی مرگ یک خانم است و نمی توان بر آن عنوان «فاجعه» گذاشت و استخوان سوز نیست؟!

آیا این حضرات در مورد حفظ نظام هیچ وظیفه و تکلیفی ندارند؟!

 ۴-    حکم قرآنی حجاب و قانون رسمی کشور از نظر آقای خاتمی و حضرات مجمع چه می‌شود؟! این خانم، کشف حجاب کرده، بالأخره حکم حجاب یک معروف است یا منکر؟! آقای خاتمی می گوید: «برخورد با این پدیده، خلاف قانون، منطق و شرع است!»

 آیا ممکن است آقای خاتمی و حضرات توضیح دهند از کدام قانون، کدام منطق و شرع یاد می‌کنند؟ آیا قانونی را که اوباش منافق، اراذل کومله و دموکرات و فواحش سلطنت طلب نوشته اند، قبول دارند امّا قانون قرآن و مملکت را قبول ندارند؟ آیا قانون کشف حجاب رضاخانی را قانون می دانند و قانون جمهوری اسلامی را قانون نمی دانند؟!

 ۵-    فتنه‌ی ۷۸ را به بهانه‌ی تعطیلی یک روزنامه، فتنه‌ی ۸۸ را به بهانه‌ی تقلّب در انتخابات، و فتنه‌ی ۹۸ را به بهانه‌ی افزایش قیمت بنزین کلید زدید. فتنه‌ی شهریور ۱۴۰۱ را می خواهید چه نامی بر آن بگذارید؟!

 مخالفت با حکم قرآنی حجاب! همراهی با اوباشی که مسجدسوزی، قرآن سوزی و حمله به موکب حسینی در دستور کارشان است، آیا روشی معقول در سیاست ورزی است؟

 ۶-    توئیت آقای خاتمی و بیانیه‌ی مجمع، حاوی نشر اکاذیب، ایراد تهمت و افترا به حافظان امنیّت مردم، متضمّن اهانت به مقدّسات اسلام و قرآن، دعوت اوباش ضدّ انقلاب برای ضربه زدن به نظام و مردم و نوعی «محاربه» و «بغی» است. اگر مقامات امنیّتی و قضائی نخواهند به این جرائم مشهود رسیدگی کنند و همه‌ی فجایعی را که طیّ هشت روز گذشته اتّفاق افتاده است، از باب مصلحت، نادیده بگیرند، امّا مردم، آن را فراموش نمی‌کنند و در کارنامه‌ی سیاسی آنها و در حافظه‌ی تاریخی خود، آن را حفظ خواهند کرد و در زمان مقتضی در مورد آن موضع خواهند گرفت.


:: بازدید از این مطلب : 305
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 9 مهر 1401

 

۱- از رسول خدا(ص) نقل شده است که مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود (لاَیُلْسَعُ اَلْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ). ما متاسفانه اما، از یک سوراخ نه فقط دوبار، بلکه ده‌ها بار گزیده شده‌ایم و دور از انتظار نیست که ده‌ها بار دیگر نیز از همان سوراخ گزیده شویم! در کدام نقطه دنیا دیده و یا شنیده‌اید که خانمی فوت شود و تمام شواهد و اسناد حکایت از آن داشته باشد که فوت ایشان یک رخداد طبیعی بوده است. با این حال، رئیس‌جمهور به خانواده وی تسلیت بگوید و هیئتی را مامور رسیدگی به ماجرا کند و... آنگاه عده‌ای در اعتراض به فوت او به خیابان‌ها بریزند، آمبولانس‌ها را به آتش بکشند، آدم بکشند، اموال عمومی را آتش بزنند، به مسجد حمله کنند، قرآن بسوزانند، گلوی مامور پلیس را پاره کنند، با ضرب و شتم چادر از سر یک زن محجبه بردارند و... دست به ده‌ها جنایت دیگر بزنند؟! کجای آن رخداد با این واکنش کمترین همخوانی و تناسبی دارد؟! کدام انسان برخوردار از حداقل شعور می‌تواند آشوب‌های اخیر را به حساب فوت خانم مهسا امینی بنویسد؟! ورود تمام‌قد آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، رژیم صهیونیستی و... به ماجرا قبل از آن که تعجب‌آور باشد، مضحک است، نیست؟! کشورهایی که قتل‌عام میلیون‌ها انسان را صرفاً به جرم حق‌طلبی در کارنامه سیاه خود دارند، هزاران تن از شهروندان خود را به ضرب گلوله در خیابان‌ها به قتل می‌رسانند، صدها زن را در خانه و کاشانه‌شان سر به نیست می‌کنند، هیچ گروه تروریستی و یا حاکم دیکتاتوری را نمی‌توان آدرس داد که تحت حمایت آشکار این کشورها نبوده و نباشند و... برای فوت خانم مهسا امینی اشک تمساح می‌ریزند!

۲- دیروز وزارت اطلاعات با صدور بیانیه‌ای ضمن اشاره به بازداشت ۲۶۰ نفر از عوامل اصلی دست‌اندرکار آشوب‌های اخیر، به برخی از برنامه‌های هولناک آنها که خنثی شده است نیز اشاره کرد. در میان دستگیرشدگان، ۹ نفر از اتباع کشورهای اروپایی، ۴۹ عضو سازمان منافقین، ۷۷ مزدور گروهک‌های تروریستی کومله، حزب دموکرات، پژاک، پاک که چند تن از اعضای رده‌بالای این گروه‌های تروریستی نیز در میان آنها بوده‌اند، ۲۸ تن از اراذل و اوباش نشان‌دار، ۵ عضو گروه تکفیری داعش با ده‌ها کیلوگرم مواد منفجره، ۹۲ تن از سلطنت‌طلبان و... دیده می‌شوند. برنامه‌ریزی برای بمب‌گذاری در هواپیما، انفجار در میان عزاداران حسینی‌(ع)، بمب‌گذاری در میان آشوبگران و انتساب آن به نظام و... از جمله برنامه‌های در دست اقدام آنها بوده است که با تلاش سربازان گمنام امام زمان(ارواحنا له الفداء) در وزارت اطلاعات، کشف و خنثی شده است. آیا این برنامه گسترده برای قتل‌عام مردم در اعتراض به فوت مهسا امینی بوده است؟!

۳- در این میان، حمایت از آشوب و آشوبگران از سوی برخی سیاست‌بازها و احزاب سیاسی و شماری از هنرپیشه‌ها و ورزشکاران که از سفره گشاده و سخاوتمندانه این مرز و بوم چریده و به آلاف و علوف رسیده‌اند نیز جنایت آشکاری است که نباید بی‌پاسخ بماند. برخی از شخصیت‌های سیاسی حمایت‌کننده از آشوبگران سابقه سیاهی در همسویی با بیگانگان و مخصوصاً آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی را در کارنامه خود دارند که دعوت از آمریکا برای تحریم ایران، اعتراض به مبارزه رزمندگان با داعش، پرونده مفتوح فساد اقتصادی، فقط اندکی از آن بسیارهاست. و در سوی دیگر برخی از به اصطلاح سلبریتی‌های حمایت‌کننده از آشوب‌ها، سوابق نفرت‌انگیزی از برپایی خانه فحشاء، قمار، تجاوز به زنان و دختران، سوءاستفاده‌های کلان مالی و... دارند که حتی اشاره‌ای گذرا به محتویات کارنامه سیاه آنها نیز شرم‌آور است. بدیهی است که اکثریت قریب به اتفاق طیف‌های یادشده از افراد مومن، متعهد، وفادار به میهن و مردم‌دوست هستند.

۴- اکنون سؤال این است که آیا می‌توان در ضرورت محاکمه و مجازات این عده به اتهام تخریب اموال عمومی، پادویی آشکار برای بیگانگان، مشارکت در قتل شهروندان و مخصوصاً زمینه‌سازی برای اقدامات هولناکی که دشمن علیه مردم این مرز و بوم تدارک دیده - و دیروز وزارت اطلاعات از آن پرده برداشت - کمترین تردیدی داشت؟! حالا که بعد از ابراز انزجار توده‌های ده‌ها میلیونی مردم از این جرثومه‌های فساد و تباهی و اصرار بر مجازات و محاکمه آنها به میان آمده است و دستگاه‌های ذی‌ربط نیز بر محاکمه و مجازات آنها تاکید ورزیده‌اند، طیف یادشده به فکر تغییر صورت مسئله افتاده و اصرار دارند جنایات هولناکی را که مرتکب شده‌اند در حد و اندازه «اعتراض»‌ کاهش دهند! و اصلاً به روی نامبارک و پلید خود نیز نمی‌آورند که در کجای دنیا و از کی تا به حال، قتل مردم کوچه و بازار، آتش‌زدن اموال عمومی، بریدن گلوی مامور انتظامی، آتش‌زدن قرآن و به آتش کشیدن آمبولانس‌ها و... اعتراض تلقی می‌شود؟!

بیانیه وزارت اطلاعات از عمق جنایات انجام‌شده و گستردگی جنایاتی که خنثی شده است خبر می‌دهد و در این میان، آن عده از شخصیت‌های سیاسی بدسابقه و ورزشکاران و هنرپیشه‌هایی که به حمایت از آشوب‌ها و قتل مردم و آتش‌زدن اموال عمومی و غارت و... پرداخته‌اند بخشی جدانشدنی از عاملان این جنایت‌ها بوده‌اند.

 

کیهان:حسین شریعتمداری 


:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 7 مهر 1401

 نامه جمعی از معلمان 15 استان به

جمعی از معلمان کشور از ۱۵ استان در نامه‌ای خطاب به علی دایی در خصوص مواضع اخیر او مطالبی را بیان کردند. آن‌ها خواستار ورود جامع و غیرجانبدارانه علی دایی به عنوان یک قهرمان «ملی» به مسائل اخیر شده‌اند.

نزدیک به دو هفته از درگذشت مهسا امینی می‌گذرد، اتفاق تلخی که مسیر مدنی و قانونی بررسی آن، با سوء استفاده برخی جریانات تندرو مواجه شد و موجی از اغتشاشات و ناآرامی‌های خیابانی در کشور به راه افتاد که در جریان آن متأسفانه تعداد بیشتری از فرزندان میهن جان خود را از دست دادند از نیرویی که رگ گردن او توسط یک آشوبگر بریده شد تا مأموری که زنده به آتش کشیده شد یا از شدت جراحات و ضرب و شتم به شهادت رسید.

به موازات این رویدادها، تلاش‌های متعددی در فضای رسانه‌های خارجی و شبکه‌های اجتماعی در جریان است تا صف‌بندی‌ها و دوقطبی‌هایی در این فضا و متأثر از آن در جامعه ایرانی با محوریت برخی چهره‌های مشهور شکل داده شود. ورود بسیط و نگاه یکجانبه به یک سوی این ماجرا موجب شده تا التهابات قدری قدرت بگیرد و غلبه فضای هیجانی و احساسی و ارزیابی‌های تعمیم‌‌گرا، سطحی و مکانیکی موجب شده تا مواضعی سخت و رادیکال از جانب برخی از این افراد اتخاذ شود. در مقابل ظرفیت قهرمانان ملی، چهره‌های مطرح هنری و فرهنگی در کاهش اضطراب‌ کنونی جامعه و دعوت به گفتگوهای عقلانی برای کاهش آسیب‌ها و تدقیق برخی رویکردها غیرقابل انکار است و می‌تواند کارگشاتر از رویه‌های یک سویه‌ای ظاهر شود که بعضاً رنگ و بویی سیاست‌زده دارد و بخشی‌سازی و قطب‌بندی جامعه را دنبال می‌کند.

در ادامه واکنش به رویکردهایی که می‌تواند جامعیت بیشتری پیدا کند، 170 معلم از 15 استان کشور نامه‌ای خطاب به "علی دایی"، فوتبالیست مشهور ایرانیدر واکنش به موضع‌گیری‌های او درباره وقایع اخیر نوشته‌اند. آن‌ها با گلایه از اینکه در مواضع او به بخش مقابل اتفاقات اخیر نگریسته نشده، خواستار دقیق‌تر شدن و جامع‌نگری او در اتخاذ مواضع‌اش شده‌اند. مشروح این نامه به شرح زیر است:

به نام حضرت دوست
جناب آقای علی دایی؛

سلام

این سلامی است از سوی جمعی از معلمان همان "وطن" که آن را "ناموس" خوانده و برایش متن نوشتید؛ درود بر شما که نوشتید: "هموطنان‌‌تان را خواهران و برادران‌تان می‌دانید و تا ابد کنارشان می‌مانید"، از یک چهره ملی چیزی جز این انتظار نمی‌رود؛ اما چگونه می‌شود که در ادامه متن‌تان کلمات "مردم" و "اغتشاشگر" را باهم پیوند داده و دوگانه مردم و حاکمیت ساختید؟اگر ما جمعی از معلمان از 15 استان آسیب‌دیده از آشوب، حق اعتراض را به رسمیت شناخته ولی خط اغتشاش و تهییج دانش آموزان معصوم نوجوان خود توسط برخی چهره‌های معروف را محکوم کنیم، هموطن شما حساب می‌شویم و در کنارمان می‌مانید؟

جناب آقای دایی

از "سرکوب" و "دستگیری" نوشتید، اگر ما و میلیون‌ها نفر دیگر در این کشور اصل مقابله نیروهای انتظامی در ماجرای اخیر را با هدف برهم زدن نقشه گروهک‌هایی بدانیم که به پشتوانه امپراطوری زر، زور و تزویر بین‌المللی بنا به تجزیه این وطن دارند و با سلب امنیت هموطنان درصدد پیش‌برد نقشه‌های دیگری چون دستکاری مرزی در آذربایجان عزیز و کردستان غیور هستند، از نظر شما جزو مردم به حساب می‌آییم؟ آیا ممکن نیست، شما خط حمایت از قانون  و مردم، خط حمایت کلی از نیروهای حافظ امنیت و نقد به برخی رفتارهایشان، خط حمایت از اعتراض و احترام به مقدسات، خط حمایت از میهن و ایستادن در برابر دشمن را با هم و در کنار هم پیگیری نمایید؟

متأسفانه یادمان نمی‌آید برای شهید وطن هم نوشته باشید!برای خانواده‌های شهدای مظلوم مرزبان و شهدای این روزها! یادمان نمی‌آید دل به دل فرزندان شهدای نیروی انتظامی در مبارزه با مواد مخدر و اشرار گذاشته باشید! دخترانی که بی‌پدر شدند تا دختر شما در امنیت زندگی کند، یادمان نمی‌آید ترور دانشمندان این کشور را محکوم کرده باشید و...

آقای دایی!

پای "اختلاس"  و "فقر" را به موضوع اخیر باز کرده‌اید؛ کلماتی که همه از آن متنفرند؛ حال آیا نمی‌شود که ما و دیگر مردمان این سرزمین که شما خودتان را از آنان دور کرده‌اید، هم خود را قربانی اختلاس بدانیم هم با نگرانی تمام، قربانی فرهنگ برهنگی باشیم؟ آیا نمی‌شود بخش بزرگی از مردم آگاهانه با هر دوی آن مخالف باشند؟ کنار همه‌شان ایستاده‌اید؟ ما و همکاران‌مان و خانواده‌هایمان و بسیاری از پدران و مادران دانش‌آموزان‌مان با اصل برخورد با فرهنگ برهنگی موافقیم و از مقاومت در برابر این تهاجم بزرگ به اخلاق و خانواده حمایت می‌کنیم.

برادر آرمان‌خواه

از "فحشا" نوشته‌اید! چرا به عنوان یک پیشکسوت و بزرگتر فوتبالی از مسائل غیراخلاقی برخی از فوتبالیست‌ها که افراد جامعه هم کم و بیش از آن با خبرند، شروع نمی‌کنید؟  مگر نه اینکه رفتارهای برخی از اینان به سبب شهرت‌شان بر جوانان و نوجوانان ما اثر می‌گذارد و فرهنگ فحشا و فساد را نهادینه می‌کند؟ مسأله‌ای که همه ما را دل نگران کرده است. بزرگتری کنید و کمک دهید تا جلوی فحشا، اختلاس و فسادهای مالی و اخلاقی برخی اهالی فوتبال، منتسبان به جامعه هنری و سینما هم به مانند هر فرد خطاکار دیگری گرفته شود.

رفتارهای سیاسی متناقض و خسارت بار هیچ‌گاه از حافظه مردم و تاریخ ایران پاک نمی‌شود. شما و برخی دیگر از افراد مسئولیت پیامدهای سیاسی برخی مواضع خود را تا جزئی‌ترین عواقبی که در کف جامعه دارد، گردن می‌گیرید؟ برای ما سوال است، چرا هیچ‌گاه تحریم‌های ظالمانه را محکوم نکردید و از تبعات تحریم‌ها بر معیشت مردم نگفتید؟ تحریم‌هایی که یکجانبه، بدون منطق و براساس اتهامات بی‌اساس بر ملت ما تحمیل می‌شود؟ مصداقاً به عنوان یک قهرمان ملی، هیچگاه از بیماران و کودکان پروانه‌ای به عنوان قربانیان تحریم در مجامع جهانی حمایت کردید؟ اینکه تحریم‌ها چطور به تأمین داروهای خاص ایشان لطمه زده است؟ آیا محاسبه می‌کنید که امروز هم رفتارهای اخیر مجدداً بر آتش تحریم‌ها به بهانه حقوق بشر! آن هم از سوی ناقضان اصلی حقوق بشر در جهان علیه مردم ایران می‌افزاید؟ از اینکه «قهرمان ایرانی» خرج سیاست و گروه بازی‌ها می‌شود، تاسف می‌خوریم.

در آخر اینکه برادرِ عاشق ایران

"ایران" فقط یک نام است یا یک هویت؟ ما حسرت آن را می‌خوریم که روزی قهرمانان ملی‌مان مثل برخی کشورهای دیگر از جمله کشورهای عربی با لباس میهنی و وطنی خودشان و نه لباس عاریتی غرب با افتخار بر روی صحنه قرعه‌کشی جام جهانی و دیگر عرصه‌های بین‌المللی حضور پیدا کنند تا ما به دانش‌آموزان درس هویت را با مثال از قهرمانان‌شان دهیم. حرف پایانی همان که خود شما هم به زیبایی نوشته‌اید که "خودمان را اصلاح کنیم".

به گزارش تسنیم، این نامه به امضای معلمانی از استان های تهران، البرز، فارس، همدان، لرستان، هرمزگان، کهگیلویه و بویر احمد، مازندران،گیلان، آذربایجان شرقی، اصفهان، چهار محال و بختیاری، اردبیل، کرمان، گلستان رسیده است که اسامی آن‌ها به شرح زیر است:

حمید سعیدی نژاد، یدالله مشهور، دکتر احمدقماش چی، دکتر امیرحسین عزیزگل ،دکتر رسول محمدزاده، دکتر رضا غلامی، حجت‌الاسلام محمود خسروی، حسن تیموریان، علی فلاحتکار، مهندس مجتبی یعقوبی ، خانم فاطمه توکلی تهران، خانم فرزانه مختاری تهران، خانم کاظمی، محمود عوض‌پور، سید عبدالله موسوی، خانم پریسا دینداریان، خانم  معصومه عبدی، مجید آرگون، علی رضا صفری، خانم زهرا فاطمی‌کیا، حجت الاسلام علی پارساخصال ، حسن امینی، محمد امامی، روح الله خاکسار، احمد حسنی، سید حسین امیریان، مجید دامغانی، محمدصادق نوری تبار، لطف‌الله چگنی، عبدالله نیک‌مهر، حمید غلامی، امیرحسن سمیعی، معصومه شفاهی، خانم سلمانیان، علیرضا عبدالله‌زاده، ولی‌الله صالحی، محمدرضا شریفی، رضا نظیف، محمد یزدانی، علی امیرلو، جواد خلجی، هادی نظری، علی کنعانی، هادی مقدم، مرتضی سجادی، علی صیامی، محمد عبداللهی، امیرحسین سلطانی فلاح، امیرمحمد شیرخدا تهران، کوثر زارعکا، خدیجه عزیزی، مهدی مختاری، سیدهادی گنجی‌پور، محمد ایزدی، فرشید فرجامی‌زاده، سیدبهنام حسینی شریف، ایمان قنبری، مجید حکمت‌منش، ثارالله نریمانی،اسفندیار فرامرزی، رضا وحیدزاده، جاوید امیدی اصل، محمود شهبازی، مسعود کیانی، محمد حقیقت زاده، محسن جمشیدی، حامد خجسته‌پور، افشین تیربند، امیرهوشنگ حیدری، مجتبی دژه، صادق زارعی‌پور، شجاع پذیرش، احساس قاسمی، ساعد ارجمند، سروش فرزادیان، شهامت بشکار، محمد هادی کشاورزی، محمد رئیسی، حسین رئیسی رودان، فاطمه مرادپور، حسین ذاکری رودان، علی دهقانی، حسین علی دایری‌پور، رسول سالاری میناب، ارسلان عامری، حمید رضا فاضلی، سامیه فولادی، امیرحسین داودی، محمد جواد ولدی، مبین بابایی، محمد شمس، علی بیرانوند، سینا دارایی، مهدی عارفی‌منش، علی جافری، محمد داوودزاده، فرزاد هروی، امیر علمشاهی، باقر باوفا، مجتبی رجب‌خواه، محمدصادق محسنی کرمان، علیرضا ابراهیمی، حسین عبدالهی، محمود شمسی‌زاده کرمانی، خانم حسینی، خانم پیرمرادی، مصطفی محمودی، مهدی سعیدی، سجاد ابراهیم آبادی، سید علی علیپور، امین کمالی، سید جلال امیدی، سهیل مصدق، مهرداد رستمی، خاتم شترداران، پویا اصغرزاده، محمد دوستی، مهدی صمدی، علی نجات‌بخش، امیر معبودی، علی میرزائی، امین کمالی، رضا سرباز، حسین حضرتی، ژیلا آقاعفاری، محمدرضا عیوض اوغلی، حامد حسین زاده، سجاد نیازی، مهدی توحیدی، رامین عبادی، احسان طاهری ، علیرضا سمیع، حسین اشراقی، حجت‌الله کیانی، امین حاجی حسنی، مجید عالی پور، زینب حسن‌وند، طاهره امینی، زهرا نصراللهی، جلال سلمانی، زهرا ربیعی، مصطفی گودرزی، فاطمه شجاع، علیرضا معلم، علی نیک‌بخت، جلال کعبی، رویا رشیدی، ساعده حسینی، مسلم کریمی، میثم یوسف زاده، علی غلامی، مازیار حسینی، سعید روستا، آصف محمدی، سید حسن معصومی ، علیرضا رجب، پوریا رجبی، علی مصباح، مهدیه حریری، مهدی اکبری، حانیه خدایی، سید محمد رضوی، سولماز سیفی، احمدرضا نظری، مرتضی جهانگیرزاده، محمدرضا جمالی، علی کاوه، یوسف سیف‌زاد، حمید احمدی، محمد مهدوی طلب.


:: بازدید از این مطلب : 272
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 7 مهر 1401

۱- انقلاب اسلامی این روزها با فتنه‌ای جدید روبه‌رو شده است؛ فتنه‌ای که با بهانه حادثه تلخ فوت مهسا امینی شروع و عبور از آن وارد زمین بازی‌ای شد که جریان ضدانقلاب تعریف کرده بود. جنگ احزابی شکل گرفت و در آن از لیبرال، سکولار، عدالتخواه دروغین، اصلاح‌طلب، تجزیه‌طلب، داعشی، کومله، سلبریتی و انواع و اقسام شبکه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی اینستاگرام، توییتر و... در هجومی هماهنگ به خیال خود این بار آمدند که کار را تمام کنند؛ ولی همچون گذشته غلط بود آنچه می‌پنداشتند و با رستاخیز جان‌ها در دو راهپیمایی متوالی، بار دیگر ثابت شد پایه‌های نظام محکم‌تر از این حرف‌هاست که با چند شب آشوب و سطل زباله آتش زدن و شعار دادن، سوداهای برنامه‌ریزی شده قوام و دوام بگیرند. 

۲- برای کسانی که دهه ۶۰ و در اوج دفاع‌مقدس، آشوب‌ها و ترورهای داعش‌گونه منافقین را به یاد دارند یا دهه۷۰ آشوب‌های مشهد، اسلامشهر و قزوین را دیده‌اند و ماه های۷۸ و ۸۸ خروج اصلاح‌طلبان از حاکمیت و همکاری آنان با منافقین و انواع گروهگ‌ها با هدف براندازی و انقلاب رنگین را در کف خیابان‌ها تجربه کرده‌اند و اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ در دل دولت مدعی تدبیر را دیده‌اند، این اغتشاشات اخیر به لحاظ حجم و گستره خیلی پراهمیت نیست. نکته مهم اتفاقات اخیر، حضور غیرمعمول افرادی بود که عنوان سلبریتی یا اینفلوئنسر را یدک می‌کشند.

۳- شفاف و صریح باید گفت مشخصا سرنخ هدایت جریان سلبریتی‌ها در ایران نیست و دستور از سفارتخانه‌ها می‌رسد. این یک ادعا نیست و شواهد پیدا و پنهان فراوانی در این مورد وجود دارد .

کافی است سفرهای گروهی و فردی اینفلوئنسرهای اینستاگرامی به ترکیه، دبی، فرانسه و... را بررسی کنید؛ سفرهایی که به اسم برخی فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی یا شرکت در نمایشگاه‌ها انجام می‌شود. اینفلوئنسرهای مرد و زنی که به‌راحتی و با کوچک‌ترین چراغ سبزی بدون این‌که خبر داشته باشند عامل سرویس می‌شوند و وقتی باز می‌گردند، منویات سرویس مذکور در حوزه سبک زندگی را در اینستاگرام اعمال می‌کنند و سر بزنگاهی چون اتفاقات اخیر به خط‌دهنده اصلی به فالوئرهایشان که عمدتا جوانان هفده‌هجده تا ۳۰سال هستند، تبدیل می‌شوند.

فعالیت مشکوک این جریان آن‌قدر علنی است که یک فرد با داشتن صفحه آشپزی به اسم تبادل فرهنگی به انواع و اقسام سفارتخانه‌ها رفت و آمد دارد و با شخص سفیر کشور موصوف دیدار می‌کند. بعد این روزها شاهدیم در فضای مجازی بی در و پیکر به صورت لاینقطع در حال تحریک مردم برای حضوردر کف خیابان است.

این موضوع درخصوص سلبریتی‌های هنری و ورزشی نیز صدق می‌کند؛ جریانی که سال‌ها با پول کلان و حمایت دستگاه‌های مختلف فرهنگی چهره شده‌اند اما سرنخ‌شان دست دیگری است و در هنگامه امروز به آتش بیاران اصلی معرکه ضدنظام تبدیل شده‌اند.

۴- این‌که جریانی(حتی انقلابی) در داخل همواره سعی کرده با بازی با الفاظ و پنهان شدن پشت برخی واژه‌ها به اسم جذب به هوای تاثیرگذاری، این جریان سلبریتی را حمایت کند اشتباهی بزرگ بوده که این روزها در حال پرداخت تاوان این اشتباه هستیم که صد البته این تاوان در شرایط کنونی بسیار باارزش است، چراکه ماهی را هر وقت از آب بگیریم، تازه است.

ما مدت‌هاست در ضلالت سلبریتیسم گرفتار شده‌ایم و بی‌گمان، هرگونه اقدام برای خروج از ضلالت و گمراهی امری مفید و میمون است. 

۵- اکنون اما بهترین زمان برای تجدید نظر در برخی سیاست‌های مرتبط است. نهادهای مرتبط فرهنگی از یک سو و نهادهای قضایی و امنیتی از سوی دیگر باید در سیاست‌های خود درخصوص جریان سلبریتی تجدیدنظر اساسی کنند.

این جریان ماهیت خود را بالاخره کاملا مشخص کرده است، هم اکنون باید با تفکیک این افراد به آمرین، عاملان، تحریک‌کنندگان و بازی‌خوردگان برخورد لازم با آنها صورت بگیرد .

بالاخره کسی که امر به یک خشونت افسارگسیخته می‌کند و باعث خونریزی و تخریب اموال عمومی می‌شود باید یک جا پاسخگو باشد و هزینه مادی و معنوی رفتار غیرقانونی خود را بپردازد. البته باید توجه داشت برخورد با این جریان باید با قاطعیت، اقتدار و تدبیر و در چارچوب شرع و قانون صورت گیرد که بی‌شک خود این برخورد به نقطه عطفی روشن در سیستم تبدیل خواهد شد.

د اما نتیجه ای که از این آشوبها بدست آمد:

در شرایطی که محور وابسته به آمریکا از غرب گرفته تا برخی رژیم‌های مرتجع عربی و رژیم اشغالگر صهیونیستی تصور می‌کردند با تحریک افکار عمومی و استفاده از آشوب‌طلبان و گروهک‌های تروریستی و منافقین، کومله و اوباش و ... می‌توانند فضای کشورمان را به سمت هرج و مرج و ناامنی پیش ببرند اما بعد از گذشت تنها چند روز به شکست پروژه آشوب خود در ایران اعتراف کردند.


:: بازدید از این مطلب : 333
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید