منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 628
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 73
:: باردید دیروز : 875
:: بازدید هفته : 73
:: بازدید ماه : 3054
:: بازدید سال : 12055
:: بازدید کلی : 367185
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 7 مهر 1401

 نامه جمعی از معلمان 15 استان به

جمعی از معلمان کشور از ۱۵ استان در نامه‌ای خطاب به علی دایی در خصوص مواضع اخیر او مطالبی را بیان کردند. آن‌ها خواستار ورود جامع و غیرجانبدارانه علی دایی به عنوان یک قهرمان «ملی» به مسائل اخیر شده‌اند.

نزدیک به دو هفته از درگذشت مهسا امینی می‌گذرد، اتفاق تلخی که مسیر مدنی و قانونی بررسی آن، با سوء استفاده برخی جریانات تندرو مواجه شد و موجی از اغتشاشات و ناآرامی‌های خیابانی در کشور به راه افتاد که در جریان آن متأسفانه تعداد بیشتری از فرزندان میهن جان خود را از دست دادند از نیرویی که رگ گردن او توسط یک آشوبگر بریده شد تا مأموری که زنده به آتش کشیده شد یا از شدت جراحات و ضرب و شتم به شهادت رسید.

به موازات این رویدادها، تلاش‌های متعددی در فضای رسانه‌های خارجی و شبکه‌های اجتماعی در جریان است تا صف‌بندی‌ها و دوقطبی‌هایی در این فضا و متأثر از آن در جامعه ایرانی با محوریت برخی چهره‌های مشهور شکل داده شود. ورود بسیط و نگاه یکجانبه به یک سوی این ماجرا موجب شده تا التهابات قدری قدرت بگیرد و غلبه فضای هیجانی و احساسی و ارزیابی‌های تعمیم‌‌گرا، سطحی و مکانیکی موجب شده تا مواضعی سخت و رادیکال از جانب برخی از این افراد اتخاذ شود. در مقابل ظرفیت قهرمانان ملی، چهره‌های مطرح هنری و فرهنگی در کاهش اضطراب‌ کنونی جامعه و دعوت به گفتگوهای عقلانی برای کاهش آسیب‌ها و تدقیق برخی رویکردها غیرقابل انکار است و می‌تواند کارگشاتر از رویه‌های یک سویه‌ای ظاهر شود که بعضاً رنگ و بویی سیاست‌زده دارد و بخشی‌سازی و قطب‌بندی جامعه را دنبال می‌کند.

در ادامه واکنش به رویکردهایی که می‌تواند جامعیت بیشتری پیدا کند، 170 معلم از 15 استان کشور نامه‌ای خطاب به "علی دایی"، فوتبالیست مشهور ایرانیدر واکنش به موضع‌گیری‌های او درباره وقایع اخیر نوشته‌اند. آن‌ها با گلایه از اینکه در مواضع او به بخش مقابل اتفاقات اخیر نگریسته نشده، خواستار دقیق‌تر شدن و جامع‌نگری او در اتخاذ مواضع‌اش شده‌اند. مشروح این نامه به شرح زیر است:

به نام حضرت دوست
جناب آقای علی دایی؛

سلام

این سلامی است از سوی جمعی از معلمان همان "وطن" که آن را "ناموس" خوانده و برایش متن نوشتید؛ درود بر شما که نوشتید: "هموطنان‌‌تان را خواهران و برادران‌تان می‌دانید و تا ابد کنارشان می‌مانید"، از یک چهره ملی چیزی جز این انتظار نمی‌رود؛ اما چگونه می‌شود که در ادامه متن‌تان کلمات "مردم" و "اغتشاشگر" را باهم پیوند داده و دوگانه مردم و حاکمیت ساختید؟اگر ما جمعی از معلمان از 15 استان آسیب‌دیده از آشوب، حق اعتراض را به رسمیت شناخته ولی خط اغتشاش و تهییج دانش آموزان معصوم نوجوان خود توسط برخی چهره‌های معروف را محکوم کنیم، هموطن شما حساب می‌شویم و در کنارمان می‌مانید؟

جناب آقای دایی

از "سرکوب" و "دستگیری" نوشتید، اگر ما و میلیون‌ها نفر دیگر در این کشور اصل مقابله نیروهای انتظامی در ماجرای اخیر را با هدف برهم زدن نقشه گروهک‌هایی بدانیم که به پشتوانه امپراطوری زر، زور و تزویر بین‌المللی بنا به تجزیه این وطن دارند و با سلب امنیت هموطنان درصدد پیش‌برد نقشه‌های دیگری چون دستکاری مرزی در آذربایجان عزیز و کردستان غیور هستند، از نظر شما جزو مردم به حساب می‌آییم؟ آیا ممکن نیست، شما خط حمایت از قانون  و مردم، خط حمایت کلی از نیروهای حافظ امنیت و نقد به برخی رفتارهایشان، خط حمایت از اعتراض و احترام به مقدسات، خط حمایت از میهن و ایستادن در برابر دشمن را با هم و در کنار هم پیگیری نمایید؟

متأسفانه یادمان نمی‌آید برای شهید وطن هم نوشته باشید!برای خانواده‌های شهدای مظلوم مرزبان و شهدای این روزها! یادمان نمی‌آید دل به دل فرزندان شهدای نیروی انتظامی در مبارزه با مواد مخدر و اشرار گذاشته باشید! دخترانی که بی‌پدر شدند تا دختر شما در امنیت زندگی کند، یادمان نمی‌آید ترور دانشمندان این کشور را محکوم کرده باشید و...

آقای دایی!

پای "اختلاس"  و "فقر" را به موضوع اخیر باز کرده‌اید؛ کلماتی که همه از آن متنفرند؛ حال آیا نمی‌شود که ما و دیگر مردمان این سرزمین که شما خودتان را از آنان دور کرده‌اید، هم خود را قربانی اختلاس بدانیم هم با نگرانی تمام، قربانی فرهنگ برهنگی باشیم؟ آیا نمی‌شود بخش بزرگی از مردم آگاهانه با هر دوی آن مخالف باشند؟ کنار همه‌شان ایستاده‌اید؟ ما و همکاران‌مان و خانواده‌هایمان و بسیاری از پدران و مادران دانش‌آموزان‌مان با اصل برخورد با فرهنگ برهنگی موافقیم و از مقاومت در برابر این تهاجم بزرگ به اخلاق و خانواده حمایت می‌کنیم.

برادر آرمان‌خواه

از "فحشا" نوشته‌اید! چرا به عنوان یک پیشکسوت و بزرگتر فوتبالی از مسائل غیراخلاقی برخی از فوتبالیست‌ها که افراد جامعه هم کم و بیش از آن با خبرند، شروع نمی‌کنید؟  مگر نه اینکه رفتارهای برخی از اینان به سبب شهرت‌شان بر جوانان و نوجوانان ما اثر می‌گذارد و فرهنگ فحشا و فساد را نهادینه می‌کند؟ مسأله‌ای که همه ما را دل نگران کرده است. بزرگتری کنید و کمک دهید تا جلوی فحشا، اختلاس و فسادهای مالی و اخلاقی برخی اهالی فوتبال، منتسبان به جامعه هنری و سینما هم به مانند هر فرد خطاکار دیگری گرفته شود.

رفتارهای سیاسی متناقض و خسارت بار هیچ‌گاه از حافظه مردم و تاریخ ایران پاک نمی‌شود. شما و برخی دیگر از افراد مسئولیت پیامدهای سیاسی برخی مواضع خود را تا جزئی‌ترین عواقبی که در کف جامعه دارد، گردن می‌گیرید؟ برای ما سوال است، چرا هیچ‌گاه تحریم‌های ظالمانه را محکوم نکردید و از تبعات تحریم‌ها بر معیشت مردم نگفتید؟ تحریم‌هایی که یکجانبه، بدون منطق و براساس اتهامات بی‌اساس بر ملت ما تحمیل می‌شود؟ مصداقاً به عنوان یک قهرمان ملی، هیچگاه از بیماران و کودکان پروانه‌ای به عنوان قربانیان تحریم در مجامع جهانی حمایت کردید؟ اینکه تحریم‌ها چطور به تأمین داروهای خاص ایشان لطمه زده است؟ آیا محاسبه می‌کنید که امروز هم رفتارهای اخیر مجدداً بر آتش تحریم‌ها به بهانه حقوق بشر! آن هم از سوی ناقضان اصلی حقوق بشر در جهان علیه مردم ایران می‌افزاید؟ از اینکه «قهرمان ایرانی» خرج سیاست و گروه بازی‌ها می‌شود، تاسف می‌خوریم.

در آخر اینکه برادرِ عاشق ایران

"ایران" فقط یک نام است یا یک هویت؟ ما حسرت آن را می‌خوریم که روزی قهرمانان ملی‌مان مثل برخی کشورهای دیگر از جمله کشورهای عربی با لباس میهنی و وطنی خودشان و نه لباس عاریتی غرب با افتخار بر روی صحنه قرعه‌کشی جام جهانی و دیگر عرصه‌های بین‌المللی حضور پیدا کنند تا ما به دانش‌آموزان درس هویت را با مثال از قهرمانان‌شان دهیم. حرف پایانی همان که خود شما هم به زیبایی نوشته‌اید که "خودمان را اصلاح کنیم".

به گزارش تسنیم، این نامه به امضای معلمانی از استان های تهران، البرز، فارس، همدان، لرستان، هرمزگان، کهگیلویه و بویر احمد، مازندران،گیلان، آذربایجان شرقی، اصفهان، چهار محال و بختیاری، اردبیل، کرمان، گلستان رسیده است که اسامی آن‌ها به شرح زیر است:

حمید سعیدی نژاد، یدالله مشهور، دکتر احمدقماش چی، دکتر امیرحسین عزیزگل ،دکتر رسول محمدزاده، دکتر رضا غلامی، حجت‌الاسلام محمود خسروی، حسن تیموریان، علی فلاحتکار، مهندس مجتبی یعقوبی ، خانم فاطمه توکلی تهران، خانم فرزانه مختاری تهران، خانم کاظمی، محمود عوض‌پور، سید عبدالله موسوی، خانم پریسا دینداریان، خانم  معصومه عبدی، مجید آرگون، علی رضا صفری، خانم زهرا فاطمی‌کیا، حجت الاسلام علی پارساخصال ، حسن امینی، محمد امامی، روح الله خاکسار، احمد حسنی، سید حسین امیریان، مجید دامغانی، محمدصادق نوری تبار، لطف‌الله چگنی، عبدالله نیک‌مهر، حمید غلامی، امیرحسن سمیعی، معصومه شفاهی، خانم سلمانیان، علیرضا عبدالله‌زاده، ولی‌الله صالحی، محمدرضا شریفی، رضا نظیف، محمد یزدانی، علی امیرلو، جواد خلجی، هادی نظری، علی کنعانی، هادی مقدم، مرتضی سجادی، علی صیامی، محمد عبداللهی، امیرحسین سلطانی فلاح، امیرمحمد شیرخدا تهران، کوثر زارعکا، خدیجه عزیزی، مهدی مختاری، سیدهادی گنجی‌پور، محمد ایزدی، فرشید فرجامی‌زاده، سیدبهنام حسینی شریف، ایمان قنبری، مجید حکمت‌منش، ثارالله نریمانی،اسفندیار فرامرزی، رضا وحیدزاده، جاوید امیدی اصل، محمود شهبازی، مسعود کیانی، محمد حقیقت زاده، محسن جمشیدی، حامد خجسته‌پور، افشین تیربند، امیرهوشنگ حیدری، مجتبی دژه، صادق زارعی‌پور، شجاع پذیرش، احساس قاسمی، ساعد ارجمند، سروش فرزادیان، شهامت بشکار، محمد هادی کشاورزی، محمد رئیسی، حسین رئیسی رودان، فاطمه مرادپور، حسین ذاکری رودان، علی دهقانی، حسین علی دایری‌پور، رسول سالاری میناب، ارسلان عامری، حمید رضا فاضلی، سامیه فولادی، امیرحسین داودی، محمد جواد ولدی، مبین بابایی، محمد شمس، علی بیرانوند، سینا دارایی، مهدی عارفی‌منش، علی جافری، محمد داوودزاده، فرزاد هروی، امیر علمشاهی، باقر باوفا، مجتبی رجب‌خواه، محمدصادق محسنی کرمان، علیرضا ابراهیمی، حسین عبدالهی، محمود شمسی‌زاده کرمانی، خانم حسینی، خانم پیرمرادی، مصطفی محمودی، مهدی سعیدی، سجاد ابراهیم آبادی، سید علی علیپور، امین کمالی، سید جلال امیدی، سهیل مصدق، مهرداد رستمی، خاتم شترداران، پویا اصغرزاده، محمد دوستی، مهدی صمدی، علی نجات‌بخش، امیر معبودی، علی میرزائی، امین کمالی، رضا سرباز، حسین حضرتی، ژیلا آقاعفاری، محمدرضا عیوض اوغلی، حامد حسین زاده، سجاد نیازی، مهدی توحیدی، رامین عبادی، احسان طاهری ، علیرضا سمیع، حسین اشراقی، حجت‌الله کیانی، امین حاجی حسنی، مجید عالی پور، زینب حسن‌وند، طاهره امینی، زهرا نصراللهی، جلال سلمانی، زهرا ربیعی، مصطفی گودرزی، فاطمه شجاع، علیرضا معلم، علی نیک‌بخت، جلال کعبی، رویا رشیدی، ساعده حسینی، مسلم کریمی، میثم یوسف زاده، علی غلامی، مازیار حسینی، سعید روستا، آصف محمدی، سید حسن معصومی ، علیرضا رجب، پوریا رجبی، علی مصباح، مهدیه حریری، مهدی اکبری، حانیه خدایی، سید محمد رضوی، سولماز سیفی، احمدرضا نظری، مرتضی جهانگیرزاده، محمدرضا جمالی، علی کاوه، یوسف سیف‌زاد، حمید احمدی، محمد مهدوی طلب.


:: بازدید از این مطلب : 280
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 7 مهر 1401

۱- انقلاب اسلامی این روزها با فتنه‌ای جدید روبه‌رو شده است؛ فتنه‌ای که با بهانه حادثه تلخ فوت مهسا امینی شروع و عبور از آن وارد زمین بازی‌ای شد که جریان ضدانقلاب تعریف کرده بود. جنگ احزابی شکل گرفت و در آن از لیبرال، سکولار، عدالتخواه دروغین، اصلاح‌طلب، تجزیه‌طلب، داعشی، کومله، سلبریتی و انواع و اقسام شبکه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی اینستاگرام، توییتر و... در هجومی هماهنگ به خیال خود این بار آمدند که کار را تمام کنند؛ ولی همچون گذشته غلط بود آنچه می‌پنداشتند و با رستاخیز جان‌ها در دو راهپیمایی متوالی، بار دیگر ثابت شد پایه‌های نظام محکم‌تر از این حرف‌هاست که با چند شب آشوب و سطل زباله آتش زدن و شعار دادن، سوداهای برنامه‌ریزی شده قوام و دوام بگیرند. 

۲- برای کسانی که دهه ۶۰ و در اوج دفاع‌مقدس، آشوب‌ها و ترورهای داعش‌گونه منافقین را به یاد دارند یا دهه۷۰ آشوب‌های مشهد، اسلامشهر و قزوین را دیده‌اند و ماه های۷۸ و ۸۸ خروج اصلاح‌طلبان از حاکمیت و همکاری آنان با منافقین و انواع گروهگ‌ها با هدف براندازی و انقلاب رنگین را در کف خیابان‌ها تجربه کرده‌اند و اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ در دل دولت مدعی تدبیر را دیده‌اند، این اغتشاشات اخیر به لحاظ حجم و گستره خیلی پراهمیت نیست. نکته مهم اتفاقات اخیر، حضور غیرمعمول افرادی بود که عنوان سلبریتی یا اینفلوئنسر را یدک می‌کشند.

۳- شفاف و صریح باید گفت مشخصا سرنخ هدایت جریان سلبریتی‌ها در ایران نیست و دستور از سفارتخانه‌ها می‌رسد. این یک ادعا نیست و شواهد پیدا و پنهان فراوانی در این مورد وجود دارد .

کافی است سفرهای گروهی و فردی اینفلوئنسرهای اینستاگرامی به ترکیه، دبی، فرانسه و... را بررسی کنید؛ سفرهایی که به اسم برخی فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی یا شرکت در نمایشگاه‌ها انجام می‌شود. اینفلوئنسرهای مرد و زنی که به‌راحتی و با کوچک‌ترین چراغ سبزی بدون این‌که خبر داشته باشند عامل سرویس می‌شوند و وقتی باز می‌گردند، منویات سرویس مذکور در حوزه سبک زندگی را در اینستاگرام اعمال می‌کنند و سر بزنگاهی چون اتفاقات اخیر به خط‌دهنده اصلی به فالوئرهایشان که عمدتا جوانان هفده‌هجده تا ۳۰سال هستند، تبدیل می‌شوند.

فعالیت مشکوک این جریان آن‌قدر علنی است که یک فرد با داشتن صفحه آشپزی به اسم تبادل فرهنگی به انواع و اقسام سفارتخانه‌ها رفت و آمد دارد و با شخص سفیر کشور موصوف دیدار می‌کند. بعد این روزها شاهدیم در فضای مجازی بی در و پیکر به صورت لاینقطع در حال تحریک مردم برای حضوردر کف خیابان است.

این موضوع درخصوص سلبریتی‌های هنری و ورزشی نیز صدق می‌کند؛ جریانی که سال‌ها با پول کلان و حمایت دستگاه‌های مختلف فرهنگی چهره شده‌اند اما سرنخ‌شان دست دیگری است و در هنگامه امروز به آتش بیاران اصلی معرکه ضدنظام تبدیل شده‌اند.

۴- این‌که جریانی(حتی انقلابی) در داخل همواره سعی کرده با بازی با الفاظ و پنهان شدن پشت برخی واژه‌ها به اسم جذب به هوای تاثیرگذاری، این جریان سلبریتی را حمایت کند اشتباهی بزرگ بوده که این روزها در حال پرداخت تاوان این اشتباه هستیم که صد البته این تاوان در شرایط کنونی بسیار باارزش است، چراکه ماهی را هر وقت از آب بگیریم، تازه است.

ما مدت‌هاست در ضلالت سلبریتیسم گرفتار شده‌ایم و بی‌گمان، هرگونه اقدام برای خروج از ضلالت و گمراهی امری مفید و میمون است. 

۵- اکنون اما بهترین زمان برای تجدید نظر در برخی سیاست‌های مرتبط است. نهادهای مرتبط فرهنگی از یک سو و نهادهای قضایی و امنیتی از سوی دیگر باید در سیاست‌های خود درخصوص جریان سلبریتی تجدیدنظر اساسی کنند.

این جریان ماهیت خود را بالاخره کاملا مشخص کرده است، هم اکنون باید با تفکیک این افراد به آمرین، عاملان، تحریک‌کنندگان و بازی‌خوردگان برخورد لازم با آنها صورت بگیرد .

بالاخره کسی که امر به یک خشونت افسارگسیخته می‌کند و باعث خونریزی و تخریب اموال عمومی می‌شود باید یک جا پاسخگو باشد و هزینه مادی و معنوی رفتار غیرقانونی خود را بپردازد. البته باید توجه داشت برخورد با این جریان باید با قاطعیت، اقتدار و تدبیر و در چارچوب شرع و قانون صورت گیرد که بی‌شک خود این برخورد به نقطه عطفی روشن در سیستم تبدیل خواهد شد.

د اما نتیجه ای که از این آشوبها بدست آمد:

در شرایطی که محور وابسته به آمریکا از غرب گرفته تا برخی رژیم‌های مرتجع عربی و رژیم اشغالگر صهیونیستی تصور می‌کردند با تحریک افکار عمومی و استفاده از آشوب‌طلبان و گروهک‌های تروریستی و منافقین، کومله و اوباش و ... می‌توانند فضای کشورمان را به سمت هرج و مرج و ناامنی پیش ببرند اما بعد از گذشت تنها چند روز به شکست پروژه آشوب خود در ایران اعتراف کردند.


:: بازدید از این مطلب : 343
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 6 مهر 1401

قبل از انقلاب اکثر گروهک ها با شعار ضد کاپیتالیسم فعالیت می کردند. بعد از انقلاب همانها در دامان امپریالیسم ارتزاق می کنند. حقانیت انقلاب اسلامی چهره پلید همه آنها را به صورت واقعی به مردم دنیا نشان داد. مخصوصا مردم ایران با وحشیگری های آنها آشنا هستند، بیش از چند ده ها هزار نفر مسلمان ایران اسلامی را به طرز فجیع همین تروریست ها به شهادت رساندند. از جمله آنها گروهک تروریستی کومله است که زنده زنده جوانان این مرز و بوم را مثله می کرد و چهره خبیث امویان و عباسیان را که شیعیان را مثله می کردند روسفید نمودند.

سال ۲۰۱۷ مرکز تحقیقات لندن که یک اتاق فکر در شهر نیویورک است و به روی مسائل ایران به صورت موردی و تحصصی مطالعه می کند، از مصطفی هجری دبیر کل گروهک تروریستی حزب دموکرات کردستان و عبدالله مهتدی رهبر کومله دعوت کرد تا برای گفتگو به آمریکا سفر کنند.

پس از آن دیدارها الی ام گولد مشاور ارشد این مرکز به وب سایت کردستان ۲۴ می گوید: ما باید اقدام قاطع علیه ایران انجام دهیم؛ اما سوال آن است که چگونه؟ مامور امنیتی آمریکایی ادامه می دهد: یک گزینه آن است که در مرزهای غربی کردها را فعال تر کنیم. پس از آن دیدارهای رهبرحزب دموکرات اعلام اقدام نظامی علیه کشور کرد!

حمله اخیر سپاه پاسداران به مواضع تروریست ها باعث شد آمریکایی ها دست پخت سه سال قبل خود را میل کنند. به زودی سریال شکست های آمریکا در منطقه با فرار دست جمعی سربازان گروهک سنتکام از نزدیکی مرزهای ایران و نابودی مزدورانشان تکمیل می شود.

.

ادامه حملات توپخانه‌ای و پهپادی سپاه پاسداران به تروریست‌های کومله و دموکرات/ دوران خیانت

 

 

ادامه حملات توپخانه‌ای و پهپادی سپاه پاسداران به تروریست‌های کومله و دموکرات/ دوران خیانت

اسنادی که نشان می‌داد عبدالرحمان قاسملو سرکرده معدوم گروهک دموکرات در دهه ۶۰ شمسی، با دریافت مقادیر هنگفتی پول (۱۲۵ هزار دلار) از رژیم بعثی صدام، اقدام به همکاری با آنها حتی تا مرحله نفی حملات شیمیایی ارتش بعث علیه مردم بی گناه کردستان کرده است.

ادامه حملات توپخانه‌ای و پهپادی سپاه پاسداران به تروریست‌های کومله و دموکرات/ دوران خیانت

همچنین رسانه های طرفدار حزب دموکرات نیز اسناد مربوط به همکاری های اطلاعاتی و جاسوسی گروهک کومله با رژیم صدام در دوران دفاع مقدس را منتشر کردند.

سندی که به تازگی در رسانه های عراقی منتشر شده است حکایت از دریافت مبالغی از سوی گروهک کومله در ازای فروش اطلاعات به رژیم بعث عراق دارد. اسم مورد اشاره در سند (حسن شمسی) عضو کمیته مرکزی کومله است.

ادامه حملات توپخانه‌ای و پهپادی سپاه پاسداران به تروریست‌های کومله و دموکرات/ دوران خیانت

 


:: بازدید از این مطلب : 311
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 5 مهر 1401

 

شاید این سؤال مطرح شود که افراد اصطلاحاً سلبریتی هم مثل همه مردم حق اظهارنظر و موضع‌گیری دارند، خوب در این شکی نیست، اما وقتی در برخی رفتارها و سوابق عده زیادی از این افراد دقت می‌کنیم متوجه می‌شویم که رفتار آنها صرفاً یک اظهار نظر ساده نیست و مسئله پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.

در بسیاری از کشورهای دنیا، چهره‌های معروف و سلبریتی به صرف داشتن شهرت و معروفیت حق ندارند در هر موضوعی اظهارنظر غیر تخصصی یا گمراه‌کننده داشته باشند. اما نگاهی به انبوه مواضع عجیب و غریب و گاه آسیب‌زای سلبریتی‌ها در کشور ما که هیچ هزینه و بازخواستی هم برای آنها ندارد نشان می‌دهد که در موارد بسیاری، در مقاطع مختلف این افراد در پوشش دفاع از مردم یا دلسوزی برای کشور به خصوص در روزهای حادثه یا مواجهه کشور با یک مشکل، به جای همراهی و کمک به رفع مشکلات، مواضعی اتخاذ کرده یا موجی به راه ‌انداخته‌اند که شباهت عجیبی به خواست و ایده‌ال دشمن در آن شرایط دارد.

به عبارتی مهم نیست که این نظرات تا چه حدی از واقعیت یا منفعت کشور و مردم به دور باشد، اما می‌تواند خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تبدیل به مهمات دشمن در جنگ روانی شود. مخصوصا آن که دشمن هویت دم‌دستی این جماعت را پنهان می‌دارد تا از آنها تصور افراد صاحب‌نظر(!) را القاء کند.

متاسفانه مختصات فضای مجازی هم به این ماجرا دامن زده است به طوری که گویا هر شخصی معروف باشد یا تعداد دنبال‌کننده واقعی یا غیرواقعی زیادی داشته باشد، حق دارد درباره همه مسائل و موضوعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، سیاست خارجی و... بدون علم و تخصص و آشنایی حداقلی اظهار نظر کند.

وقتی که اکثریت قریب به اتفاق این قبیل اظهارنظرها رنگ و بوی منفی و سیاه‌نمایی به خود می‌گیرد و یا همسو با نظر دشمنان می‌شود باید به خیلی از چیزها شک کرد.

به عنوان مثال در سال‌های اخیر شاهد حمایت برخی از چهره‌های معروف و سلبریتی‌ها از برخی جنایتکاران و قاتلان و تروریست‌ها بوده‌ایم. در ماجرای قتل یک شهروند در استان فارس به دست «نوید افکاری» که با اعتراف صریح وی به انجام این جنایت و پس از طی سیر معمول محاکمه حکم قصاص برای این شخص صادر شد، هم‌زمان با جنگ روانی دشمن برای سوءاستفاده از این ماجرا با هدف اتهامات ضدحقوق بشری به ایران، موجی از حمایت‌های برخی چهره‌های سلبریتی از یک قاتل به راه افتاد بدون اینکه از خود بپرسند چرا طرف قاتل و مقابل خانواده مظلوم مقتول و در کنار رسانه‌های معاند قرار گرفته‌اند؟

در ماجرای شورش دراویش گنابادی در خیابان پاسداران و پس از حمله یکی از اعضای فرقه دراویش به نام «محمد ثلاث» به ماموران پلیس و به شهادت رساندن آنها که مشغول تامین امنیت مردم بودند، باز هم در یک روند عادلانه و پس از اعتراف صریح قاتل به انجام جنایت و صدور حکم قصاص وی، بسیاری از چهره‌های سلبریتی، به جای دفاع از خانواده و فرزندان مظلوم شهدای پلیس و محکومیت این جنایت، طرف قاتل را گرفتند و با جوسازی و فشار علیه دستگاه قضایی خواستار آزادی قاتل شدند.

از طرفی بارها و در مقاطعی که میهن داغدار بهترین فرزندان خود از دانشمندان شهید هسته‌ای تا سرداران سپاه و سربازان مرزبانی، نیروهای پلیس، شهدای مدافع حرم و امنیت...بود که جان خود را برای سربلندی کشور و در دفاع از میهن و مردم نثار کردند و به دست دشمنان صهیونیستی یا تروریست‌های آمریکایی و اشرار مسلح به شهادت رسیدند شاهد واکنشی در محکومیت این اقدامات از طرف بسیاری از سلبریتی‌ها نبودیم.

این افراد در هنگام شیوع کرونا در کشور همنوا با رسانه‌های دشمن در سیاه‌نمایی وضعیت کشور کم نگذاشتند و یک روز در شرایط کمبود واکسن کلیپ ضجه و درخواست واردات واکسن و روزی تصاویر گدایی تحقیرآمیز واکسن از نخست‌وزیر کانادا منتشر می‌کردند، یک روز تعداد تلفات ایران را نشان بدبختی و درماندگی و عقب‌ماندگی معرفی کرده و بر واردات واکسن آمریکایی اصرار می‌کردند، اما وقتی به همت دولتمردان واکسن به وفور تامین شد و با تلاش دانشمندان ایرانی، کشورمان جزو معدود تولیدکنندگان واکسن موثر کرونا قرار گرفت و تبدیل به صادرکننده واکسن شد و در شرایطی که آمار فوتی‌ها در ایران تک رقمی و حتی صفر شد آن هم در شرایطی که در کشورهای قبله آمال این افراد که واکسن آمریکایی هم در اختیار داشتند همچنان روزانه صدها نفر جان خود را به علت کرونا از دست می‌دهند، صدایی از این سلبریتی‌های همیشه طلب‌کار در تحسین موفقیت کشور و تشکر از دولت و دانشمندان جوان ایرانی در نیامد!

هنگامی که یک سرود مربوط به امام زمان(عج) با استقبال مردم و به ویژه کودکان و نوجوانان این کشور و حتی کشورهای دیگر روبه‌رو شد، برخی سلبریتی‌ها که همچون شبکه‌های معاند به خشم آمده بودند به بهانه اجرای سرود در ورزشگاه آزادی، این مراسم معنوی که در آن چندین بار با مردم آبادان همدردی شد را برگزاری جشن همزمان با عزاداری مردم آبادان در حادثه متروپل قلمداد کردند و جالب آنکه چند روز بعد تصاویر حضور یکی از همان سلبریتی‌های معترض، در جشن عروسی فلان خواننده خارج نشین معلوم‌الحال منتشر شد.

به راستی این همه تشابه در مواضع و خودنمایی یا سکوت هدفمند برخی سلبریتی‌ها با مواضع دشمنان مردم و کشور اتفاقی است؟! باور کنیم که این نوع موضع‌گیری‌ها ربطی به رزومه‌سازی برای آینده و احتمالاً گرفتن ‌گرین‌کارت و اقامت در کشورهای غربی ندارد؟ آیا این افراد می‌ترسند اگر مثلا شهادت دانشمندان یا سرداران ایرانی به دست آمریکا و صهیونیست‌ها را محکوم کنند، امتیازی منفی در برگه درخواست ‌گرین‌کارت آنها ثبت شود یا هر چه بیشتر علیه کشور سیاه‌نمایی کنند فرصت بیشتری برای رسیدن به این سراب خواهند داشت؟!

وقتی نمایندگانی از این سلبریتی‌ها خوش‌بینانه یا خائنانه در تور قرمز جشنواره‌های خوش آب و رنگ سینمایی که دیگر در سیاسی بودن آنها شکی نیست می‌افتند با فراموشی خدمت و بستری که کشور و نظام برای رشد آنها فراهم کرده است، با فیلم‌های ضعیف یا صحبت‌های خود همنوا با دشمن مشغول ترسیم چهره‌ای سیاه از کشور و مردم خود می‌شوند و وطن و مردم را به جایزه‌های کم‌ارزش می‌فروشند نباید به نیت و پشت‌پرده آنها شک کرد؟ حال آنکه اگر ذره‌ای غیرت داشتند از خود می‌پرسیدند چرا همان کشورهای میزبان که فرش قرمز زیر پای آنها پهن کرده‌اند اجازه چنین خودنمایی و بیان مواضع ناخوشایندی را به منتقدان خود نمی‌دهند؟

البته فراموش نمی‌کنیم که در کشورمان از گذشته تاکنون چهره‌های معروف که علاوه‌بر معروف بودن معرفتِ مردم دوستی واقعی، میهن‌پرستی، احترام به ارزش‌ها و قهرمانان واقعی وطن را نیز در وجود خود داشته و از بروز آن هم ابایی ندارند هم داشته و داریم.

چهره‌هایی که بر خلاف آن سلبریتی‌های مدعی که هنگام سختی یا حوادث طبیعی مثل زلزله، سیل، پلاسکو، متروپل و... مشغول نمک‌پاشی بر زخم مردم و ماهیگیری علیه نظام می‌شوند، از کمک و بسیج امکانات برای هموطنانشان دریغ نمی‌کنند و با الگو برداری از کاری که زمانی یک چهره معروف اما با معرفت همچون جهان پهلوان غلامرضا تختی در زلزله بوئین‌زهرا، دین خود را به هم میهنانشان ادا می‌کنند. چهره‌هایی که به جای نالیدن و سیاه‌نمایی و گرفتن ژست دفاع از مردم برای رفع مشکل هموطنان خود نه در حرف بلکه در عمل گام برمی‌دارند.

چهره‌هایی همچون ورزشکاران بامعرفت «رسول خادم»، «یوسف کرمی» و... که خاضعانه در اردوهای جهادی مناطق محروم حاضر می‌شوند یا محمد انصاری که علاوه‌بر چشم‌پوشی طلب سه‌میلیارد تومانی خود از تیم باشگاهی‌اش و هدیه این مبلغ برای تامین جهیزیه زوج‌های جوان تحت پوشش یک خیریه، با راه‌اندازی مدرسه فوتبال به نام شهید «ابراهیم‌ هادی» برای استفاده رایگان همه کودکان کار از این مدرسه فراخوان می‌دهد، یا سایر پهلوانان و چهره‌های سرشناس که بر خلاف فلان ورزشکار که با درآمد چندین میلیاردی در سال و اتومبیل چند میلیاردی و خانه و کاخ آنچنانی در مصاحبه و توئیتر دم از دلسوزی برای مردم و محرومان می‌زند اما قدمی برای آنها بر نمی‌دارد از هر آنچه بتوانند در دستگیری از محرومان دریغ نمی‌کنند.

ممکن است هر فرد معروفی بامعرفت نباشد اما چه بسیار افراد گمنامی که اهل معرفت و گذشت و انسانیت هستند. ممکن است فردی معروف نباشد اما بر خلاف آن سلبریتی که 80 میلیون مردم ایران را در برابر فرزندش بی‌ارزش می‌داند در دفاع از میهن و دین و مردم خود چندین فرزندش را رهسپار میدان جنگ کند، یا بر خلاف چهره‌های معروف اما کم‌معرفتی که دم از مردم و کشور می‌زنند اما از این که فرزندانشان در خاک ایران به دنیا بیایند ابا دارند، افراد غیرمعروف اما بامعرفتی هستند که برای وجب به وجب خاک این کشور جان خود را فدا می‌کنند.

بر خلاف چهره‌های اهل خودنمایی این روزهای فضای مجازی، سلبریتی واقعی «بابک نوری هریس» شهید مدافع حرم زیبارو و خوش‌قیافه است که حتی بسیاری از سلبریتی‌های اهل خودنمایی آرزوی داشتن سیمای وی را دارند، اما برای اینکه ناموس و خاک کشورش به دست داعشی‌های جنایتکار نیفتد داوطلبانه قدم در میدان جنگ با تکفیری‌ها می‌گذارد و جان خود را فدا می‌کند.

متاسفانه در غفلت فعالان فرهنگی امروزه چهره‌های سلبریتی که بسیاری از آنها صلاحیت کافی از لحاظ اخلاقی، منش، کردار و رفتار اجتماعی را ندارند به واسطه جادوی فضای مجازی یا تریبون دادن‌های عجیب رسانه ملی به آنها تبدیل به الگوی کودکان و نوجوانان و جوانان ما شده‌اند. الگوهایی که به طور اتفاقی یا شاید هماهنگ، درست هم‌راستا با اهداف دشمن در زمینه ترویج ضدارزش‌هایی چون اشاعه بی‌حجابی، سگ‌پروری، قبح‌شکنی و هنجارشکنی‌های متضاد با عرف و ارزش‌های جامعه و سایر زمینه‌ها مشغول آسیب رساندن به فرهنگ و آینده فرزندان این کشور هستند. به عنوان مثال افرادی که هنگام حضور در یک محفل یا حتی جشنواره‌ای مثل جشنواره فیلم فجر نشان می‌دهند که حتی توانایی انتخاب یک لباس موجه و درست برای خود را ندارند چطور می‌خواهند الگوی نوجوان ما یا مرجع مردم در انتخابات باشند؟

به قول حضرت حافظ :

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سِکندری داند

نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست

کلاه داری و آیینِ سروری داند

هزار نکته باریکتر ز مو این‌جاست

نه هر که سر بتراشد قلندری داند

اکنون این نیاز به شدت احساس می‌شود که جوانان انقلابی و دارای دغدغه وارد گود شوند و در عرصه‌هایی همچون هنر، ورزش، فرهنگ و... تا رسیدن به قله‌ها تلاش کنند و نگذارند عرصه برای بی‌هویت‌های اکثراً بی‌سواد و نان به نرخ روزخور، خالی بماند.

 

عباس شمسعلی : روزنامه کیهان


:: بازدید از این مطلب : 277
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 31 شهريور 1401

پایگاه اینترنتی شبکه «المیادین» در گزارشی به تحلیل دو واقعه، درگذشت «مهسا امینی» در ایران و به قتل رسیدن «زینب عصام» دختر عراقی به دست نظامیان آمریکایی پرداخته و نحوه پوشش خبری این دو رویداد توسط رسانه‌ها را بازی با مرگ توصیف کرده است.

در ادامه مشروح این گزارش را می‌خوانیم:

در عراق یک دختر عراقی به نام زینب عصام به دلیل اصابت گلوله سرگردان از یک پایگاه آمریکایی به شهادت رسید؛ هم‌زمان با این پیشامد، در ایران نیز دختر جوانی به نام مهسا امینی پس از ارشاد پلیس اخلاقی و به دلایل پزشکی در گذشت. اما افکار عمومی جهان در حالی که به ماجرای زینب «بی‌اعتنایی» کردند و در موضوع فوت مهسا حلقه‌ای از «آتش» را گشودند.

خبر اصلی: زینب با گلوله آمریکایی‌ها کشته شد

چند روز گذشته در غرب بغداد پایتخت عراق در منطقه ابوغریب یک دختر عراقی به شهادت رسید؛ این دختر ۱۵ ساله، زینب عصام بود که گلوله‌ای سرگردان از سوی نظامیان آمریکایی و در مزرعه پدرش به وی اصابت کرد و زندگی‌اش را پایان داد. شاید نام این دختر و نحوه به قتل رسیدن او را نشنیده باشید؛ چرا که رسانه‌های بین‌المللی داستان او را به خوبی روشن نکرده‌اند.

اگر می‌خواهید بدانید که زینب چگونه درگذشت، با گشت و گذار در اینترنت و کانال‌های خبری، این اخبار را اغلب می‌خوانید: «شلیک گلوله‌ای سرگردان از پایگاه نظامی در حوالی روستای البوعطوان به دختر جوان عراقی به نام زینب اصابت کرد و به زندگی وی پایان داد». شلیک گلوله از پایگاه نظامی به این معنی است که قاتل شناخته شده است و مظنون کاملاً مشخص است؛ اما خبر به لحاظ اطلاعات و جزئیات ناقص است و حداقل از نظر نگارشی واضح و روشن نیست. باید سوال شود که این پایگاه نظامی متعلق به چه کسی است؟ و آیا در برابر گلوله‌های سرگردان، کسی مسئولیت خود را بر عهده می‌گیرد یا خیر؟

مهسا امینی و زینب عصام؛ بازی رسانه‌های غربی با مرگ

این خبر در منابع محلی اما ادامه داشت و در توضیحات بعدی مردم ساکن این منطقه در مورد به شهادت رسیدن زینب توضیحاتی ارائه کردند و گفتند که «گلوله از یک اردوگاه آموزشی نظامی در داخل فرودگاه بین‌المللی بغداد شلیک شد؛ آن‌ها به پایگاه نظامی «ویکتوریا» متعلق به ایالات متحده آمریکا واقع در داخل فرودگاه اشاره می‌کردند. رسانه‌های محلی همچنین جزئیات بیشتری از این حادثه را به نقل از خانواده زینب دختر جوان عراقی منتشر کردند؛ یکی از آن‌ها به یک شبکه تلویزیونی محلی گفت: «گلوله‌ای که به بدن زینب اصابت کرد، از پشت سر آمده بود؛ جایی که یک میدان تیر نظامی داخل  فرودگاه بین‌المللی بغداد و در نزدیکی روستای آن‌ها قرار دارد».

مهسا امینی و زینب عصام؛ بازی رسانه‌های غربی با مرگ

پس از این شواهد و گزارش‌های عینی، انگشت اتهام به سوی نیروهای آمریکایی نشانه رفته بود که تاکنون توجیه یا توضیحی برای آنچه اتفاق افتاده ارائه نکرده‌اند. اگرچه سیاستمداران، فعالان رسانه‌ای و مردم عراق نیروهای آمریکایی را به کشتن زینب متهم کردند و خواستار تحقیق در مورد این حادثه شدند. علاوه بر مطالبات و درخواست‌ها برای تحقیق در این پرونده، هشتگ #آمریکا_زینب را_کشت در شبکه‌های اجتماعی و توسط کاربران عرب‌زبان ترند شد. زینب پانزده ساله عراقی توسط نظامیان اشغالگر آمریکایی کشته شد اما هیچ کشوری نه محکوم کرد و نه صدای اعتراض را به آمریکا رساند. حتی سازمان ملل، نهادهای تابعه و کشورهای غربی نیز صدایشان برای زینب عراقی در نیامد؛ نهادهایی که پنج روز است در ادعای حمایت از دختری دیگر [مهسا امینی ایرانی] داد و فریاد می‌کنند.. اما همه این‌ها «نفرینی جغرافیایی» است.

مهسا امینی؛ خبری دیگر با تیترهای براق برای رسانه‌های غرب

چند روز قبل از به شهادت رسیدن زینب عصام در عراق به دست نظامیان آمریکایی، در روز جمعه خبر کاملا نامعلومی مبنی بر فوت یک دختر در داخل یکی از مراکز پلیس ایران درز کرد و دست به دست در رسانه‌ها پیچید. قبل از روشن شدن جزئیات و اعلامش توسط منابع رسمی، این خبر تیتر یک رسانه‌ها شد؛ چرا که این رخداد، خبری «چرب»، «جذاب» و «مناسب تیترهای براق» برای رسانه‌های غربی بود.

با یک مرور سریع در گوگل، نحوه برخورد رسانه‌ها با درگذشت مهسا امینی، دختر جوان ایرانی مشخص شد: عناوینی سست، روایت‌هایی غیرواضح و بدون جزئیات، و اتهاماتی بی‌پایه و اساس. بسیاری از سایت‌ها و شبکه‌ها این قسمت از خبر را کلمه به کلمه منتشر کردند: «مهسا امینی پس از دستگیری توسط پلیس اخلاق در تهران به دلیل پوشش نامناسب به کما رفت». بعد از این سوال‌هایی پیش می‌آمد از جمله این‌که آیا دختر جوان ایرانی در لحظه دستگیری پلیس جان خود را از دست داد؟ یا آن‌که بعد از دستگیری توسط پلیس او شوکه شده بود؟ در خبرها ذکر نشده بود که امینی مورد شکنجه قرار گرفته است، پس او چگونه درگذشته است؟

با وجود توضیحات کامل و ذکر جزئیات توسط نهادهای مربوطه در ایران و همچنین ادامه تحقیقات پرونده با انجام آزمایش‌های لازم در این خصوص، رسانه‌های غربی از انحراف این خبر نگذشتند و همچنان به اتهام‌ها علیه ایران می‌پرداختند. علاوه بر شایعات و روایت‌های متناقضی که پس از گسترده شدن این «مسئله جذاب و اشتها آور سیاسی» همانطور که برخی فعالان سیاسی و رسانه‌ای آن را نام‌گذاری کردند، موجی از اعتراضات و محکومیت‌های جهانی آغاز شد. کاخ سفید اعلام کرد که درگذشت امینی «نقض فاحش و وحشتناک حقوق بشر» است و سازمان ملل نیز ابراز نگرانی کرد. اتحادیه اروپا آنچه را که برای این دختر ایرانی رخ داده «غیرقابل قبول» دانست و خواستار محاکمه عاملان آن شد؛ در حالی که کشور فرانسه نیز فوت مهسا امینی را پیشامدی «تکان‌دهنده» توصیف کرده بود.

استاندارهای دوگانه رسانه‌های غربی؛ کدام خبر شنیده شد؟

هر دو حادثه ناگوار بود؛ با این حال، اختلاف در نحوه پوشش رسانه‌ها به این دو رخداد قابل توجه است. رسانه‌های غربی تا قبل از نوشته شدن این گزارش، خبر قتل زینب عصام دختر عراقی را منتشر نکرده بودند؛ از سوی دیگر اما فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی مملو از مطالب، ویدئوها و قسمت‌های تلویزیونی در خصوص درگذشت مهسا امینی شده است. این رسانه‌ها به خودی خود اقدام به تجزیه و تحلیل ویدئوی نحوه فوت دختر ایرانی کرده‌اند و افکار عمومی را علیه ایران هدایت می‌کنند؛ روندی که یک تحریک مستقیم و بسیج آشکار علیه تهران است و ادعا دارد که در مورد آزادی‌های عمومی و فردی در ایران بحث می‌کند.

اگرچه روال عادی تحقیقات قانونی از سوی نهادهای ایران ادامه دارد اما پخش رسانه‌های غربی و برخی شبکه‌های عربی همچنان به لحظه وقوع حادثه اختصاص دارد و داده‌های آن‌ها هم چیزی فراتر از آن اطلاعات و جزئیاتی نیست که تاکنون پلیس و نهادهای تحقیقات ایرانی رسماً اعلام کرده‌اند. این رسانه‌ها همچنان به پخش مطالب گسترده علیه پلیس و نظام ایران ادامه می‌دهند. 

در مقابل دختری عراقی در حالی که در مزرعه پدرش کار می‌کرد با گلوله‌های آمریکایی به شهادت رسید و پس از قتل‌های مشکوک همواره بحث‌ها و سوال‌هایی پیش آمده است. خانواده این دختر شهید عراقی تایید کردند که مجبور شده‌اند نه تنها از پایگاه نظامی اشغالگران آمریکایی شکایت نکنند، بلکه شخص یا متهمی را پیدا کنند که باید از او شکایت شود! این امر اضافه بر تحریف روند تحقیقات است؛ زیرا با توجه به اینکه خانواده شهید از کشاورزانی هستند که در مجاورت فرودگاه نظامی زندگی می‌کنند و نمی‌توانند هویت عامل جنایت را مشخص کنند، پس عملاً امکان رسیدگی به این پرونده وجود ندارد. 

مهسا امینی و زینب عصام؛ بازی رسانه‌های غربی با مرگ

این قسمت تنها موردی نبود که در خصوص شهادت زینب عصام دختر عراقی از اخبار و گزارش‌های رسانه‌های غربی حذف شد، بلکه طبق گفته خانواده مقتول و مردم منطقه هر روز این اتفاق تکرار می‌شود. اصابت گلوله‌های سرگردان از میدان تیر پایگاه نظامی آمریکایی دائماً به مردم و کودکان می‌رسد و ساکنان بی‌گناه نزدیک به این پایگاه دائما در معرض خطر هستند. 

رسانه‌های غربی نه به ماجرای زینب پرداختند و نه به ماجرای میدان تیر و گلوله‌های سرگردانی که تهدیدی دائمی برای مردم این منطقه است. آن‌ها همچنین به تلفات غیرنظامی و نظامی ناشی از عملیات‌های نظامیان آمریکایی در عراق اشاره نکردند. مسئله‌ای که آخرین مورد آن شهادت گروهی از افسران اطلاعاتی و پرسنل امنیتی عراق در منطقه البغدادی استان الانبار در اثر بمباران هوایی بالگردهای آمریکایی اتفاق افتاد.

تناقض در این است که یکی این دو خبر، مهم‌تر از دیگری نبود، اگر موضوع مهم واقعاً جان انسان‌ها باشد. این اهمیت و ارزش در رسانه‌های غربی و عربی امری گزینشی بود که بر اساس مواضع سیاسی خود، در مورد ایران اغراق کرده و مردم را گمراه کردند؛ مهسا و زینب نمونه‌ای از استاندارد دوگانه بودند و البته آخرین داستان‌ها از این تناقض هم نخواهند بود.

 

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 364
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 30 شهريور 1401

در روزهای اخیر خبر بازداشت مرحومه مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله اهل سقز توسط گشت ارشاد در تهران و سپس جان باختن این دختر جوان در بیمارستان کسری به داغ‌ترین و دردناک‌ترین خبر فضای رسانه‌ای و مجازی کشور تبدیل شده است.

در شرایطی که در داخل هم مردم و هم مسئوالن بر ضرورت رسیدگی دقیق و موشکافانه به این پرونده تاکید دارند، طبق معمــول طیف مدعی اصالحات همسو و هماهنگ با رسانه های معاند و ضد انقالب که همــواره در کمین اتفاقات تلخ و ناگوار کشــور نشســته اند تا از آن مستمسکی برای سوءاستفاده و عقده گشــایی علیه نظام جمهوری اسالمی بسازند، فوت مهســا امینی را پروژه فوری خود دانسته و با تمام قوا به میدان آمدند. اسم رمز فتنه ، این بار »گشت ارشاد« مدعیــان اصالحات که در انتخابات ریاســت جمهوری سال ۸۸ با اعالم اسم رمز »تقلب« از سوی نامزد شکست خورده ، اعتراضاتی را آغاز کردند که رفته رفته فضای سیاســی اجتماعی کشــور را با فتنه ای پیچیده مواجه کرد و بعدها معلوم شد بر اساس شعار »انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است«سناریو آن ماه ها قبل از انتخابات طرح ریزی شده بود و همه دشمنان خارجی و معارضان داخلی را امیدوار به براندازی نظام جمهوری اسالمی کرده بود، این بار نیز با همان شیوه و با اسم رمز »گشت ارشــاد« و با همکاری و هم پوشــانی رسانه های معانــد و ضدانقالب هجمه علیه نظام را آغاز کرده و بار دیگر پرده نفاقشان بر افتاد. چه آنکه یکی از فراریان منتســب به این طیف در متنی نوشت: » این خطا نیســت، خط است! قتل مهسا امینی به دست نیروهای گشت ارشد، یک استثناء و خطا و اتفاق نیست؛ هیچ یک از فجایع و جنایت هایی که در جمهوری اســالمی رخ می دهد حاصل اشتباه یا خطای یک فرد یا مجموعه مشــخص نیست. تا روزی که حکومت دینی بر کشور حاکم باشد و یک حکومت دموکراتیک غیردینی جایگزین آن نشود وضعیت همین است.« فوت مهسا امینی پروژه تضییع کنندگان اصلی حقوق زنان! نکته دیگر اینکه جریان اصالحات در دوران های مختلف نشان داده اســت که با بسیاری از مقوالت ارزشی که خود را به آن پایبند می داند، به طور کامال ابــزاری برخورد می کند. یکی از مواردی که به طور کلی برای اصالح طلبان به صورت کامال ابزاری مورد استفاده قرار می گیرد موضوع زنان و حقوق زنان است. درواقع در این حوزه اصالح طلبان با یک استراتژی ماهیگیری سعی می کنند ماهی خود را از آب گل آلود بگیرند و زمانی که در این راســتا آســیبی احساس می کنند آنچنــان در الک خود فرو می روند تا غبار ماجرا فرونشــیند و فرصتی دیگــر برای عرض اندام سیاسی پیدا کنند.این دو رفتار سیاسی و استاندارد دوگانه برای اتفاقات مشابه تا حدی در ذوق می زند که رنگ حنای اصالح طلبان برای حمایت از حقوق زنان را به شدت از بین برده است. در همیــن رابطه دو حادثه رخ داده اســت که یکی به قتل با گلوله منجر شده و دیگری بر اساس یک اتفاق ناخواســته بر اســاس وضعیت جسمی یــک خانم جوان رخ داده اســت اما اصالح طلبان از یــک قتل با خشــونت تمام گذشــته اند اما در برابر یک اتفاق ناخواسته آنچنان علم حقوق زنان برافراشته اند که گویی اعضای این جریان سیاسی حتی شرایط رخدادها را نیز نمی توانند از هم تمیز داده و جدا کنند. ماجرای قتل »میترا استاد« که توسط محمد علی نجفی شهردار اسبق تهران رخ داد و با شلیک گلوله همراه بود یکی از این موارد است. این درحالی است که حاال با اتفاق ناگواری که برای یک خانم در محل پلیــس امنیت اخالقــی رخ داد و این خانم به علت شرایط جسمی درگذشت، ازجمله مواردی است که این دوگانگی به خوبی نمایان است. مدعیان اصالحات همچنین در ماجرای قتل یک دختر جوان از ســوی فردی به نام آرمان عبدالعالی و همچنین ماجــرای زورگیری از دختری جوان در خیابان نیایش تهران و در شرایطی که یک سوی هر دو رویداد خانم بودند، طرف جنایتکار و سارق زورگیر را گرفته و با تبلیغات و هیاهو سعی داشتند از اجرای حکم آنها ممانعت کنند. این موارد و صدها نمونه دیگر از این دســت به خوبی نشان می دهد که مسئله زنان نه تنها کمترین اهمیتی برای این جریان ندارد بلکه با استفاده ابزاری از مطالبات این قشر ، خود تضییع کنندگان اصلی و واقعی حقوق زنان در کشور هستند. انتقام ناکام پادوهای فکری آمریکا و اسرائیل از راهپیمایی عظیم اربعین نکته قابــل تامل دیگر همزمانی ایــن پروژه با راهپیمایی عظیم و میلیونی اربعین حسینی بود که عناصر وابســته به بهائیت، وهابیت، داعش، سازمان تروریســتی منافقین، و طیف موســوم به مدعیان اصالحات به شــکل پرحجم علیه آن عقده گشایی می کردند. پادوهای فکری، سیاسی و رسانه ای جبهه استکبار، در طول سال هزینه انبوه می کنند تا وانمود کنند ملت ایران از دین و اعتقاداتش دور شــده، اما محرم و صفر و عاشورا و اربعین هر سال که می رسد، همه آن رشته ها پنبه می شود. هیچ جای دنیا سابقه نــدارد که 25 یا ۳0 میلیون ارادتمند از ۸0 ملیت و کشــور، به چنین راهپیمایی خیره کننده ای همت بگمارند. در این شــرایط ماجرای تلخ فوت مهسا امینی بهانه ای شد تا این جریان از فرصت فراهم شده نهایت اســتفاده را کرده و با ایجاد روایت های مخدوش از ماجرا ســعی کردنــد فضا برای تحــرک خیابانی و تحریک مردم آماده کنند؛ اما ســه دســتور ویژه از سوی رئیس جمهور، رئیس مجلس و قوه قضائیه امکان سواری گرفتن از موج احساسات عمومی را گرفت و فضا را منصفانه و منطقی کرد. هماهنگی عناصر تروریستی و تجزیه طلب با مدعیان اصالحات در پــی فراخــوان گروهک هــای ضدانقالب و شــبکه های ماهواره ای تجمعی در محدوده خیابان حجاب و بلوار کشاورز برگزار شد، هسته مرکزی این عملیات با شرکت نزدیک به 50 نفر در تقاطع خیابان وصال و بلوار کشاورز شروع به تحریک مردم کرده و به ۳00 نفر به این جمع اضافه شدند؛ سردسته های تجمع نیز با ســنگ پرانی و ضرب و شــتم هدفمند )تحریک مــردم و نیروهای انتظامــی(، آتش زدن سطل های زباله، ایجاد درگیری های ساختگی و نیز برداشــتن روسری از سر زنان سعی کردند جمعیت بیشتری از مردم عادی را برای غائله آفرینی خود ایجاد کننــد که در این غائله نیز ناکام مانند و عوامل آنها خیلی زود متفرق شدند. رســانه های معاند و ضدانقــالب از این تجمع محدود به شدت استقبال کرده و با انتشار ویدئوهای متعدد و دعوت دیگران به حضور در آن ســعی در دمیدن در آتش داشــتند. نکتــه قابل تأمل آنکه شعارهای سر داده شــده در این تجمع از جمله؛ »این آخرین پیامه؛ هدف خود نظامه« به روشنی گویای آن بود که ماجرای مرحومه مهســا امینی، برای این افراد بهانه بوده و ایجاد آشــوب و ً صرفا اغتشاش هدف اصلی آنها است. گروهــک تجزیه طلب کومله نیز کــه جنایات داعــش وارش در قتل زن و کــودکان مردم بی دفاع کردستان، هنوز از یاد مردم ایران نرفته است، در این غائله عقب نماند و با تهدیدهای مختلف علیه مردمان حامی جمهوری اســالمی، با سالح گرم به مقابله با نیروهای انتظامی کردستان پرداخت. در آن ســوی مرزها نیز »جوزپ بورل«، مسئول سیاســت خارجی اتحادیه اروپا هــم، در حالی که تصاویر سی تی اسکن منتشرشده احتمال وارد شدن ضربه به سر مهسا امینی را رد می کند برای توصیف مرگ ایشــان از واژه »قتل« اســتفاده کرده و گفته است: »اتفاقی که برای او افتاد غیرقابل قبول است و عامالن این قتل باید پاسخگو شوند.« به نظر می رســد آمریکا و کشورهای اروپایی در شرایطی که در برابر دست برتر ایران در مذاکرات رفع تحریم های وین چاره ای پیش رو نمی بینند قصد دارند از طریق تحریک افکار عمومی و دعوت به آشوب در ایران یک اهرم فشار برای خودشان دست و پا کنند. میدان داری افراطیون اصالح طلب در پروژه آشوب جریانی که به دروغ و به جهت آلودگی به نفاق، تابلوی اصالح طلبی را بر دست گرفته همیشه علیه قانون گردن کشــی می کند، ایــن بار هم در اقدامی مسبوق به سابقه نه تنها با جریان معاند هم صدا شده بلکه با بیش فعالی در پی تهیه خوراک برای آنان است. چه آنکه در روزهای گذشــته روزنامه هم میهن- به مدیرمسئولی کرباسچی- به منبع اصلی رسانه های سعودی-انگلیســی-آمریکایی برای پوشــش اخبار مغرضانه درباره مهسا امینی تبدیل شد. واکنش های خاتمــی، جهانگیــری، ظریف، ربیعی، عبداهلل نوری، جبهه اصالحات، حزب اتحاد ملت، حزب کارگزاران و دســت به قلم شدن زنان این جریان نظیــر آذر منصوری و معصومه ابتکار گزاره های خوبی برای اثبات این ادعاست که نه فقط از فوت خانم مهسا امینی متأسف نیستند بلکه از این اتفاق ناگوار خشنود و خوشحال نیز هستند و این رخداد تاسف آور را فرصتی برای خالی کردن عقده های فروخورده خود از پیروزی های چشمگیر حماســه بی نظیر ً اســالم و انقــالب و مخصوصا راهپیمایی اربعین تلقی می کنند. تقال برای تضعیف موضع ایران در سازمان ملل از سوی دیگر این هفته با رویداد مهم سیاسی سفر رئیس جمهور به نیویورک مواجه هستیم؛ سفری که تاکنون برای رؤسای جمهور با بحث و حاشیه همراه بوده اســت. از شرایط حضور و عدم حضور گرفته تا مخالفان و موافقان و دستاوردها و پیامدها، با وجود این، در حالی رئیســی در قامت رئیس جمهور برای شرکت در نشست سازمان ملل عازم نیویورک شده که این گمانه زنی وجود دارد که جنجال ها و حاشیه سازی بر سر فوت مهسا امینی، دختر 22 ساله ایرانی از جانب مخالفان بی هدف نیز نباشد. عده ای در فضای مجازی تالش دارند ایرانیان خارج از کشور را تحریک کنند تا به سفر رئیسی اعتــراض کنند. بهانه اعتراض را هم از قبل پیدا کرده اند. مرگ یک دختر 22 ساله با پروژه سازی عریض و طویل رسانه ای؛ این در حالی است که پیــش از این از جانب برخی مســئوالن آمریکا نسبت به سفر رئیس جمهور واکنش هایی انجام شده است که منافقین تالش داشتند به آن رنگ و بوی حقوق بشری بدهند. در واقع وقتی دشمنان بهانه ای برای عداوت با جمهوری اسالمی در دست نداشته باشــند، بیرق حقوق بشر را باال می برند که بگویند مثال در ایران نقض حقوق بشــر رخ می دهد و مسئوالن ایرانی حق حضور در خاک آمریکا را ندارند. بازداشت تبعه هایی از ۳ کشور خارجی در تجمعات دیشب نکته قابل تامل دیگر اینکه دســتگیری ۶ نفر از لیدرهــای اصلی اغتشــاش در تهران که عضو گروهک های تروریستی بودند و نیز کشف چندین قبضه ســالح کمری از این افراد نشــان داد که هدف اتاق عملیات آشــوب پس از سال ۸۸ ،باال بردن تعداد افراد در پروژه کشته ســازی اســت، یکی از سرکردگان این گروهک در همان لحظات اولیه بازداشت و تحقیقات اعتراف کرده است که دستور داشته افراد جوان حاضر در صحنه را هدف قرار دهد! همچنین به گفته منصوری اســتاندار تهران بنا به گزارش دقیق دســتگاه های متولی، در مســائل اخیر تهران، ردپای مداخله برخی از سفارتخانه ها و سرویس های خارجی به وضوح مشاهده می شود. در بازداشت های شب گذشته تجمعات تهران، تبعه هایی از سه کشور خارجی دستگیر شدند. آخرین عملیات دشــمن با اسم رمز »مهسا« نشــان داد ســرویس های اطالعاتــی در منطقه ایــن بار دو عنصــر عملیات روانــی و میدانی به را صورت همزمان مورد اســتفاده قــرار داده اند؛ قالب اندازی های یک جانبه از سوی دشمن در یک سال اخیر نتوانسته بود چیزی نصیبشان کند. اما مرگ تلخ مهسا امینی فرصتی بود که شاید تا ماهها و سال های بعد نظیر آن یافت نشود. در اغتشاشــات پراکنده در روز گذشته هویت مهسا امینی به کل فراموش شده و مانور از موضوع روســری ســوزی، به همان ً حجاب و مشــخصا شعارهای همیشگی اغتشاشات رسید که در یک جمله هر چیزی بهانه است؛ اصل نظام نشانه است قابل تجمیع است. همچنین بازداشت یلدا معیری عکاس اصالح طلب که یدطوالیی درصحنه آرایی اغتشاشــات دارد، نقطه اتصال شهریور ۱40۱ به دی ماه ۱۳۹۶ بود! ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم! به عبــارت دیگر ماموریت آنها یکی بیشــتر نیســت؛ همان که »اکبر. گ« از افراطیون مدعی اصالح طلبی چند ماه قبل فاش کرد: »ما کارمندان دولت های راست افراطی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. ما کارمند رسمی بخش پروپاگاندای دولت های غربی،عربی و عبری هســتیم. وظیفه ما وحشت افکنی اســت تا با فروپاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطــل نکنید که ما »مخالف سیاســی«، »مدافع حقوق بشــر«، »فمینیست« و... هستیم؛ نه، ما فقط کارمند پروپاگاندای دولت های راست افراطی هســتیم. ما تشــنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریم های تاریخ نتوانســت با ایران انجام دهــد، ما موظفیم انجام دهیم«.

گام‌های بعدی چیست؟ فتنه‌ای که به نام خونخواهی آغاز شده، برای ادامه حیات خود نیازمند خون است. باید سوژه‌های دیگری هم پیدا شود که سر دست قرار گیرد و نظام را متهم به جنایت کند. در فتنه‌های گذشته نیز همین را دیده‌ایم. آن جوانکی که پیراهنی را در تیر ۷۸ خونین کرد و سر دست گرفت اکنون پادو رسانه‌ای سیا است و قتل مشکوک نداآقاسلطان و داستان خیالی کشته شدن ترانه موسوی و سعیده پورآقایی را در سال ۱۳۸۸ از یاد نبرده ایم. به طور واضح و با توجه به سوابق می‌توان گفت دشمن به دنبال کشته‌سازی در اغتشاشات خیابانی است.


:: بازدید از این مطلب : 351
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 19 شهريور 1401

فوت ملکه انگلیس بهانه مناسبی است تا تاثیر مدل حکومتی آن کشور بر نخبگان ایران به همراه تناقضات و تضادهای آن، یک‌بار دیگر برجسته شود. دخالت‌های انگلستان یک بحث، تاثیرپذیری آشکار نخبگان سیاسی ایران از مدل سیاسی این کشور بحث دیگری است. به این سه‌گانه توجه کنید:

۱- انقلاب مشروطه ایران صددرصد متاثر از انگلیس انجام شد و علاوه بر متواتربودن این روایت، شیخ ابراهیم زنجانی از سردمداران رادیکال مشروطه ۳‌بار در کتاب «سرگذشت زندگی من» به همکاری و کمک انگلستان در مشروطه اشاره می‌کند.

۲- بعد از انقلاب اسلامی و خصوصا بعد از خرداد۱۳۷۶ یکی از مدل‌های طراحی‌شده برای عبور از جمهوری اسلامی، مدل مشروطه‌خواهی بود که درمقابل مدل جمهوری‌خواهی امثال سروش و اکبر گنجی قرار گرفت. مشروطه‌خواهان اصلاح‌طلب رسما اعلام کردند اگر ولایت فقیه را نمی‌خواهید، حذف کنید، بسان انگلستان تشریفاتی کنید و در این‌باره کتاب‌ها و مقالات نوشتند.

۳- آنچه در این میان تناقض است، بحث وراثت در آن مدل است که در بین روشنفکران ما از اهمیت منفی برخوردار نیست، اما در خود ایران به سایه وراثت نیز شلیک می‌شود. حال به صحنه انگلیس برگردید. دیروز یکی از روشنفکران ما نوشته است که بسیاری از کاربران برای فوت ملکه به او تسلیت گفته‌اند و ملکه را مادر وی خطاب کرده‌اند و در پایان این اظهارنظر نوشته است: «خودمانیم، چند نفر در طول ۷۰سال حکومت مادرم از وی آزرده‌خاطر بودند؟» این جمله نقطه عزیمت سؤالات مهمی است. اول اینکه آیا منظور این است که در ۷۰سال اخیر کسی از انگلیس آزار و اذیت ندیده است؟ سؤال دومی که طرح می‌شود، اینکه در انگلیس حاکمیت دوگانه است که بخشی از آن آزاردهنده و بخشی از آن بی‌آزار است؟ اما سؤال سوم که بسیار مهم‌تر است، اینکه قطعا انگلیس در ۲قرن اخیر منشأ جنایت و استثمار و استعمار بوده است و نزدیک‌ترین آن به ما کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ است.

حال آنان که بارها جمهوری اسلامی را به ۲ بخش انتصابی و انتخابی تقسیم کرده‌اند، می‌توانند پاسخ بدهند که جنایات انگلیس در حق مردم ایران و جهان محصول بخش انتخابی و دمکراسی انگلیس است و ملکه از این مبرا بوده است؟ اگر بله، باید پاسخ دهند اگر جنایات انگلیس محصول دمکراسی است نه ملکه، پس مدل مشروطه‌خواهی شما به چه می‌انجامد؟ مگر نه این است که به قول حزب مشارکت می‌خواهید از «یکه‌سالاری به مردم‌سالاری» برسید؟ آیا چهره تاریک انگلیس در بین مردم ایران و بسیاری از نقاط جهان محصول دمکراسی آن است یا سلطنت مشروطه؟ به هرکدام تن دهید، باید ده‌ها تناقض دیگر را نیز پاسخ دهید. انگلیس این هنر را داشته است که ملکه را تشریفاتی بفروشد. در این صورت فلسفه وجودی و مشروعیت او از چیست؟ فقط حیف و میل میلیون‌ها پوند در سال و تمام؟ ملکه یا پادشاه انگلیس اختیارات عجیب و غریبی دارد که به‌دلیل عدم استفاده از بیشتر آنها چنین جلوه کرده ‌وگرنه بالقوه اختیارات قطعی است.

برکناری یا تنفیذ نخست‌وزیر، انحلال پارلمان، فرمانده کل قوا، رهبری نهاد دین (کلیسای اصلی) همه با ملکه است. اشراف بر چند کشور دیگر نیز در ذهن نخبگان ما بی‌اهمیت است. در سال۱۹۷۵ ملکه انگلستان از طریق نماینده‌اش در استرالیا نخست‌وزیر این کشور را عزل کرد و این اختیارات همچنان باقی است. آیا نخست‌وزیر بدون تنفیذ او مشروعیت بالفعل می‌یابد؟ حتما خیر. حال خود این ملکه مشروعیتش را از کجا آورده است؟ از وراثت، اما برای روشنفکران جذاب است زیرا دکور بیرونی را قشنگ طراحی کرده‌اند و به‌ظاهر مردم حکومت می‌کنند. آیا حاضرند اختیارات ملکه به نخست‌وزیر منتقل شود؟ خیر. هنر تولید جذابیت از مدل سیاسی برای روشنفکران شرق واقعا ستودنی است و می‌توانند گنجشک را جای قناری به تحصیل‌کردگان ما بفروشند و ما نیز مبلغ همان گنجشک رنگ‌شده باشیم. آنچه باید منتظر بود، بازگشت چهره مردانه به سلطنت در انگلیس پس از ۷۰سال است. باید ببینیم مردان انگلیس که پرچمدار جذاب‌کردن زنان برای لذت مردان در طول ۲قرن اخیر بوده‌اند، چه تصویری از انگلیس جدید می‌سازند.

دستهای خونین ملکه انگلیس 

حاکمیت نهاد سلطنت

 فردی که در جایگاه سلطنت بریتانیا قرار می‌گیرد، قانونا فرمانده کل نیروهای مسلح است. او می‌تواند اعلام جنگ کند و به جنگ پایان دهد و پیمان صلح ببندد. ملکه یا پادشاه بریتانیا حتی می‌تواند نخست‌وزیر را برکنار کند و ریاست دولت را به فرد دیگری واگذارد. او به درخواست نخست‌وزیر، می‌تواند پارلمان را به حال تعلیق دربیاورد یا اصلا آن را منحل کند؛ برای نمونه شورای خاص سلطنتی بریتانیا به ریاست ملکه الیزابت در اوت سال۲۰۱۹ با پیشنهاد بوریس جانسون، نخست‌وزیر وقت انگلیس، برای تعلیق پنج‌هفته‌ای پارلمان در آستانه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا موافقت به عمل آورد. نکته مهم دیگر این است که اختیارات ملکه یا پادشاه، صرفا منحصر به کشور انگلستان نیست. او اختیارات را در ۱۵کشور دیگر نیز داراست؛ کشورهایی که زمانی مستعمره بریتانیا بوده‌اند. مهم‌ترین این کشورها کانادا، استرالیا و نیوزیلند هستند. گرچه ملکه یا پادشاه، قدرت خود را واگذار و به نقش تشریفاتی آن بسنده کرده، لیکن در وضعیتی که انگلستان یا هریک از ۱۵کشور دیگر دچار بحران شوند و جناح‌های سیاسی نتوانند بر سر تصمیمی به توافق برسند یا حرف خود را به کرسی بنشانند، قدرت سلطنت در حکم حاکمیت مطلق به کار می‌آید و با استفاده از قدرت قانونی ‌خود، غائله را پایان می‌بخشد. با این مقدمه به‌خوبی می‌توان دریافت که ملکه الیزابت دوم از چه قدرت بالایی برخوردار بود و طبعا سیاست‌های استعماری هفت دهه گذشته بریتانیا در قبال کشورهای تحت سلطه را می‌توان تماما به پای او نوشت.

 

استعمار آشکار و پنهان بریتانیا در زمان الیزابت دوم

دوره بیش از هفتادساله سلطنت ملکه الیزابت دوم، نمودهای گسترده‌ای از سیاست سنتی این کشور را که همان استعمار مردم اقصی‌نقاط جهان در راستای منافع انگلیس است به نمایش می‌گذارد. بریتانیا در دوران حضور ملکه در قدرت، رویه‌ها و سیاست‌های استعماری خود را که همان «استعمار آشکار» و البته «استعمار پنهان» است آشکار کرد. در چهارچوب استعمار آشکار شاهد بودیم که کشورهای مختلفی در اقصی‌نقاط جهان نظیر هندوستان، ایران، پاکستان، ایرلند و شمار قابل‌توجهی از دیگر کشورها، شاهد غارت و حیف و میل ثروت‌های ملی خود به دستان بریتانیا و درعین‌حال حکومت و عوامل دست‌نشانده این دولت در خاک خود بودند. با گذشت زمان و با توسعه ابزارهای رسانه‌ای، بریتانیا و ملکه الیزابت نیز تداوم سیاست‌های آشکار استعماری را در راستای منافع خود ندیدند و سیاست جدیدی را که همان استعمار نوین یا پنهان و نهادینه بود، در پیش گرفتند. در این چهارچوب، بریتانیا از بسیاری از کشورهایی که پیشتر مستعمره آن بودند، به‌صورت ظاهری خارج شد؛ بااین‌حال، در داخل آن‌ها ساختار و چهارچوب‌های استعماری که عملا منافع آن را تامین می‌کردند برجا گذاشت و این مرتبه با هزینه‌هایی به مراتب کمتر، سیاست‌های استعماری در قبال کشورهای مختلف جهان را دنبال می‌کرد؛ رویه‌ای که تا به امروز نیز ادامه یافته است.

 

ملکه‌ای که با عنوان استعمارگر شناخته می‌شود

ملکه، نه‌تنها در میان سایر ملت‌ها بلکه در میان شهروندان تحت قیمومیت بریتانیا نیز با عنوان استعمارگر شناخته می‌شود. مردادماه امسال، هنگامی که «لیدیا تورپ» در مجلس سنای استرالیا به‌عنوان سناتور سوگند یاد کرد، دست مشت‌کرده‌اش را بالا آورد و ملکه انگلیس را «استعمارگر» خواند. او که در استرالیا به حزب «سبزها» تعلق دارد، نماینده مردمان بومی این کشور در مجلس سنای این کشور است؛ مردمی که با آغاز استعمار انگلیس در این کشور با رنج فراوانی روبه‌رو شده و تنها ۱۰درصد از آنان از دست استعمارگران و بیماری‌هایی که با خود آوردند، جان سالم به‌در بردند.

 

جنگ خونین ملکه در کانال سوئز

یکی از جلوه‌های حاکمیت سلطه‌گرانه ملکه در خارج از مرزهای بریتانیا، به بحران کانال سوئز در سال‌۱۹۵۶ مربوط می‌شود. جمال عبدالناصر، رییس‌جمهوری وقت مصر بعد از به قدرت رسیدن، نظام سلطنتی را برچید و کانال سوئز را ملی اعلام کرد. به همین مناسبت، انگلستان با مجوز الیزابت دوم در کنار رژیم‌صهیونیستی و فرانسه وارد جنگ با مصر شد. درنتیجه آن جنگ خونین، کانال سوئز به‌مدت چند ماه بسته شد و دوهزار سرباز مصری در این جنگ کشته شدند.

 

کارنامه سیاه ملکه در قاره سیاه

کشتار حداقل ۱۰هزار نفر در شورش مردم بومی کنیا علیه حکومت استعماری انگلیس طی سال‌های ۱۹۵۲ (دقیقا سالی که الیزابت دوم تاج و تخت را به ارث برد) تا ۱۹۶۰، از دیگر نمونه‌های تاریخی ثبت‌شده در کارنامه سیاه ملکه الیزابت دوم است. دولت انگلیس می‌پذیرد که مردم کنیا مورد شکنجه و سایر سوءرفتارها ازسوی عناصر حکومت استعماری شده‌اند و عمیقا از سوءاستفاده‌هایی که از مردم کنیا شده متاسف است. تقریبا یک دهه پیش، ویلیام هیگ، وزیر امورخارجه وقت انگلیس درباره کشتار این کشور در کنیا تاکید کرد: «دولت انگلیس می‌پذیرد که مردم کنیا مورد شکنجه و سایر سوءرفتارها ازسوی عناصر حکومت استعماری قرار گرفته‌اند و عمیقا از سوءاستفاده‌هایی که از مردم کنیا شده متاسف است».

 

بغض مردم ایرلند نسبت‌به بریتانیا

بیش از ۲۰۰سال است که گروه‌های جمهوری‌خواه و استقلال‌طلب در ایرلند، خواستار جدایی کامل از بریتانیا هستند و در این راه، قربانیان زیادی داده‌اند. به همین مناسبت در اردیبهشت سال۱۳۹۰ و همزمان با سفر الیزابت دوم به ایرلند شمالی، تظاهرات‌ ضدسلطنتی گسترده‌ای علیه تمامیت‌خواهی لندن برگزار شد که طی آن بسیاری از استقلال‌طلبان، ازسوی سلطنت‌طلبان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.

 

کودتای ۲۸مرداد

یکی دیگر از اتفاقات ویژه در دوران حکومت ملکه الیزابت، نقش‌آفرینی انگلستان در کودتای ۲۸مرداد و برانداختن دولت دکتر مصدق و بازگرداندن محمدرضا شاه به ایران بود. با این کودتا، ملی شدن صنعت نفت به فراموشی سپرده شد و با عقد قرارداد کنسرسیوم، امتیاز نفت ایران در سلطه دول بیگانه قرار گرفت. این کودتا که با همکاری آمریکا و انگلستان و هماهنگی حکومت شاه انجام شد، به عملیات آژاکس معروف است؛ البته انگلستان پیشتر عملیات چکمه را برای برانداختن دولت مصدق طراحی کرده بود اما با لو رفتن کودتا، مصدق دستور تعطیلی سفارت انگلستان و اخراج تمام دیپلمات‌های این کشور را صادر کرد. طرح دوم در روز ۲۵مرداد قرار بود انجام شود. در نیمه‌شب روز ۲۴مرداد رمز (حالا دقیقا نیمه‌شب است) از رادیو BBC اعلام شد که این کودتا نیز کشف شد و نافرجام ماند. برخی مورخان کودتای ۲۵مرداد را پوششی برای به ثمر رساندن ۲۸مرداد می‌دانند.

 

کاهش سرمایه اجتماعی نهاد سلطنت در بریتانیا

 برخلاف غربگرایان در ایران که نهاد سلطنت در بریتانیا را نماد عقلانیت و وحدت ملی تصویر می‌کنند، این نهاد دچار ریزش سرمایه اجتماعی شدیدی در میان اقشار مختلف مردم انگلیس و سایر دول ذیل اراده بریتانیا، شده است؛ برای نمونه و براساس نتایج نظرسنجی موسسه «یوگاو» که اردیبهشت‌ماه سال گذشته منتشر شد، ۴۱درصد از جوانان بین ۱۸ تا ۲۴ساله خواستار رهبری انگلیس توسط فردی منتخب و ۳۱درصد خواستار تداوم نظام سلطنتی هستند.

 

بایکوت معترضان به ملکه

 ملکه نه‌تنها در میان اقشار مردم انگلیس بلکه در میان مردم سایر کشورها نیز چهره‌ای پرمناقشه و غیرمحبوب به حساب می‌آید. یکی از نشانه‌های مهم برای فهم جایگاه پایین ملکه در افکارعمومی، اقدامی بود که بخش فارسی رسانه جهانی بی‌بی‌سی در پوشش اخبار مرگ ملکه صورت داد. اینستاگرام بی‌بی‌سی فارسی، خبر مرگ الیزابت دوم را در حالی منتشر کرد که اجازه درج نظر در زیر این خبر را به مخاطبان خود نداد؛ اقدامی که بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی پیدا کرد.

بی‌بی‌سی فارسی که همواره کاربران فضای مجازی را به ارائه نظر تشویق می‌کند و در برنامه‌های تلویزیونی خود نیز ارتباط‌های تلفنی زیادی برقرار می‌کند تا وانمود کند که نظر مخاطب برای آن مهم است، در مواردی که منافع آن اقتضاء نکند به راحتی از این سیاست خود عدول می‌کند. این رسانه خبری سال گذشته (فروردین ۱۴۰۰) نیز در اقدامی مشابه که با واکنش‌های زیادی در فضای مجازی همراه شد، کامنت اخبار مرگ شاهزاده فیلیپ، همسر ملکه، را بست و به مخاطبانش اجازه اظهارنظر در این رابطه را نداد.


:: بازدید از این مطلب : 331
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 17 شهريور 1401

 

(!)

 روتوش زنانه سیاست ضد ایرانی غرب

 

به دنبال انتخاب «لیز تراس» به عنوان نخست‌وزیر انگلیس در بعدازظهر دوشنبه به وقت تهران، نخست وزیر رژیم موقت صهیونیستی بلافاصله پیام تبریکی برای وی ارسال کرد.

به نوشته روزنامه «یدیعوت آحارانوت» «یائیر لاپید» نخست وزیر (رژیم) اسرائیل به لیز تراس که روز دوشنبه نخست وزیر جدید انگلیس تبریک گفت و در توییتی نوشت: «به لیز تراس، دوست خوبم و دوست بزرگ اسرائیل، تبریک می‌گویم».

وی در این توییت نوشت: «ملت‌های ما متحدانی هستند که با تعهد به آزادی و چشم‌انداز مشترک برای آینده متحد شده‌اند. مشتاقانه در پی ادامه همکاری برای ارتقای این اتحاد به سطح جدید هستم».

***                               ***                             ***

روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود خود نوشت:

گفت: ملکه انگلیس بعد از ۷۰ سال سلطنت مُرد و پسر ۷۰ ساله‌اش با عنوان «‌چارلز سوم‌» جانشین او شد.

گفتم: جانشین او که فهرستی از انواع فسادها و رذالت‌ها، نظیر قتل همسر، فساد گسترده جنسی، دریافت رشوه از بن‌لادن و آل‌سعود و... را در کارنامه خود دارد!

گفت: مگر مادرش که قبل از او ملکه بود و ۷۰ سال سلطنت کرد بهتر از او بود؟! رسماً اعلام کرده‌اند که ۶ میلیارد پوند هزینه خاکسپاری اوست.

گفتم: به آن فراماسون کذایی بگو که چند هفته قبل به دروغ جیغ زده بود که حاکمیت در ایران نباید موروثی باشد و حال آنکه می‌دانست موروثی نیست. ولی حالا نه او، و نه مدعیان اصلاحات

علیه انگلیس لام تا کام حرف نمی‌زنند!

گفت: مرد حسابی! «‌لیز تراس» که چند روز پیش نخست‌وزیر انگلیس شده بود به دشمنی سرسخت با ایران و وابستگی شدید به اسرائیل شهرت دارد ولی مگر ندیدی روزنامه‌های زنجیره‌ای چه استقبالی از او کردند و چه آبی از لب و لوچه‌شان راه افتاده بود؟!

گفتم: چه عرض کنم؟ از لقمان حکیم پرسیدند ادب از که آموختی؟ گفت؛ بسه دیگه چقدر می‌پرسید؟ تا حالا چند هزار مرتبه پرسیدین و عمل نکردین!


:: بازدید از این مطلب : 285
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 10 شهريور 1401

 محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: فرض کنید با یک دوربین و ضبط صوت مخفی به تحریریه رسانه‌های ضدانقلاب فارسی زبان می‌رویم تا ببینیم سردبیر خبر، گزارش و تحلیل وقتی صبح وارد تحریریه می شود، «دستور کار» روزانه مجریان، خبرنگاران و گزارشگران را چگونه و براساس چه محورها و دستورالعمل هایی ابلاغ می‌کند؟

می‌شود حدس زد در فضای تحریریه BBC ، رادیو آمریکا ، ایران اینترنشنال و ... که من نام آنها را رسانه‌های هفت‌خط می‌نامم چه می‌گذرد؟

۱- تاب‌آوری ذهنی مردم را با دروغ‌های گوبلزی به هم بریزید و بگویید به چی فکر کنند و چگونه فکر کنند؟

سؤال یک خبرنگار؛ «به چی فکر کنند و چگونه فکر کنند» را ما تعیین می کنیم.

اما به چی فکر نکنند ، چیست که نباید به آن نزدیک شود؟

پاسخ سردبیر: مردم نباید به سه چیز فکر کنند الف: تاریخ

ب: انسان

ج : فلسفه خلقت و هستی

این سه مقوله خطرناک ، آنها را به دام تفکر پیامبران و مصلحان دینی می اندازد.

از فکر کردن به اکنون باز می‌دارد و به ابدیت می‌اندیشند . ما نباید اجازه بدهیم مردم به این سه مقوله فکر کنند.

۲- فرهنگ دینی و فرهنگ سیاسی را با دو قطبی‌های موهوم هدف بگیرید نباید مردم به وحدت و همگرایی سیاسی و اجتماعی برسند.شناخت آنها را از آنچه ، در خارج از ذهن آنها می‌گذرد مختل کنید.

۳- اختلال در دریافت‌های ذهنی مردم را از طریق دور کردن آنها از سبک زندگی دینی با «حیازدایی» کلید بزنید. مقوله زن، نوع شادی مردم، یک راه ورود به این اختلال است. سوژه رفتن زنان به ورزشگاه‌ها ، حجاب اجباری، لغو کنسرت‌ها و... کلید ورودبه مسئله اخلال در ذهنیت مردم است.

تیتر اخبار،  گزارشات و تحلیل‌های خود را روی این سوژه‌ها ببندید.

۴- ولنگاری در فضای مجازی را ترویج کنید.بحث قداست «گردش آزاد اطلاعات» به ما اجازه می‌دهد «قداست‌زدایی از دین و ارزش‌ها» را برای اعتبارزدایی رهبران مذهبی و دینی عملیاتی کنیم .هرکس در برابر این رویکرد ایستاد، بگویید ؛ آزادی از دست رفت ، آزادی بیان و قلم خدشه‌دار شد... .

مردم باید احساس خفقان کنند تا بشود جمهوری اسلامی را متهم به استبداد کرد.

بدون ترویج این احساس نمی شود مقوله «اخلال ذهنی مردم نسبت به مشروعیت نظام» را پیش برد.

تاب آوری ذهنی مردم را باید به هم ریخت برای این کار به اندازه کافی سوژه هست.

رسانه های اصلاح‌طلب در داخل کدهای آن را برایمان ارسال می‌کنند.

۵- سلبریتی‌ها را تقویت، تبلیغ و ترویج کنید هرچقدرآنها را بزرگ کنید علما و روحانیون به حاشیه رانده می‌شوند.زدن مرجعیت و مدرسان حوزه‌ها به‌ویژه علمای اخلاق وعرفان یک سیبل ثابت ماست.حیات آنها، حتی نفس‌کشیدن آنها در فضای سیاسی و اجتماعی ایران نشان می دهد دین زنده است و مردم می خواهند اخلاقی زندگی کنند.

فراموش نکنید ؛  تیتر ؛

«مردم از دین برگشته اند»

«مردم از حکومت دینی بیزار هستند»

«مردم از دخالت دین در سیاست ناراضی هستند»

دال مرکزی گفتمان غرب علیه جمهوری اسلامی است.

۶- قهرمانان ملی ، مجاهدان فی سبیل‌الله ، شهدای ۸ سال جنگ عراق علیه ایران ، شهدای مدافع حرم و ...را تخریب کنید آنها مقوّم اتحاد ملی و انسجام اسلامی و از همه مهمتر مقوّم جبهه مقاومت در منطقه هستند از هر فرصتی برای زدن آنها استفاده کنید. رهبران جنبش سبز در ایران به ما در این معرکه کمک می کنند.

۷- نباید دموکراسی در ایران پا بگیرد. نباید دولت و نهادهای قانونی نظام را پایدار و باثبات نشان دهیم. از هر خبر و گزارش و اتفاقی در ایران برای تزلزل حاکمیت باید بهره برد. چه سیل باشد؟ چه زلزله؟ و چه آتش‌سوزی و یا هر اتفاق دیگر ، فرصت را در این حوادث غنیمت بشماریم.

*

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت فرمودند:« مهمترین توفیق دولت زنده کردن امید و اعتماد در مردم است.» و نیز فرمودند:« دولت در وسط میدان مسئول خدمت رسانی است.»

رسانه های هفت خط در ادامه جنگ شناختی،‌«امید» و «اعتماد» مردم را هدف قرار داده اند. آنها رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت را در وسط میدان خدمت تحمل نمی کنند.

رئیسی با هوشمندی در حال عبور از منطقه مین گذاری شده  رسانه های هفت خط  دشمن است. باید او را در این عبور یاری کرد.


:: بازدید از این مطلب : 410
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 29 مرداد 1401

بعد از آن‌که توافق هسته‌ای میان ایران و آمریکا (و بقیه‌ی ۱+۵) بهانه‌ی هسته‌ای غربی‌ها را در مسیر برطرف شدن قرار داد، خروج یک‌جانبه‌ی آمریکا از توافق دوباره بحران جدیدی خلق کرد که آتش آن هنوز هم دامن برجام را گرفته است. یکی از آتش‌بیارهای این معرکه شخص «جان بولتون» بود؛ نشان به این نشان که کم‌تر از یک ماه بعد از روی کار آمدن او به عنوان مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ، دولت ترامپ از برجام خارج شد.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

به اذعان خود «جان بولتون» (راست)، مشاور امنیت ملی «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور سابق آمریکا، بسیاری از تصمیمات افراطی ترامپ، نتیجه‌ی اصرار او بودند. از جمله‌ی این تصمیم‌ها خروج از توافق هسته‌ای با ایران و ترور شهید سلیمانی بود. 

اعلام خروج آمریکا از برجام توسط «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور وقت این کشور، در ماه می سال ۲۰۱۸ 

بولتون همیشه به عنوان یک سیاستمدار تندرو و جنگ‌طلب مشهور بوده و به طور خاص، بارها خواستار حمله‌ی نظامی به ایران شده است. بنابراین، این‌که اخیراً در یادداشتی برای روزنامه‌ی آمریکایی وال‌استریت‌ژورنال تحت عنوان «چگونه عزم اروپا را بعد از توافق هسته‌ای ایران جزم کنیم» به دولت بایدن پیشنهادات دیپلماتیک برای حل مسئله‌ی هسته‌ای را داده، بسیار جای تعجب دارد. اگرچه بولتون قطعاً هنوز هم دلش می‌خواهد ایران را بمباران کند، اما می‌نویسد اکنون که دولت بایدن به دنبال دیپلماسی است، باید هیأتی عبری-عربی به اروپا بفرستد تا موضع آن‌ها را در قبال ایران سخت‌گیرانه‌تر کند. آن‌چه در ادامه می‌خوانید، متن یادداشت بولتون در وال‌استریت‌ژورنال است.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

بمباران برای صلح؛ طرح نیویورک‌تایمز برای مقاله‌ی جنجالی‌ای که «جان بولتون» سال ۲۰۱۵ تحت عنوان «برای جلوگیری از بمبِ ایران، ایران را بمباران کنید» در این روزنامه‌ی آمریکایی منتشر کرده بود. 

 فهرست بلند امتیازات اعطایی کاخ سفید در طول مذاکرات، وقت اضافی ایران برای پیشبرد برنامه‌های تسلیحات هسته‌ای و موشک‌های بالستیکش، و مسامحه در اجرای تحریم‌ها، آیت‌الله‌های تهران را به‌شدت جسور کرده. اگرچه اوضاع مبهم فعلی با ایده‌آل آن‌ها فاصله‌ی زیادی دارد، اما احتمال زیادی هم دارد به زندگی با همین اوضاع تا اطلاع ثانوی رضایت بدهند.

رئیس‌جمهور «بزدل»؛ بایدن «نمی‌تواند» یا «نمی‌خواهد» برجام را احیا کند؟ +فیلم

جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، اگر «بخواهد» می‌تواند با یک امضا، تحریم‌های ضدایرانی را لغو و برجام را احیا کند و هیچ مانعی پیش پایش وجود ندارد؛ همان‌طور که هیچ مانعی سر راه خروج دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، از توافق هسته‌ای فقط با یک امضا وجود نداشت 

 

با این حال، واشینگتن نباید به این اوضاع قناعت کند. آمریکا باید با تدوین راهبردهای دیپلماتیک، سایر طرف‌های غربیِ توافق اولیه (فرانسه، آلمان و بریتانیا) را با اسرائیل و کشورهای عربی، که هدف بیش‌ترین تهدید از جانب ایران هستند، همسو کند. دو دهه است متحدان خاورمیانه‌ای و اروپایی آمریکا دیدگاه‌های متضادی درباره‌ی بهترین روش برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ایِ قابل‌استفاده دارند. این شکاف، گاهی علنی بوده، گاهی نبوده، و سیاست‌های ترجیحی دو طرف نیز بعضاً تغییر کرده‌اند، اما به طور کلی اروپایی‌ها بر مذاکره تأکید کرده‌اند، در حالی که متحدان منطقه‌ای ما رویکرد سخت‌گیرانه‌تری را در پیش گرفته‌اند. جای تعجب نیست که با توجه به اختلاف‌نظرها میان دو گروه از متحدان آمریکا که بیش‌ترین نگرانی را در این زمینه دارند، ایران توانسته از این آب گل‌آلود ماهی بگیرد و هرچه بیش‌تر به ساخت سلاح‌های هسته‌ای قابل‌استفاده نزدیک شود. حل این مشکل یکی از بالاترین اولویت‌هاست.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

(از چپ) «جان بولتون» مشاور امنیت ملی وقت، «مایک پمپئو» وزیر خارجه‌ی جدید آمریکا، «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور وقت، و «مایک پنس» معاون اول وقت ترامپ، در ساختمان وزارت خارجه‌ی آمریکا در واشینگتن در تاریخ ۲ می ۲۰۱۸، پیش از برگزاری مراسم تحلیف پمپئو و شش روز قبل از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران 

توضیحاتی درباره‌ی کتاب «جان بولتون» مشاور امنیت ملی «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور سابق آمریکا، تحت عنوان «اتاقی که اتفاق آن‌جا افتاد». بخش عمده‌ای از محتوای این کتاب علیه ترامپ است. 

از آن‌جایی که مذاکرات مکرراً با شکست مواجه شده‌اند، هدف اصلی دیپلماتیک آقای بایدن باید این باشد که اروپایی‌ها را متقاعد کند موضع اقتصادی و سیاسی سخت‌گیرانه‌تری اتخاذ کنند و بپذیرند که اقدامات نظامی مخفیانه‌ی اسرائیل و دیگران علیه برنامه‌ی هسته‌ای ایران پیشاپیش آغاز شده‌اند. ممکن است حتی اقداماتِ از این‌شدیدتری نیز لازم باشد. اگر اروپایی‌ها با آمریکا موافق هستند که هسته‌ای شدن ایران غیرقابل‌قبول است، باید آمادگی آن را داشته باشند که در راستای این عقیده، دست به عمل بزنند.

 یک گام اولیه‌ی دیپلماتیک می‌تواند این باشد که آن‌هایی که در معرض مبرم‌ترین تهدید از سوی ایران هستند (هم تهدید آرمان‌های هسته‌ایش و هم به خاطر این‌که کشور اصلی حامی تروریسم در جهان است)، رهبری ارتباط با دوستان اروپایی ما را بر عهده بگیرند. می‌توان تصور کرد که هیأتی متشکل از وزرای خارجه‌ی مثلاً اسرائیل، بحرین و امارات به دیدار همتایان اروپایی خود بروند تا آن‌ها را به حضور در یک جبهه‌ی متحد علیه ایران دعوت کنند. تصور کنید چه نمایش [و تبلیغ] برجسته‌ای در پاریس، برلین و لندن می‌شود. مقصدهای این سفر می‌تواند شامل «تالین» پایتخت استونی [که در جریان جنگ جهانی دوم ابتدا توسط شوروی، سپس توسط آلمان نازی، و بعد مجدداً توسط شوروی اشغال، و بارها توسط ارتش سرخ بمباران هوایی شد] و ورشو [که آن هم در جریان جنگ جهانی دوم قربانی جنایت‌های آلمان نازی شد] باشد تا به عنوان نماد، خطرات زندگی در نزدیکی همسایگانِ متخاصم را به سایر اروپایی‌ها یادآوری کند.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

«چگونه می‌توان از توافق هسته‌ای ایران خارج شد»؛ «جان بولتون» ماه آگوست سال ۲۰۱۷ (کم‌تر از نُه ماه قبل از خروج آمریکا از برجام) در مجله‌ی آمریکایی «نشنال‌ریویو» طرحش برای خروج آمریکا از برجام را منتشر و ترامپ را به انجام این کار تشویق کرده بود (+)

‌ «در غرب تحصیل نکرده‌اند و از حمله آمریکا نمی‌ترسند»؛ بالأخره اشکال تیم مذاکره‌کننده جدید ایران معلوم شد! +عکس و فیلم

«حتی اگر برجام احیا هم بشود، با توجه به تهدید بازگشت تحریم‌های آمریکا در سال ۲۰۲۵ [در صورت روی کار آمدن یک جمهوری‌خواه] هیچ کمپانی غربی‌ای جرأت نمی‌کند یک سِنت در ایران سرمایه‌گذاری کند و هیچ بانک غربی‌ای اقدام به تأمین مالی هیچ معامله‌ای در ایران نمی‌کند. یک بار [خوردن فریبِ وعده‌ی برداشتن تحریم‌ها] کافی بود. ایرانی‌ها این را می‌دانند.» توئیت «ژرار آرو» سفیر سابق فرانسه در آمریکا 

این «جوخه‌ی پرواز» مشترک عربی-اسرائیلی، استدلال‌های قانع‌کننده‌ای فراتر از صرفاً تهدید جهانی دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را به ارمغان خواهد برد. کاخ سفید فاش کرده که ایران در آستانه‌ی فروش چندصد پهپاد با «قابلیت حمله» به روسیه است که تقریباً مطمئناً در اوکراین از آن‌ها استفاده خواهد شد. ارسال پهپاد به روسیه مطابق با همان سیاست ایران در تأمین پهپاد و موشک‌هایی برای شورشیان حوثی [انصارالله] یمن است که اغلب برای هدف قرار دادن فرودگاه‌های غیرنظامی و زیرساخت‌های نفتی عربستان و امارات استفاده می‌شوند.

فروش نفت ایران به چین نیز افزایش چشم‌گیری داشته است؛ اقدامی که مصداق دور زدن تحریم‌های آمریکایی‌ای است که در دوران آقای بایدن تضعیف شده‌اند. در مقابل، وزرای خارجه‌ی بحرین و امارات، به نمایندگی از کشورهای تولیدکننده‌ی هیدروکربن در خلیج [فارس]، می‌توانند بخشی از راه‌حل اروپا برای جبران اشتباه فاجعه‌بارشان در وابستگی بیش‌ازحد به صادرات روسیه باشند.

این وزرای خارجه همچنین می‌توانند در سفرشان تأکید کنند که توافق اولیه، بر خلاف وعده‌هایی که به جهان داده شده بود، هرگز باعث افزایش شفافیت درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران نشد. تهران تعهداتش، هم ذیل توافق ۲۰۱۵ و هم به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را نادیده گرفته است. رهبران اروپا که طرفدار دوآتشه‌ی سازمان ملل هستند، باید از انتقادات رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، از مانع‌تراشی‌های ایران به‌شدت نگران باشند. شورای حکام آژانس، ماه ژوئن، با اکثریت قاطع آرا به اتفاق‌نظر رسید که ایران را به خاطر عدم پایبندی [به تعهداتش] محکوم کند؛ تنها روسیه و چین به این اقدام رأی منفی دادند.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

«جان بولتون» (چپ) مشاور امنیت ملی وقت آمریکا، در کنار «دونالد ترامپ»، در پایگاه هوایی «عین‌الاسد» در عراق در حال گفت‌وگوی تلفنی با «عادل عبدالمهدی» نخست‌وزیر وقت این کشور 

این هیأت دیپلماتیک همچنین می‌تواند تأکید کند که ناسازگاری تهران درباره‌ی مسائل غیرهسته‌ای، در نهایت احیای توافق‌نامه‌ی ۲۰۱۵ را به شکست کشاند. درخواست حذف سپاه پاسداران ایران از فهرست سازمان‌های تروریستی خارجی واشینگتن، مطلقاً ارتباطی با مسائل هسته‌ای ندارد. سپاه پاسداران تهدیدی تروریستی برای اروپایی‌هاست؛ مثلاً حمله‌ی سال ۲۰۱۸ آن‌ها به تجمع معارضان [مجاهدین خلق که جان بولتون از حامیان پروپاقرص آن‌هاست] در پاریس که خنثی شد. آن‌چه باورکردنی نیست این‌که قانون‌گذاران بلژیکی دارند آزادی «دیپلمات» ایرانی‌ای را بررسی می‌کنند که به دست داشتن در این توطئه‌ی بمب‌گذاری محکوم شده. اصلاً چه‌بسا لازم باشد هیأت اعزامی از خاورمیانه اول در بروکسل توقف کند. علاوه بر این، سوئد (اگرچه بر مبنای مفهومِ نادرستِ «صلاحیت قضایی جهانی») اخیراً عوامل ایران را به جرم قتل اعضای همین گروه معارض در زندان، مدت کوتاهی پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، محکوم کرده است؛ یعنی به جرم اقدام تروریستی علیه هم‌وطنان خودشان.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

«جان بولتون» (دوم از چپ) در کنار «مریم رجوی» سرکرده‌ی گروهک «مجاهدین خلق» در مراسم بزرگداشت نوروز. بولتون یکی از حامیان دوآتشه‌ی منافقین است. 

 

در مورد استفاده‌ی احتمالی از زور [و نیروی نظامی] علیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران، چه کسی بهتر از یائیر لاپید، نخست‌وزیر اسرائیل، می‌تواند این پیام را ارائه دهد؟ همان‌طور که در جریان سفر [خاورمیانه‌ای] آقای بایدن هم گفت: «تنها راه برای متوقف کردن آن‌ها [ایرانی‌ها]، قرار دادن یک تهدید نظامی معتبر روی میز است.» اروپایی‌ها باید این را مستقیماً، یک‌به‌یک، در پایتخت‌های خودشان، از زبان آقای لاپید بشنوند.

دیپلماسی ضداشاعه‌ی هسته‌ایِ آمریکا درباره‌ی ایران باید بسیار گسترده‌تر باشد؛ با تحریم‌های اقتصادی بسیار شدیدتر و کمک به گروه‌های معارض مشروع برای سرنگونی آیت‌الله‌ها. تشکیل یک تیم سفریِ مشترک از وزرای خارجه‌ی اسرائیلی-عربی شروع خوبی خواهد بود.

 


:: بازدید از این مطلب : 355
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 25 مرداد 1401
به نقل از خبرنگار خبرگزاری خانه ملت، مجتبی توانگر نماینده مردم تهران در مجلس طی نامه‌ای صریح و سرگشاده به ۵ نفر از سران جریان اصلاحات (حسن خمینی، خاتمی، موسوی خوئینی‌ها، جهانگیری و عارف) ضمن درخواست از آن‌ها برای اعلام موضع شفاف در برابر بیانیه اخیر میرحسین موسوی و هتاکی وی به شهدای مدافع حرم، تاکید کرد: کسانی که در ماجرای شهادت شهید سلیمانی و تشییع تاریخی پیکر سید شهدای مدافع حرم توسط مردم نسبت به او و آن حرکت مردمی ابراز ارادت می‌کردند امروز باید ثابت کنند که آن ادعا و ابراز ارادت، سیاسی‌کارانه و مزورانه بوده یا برخاسته از اعتقادشان به انقلاب اسلامی.
 
متن کامل نامه به شرح زیر است:
 
بسمه تعالی
 
حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای سید حسن خمینی
 
حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی
 
حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمد موسوی خوئینی‌ها
 
جناب آقای دکتر اسحاق جهانگیری
 
جناب آقای دکتر محمدرضا عارف
 
سلام علیکم
 
نوشتار اخیر آقای میرحسین موسوی نقطه عطفی در حیات سیاسی جریان اصلاحات است زیرا از یک سو ادبیات نوشتار، راوی کینه و کنایه‌های تحریف‌آمیز و غیراخلاقی است و از سوی دیگر سرانجام پس از سال‌ها تظاهر به ملی‌گرایی، ماهیت ایران‌ستیز خود را آشکار کرد. او که روزگاری به هتاکان روز عاشورا لقب «مردان خداجو» داد، امروز درکنار تکفیری‌ها علیه سربازان حضرت زینب(س) با قلم، انتحار می‌کند.
 
۱۳ سال قبل در شرایطی که جامعه جهانی آماده پذیرش و نرمش در برابر خواسته به‌حق جمهوری اسلامی در مذاکرات بود و حتی آمریکایی‌ها به صورت مکتوب اعلام نرمش و انعطاف کرده بودند، با عملکرد آقای موسوی و برچسب تقلب به انتخاباتی که ۴۰میلیون ایرانی در آن مشارکت کرده بودند، به سبب شکل‌گیری یک شکاف سیاسی و اجتماعی که کشور را تا آستانه پرتگاه جنگ داخلی پیش برد، ناگهان ورق علیه ایران برگشت و موجی از تحریم‌ها و قطعنامه‌های سنگین علیه ایران تصویب شد که تاکنون گره کور آن باز نشده است. عجیب این که امروز هم در شرایطی که از یک‌سو شواهد نشان می‌دهد منطقه غرب آسیا آبستن اتفاقاتی است و محور مقاومت از پس بیش از یک دهه نبرد با تروریست‌های تکفیری آماده زورآزمایی با ماجراجویی‌های جدید اسرائیلی‌هاست و از سوی دیگر مراودات کشور با همسایگان وارد فاز جدیدی شده و حتی مسئله عادی‌سازی روابط با عربستان نیز در حال پیشرفت است و درست در زمانی که گمانه‌ها درباره به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌ای برای لغو تحریم‌ها بیش از هرزمان دیگری جدی شده تا شاید اقتصاد کشور و معیشت مردم از زیر فشار اقتصادی ناشی از این تحریم‌ها رها شود، ناگهان باز بیانیه‌ای از سوی آقای موسوی منتشر می‌شود که از یک سو ضد منافع و امنیت ملی است و از سویی مخرب انسجام و همگرایی است که در این شرایط کشور نیاز دارد تا بتواند با اتکا به آن، از برهه کنونی عبور کند؛ چیزی شبیه اتمسفر سال ۸۸ که آقای موسوی یک تنه آن را علیه منافع ملی برهم زد. 
 
برآیند تحلیلی نوشتار آقای موسوی نشان می‌دهد که او راهبردی به غایت خطرناک برای مردم شریف ایران و دلربا برای دشمنان جمهوری اسلامی را طراحی می‌کند که اقدامی ناهمسو با استیلای کانون‌های پیشرفت در نسل جدید ایران و از سوی دیگر پیوند با ویران‌طلبان ایران‌ستیز از تکفیری‌ها تا منافقین است.
 
جریان اصلاحات از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ به صورت رسمی اعلام حمایت تمام عیار نسبت به رفتار و گفتار آقای میرحسین موسوی داشته است و این روند حمایت از عملکرد وی در جریان اصلاحات، در همه این سال‌ها استمرار داشته است به نحوی که کنش‌گران سیاسی اصلاح‌طلب در کارزار رقابت سیاسی انتخابات‌های ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی، همواره خواهان رفع محدودیت‌های قانونی درباره او بوده‌اند. بنابراین در برهه کنونی که آقای میرحسین موسوی به صراحت خواهان تغییر راهبردی الگوی سیاست‌ورزی جریان اصلاحات است و آنان را به سمت رفتارهای ضدمیهنی و ضد منافع ملی راهنمایی می‌کند؛ مهم است که جامعه بداند واکنش این جریان به مواضع اخیر چهره مورد حمایت خود چیست و با او چه می‌کند؟ مسلما این نوشتار ظهور یک تناقض تاکتیکی در جریان اصلاحات نیست بلکه بزنگاهی راهبردی برای شناخت نیروهای سیاسی همسو با اصلاحات است  و قطعا تقلیل نوشتار مذکور به موضع‌گیری فردی، امری خلاف واقع است زیرا اگر به ناهنجاری‌های رفتاری آقای موسوی معتقد بودید، نباید در ادوار تاریخی گذشته، پیگیر بازگشت کنشگری آسیب‌رسان به آرمان اصلاحات می‌بودید. 
 
آقایان سیدحسن خمینی، سید محمد خاتمی، سید محمد موسوی خوئینی‌ها، اسحاق جهانگیری و محمدرضا عارف؛ محتوای موضع اخیر آقای موسوی به گونه‌ای است که اگر جریان اصلاح‌طلب، امروز با این مواضع کینه‌توزانه و ضد منافع ملی تعیین تکلیف نکند در حقیقت با خودشان تعیین تکلیف کرده و خود را مقابل مردم و انقلاب قرار داده‌اند. لذا دیگر نمی توان ادعای پرتکرار اصلاح‌طلبی در چارچوب قانون اساسی را از کسانی پذیرفت که آشکارا با مواضع ضد قانون اساسی و ضد منافع ملی آقای میرحسین موسوی تعیین تکلیف نکرده‌اند. کسانی که در ماجرای شهادت شهید سلیمانی و تشییع تاریخی پیکر سید شهدای مدافع حرم توسط مردم نسبت به او و آن حرکت مردمی ابراز ارادت می‌کردند امروز باید ثابت کنند که آن ادعا و ابراز ارادت، سیاسی‌کارانه و مزورانه بوده یا برخاسته از اعتقادشان به انقلاب اسلامی و مدافعان حرم؟
 
امیدوارم کسی در جریان اصلاحات این شرایط مهم و نقطه عطف را درک کند و یکبار برای همیشه تکلیف این جریان را با دوگانگی‌های رفتاری و گفتاری در مقابل مواضع ضد امنیت ملی و منافع مردم روشن کند.
 
والعاقبه‌للمتقین
 
مجتبی توانگر
 
نماینده مردم شریف تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس
 

:: بازدید از این مطلب : 323
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 20 مرداد 1401

انزوا، پریشان‌حالی و درماندگی سیاسی یکی از سران فتنه ۸۸، حیات سیاسی او و هوادارانش را چنان به بن‌بست کشانیده که وی در بیانیه‌ای انتحارگونه، بعد از ۱۲ سال بار دیگر به حمایت از اسرائیل و داعش پرداخته است.

یکی از سایت‌های ضدانقلاب که متعلق به هواداران میرحسین موسوی است، دیروز سه‌شنبه مطلبی را به نقل از او منتشر کرد؛ مطلبی که حاکی از مأموریت دیکته شده به میرحسین موسوی است و ساختار آن،‌ ستیز با حاکمیت، انتقادهای سخیف و ناجوانمردانه علیه گروه‌های مقاومت در یمن، سوریه و... و حمایت تمام‌قد از داعش و رژیم صهیونیستی است.

پیرمرد متوهم و رهبر فرقه فتنه ۸۸ در این بیانیه که علی‌الظاهر قرار است به‌عنوان مقدمه‌ای بر ترجمه عربی «بیانیه‌های جنبش سبز» منتشر شود، سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران را «کج‌روی»، «شوم» و «ننگین‌ترین جرائم» توصیف کرده و در بخش دیگری از آن، در ادبیاتی وقیحانه به ساحت شهدای مدافع حرم به‌ویژه سردار شهید همدانی اهانت کرده و نوشته است «آن سردار بی‌افتخار جانش در غربت به قربانی مستبدی دیگر تلف شد!»

گرچه سایت‌ها و شبکه‌های اپوزیسیون و معاند از بی‌بی‌سی فارسی و صدای آمریکا گرفته تا ایندیپندنت و اینترنشنال و... بیانیه فتنه‌گر ساده‌لوح را پوشش دادند اما ادبیات حاکم بر مطلب وهن‌آلود و سخیف میرحسین موسوی حاکی از وجود بازیگران پشت‌صحنه‌ای است که می‌خواهند از یک‌سو از فتنه‌گران استفاده ابزاری کرده و آنها را به شیپور داعش و اسرائیل در داخل بدل کنند و از سوی دیگر با رادیکالی کردن فضای سیاسی داخل، سرخوردگی عمیقی که در بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان تندرو به وجود آمده را بازسازی کنند.

حرمت‌شکنی میرحسین موسوی در عاشورای ۸۸

اشاره میرحسین موسوی به عاشورای ۸۸ در این بیانیه در حالی است که افکار عمومی، اقدام وقیحانه و بی‌شرمانه او و هوادارانش در هتک حرمت به ساحت اباعبدالله الحسین‌(ع) در آن سال را فراموش نکرده‌اند.

مرد شماره یک فرقه فتنه ۸۸، نه‌فقط برای مخالفت با انتخابات ۸۸ و یا نظام جمهوری اسلامی برخاسته بود بلکه تحت امر سرویس‌های بیگانه و به خیال محقق شدن کودتای مخملی در ایران، عناد با اصل ولایت‌فقیه و هتک حرمت ساحت اهل‌بیت‌(ع) را نشانه گرفته بود؛ عملیاتی که موجب قتل دهها نفر از شهروندان و ایراد خسارات گسترده به بیت‌المال و اموال خصوصی مردم و سلب امنیت و آرامش اجتماعی و همچنین تجری نظام سلطه و صدور قطعنامه‌های تحریمی علیه ایران شد.

دی‌ماه ۸۸، تعدادی از اراذل‌واوباش حامی میرحسین موسوی در روز عاشورای حسینی، با حرمت‌شکنی بی‌سابقه به ساحت اباعبدالله الحسین، قلب میلیون‌ها مسلمان در داخل و خارج کشور را به درد آوردند.

چند روز بعد از آن بود که موسوی با انتشار بیانیه‌ای رسماً مسئولیت حرمت‌شکنی محاربان در روز عاشورای حسینی را برعهده گرفت و حرمت‌شکنان که شعار «مرگ بر جمهوری اسلامی» و «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه» را سر می‌دادند، «مردان خداجوی» نامید.

وقتی‌که عبدالمالک ریگی هم به جنبش سبز پیوست!

میرحسین موسوی در حالی، ادبیات ناجوانمردانه‌ای را درباره شهید همدانی به‌کار می‌برد که این شهید بزرگوار آخرین سال‌های حیات خود را صرف مبارزه با داعش کرده بود و در این راه به شهادت رسید.

البته حمایت او از داعشی‌ها شاید خیلی هم تعجب‌برانگیز نبوده باشد. دی‌ماه ۸۸ بود که گروهک تروریستی جندالشیطان به سرکردگی شرور قاتل عبدالمالک ریگی در حمایت از جنبش سبز اطلاعیه‌ای صادر کرد.

در بخش‌هایی از بیانیه‌این گروه تروریستی که به امضای عبدالمالک ریگی رسیده در حمایت از فتنه‌گران داخلی آمده است: «طی چند روز اخیر بسیاری از مردم و جوانان ایران از نقاط مختلف ایران با روابط عمومی جنبش تماس گرفته و اعلام پیوستن به جنبش مقاومت نموده‌اند و آمادگی خود را برای عملیات‌های نظامی در تهران و اصفهان و مشهد و شیراز اعلام نموده‌اند.... جنبش مقاومت از احساسات پاک جوانان ایرانی تشکر و قدردانی نموده و اعلام می‌دارد که آماده همکاری کامل با همه مبارزان ایران در هر نقطه‌ای از ایران می‌باشد و همچنین جنبش آمادگی خود را برای آموزش جوانان ایرانی در زمینه‌های جنگ چریکی و بمب‌سازی و عملیات‌های انفجاری و تشکیل هسته‌های مقاومت و روش مبارزه چریکی شهری اعلام می‌دارد.»

حمایت و هواداری میرحسین موسوی و تروریست‌ها از یکدیگر

اگرچه بیشتر از یک دهه از اقدامات هنجارشکنانه و انتحاری میرحسین موسوی (در سال‌های ۸۸ و ۸۹) می‌گذرد اما بیانیه اخیر او و حمایتش از رژیم کودک‌کش اسرائیل، داعش و تروریست‌ها در ادامه همان اقدامات رادیکالی و حمایت‌های مسبوق به سابق او از تروریست‌ها ارزیابی می‌شود.

میرحسین موسوی، ۲۰ اردیبهشت ۸۹ در واکنش به خبر اعدام ۵ تروریست که هیچ ارتباطی هم به ماجرای انتخابات نداشتند، در بیانیه سراسر موهوم به حمایت از بمب‌گذاران در شهرها و حسینیه شیراز و تروریست‌های عضو انجمن پژاک پرداخت و با «حق‌جو» معرفی کردن تروریست‌ها نوشت: «چگونه است به‌صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد، ماه آگاهی و حق‌جویی پنج نفر را با حواشی تردیدبرانگیز به چوبه‌های دار می‌سپارند؟»

بر همین اساس بود که یک سال قبل‌تر از آن، یعنی مردادماه ۸۸، مسعود رجوی سرکرده گروهک منافقین طی پیامی رسماً به حمایت از میرحسین موسوی پرداخت و «هرگونه تعرض به میرحسین موسوی و خانواده و اطرافیان او از سوی نظام» را محکوم کرد!

رئیس گروهک تروریستی در بخش دیگری از این بیانیه نسبت به «امنیت و سلامت» موسوی هشدار داد و از دبیرکل و شورای امنیت سازمان ملل خواست تا نسبت به «اعزام بلادرنگ یک هیئت نظارتی» به تهران اقدام کند! حمایت تروریست‌ها از میرحسین موسوی به‌قدری مکرر، مستمر و آشکار شده بود که بیوه رجوی(مریم قجر عضدانلو ابریشمچی) چند سال بعد یعنی مردادماه ۹۳، در گفت‌وگو با شبکه العربیه اعتراف کرد که «وقتی میرحسین موسوی خواستار رد نظام آخوندی شد، ما از او حمایت کردیم!».

«ب. ح»، عضو پاریس‌نشین یک گروهک ضدانقلابی در توصیه‌ای به مخالفان جمهوری اسلامی نوشت: «مبارزه کروبی و موسوی با جمهوری اسلامی را باید مغتنم شمرد.»

در روزهایی که میرحسین موسوی حامیان خود را به تجمعات خیابانی دعوت و سعی می‌کرد بیداری اسلامی را مصادره به مطلوب کند، وزیر اطلاعات وقت رژیم صهیونیستی صراحتاً گفت که «موسوی و همسرش روح جدیدی به آزادی بخشیده‌اند».

حمایت رژیم صهیونیستی از میرحسین موسوی به‌قدری آشکارا و علنی شده بود که در واقعه آشوب ۲۵ بهمن ۸۹ که موجی از نفرت عمومی علیه سران فتنه ایجاد کرد و به حصر آنها انجامید، مسیر حرکت و شعارهای آشوبگران همزمان با دعوت سران فتنه (به‌ویژه میرحسین موسوی)، در تارنمای وزارت خارجه اسرائیل اعلام شده بود.

فتنه‌گر ساده‌لوح همان زمان در قبال شعارهای هوادارانش که علیه گفتمان حضرت امام(ره)و انقلاب بود، نه‌تنها اعلام برائت نکرد بلکه در بیانیه‌های سریالی خود از اغتشاشگران حمایت کرد.

یکی از کارشناسان رژیم صهیونیستی طی مقاله‌ای در سایت وزارت خارجه اسرائیل اعتراف کرد پروژه راهپیمایی ۲۵ بهمن ریشه اسرائیلی دارد و تأکید کرد که موسوی و کروبی اگرچه ظاهراً برای حمایت از مردم مصر درخواست مجوز راهپیمایی کرده‌اند اما قرار بود که در صورت صدور مجوز، شعارها علیه رژیم اسلامی ایران باشد و حمایت جمهوری اسلامی از آشوب‌های مصر محکوم شود!

همچنین، «تامیر پاردو» رئیس وقت سرویس جاسوسی موساد نیز در همین راستا اعلام کرد: «وظیفه اصلی ما تشکیل جنگ سرد علیه رژیم اسلامی ایران و برنامه هسته‌ای آن است.»

شایان ذکر است، پروژه تجمع غیرقانونی بهمن ۸۹ که به اعتراف خود آنها ریشه اسرائیلی داشت و در راستای تجزیه ایران و ایجاد جنگ داخلی بود، پروژه‌ای بود که بعدها به داعش سپرده شد که آن‌هم به لطف مدیریت رهبری نظام، بصیرت ملت ایران و مجاهدت سربازان حاج قاسم به شکست انجامید.

دیکته شعار «نه غزه، نه لبنان» از سوی آل‌سعود و رژیم صهیونیستی

مطالب وقیحانه میرحسین موسوی و صورت‌بندی مقابله با گروه‌های مقاومت نشان می‌دهد که سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی موساد و سیا در تهیه نسخه دیکته‌شده برای او مشارکت داشته‌اند. همان‌ها که روزی شعار «نه غزه، نه لبنان» را در پلاکاردهای اغتشاشگران نقش و زمینه را برای اعمال تحریم‌ها علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آماده کردند.

شهریور ۸۸، زمانی که گروه‌های مقاومت در غزه و لبنان با رژیم کودک کش و جنایتکار اسرائیل درگیر بودند، هواداران سران فتنه در یک راهپیمایی ساختارشکنانه، شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» را سر دادند؛ شعاری که از خارج دیکته شده بود و رسانه‌های وابسته به آل‌سعود و رژیم صهیونیستی در سرتیتر اخبار و گزارش‌های خود مستمر و مکرر به برجسته‌سازی آن می‌پرداختند تا به یکی از محوری‌ترین شعارهای فتنه‌گران تبدیل شود.

البته لازم به ذکر است که همین راهپیمایی ساختارشکنانه، موجب تجری دشمنان نظام اسلامی و چراغ سبز شبکه نیابتی غرب در داخل برای اعمال تحریم‌ها علیه ایران بود.

۱۰ روز پس ‌از این راهپیمایی، «رابرت گیتس» (رئیس سیا و وزیر دفاع در دولت بوش که به اعتبار تجربیاتش- در اتفاقی نادر و کم‌سابقه- در دولت اوباما ابقاء شد) به شبکه CNN گفت: «در حال حاضر به‌دلیل شکاف‌های عمیق در ایران، تحریم اثرگذارتر از گذشته است. ما در حال حاضر شکاف‌هایی را در ایران شاهدیم که در ۳۰ سال گذشته بی‌سابقه است. مخالفان به‌جای پیگیری رأی خود، برخی سیاست‌های کلی حاکمیت را هدف گرفته‌اند.»

روزنامه لس‌آنجلس‌تایمز مهر ۸۸ در گزارشی نوشت: «برخلاف غرور ملی ایرانی‌ها، اپوزیسیون و جنبش سبز از فشار غرب راضی است. یکی از مخالفان می‌گوید افشای وجود یک نیروگاه هسته‌ای جدید، بر فشارها خواهد افزود و همین موجبات رضایت جنبش سبز را فراهم می‌کند. اما اغلب ایرانی‌ها مخالف سازش بر سر برنامه هسته‌ای هستند؛ این یک حس ملی است که حتی قبل از انقلاب هم وجود داشته است... افرایم‌هالوی رئیس اسبق موساد می‌گوید امیدوارم با افزایش فشار غرب، نارضایتی در داخل ایران پا بگیرد.»

«جان‌هانا» از اعضای ارشد مؤسسه واشنگتن در سیاست خاور نزدیک و مشاور امنیت ملی دیک چنی (معاون جرج بوش) ۲۸ مهرماه ۱۳۸۸ یعنی یک ماه بعد از ماجراجویی فتنه‌گران در روز قدس، از ملاقات با شخصیت‌های نزدیک به سران فتنه خبر داد و به روزنامه لس‌آنجلس‌تایمز گفت: «مطمئناً پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان ایرانی در اروپا- که در میان آنها بعضی شخصیت‌های نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد، تحریم ضعیف و یا تدریجی فقط به رژیم این امکان را می‌دهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به‌صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به‌صورت واکسن»! نقل کیهان

هفت نکته در نقد بیانیه موسوی 

محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی در واکنش به بیانیه میرحسین موسوی نوشت:

۱- نقد بیانیه بیستم موسوی نوعی لگد زدن به یک مرده سیاسی است. این بیانیه آخرین میخ به تابوت اعتبار سیاسی او بود. این بیانیه، خوانشی نو از ۱۹ بیانیه کهنه موسوی است.

۲- بیانیه موسوی یک رونمایی از کارنامه آخر عمر سیاسی اش مبنی بر همگرایی با آمریکا و صهیونیسم بین‌المللی است. نقش او امتداد داعش در ایران و تخطئه بیداری اسلامی در جهان بود که در بیانیه به وضوح دیده می‌شود. دلیل حصر او همین بود که او با این بیانیه، آن را مستند کرد.

۳- از کسی که به اهانت‌ کنندگان به شعائر الهی عاشورا و حمله به مسجد و قرآن‌سوزی در عاشورای ۸۸ لقب «مردان خداجوی» داد و شرارت سیاسی منافقان، سلطنت‌طلبان، بیگانگان و ضد انقلاب را در تأیید خود و تبلیغ دروغ «تقلب»، در آخرین بیانیه خود مُهر تایید زد، نباید انتظار بازگشت داشت.

او همچنان زیر خیمه فتنه مشغول سرویس‌دهی به امپراتوری رسانه‌ای غرب است.

۴- بارها نوشته‌ام؛ تا از ارتباط تاجزاده با یحیی کیان تاج‌بخش عضو سیا و مشاور سوروس در ایران در فتنه ۸۸ پرده برداری نکنیم، نمی‌توانیم افعال و اقوال سیاسی او را تحلیل کنیم. در مورد موسوی هم تا از ارتباط او با اردشیر امیر ارجمند، عضو سیا و عضو منافقین به عنوان مشاور حقوقی او در ستاد انتخابات وی رمزگشایی نکنیم، نمی‌توانیم تحلیل کنیم موسوی تا کجا می خواهد با این ننگ ابدی ایستادگی در برابر جمهوریت و اسلامیت نظام پیش برود؟

این عربده کشی های سیاسی برای پنهان کردن رابطه ای است که از آن بوی تعفن، خیانت و جنایت استشمام می شود.

۵- کسی که در انتخابات ۸۸ قبل از پایان رأی گیری و قبل از شمارش حتی یک رأی از صندوق‌ها، خود را پیروز انتخابات اعلام کند، نشان می دهد که با جمهوریت نظام مسئله دارد. کسی که از داعش، بی‌پروا دفاع می‌کند و بر مدافعان حرم می‌تازد، از اسلام سعودی با بی‌حیایی دفاع می‌کند، با اسلامیت نظام مسئله دارد. تا این دو مسئله را حل نکند اصلاح‌طلبان را در اردوگاه اسلام آمریکایی به گروگان گرفته است. علت سکوت خاتمی، کروبی و ایضاََ مجمع روحانیون مبارز و شرکای سیاسی او همین است!

اگر از او تبرّی بجویند، یک مشکل دارند. اگر به او تولّی کنند، دو مشکل!

هیچ راه حلی برای این سه مشکل ندارند. یعنی درست همان چیزی که عباس عبدی از آن به عنوان ورود اصلاح‌طلبان در سال ۸۸ به وادی «تناقضات» یاد می‌کند. این تناقضات، اصلاح طلبان را به ورشکستگی سیاسی کشانده است.

۶- موسوی در این بیانیه به خوبی به تفسیر دو شعار اهل فتنه در سال ۸۸ پرداخته است؛

الف- انتخابات، بهانه است، اصل نظام، نشانه است.

ب- مرگ بر اصل ولایت فقیه.

این دو شعار از اتاق فکر پیروان سوروس در تهران و منافقین و ضد انقلاب بیرون آمد و موسوی ننگ حمایت از آن را با صدور بیست بیانیه پذیرفته است.

موسوی اکنون جریانی را در کشور نمایندگی می کند که مردم ایران در زیارت عاشورا همه روزه صدها بار بر آنان لعن و نفرین می‌کنند.

۷- موسوی به عنوان یکی از کسانی که جام زهر را به امام (ره) نوشاند و با استعفای رازآلودش در زمان امام (ره) یک دوره سکوت کرد. پس از آن و بعد از کارنامه فتنه ۸۸ صفحات خیانتباری به آن افزود. او این روزها که روزهای آخر عمر خود را می‌گذراند، مشغول جمع کردن هیزم برای زیست در جهنم توهمات خود در آخرت است. بیانیه بیستم وی، یک قلم هیزم درشت از دروغ، تهمت و افترا به نظام و مردم است.فقط خداست که می‌تواند او را از این جهنم برهاند.

توقع بیجا از خاتمی

محمد ایمانی تحیلگر سیاسی و فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود نوشت:

توقع بیجایی از مدعیان اصلاح طلبی است که جسارت میرحسین موسوی به شهید همدانی را محکوم کنند؛ حال آنکه همان ها در مقابل حرمت شکنی به ساحت امام حسین (ع) در عاشورای 88 خفه خون گرفتند.

اگر عمر سعد ملعون، سپاه جنایتکار یزید و عبید الله بن زیاد را "لشکر خداوند"! وانمود کرده بود، موسوی به تاسی از او، حرمت شکنان عاشورای 1388 را "مردمان خداجو خواند"!

اما خاتمی و برخی دیگر از سران اصلاح طلبان، دم فرو بستند و با حرمت شکنان همراهی کردند. "لعن الله ُأمةً قتلتْکم، و لعن اللّهُ أمةً ظلمتکم، و لعن الله أمةً سمعتْ بذلک فرضیتْ به". لعنت خدا بر آنها که این ستم بزرگ را دیدند و شنیدند و به آن راضی شدند.

امیر مومنان (ع)، بارها کسانی را که حداقل مراتب امر به معروف و نهی از منکر، و جهاد را ترک می کنند، سرزنش کرد و از جمله در حکمت 375 نهج البلاغه نهیب زد:

"من لم یعرف بقلبه معروف و لم ینکر منکرا، قُلِبَ فجُعِلَ اعلاه اسفله و اسفله اعلاه... نخستین مرحله از جهاد که باز می مانید و در آن مغلوب می شوید جهاد با دست است ، سپس جهاد با زبان و بعد جهاد با قلب. پس هرکس با قلبش معروفی را نستاید و منکری را زشت نشمارد ، دگرگون و منقلب می شود و پستی (رذیلت های) او جای بالای او (فضیلت هایش) قرار می گیرد و بالای وی جای پستی اش  می نشیند".

آن حضرت، همچنین کسانی را که از منکر اعلام بیزاری نمی کنند، "مَیِّتٌ بَینَ الأحیاءِ" خواندند؛ مرده ای میان زندگان. شاید برآمده از همین حکمت است که جناب حافظ گفت: "هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق- بر او، نمرده به فتوای من نماز کنید". از این قرار، امثال خاتمی سالهاست که سقوط کرده و مرده اند.

 

:: بازدید از این مطلب : 333
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 12 مرداد 1401

رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت


 عاشورا، حافظ و زرین‌کوب

 

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت

 

و اما کل سوگنامه

زان یار دلنوازم شکری است با شکایت

گر نکته‌دان عشقی خوش بشنو این حکایت

بی‌مزد بود و منت هر خدمتی که کردم

یا رب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت

رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی

جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

از گوشه‌ای برون‌آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم

یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست

کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم

جور از حبیب خوش‌تر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد آر خود به‌سان حافظ

قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

و  حافظ

 به یاد عشقی سراپا شکر بی شکایت، عشق حسینی ی عاشوراییان، در برابر شکر با شکایت خود می‌افتد و این فاصله را اعتراف می‌کند و آن فاصله او با عشق عاشوراییان است. فضایی کهان «رندان» عرصه عشق رندانه حقیقت هستی را می‌یافتند و به حقیقت ولایت معرفت می‌یافتند و شهید می‌شدند لب‌تشنه و بی شکایت و سراپا شکر و شوق بودند و آنان ولی شناس و حسین شناس و پاک‌بازان شکرگزار بی شکایت عرصه عشق ناب و بی‌شریک بودند، غرق توحید بی شرک. درجایی که از «ولی شناسان» اثری نمانده بود و در چشم ولی‌الله، با یک خارجی و خروج کرده بی‌مقدار و قدرت‌طلب فرقی نداشتند و اصلاً قادر به شناخت جایگاه حسین در هستی و جهان غیب نبودند. تا به آن‌کس که مایه حیات (آب)، مهر مادرش بود، آب را دریغ نکنند.


:: بازدید از این مطلب : 506
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 11 مرداد 1401

"ان لِلّه بقاعاً يحب ان يدعي فيها فيستجيب لمن دعاه و الحير منها". (1)

امام هادي(ع):«همانا براي خداوند سرزمين‌هايي است كه دوست دارد در آن عبادت شود و حائر الحسين(ع) يكي از آن سرزمين‌هاست.»(2)

مقصود از «حائر» قبر حسين بن علي(ع) است، و وقتي «حير» بگويند مقصود كربلاست. (3)

*کیفیت تدفین شهدای کربلا

امام رضا(ع):«آن كسي كه به علي بن حسين(ع) امكان داد به كربلا برود و كار پدرش را برعهده بگيرد به صاحب اين امر نيز امكان مي دهد كه به بغداد برود و كار پدرش(موسي بن جعفر(ع)) را عهده دار گردد.» (4)

آنگاه که امام سجاد(ع) در روز سيزدهم محرم سال 61 ق در اسارت زندان ابن زياد در كوفه بودند، به اذن الهي در كربلا حاضر شدند و بنی اسد را دیدند که کنار کشتگان گرد آمده و سرگردانند، نمیدانند چه کنند و کشتهها را نمیشناسند زیرا سپاه دشمن بین بدنها و سرهای مقدس جدایی انداخته بود. امام (ع) به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد و هاشمیان را از دیگران شناساندند. ناله و شیون برخاست و اشکها جاری شد و زنان بنی اسد مو پریشان کردند و سیلی به صورت زدند و بلند گریه کردند. به محل قبر آمد، کمی از خاکها را کنار زد. قبر حاضر و آماده و صندوقی شکافته آشکار شد. حضرت دستان خود را زیر کمر امام حسین(ع) گشود و گفت: بسم الله و بالله وعلى ملّه رسول الله، صدق الله و رسوله، ماشاء ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العظیم. امام به تنهایی بیآنکه بنی اسد در این کار همراهیاش کنند پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان گفت: همراه من کسی هست که یاری میکند. چون او را در قبر نهاد، صورت بر آن رگهای بریده نهاد و فرمود: «خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت. دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است. بعد از تو شب هايمان سخت و حزن هايمان طولاني است، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی. سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من، ای فرزند رسول خدا.»

و بر قبر نوشت:

«هذا قبر الحسين بن علي بن ابيطالب الذي قتلوه عطشانا غريبا.»

آنگاه همراه بني اسد به طرف علقمه و عمویش عباس(ع) رفت. خود را روی بدن مقدس او انداخت. رگهای بریدهاش را میبوسید و میگفت: پس از تو خاک بر سر دنیا! ای قمر بنیهاشم، از من سلام بر تو باد، ای شهید خدایی، رحمت و برکات الهی بر تو باد. برای او نیز قبری گشود و به تنهایی او را وارد قبر کرد، همان گونه که برای پدرش کرد و به بنی اسد فرمود: با من کسانیاند که یاریام میکنند. آری، برای بنی اسد مجالی گذاشت تا در دفن شهدای دیگر مشارکت کنند. دو جا برای آنان تعیین کرد و فرمود دو گودال کندند؛ در اوّلی بنیهاشم را و در دیگری اصحاب را قرار دادند. اما حر ریاحی را قبیلهاش بردند، به جایی که هم اینک قبر اوست همچنین نقل است بنی‌اسد راضی نشدند که پسر عم خویش - حبیب بن مظاهر - با دیگر یاران امام(ع) دفن شود از این‌رو او را در جایی جدا از دیگران و در محلی که امروز به قبر حبیب شناخته شده است دفن کردند. (5)

*مراحل ساخت، بازسازی و گسترش حائرالحسین(ع)

امام سجاد(ع) در روایتی افزون بر روایتی که کلام حضرت زینب کبری(س) را در آن نقل می کند، فرموده است: «... به درستی که خداوند متعال از بنده هایی از این امت پیمان گرفت، بنده هایی که ستمگران این امت آنها را نمی شناسند، بنده هایی که آسمانیان آنها را خوب می شناسند که اینان اعضای تکه تکه شده و بدن های به خاک و خون غلطیده را جمع آوری می کنند و به خاک می سپارند، و در این مکان پرچمی را برای قبر پدرت سرور شهیدان، به اهتزاز در می آورند که هیچ گاه اثرش محو نخواهد شد و با مرور روزها و شبها از منزلت آن کاسته نخواهد گشت، و سرداران کفر و پیروان گمراهان برای محو اثر و ویرانی آن کوشش فراوان کنند، که نتیجه ای جز آشکاری بیشتر برای این اثر و شکوه و عظمت برای این امر دربر نخواهد داشت.» (6)

 

امام حسین

همانطور که ذکر شد در روز سیزدهم محرم سال 61 ق، یعنی پس از گذشت سه روز از وقوع حماسه دردناک عاشورا، بدن های پاک امام حسین(ع) و اهل بیت و یاران با وفایش بنابر ترتیب و محل‌هایی که امام سجاد(ع) برای قبیله بنی اسد مشخص کرده بود، با همراهی خود ایشان به خاک سپرده شد و برای اولین بار بر فراز قبرها به دستور و عنایت امام سجاد(ع) شواهدی ساختند، تا اثر آنها محو نگردد.

ساخت و گسترش حائرالحسین(ع) تا کنون نیز ادامه دارد و شرح گسترده آن در این گزارش نمی گنجد، مواردی به اختصار ذکر می گردد:

• بنی اسد برفراز مزار امام حسین(ع) سقفی حصیری روی چهار ستون از تنه درخت خرما بنا کردند، و دور از انتظار نیست که مانند یا شبیه آن را بر فراز مزار ابا الفضل حضرت عباس(ع) نیز قرار داده باشند.

• در سال 65 یا 66 ق فرماندار وقت عراق که مختار ثقفی بود به محمد بن ابراهیم اشتر فرمان داد تا به کربلا برود و در آنجا مسجد و خیمه هایی اطراف قبر شریف برپا کند. آن بنا از آجر و گل ساخته شد و در اطراف دو مزار شریف روستایی بوجود آمد. به نظر می رسد بنایی که در دوران مختار ثقفی ساخته شد تا زمان سقوط حکومت امویان سال 132 ق پابرجا مانده باشد و آثار آن را هارون در سال 198ق از بین برده باشد.(7)

• هنگامی که مأمون به خلافت رسید در میان سال های 201 و 202 سیاست او ایجاب می نمود راه را برای زیارت امام حسین(ع) وتعمیرمزار شریفش هموار سازد، و در آنجا گنبدی باشکوه و آستانی مجلل بنا کرد، و رفته رفته مردم در آنجا ساکن شدند. (8)

 

امام حسین

• در سال 247 ق از طرف منتصر حاکم عباسی، بنای حرم مطهر از نو ساخته شد و توسعه یافت، همچنین برای راهنمایی زائران در آنجا میله ای بلند قرار داد و مردم را در ایام خلافت خویش به زیارت امام حسین(ع) فراخواند.

• در سال 250 ق حسن بن زید علوی ملقب به الداعی الکبیر دستور داد حرم های مطهر در نجف اشرف و کربلای معلی بازسازی شود.

• در سال 279 ق معتضد بالله عباسی دستور داد تا حرم های مطهر در کربلا را بازسازی کنند، بنابراین حاکم طبرستان محمد بن زید ملقب به الداعی الصغیر، برادر حسن بن زید، حرم مطهر را بازسازی کرد و آنجا را توسعه داد و بنای دو بارگاه مقدس در کربلا را به پایان رساند.(9)

امام حسین

• در سال 369ق عضدالدوله بویهی دستور تجدید بنای گنبد حرم امام حسین(ع) و بارگاه مبارک ایشان را داد و ضریح امام حسین(ع) را با عاج فیل ساخت و آن را با زیورآلات و پارچه های ابریشمی آراست و طاق هایی اطراف مرقد شریف بنا نمود و شهر را آباد ساخت و توسط آبراهایی مبادرت به آب رسانی به شهر کرد. در حائر مقدس چراغ هایی را برای تأمین روشنایی قرار داد و آنجا را توسط دیوارهایی بلند جدا کرد. همچنین عضد الدوله زمین هایی را برای سرمایه گذاری و تأمین مخارج دو بارگاه شریف وقف کرد و مبادرت به ساخت ساختمان ها و بازارهای اطراف نمود. به نظر می رسد اولین بنایی که بر مزار حضرت اباالفضل عباس (ع) بنا شد در سال 372ق در عهد حکومت عضدالدوله بویهی بوده است. در آن زمان برفراز قبر بنایی ساخته شد که گنبد بلندی متشکل از آجر و گچ بوده است.(10)

 

امام حسین

 

• در سال 656ق و بعد از سقوط دولت عباسیان، سید بن طاووس حسنی، سرپرستی را از میان طلاب معین کرد تا امر نظارت بر عتبات عالیات در نجف اشرف و کربلای معلی را به عهده گیرد. (11)

• در سال 707ق تعمیراتی توسط سلطان محمد خدابنده صورت گرفت. همچنین از سال 740ق تا سال 790ق تعمیراتی توسط سلطان های دولت ایلخانی که بر عراق حکمرانی کردند در کربلا انجام شد.

• در سال 914ق تا سال 930ق بازسازی مرقد مطهر توسط سلطان اسماعیل صفوی صورت پذیرفت.

• در سال 941ق، مرقد مطهر توسط پادشاه عثمانی سلیمان قانونی بازسازی شد اوهمچنین دستور داد تا اوقاف موجود در حرم مطهر ثبت و ضبط و نگهداری شود.

• در سال 982 ق شاه طهماسب مبادرت به کاشی کاری قبه امام حسین(ع) نمود. در سال 1032ق گنبد حرم حضرت عباس(ع) نیز با کاشی های رنگی توسط شاه عباس صفوی تزیین شد و صندوقی مشبک به عنوان ضریح روی قبر قرار گرفت و رواق ها و صحن محیط بر حرم نظم یافت. او همچنین تالار جلویی حرم را بنا نمود. (12)

امام حسین

 

• در سال 1042ق حرم مطهر توسط شاه صفی الدین صفوی بازسازی شد، گلدسته های حرم پی ریزی شد و چهار مناره کوچک در زاویه های سطح حرم مطهر ساخته شد. این چهار مناره در سال 1953م توسط شهردار وقت کربلای معلی عباس بلداوی، بدلایل نامعلومی تخریب شد. در سال 1055هـ.ق وزیر صفوی حسین مرعشی که از طرف سلطان صفی الدین در این منسب گماشته شده بود، اداره اوقافی را برای حرم مطهر مشخص نمود و برای آن اداره بودجه ای اختصاص داد و کارمندانی گماشت و گنبد مطهر را بازسازی کرد.

• در سال 1153ق نادر شاه افشار به همراه یکی از شاهزادگان، هدایا و مبالغ فراوانی از مال و عتیقه جات به حرم مطهر اهدا نمود و در بهبودی وضعیت دو حرم مشارکت داشت و با هزینه او دیوارهای حرم مطهر آراسته شد.

• در سال 1232ق فتحعلی شاه قاجار پس از آنکه با رهبر شیعیان، شیخ جعفر کاشف الغطاء دیدار نمود و در جریان حمله وهابیانبه بارگاه قرار گرفت، اقدام به تجدید آنچه به سرقت رفته بود نمود و گنبد شریف را بازسازی کرد و آن را با کاشی های کربلایی کاشی کاری کرد.(13)

امام حسین

 

 

*مراحل تخریب و تجاوز به حائر الحسین(ع)

کشتن و ترساندن زائران، تخریب و حمله به تأسیسات و نمادهای پاکی، ویژگی‌هایی است که عتبات عالیات کربلای معلی از زمان تأسیس و پس از پایان حماسه جاویدان دهم محرم سال 61ق و حتی زمانیکه این بارگاه های مطهر چیزی جز سنگ قبرهای معمولی نبوده است با خود به همراه داشته است. این حوادث بی شمار که به شکلی دیگر تا به اینک نیز ادامه دارد، نشانگرترس ستمگران و پیروان راههای گمراهی و ضلالت از این نمادهای عظیم که این خاک را مطهر نموده و را راه برای آزادگان روشن ساخته، است. بارگاه هایی نورانی که تجاوز به آن برابر با سرنگونی حکومت متجاوز است. همواره طاغوتیان در هر دوره و زمان در صدد از بین بردن نشانه ها و پنهان کردن این خورشید تابان با غربال ظلمشان اند و پیش از هر چیزی ستمدیدگان را بر می انگیزد تا با وجود تعداد کم و کمبود اسلحه علیه جنایتکاران قیام کنند و آنان را به به پیروزی بشارت می دهد. و شواهد تاریخی حاکی از این است که کسانی که گمان می بردند می‌توانند با انجام جرائم گوناگون نور خداوند را خاموش کنند و با این کار حکومت و سلطنت خود را پایدار سازند سخت در اشتباه غرق شدند و بیشترین نصیبشان تنها زیان و ضرر بود. این گواهی است بر گفتار حضرت زینب کبری دختر امیرالمؤمنین علیهما السلام به امام علی بن الحسین زین العابدین(ع): «پرچمی را برای پدرت به اهتزاز در خواهند آورد که هیچگاه اثر آن از بین نخواهد رفت و گذشت شبها و روزها آن را کهنه نخواهد ساخت و سردمداران کفر و پیروان ضلالت اقدام به محو و پنهان کردن این آثار خواهند کرد ولی چیزی جز تلألؤ روزافزون و آشکاری بیشتر دربر نخواهد داشت.» (14)

 

امام حسین

در ادامه به اختصار سیر تاریخی این وقایع بیان می گردد:

• در سال 146ق منصور عباسی جام خشم خود را بر علویان و آثار آنها سرازیر کرد و بر بارگاه مطهر امام حسین(ع) حمله برد و سقف و بنایی که در سال 65ق ساخته شده بود را ویران ساخت.

• در سال 193ق حاکم عباسی هارون الرشید دستور به تخریب کامل کربلا به همراه بناهای موجود بر مزار امام حسین و برادر بزرگوارش حضرت ابالفضل عباس علیهما السلام داد و زمین مزار مبارک امام علیه السلام را شخم زد و خانه های اطرافش را با خاک یکسان نمود و درخت سدری که سایبان قبر امام حسین(ع) بود را برید. هدف او از قطع این درخت این بود که زائرین زیر سایه آن ننشینند و محل قبر شریف را گم کنند. این اقدام وقیحانه مانند دیگراقدامات دیکتاتوران طول تاریخ برای از بین بردن آثار باقی مانده و جلوگیری از زیارت مردم و الهام گرفتن از آن اسوه پاک و قله وفاداری برای قیام های خود علیه ظالمان بود. هارون تمام این کارها را بوسیله والی خود در کوفه به نام موسی بن عیسی بن موسی انجام داد. (15)

• متوکل عباسی که نفرت شدیدی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام داشت، چهار مرتبه اقدام به تخریب قبر حضرت ابی عبدالله امام حسین علیه السلام نمود:

 

امام حسین

اولین بار: در سال 233ق بسبب شرکت کردن یکی از کنیزان ترانه سرای خود در زیارت شعبان و رفتن او به کربلا، به عمر بن فرج رخجی دستور داد آنچه را مأمون عباسی ساخته، تخریب کند و قبر امام حسین(ع) را محو ساخته و زمین آن را شخم زنند، او هنگامی که به آنجا رسید دستور داد تا قبرها را شخم زنند البته قبر امام حسین(ع) را شخم نزد. سپس دوستداران اهل بیت علیهم السلام با وجود آزار و اذیت اقدام به بازسازی حرم مطهر و ساختن خانه هایی در اطراف آن کردند.

دومین بار: در سال 236ق متوکل عباسی اقدام به تخریب ضریح مطهر و ملحقات حرم مطهر و کشت و زرع در زمین آنجا و تخریب خانه های اطراف کرد سپس از زیارت آنجا و دیگر عتبات عالیات جلوگیری کرد و زائران را تهدید به مجازات های سخت نمود و بین مردم جار زد: هر که را بعد از سه روز در کنار قبر ببینیم دستگیر کرده و به غل و زنجیر می کشیم. وی امر تخریب را به مردی یهودی به نام ابراهیم دیزج سپرد و او را به سمت کربلای معلی روانه ساخت تا قبر امام(ع) را محو نماید؛ دیزج بنابر دستور متوکل تنها به تخریب قبر شریف بسنده نکرد بلکه تمام خانه های شهر کربلا را ویران ساخت و آنجا را به صحرایی تبدیل نمود و شهر را زیر آب برد، اما هنگامی که به قبر رسید کسی جرأت جلو رفتن نداشت، لذا او گروهی از یهودیان را جمع کرد و قبر مطهر را با خاک یکسان نمود و زیر آب برد سپس با گذاشتن نگهبانان در راههای ورودی دستور داد هر زائری را در مسیر یافتند دستگیر کرده یا وی را کشته یا به شدت تنبیه کنند. همچنین متوکل مجازات زائرین امام حسین (ع) را برای بار اول بریدن دست، و بار دوم بریدن پا تعیین کرد.

امام حسین

ابو علی عماری می گوید: با ابراهیم دیزج ملاقات کردم و از او جزئیات حادثه را پرسیدم، او گفت: به همراه غلامان مخصوصم آنجا رفتم و قبر را کندم و بدن حسین بن علی علیه السلام را در حفره ای جدید یافتم که از او بوی مشک به مشام می رسید، حفره و بدن حسین را همانگونه رها کردم و دستور دادم تا روی آن را با خاک بپوشانند و روی آن آب ریختم و دستور دادم تا با گاو آنجا را شخم بزنند ولی گاوها پای به آنجا نگذاشتند و هرگاه به آنجا می رسیدند برمی گشتند، پس به غلامانم گفتم به خدا قسم اگر کسی سخنی از این ماجرا به زبان آورد او را خواهم کشت. به نظر می رسد که دوستداران اهل بیت علیهم السلام قبر مطهر را اینگونه به حال خود رها نکرده و با وجود فشارهای حکومت آن را بازسازی کردند.

سومین بار: در سال 237هـ.ق هنگامیکه به متوکل خبر رسید که اهل سواد در سرزمین نینوا برای زیارت بارگاه پاک امام حسین علیه السلام گرد هم می آیند و در آنجا جمعیت فراوانی جمع می شود، به یکی از سرداران خود به نام هارون معری دستور داد به همراه وزیر و ابراهیم دیزج و دیگر افراد قبر مطهر را تخریب کرده و آنجا را شخم زده و قبر امام حسین علیه السلام را محو نموده و از رفتن مردم به زیارت و تجمع در آنجا ممانعت ورزند؛ آنها نیز چنین کردند. در سال 240ق محمدبن حسین اشنانی یکی از دوستدارن اهل بیت علیهم السلام مخفیانه به همراهی یکی از عطاران به زیارت امام حسین علیه السلام شتافت، هنگامی که به موضع قبر رسیدند با وجود چاله های فراوان و شخم خوردن زمین به دنبال قبر مطهر گشت و آن را به گونه ای که صندوقچه روی قبر از جایش کنده شده و در کناری سوخته است یافت، پس آب را به آنجا سرازیر کردند تا جایی که آب دور قبر مطهر جمع شده و زمین فروکش نمود و خندقی دور آن به وجود آمد و پس از اتمام زیارت خود علامت های واضحی دور قبر مطهر قرار دادند. أشنانی وضعیت امنی آن زمان را اینگونه گزارش می کند: برای زیارت خارج شدیم در حالیکه در روز مخفی می شدیم و شبها حرکت می کردیم تا به نزدیکی‌های غاضریه رسیدیم، و از آنجا نصف شب حرکت کردیم و از بین دو سربازی که خواب بودند گذشتیم و خود را به موضع قبر رساندیم، و چون قبر مطهر بر ما مخفی بود شروع به بوییدن موضع آن کردیم و... (16)

چهارمین بار: در سال 247ق بار دیگر به متوکل خبر رسید که مردم و اهل سواد و کوفه دوباره به سمت کربلا برای زیارت بارگاه ملکوتی امام حسین(ع) روانه شده اند و جمعیت فراوانی بدین منظور گردهم آمده و کاروان بزرگی به راه افتاده است. او نیز سپاه بزرگی به همراه یکی از سرلشگرانش به سمت آنها گسیل ساخت و دستور داد بین مردم به بیزاری از زائران قبرمطهر امام علیه السلام جار بزنند و یک بار دیگر نبش قبر کرد و زمین آنجا را شخم زد و مردم را از رفتن به زیارت بازداشت و به تعقیب خاندان أبی طالب و شیعیان پرداخت و تعداد بیشماری از آنان را به قتل رساند. چهارمین اقدام متوکل برای تخریب قبر مطهر امام حسین علیه السلام مصادف بود با زیارت نیمه شعبان، همان زمانی که افراد زیادی مشتاقانه برای زیارت در کربلا حضور بعمل می آورند. این مرتبه نیز امر تخریب توسط ابراهیم دیزج انجام گرفت. جنایات متوکل و خبر تخریب قبر سبط رسول خدا صلی الله علیه و آله بین مردم پیچید و قلب مسلمانان را جریحه دار کرد و مردم بغداد ناسزاهای خود را بر دیوار می نوشتند و در شعرهایشان ناسزا می گفتند. متوکل نیز تمام اموال خزانه حرم مطهر امام حسین علیه السلام را به تاراج برد و آن را بین سربازانش تقسیم کرد و گفت: قبر نیازی به این اموال و خزانه ها ندارد. (17)

• در سال 269ق عتبات مقدس کربلا مورد هجوم و سرقت از طرف ضبة اسدی قرار گرفت. ضبة والی شهر عین التمر بود و به کربلا حمله کرد و آنجا را مورد سرقت قرار داد و ساکنینش را اسیر کرده و به قلعه عین التمر برد.

• در سال 858ق تخریب مرقد مطهر توسط علی بن فلاح یکی از شاهزادگان دولت مشعشعین در اهواز و حویزه ملقب به صاحب الضوء اللامع، که برخی او را مولا علی و ولی امر خطاب می کردند صورت گرفت. او در همان سال با اسب وارد حرم مطهر امام حسین(ع) شد و دستور داد تا صندوقچه روی قبر را ویران کنند و حرم مطهر را تبدیل به آشپزخانه ای برای پختن غذای سربازان خود کرد و بر مردم کربلا شمشیر کشید و اموال آنها و اموال دو حرم مطهر از جمله عتیقه جات گران قیمت و نادر موجود در آنجا را به تاراج برد.

 • حادثه حمله وهابیان که بنام حادثه طف دوم نیز شناخته می شود در سال 1216ق اتفاق افتاد. شرح این حادثه دلخراش اینگونه گزارش شده است: خبر نزدیک شدن وهابیان به کربلا در شام روز دوم آوریل، هنگامیکه اکثر مردم کربلا در شهر مقدس نجف درحال برگزاری مراسم زیارت روز غدیر بودند، پخش شد و ساکنین باقی مانده در شهر کربلا به سرعت اقدام به بستن دروازه های شهر کردند اما وهابیان - که تعدادشان به شش هزار پیاده و چهارهزار سواره می رسید- به اطراف شهر رسیده و خیمه زدند و سپاهشان را به سه بخش تقسیم کرده و از طریق یکی از راهها به نزدیکترین دروازه شهر حمله کردند و ستمگرانه توانستند آن را باز کنند و وارد شهر شدند. مردم شهر که غافلگیر شده بودند از شدت ترسشان سراسیمه به هر سویی می دویدند. وهابیان خشمگین به سمت حرم های مطهر حرکت کرده، شروع به تخریب و ویران کردن نمودند و درب های حرم و نرده های فلزی و آینه کاری حرم را کندند و اشیای قدیمی و هدایای پادشاهان و شاهزادگان ایرانی را به تاراج بردند. همچنین تزئینات دیوارها و طلاهای سقف، شمعدان ها، فرش های گرانبها، لوسترهای گران قیمت، درب های کنده کاری شده و غیره را تاراج کردند. افزون بر این کار نزدیک به پنجاه نفر را کنار ضریح و پانصد نفر را در صحن شریف به قتل رساندند. شهر کربلا را نیز ویران کردند و بی رحمانه به کشتار پیرمردان و کودکان و زنان و مردان و غارت خانه ها پرداختند و کسی از حمله وحشیانه آنها در امان نماند. بعضی افراد گفته اند که تعداد کشته شدگان نزدیک به هزار شهروند می رسید. (18)

• حادثه حمله نجیب پاشا، این حادثه اواخر سال 1258ق اتفاق افتاد و در آن تعداد زیادی از مردان و زنان و کودکان بدست نایب السلطنه محمد نجیب پاشا به قتل رسید. او که در بغداد به تخت و سلطنت رسیده بود دستور داد تا به کربلا حمله کنند اما ساکنان این شهر تسلیم او نشدند و زیر بار دستورات ستمگرانه او نرفتند. او به اهالی کربلا یک ماه فرصت داد تا سلاحهایشان را تسلیم کرده و حکومت عثمانی را به رسمیت بشناسند. پس از اتمام مدت مشخص شده و تغییر نکردن موضع اهالی کربلا، نجیب پاشا مجبور شد تا لشگری را به فرماندهی سعدالله پاشا روانه کربلا کند. سربازان، کربلا را سخت تحت محاصره قرار دادند و شهر را بوسیله توپ بمباران کردند. این درگیری ها دو روز به طول انجامید و تعداد کشته شدگان بالغ بر ده هزار نفر رسید که شامل تعداد بیشماری از علما و سادات بود. شیخ عبدالحسین احمد امینی در کتاب خود "شهداء الفضیلة" از افراد مورد اعتماد که شاهد حادثه بودند نقل می کند که آنها گفته اند: آنگاه که سربازان شهر را ترک کردند تعداد کشته شدگان را محاسبه کردیم و از گورکنان تحقیق به عمل آوریدم؛ تعداد کشته ها بیش از بیست هزار نفر مرد و زن و کودک بود و در هر قبر چهار نفر و پنج نفر الی ده نفر بدون غسل و کفن قرار داده می شد و روی آنها را با خاک می پوشاندند. به دنبال کشته شدگان می گشتیم بیشتر آنها در خانه ها بودند. در زیرزمین حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام که زیر رواق مطهر قرار دارد بیش از سیصد کشته بود. (19)

امام حسین

• قیام مردمی شعبان 1411ق: مردم از روشهای دیکتاتوری نظام جنایتکار حاکم که بیست و سه سال بود با خون و شمشیر بر این ملت حکومت می کردند به ستوه آمده بودند، و این اعتراضات مردمی پس از حمله صدام جنایتکار به کشور کویت در تاریخ 2/8/1990م و حمله کشورهای هم پیمان غربی با فرماندهی آمریکا در شب 17/1/1991م به سربازان عراقی که باعث پاشیده شدن و شکست و عقب نشینی آنان با پای پیاده -زیرا اکثر وسایل نقلیه سربازان در بمباران هوایی از بین رفته بود- از کشور کویت شد به شکل چشم گیری افزایش یافت. تا جایی که این جنگ نابرابر و ناحق بر روحیات تعداد زیادی از سربازان تأثیر گذاشته و آنان را از حکومت دیکتاتوری متنفر ساخت. همچنین وضعیت اقتصادی کشور و عدم وجود سرمایگذاری کافی و مدیریت نالایق و جنگهای پی در پی عامل دیگر نفرت و انزجار عمومی بود. در این جنگ بسبب هدف قرار گرفتن زیرساخت های کشور از جمله کارخانه ها و تأسیسات غیر نظامی و پالایشگاه ها و تأسیسات برق و سدها و تأسیسات آبرسانی و سیلوها از طرف نیروهای یکپارچه -متجاوز- بازتابهای فراوانی افزون بر ویرانی های حاصل از بمباران هوایی و کشتار مردم داشت تا جایی که زندگی مردم را مختل نمود و شهروندان فقیر دیگر قادر به امرار معاش روزانه خود نبودند و هیچ خدماتی مانند آب و برق به آنها نمی رسید. تمام این عوامل و جنایت های نظام دیکتاتوری قبل و بعد از جنگ انگیزه¬ی مهمی برای قیام مردمی شد و اکثر سربازان و مردم و فراریان از جنگ نابرابر در اغلب استانهای هجده گانه عراق -جز مردم دو استان که قیام نکردند و دو استان دیگر که مردم تنها در بعضی از شهرها قیام کرده بودند- قیام کردند و تمام شهرهای چهارده استان دیگر قیام کردند، کربلای معلی نیز نقش عمده ای در این قیام مردمی داشت و مانند شیر در روز سه شنبه پنجم مارس 1991م بزر قیام در آن بارور شد. اهالی کربلای معلی به مقاومت دربرابر اراذل و اوباش و سربازان باقی مانده طرفدار نظام دیکتاتوری حاکم -پس از فرار دیگر سربازان و پیوستن برخی دیگر به مردم- که نظام حاکم سربازان پراکنده خود مخصوصا گارد جمهوری خواه را برای حمله به کربلای معلی جمع آوری کرده بود پرداختند. در طول مدت مقاومت 14روزه، اهالی کربلا تمام اموال و جانهای خود را فدای کشور خود کردند و تمام تلاشهای لشگریان صدام برای ورود به شهر را بی ثمر گذاشتند، مقاومتی که درنهایت نظام حاکم را مجبور به بمباران هوایی و زمینی شدید شهر کرد، بمبارانی که تاریخ هرگز به خود ندیده بود، و علی رغم ممنوعیت پرواز در آسمان عراق پس از اخراج سربازان از کشور کویت، آمریکا به صدام اجازه داد تا برای سرکوبی مردم مقاوم از بالگردهای نظامی استفاده کند!!!

 تحلیلگران این حمایت ایالت متحده آمریکا از نظام دیکتاتوری حاکم را -باوجود جنگ با نظام- ناشی از ترس پیروزی انقلاب مردمی عراق در این قیام مردمی دانسته اند، قیامی که ممکن بود منجر به تشکیل حکومتی ضد غرب در عراق به جای صدام شود، زیرا این صدام بود که بیشترین خدمت را به آمریکا و غرب رساند و دست به تخریب و ویرانی شهرها و کشتار مردم زد و در نتیجه بزرگترین خطر را که پیشرفت عراق از نظر مادی و علمی به دست فرزندان مخلص این مرزو بوم است برای کیان صهیونيستی هم پیمان استراتژیک امریکا علاوه بر دیگر مصالح آمریکا در منطقه از بین برد.

*منابع:

1 . ابن شعبه حراني، تحف العقول عن آل الرسول، 150.
2  . ابن قولويه، كامل الزيارات، ص 273؛ كليني، الفروع من الكافي، 567.
3  . عبدالجواد كليدار، تاريخ كربلا و حائر الحسين، ترجمه محمد صدر هاشمي، 39.
4  . كليني، كافي، 1/ 384-385؛ شيخ صدوق، علل الشرايع، 1/184؛ محمد بن عمر، رجال كشي، 463؛ مجلسي، بحارالانوار، 45/169.
5  . مقرم، مقتل الحسين، 414؛ محلمد باقر ملبوني، الوقايع و الحوادث، 4/59-61؛ مسعودي، مروج الذهب، 3/63.
6  .  ابن قولویه، 444؛ مجلسی، 45/179-180.
7 . عبدالامیر قریشی، تاریخ العتبة العباسیة المقدسة، باب اول،  نک: تاریخ طبری، 5/96.
8 . قریشی، بابا اول؛ دانشنامه عتبات، 8/258.
9 . کلیدار، 168.
10 . قریشی، 171-172؛ کرباسی، محمد صادق، دائرةالمعارف الحسینیة، 1/297؛ آل طعمه، سلمان هادی، تراث کربلا، 62.
11  . کلیدار، 183-184.
12 . همان، 186؛ کرباسی، 2/39-47.
13. برای اطلاع بیشتر از 90روند ساخت و توسعه حرمین نک: قریشی، باب اول کتاب؛ کرباسی، جلد 1 و 2 دائرة المعارف؛ کلیدار، 35-50.
14 . ابن قولویه، 266.
15. آل طعمه، 18-34.
16 . برای روایت اشنانی نک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، 346.
17  . برای اطلاع از جنایات منوکل عباسی نک: تاریخ طبری، 14/6036؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة فی تاریخ، 10/315؛ ابوالفرج اصفهانی، 395.
18 . کلیدار، 174، هدایت، رضاقلی خان، روضة الصفای ناصری، 381-382.
19 . کلیدار، 175-176.


:: بازدید از این مطلب : 357
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 8 مرداد 1401

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس‌جمهور روسیه، ناتو را موجودی خطرناک خواندند که اگر راه مقابلش باز باشد، حد و مرزی نمی‌شناسد و چنانچه روسیه در قضیه اوکراین، ابتکار عمل را به دست نمی‌گرفت، طرف مقابل با ابتکار خود، موجب وقوع جنگ می‌شد و مدتی بعد به بهانه کریمه، همین جنگ را به راه می‌انداخت.
این بیانات رهبری بازتاب زیادی داشت و در حالی‌که در درون خود بخش مهمی از منطق این تأیید را به همراه داشت، با نادیده انگاشتن این منطق، مورد هجمه و حمله افراد و گروه‌های مختلف، ولی همسو قرار گرفت؛ از رسانه‌های متعلق به نظام سلطه تا پیاده‌نظام فارسی زبان آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی و برخی چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای اصلاح‌طلب.
نکته طنز ماجرا این بود که بسیاری از رسانه‌ها و مهره‌های شاخص متعلق به غرب که در ضدیت کامل با اسلام و مسلمانان قرار داشته و مأموریت پروپاگاندای مستمر علیه ایران و محور مقاومت را بر عهده دارند، نگران وجه دینی و اسلامی این سخنان شده و با القای مغایرت آن با نگاه اسلامی، فریاد وااسلاما سر دادند! در این باره به برخی نکات می‌توان اشاره کرد:
۱. سخنان رهبر انقلاب در این دیدار همان‌گونه که مورد اشاره قرار دادند مبتنی بر یک نگاه کلان راهبردی به مسائل جهانی است. اینکه هندسه جهانی قدرت در حال به هم خوردن است، دیگر ادعای استراتژیست‌های غیرغربی و ذی‌نفع این ادعا نیست، بلکه بسیاری از استراتژیست‌ها و سیاسیون غربی و امریکایی بر آن صحه گذاشته‌اند. قدرت امریکا هم در عرصه بین‌المللی و هم در عرصه داخلی در حال افول است و این را خود امریکایی‌ها از حداقل دو دهه قبل متوجه شده‌اند و تاکنون برای جلوگیری از این روند تلاش زیادی کرده‌اند، به خصوص برای مهار ایران، چین و روسیه به عنوان قدرتمند‌ترین مخالفان نظم تک‌قطبی و پیشران‌های روند افول امریکا. از طرفی همزمان با افول امریکا، مخالفان یکه‌تازی امریکا و جهان تک‌قطبی نیز توانسته‌اند بر قدرت خود اضافه کنند و در این میان، ایران به صورتی کاملاً هوشمندانه و با نگرشی راهبردی توانسته ضمن خنثی‌سازی تهاجم ترکیبی همه‌جانبه دشمن علیه خود، برنامه‌های هژمونیک غرب و امریکا را در منطقه که با به کارگیری جریانات تکفیری علیه ایران و محور مقاومت در حال انجام بود به شکست بکشاند. آخرین مورد این تلاش‌ها برای تداوم هژمونی جهانی امریکا، برنامه‌ریزی ناتو به رهبری امریکا برای حمله به کریمه و الحاق اوکراین به این پیمان خطرناک بود که در صورت رخداد آن، علاوه بر تبعات شدید امنیتی- نظامی برای روسیه، راه را برای تداوم گسترش این موجودیت پلید به شرق باز و اعتماد به نفس زیادی برای اقدامات آینده آن علیه ملل مستقل، چون ایران فراهم می‌کرد. این واقعیت‌های میدانی نشان می‌دهد که «ابتکار عمل» ذکر شده چقدر دقیق و حاوی نگرش راهبردی و آینده‌نگرانه بوده است.
۲. برای رفع نگرانی غربی‌ها و پیاده‌نظام فارس‌زبان آن از زیر پا گذاشته شدن آموزه‌های اسلامی در پی تأیید این ابتکار عمل از سوی رهبری و رفع دغدغه آنان نسبت به اسلام باید گفت که از نظر شرعی، هرگاه خطری جامعه اسلامی را تهدید کند ولو در آینده نزدیک، فقه برای «دفاع مشروع» از کیان اسلامی و مسلمانان حتی همکاری فرد مسلمان با سلطان جائر بدون اذن، ولی را جایز دانسته و جهاد دفاعی را با شرایطی تجویز کرده است! در حالی که در این فقره، علاوه بر اینکه شخص پوتین را نمی‌توان مصداق سلطان جائر ذکر شده دانست، خود، ولی فقیه به عنوان رهبر اسلامی، این راهبرد دفاعی را برای مستحکم‌تر نمودن سدی در برابر پیشروی دشمن و تضعیف آنان تعیین کرده است. از طرفی یکی دیگر از مبانی شرعی «دفاع مشروع» در فقه اسلامی، قاعده‌ای به نام «تترس» است که طبق این قاعده در شرایط جنگی، هرگاه برای حفظ جان انسان‌های به مراتب بیشتر که در معـرض خطـر قطعـی یـا قریـب‌الوقـوع هستند نیاز باشد که جـان انسـان‌هـای کمتری در خطر بیفتد، عقلاً و شرعاً می‌توان جان انسان‌های کمتر را اگرچه مسلمان باشـند بـه خطـر انداخت. طبق این قاعده که فارغ از بعد فقهی آن، جنبه کاملاً عقلانی دارد، می‌توان برای دفاع از مسلمانان و مستضعفان عالم از شرارت‌های برنامه‌ریزی شده دشمنان بشریت به دفاع مشروع و بازدارنده دست زد، ولو در این دفاع جان عده‌ای معدود به خطر بیفتد.
وجه فراسرزمینی دفاع بازدارنده از مسلمانان و کیان اسلامی در سرزمین دشمن یا سرزمین ثالثی که پایگاه دشمن شده است نیز در متون دینی آمده که یک مورد مشهور آن به روشنی در کلام امام علی علیه‌السلام بیان شده است: «به خدا سوگند هر ملتی که درون خانه خود مورد هجوم قرار گیرد، ذلیل خواهد شد.»
تجربه تاریخ دور و معاصر، این حقیقت را به روشنی نشان می‌دهد که موجودیت پلیدی به نام ناتو به رهبری امریکا صرفاً برای جلسه گذاشتن و بیانیه دادن تشکیل نشده و برای آینده بشریت و علیه کشور‌های اسلامی و مسلمانان برنامه‌های شومی در سر دارد و اگر فقط همین یک روایت را نیز مبنا قرار دهیم، لازم است همین امروز در هر نقطه‌ای که امکانش است افسار این ارتش تجهیزشده سلطه‌گر کشیده شود.
قابل ذکر است که نویسنده این سطور ادعایی در فقه ندارد و ذکر این موارد صرفاً برای اشاره به برخی ابعاد شرعی این نگاه، برای آگاه‌سازی عده معدودی است که با حسن نیت، این سخنان مغرضانه را باور می‌کنند و نیز برای راحت شدن خیال بزرگ‌ترین دشمنان اسلام است که در این مورد شدیداً دغدغه اسلام پیدا کرده‌اند! البته روشن است که این سطح از دغدغه‌مندی نسبت به اسلام و زیر پا گذاشته شدن آموزه‌های آن توسط پیاده‌نظام دشمن، نه از سر علاقه به اسلام که با نیت تکرار قرآن‌های به نیزه شده در برابر، ولی فقیه به عنوان نایب حاضر امام غایب با هدف تداوم هژمونی دشمنان و سلطه آتی آنان برای نابودی اسلام و کیان اسلامی است. باور به صدق و دغدغه‌مندی و دلسوزی نسبت به اسلام و زیر پا گذاشته شدن آن در این فقره، از طرف کسانی که نسبت به برخورد با عریان‌نمایی و بی‌حجابی شدیداً مخالفت می‌کنند و پیاده‌نظام آنان صبح تا شب در حال نقش‌آفرینی در عرصه ضدیت با احکام روشن اسلامی هستند، بلاهت خاصی می‌خواهد!
۳. جمهوری اسلامی ایران برای «دفاع مشروع» از جان مردم خود و سایر مردم منطقه و مستضعفین عالم همواره به صورت فعال عمل کرده و در این باره مسامحه به خرج نداده و با کسی تعارف نکرده است و یکی از روشن‌ترین آن‌ها دفع شر جریان هدایت‌شده تکفیری از سر ملل منطقه و پیشگیری از افتادن این آتش بر جان ملت ایران بوده که با بذل جان شماری از بهترین جوانان ایران محقق شد. امروز نیز این «دفاع مشروع» ادامه دارد و وارد فاز جدید شده است و همانگونه که چندی پیش فرمان تهاجم ترکیبی علیه تهاجم ترکیبی دشمن صادر شد، امروز نیز «دفاع مشروع و پیش‌دستانه» در حال پیگیری است که ضمن تلاش برای خنثی‌سازی برنامه‌های شوم دشمن، به تقویت روند تضعیف بین‌المللی نظام سلطه و استقرار نظم جدید جهانی کمک خواهد کرد. نظمی جدید در جهانی چند قطبی که در آن اثری از هژمونی سلطه‌جویانه مسلط امریکا نیست و جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت یک قطب مؤثر جهانی بوده و نقشی اساسی در مناسبات جهانی ایفا خواهد کرد و این همان راز دغدغه‌مندی امروز بزرگ‌ترین دشمنان اسلام و بشریت نسبت به زیر پا گذاشته شدن آموزه‌های اسلام در این موضوع است!

 

منبع: روزنامه جوان

 
 

:: بازدید از این مطلب : 338
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 8 مرداد 1401
عاشورا، قیام عدالت‌خواهان
مگر نه آن است که دستور آموزنده «کُلُّ یَومٍ عاشُورا و کُلُّ أَرضٍ کَربَلا» باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالت‌خواهان، با عددی قلیل و ایمان و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ‌نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی است در هر روز و در هر سرزمین. (16/6/58)
* * *
سیدالشهدا سلام‌الله علیه وقتی می‌بیند یک حاکم ظالمی، جائری، در بین مردم دارد حکومت می‌کند، تصریح می‌کند حضرت که اگر کسی ببیند که یک حاکم جائری در بین مردم حکومت می‌کند، ظلم دارد به مردم می‌کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند هر قدر که می‌تواند؛ با چند نفر، با چندین نفر، که در مقابل آن لشکر و بساط، هیچ نبود. لکن تکلیف اینطور می‌دانست که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علم یزید را بخواباند و همین‌طور هم کرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد در راه، برای اسلام. مگر خون ما رنگین‌تر از خون سیدالشهداست؟ ما چرا بترسیم از اینکه خون‌ بدهیم یا از اینکه جان می‌دهیم؟ آنها هم در برابر سلطان جائری که می‌گفت مسلمانم، مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود؛ اگر بهتر نبود، بدتر نبود، لکن چون با ملت آنطور می‌کرد و مردی بود متعدی و ظالم، و ملت را می‌خواست زیر بار اطاعت خودش بی‌جهت ببرد، سیدالشهدا لازم می‌بیند که سلطان جائر را سراغش برود ولو اینکه جان بدهد. همین است سیره انبیا؛ همین بوده است که اگر چنانچه یک سلطانی جائر بر مردم حکومت می‌خواهد بکند بایستید در مقابلش، و به هر چه، به هر جا می‌خواهد منتهی بشود، باید برویم سراغش و نهی از منکرش و امر به معروفش کنیم و بکشیم او را پایین از این تخت باطل. پس ما مبالاتی نداریم در اینکه کشته می‌دهیم، کشته بدهیم؛ البته باید هم بدهیم. (3/8/57)

:: بازدید از این مطلب : 354
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 4 مرداد 1401

 

اسپاسم روده علائمی مثل نفخ و یبوست دارد که می‌تواند دلایلی مثل عوامل روحی و هیجانی یا بیماری‌های التهابی داشته باشد اما با روش‌های مختلف می‌شود آن را تسکین داد.

 


 


:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 3 مرداد 1401

 

آنچه مردم باید درباره نقش رهبری در تصمیمات دولت‌ها بدانند

محسن هاشمی‌رفسنجانی، فرزند ارشد مرحوم هاشمی طی یادداشتی در شماره سه‌شنبه گذشته روزنامه اعتماد در واکنش به مفهوم مورد اقتراح "بانیان وضع موجود" نوشته است:

"استفاده‌کنندگان این اصطلاح تخریبی، متوجه نیستند که در نظام ولایت فقیه اکثر راهبردهای کلان و کلیدی در امور مختلف از جمله روابط خارجی، فرهنگ، اجتماع و اقتصاد، امنیت و... در دست دولت نیست. عبور کنیم و به سبک دیگری به مساله نگاه کنیم. نمی‌توان وضع موجود را که حاصل 44 سال جمهوری اسلامی و نظام حکومت دینی است از ولایت فقیه جدا دانست و طبیعتا در ساختاری که در راس آن ولی فقیه قرار دارد، بیشترین تاثیرگذاری را در راهبردهای حاکمیت و عملکرد مسوولان مربوط به مقام رهبری است."[4]

 

*ما برادرانه به آقای هاشمی عرض می‌کنیم که سفیدسازی یا حمایت سیاسی یا تلاش برای بلاگردانی از رفقا هرگز ارزش ناجوانمردی را ندارد.

خاصّه ناجوانمردی از طرف کسی یا کسانی که قاتق نانشان را در ساحت نظام اسلامی خورده‌اند و اصول و فروع و ساختارهای آنرا بهتر از هر کس دیگری می‌شناسند.

"مقصرتراشی از رهبری نظام" یک پروژه دیرینه است که هر بار و به هر بهانه‌ای از سوی "قبیله ناکارآمدان" مورد احتجاج قرار می‌گیرد و البته به یمن بصیرت مردم هم راه به جایی نمی‌برد!

آقای هاشمی باید به مردم می‌گفت که بیش از 90 درصد بودجه و اجرائیات کشور صراحتا در اختیار رئیس جمهور و در ید قدرت اوست.

او باید به مردم می‌گفت که مسئولیت ولی فقیه به جز در 2 حوزه امنیت و دین؛ در سایر حوزه‌ها غیر مستقیم است و رهبری صرفا مکلف به "مهندسی سازه نظام" است نه دست بردن در انتخاب مردم!

هاشمی باید به مردم می‌گفت که اگر قرار است تصمیم‌ها با رهبری باشد پس چه حاجت به انتخابات؟

و اگر رهبری همه کاره کشور است پس اینهمه تفاوت در مانیفست و اجرائیات و کارنامه در دولت‌های هاشمی و احمدی‌نژاد و خاتمی و روحانی و رئیسی از چه نشأت می‌گیرد؟

و این یک ناجوانمردی آشکار است که هاشمی از این حقایق با مردم محاکات نکرده است.

و اما سخنی با مردم...

همه باید بدانند که پروژه نرمالیزاسیون در دولتین هاشمی رفسنجانی خواسته شخص هاشمی بود نه خواسته رهبری. کما اینکه اسناد مخالفت رهبری با اشرافی گری، با ریاضت اقتصادی و... موجود است.

  پروژه‌های دولت اصلاحات اعم از جامعه مدنی، مردمسالاری و آزادی صراحتا با تأکیدات رهبری بر مدینة‌النبی، هشدار برای شبیخون فرهنگی و مردمسالاری اسلامی مغایر بود.

  آنچه احمدی‌نژاد تحت عنوان اعتقاد به امام زمان و کار جهادی و مذاکره با آمریکا می‌خواست دقیقا بر خلاف چیزی بود که رهبری نظام برای مردم و ساحت عقلانیت تعریف کردند.

و برجام خواسته و اصرار شخص روحانی و اذناب او بود نه خواسته رهبری نظام. همانطور که اقدام نابجای مذاکره مستقیم با آمریکا و رها کردن امر مهم نظارت بر بازار و خفیف کردن قدرت نظامی کشور از سوی ظریف؛ هیچیک با تأکیدات و راهبردهای رهبر معظم انقلاب همسو و هم‌خوان نبودند.

مع‌الوصف تجربه 30 ساله از این خاصّه‌خوانی نشان می‌دهد که تقریبا همه این رؤسای جمهور با عنایت به رأی مردم و بسط ید وسیعی که داشته‌اند؛ امورات خود را دقیقا طبق خواسته‌ها و اصرارهای خود به پیش برده‌اند و رهبر معظم انقلاب نیز جز معدود مواردی که پای حفظ کیان و سازه نظام در میان بوده؛ اغلب ورود مستقیمی به این خواسته‌ها نداشته‌اند، برخی را با سخنرانی و موعظه در نزد مردم روشن‌سازی کرده‌اند و بخشی را نیز به دلیل ماهیت مسئولیت‌های رهبری و مسئولیت‌های رئیس‌جمهور به اختیار عمل دولت گذاشته‌اند.

اینکه محسن هاشمی علیرغم اینکه در تجربه زیسته 30 سال اخیر یک حضور اجرایی داشته و از نزدیک شاهد حقایق پیش گفته بوده اما امروز مثل یک فرد بی‌اطلاع و عوام درباره حقایق سیاسی ایران نظر می‌دهد جای تأسف دارد و از شوربختی‌های جامعه ماست.

که به قول سعدی علیه‌الرحمه:

"از دشمنان برند شکایت به دوستان

چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم"؟!

واین ماجرا سر دراز دارد، بخوانیم

سعید حجاریان، اخیراً در بخشی از یک نامه سرگشاده که با محتوای دستگیری مصطفی تاجزاده،‌ خطاب به دبیر شورایعالی امنیت ملی نگاشته، آورده است:

"حتماً با اصطلاح «ناتوی فرهنگی» نیز آشنایی دارید و قطعاً واقف هستید «ناتو» یک پیمان نظامی میان امریکا و شماری دیگر از کشورهاست که در برابر بلوک شرق برقرار شد. لفظ «ناتو» متأسفانه از مقطعی به حوزه فرهنگ راه یافت و اصطلاح نادرست «ناتوی فرهنگی» به قصد قطبی‌سازی این فضا وضع شد. در حالی‌که نه خبری از «ناتوی فرهنگی» بود و نه «ورشوی فرهنگی»!"[1]

 

*ناراحتی حجاریان از دستگیری رفیق گرمابه و گلستانش کاملا قابل درک است.

بماند که حجاریان خود بهتر از همه می‌داند که تاجزاده تا آنجا تند بود که حتی سعید هم با برخی تئوری‌های مصطفی همراهی نمی‌کرد. (مثل ماجرای مخالفت با تز تاجزاده مبنی بر اصلاحات ساختاری!)

مفهوم عقلانی و فلسفی "ناتوی فرهنگی" را رهبر معظم انقلاب اسلامی در دهه 80 و در تشریح تهاجمات و شبیخون فرهنگی غرب مورد اشاره قرار داده‌اند.

یک معنای کاملا فلسفی در اشاره به صف‌آرایی رسانه‌ای و فرهنگی جهان سلطه علیه ملت‌های آزاد و در صدر آنها علیه ایران و انقلاب اسلامی که مثل یک اژدهای هفت سر، ابزارآلات مختلف رسانه‌ای و غیر رسانه‌ای را برای تأثیرگذاری در باورهای هویتی مردم به کار می‌گیرد.

روشن نیست کدام بخش از این توصیف عقلانی و اصولی که هرچه می‌گذرد بر اتقان آن نیز بیشتر افزوده می‌شود؛ مورد طعن و کینه آقای حجاریان واقع شده و اساسا حجاریان در کدام بخش این مفهوم منطقی و عبارت پیشانی آن توانسته به کشف یک نقض نائل آید؟

هرچه هست  چیزی خارج از گپ و گفت‌های طنزآمیز توییتری نیست! همان طنزهایی که می‌گویند دوئت تاجزاده و حجاریان مایلند هرچه می‌بینند و می‌شنوند را با الصاق یک نقص مواجه کنند و سپس به مقصرتراشی از رهبری مظلوم نظام بپردازند.

گفتنیست، مقام معظم رهبری طی یک سخنرانی در سال 85 پیرامون مفهوم ناتوی فرهنگی فرمودند:

"سررشته‌ی همین تحولات منفی در سطح بین المللی، در دست کسانی باشد که آنها به وسیله ی این تحولات می خواهند اهداف خودشان را - که یا زر است یا زور - تأمین کنند و برای آنها چیزی به نام هویت ملتها اصلاً ارزش ندارد؛ که متأسفانه این در صد سال، صد و پنجاه سال اخیر، در دنیا اتفاق افتاده است؛ یعنی تحولات کشورهای آسیایی و آفریقایی و امریکای لاتین در دام طراحی باندهای قدرت بین المللی افتاده است و طراح اینها صهیونیست و سرمایه داران بین المللی بوده اند. برای اینها آنچه مهم بوده، کسب قدرت سیاسی است که بتوانند در کشورها و دولتهای اروپایی و غیره نفوذ کنند و قدرت سیاسی را در دست بگیرند و پول کسب کنند و این کمپانیها، سرمایه های عظیم، کارتلها و تراستها را به وجود آورند. هدف این بوده است؛ آن وقت اگر اقتضاء می کرده است که اخلاق جنسی ملتها را خراب کنند، راحت می کردند؛ مصرف گرایی را در بین آنها ترویج کنند، به راحتی این کار را انجام می دادند؛ بی اعتنایی به هویتهای ملی و مبانیِ فرهنگی را در آنها ترویج کنند، این کار را می کردند. اینها، اهداف کلان آنها بوده است که تصویر می کردند. آن وقت همیشه لشگری هم از امکانات فرهنگی و رسانه ای و روزنامه های فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات در مشت اینها بوده است، که اینها امروز یواش یواش دارد پخش می شود و من پریروز در روزنامه - البته سه، چهار ماه قبل از این، من مقاله اش را دیده بودم - گزارشی از تشکیلِ «ناتوی فرهنگی» را خواندم. یعنی در مقابل پیمان ناتو که امریکاییها در اروپا به عنوان مقابله ی با شوروی سابق یک مجموعه ی مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاور میانه و آسیا و غیره از آن استفاده می کردند، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آورده اند. این، بسیار چیز خطرناکی است. البته حالا هم نیست؛ سالهاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه ی زنجیره ی به هم پیوسته ی رسانه های گوناگون - که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره ها و تلویزیونها و رادیوها - در جهت مشخصی حرکت می کنند تا سررشته ی تحولات جوامع را به عهده بگیرند؛ حالا که دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است.


:: بازدید از این مطلب : 269
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 2 مرداد 1401

محجبه های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟

بیست و هشتم تیرماه سال ۱۳۵۸ هم‌زمان با سالگرد کودتای آمریکایی‌ها علیه مصدق، روزنامه کیهان در یادداشتی به تلاش اعضای جبهه ملی برای راه انداختن یک تظاهرات ضد حجاب واکنش نشان داده و نوشت که اگر فردی واقعاً ادعای مبارزه با آمریکا را دارد، نباید علیه حجاب در جامعه واکنش منفی نشان دهد. در ادامه این مقاله آمده بود که چنان‌چه مردم ایران به پوشش اسلامی با محتوای مکتبی برگردند، در حقیقت یک پایگاه ضد امپریالیستی را به دست آورده‌اند. این مقاله به قلم زهرا رهنورد منتشر شده بود.

اما ۳۸ سال پس از به نگارش درآمدن این یادداشت توسط همسر نخست‌وزیر سابق در دفاع از کرامت و عفت عمومی، او در نقش دیگری ظاهر می‌شود. در یک ماجرای جنجالی گفته شد که رهنورد با ارسال پاکت پستی همراه با مقدار قابل‌توجهی تراول‌چک برای یکی از عوامل سر شبکه کشف حجاب در تهران از او حمایت کرده است. براساس مطالب منتشره در شبکه‌های اجتماعی، رهنورد همراه با پاکت پول در یادداشتی کوتاه از اقدام دختران کشف‌حجاب کرده و برهم زدن امنیت اجتماعی حمایت کرده بود.

البته ماجرای ارسال بسته‌های پول توسط سران فتنه برای برخی عوامل میدانی در شبکه اباحه‌گری خیلی زود لو رفت. یکی از افرادی که باواسطه قرار بود پاکت پول را دریافت کند، از مبلغ واریزی اظهار نارضایتی کرده و همین موضوع باعث شد تا بسیاری از داستان باخبر شوند. مصطفی تاج‌زاده عضو ارشد حزب چپ‌گرا و منحله سازمان مجاهدین انقلاب برای رفع‌ورجوع این افتضاح سیاسی بزرگ خودش را قربانی کرده و اعلام کرد که این پول باواسطه او به دختران خیابانی منتقل‌شده و رهنورد از مبلغ آن خبر نداشته است.

این اتفاق باعث شد که پشت پرده بر سر چوب زدن روسری توسط برخی افراد ناشناس در خیابان افشاشده و رد پای یک گروه سیاسی، چند سفارتخانه اروپایی، یک سرویس اطلاعاتی غربی و برخی از سران فتنه در آن ماجرا آشکار شود. بعدها دادستان وقت تهران اعلام کرد که ویدا موحد یکی از اعضای شبکه دختران خیابانی مشکل روانی داشته و برخی افراد از او برای اجرای طرح تجاهر به فساد سوءاستفاده کرده‌اند.

پروژه آمریکایی موسوم به دختران خیابان انقلاب پس از شناسایی سر شبکه‌های آن در داخل و خارج از کشور متلاشی شده و گرداننده کمپین آن در شبکه‌های اجتماعی اعتراف کرد که هدفش از کشف حجاب در خیابان آن بوده است که براندازی نظام را پیش ببرد، البته در آن زمان همکاری فتنه گران سال ۸۸ با پروژه اجتماعی سازمان سیا خیلی خوب مورد تحلیل و ارزیابی قرار نگرفت!

پشت پرده عملیات اسلام زدایی «شبکه اسخاکه» در ایران/ محجبه‌های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟ + تصاویر

پشت پرده عملیات اسلام زدایی «شبکه اسخاکه» در ایران/ محجبه‌های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟ + تصاویر

 

احیای دوباره یک کارزار شکست‌خورده

در اسناد باقی‌مانده از هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا یک ایمیل جالب‌توجه خودنمایی می‌کند، در این ایمیل‌های فوق محرمانه آمده است که وزیر خارج آمریکا از منشی خود خواسته تا پس از شکست سبزها (فتنه‌گران) روزنه‌ای دوباره برای ارتباط با طبقه متوسط شهری در ایران پیدا کند. چند ماه پس از ارسال این ایمیل، دستور وزیر خارجه اوباما اجرایی شده و در شهر کلن آلمان نشستی با موضوع مسائل اجتماعی در ایران با تمرکز روی زنان برگزار می‌شود. این جلسه علاوه بر دو ضدانقلاب یک میهمان جالب‌توجه نیز دارد.

سهراب رزاقی مدیر سابق در وزارت کشور دولت اصلاحات در یکی از پنل‌های این نشست پشت تریبون آمده و می‌گوید: باید چهره سنتی جامعه مدنی در ایران را تغییر داد تا وجهه رهایی‌بخش پیدا کند. درباره وجه رهایی‌بخش جامعه مدنی رزاقی این‌گونه توضیح می‌دهد که در این وجه به جامعه مدنی به‌مثابه یک نیروی اجتماعی و حامل تغییر برای ایجاد جامعه مبتنی بر عدالت بدون تبعیض و خشونت نگریسته می‌شود.

سهراب رزاقی در ادامه به مهم‌ترین فراز از بحث خود در اجتماعی کردن محفل‌های روشن‌فکری پرداخته و می‌گوید:

باید با تمرکز روی مسائلی چون زنان بخش‌های زرد را سبز کرده و به‌صورت تکنیکی و ابزاری فضا را تغییر داد. در سه سال گذشته دولت از یک‌سو تهاجم گسترده‌ای علیه جامعه مدنی مستقل سامان داده و از سوی دیگر در حال ساختن جامعه مدنی مورد نظرش است. زمان آن رسیده است تا محفل‌های روشن‌فکری را به درون جامعه آورده تا محفلیسم تبدیل به نیروی محرکه شود!

پشت پرده عملیات اسلام زدایی «شبکه اسخاکه» در ایران/ محجبه‌های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟ + تصاویر

سهراب رزاقی در کنفرانس اسلام زدایی در ایران در شهر کلن آلمان

جالب است بدانید که سهراب رزاقی در دوران دولت اصلاحات با حکم عبدالواحد موسوی لاری مسئولیت یافته بود تا پروژه حمایت از توسعه پایدار و توانمندسازی سیاسی را در ایران اجرایی کند. یکی از اهداف سهراب رزاقی در پروژه واگذارشده آن بود که به همسان‌سازی اصول اسلامی با علوم انسانی سکولار بپردازد.

اما سهراب رزاقی چه کسی است و هدفش از اجرای یک پروژه سیاسی در ایران چه بود؟ رزاقی دستیار حسین بشیریه (استاد برجسته جریان چپ) و از رابطان بنیاد هلندی هیفوس در ایران بود. رزاقی با این مأموریت پا به تهران گذاشت که به‌تدریج سنت‌های اسلامی موجود در جامعه را تغییر داده و به اصلاح ایران را سرتاپا سکولاریزه کند.

هیفوس (HIVOS) مخفف نام «مؤسسه توسعه همکاری‌های انسان‌دوستانه» است که ۵۴ سال پیش در شهر لاهه هلند بنانهاده شد؛ بنیادی که با شعار «انسان بدون مرز»، هدف خود را گسترش همکاری‌ها و کمک‌های مالی انسان‌دوستانه به کشورها و سازمان‌های آفریقایی، آمریکای لاتین و آسیا اعلام کرده است. بیشترین تمرکز این کمک‌ها و حمایت‌ها در حوزه تغییرات اجتماعی، فعالان فضای مجازی و ابتکارات محلی است.

در اساس‌نامه این بنیاد، تأکید شده است که هیفوس اساساً بنیادی غیرمذهبی یا به عبارت دقیق‌تر ضدمذهبی است که فلسفه وجودی‌اش بر پایه مقابله با سازمان‌های مذهبی شکل‌گرفته است. هیفوس حالا در کشورهای اندونزی، کاستاریکا، زیمبابوه، کنیا، بولیوی، هند، اکوادور، گواتمالا، تانزانیا، آفریقای جنوبی و تیمور دارای دفاتر منطقه‌ای و محلی است و مجموعاً در ۲۶ کشور نیز فعال است.

هیفوس از بخش‌های مختلفی تشکیل‌شده است که درمجموع چهار هدف اصلی را در کشورهای مقصد دنبال و برنامه‌هایی را با این عناوین اجرا می‌کنند: توسعه اقتصادی، دموکراسی و حقوق بشر، فرهنگ و نسل‌ها، ابزارهای ارتباط‌جمعی و رسانه و روابط خارجی.

پشت پرده عملیات اسلام زدایی «شبکه اسخاکه» در ایران/ محجبه‌های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟ + تصاویر

پشت پرده عملیات اسلام زدایی «شبکه اسخاکه» در ایران/ محجبه‌های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟ + تصاویر

چارت سازمانی و نقشه پراکندگی برنامه‌های توسعه و دموکراسی هیفوس در جهان

ترویج تفکرات فمینیستی و کشف حجاب یکی از مهم‌ترین برنامه‌هایی بود که سهراب رزاقی با ایده گرفتن از هیفوس ذیل عنوان پروژه توسعه پایدار برای کشور تنظیم کرده بود. هدف آن بود که با برگزاری پنل‌ها و کارگاه‌های مختلف در کشور نیروی لازم برای تبلیغ لیبرال فمینیسم تربیت‌شده و شبکه‌ای از نیرو و امکانات ایجاد گردد. سهراب رزاقی قبل از آنکه پروژه خود را به مرحله اجرا بگذارد در چتر اطلاعاتی افتاده و دستگیر شد.

با وجود حذف رزاقی از عملیات هیفوس در ایران؛ این بنیاد همچنان به کار خود ادامه داد! برنامه‌های هیفوس در ایران بیشتر بر حوزه «حقوق بشر» متمرکز شده است و در سه محور «حقوق زنان»، «حقوق هم‌جنس‌بازان» و «زندانیان» با مشارکت دو گروه دنبال می‌شود؛ یکی از طریق شبکه رسانه‌ای وابسته به هیفوس در خارج و برخی دنباله‌های داخلی آن و دیگری با استفاده از اپوزیسیون داخلی و برخی فعالان مدنی.

در گزارش عملکرد هیفوس درباره فعالیت‌های این بنیاد در ایران آمده است که هیفوس تلاش می‌کند کمک‌های فنی و اقتصادی و ایجاد ظرفیت برای سازمان‌های ناظر و گزارش دهنده نقض حقوق بشر در ایران را فراهم کند، همچنین بر روی قوانین جایگزین و اجرای اصلاحات از طریق کمپین‌ها و تبلیغات کار می‌کنند.

مارسل ون در هیدن (Marcel van der Heijden) مدیر برنامه حقوق بشر و گسترش دموکراسی هیفوس اذعان کرده است که این بنیاد به افراد و سازمان‌هایی در داخل کشور پول پرداخته است، او در این باره می‌گوید: «کار با فعالان مدنی در ایران بسیار مشکل شده است. افرادی که از کشورهای غربی پول دریافت کرده‌اند به بازیچه شدن دست بیگانگان متهم شده‌اند!»

پشت پرده عملیات اسلام زدایی «شبکه اسخاکه» در ایران/ محجبه‌های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟ + تصاویر

کتاب «جنسیت ایکس» شادی امین/ بخشی از محتوای تولید شده در راستای اهداف بنیاد هیفوس در ایران

پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۲ بار دیگر بازار هیفوسی‌ها در ایران رونق گرفته و سروکله اعضای آن در تهران پیدا شد. سال ۹۴ ماریچه اسخاکه نماینده هلندی پارلمان اروپا از فضای پسا برجامی استفاده کرده و در پوشش دیپلماتیک به ایران سفر می‌کند. او در این سفر با افرادی خاص ارتباط گرفته و چند کارگاه آموزشی نیز برگزار می‌کند.

اسخاکه پس از بازگشت به کشورش، درباره سفر به ایران و حواشی آن در سایت شخصی‌اش می‌نویسد:

برای رسیدن به برابری زن و مرد در ایران راه درازی در پیش است. باآنکه آمار تحصیلات و اشتغال زنان در این کشور امیدوارکننده است، قوانین خانواده و کار راه را برای تبعیض باز گذاشته‌اند. حضور سیاسی زنان در عرصه‌های رسمی نیز بسیار پایین است. ما با خانم ابتکار، معاون رئیس‌جمهور، راه‌های موردنظر او برای اصلاح این وضعیت را بررسی کردیم.

اسخاکه در میانه این سفر علاوه بر دیدار با چند محکوم امنیتی در فتنه ۸۸ در ساختمان یکی از سفارتخانه‌های اروپایی یک کارگاه آموزشی برگزار کرده تا بار دیگر شبکه اسلام زدایی در پوشش فمینیسم را احیا کند. او در این جلسه به این افراد توصیه می‌کند که قدرت کمپین سازی در شبکه‌های اجتماعی را دست‌کم نگرفته و روی براندازی با اینترنت حساب ویژه باز کنند. جالب است بدانید که دو سال پس از سفر اسخاکه به تهران ماجرای کشف حجاب دختران خیابانی هم‌زمان با بروز آشوب در برخی شهرها کلید می‌خورد.

اسخاکه در کارگاه آموزشی خود به لیدرهای بدحجابی گفته بود که تکانه‌های اجتماعی در جامعه ایران در اقشار بالای شهری ایجاد نمی‌شود، باید کاری کرد که کف جامعه با آن‌ها همراه شود. اسخاکه گفته بود که برای استقرار فمینیسم در ایران باید حتی برخی چادری‌ها را نیز به خط کرد!

پشت پرده عملیات اسلام زدایی «شبکه اسخاکه» در ایران/ محجبه‌های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟ + تصاویر

پشت پرده عملیات اسلام زدایی «شبکه اسخاکه» در ایران/ محجبه‌های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟ + تصاویر

تغییر در پیمانکار براندازی نرم در داخل

هدف اسخاکه از سفر به ایران آن بود که پروژه سهراب رزاقی برای برداشتن حجاب از سر زنان ایرانی را بار دیگر راه بیاندازد؛ پس از لو رفتن پروژه هیفوس در ایران؛ این بنیاد برانداز برخی از مهره‌های داخلی خود را از دست داده و برخی دیگر نیز قطع ارتباط شده بودند، هیفوس برای اجرای طرح خود در ایران احتیاج به مهره‌های بومی داشت! زیرا در ارزیابی صورت گرفته در سازمان‌های جاسوسی غربی پروژه‌های اسلام زدایی و تغییر ماهیت در نظام جمهوری اسلامی ایران تنها با تکیه‌بر اپوزیسیون خارج‌نشین پیش نرفته و نیاز به یک عامل یا عوامل ویژه در داخل نیز دارد. پوشش دیپلماتیک اسخاکه بهترین گزینه برای بازیابی شبکه در آن زمان بود.

واقعیت آن است که تجربه سال‌های گذشته به سیستم‌های اطلاعاتی غربی آموخته است که تکیه‌ بر ضدانقلاب فراری در خارج از کشور بی فایده بوده و آن‌ها به تنهایی امکان اجرایی طرح‌های ضد امنیتی را ندارند، اپوزیسیون خارجی به دلایل مختلف توانایی سازمان‌دهی در داخل را نداشته و تنها موج‌های گذرا  تولید می‌کنند، به عنوان مثال تمام قدرت آن‌ها در حد تجمعی چون ماجرای کشف حجاب زنان در میدان هفتم تیر در سال ۸۵ است.

ازاین‌رو کمپین‌هایی چون یک‌میلیون امضا برای تغییر در قانون حجاب (کمپین شیرین عبادی در سال ۸۰ تا ۸۶) و نیز کارزارهایی چون چهارشنبه‌های سفید (سال ۹۲ تا ۹۶) به‌تنهایی موتور محرک تغییرات اساسی نبوده و باید یک نیروی مؤثر درونی با هدف اجتماعی سازی نیز به میدان فراخوانده شود.

در ارزیابی نهایی صورت گرفته؛ اصلاح‌طلبان با همان چپ‌های ستادی مستعدترین نیرو برای این اقدام بودند. آن‌ها از یک‌سو انگیزه سیاسی، تبلیغاتی و انتخاباتی را داشتند و از سوی دیگر استعداد لازم را نیز برای پذیرش اندیشه‌های لیبرالیستی کسب کرده بودند. این گروه باپوست اندازی‌های مکرر به‌مرور رادیکال‌تر شده و نیروی بالقوه برای تحرکات میدانی است.

پشت پرده عملیات اسلام زدایی «شبکه اسخاکه» در ایران/ محجبه‌های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟ + تصاویر

پشت پرده عملیات اسلام زدایی «شبکه اسخاکه» در ایران/ محجبه‌های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟ + تصاویر

پاسکاری‌های متعدد میان ضد انقلاب و چپ‌های ستادی در اجرای پروژه‌های مشترک/ یک روز سناریو چهارشنبه‌های سفید و روز دیگر کمپین محجبه‌های بی حجاب!

بر این اساس مهم‌ترین بخش از پروژه تجاهر و اسلام زدایی نه به افرادی چون شادی صدر، شادی امین، مصی علینژاد یا شیرین عبادی بلکه به یک نیروی متخصص و کارکشته در جنگ روانی و سیاسی در داخل واگذار شد. اجرای کمپین تبلیغاتی با عنوان «من محجبه هستم؛ اما با گشت ارشاد مخالفم» با به‌کارگیری مهره‌هایی چون فائزه‌هاشمی، برخی از اعضای ستادهای انتخاباتی فتنه‌گران در ۸۸، اعضای حزب منحله مشارکت؛ شاخه جوانان حزب اتحاد باتجربه به‌دست‌آمده در کمپین موج سوم در فتنه ۸۸ بخش نهایی پروژه هیفوس در ایران است.

پشت پرده عملیات اسلام زدایی «شبکه اسخاکه» در ایران/ محجبه‌های مخالف گشت ارشاد چه کسانی هستند؟ + تصاویر

فائزه هاشمی نمونه‌ای از محجبه‌های مخالف گشت ارشاد!

تئوریزه کردن مباحثی چون «اصلاحات ساختاری» در برخی سفارتخانه‌های اروپایی پس از سفر اسخاکه به ایران اولین فاز از عملیاتی است که در ۴ سال گذشته به‌تدریج به چپ‌های ستادی واگذارشده است. ماجرای دختران خیابانی در دی‌ماه سال ۹۶ امکان‌سنجی این گروه از ظرفیت‌های موجود برای عملیات اسلام‌ستیزی در کشور بود؛ فاز دوم این اقدام هفته گذشته و پس از انتشار سازمان‌یافته یک ویدئو کلیپ کوتاه از نحوه برخورد پلیس در طرح ارتقاء امینت اجتماعی کلید خورده است. هدف نهایی این طرح غیر مسلح کردن پلیس در امکان برخورد با قانون شکنان است، در این جنگ ترکیبی دشمن، پیاده‌نظام خود را به‌خوبی مسلح کرده است!

 


:: بازدید از این مطلب : 279
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 30 تير 1401

 

 

واژه «رند» را هیچ زبانی تاب ترجمه ندارد. یک تعریف «رند» ، ترک تعلقات و رسیدن به آزادی محض و رها شدن از هر دو عالم است.

اصول رندی را می شود در آثار جاودانی برخی علما ، فلاسفه ، حکما و رفتار عملی آنها رصد کرد آن‌هم در رهایی از تعلقات و نگاه تحقیرآمیز به داشته‌های مادی حتی معنوی!

رند کسی است که جز خدا نبیند، از غیرخدا آزاد باشد و از طریق شریعت و طریقت به حقیقت رسیده باشد. پاکباز ، بی‌نیاز ، بی‌حرص، دور از ریا و تظاهر!

حافظ در یک نظام معنایی، خود را «رند» می‌داند و می‌گوید: «مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند.»

او در مقام و مرتبت رندی می‌گوید:

زمانه افسر رندی نداد جز به کسی

که سرفرازی عالم در این کُله دانست

فرصت شمر طریقه رندی که این نشان

چون راه گنج بر همه کس آشکار نیست

رند واقعی جان خودآگاه و جهان‌آگاه و حق‌آگاه دارد.

یک تعریف دیگری از «رند» وجود دارد که فرد تصویری از «نیست‌انگاری»، «فاشیست» و «آنارشیست» از خود نشان می‌دهد.

رند به قرائت دیگر یعنی زیرک، زرنگ، حیله‌گر، بی‌قید، لاابالی، بی‌سروپا ، دزد شب‌رو، فرصت‌طلب به قول سعدی ؛ هرزه‌گرد، غافل، حرام‌خور و یاوه‌گو یا به روایت خیام ؛

رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین

نه کفر، نه اسلام، نه دنیا و نه دین

نه حق، نه حقیقت ، نه شریعت نه یقین

اندر دو جهان که را بود زهره این!

***

ما در انقلاب گرفتار جماعتی در داخل و خارج کشور هستیم که جزء اصحاب «رند» از جنس دوم هستند.

انقلاب و نهضت‌های یکصد سال اخیر در ایران صحنه درگیری و مقابله این دو جماعت رند بودند. در مشروطه و نهضت ملی مشتی رند وارد نهضت شدند، با زیرکی ، زرنگی و فرصت‌طلبی انقلاب را به بیراهه بردند و سران مشروطه را به دار کشیدند و ترور کردند و رهبران نهضت ملی را خانه‌نشین کردند.

اما در انقلاب اسلامی به یمن هوشمندی امامین انقلاب و خیل جوانانی که با ترک تعلقات با جان خود در نهضت اسلامی امام خمینی حضور یافتند و ملت را با صبر و صبوری و بصیرت و ‌آگاهی از گردنه‌های سخت و نرمی که دشمن تدارک دیده بود عبور دادند.

انقلاب اسلامی گرفتار یک نبرد دیپلماتیک طی ۲۰ سال گذشته با افرادی «رند» در خارج و «رند» سیاسی در داخل است. داخلی‌ها گاهی پاس می‌دهند و دشمن خارجی در زمین انقلاب «آبشار» شرارت می‌کوبد و گاهی خارجی‌ها پاس می‌دهند داخلی‌ها در زمین جمهوریت آبشار می‌زنند!

زیرکی، زرنگی، حیله‌گری، بی‌قیدی، بدعهدی ، فرصت‌طلبی و یاوه‌گویی از رفتار دشمن می‌بارد.انقلاب در هماوردی با آنها ، گاهی بیراهه‌روی کرده است و آنها از غفلت انقلابیون استفاده کرده‌اند.

آدم‌هایی که رفتند با اینها مذاکره کردند از اصول رندی در سیاست نه از جنس اول بودند و نه از جنس دوم خبر داشتند لذا از زمان آقای هاشمی رفسنجانی که موضوع آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان بود تاکنون طرف آمریکایی با فریب و بدعهدی و زرنگی در این حوزه ظاهر شد و ما نمی‌خواهیم بپذیریم که با چه افراد رندی در آن طرف میز مذاکرات روبه‌رو هستیم.

کافی است ما در مذاکرات افرادی را بفرستیم که از اصول رندی درک درستی از تعلقات و رها شدن و فهم آزادی محض داشته باشند. آن‌وقت خواهیم دید مذاکرات شکل درست خود را پیدا می‌کند و مثل صلح حدیبیه منشأ تحولات و پیروزی‌های شگرفی خواهیم شد.

آقای روحانی رئیس دولت یازدهم و دوازدهم روز عید غدیر در دیدار وزرا و معاونین و استانداران کابینه‌اش در حالی که آقای همتی نامزد اصلاح‌طلبان در کنار او نشسته بود، گفته است : «اگر گرفتار مصوبه هسته‌ای مجلس نمی‌شدیم ،تحریم‌ها را اسفند ۹۹ پایان می‌دادیم» مصوبه هسته‌ای مجلس سه کلمه بیش نبود۱- تحریم‌ها به طور کلی لغو شود ۲- راستی‌آزمایی شود ۳- آمریکا تضمین بدهد زیر تعهدات و پیمان خود نزند. آقای روحانی می‌گوید اگر این مصوبه نبود ما تحریم‌ها را سال ۹۹ پایان می‌دادیم .

اولا شما ۸ سال فرصت داشتید تحریم‌ها را پایان بدهید آن‌وقت مصوبه هسته‌ای مجلس نبود!

ثانیا : این چه جور پایان دادن به تحریم‌هاست که نه راستی‌آزمایی نیاز است نه تضمین!

ثالثا: شما با غرب توافق کردید، برجام سند آن است تعهدات را نقد و یک طرفه عمل کردید اما نه‌تنها تحریم‌ها را لغو نکردید بلکه دو برابر کردید!

اولین اصل رندی در سیاست؛ صدق است؛ متأسفانه در رفتار و گفتار برخی اصحاب دولت پیشین دیده نمی شود.

دومین اصل رندی در سیاست؛ حریت و شجاعت است که قبول کند با اشتباه محض خسارت محض به کشور و ملت زده و در پیشگاه خداوند از مردم عذرخواهی کند.

سومین اصل رندی در سیاست آن است ؛ طرف ظالم؛ بدعهد و حیله‌گر و ... را به مردم معرفی کند نه اینکه جای جلاد و شهید را عوض کند.

چهارمین اصل رندی در سیاست هوشیاری و هوشمندی است . آقای روحانی براساس چه تجربه‌ای می‌گوید؛ ما سال ۹۹ تحریم‌ها را لغو می‌کردیم؟!

***

امامین انقلاب در شناخت دشمن اصلی و مقابله با آن ، راه درستی را پیمودند و همواره در مواجهه با آمریکا اصول رندی در سیاست را بازگو کردند. اما فرماندهان میدان دیپلماسی کمتر به آن توجه کردند و از همان نقطه ضربه خوردند . اگر به شروط رهبری در مذاکرات هسته‌ای توجه می‌شد ما به این نقطه کور دیپلماتیک نمی‌رسیدیم. اگر به شروط مجلس به نمایندگی از ملت بزرگ اعلام شده و به دقت‌های رهبری در اجرای این شروط توجه می‌شد ما از یک سوراخ هزار بار گزیده نمی‌شدیم.

سیر تحولات منطقه و جهان به‌ویژه پس از جنگ اوکراین و نیز تقویت روزافزون جبهه مقاومت در منطقه و اوضاع بی‌ریخت اروپا و آمریکا و نیز دیپلماسی فعال و موفق دولت رئیسی به ما می‌گوید؛ زنجیره تحریم‌ها پوسیده است. اراده پولادین ملت در خنثی‌کردن تحریم‌ها به ما می‌گوید ؛ فقط به خدا اعتماد کنیم خداوند برکات خود را از زمین و آسمان بر این کشور سرازیر می‌کند . کرکره مذاکرات را هیچ وقت پایین نکشیدیم و نخواهیم کشید کافی است به اصول «رندی» در سیاست توجه کنیم تا نتیجه بگیریم.

وضعیت بایدن در آمریکا و سیاست‌های کاخ سفید در غرب آسیا آچمز است. سفر او به منطقه هیچ نتیجه‌ای برای او و شرکای آنها در منطقه نداشت. قدرت ایران در منطقه نقد است و قدرت آمریکا نسیه است. آمریکا و شرکای منطقه‌ای آنها خوب می دانند ایران در شعاع ۳ هزار کیلومتری از خاک خود قادر است هر تهدیدی را در نطفه خفه کند .قدرت نرم ایران در منطقه و جبهه مقاومت نیز یک واقعیت انکارناپذیر است آنها به زودی در مقابل این قدرت زانو خواهند زد.

 

محمدکاظم انبارلویی 


:: بازدید از این مطلب : 420
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 29 تير 1401

او در فرازهایی با لفاظی و تشکیک در معانی می‌کوشد یاران خود را افرادی بی‌گناه و بی‌خبر از همه‌جا نشان دهد و البته در این میان به نوعی در حال تطهیر سرویس‌های اطلاعاتی غرب نیز است. تشکیک او در مفاهیمی، چون براندازی، انقلاب مخملی و ناتوی فرهنگی تنها برای سفید کردن پادوهای سیاسی جریان تجدیدنظرطلب نیست، انکار این الگوها در واقع تلاشی برای بزک کردن کارنامه سیاه سازمان‌های جاسوسی غربی است. همین چند روز پیش بود که جان بولتون صراحتاً از نقش امریکا در سرنگونی حکومت‌های مخالف سیاست‌های واشنگتن پرده برداشت، اینک سعید مظفری سابق منکر چنین پدیده‌هایی می‌شود.

او در جایی می‌نویسد «شنیده‌ایم که گفته‌شده است عده‌ای در کشور به‌دنبال براندازی قانونی هستند.» فارغ از اینکه آیا کسی این عبارت را گفته یا نگفته که حجاریان مدعی است آن را شنیده، به نظر می‌رسد عمل حجاریان و یارانش چه با این عنوان و چه بدون آن، دقیقاً در همین مسیر است. در اینکه براندازی قانونی واژه‌ای غلط است تردیدی نیست، اما همان‌گونه که مفاهیمی، چون «کلاه‌شرعی» کنایه از تلاش عده‌ای برای دور زدن شریعت است، براندازی قانونی نیز در واقع دورزدن قانون برای زیرپا گذاردن آن است. اگر سعید حجاریان هنوز هم منکر روشن بودن مسئله است، خوب است به عملکرد خود و یارانش در سال ۸۸ مراجعه کند که در انتخابات حضور یافتند و بعد که نتیجه باب میلشان نبود زیر میز زدند و این دقیقاً یعنی سوءاستفاده از آزادی‌های قانونی برای زیر پاگذاردن قانون و این تازه یکی از نمونه‌های تلاش برای به‌اصطلاح «براندازی قانونی» است.

جالب اینجاست که معاون اسبق وزیر اطلاعات در این نامه خود حتی پا را فراتر نهاده و منکر وجود «ناتوی فرهنگی» می‌شود و کل اقدامات رسانه‌ای بلوک غرب را منحصر به رادیو اروپای آزاد می‌داند. بعید است که معاون اسبق سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک کتاب «جنگ سرد فرهنگی» ساندرز را نخوانده باشد که این‌گونه ناباورانه ناتو و غرب را سفید می‌کند! جالب اینجاست که او حتی تنظیم‌گری رسانه‌ای را که اتفاقاً میراث کشورهای غربی است (چراکه رسانه‌های خصوصی و نظام تنظیم‌گری و نظارت حکومت بر این رسانه‌ها اساساً از غرب وارد ایران شده) نیز آماج حمله خود قرار می‌دهد!

به سادگی می‌توان فهمید که نامه حجاریان مشحون از یک تناقض بزرگ است، تناقضی که البته به شخص خود او و کارنامه ۴۰ ساله‌اش برمی‌گردد. کسی که این نامه را بخواند به‌خوبی می‌فهمد که چگونه نویسنده میان سعید حجاریان کاشیِ روشنفکر دوم خرداد به بعد و سعید مظفری امنیتیِ معاون وزیر اطلاعات دهه ۶۰ در نوسان است. او گاه در قامت مؤسس شورای عالی امنیت ملی می‌کوشد تعریف ناقص و سویه‌دار خود از امنیت ملی را به مخاطب تحمیل کند و در جای دیگر این نقش خود را از یاد می‌برد و در کسوت یک روشنفکر همه مسلمات امنیتی را منکر می‌شود. این دقیقاً همان مشکل او و بسیاری از افراد مشابهش در سازمان مجاهدین انقلاب است که مایل‌اند ژست به‌اصطلاح روشنفکری بگیرند، اما نمی‌توانند صبغه امنیتی گذشته خود را هم پنهان کنند. چالش دوقطبی شخصیتی اعضای کمیته X عملاً برای جریان موسوم به اصلاحات نیز هزینه داشته و این جریان باید برای حل این مشکل فکری کند.

 

منبع: روزنامه جوان


:: بازدید از این مطلب : 318
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 27 تير 1401

ذی‌الحجه، ماه آرزوها و ماه هجرت‌ها و مهاجران الی‌الله است. ماه اطاعت بندگان خوب خدا و الگو‌پذیری ما از آنها در بندگی. ماه الگوهای آزاده و آزادگان موفق. روز اولش، فاطمه به خانه علی می‌رود تا با علی که سلام خدا و خوبان بر آنها، موفق‌ترین خانواده تاریخ را تشکیل دهند و کانون نور را در عالم افروزند. موسی به طور می‌رود و ابراهیم، اسماعیل را به قربانگاه می‌برد و حسین سیدالشهداء‌، خود و قربانیان را به کربلا می‌برد تا برای خدا و بقای دین و هدایت ما فدا شوند و پس از آنان برای کسی عذر تقصیری نماند و پیغمبر خدا در غدیر خم‌، دست علی را در دست گرفته و در پناه خداوند از گزند دشمنان و بدخواهان و کینه‌توزان‌، او را برای معرفی چندین باره به مردم و اتمام حجت به میان حاجیان می‌برد و می‌فرماید مردم‌، هرکه من مولای اویم زین پس‌، این علی مولای اوست.
و خدای متعال در بزرگ‌ترین عید خود که غدیر خم است علی را جانشین پیغمبر معرفی و در عید مباهله که روز اثبات حقانیت است او را جان پیامبر خطاب می‌کند. واقعیتی که مُنکر آن طبق قرآن، دروغگو و مستحق لعنت خداست. این دو عید بزرگ غدیر و مباهله هر دو در ذی‌حجه‌اند و برخی از بزرگان که این ماه را اعظم ماه‌های خدا دانسته‌اند به خاطر این است که این ماه، جدای از اعیاد و مناسبات و موالید بزرگش، محل ولایت است که چنین شرافتی گرفته و چنین بالا نشسته است.
اگر به حقانیت مباهله پی برده می‌شد و آن واقعه مهم و غرورآفرین‌، آن پیروزی بدون جنگ و آن روز جدا‌کننده حق و باطل را در لابلای اتفاقات دیگر گم نمی‌کردند هرگز رود از چشمه جدا نمی‌شد و اگر در مورد غدیر خم جهاد تبیین و روایتگری صورت می‌گرفت هرگز گذر صدیقین به کربلا نمی‌افتاد و عاشورا روز قربان مردان خدا نمی‌شد. و خدا را شکر که حضرت سجاد و حضرت زینب که سلام خدا و خوبان نثارشان‌، بودند و توانستند با آن همه سختی‌، روایت صحیح را بر خرافه و دروغ و نیرنگ غلبه دهند وگرنه ما از مولای شهیدمان چه می‌دانستیم؟ و در بیابان گمراهی این جاهلیت آخرین، به کجا پناه می‌بردیم؟ گویا دلیل اصرار شیعه برای زنده نگه داشتن محرم و صفر و پاسداری و تقویت شعور شیعی این باشد که جبران غفلت از مباهله و غدیر را بکند و راه را برای تکرار عاشوراهای بعدی ببندد. آن که از حقایق و واقعیت درس نیاموزد مجبور است از اتفاقات و حوادث تلخ، عبرت بگیرد و پس از آن، حَلَّت بِهِ النّدامه.
و انقلاب اسلامی توانست به فضل خدا مسیر منحرف تاریخ را اصلاح کند و رود را به چشمه زلال و جوشان غدیر برساند و تا ابد مسیر تکرار تاریخ خونین کربلا را ببندد. دریای خروشان بیداری اسلامی و تصاعد هندسی هدایت‌شدگان در جهان‌، اگرچه مسئولیت مقلدان خمینی و خامنه‌ای را در همه انواع جهاد‌، مضاعف می‌کند ولی نشان از امداد و نظر خدا به انقلاب اسلامی دارد و مژده روزهای بی‌غم و پر سرور ظهور می‌دهد.
و یکی از دلایل مهم تقابل و تمرکز حیرت آور شیاطین جن و انس با انقلاب اسلامی، فهمیدن این واقعیت و درک قدرت رو به تزاید و تضاعف جبهه حق، توسط آنان است که خواب راحت و آرامشان را بریده و چنین به اتحادشان کشانده است. تجمع تفاله‌ها و نخاله‌های تاریخی در جبهه مستکبر و مقابل، دیدنی است. از سلطنت‌طلب و ساواکی و سعودی و منافق و دزد و اختلاسگر و رقاص و بهایی و صهیون و کافر و مشرک و بی‌دین و افیونی و... اختلافاتشان را کنار گذاشته و در جنگ احزاب علیه انقلاب اسلامی صف بسته‌اند. و در جبهه حق که ملت ایران افتخار اهتزاز پرچمش را دارد، مؤمنین و مستضعفین و پابرهنگان و تازیانه خورده‌های تاریخ جمعند. جای تعجب نیست که در جبهه مقابل کسانی هستند که با دیدن روسری زنان ایرانی، جوش و کهیر می‌زنند و از غیظ، کف می‌کنند ولی در جبهه خود، زنان منافقی را دارند، روسری به سر. و آن عفریته‌ها به این عجوزه‌ها کاری ندارند!
در این معرکه و جنگ تمام‌عیار مستکبرین علیه مستضعفین، مردم ایران تا سال پیش گرفتار کسانی بودند که در فرصت‌سوزی و خرابکاری، صاحب نشان‌اند و وبال اقداماتشان را امروزه مردم با گوشت و پوست و استخوان خود درک می‌کنند. اصلاح ساختار یارانه‌ها و ارز 4200 تومانی که به ارز جهانگیری معروف است‌، برای دولت دکتر رئیسی یک انتخاب نبود‌، اضطرار بود. کمیاب شدن اقلام خوراکی و مصرفی و حتی صف کشیدن برای تهیه نان ارزان در برخی کشورهای همسایه و... همه نشان از درستی اقدام دولت ما دارد. اقدامی که به خاطر بی‌تدبیری دولت قبل‌، بر گُرده دولت جدید افتاد. مثل برجام، مثل کرسنت، مثل رتبه‌بندی، مثل توقف ساخت پالایشگاه، مثل قاچاق سازمان یافته، مثل بی‌عقلی در تعدیل بازار ارز، مثل تحریف در چگونگی تأمین واکسن، مثل برّه‌کُشان جاسوس‌ها و نفوذی‌ها و دوتابعیتی‌ها، مثل مدیران شیشلیک‌خور و تسبیح به دست، مثل گنده‌گوهای کم‌کار، مثل خندیدن در عصبانیت مردم و مثل هشت سال خون دلی که گذشت.«ای پس از سوء القضا حسن القضا»، مطلع سخن یکی از جوانان کرمانشاهی در دیدار مردمی دکتر رئیسی در سفر به کرمانشاه بود. تعبیر درست و درد دلی است با رئیس‌جمهوری که ریاست جمهوری را به مردم برگرداند و مدیریت یک‌جانشین و مردم‌گریز را به محله‌های امثال «‌ملاحسینی‌» رساند که گرچه در مرکز شهرند ولی خود، مرکز محرومیت‌اند. گذراندن تعطیلات مدیران در کیش و قشم و خارج‌، وقتی که مردم گرفتار سیل و زلزله و کرونا هستند، اگرچه بی‌انصافی است ولی کار سختی نیست که از بی‌خیال‌ها برنیاید. سخت و جوانمردانگی آن است که جمعه و تعطیل خود را هم به کار خلق خدا بپردازی و گره باز کنی. و این سخن مردم بود با رئیس‌جمهورشان که در گرمای طاقت‌فرسای تابستان، نه کولری برای خود مهیا کرده بود و نه سایه‌بانی. و مثل مردم عرق می‌ریخت. «‌سلام بر شما که نه تنها در پیاده‌رو دیوار نکشیدید، بلکه دیوار بلند بین مردم و دولتمردان را فروریختید...»

 


:: بازدید از این مطلب : 330
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 25 تير 1401

مسئولان بلندپایه ارتش انگلیس نیز از این روند قتل عام‌های غیرقانونی در افغانستان اطلاع داشتند.

آمریکا و ناتو در سال ۲۰۰۱ به بهانه مبارزه با تروریسم به افغانستان لشکرکشی کردند و طی عملیات‌های نظامی که در نقاط مختلف افغانستان به ویژه در جنوب این کشور انجام دادند، مرتکب جنایت‌های هولناکی شدند.

گزارش تازه منتشر شده در خصوص اقدامات فراقانونی نظامیان انگلیسی در افغانستان تنها گوشه‌ای از جنایت‌هایی است که توسط ناتو و آمریکا در ۲۰ سال گذشته در افغانستان صورت گرفت. مردم افغانستان بار‌ها با حمل پیکر کشته شدگان به مقامات کابل و مقامات محلی اعتراض کردند تا مانع این کشتار‌ها شوند، اما به‌رغم واکنش‌های تند حکومت حامد کرزی این کشتار‌ها همچنان ادامه یافت و اعتراض‌ها هم راه به جایی نبرد.

واکنش وزارت دفاع انگلیس مبنی بر این که نظامیان انگلیسی «با شجاعت و حرفه‌ای‌گری در افغانستان خدمت کرده‌اند و همیشه بالاترین موازین را رعایت کرده‌اند» نشان‌دهنده چیزی جز حمایت از درنده‌خویی، سلاخی‌کردن انسان‌ها و زیر پا گذاشتن ارزش‌های انسانی نیست. گویی در قاموس غرب رعایت قوانین جنگی و مسائلی از این دست فقط بر عهده دیگران است.

این سئوال مطرح است که آمریکا و ناتو جنایت‌هایی را که توسط نظامیان آن‌ها صورت گرفته و امروز یک به یک برملا می‌شود، چه می‌نامند؟ آیا این جنایت‌ها نوع دیگری از تروریسم نیست؟ و یا این که تعریف تروریسم تنها در انحصار آمریکا است و هر نوع که مایل باشد، آن را تعریف می‌کند.

تحقیق اخیر افشا کننده بخشی از جنایت‌های انجام شده نظامیان خارجی در افغانستان است. انتظار می‌رود که جنایت‌های ۲۰ ساله آنان از سوی سازمان‌های بی‌طرف و ضد جنگ مستندسازی شود.

قتل غیرنظامیان، زندان‌های خصوصی، شکنجه هولناک زندانیان، پرتاب از هواپیما به قعر دره‌ها، ترور‌های هدفمند، حملات شبانه، ویران‌کردن خانه‌ها و انواع دیگر جنایت‌های صورت گرفته در افغانستان توسط ناتو موضوعاتی هستند که همواره در رسانه‌های محلی و بین‌المللی بازتاب یافته‌اند و شاید زمان آن فرارسیده که در مورد هر کدام از آن‌ها تحقیقات جدی صورت گیرد. بازماندگان عملیات‌های خودسرانه ناتو باید لب بگشایند و از آنچه بر آنان گذشته است، سخن بگویند.

تاریخ جنایت‌های خونبار در دو دهه گذشته باید ثبت شود. آیندگان باید بدانند که آمریکا و ناتو که خود را سردمداران مبارزه با تروریسم، داعیه‌داران حقوق بشر و پیام‌آوران آزادی و خوشبختی به جهانیان معرفی می‌کردند، چه بلایی بر سر مردم افغانستان آوردند.

متأسفانه شعار‌های رنگین آمریکا و اروپا برای مبارزه با تروریسم، تأمین حقوق بشر و حفاظت از جان انسان‌ها، بهانه‌هایی در راستای اعمال سیاست‌های خون‌بار آن‌ها است. مداخله‌های نظامی آمریکا و غرب در هر منطقه‌ای از جهان فقط به کشتار بیشتر، ویرانی و هرج و مرج منتهی شده است. واپسین میراث ناتو، افغانستان است با دولتی ورشکسته و ملتی محتاج و فقیر.

تحقیق منتشر شده به وضوح می‌رساند که بر خلاف شعار‌های حمایت از حقوق بشر انگلیسی، نظامیان این کشور هیچ ارزشی برای جان غیر نظامیان افغانستان قائل نبوده‌اند و در کمال خونسردی کشتار بدون تحقیق غیر نظامیان را بار‌ها و بار‌ها تکرار کرده‌اند.

پرونده افشای جنایات آمریکا و متحدان ناتویی آن در افغانستان تازه گشوده شده است و به یقین دردناک‌تر از عراق و ابوغریب خواهد بود. درس‌های دردناک، اما آموزنده‌ای از این تحقیقات به دست می‌آید که مهمترین آن‌ها عدم اعتماد به شعار‌های دروغین مبارزه با تروریسم و حمایت از حقوق بشر توسط سردمداران سیاسی و نظامی غرب است.



منبع: پایگاه پژوهشی بررسی تحولات افغانستان


:: بازدید از این مطلب : 280
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 22 تير 1401

محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: آمریکایی‌ها ۲۰ سال است با دولت‌های متفاوت در ایران پیرامون مناقشه هسته‌ای گفت‌وگو می‌کنند. آمریکایی‌ها بعد از پیروزی انقلاب به‌ویژه پس از اشغال لانه جاسوسی بنا را بر عدم رسمیت شناختن انقلاب  وجمهوری اسلامی گذاشتند و انواع توطئه‌ها از جمله راه‌اندازی جنگ داخلی و خارجی برای تجزیه ایران و حمایت آشکار از گروه‌های تجزیه‌طلب و علی الخصوص با حمایت بی‌دریغ از تجاوز حزب بعث عراق مرتکب انواع جنایات جنگی شدند.

با چنین پیشینه‌ای دیپلمات‌های ما به‌ویژه در دولت یازدهم و دوازدهم با لبخند پشت میز مذاکره می‌نشستند و برای حل مشکلات با آمریکا و رفع تحریم‌های ظالمانه و جلوگیری از ترورها و خرابکاری‌های آن‌ها گفت‌وگو می‌کردند.

دولت های یازدهم و دوازدهم به این بهانه از مردم رأی گرفتند که بروند مناقشه هسته‌ای با آمریکا را حل کنند و تحریم‌ها را لغو کنند و با برقراری روابط، شرّ آمریکایی‌ها را از سر ملت کم کنند.آن‌ها با بیان این‌که گذشتگان زبان دیپلماسی را نمی‌فهمند و زبان آمریکایی‌ها را نمی‌دانند از مردم رأی گرفتند با آنکه ردپای آن‌ها قبل از این در گفت‌وگوهای هسته‌ای وجود داشت.

۲۰ سال است که  با آمریکایی‌ها مذاکره می‌کنیم. آمریکایی‌ها ۴ کلمه با دولت و ملت ایران حرف دارند که همواره زیر سقف گفت‌وگوها تکرار و به پذیرش آن از سوی دیپلمات‌های ایران اصرار دارند:

۱- بساط هسته‌ای خود را جمع کنید. شما مجاز به داشتن فناوری‌ و دانش هسته‌ای حتی در حوزه کشاورزی، پزشکی، صنعت و تولید انرژی و ...نیستید.

۲- اگر با شما گفت‌وگو می‌کنیم و امتیازی را آن‌هم روی کاغذ می‌دهیم اجازه راستی‌آزمایی نمی‌دهیم.

۳- تضمینی هم برای قول و قرارهایمان  در گفت‌وگو نمی‌دهیم .

۴- مطالبات غرب از شما فقط در حوزه دانش هسته‌ای نیست در حوزه  نظامی  و استانداردهای دموکراسی و آزادی و حقوق بشر  شرط داریم باید بی‌چون و چرا آن‌را بپذیرید!؟ اگر نپذیرید ترور دانشمندان و خرابکاری تأسیسات هسته‌ای شما در دستور کار  خواهد بود.

آن‌ها صریح می‌گویند: با انتشار قطعنامه‌های تکراری در شورای امنیت سازمان ملل، شورای حکام آژانس و نیز قطعنامه‌های حقوق بشری همراه با تحریم‌های ظالمانه روزگارتان را سیاه می‌کنیم!

اساسا یکی از دلایل محرمانه بودن مشروح مذاکرات هسته‌ای طی ۲۰ سال گذشته همین پرت و پلاگویی و زورگویی آمریکایی‌ها بوده است. خوب این ۴ کلمه حرف زور را مردم ما می‌فهمند لذا هر روز پس از نمازهای یومیه در مساجد  فریاد مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس و مرگ بر اسرائیل سر می‌دهند. اما برخی دیپلمات‌های ما و برخی رجال سیاسی و احزاب سیاسی که خودشیفته هستند و در نگاه به آمریکا دچار خودشگفتی می شوند، نمی‌خواهند آن‌ را بفهمند!

رئیس جمهور دولت یازدهم و دوازدهم و رئیس تیم دیپلماسی او می‌گفتند  ما زبان آمریکایی‌ها را می‌فهمیم شما نمی‌فهمید برخی از ما ۳۰ سال در آمریکا زندگی کردیم و حتی با برخی از مقامات آمریکا رفت و آمد خانوادگی داریم ما می‌دانیم چطور این مناقشه و سوءتفاهم با آمریکایی‌ها را حل کنیم. رفتند سر میز مذاکره حتی به توافق رسیدند اما با آنکه می‌گفتند زبان انگلیسی را با لهجه آمریکا می‌فهمند فرق بین «لغو» تحریم‌ها با «تعلیق» تحریم‌ها را نمی‌دانستند!

براساس توافق، امتیازات نقد به آمریکایی‌ها دادند. اما آمریکایی‌ها نه‌تنها به یک تعهد خود عمل نکردند بلکه تحریم‌ها و تهدیدها را چند برابر کردند. اینها آمدند در داخل به‌خاطر این دستاورد تقریبا هیچ به قول خودشان به همدیگر مدال دادند و خود را قهرمان دیپلماسی کشور معرفی کردند. بعد که ملت فهمیدند چه کلاهی سر دولت گذاشتند عمر دولت به سر آمد ملت از رأی خود تبری جست و به دولت جدید با رویکرد انقلابی رأی دادند. روحانی و ظریف با برجام ، دست‌وپای دولت جدید را توی پوست گردو گذاشتند و بخشی از  دیپلماسی دولت جدید را نقد کردن چک برجام با خسارات محض آن قرار دادند!

اکنون چندین دور مذاکرات در وین و اخیرا در قطر و گاهی در عمان صورت گرفته است آمریکایی‌ها می‌گویند؛ مرغ یک پا دارد و همواره زیر سقف گفت‌وگوها آن ۴ کلمه حرف زور خود را تکرار می‌کنند.

دولت رئیسی زیر بار حرف زور نمی‌رود و با تعریف واقعی و نوعی تعامل با جهان را که در چشم‌انداز برنامه ۲۰ ساله جمهوری اسلامی بود در دستور کار خود قرار داده است. نگاه به روابط دوستانه با همسایگان و  قدرت‌های بزرگ مثل چین و روسیه که با تحریم‌های ظالمانه آمریکا همکاری نکردند را در دستور کار خود قرار داد و روزبه‌روز بر حجم مراودات با جهان بدون آمریکا افزود و توفیقات خوبی را هم به دست آورد. این رویکرد، کشور را از موضع «بدهکاری» خارج و در جایگاه «طلبکاری» از غرب قرار داد.

اما برخی همچنان اصرار دارند که دولت و ملت ایران را «بدهکار» و آمریکا و سه کشور شرور اروپایی را «طلبکار» جلوه دهند. این جماعت برخی «خائن» و برخی «غافل» هستند . بنده با خائنین حرفی ندارم چون آن‌ها عمله ظلم و ستم آمریکا هستند و منافع آمریکا را در داخل نمایندگی می‌کنند اما چند کلمه با حضرات غافلین دارم.

مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم که برخی از آنان از اخیار هستند در بیانیه‌ای به مناسبت ۱۵ خرداد مطالب بی‌ربطی درباره انقلاب، مردم و نظام گفته‌اند که نقد آن حوصله و فرصت دیگری را می‌طلبد اما در بخشی از بیانیه خود آورده‌اند : «تأکید ما بر این است که رویکرد کلان سیاسی در کنار رویکرد اقتصادی کشور باید تغییر یابد تا با رفع تحریم‌ها و مذاکره مستقیم، اقتصاد ایران بتواند از رکود و تورم نجات یابد.»

حضرات مجمع محققین و مدرسین حوصله نکردند کارنامه دیپلماسی کشور را طی ۲۰ سال مذاکره بی‌حاصل با آمریکایی‌ها چه مستقیم و چه غیرمستقیم مطالعه کنند و  ببینند با این ۴ کلمه حرف زور آمریکایی‌ها چه باید بکنند؟ آن‌ها تجربه برجام آن‌هم با مذاکره مستقیم و قدم زدن ظریف و جان‌کری در خیابان‌های وین را دارند. آن‌ها تجربه دولت روحانی را دارند که به او رأی دادند و از او حمایت کردند تا معضل روابط با غرب و  مناقشه هسته‌ای حل شود چگونه باز پیشنهاد مذاکره مستقیم را می‌دهند؟!

حضرات مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در بیانیه خود اضافه می‌کنند : «از بزرگترین خسران‌هایی که در این سال‌ها نصیب کشور شد اتکای بیش حد دیپلماسی به کشور روسیه است. روسیه در جنگ با اوکراین برجام را فدای منافع خود کرد و با کاهش قیمت نفت ضربه‌ای بزرگ به اقتصاد تک محوری ایران وارد کرد.»

اگر کمی به متن این بیانیه دقت کنیم، غفلت، بی‌خبری و عقب‌ماندگی از تحولات جهان از این عبارات می‌بارد که در زیر به آن اشاره می‌شود.

۱- آقایان در بیانیه خود از آوردن یک کلمه و واژه به شدت پرهیز کرده‌اند آن‌هم واژه «آمریکا» است . آن‌ها هیچ اشاره ای به جنایات آمریکا در ۴۰ سال اخیر به‌ویژه در ۲۰ سال جنگ نرم و مناقشه هسته‌ای نکرده‌اند و نه‌تنها آمریکا را متهم پرونده هسته‌ای معرفی نکردند بلکه تلویحا جمهوری اسلامی را متهم و «بدهکار» دشمن معرفی کرده‌اند!

۲- روسیه در مذاکرات هسته‌ای چه در زمان روحانی و چه پس از آن در کنار ایران با زیاده‌خواهی‌های آمریکا مقابله کرده در شورای امنیت با حق وتو در کنار منافع دولت ایران بوده است . چطور التماس روابط با آمریکا که خسارت محض داشته اشکال ندارد، اما روابط با روسیه آن‌هم به‌گونه‌ای راهبردی که بسیاری از تحریم‌های آمریکا را به کمک روس‌ها دور زده‌ایم خسارت‌بار بوده است!؟

۳- آمریکایی‌ها با فروپاشی شوروی کشورهای عضو پیمان ورشو را یکی پس از دیگری عضو ناتو کردند و در سند امنیتی خود از تجزیه روسیه به پنج جمهوری سخن گفته‌اند . روس‌ها برای دفاع از امنیت ملی و تمامیت ارضی خود به طور اجتناب‌ناپذیری به جنگ اوکراین کشیده شدند. کجا روس‌ها با جنگ اوکراین برجام را فدای منافع خود کردند!

آن موقع که ما با آمریکای اوباما به توافق برجام رسیدیم که اصلا جنگ اوکراینی در کار نبود بعد هم ترامپ برجام را پاره کرد و تحریم‌ها را چند برابر کرد. شما از کدام برجام یاد می‌کنید که روس‌ها آن را فدای منافع خود کردند!

قیمت نفت با جنگ اوکراین به بالای صد دلار رفت. شما از چه کاهش قیمت نفت سخن می‌گویید. این حرف‌های نادرست چیست که سرهم‌بندی می‌کنید یک ذره هم برای شعور مخاطبین خوداحترام قائل شوید!

۴- روسیه در حوزه خزر همسایه ماست. شما که می‌گفتید نظام باید با دنیا ارتباط داشته باشد چگونه است یک دولت بزرگ در همسایگی ما که یکی از قدرت‌های بزرگ جهان است را جزء دنیا نمی‌دانید و زبان به مذمت دیپلماسی کشور در بسط روابط با روسیه با رویکرد احترام متقابل گشوده‌اید؟!

امام  (ره) در منشور برادری به جناح‌های کشور توصیه فرمودند :«در موضع‌گیری‌ها حافظ خشم و کینه انقلابی خود و مردم علیه سرمایه‌داری غرب و در رأس آن آمریکا باشید.»

چطور می‌شود حضرات مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه به مناسبت سالگرد ارتحال امام بیانیه می‌دهند یک سطر از این بیانیه اختصاص به محکوم کردن جنایات آمریکا و نشانی از خشم و کینه از تجاوزات ظالمانه آمریکا در تحریم‌ها علیه ملت ایران دیده نمی‌شود؟!

مردم زبان آمریکایی‌ها را می‌فهمند آن‌هم همه روزه در نمازهای جمعه و جماعات روزانه خود با فریاد مرگ بر آمریکا پاسخ آن‌را می‌دهند چرا زبان آمریکایی‌ها و مواضع تجاوزکارانه آن‌ها علیه ملت را شما نمی‌فهمید؟!

این روزها گاهی ظریف در عرصه رسانه ظاهر می‌شود و حرف‌هایی می‌زند که هیچ ربطی به نقدها پیرامون دستاورد تقریبا هیچ برجام ندارد.

آمریکایی‌ها اخیراً در ترجمه جدیدی از برجام می‌گویند؛ «ما که از برجام رفتیم اما ایران باید در برجام بماند و به تعهدات خود عمل کند بدون این‌که انتظار داشته باشد ما حتی یک تحریم را برداریم!!» ظریف به جای این‌که پاسخ گستاخی آمریکایی‌ها را بدهد هنوز از میوه‌های خیالی برجام سخن می‌گوید!

ظریف حاضر نیست به این پرسش ملی پاسخ دهد که ؛ چرا میلیاردها دلار خسارت به تأسیسات هسته‌ای زدید بدون این‌که حتی یک تحریم را بردارید و صدها تحریم دیگر به آن افزودید.

ظریف باید اعتراف کند زبان انگلیسی با لهجه آمریکایی‌ها را می‌داند اما از فهم زبان دیپلماسی آمریکایی و منطق مقامات کاخ سفید عاجز است! و این عجز خسارات جبران ناپذیری به دیپلماسی خارجی کشور در طول خدمت او در وزارت خارجه به‌ویژه ۸ سال دوران دولت روحانی زد.


:: بازدید از این مطلب : 229
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 21 تير 1401

«امروز دنیا شاهد یک الگوی موفق و یک نمونه سرافراز از قدرت و حاکمیت سیاسی اسلام در ایران اسلامی است؛ ثبات و استقلال و پیشرفت و عزت جمهوری اسلامی، حادثه‌ای بس عظیم و پرمعنی و جذاب است که می‌تواند‌ اندیشه و احساس هر مسلمان بیدار را به خود جلب کند. ناتوانایی‌ها و عملکردهای بعضاً خطای ما کارگزاران این نظام که دستیابی کامل به همه برکات حکومت اسلامی را به تأخیر ‌انداخته، هرگز نتوانسته است پایه‌های مستحکم و گام‌های استوار که نشأت گرفته از اصول اساسی این نظام است، متزلزل سازد و پیشرفت‌ مادی و معنوی [آن] را متوقف کند».
این فرازی از پیام حج امسال رهبر معظم انقلاب اسلامی است. گرچه این عبارات با شیوایی، شفافی و همه‌جانبه‌گری بیان شده‌اند اما از آنجا که در چنین پیام و مناسبتی، بنا بر حداکثر ایجاز بوده، شایسته بسط و تبیین می‌باشد.
43 سال است که این نظام دینی در معرض انواعی از دشمنی‌ها از جنگ سخت تا جنگ نرم و از عداوت سیاسی تا امنیتی و تا اقتصادی و تا فرهنگی قرار گرفته است در همان حال اگر ایران امروز با اکثر کشورهایی که در طول 50 و 100 سال گذشته در معرض هیچ نوعی از این دشمنی‌ها نبوده‌اند، مقایسه شود، به طور قطع از آنان بالنده‌تر و پیشروتر است. در همین محیط همسایگی‌مان، ایران را با هر کدام از همسایگان و به ویژه آن دسته از همسایگانی که نام و نشانی در سیاست و اقتصاد دارند، مقایسه کنیم آن را جلوتر می‌بینیم. کما اینکه همین دو سه ماه اخیر یک مرکز معتبر اقتصادی جهان اعلام کرد تولید ناخالص داخلی ایران از کشورهای ترکیه و عربستان جلوتر بوده و از این حیث در ردیف 16 جهان قرار دارد. اگر جمهوری اسلامی ایران را با کشورهای اروپایی هم مقایسه کنیم، ایران از اکثر این کشورها در موقعیت بهتری قرار دارد کما اینکه رتبه شانزدهم اقتصادی بر این موضوع هم دلالت دارد.
این نکته را هم در نظر داشته باشیم، ایران در این 43 سال فقط از سوی دشمنان خارجی و ائتلاف‌های غربی در معرض دشمنی
قرار نداشته بلکه از داخل هم با مشکلات عدیده‌ای نظیر تجزیه‌طلبی عوامل استکبار جهانی و هویت‌ستیزی از سوی جریانات به ظاهر فرهنگی غرب‌باور مواجه بوده است. شخصیت‌هایی که در طول این دوران یکی‌یکی به صحنه آمدند تا طرح انقلاب اسلامی در داخل ایران را به بن‌بست بکشانند، از صدها نفر فراتر رفته‌اند، از کسانی در کسوت مرجع تقلید، تا کسانی در کسوت قائم‌مقامی رهبری،
تا کسانی در لباس مجتهد و تا کسانی در کسوت مقامات ارشد نظام و از دولت‌هایی که به نام خدمت به مردم رأی گرفته‌اند و در نهایت از این آراء غره شده و ساز مخالف نظام کوک کرده‌اند، تا ناکارآمدی‌هایی که در دولت‌های مختلف پیش آمده، تا گندم‌نمایی و جوفروشی کسانی که به نام انقلاب و نظام اسلامی به میدان آمده‌اند، اما راه‌حل را در تبعیت از نسخه‌های از مد افتاده غرب دانسته و وقت کشور را
تلف کرده‌اند. اینها همه وزنه‌های سنگینی بر پای نظام اسلامی بوده و به‌اندازه خود در حرکت آن کندی‌‌هایی پدید آورده‌اند که اگر نبودند ایران و نظام اسلامی، امروز در نقطه بالاتری قرار داشت.
انقلاب اسلامی در این جاده ناهموار حرکت کرده و امروز
به جایی رسیده که بانک جهانی رتبه اقتصادی آن را 16 خوانده است. اشتباه نشود قرار داشتن در چنین جایگاه افتخارآمیزی بدان معنا نیست که مشکلات مردم برطرف شده و دیگر نگرانی‌های اقتصادی در ایران جایی ندارد. ایران از نظر رشد تولید ناخالص داخلی در موقعیت ویژه‌ای قرار دارد اما آیا این تولید ناخالص به درستی در جامعه توزیع شده است؟ مسلماً خیر. نظام اسلامی از این حیث نیاز به اقدامی شجاعانه دارد. این آمار می‌گوید ایران ثروتمند است
نه اینکه آحاد شهروندان هر کدام به‌اندازه‌ای که مشکل آنان رفع شده باشد، ثروتمند می‌باشند. کما اینکه ایران از نظر رتبه علمی
مقام اول جهان اسلام و منطقه غرب آسیا را دارد اما این هرگز به معنای آن نیست که اکثر ایرانیان از نظر علمی در موقعیت ممتازی قرار دارند.
ایران از حیث ارتباط فعال با جوامع بشری بدون تردید حرف اول را می‌زند. حضور ادبیات و گفتمان ایران در آمریکای لاتین و در شرق آسیا و در آفریقا و در غرب آسیا و در بخش وسیعی از کشورهای اروپایی، یک حضور مثال‌زدنی است. به ارتباط فکری و گفتمان ایران با آمریکای لاتین نگاه کنید؛ همین الان ایران
در نیمی از این کشورها به عنوان یک الگو شناخته می‌شود و این در حالی است که مردم این منطقه - عمدتاً - نه مسلمان، نه آریایی،
نه فارس‌زبان و نه هم‌رنگ ما ایرانی‌ها می‌باشند. واقعیت این است که آمریکای لاتین که فرهنگ ضدآمریکایی در آن لایه‌به‌لایه و کشور به کشور جلو می‌رود، مدیون انقلاب اسلامی و ملت ایران است؛
چرا که مقاومتی که ایران در این 43 سال در برابر نظام استکباری انجام داد و به پیروزی رسید، به مقاومت مردم آمریکای لاتین بسیار کمک کرده است. مردم در این منطقه بسیاری از شخصیت‌های رشید ایران را می‌شناسند و به سمت آنان گرایش دارند و لذا عجیب نیست که «مادرو» رئیس‌جمهور بولیوار ونزوئلا، بعد از دیدار با رهبر معظم انقلاب
در توئیت خود تصریح کرد، با دیدار از ایران انرژی تازه‌ای گرفته است. این جاذبه انقلاب اسلامی و این نظام مقدس می‌باشد. حالا شما این موقعیت را با موقعیت منطقه‌ای و جهانی کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان مقایسه کنید. این دو کشور نه تنها در 50 سال اخیر در معرض تحریم و تهدید نبوده‌اند، بلکه مورد حمایت استکبار جهانی هم بوده‌اند، اما به هیچ وجه در منزلت و موقعیت ایران قرار ندارند و حال آنکه کشوری مثل پادشاهی سعودی با تکیه بر درآمدهای سرشار نفت، ریخت و پاش زیادی در کشورهای منطقه و فرامنطقه داشته است. پادشاه سابق عربستان سعودی - ملک عبدالله -
در اواسط 2012 با صراحت اعلام کرد، کشورش برای تغییر حکومت در سوریه، 200 میلیارد دلار در نظر گرفته است. اما موقعیت منطقه‌ای ایران را به دست نیاورده است.
برخلاف تبلیغاتی که در مورد هزینه کردن‌های ایران در
محیط منطقه‌ای می‌شود، ایران در مقایسه با عربستان و هزینه‌های
چند تریلیون دلاری که آمریکا در منطقه غرب آسیا کرده است، از آن‌چنان توانایی‌ مادی برخوردار نبوده تا بتواند درصدی از این عددهای نجومی را هزینه کرده باشد. واقعیت این است که بخش عمده‌ای از قدرت و بالندگی ایران در محیط‌های بین‌المللی و منطقه‌ای مرهون مقاومت صادقانه و پایدار در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی است. با توجه به شدت نفرت آشکار ملت‌ها و نفرت غیرآشکار اکثر دولت‌ها از آمریکا و رژیم جنایتکار صهیونیستی، هر کس
پرچم مخالفت با آنان را بردارد و در طول زمان پایمردی نشان دهد، توجه و اطمینان ملت‌ها را درپی می‌آورد. مردم حتی در کشورهایی که به ظاهر یا به واقع رقیب ایران در منطقه شمرده می‌شوند، از جمهوری اسلامی حمایت می‌کنند و این موضوع تحقق و
به ثمر نشاندن دشمنی علیه ایران را بسیار دشوار می‌کند. به همین جهت در طول سال‌های گذشته تلاش زیادی در خارج و داخل ایران معطوف به جدا‌سازی ایران از فلسطین، لبنان، یمن، سوریه، عراق، افغانستان؛ ونزوئلا و... شده است. دشمنان به خوبی می‌دانند که اتصال ایران به این کشورها چه قیمتی دارد و می‌دانید
که مثلاً مقامات عربستان برای جدا‌سازی بشاراسد از ایران
چه عددهای بزرگی را پیشنهاد کرده‌اند.
در طول 100 سال گذشته ملت‌ها انواعی از جنبش‌ها و خیزش‌ها را با عناوین مختلف و ایدئولوژی‌های گوناگون تجربه کرده‌اند و در این دوره‌ها به بسیاری از آنان چشم امید دوخته بودند اما این جنبش‌ها عمری بیش از دو دهه پیدا نکردند و از میان رفتند در حالی که حتی زیر درصدی از فشارهایی که متوجه انقلاب اسلامی شد، قرار نداشتند. بر این اساس پایداری 43 ساله ایران برای این ملت‌ها خیلی شوق‌انگیز و اطمینان‌آور است به همین جهت حتی کسانی که - به دلیل تبلیغات سوء -
از نظر مذهبی خود را در نقطه مقابل ایران ارزیابی می‌کنند،
از حیث سیاسی - ضدیت با استکبار و صهیونیسم و به طور کلی از جهت غرب‌ستیزی - خود را هم جبهه ایران می‌دانند و آرزوی هرروزه‌شان پایداری و بالندگی جمهوری اسلامی در این مصاف است و این آینده و بالندگی روزافزون ایران را تضمین می‌کند.

 


سعدالله زارعی


:: بازدید از این مطلب : 271
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 20 تير 1401

 

رادیکالیسم سیاسی و همصدایی و همسویی با جریانات برانداز مهم‌ترین استراتژی این روزهای اصلاحات برای زنده نگه ‌داشتن خود در فضای سیاسی و جلوگیری از به فراموشی سپرده شدن کامل در فضای عمومی است. در این مسیر برخی چهره‌های شناخته شده اصلاح‌طلب که سابقه اتخاذ مواضع ضدملی و حمله به اصول و منافع ملی را دارند، بیش از پیش مشغول میدان‌داری هستند. از سویی سکوت رضایت‌آمیز دیگر چهره‌های اصلاحات در مقابل این مواضع نشان از همراهی کامل جریان غرب‌گرا با این مشی و رویه دارد. 
به گزارش «وطن‌امروز»، مصطفی تاج‌زاده روز جمعه به اتهام «اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت کشور» بازداشت شد. انتشار این خبر در شرایطی بود که رویه جریان غرب‌گرا در هفته‌های اخیر به شکل واضحی تغییر کرده و برخی چهره‌های شناخته شده اصلاح‌طلب نیز به شکل واضح و آشکاری سعی دارند با همصدایی حداکثری با جریانات ضدانقلاب و برانداز، به کالبد بی‌جان اصلاحات تنفس مصنوعی بدهند. چند هفته قبل بود که مصطفی تاج‌زاده در جریان یکی از گفت‌وگوهای مجازی با نمایندگان جریانات برانداز از وجود اهداف مشترک با این گروه‌ها سخن گفته بود تا به شکل علنی کد همراهی و همصدایی با این ضدانقلاب خارج‌نشین به نیروهای همسو با خود را صادر کند.
 این رویه در حالی است که تا یک سال پیش و روی کار بودن حسن روحانی چهره‌هایی مثل تاج‌زاده به دلیل نسبت جدایی‌ناپذیری که با وضعیت موجود داشتند، سعی می‌کردند که حداقل در ظاهر امر فاصله محسوسی میان خود و براندازان به وجود آورند. با این حال با روی کار آمدن دولت سیزدهم و در آستانه یک سالگی ریاست‌جمهوری سیدابراهیم رئیسی، فعالیت عمده اصلاح‌طلبان از موقعیت چراغ خاموش خارج شده و این جریان تلاش دارد با سامان بخشیدن به فضای تشکیلاتی و رسانه‌ای خود، حداقلی از نفوذ اجتماعی و سیاسی را بازآفرینی کند. در همین چارچوب رفتار و گفتار اصلاح‌طلبان در ماه‌های اخیر به شکل مشهودی به سمت رادیکالیسم برنامه‌ریزی شده‌ای رفته است که نمونه آن پیش از این نیز در بزنگاه‌هایی که اصلاح‌طلبان با بحران محبوبیت مواجه می‌شدند، تجربه شده است. 
 
* رادیکالیسم، شرط حیات سیاسی
بلاموضوع شدن جریان اصلاحات همزمان با عیان شدن ناکارآمدی و بی‌برنامه بودن دولت روحانی از سال 97 بود. جریانی که دائما با متهم کردن رقبا، خود را یگانه نماد مدیریت صحیح کشور برای نیل به توسعه می‌دانست، عملا کشور را به لبه پرتگاهی هدایت کرد که کمتر کسی انتظار آن را داشت.
 در همین فضا جریان اصلاحات که حامی تمام‌قد روحانی و شعارها و چشم‌اندازهای سیاسی‌اش بود، با عیان شدن ناکارآمدی روحانی، سقوط آزادی را در فضای افکار عمومی تجربه کرد. عملا همه گروه‌ها و طبقات به این قضاوت جمعی رسیدند که اصلاحات بیش از هیاهوسالاری انتخاباتی و تکرار مواضع رسانه‌ای جریانات ضدانقلاب هیچ آورده دیگری برای کشور ندارد. همین مساله باعث شد در 2 انتخابات مجلس یازدهم و دولت سیزدهم، اصلاح‌طلبان فضاحت‌بارترین شکست خود را تجربه کنند. کسب تنها 60 هزار رای توسط سرلیست اصلاح‌طلبان در تهران در انتخابات مجلس و رای 2 میلیونی در انتخابات ریاست‌جمهوری تنها نشان‌دهنده یک واقعیت بود و آن هم بلاموضوع شدن اصلاحات در فضای عمومی جامعه ایران. دیگر نه خبری از «تَکرار» بود و نه صدای این جریان در جامعه شنونده‌ای داشت. در چنین فضایی، یک سال بعد از سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، اصلاح‌طلبان «رادیکالیسم» را به عنوان تنها نسخه نجات‌بخش خود برای زنده ماندن در سپهر سیاسی ایران پیدا کرده‌اند.
 در همین زمینه «وطن‌امروز» هفته گذشته در تحلیلی با عنوان «بلاموضوعی سیاسی و استراتژی بدنامی» به چرایی و چگونگی این سیاست پرداخته و نوشته بود: «در روزهایی که دولت سیزدهم به پایان نخستین سال زمامداری خود بر امور اجرایی نزدیک می‌شود، چهره‌های اصلاح‌طلب هر کدام در حد توان خود تلاش می‌کنند جبهه خود را از بلاموضوعی سیاسی خارج کرده و حداقل در قامت نمایندگان منتقد دولت سیزدهم در فضای عمومی برای خود جبهه و وجهه‌ای به دست آورند. 
تکراری‌ترین و البته قابل پیش‌بینی‌ترین استراتژی اصلاح‌طلبان حرکت به سمت رادیکالیسم و اظهارات هنجارشکنانه برای قرار گرفتن در مرکز توجه افکار عمومی است. گویی اصلاحات بار دیگر به این جمع‌بندی رسیده که شهرت با بدنامی به مراتب بهتر از گمنامی و فراموش شدن در افکار عمومی است. اصلاح‌طلبان از سویی تلاش می‌کنند با اظهارات رادیکال موقعیت خود را از جایگاه متولیان و عاملان وضع موجود خارج کرده و در صورت امکان به عنوان بخشی از معترضان وضع موجود شناخته شوند و از سوی دیگر با احیای تشکیلات و انسجام نسبی تبدیل به رکنی اثربخش در معادلات سیاسی کشور شوند.
 برای نمونه تقریبا تمام چهره‌های اصلاح‌طلب فعال در شبکه‌های اجتماعی در خط واحدی در چند ماه گذشته با تکرار ادعای طرف آمریکایی سعی می‌کنند مقصر به سرانجام نرسیدن مذاکرات هسته‌ای را پافشاری تیم مذاکره‌کننده بر اخذ تضمین از طرف آمریکایی بخوانند. این موضع در شرایطی است که باتلاق فعلی پرونده هسته‌ای ناشی از مسیری است که تفکر جریان غرب‌گرا در سال‌های گذشته پی گرفته بود».
با این چشم‌انداز، مشی و گفتار سیاسی مصطفی تاج‌زاده را که از قدیم به عنوان سمبل رادیکالیسم اصلاحات شناخته می‌شد می‌توان به عنوان نقشه راهی برای زنده کردن جسم مرده اصلاحات در سایه همراهی و همسویی با جریانات برانداز دانست. بیش‌فعالی هفته‌های اخیر وی و حساسیت‌زدایی از گفت‌وگو و همراهی با مواضع جریانات برانداز نیز بخوبی نشان از این امر دارد. 
 
* صدای قدیمی دشمن در تهران
تاج‌زاده البته کارنامه سنگینی در تکرار ادعاهای دشمنان و حمله به اصول و نیروهای امنیتی کشورمان دارد که بازخوانی بخش کوچکی از مواضعی که وی در سال‌های اخیر اتخاذ کرده بخوبی نشان می‌دهد رادیکالیسم اصلاحات نسبتی جدایی‌ناپذیر با ادعاهای غرب دارد.
 مصطفی تاج‌زاده یک روز پس از شهادت سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی به دست تروریست‌های آمریکایی، در بیانیه‌ای مشترک با چند اصلاح‌طلب دیگر، خواستار عدم مقابله با اقدام تروریستی آمریکایی‌ها شد. اصلاح‌طلبان در بخشی از بیانیه خود با مقابل هم قرار دادن انتقام خون شهید سلیمانی و رفاه مردم ایران، نوشته بودند: «ما مسؤولان کشورمان را به پرهیز از افتادن در دامی که جنگ‌سالاران آمریکایی و اسرائیلی برای ایجاد اختلال در روند طبیعی تحولات در ایران و گسترش بی‌ثباتی و ناامنی در منطقه و فروش سلاح بیشتر پهن کرده‌اند، دعوت می‌کنیم و از آنها می‌خواهیم با این جنایت مصیبت‌بار، هوشیارانه و همه‌جانبه مواجه شوند و حفظ امنیت عمومی و ملی و نیز آبادانی و رفاه ملت را بر هر موضوع دیگری اولویت دهند». 
پس از شهادت شهید محسن فخری‌زاده، دانشمند هسته‌ای کشورمان توسط جوخه ترور اسرائیل نیز تاج‌زاده در موضعی مشابه، جمهوری اسلامی را به عدم پاسخ متقابل به رژیم صهیونیستی فراخواند و غیرمستقیم اعلام کرد نباید انتقام بگیریم تا جنگی اتفاق نیفتد. وی در حساب توئیتری خود نوشت: «ترور دکتر محسن فخری‌زاده را بی‌هیچ قید و شرطی محکوم می‌کنم. متهم ردیف اول جنایت، نتانیاهو است و به نظر می‌رسد هدفی جز روشن کردن آتش جنگ و نزاع و تداوم تحریم‌ها ندارد. ایران می‌تواند و باید با بسیج افکار عمومی جهانی علیه تروریسم دولتی، رژیم اسرائیل را افشا و منزوی کند». مصطفی تاج‌زاده در واکنش به سخنان سردار اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه که در سالروز فتح خرمشهر در سال جاری گفته بود «ما با برخی اشخاص جنگ و دعوا نداریم، بصیرت جزو برجستگی بالای نیروهای سپاه و فرزندان میدان مقاومت است. سخنان بسیاری درباره دوم خرداد وجود دارد اما اگر آنها را جمع کنیم، عصاره این است که پیروان این تفکر یا اهل مقاومت نبودند یا بریده‌های صحنه انقلاب و مقاومت بودند. هیچ کدام از آنها مرد میدان مقاومت و استمرار آن نبودند»، در حساب توئیتری خود با زیر سوال بردن خون شهدای مدافع حرم و دستاوردهای منطقه‌ای ایران نوشت: «اگر منظور، شرکت در جنگ نیابتی و صرف ثروت ملی و جان جوانان ایرانی برای حفظ اسد باشد، ما اهل مقاومت نیستیم؛ منتقد آنیم. عمق استراتژیک ما آبادانی خوزستان است نه بقای اسد». 
تاج‌زاده تیر سال گذشته نیز با ربط دادن مشکلات کمبود آب در خوزستان که اتفاقا ثمره بی‌کفایتی مدیران دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان بود، به حضور ایران در سوریه، در حساب توئیتری خود نوشت: «گفتند بین اسد و خوزستان تقدم با حفظ بشار است. اولی به یُمن میلیاردها دلار ارسالی و هزاران رزمنده اعزامی مانده است و دومی در اوج گرمای تابستان جنوب و روی دریایی از نفت، آب ندارد». البته این نخستین‌باری نبود که مصطفی تاج‌زاده با ربط دادن حضور ایران در سوریه برای مقابله با گروه‌های تکفیری که با حمایت آمریکا سودای حمله به ایران را داشتند با اقتصاد کشور، از حمایت‌های جمهوری اسلامی از بشار اسد ابراز ناراحتی می‌کرد. 
چند سال قبل‌تر از این توئیت، تاج‌زاده در گفت‌وگو با سایت ضدانقلاب زیتون گفته بود: «دخالت در سوریه هزینه‌هایی به کشور تحمیل کرده و بویژه به قشرهای محروم ما فشار زیادی وارد آورده است. ما تاکنون از حزب‌الله و حماس و... حمایت ‌می‌کردیم. امروز بخش عمده‌ای از هزینه جنگ در سوریه و عراق را نیز می‌پردازیم. به ‌همین‌ دلیل مردم روزبه‌روز نسبت به این روند حساسیت منفی بیشتری نشان می‌دهند». تاج‌زاده در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود با زیتون، بدون اشاره به دستاوردهای ایران در سوریه که به تأمین امنیت کشورمان در کیلومترها دورتر از مرز منجر شده، اظهار داشته بود: «باید جواد ظریف محور شود. معنای حرفم این نیست که قاسم سلیمانی نباید نقش ایفا کند، بلکه محور کار باید دیپلماسی شود و نظامیان در خدمت آن قرار گیرند، نه برعکس. سخن من ترجیح شخصیت یکی بر دیگری نیست. اولویت‌دادن به نقش‌هاست؛ تفوق دیپلماسی است بر نظامی‌گری». تاج‌زاده در حالی از لزوم محور قرار دادن ظریف در مسائل مهم منطقه سخن می‌گفت که وزیر امور خارجه روحانی به عنوان نماد شکست در دیپلماسی تاریخ جمهوری اسلامی ایران به حساب می‌آید. 
البته حمله تاج‌زاده به حضور ایران در سوریه محدود نمی‌شود. وی آذر سال 96 در حساب توئیتری خود با انتقاد از دفاع جمهوری اسلامی ایران از مردم مظلوم یمن در مقابل حملات وحشیانه آل‌سعود و کشورهای مرتجع منطقه که با چراغ سبز آمریکا انجام می‌گرفت و اکنون نیز انجام می‌شود، نوشت: «یمن در اشغال داعش نیست، حرم ندارد و هم‌مرز اسرائیل هم نیست که به اصطلاح آقایان عمق استراتژیک جمهوری اسلامی محسوب شود. اعلان کمک مستشاری ایران در یمن توسط سردار جعفری در شرایطی که ترامپ در پی اثبات دخالت سپاه در امور داخلی کشورهای دیگر است، چه معنا و چه لزومی دارد؟» علاوه بر اینها، تاج‌زاده سابقه حمایت از جاسوس‌های کشورهای بیگانه و اعضای منافقین را نیز در کارنامه خود به ثبت رسانده است. فروردین‌ سال جاری بود که تاج‌زاده در توئیتی، در حمایت از فتنه‌گران سال 88 و همچنین افراد وابسته به منافقین نوشت: «از بازداشت موقت مرادی و علی یونسی ۲ سال گذشت. نرگس محمدی و مهدی محمودیان آزاد نشده‌اند و اخیرا مریم، خواهر شهید مصطفی کریم‌بیگی از ادامه تحصیل محروم شد. از این همه ظلم و بی‌قانونی خسته نشده‌اید؟» تاج‌زاده آنقدر در اتخاذ مواضع علیه حاکمیت پیش رفته که حقیقت و دروغ یک ماجرا برایش تفاوتی ندارد و صرف اینکه بتواند از یک موضوعی برای حمله به جمهوری اسلامی استفاده کند، کفایت می‌کند. سال گذشته بود که گوهر عشقی، مادر یکی از دستگیرشدگان فتنه 88 مدعی شد در مسیر رفتن به مزار پسرش بوده که یک موتوسیکلت با ۲ سرنشین به او نزدیک شده و یکی از موتورسواران پیاده شده و او را به سمت میلگردهایی که در خیابان بوده هل داده و او پس از آن از هوش رفته و در بیمارستان به هوش آمده است. البته پس از بررسی‌ها و مشاهده دوربین‌های مداربسته محل، مشخص شد ادعای خانم عشقی صحت ندارد و ماجرای کبودی صورت وی به خاطر زمین خوردن او بوده است. با این حال تاج‌زاده فرصت را غنیمت شمرد و بدون در نظر گرفتن صحت و سقم ماجرا نوشت: «آقایان رئیسی، اژه‌ای و قالیباف درباره ضرب و شتم خانم گوهر عشقی مادر شهید ستار بهشتی احیانا نظری ندارند؟ خشم افکار عمومی را نمی‌بینند؟ اقدام خاصی را لازم نمی‌دانند؟ شب راحت می‌خوابند؟ سکوت‌شان حتما از سر نارضایتی است و نه رضایت! درسته؟» تاج‌زاده حتی در ارتباط با اعدام نوید افکاری که یک شهروند بیگناه را به قتل رسانده بود، در حساب توئیتری خود با انتقاد از قصاص وی نوشت: «آقای رئیسی! ممکن است دلیل این همه عجله برای اعدام نوید افکاری را توضیح دهید و اینکه چرا فرصت ندادید بستگان متهم رضایت خانواده مقتول را کسب کنند، تا خون دیگری ریخته نشود؟ شما که فکر نمی‌کنید اقتدار قوه ‌قضائیه در لجاجت با افکار عمومی و تداوم روش‌های اشتباه است؟» وی در حالی قوه‌ قضائیه را به عجله برای اعدام افکاری متهم کرده و مدعی شد اگر فرصت بیشتری در اختیار خانواده قاتل قرار می‌گرفت، می‌توانستند رضایت خانواده مقتول را بگیرند که شهریور 99 حجت‌الاسلام حسن نوروزی، عضو کمیسیون قضایی مجلس در گفت‌وگویی اعلام کرد: «قصاص نوید افکاری به ‌دلیل عدم رضایت اولیای دم بود».
 
* از سفیدشویی صهیونیست‌ها تا زنده نگه داشتن یاد ترامپ
مواضع ضدملی و تند چهره‌های اصلاح‌طلب البته به مصطفی تاج‌زاده محدود نمی‌شود و چهره‌های دیگر این جریان نیز که سوابق مشهوری در تکرار ادعاهای دشمنان انقلاب و ایران دارند، هر کدام سعی دارند با میدان‌داری در این فضا راه را برای زنده کردن این جریان ولو در سایه همصدایی با براندازان هموار کنند. هفته گذشته بود که فائزه هاشمی، آقازاده پرحاشیه و از اعضای اصلی حزب کارگزاران سازندگی، چراغ اول در اتخاذ مواضع رادیکال ضدملی را روشن کرد و در یک گفت‌وگوی مجازی، جمهوری اسلامی را برای منطقه خطرناک‌تر از رژیم صهیونیستی خواند و جریان مقاومت را به حمایت از اشغالگری، ریختن خون مردم بیگناه و... متهم کرد. البته وی سابقه‌ای طولانی در اتخاذ چنین مواضعی دارد و علاوه بر سفیدشویی صهیونیست‌ها، سوگواری برای ترامپ و ناراحتی از احتمال کاهش تحریم‌ها علیه کشورمان را نیز در کارنامه خود دارد. دی‌ سال99 بود که فائزه هاشمی در اظهاراتی از عدم انتخاب مجدد ترامپ ابراز ناراحتی کرده و در اظهاراتی حضور ترامپ در آمریکا را به نفع مردم ایران دانسته و گفته بود: «برای ایران دوست داشتم آقای ترامپ انتخاب شود ولی اگر یک آمریکایی بودم به آقای ترامپ رأی نمی‌دادم. به خاطر همین فشارهایی که می‌آورد، بالاخره شاید یک تغییر سیاستی اتفاق بیفتد. شاید اگر فشارهای آقای ترامپ ادامه پیدا می‌کرد، بالاخره ما مجبور می‌شدیم یک تغییر سیاست‌هایی را داشته باشیم. این تغییر سیاست‌ها حتما به نفع مردم می‌توانست اتفاق بیفتد. دموکرات‌ها کمی شل و ول هستند؛ یعنی با آمدن دموکرات‌ها این موضع خطای ما بیشتر تقویت می‌شود، امیدوارم نشود ولی چنین چشم‌اندازی دارد». هاشمی پیش از این در اظهاراتی مشابه و با حمایت از به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس گفته بود: «وقتی تاریخ را مرور می‌کنیم مشاهده می‌شود اسرائیل از سال ۱۳۴۸ در سازمان ملل به عنوان یک کشور شناسایی شد. اعراب و یهودی‌ها در این سرزمین سکونت دارند. باید در عرصه جهانی به‌‌روز باشیم و تصمیماتی را بگیریم که با منافع ما سازگار باشد. دنیا، دنیای تعامل است و اگر با کشورهای دیگر در ارتباط نباشید، آسیب می‌بینید. بعد از توافق امارات و رژیم صهیونیستی، قطر بین حماس و رژیم صهیونیستی میانجیگری کرد و آن دو با هم توافقاتی داشته‌اند. قطر و عمان توافق امارات و بحرین را تایید کردند. رژیم صهیونیستی مشتاق عادی‌سازی روابط خود با کشورهای مسلمان است. نگاه ما باید اینگونه باشد که هدف‌مان حفظ منافع ملی و حقوق مردم و منابع ملی باشد... باید همه موضوعات بر اساس منابع و منافع ملی و حقوق مردم به‌ روز شود». یقینا بازخوانی مواضع ضدملی چهره‌های اصلاح‌طلب و تلاش انکارناپذیرشان برای همسویی تام با براندازان در یک گزارش امکان‌پذیر نیست اما آنچه این اظهارات را واجد اهمیت می‌کند، آن است که در اکثر قریب به اتفاق این موارد، دیگر چهره‌های اصلاح‌طلب با سکوتی رضایت‌آمیز این اظهارات را تایید کرده و به آنها رسمیت بخشیده‌اند. به عبارت دیگر مواضع مصطفی تاج‌زاده، فائزه هاشمی و دیگر چهره‌های رادیکال اصلاح‌طلب را باید ندایی از اندرونی اصلاحات دانست. مواضع اینچنینی نشان از باور اصلاح‌طلبان به شعار «نه غزه، نه لبنان» در فتنه سال 88 و عزم راسخ‌شان برای تضعیف جبهه مقاومت دارد. در شرایطی که طرف آمریکایی در سال‌های اخیر تلاش کرده به طریقی با وارد کردن جبهه مقاومت به عنوان بازوهای امنیت‌آفرین کشورمان به موضوع مذاکرات، زمینه خلع سلاح جمهوری اسلامی را فراهم کند، چهره‌هایی مانند تاج‌زاده با حمله به سیاست‌های منطقه‌ای کشورمان و تکرار ادعاهای دشمنان نقش پیاده‌نظام غرب را در میدان افکار عمومی بازی می‌کنند. از سوی دیگر در شرایطی که ایران آماج توطئه‌های امنیتی دشمنان قرار دارد، طرح چنین ادعاهایی و سفیدشویی رژیم صهیونیستی را باید به مثابه نرمالیزه کردن ترورهای این رژیم در خاک کشورمان دانست. یک جریان سیاسی زمانی می‌تواند برای خود حق فعالیت جناحی درون‌سیستمی را قائل باشد که نسبت به اصول امنیتی و مقابله با توطئه‌های خارجی تردیدی نداشته باشد. مواضع ضدملی چهره‌های مذکور نه ‌‌تنها نسبتی با این پیش‌شرط‌ها ندارد که علنا نشان‌دهنده پیگیری خط ضدامنیتی دشمنان کشور در فضای عمومی است.
در نمونه دیگری که جریان مذکور در ماه‌های گذشته پیگیری کرد می‌توان به بیانیه مشهور «تفنگت را زمین بگذار» اشاره کرد که در بحبوحه حادثه تلخ «متروپل» پیگیری می‌شد و تلاش داشت تا از حزن عمومی مردم سوژه‌ای برای حمله به نیروهای امنیتی و انتظامی پیدا کند. در همین زمینه البته در اقدامی صحیح محمد رسول‌اف و مصطفی آل‌احمد هم در روزهای اخیر با حکم دستگاه قضایی بازداشت شدند.
 
* اصلاح‌طلبی یا براندازی؟
رفتار و گفتار جریان اصلاحات که در ماه‌های اخیر تمام اهتمام خود را به نزدیک شدن با جریانات برانداز معطوف کرده‌اند، در خوشبینانه‌ترین حالت باید باعث توجه ویژه‌تر نهادهای امنیتی در رصد فعالیت‌های جریان غرب‌گرا و در صورت لزوم برخورد لازم با آنها شود. تجربه فتنه88 و عدم مسؤولیت‌پذیری اصلاح‌طلبان در برهه‌هایی که دست‌شان از قدرت کوتاه شده است، بخوبی این واقعیت را ثابت کرده که این جریان هیچ خط قرمزی بالاتر از حضور در قدرت ندارد و هرگاه با شکست سیاسی از قدرت کنار گذاشته می‌شود، ابایی از در پیش گرفتن رویه‌های خلاف مصالح و منافع ملی ندارد. از همین رو پس از شکست در انتخابات ریاست‌‌جمهوری سال88 با طرح ادعای دروغین تقلب عملا تبدیل به بازوی روانی و سیاسی دشمن در کشور شد و چهره‌های اصلاح‌طلب تبدیل به میهمان ثابت برنامه‌های ضدایرانی در تلویزیون‌های خارج کشور شدند. بخش بزرگی از جریانات بدنام برانداز فعلی را بدنه فعال فتنه88 تشکیل می‌دهند. 
با همصدایی کامل چهره‌هایی همچون مصطفی تاج‌زاده و فائزه هاشمی با جریان برانداز، دیگر چهره‌های اصلاح‌طلب برای جلوگیری از هم‌سرنوشتی با این طیف رادیکال باید مواضع روشنی نسبت به اصول، مصالح و منافع ملی داشته باشند. یقینا در شرایطی که فشار و توطئه‌های خارجی کم‌سابقه‌ای، امنیت و ثبات کشور را نشانه رفته، مواجهه قضایی و قهری با جریانات همسو با برانداز ضرورتی انکارناپذیر است. در چنین فضایی دیگر جریانات برای اثبات حسن‌نیت خود نسبت به منافع ملی باید از همراهی با این عناصر بدنام و معلوم‌الحال خودداری کنند. اگر فرد یا جریانی مشی و موضعی شبیه براندازان داشته باشد، نمی‌تواند پرچم اصلاح‌طلبی و فعالیت در چارچوب قانون را به دست گیرد.

:: بازدید از این مطلب : 288
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 16 تير 1401

کیهان در ویژه های خود نوشت:

امروز دیگر نه تنها پایگاه‌های آمریکایی در منطقه خلیج‌فارس یا حتی در محدوده خاورمیانه در تیررس نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران هستند بلکه گستره حضور نیروهای نظامی کشورمان به دورترین آب‌ها و یا به عبارتی به حیاط خلوت آمریکا نیز رسیده چنان‌که یک سایت خبری-تحلیلی آمریکایی در این باره نوشته است: «این نخستین بار در تاریخ است که قرار است واحدهایی از نیروی دریایی ایران، در چند ده کیلومتری آب‌های آمریکا در نیمکره غربی و در یک رزمایش نظامی شرکت کند.»

وبگاه «واشنگتن فری بیکن» که نزدیک به جمهوری‌خواهان آمریکا است در گزارشی به برگزاری رزمایش مشترک میان ایران، روسیه و چین به همراه ۱۰ کشور دیگر در آب‌های دریای کارائیب پرداخته و نوشته است: «ایران، روسیه و چین در حال آماده شدن برای اجرای یک رزمایش بزرگ در آمریکای لاتین هستند تا به آمریکا این پیام را برسانند که چگونه این ارتش‌ها می‌توانند در بیخ گوش آمریکا نمایش قدرت دهند. بر اساس گزارش مرکز جامعه آزاد امن (اندیشکده‌ای که رژیم‌های ضدآمریکایی را ردیابی می‌کند) ونزوئلا، تحت رهبری نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور سوسیالیست و ضد آمریکا قرار است میزبان رزمایش نظامی در اواسط ماه اوت (مردادماه) باشد. روسیه، چین و ایران به همراه ۱۰ کشور دیگر، نظامیان خود را برای رزمایش‌های نظامی به نیمکره غربی می‌آورند؛ جایی که با نام دریای کارائیب حیاط خلوت آمریکا شناخته می‌شود.»

نشان‌ه­ای آشکار از تشکیل ائتلاف ضدآمریکایی

واشنگتن فری بیکن در ادامه افزوده است: «بر اساس گزارش ‌اندیشکده [مرکز جامعه آزاد و امن]، این رزمایش نظامی که با عنوان «رزمایش تک‌تیرانداز مرز» شناخته می‌شود، نشان می‌دهد که حکومت‌های ضدآمریکا از سراسر جهان در حال متحد شدن هستند و «آماده می‌شوند تا این پیام را به وضوح برسانند که منطقه آماده پذیرش نیروی چندقطبی است» که بر پذیرش حکومت‌های ضدآمریکایی در آمریکای لاتین تمرکز دارد. بخش مهمی از «ارتش روسیه برای اولین بار آماده می‌شود تا واحدهایی از نیروهایش را برای برگزاری یک رزمایش نظامی به نیمکره غربی بیاورد» - حتی در شرایطی که مسکو درگیر جنگ در اوکراین است.»

این گزارش در ادامه افزود: «این رزمایش‌ جنگی یکی از واضح‌ترین نشانه‌هایی است که تا به امروز نشان می‌دهد ائتلافی ضدآمریکایی در آمریکای لاتین تشکیل شده است. حکومت‌های [ضدآمریکایی در آمریکای لاتین] برای تقویت روابط با روسیه، چین و ایران تلاش می‌کنند. مادورو اخیراً یک سفر دیپلماتیک به خاورمیانه را به پایان رساند که طی آن یک قرارداد استراتژیک ۲۰ ساله با ایران امضا کرد که زمینه را برای پهلو گرفتن یک نفتکش [ساخت] ایران در ونزوئلا و تخلیه نفت خام تحریم شده ایران فراهم کرد. توافق راهبردی ایران و ونزوئلا در ادامه توافق‌های راهبردی مشابهی است که جمهوری اسلامی ایران در سال‌های اخیر با چین و روسیه امضا کرده است. حکومت‌های آمریکای لاتین نیز در حال امضای قراردادهای نظامی با روسیه هستند.»

روسیه و متحدانش ایران و چین در آستانه نمایش قدرت بزرگی با رزمایش نظامی در ماه اوت [مرداد ماه] در ونزوئلا هستند. «جوزف هومیر»، تحلیلگر امنیت ملی و مدیر اجرایی این ‌اندیشکده، به [وبگاه] واشنگتن فری بیکن گفت که چگونه از این نوع رزمایش نظامی مشترک برای مشروعیت بخشیدن به کشورهای ضداستکباری و مشروعیت‌زدایی از رژیم‌های [تحت سلطه آمریکا] در نیمکره غربی استفاده می‌شود. با عادی‌سازی تحرکات نظامی دشمنان ایالات متحده در دریای کارائیب، ما در معرض خطر تضعیف مشروعیت اخلاقی [رژیم‌های تحت سلطه آمریکا] در آمریکای لاتین هستیم.»

نفوذ ایران، روسیه و چین در آمریکای جنوبی

این گزارش در ادامه به نفوذ ایران، روسیه و چین در آمریکای لاتین پرداخته و خاطرنشان ساخت: «همچنین نشانه‌هایی وجود دارد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، در حال تقویت حضور خود در آمریکای لاتین است... همزمان با افزایش روابط نظامی و اقتصادی ایران و ونزوئلا، دانیل اورتگا، رئیس‌جمهور نیکاراگوئه- متحد مادورو- یک پیمان نظامی با روسیه تمدید کرد که «به سربازان، هواپیماها و کشتی‌های روسیه اجازه گشت در مرزهای این کشور آمریکای مرکزی و انجام تمرین‌های آموزشی نظامی مشترک داده شد.» براساس این گزارش، این توافقنامه نظامی در بحبوحه جنگ روسیه با اوکراین امضا شد که نشان می‌دهد حضور در آمریکای لاتین برای مسکو با وجود فشار بر مرزهای خود همچنان در اولویت است.»

گزارش واشنگتن فری بیکن افزود: «روسیه در آمریکای لاتین عملیات اطلاعاتی مخفیانه انجام داده است... چین نیز در منطقه فعال بوده، اگرچه این تلاش‌ها توجه رسانه‌ای کمی به خود جلب کرده است. وانگ یی، وزیر خارجه چین ماه گذشته چندین قرارداد اقتصادی در آمریکای لاتین امضا کرد و با اروگوئه، نیکاراگوئه و اکوادور تماس گرفت. ابتکار کمربند و جاده چین، برنامه‌ای برای افزایش ردپای جهانی چین، راه خود را به آرژانتین باز کرده است، جایی که برای ساخت پروژه‌های زیربنایی کار می‌کند.

در انتهای این مطلب آمده است: «در حالی که روسیه تلاش می‌کند تا سیستم مالی بین‌المللی را [مبتنی بر دلار] مشروعیت‌زدایی کند، چین با یک بانک مستقر در سوئیس توافق‌نامه‌ای را برای ایجاد ذخیره ارز یوان همراه با ‌اندونزی، مالزی، هنگ‌کنگ، سنگاپور و شیلی امضا کرده است. با دلار آمریکا مقابله کند.»

پرواز پهپادهای ایرانی در ونزوئلا

خبر دیگر اینکه خبرگزاری فارس از قول منابع خبری خود نوشت که بعد از ظهر دیروز (چهارشنبه به وقت تهران) پهپادهای ایرانی مونتاژ شده در ونزوئلا در جریان رژه نظامی این کشور به پرواز درآمدند. مطابق این گزارش ارتش ونزوئلا برای اولین‌بار در رژه نظامی خود در پنجم ژوئن (سه‌شنبه ۱۴ تیر)، پهپادهای رزمی ایران مونتاژ شده در ونزوئلا را نمایش داد. پهپادهایی که در ابتدا با نام ایرانی «مهاجر-۲» شناخته می‌شدند، اکنون با نام «آنتونیو خوزه  سوکره» شناخته می‌شوند. رصد، شناسایی و حمله با قابلیت ضدتانک و ضد نفر از ویژگی‌های تجهیزاتی این پهپاد است که در این رژه اعلام شد. ونزوئلا سال ۲۰۱۲ اعلام کرد که ایران در ساخت هواپیماهای بدون سرنشین به این کشور کمک می‌کند. ایران و ونزوئلا دو کشور از اعضای اوپک هستند و با واشنگتن اختلاف دارند، در زمینه صادرات نفت نیز همکاری می‌کنند.


:: بازدید از این مطلب : 266
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 16 تير 1401

 

 

این وسایل در زمان خاموشی هم برق مصرف می‌کنند

 


:: بازدید از این مطلب : 276
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 10 تير 1401

 

موشکهای کدام کشور این منازل را بر سر این کودکان خراب کرده است. این کودکان کدام خطر را برای آنها داشته است؟


شهادت یک مادر یمنی و 5 فرزندش در حمله جنگنده‌های سعودی

«مرکز اصلی بهداشتی در اسلم (در استان حجة)، مملو از کودکان نحیف، خردسالانی بیش از حد لاغر و با چشمانی از حدقه بیرون زده، است. پرستاران قطر بازوهای کودکان و خردسالان را اندازه گرفتند که فقط چند سانتیمتر بود و اینها نشانه‌ای از بدترین مراحل سوءتغذیه است». چه کسانی این بلاها را بر سر این زنان و کودکان یمنی آورده است. با کدام قانون حقوق بشر چنین بلایی به این مردم مظلوم روا شده است؟

 

ویرانی های ناشی از جنگ داخلی سوریه بسیار گسترده تر از آن است که بتوان با لنز دوربین های خبرنگاران و عکاسان به تصویر کشید.

هدف از تخریب زیر ساخت های این کشور و دیگر کشورهای اسلامی چیست؟ مردم مسلمان سوریه، عراق،افغانستان، یمن، لبنان، غزه چرا مورد غضب آمریکا قرار گرفته اند. جواب یکی است چون مسلمان هستند. طبق دیدگاه حقوق بشری آمریکا و متحدانش،مردم این کشورها، انسانهای درجه دوم هستند و فقط چشم آبی ها ارزش دارند.

 
 
 عکاسان بومی سوریه جلوه‌های گوناگون رنج و مصیبت روزانه را در میهن جنگ‌زده خود تصویر کرده‌اند. دفتر امدادرسانی سازمان ملل این عکس‌ها را منتشر کرده تا نگاه جهانیان را به فاجعه‌ای بی‌پایان جلب کند.

به گزارش فرارو، گروه ناظر حقوق بشر در سوریه آمار کشته‌شدگان این جنگ را بیش از ۳۸۸ هزار نفر برآورد کرد.

 دست‌کم ۳۸۸ هزار و ۶۵۲ نفر در جنگ داخلی جان باخته‌اند که ۱۱۷ هزار و ۳۸۸ نفر آنان غیرنظامی بودند.

 در مجموع ۲۲ هزار ۲۵۴ کودک نیز در شمار کشته‌شدگان جنگ داخلی سوریه هستند.

 همچنین طی این مدت ۵.۶ میلیون سوری مجبور به ترک وطن خود شده اند که از این تعداد ۳.۶ میلیون نفر به ترکیه پناه برده اند.

از سوی دیگر ۱۱.۵ میلیون شهروند سوریه نیز درپی جنگ داخلی در درون این کشور آواره شده اند و بسیاری از آن‌ها با مشکم تامین سرپناه روبرو هستند.

هم اکنون ۸۰ درصد از ساکنان اردوگاه‌های آوارگی در سوریه را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند و نزدیک به ۶۰ درصد کودکان سوری نیز با خطر سوء تغذیه روبرو هستند.

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

 

تصاویری که دنیا را تکان داد/ اوج بی‌رحمی آمریکایی‌ها در «ابوغریب» ؛ از «ضرب و شتم مرگبار» تا «خشونت جنسی»

 

تصاویری که دنیا را تکان داد/ اوج بی‌رحمی آمریکایی‌ها در «ابوغریب» ؛ از «ضرب و شتم مرگبار» تا «خشونت جنسی»

 

تصاویری که دنیا را تکان داد/ اوج بی‌رحمی آمریکایی‌ها در «ابوغریب» ؛ از «ضرب و شتم مرگبار» تا «خشونت جنسی»

بتصاویری که دنیا را تکان داد/ اوج بی‌رحمی آمریکایی‌ها در «ابوغریب» ؛ از «ضرب و شتم مرگبار» تا «خشونت جنسی»

 

 

 

 

 

WASHINGTONPOST.COM

 آمریکا و دیگر کشورهای غربی با تکیه بر حقوق بشر خود را از تمام اعمال ضد بشری که در دنیا انجام می دهند خود تطهیر و و پاک با تبلیغاتی وسیع نمایش می دهد و کشورهایی که مطیع و فرمانبردار برای آنها نیستند ناقض حقوق بشر به دنیا معرفی می کند و با این انگ ضد حقوق بشری با موشکها و تفنگداران حرامزاده های خود آن کشورها را به خاک و خون می کشد.
 

 

اگر جامعه بشری با جنایت‌ها و خیانت‌های آمریکای جهانخوار آشنا شود، ادعای حمایت از حقوق بشر او رنگ می‌بازد و جامعه جهانی باور می‌کند که تمام حرف‌های او در این موضوع، دروغ است. تکلیف همه ماست که چهره واقعی آمریکا را به نمایش بگذاریم و امت جهان را با ظلم و ستمگری‌ها و جنایت‌های آنان آشنا سازیم. در این نوشتار، نمایی از چهره کریه استکبار جهانی را مطرح می‌کنیم تا همه، زشتی‌های آمریکا را بهتر ببینند.

 

الف: حملات نظامی آمریکا به دیگر کشورها

 

ایالات متحده امریکا در طول ۲۴۵ سال در ۲۲۷ جنگ شرکت داشته و تنها در نیمه دوم قرن بیستم، به ۲۲ کشور حمله نظامی کرده است. ما در این مقاله به برخی از آن اشاره می‌کنیم:

 

۱. بمباران هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن در سال ۱۹۴۵ و کشتن ۳۰۰ هزار نفر
۲. لشکرکشی به برلین در سال ۱۹۴۸
۳. حمله به کره شمالی در سال ۱۹۵۱ و کشتن صدها هزار نفر
۴. حمله به اردن در سال ۱۹۵۷
۵. حمله به لبنان در سال های ۱۹۵۸ و ۱۹۸۲
۶. حمله به کوبا در سال ۱۹۶۰
۷. حمله به ویتنام شمالی در سال ۱۹۶۴ و کشتن ۳ میلیون نفر
۸. حمله به کامبوج در سال ۱۹۷۰
۹. حمله به آنگولا در سال ۱۹۷۵
۱۰. حمله به گرانادا در سال ۱۹۸۱ که دست نشانده خود را هم در آن جا به قدرت رساند.
۱۱. حمله به پاناما در سال ۱۹۸۷
۱۲. حمله به عراق در سال‌های ۱۹۹۱ و ۱۹۹۳، نصب فرماندار نظامی در این کشور و رسوایی حقوق بشری در زندان‌های ابوغریب و گوانتانامو
۱۳. حمله به سومالی در سال ۱۹۹۲
۱۴. حمله به هائیتی در سال ۱۹۹۴
۱۵. حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و کشتن یک میلیون نفر
۱۶. حمایت از حملات داعش به سوریه و عراق
۱۷. حمایت از حملات عربستان به یمن و بحرین
۱۸. حمایت از حملات اسرائیل به لبنان و فلسطین

 

ب: دخالت آمریکا در امور داخلی کشورها

 

ایالات متحده امریکا در نیمه دوم قرن بیستم، در امور داخلی ۱۷ کشور دخالت کرده است. ما در این جا به برخی از آن اشاره می‌کنیم:

 

۱. دخالت در بحران یوگسلاوی در سال ۱۹۴۸
۲. دخالت در جنگ به نفع تایوان علیه چین در سال های ۱۹۵۵ تا ۱۹۵۸
۳. دخالت در بحران مجارستان در سال ۱۹۵۶
۴. دخالت در مصر در سال ۱۹۵۶
۵. دخالت در کوبا در سال ۱۹۵۹
۶. دخالت در برلین در سال ۱۹۶۱
۷. دخالت در اتیوپی در سال ۱۹۷۲
۸. دخالت در نیکاراگوئه در سال ۱۹۷۹
۹. دخالت در لهستان در سال ۱۹۸۱

 

ج: کودتای آمریکایی در بعضی از کشورها

 

۱. کودتا در ایران در سال ۱۹۵۲
۲. کودتا در عراق در سال ۱۹۶۰
۳. کودتا علیه پاتریس لومومبا در سال ۱۹۶۳
۴. کودتا علیه آلنده در شیلی در سال ۱۹۷۳
۵. کودتا در آرژانتین در سال ۱۹۷۶
۶. کودتا در ترکیه در سال ۱۹۸۰
۷. کودتا در پاکستان در سال ۱۹۹۹

 

د: شکل‌دهی به انقلاب مخملی، توسط آمریکایی‌ها

 

۱. انقلاب مخملین در چکسلواکی در سال ۱۹۸۹
۲. انقلاب مخملین در شوروی سابق در سال ۱۹۹۱
۳. انقلاب مخملین در گرجستان در سال ۲۰۰۳
۴. انقلاب مخملین در اوکراین در سال ۲۰۰۴
۵. انقلاب مخملین در قرقیزستان در سال ۲۰۰۵

 

هـ: جنایت آمریکایی‌ها به ملت آمریکا

 

۱.آمریکایی‌ها در سال ۱۸۹۰ در ایالت داکوتای، ۳۰۰ نفر از سرخپوستان را کشتند.
۲. شکستن حرمت زنان در امریکا:
۲ـ۱. طبق آمار سال ۱۹۸۸، میلیون‌ها زن آمریکایی قربانی سوء قصد جنسی و یا تجاوز کامل قرار گرفتند.
۲ـ۲. در سال ۱۹۹۰ نزدیک ۳۵۰ هزار تجاوز جنسی در آمریکا به وقوع پیوسته است.
۲ـ۳. هر ساله هزار کودک آمریکایی مورد سوء استفاده جنسی قرار می‌گیرند.
۲ـ۴. در ۱۱ سال گذشته، فقط در ارتش آمریکا ۱۳۵ هزار زن مورد تجاوز جنسی گزارش شده است. سربازان آمریکایی در جنگ جهانی دوم، به ۱۹۰ هزار زن و دختر آلمانی، و به ۳۵۰۰ دختر فرانسوی تجاوز کردند.
۲ـ۵. بیش از ۶۰ درصد از زنان در آمریکا مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‌اند و ۸۹ درصد زنان آمریکایی از آزار و اذیت جنسی به عنوان مهم‌ترین معضل اجتماعی جامعه آمریکا نام می‌برند.
۲ـ۶. ۹۴ درصد زنان مشغول در سینمای هالیوود تجاوز و تعارض جنسی را تجربه کرده‌اند.
۲ـ۷. برای همه زنان جوان آمریکایی به خصوص کسانی که ۱۸ یا ۱۹ ساله هستند، با آغاز تحصیلات دانشگاهی، دانشگاه‌های آمریکایی مکان‌هایی بسیار خطرناک به حساب می‌آیند.

 

و: جنایت آمریکایی‌ها علیه ملت ایران

 

 ۱. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
۲. جاسوسی علیه جمهوری اسلامی از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۳ آبان ۱۳۵۸ در سفارت آمریکا در ایران
۳. حمله نظامی به طبس در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹
۴. طراحی و سازماندهی کودتای نوژه در تیر ۱۳۵۹. این کودتا از لحاظ تجهیزات نظامی که قرار بود از داخل و خارج در جریان آن به کار گرفته شود، در تاریخ کودتاهای جهان بی‌سابقه بود.
۵. تحریک صدام‌ برای تحمیل جنگی هشت ساله علیه ایران از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹. آمریکا و حامیانش بیش از ۶۰ میلیارد دلار به صدام کمک مالی کردند. آمریکا در طول جنگ از طریق هواپیماهای آواکس و ماهواره های فضایی به عراق اطلاعات می‌داد.
۶. حمله به سکوهای نفتی ایران در سال ۱۳۶۶
۷. سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرباس در سال ۱۳۶۷ و به شهادت رساندن بیش از ۳۰۰ نفر
۸. فشار بر اتحادیه اروپا و ژاپن برای قطع روابط اقتصادی با ایران در سال ۱۳۷۵
۹. تصویب بودجه در کنگره آمریکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران. سال ۲۰۰۷، ۶۶ میلیون دلار، سال ۲۰۰۹، ۱۰ میلیون دلار، سال۲۰۱۰، ۷۵ میلیون دلار و سال ۲۰۱۱، ۲۵ میلیون دلار
۱۰. حمایت جدی از فتنه‌گران در سال‌های ۱۳۷۸، ۱۳۸۸، ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در سال ۱۳۸۸: دولت آمریکا از بیرون ایران هر حمایتی از دستش بر می‌آمد، از معترضان کرد.
۱۱. حمایت از منافقین در به شهادت رساندن ۱۷۰۰۰ انسان بی‌گناه، از جمله شهید کردن ۷۲ نفر از مسؤولان کشورمان به همراه شهید آیت الله بهشتی در ۷ تیر ۱۳۶۰. اسناد و مدارک فاش شده از ارتباط آمریکا با منافقین، نشان از حمایت آمریکا از ترورهای منافقین دارد. همچنین آمریکا در سال ۲۰۱۲ گروه تروریستی منافقین را از لیست سیاه خارج کرد.
۱۲. آمریکا در اردیبهشت ۱۳۹۷ تحریم دارویی بیماران خاص را علیه ایران اجرایی کرد که در نتیجه بیش از ۱۰۰۰ بیمار دچار مرگ تدریجی شدند.
۱۳. راه اندازی رادیو فردا، رادیو زمانه، و شبکه‌های ماهواره‌ای و مجازی برای براندازی نرم جمهوری اسلامی ایران
۱۴. به شهادت رساندن سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، فرمانده جبهه مقاومت، به دستور مستقیم ترامپ رئیس جمهور وقت آمریکا در سال ۱۳۹۸

 

آنچه نگاشته شد، ذره‌ای از هزاران جنایت آمریکا علیه جامعه بشری است. آمریکا با همه این ظلم به ملت خود و مردم جهان و ملت ایران، مدعی حمایت از حقوق بشر است. این کشور با این همه جنایت و ظلم و طغیان و خیانت، حق ندارد از حقوق بشر حرف بزند. آمریکا بزرگترین ناقض حقوق بشر است که باید سران آن به علت این همه ظلم و تعدی، در دادگاه بین المللی محاکمه شوند و به سزای این همه گناه و طغیان خود برسند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 280
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 9 تير 1401

نشنال‌اینترست: تصویر‌سازی منفی از ایران مأموریت رسانه‌ها در غرب است
یک رسانه مهم آمریکایی در گزارشی تاکید کرد با توجه به اهمیت و موقعیت ایران، ترویج اطلاعات غلط درباره این کشور به امری رایج در رسانه‌های غربی تبدیل شده است
نشنال‌اینترست نوشت: ایران بیش از هر کشور دیگری در منطقه خاورمیانه‌، در کانون توجهات وسیع بین‌المللی قرار دارد. جریان‌های رسانه‌ای، حجم قابل توجهی از اخبار و گزارش‌های خود را در موضوعات مختلف به ایران اختصاص می‌دهند. سال‌هاست که برخی مسائل و موضوعات در مورد ایران در رسانه‌های غربی گفته شده و تکرار می‌شود. این رویه، تصویر مناسب و دوستانه‌ای را از این کشور به جهان مخابره نمی‌کند. عمده موضوعاتی که با آوردن نام ایران به ذهن متبادر می‌شوند، تا حد زیادی برساخته‌های رسانه‌ای هستند.
سال 2013 در جریان مطالعه‌ای که از سوی «ایلاد سگِو» استاد ارتباطات بین‌المللی دانشگاه تل‌آویو انجام شد، این نکته مورد اشاره قرار گرفت که مرکزیتِ مسائل مرتبط با ایران در سازمان‌های رسانه‌ای بین‌المللی، بسیار زیاد است. در وب سایت‌های خبری جهانی، ایران پس از آمریکا، چین، فلسطین، انگلیس و فرانسه به عنوان ششمین کشوری که بیش از دیگر کشورها و ملت‌های جهان در مورد آن سخن گفته می‌شود، مورد اشاره قرار گرفته است. در وب سایت‌های آمریکایی، ایران پس از چین و بریتانیا، سومین کشوری است که هدفِ توجهات عمده رسانه‌های آمریکایی است.
حضورِ گسترده و عمیق ایران در رسانه‌های جهانی صرفا به واسطه اهمیت آن به مثابه کشوری با موقعیت راهبردی، نیست، بلکه دلیل و محرک اصلی، نوعِ پوشش خبری و رسانه‌ای از مسائل مهم مرتبط با ایران است که طی آن، ترویج اطلاعات غلط و نادرست از ایران و یا پوشش رسانه‌ای منفی از مسائل این کشور، نقش اصلی را بازی می‌کند.
کسانی که مسائل ایران را به صورت مستقل دنبال می‌کنند می‌توانند شهادت دهند که در روایت‌های رسانه‌ای از مسائل مرتبط با ایران، عیوب و کاستی‌های جدی وجود دارد. اطلاعات و مسائل نادرستی علیه ایران ترویج و تبلیغ می‌شوند که نقطه تاکید همه آنها، طرح عامدانه گزاره‌های غلط در رابطه با این کشور است. این روایت‌ها به قدری معیوب و مغرضانه هستند که نگرش جهانی به ایرانی‌ها را منفی می‌کنند، خودآگاهی مردم ایران را از بین می‌برند، عملا به تصمیم ‌سازی‌ها در مورد مسائل مرتبط با ایران تاثیرگذاری می‌کنند و در نهایت، موجب می‌شوند تا سیاست‌های غلطی در مورد ایران اتخاذ شوند.
بخش زیادی از شبکه‌های فارسی‌زبانِ مخالف با ایران که عمدتا در کشورهای غربی فعالیت دارند، رویه‌های غلطی را در مواجهه با مسائل مرتبط با تهران اتخاذ می‌کنند. این قبیل رسانه‌ها در پوشش تحولات مرتبط با ایران هموار سعی دارند تا این کشور را به مثابه موجودیتی تصویر‌سازی کنند که در آستانه فروپاشی است، مدام در آستانه وقوع شورش است، و مردم حتی از ابتدایی‌ترین اشکال سرگرمی و خوشحالی نیز بی‌بهره هستند.
در این چارچوب، شبکه «ایران اینترنشنال» شبکه تلویزیونی مستقر در لندن که وابسته به عربستان سعودی است، تا حد زیادی اقدام به ارائه اطلاعات غلط از ایران و به اصطلاح افشاگری‌های بدون منبع و مستند، آمار‌سازی‌های بی‌پشتوانه و روایت‌های پرشور و البته دروغین می‌کند. بر اساس این گزارش‌ها، گویا ایران یک منطقه جنگی و جایی است که در آن زندگی عادی و روزمره‌ای وجود ندارد و این کشور به یک اردوگاه کار اجباری تبدیل شده است. فقدان حرفه‌ای‌گری در برنامه‌های ایران اینترنشنال را می‌توان در حضور مکرر و متعدد افرادی که در مورد ایران و تمامیت ارضی این کشور، دیدگاه‌های تجزیه‌طلبانه دارند، به وضوح مشاهده کرد.
دیگر رسانه‌ها نیز عمدتا درمورد ایران و مسائل مرتبط با آن دست به ترویج اطلاعات غلط و نادرست می‌زنند. در شرایط کنونی بسیاری از گزارشگران و کارشناسان آشنایی دقیقی با زبان و فرهنگ ایران ندارند و عمدتا در مورد مسائل مرتبط با ایران، مغرضانه فکر می‌کنند علی‌رغمِ پرداختِ گسترده جریان‌های رسانه‌ای غرب به مسائل ایران، آنها عمدتا به ترویج اطلاعات نادرست در مورد این کشور می‌پردازند و متاسفانه همین پرداخت‌های غلط رسانه‌ای به افکار رهبران کشورهای غربی و تعریف سیاست‌های آنها در مورد ایران شکل می‌دهند. مسئله‌ای که عملا موجب می‌شود تا حد زیادی رویه‌ها و رویکردهای تعریف شده در رابطه با ایران، از هیچ پشتوانه محکمی برخوردار نباشند. نباید فراموش کرد که ترویج اطلاعات نادرست و مغرضانه در مورد ایران، جدای از اینکه بر تصمیم‌‌سازی‌های غلط در مورد ایران تاثیرات جدی دارد، در عین حال، راه مذاکره و گفت‌وگو با ایران را نیز مسدود می‌سازد. طرح روزانه اخبار منفی و غلط علیه ایران، تا حد زیادی افکار مردم عادی به ایران و ایرانی را منفی می‌کند. در این رابطه، عملا نوعی احساس ترس و ناامنی نسبت به مردم ایران تحت تاثیر انتشار اخبار غلط القا می‌شود.
یک استاد دانشگاه‌هاروارد می‌گوید: «یک «شبکه کنترل اجرایی» در مغز ما قرار دارد که عملکردی سطح بالا دارد و به طور خاص در حوزه تفکر انتقادی فعال است. ترس و وحشتی که در نتیجه تبلیغات دروغین در اذهان افراد جاگذاری می‌شود، عملا یکی از حربه‌هایی است که در قالب آن، عملکرد تحلیلی در مغز افراد مخدوش می‌شود».

 


:: بازدید از این مطلب : 210
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید